eitaa logo
تفسیر المیزان
9.6هزار دنبال‌کننده
210 عکس
43 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
⏮ ادامه آیه 1⃣3⃣ 🔰و ليقول الذين فى قلوبهم مرض و الكافرون ما ذا اراد اللّه بهذا مثلا -🔸و نيز براى اين بود كه در نتيجه بيماردلان منافق و كافران چنين و چنان كنند. بايد توجه داشت كه لام در جمله لام عاقبت است، به خلاف لام در كه لام تعليل به غايت است، براى اينكه كلام منافقان و كفار كه (ما ذا اراد اللّه بهذا) مثلا كلامى تحقيرآميز است، و به منظور استهزاء گفته مى شود، و اين خود كفر است، و نمى تواند غايت و نتيجه براى عمل خداى تعالى شود، و مثلا بگوييم خداى تعالى به اين منظور عدد خازنان دوزخ را بيان كرد كه عده اى كفر و نفاق بورزند، مگر اينكه اين به تبع چيز ديگرى غايت فعل خدا قرار گيرد، به خلاف استيقان كه خود مرحله اى از ايمان است، و شايد همين اختلاف بين دو معنا باعث شده كه حرف لام دوباره تكرار شود، و بفرمايد: و و گر نه اگر هر دو لام براى تعليل بود مى فرمود: (ليستيقن و يقول). 🔸و معناى مجموع اين چند آيه چنين است كه: (اگر ما از عدد خازنان دوزخ خبر داديم، براى اين بود كه مايه آزمايش كفار و باعث يقين اهل كتاب و بيشتر شدن ايمان مؤمنين باشد، البته اين نتيجه هم بر آن غايات مترتب مى شود كه منافقين و كافردلان خواهند گفت: خدا از اين مثل چه منظورى داشته) 🔸مفسرين جمله (الذين فى قلوبهم مرض) را به كسانى تفسير كرده اند كه دلهايشان مبتلا به شك و لجبازى و نفاق باشد و كلمه كافرون را به كسانى تفسير كرده اند كه تظاهر به كفر مى كنند، چه از مشركين و چه از ديگران . 🔸گفتيم منظور از جمله (ما ذا اراد اللّه بهذا مثلا) تحقير و استهزاء بوده، و منظورشان از كلمه اشاره است به جمله (عليها تسعه عشر) و كلمه به معناى وصف است ، و معناى جمله اين است كه: خدا چه منظور داشته از اينكه خازنان دوزخ را به صفت (تسعه عشر) توصيف كرده؟ و خلاصه چطور ممكن است اين عده اندك قدرت آن را داشته باشند كه تمامى دوزخيان را كه اكثر افراد جن و انسند عذاب كنند؟ _____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰اللّه الذى خـلق سـبـع سـمـوات و مـن الارض مـثـلهـن يتنزل الامر بينهن ...2⃣1⃣ 🔸بـيـانـى اسـت كـه مـضـمـون آيـات قـبـل را كـه هـمـانا مسأله ربوبيت خداى تعالى و بعثت رسـول بـود تأكيد مـى كـنـد، مـى فـرمـايـد خـدايـى بـراى شـمـا رسـول فـرسـتـاده، و ذكـر نـازل كـرده، تـا او را اطـاعـت كـنـيـد و بـه احـكـام ذكـرش عـمل كنيد، و نيز خدايى شما را تهديد كرده به اينكه اگر تمرد كنيد و مخالفتش نماييد، حسابى شديد از شما خواهد كشيد و به عذابى اليم دچار خواهد ساخت، و باز خدايى شما را بـشـارت داده كـه اگر اطاعتش كنيد، به بهشت جاودانتان خواهد برد، كه هفت آسمان و هفت زمين را آفريده، خدايى است قدير و عليم. مـطـالبى كه مى توان در تفسير (جمله اللّه الذى خلق سبع سموات) گفت، در تفسير سوره حم سجده گذشت. مقصود از اينكه خداوند زمينن را مانند آسمان ها هفت تا آفريد و از ظـاهـر جـمـله (و مـن الارض مـثـلهـن ) بـر مـى آيـد كـه مـراد از  مـثـليـت عـددى اسـت، يـعـنـى هـمـانـطـور كـه آسـمـان هـفـت تـا اسـت، زمـيـن هـم مـثـل آن هـفـت تـا اسـت، حـال بـايـد ديـد مـنـظـور از هـفـت تـا زمـيـن چـيـسـت؟ در ايـن باب چند احـتـمـال هـسـت : اول ايـنكه بگوييم منظور از هفت تا زمين هفت عدد از كرات آسمانى است، كه سـاخـتـمـانش از نوع ساختمان زمينى است كه ما در آن زندگى مى كنيم. دوم اينكه بگوييم مـنـظـور از آن تنها زمين خود ما است، كه داراى هفت طبقه است، كه (چون طبقات پياز) رويهم قـرار دارند، و به تمام كره احاطه دارند، و ساده ترين طبقاتش همين طبقه اولى است كه ما روى آن قـرار داريـم. سـوم اينكه بگوييم منظور از زمين هاى هفتگانه اقليم ها و قسمت هاى هفت گانه روى زمين است، كه (علماى جغرافى قديم) بسيط زمين را به هفت قسمت (و يا قاره) تقسيم كرده اند اين چند وجـه وجـوهـى اسـت كـه هـر يك طرفدارانى دارد، و چه بسا با مراجعه به مطالبى كه در تفسير سوره حم سجده گذشت، بتوان به احتمال چهارم دست يافت. و چه بسا گفته باشند كه مراد از جمله (و من الارض مثلهن)، اين است كه خداى تعالى از زمـيـن چـيـزى خـلق كرده، مثل آسمانهاى هفتگانه، و آن عبارت است از انسان كه موجودى است مركب از ماده زمينى، و روحى آسمانى، كه در آن روح نمونه هايى از ملكوت آسمانى است. و از ظاهر جمله (يتنزل الامـر بـيـنـهـن)، بر مى آيد كه ضمير در آن به كلمه و  هر دو بر مى گردد، و منظور از كلمه همان امر الهى است كه آيه شريفه: (انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون تـفـسـيـرش كـرده، مـى فـرمـايـد امـر خـدا هـمـان كـلمـه ايـجـاد اسـت، و آن وقـت مـنـظـور از تـنـزل امـر بـيـن آسـمـانـهـا و زمـيـن، شـروع كـردن بـه نـزول از مـصـدر امـر بـه طـرف آسـمـانـهـا اسـت كـه از يـكـى بـه سـوى ديـگـرى نـازل مـى شـود تـا بـه عـالم ارضـى بـرسـد، تـا آنـچـه خـداى عـزوجـل اراده كـرده تـكـون يـابـد، چـه اعـيـان موجودات و چه آثار و چه ارزاق و چه مرگ و زنـدگى و چه عزت و ذلت و چه غير اينها، همچنان كه در جاى ديگر قرآن آمده: (و اوحى فـى كـل سـمـاء امـرهـا)، و نـيـز فرموده: (يدبر الامر من السماء الى الارض ثم يعرج اليه فى يوم كان مق داره الف سنه مما تعدون). بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از امر دستورات شرعى است، كه ملائكه وحى آنها را از آسـمـان بـه سـوى رسـول خـدا صـ وحـى مـى كـنـنـد، چـون رسـول خـدا ص در زمـين قرار داشت، ليكن اين مفسرين آيه را بدون هيچ دليلى تخصيص زده اند و كلمه  را منحصر در اوامر تشريعى نموده اند، علاوه براين، ذيل آيه شريفه كه مى فرمايد: (لتعلموا ان اللّه...) با اين تخصيص نمى سازد. (ان اللّه عـلى كـل شـى ء قـديـر و ان اللّه قـد احـاط بـكل شى ء علما) - اين قسمت از آيه يكى از نتائج مترتب بر خلقت آسمانهاى هفتگانه و از زمين مثل آن را ذكر مى كند، و در آن خلقت و امر به خداى تعالى نسبت داده شده و مخصوص آن جناب شده است، و همين طور هم هست، چون هيچ متفكرى كه در مسأله خلقت غور كند، در اين مـعـنـا شـكـى بـرايـش بـاقـى نـمـى مـانـد كـه قـدرت خـداى تـعـالى شامل هر چيز و علمش محيط به هراست، پس بر چنين كسى يعنى بر همه خردمندان مؤمن واجب اسـت كه از مخالفت امر او بپرهيزند، چون سنت اين خداى قدير عليم بر اين جارى شده كه مطيعان اوامرش را پاداش، و اهل عتو و استكبار را مجازات فرمايد، همچنان كه خودش درباره اين سنت فرموده: (و كذلك اخذ ربك اذا اخذ القرى و هى ظالمه ان اخذه اليم شديد). ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 9⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰محمد رسول اللّه... 🔸ظـاهـرا ايـن جـمله مركب است از مبتدا و خبر، و كلامى است تمام. بعضى گفته اند:  خـبـر مـبـتـدائى اسـت كـه حـذف شـده و آن ضـمـيـرى اسـت كـه بـه كـلمـه در آيـه سـابـق بـرمـى گـردد و تـقـديـرش (هـو مـحـمـد) مـى بـاشـد و (رسول اللّه) عطف بيان و يا صفت و يا بدل است. بعضى ديگر گفته اند:  مـبـتـدا و (رسـول اللّه) عـطـف بـيـان، يـا صـفـت و يـا بدل است و (الذين معه ) هم عطف بر مبتدا و جمله (اشداء على الكفار...) خبر مبتدا است. اوصاف كسانى كه با پيامبر ص بودند (و الذيـن معه اشداء على الكفار رحماء بينهم) - اين جمله نيز مركب است از مبتدا و خبر. پـس كـلام در ايـن صـدد اسـت كـه مؤمنين به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله وسلّم را تـوصـيـف كـند، و  و  كه دو صفت متضاد است از صفات ايشان شمرده شده. و جمله (اشداء على الكفار) را مقيد كرد به جمله (رحماء بينهم) تا توهمى كه مـمـكـن بـود بشود دفع كرده باشد، و ديگر كسى نپندارد كه شدت و بى رحمى نسبت به كـفـار، بـاعـث مـى شـود مـسـلمـانـان بـه طـور كـلى و حـتـى نـسـبـت بـه خـودشـان هـم سنگدل شوند لذا دنبال فرمود (رحماء بينهم ) يعنى در بين خود مهربان و رحيمند. و اين دو جمله مجموعا افاده مى كند كه سيره مؤمنين با كفار شدت و با مؤمنين رحمت است. (تـراهـم ركـعـا سـجدا) - كلمه  و همچنين كلمه  جمع راكع و ساجد اسـت. و مراد از اينكه فرمود: مؤمنين را راكع و ساجد مى بينى اين است كه مؤمنين نماز مى خـوانـنـد. و كـلمـه  اسـتـمـرار را مـى رسـانـد. و حـاصـل مـعـناى جمله اين است كه: مؤمنين مستمر در خواندن نمازند. و جمله مورد بحث خبر دوم است براى مبتداى گذشته، يعنى كلمه (و الذين معه). (يـبـتـغـون فضلا من اللّه و رضوانا) - كلمه  كه مصدر  است بـه مـعـنـاى طـلب اسـت. و كـلمـه  به معناى عطيه است كه در اينجا منظور از آن ثواب است. و كلمه  به معناى خشنودى است، همچنان كه كلمه  به اين معنا است، ولى كلمه رضوان در رساندن اين معنا بليغ ‌تر است. در جـمله مورد بحث دو احتمال هست : يكى اينكه بيانى باشد براى نتيجه اى كه از ركوع و سـجـود خـود در نـظـر دارنـد كـه در ايـن صـورت مـنـاسـب تـر آنـسـت كـه جـمـله، حال از ضمير مفعول يعنى ضمير  در جمله  باشد. ديگر اينكه بيانى باشد براى نتيجه زندگى مؤمنين به طور كلى، همچنان كه ظاهرش هم همين است، آن وقت در اين صورت اين جمله نيز خبر سومى مى شود براى (و الذين معه). سيماى ياران پيامبر كه حاكى از خشوع آنها براى خدا است (سـيـماهم فى وجوههم من اثر السجود) - كلمه  به معناى علامت است. و جمله (سـيـمـاهـم فـى وجـوهـهـم) روى هـم مـبـتـدا و خـبـر، و جـمـله (مـن اثـر السـجـود) حـال ضـمـيـرى اسـت كه در باطن خبر است و به سيما بر مى گردد. و يا بيان است براى سـيـمـا، و مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه: سـجـده آنـان بـراى خـدا بـه عـنـوان تـذلل و تخشع براى او است و اين سجده در چهره آنان اثرى گذاشته، و آن اثر سيماى خـشـوع بـراى خداست، كه هر كس ايشان را ببيند با آن سيما ايشان را مى شناسد. و قريب به اين معنا روايتى است از امام صادق عليه السلام كه فرموده: (منظور شب زنده دارى به نماز است). و روايت را صدوق در كتاب فقيه، و مفيد در روضه الواعظين بدون ذكر سند از عبداللّه بن سنان از آن جناب نقل كرده اند. بـعـضـى از مفسرين گفته اند: مراد از سيما، اثر خاكى است كه در پيشانى دارند، چون مؤمنين همواره بر خاك سجده مى كنند، نه بر فرش و جامه. بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد: مـراد، سـيـمـاى مؤمنـيـن در روز قـيـامـت اسـت كـه محل سجده آنان در آن روز مانند چراغ مى درخشد و نور مى دهد. (ذلك مـثـلهـم فـى التـوريـه و مـثـلهـم فـى الانـجـيـل ) - كـلمـه  بـه معناى صفت است، يعنى اين توصيفى كه ما از ايشان كرديم و گفتيم اشداء بـر كـفـار و مـهـربـانان در بين خود هستند...، همان وصفى است كه ما در دو كتاب تورات و انجيل ايشان را به آن اوصاف ستوده ايم. پـس جـمـله (و مـثـلهـم فـى الانـجـيـل ) عطف است بر جمله (مثلهم فى التوريه). ولى بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفـتـه انـد: جـمـله (و مـثـلهـم فـى الانـجـيـل) عـطـف بر ما قبل نيست، بلكه آغاز كلامى ديگر است، و مبتدايى است كه خبرش جـمله (كزرع اخرج شطئه...) مى باشد، در نتيجه وصف مؤمنين در تورات همان است كه فـرمـود: (اشـداء عـلى الكـفـار) تـا جـمـله (مـن اثـر السـجـود). و وصـفـشـان در انجيل اين است كه : ايشان مانند زرعى هستند كه در اطرافش جوانه زده باشد... 🔹ادامه دارد...👇
🌺 تفسیر آیه 5️⃣1️⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰مثل الجنه التى وعد المتقون.....5⃣1⃣ 🔸در اين جمله بين دو فريق از نظر مال كارشان فرق گذاشته و در حقيقت همان بيان گذشته (ان اللّه يـدخـل الذيـن امـنـوا...) را تـوضـيـح مـى دهـد. پـس در حقيقت اين آيه توضيح و تفصيل آن آيه است. 🔸مثل الجنه التى وعد المتقون كلمه بطورى كه گفته اند به معناى صفت است، يعنى صفت بهشتى كه خدا به متقين وعده داده كه در آن داخلشان كند چنين و چنان است. و چـه بـسا از مفسرين كلمه مذكور را حمل بر همان معناى معروفش كرده و از آن استفاده كرده اند كه بهشت رفيع تر و درجه اش اعلاى از آن است كه بتوان با زبان و توصيف برايش حـد مـعـيـن كـرد. و لفـظ، تـنـهـا مـى تـوانـد بـا آوردن مـثـل، ذهـن را بـه نوعى به آن نزديك كند، همچنان كه آيه (فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعين )، به اين معنا اشاره كرده است. در آيـه مـورد بـحـث عـبـارت (آنـهـا كـه ايـمـان آورده و اعـمـال صـالح كـردنـد) كـه در آيـه قـبـلى بـود، بـه عـبـارت (مـتـقـون ) تـبـديـل شـده، تـبـديـل لازم از مـلزوم، چـون تـقـوى و پـرهـيـز از خـدا مـسـتـلزم ايـمـان و اعمال صالح است. 🔸فـيـهـا انـهـار مـن ماء غير آسن يعنى آبى كه با زياد ماندنش بو و طعم خود را از دسـت نـمـى دهـد. (و انـهار من لبن لم يتغير طعمه ) نهرهايى از شير كه مانند شير دنيا طـعـمـش تـغـيـيـر نمى كند. (و انهار من خمر لذه للشاربين ) يعنى نهرهايى از خمر كه براى نوشندگان لذت بخش است. و كلمه يا صفت مشبهه مؤ نث و وصف خمر است و يـا مـصـدرى است كه به وسيله آن، خمر با مبالغه توصيف شده است و يا مضافى از آن در تـقـديـر اسـت، كـه تـقـديـر آن (مـن خـمـر ذات لذه ) مـى بـاشـد. (و انـهـار مـن عـسـل مـصـفـى )، يـعـنـى عسل خالص و بدون موم و لرد و خاشاك و ساير چيزهايى كه در عـسـل دنـيـا هـسـت و آن را فـاسـد و مـعـيـوب مـى كـنـد، (و لهـم فـيـهـا مـن كل الثمرات ) در اين جمله مطلب را عموميت مى دهد. 🔸و مـغفره من ربهم آمرزشى كه تمامى گناهان و بديها را محو مى كند و ديگر عيش آنـهـا بـه هـيـچ كـدورتـى مـكـدر و بـه هيچ نقصى منقص نيست. و در تعبير از خدا به كلمه (ربـهـم ) اشـاره اسـت بـه ايـنـكـه رحـمـت خـدا و راءفت الهيه اش سراپاى آنان را فرا گرفته. 🔸كـمـن هـو خالد فى النار در اين جمله يكى از دو طرف قياس حذف شده، تقديرش ايـن اسـت كـه : آيـا كـسـى كـه داخـل چـنـيـن بـهـشـتـى مـى شـود، مثل كسى است كه او جاودانه در آتش است. و نوشيدنى شان آبى است بسيار بسيار داغ كه روده هـايـشـان را تـكـه تـكـه مـى كـنـد و انـدرونـشـان را بـعـد از نـوشيدن مى سوزاند؟ و نـوشـيـدنـشـان هـم بـه كـراهـت و جبر است، همچنان كه فرموده : (و سقوا ماء حميما فقطع امـعـاءهـم ). بعضى از مفسرين گفته اند: جمله (كمن هو خالد...) بيانى است براى جمله قبلى كه مى فرمود: (كمن زين...) ولى اين نظريه درست نيست. __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a