eitaa logo
تفسیر المیزان
9.2هزار دنبال‌کننده
158 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ادامه دارد....۲ 🔸آنـگـاه مـى گـويـد: از رسـول خـدا صـلى اللّه عليه و آله و سلم هم روايت شده كه وقتى پـرسـيـدنـد اطـفـال مـشـركـيـن در آخـرت چـه وضـعـى دارنـد؟ فـرمـود: خـدمـتـگـزاران اهل بهشتند. مؤلف: ايـن روايـت را الدر المـنـثـور هـم از حـسـن نـقـل كـرده، ليـكـن روايـتش ضعيف و غير قابل اعتماد است. رواياتى در ذيل آيات مربوط به بهشت و نعمت هاى بهشتى و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا دركتاب (صفه الجنه)، و بزار، ابن مردويه، و بـيـهـقـى در كـتـاب ، از عـبـداللّه بـن مـسـعـود روايـت كـرده انـد گـفـت : رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به من فرمود: همين كه در بهشت نگاهت به مرغى بـيفتد و هوس ‍ بريان شده آن را بكنى، همان مرغ در حالى كه بريان شده پيش رويت مى افتد. مؤلف: در ايـن مـعـنـا روايـات بسيارى رسيده و در بعضى از آنها آمده كه هوس هر چيز را بـكـنـد بـرايـش حـاضـر مـى شـود، و او از آن چـيـز مـى خـورد، و بـقيه اش به همان حالت اول بـر مـى گـردد، مـثـلا اگـر مـرغ بـاشـد بـه سـوى محل خود پرواز مى كند، و تازه در بين مرغان افتخار هم مى كند. و در تـفسير قمى در ذيل آيه شريفه (لا يسمعون فيها لغوا و لا تاثيما) امام فرموده: لغو و تاثيم عبارت است از فحش و دروغ و غنا. مؤلف: شـايد مراد از ، لهو باشد، و ممكن هم هست كلمه غنا تصحيف شده‌  باشد، يعنى ناقل حديث آن را درست ننوشته باشد و خناء معناى ناسزاگويى و فحش است . و نـيـز در هـمـان كـتـاب در ذيـل آيـه (و اصـحـاب اليـمـيـن مـا اصـحـاب اليـمـيـن) نقل مى كند كه امام فرمود: اصحاب يمين عبارتند از على بن ابى طالب و شيعيان او. مؤلف: ايـن روايـت نـظـر دارد روايـاتـى كـه در تـفـسـيـر آيـه (يـوم نـدعـوا كـل اناس بامامهم فمن اوتى كتابه بيمينه) وارد شده، كه در آن روايات كلمه يمين به امـام حق معنا شده. و معناى روايت قمى اين مى شود كه : يمين، على عليه السلام است، و اصـحـاب يـمـيـن اصـحـاب آن جـنـاب و شـيـعـيـان او هـسـتـنـد. و بـه هـر حـال روايـت از بـاب نـشـان دادن مـصـداق بـارز آيه است، نه اين كه بخواهد بفرمايد آيه شـريـفـه در خـصـوص عـلى عليه السلام و شـيـعـيـانـش نازل شده. بـاز در آن كـتـاب در ذيـل آيـه (فـى سدر مخضود) آمده كه اين سدر درختى است كه نه برگ دارد و نه خار، و وقتى امام صادق عليه السلام آيه (و طلح منضود) را تلاوت كرد، در معنايش فرمود يعنى رويهم چيده شده. و در الدر المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته)، و بيهقى در كتاب البعث، از ابـى امـامـه روايـت كـرده انـد كه گفت : اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم هـمـواره مى گفتند خداى تعالى هميشه ما را به وسيله دهاتيها سود مى رساند، دهاتيها به شـهـر مـى آيـنـد و از رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم مسائلى مى پرسند و ما اسـتـفـاده مـى كـنـيـم، هـمـچـنـان كـه روزى يـك اعـرابـى نـزد رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم شـد و عـرضـه داشـت: يـا رسول الله قرآن كريم نام درختى موذى را برده، و ما انتظار نداشتيم كه در بهشت درختى مـوذى وجود داشته باشد، و صاحبش را اذيت كند. حضرت پرسيد: كدام درخت است؟ اعرابى گـفـت : درخـت سدر، كه داراى خار است. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: مـگـر قـرآن نـفـرمـوده: (فى سدر مخضود)؟ خودش ‍ فرموده كه خدا آن را خضد مى كند، يـعـنـى خـارش را از آن مـى گيرد، و به جاى دانه دانه هاى خارش ميوه به آن مى دهد، آرى سـدر بـهـشـتـى مـيـوه اى مـى آورد وقـتـى آن را مـى شـكـافـنـد هـفـتـاد و دو رقـم طـعـام داخل آن است، طعامهايى كه هيچ يك رنگ ديگرى نيست. و در مجمع البيان مى گويد: عامه از على عليه السلام روايت كرده اند كه شخصى نزد آن جـناب اين آيه را خواند (و طلح منضود) حضرت فرمود: طلح نيست بلكه آيه شريفه (طـلع مـنـضـود) اسـت، هـمـچـنـان كـه در جـاى ديـگـر فـرمـوده: (و نـخـل طـلعـهـا هـضـيم )، شخصى عرضه داشت: چرا پس قرآن را تغيير نمى دهيد، تا همه بخوانند (و طلع )؟ فرمود: قرآن امروز به هم خورده نمى شود، اين روايت را فرزند آن جـنـاب حـسـن بـن عـلى عـليـهـمـا السـلم و قـيـس بـن سـعـد نـيـز از آن جـنـاب نقل كرده اند. و در الدر المـنـثور است كه: عبدالرزاق، فاريابى، هناد، عبد بن حميد، و ابن مردويه، از عـلى بـن ابـى طـالب روايت كرده اند كه در ذيل آيه (و طلح منضود) فرمود: منظور موز است. و در مـجـمـع البـيـان گـفـتـه : در خبر آمده كه در بهشت درختى است كه يك نفر سواره اگر بـخـواهـد سايه آن را طى كند، و صد سال راه برود باز هم آن را طى نخواهد كرد، و شما اگر خواستيد بخوانيد (و ظل ممدود). و نيز در خبر آمده كه هواى بهشت همواره مانند هواى صبحگاهان تابستان نه سردو نه گرم. 🔹ادامه دارد...2⃣
🔹ادامه...۳ 🔸مؤلف: روايـت اولى در الدر المـنـثـور از ابـى سـعـيـد و انـس و غـيـر آن دو از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم نقل شده. و در روضـه كـافى سندى كه به على بن ابراهيم دارد، از او، از ابن محبوب، از محمد بن اسـحـاق مـدنـى، از امـام ابـى جـعـفـر عليه السلام از رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم روايت كرده كه در ضمن حديثى كه در آن وصف بـهشت و اهل بهشت را توصيف كرده، فرموده: اهل بهشت به زيارت يكديگر مى روند، و در بـهـشـت هـمگى در زير سايه هاى كشيده شده اى كه هوايش و روشنيش مانند هوا و روشنى ما بين طلوع فجر و طلوع خورشيد، و بلكه پاكيزه تر از آن است متنعم مى شوند. و در تفسير قمى در ذيل آيه (انا انشا ناهن انشاء فرموده: منظور حور العين در بهشت است، (فجعلناهن ابكارا عربا) فرمود: يعنى جز به زبان عربى سخن نمى گويند. و در الدر المـنـثـور اسـت كـه: ابـن ابـى حـاتـم، از جـعـفـربن محمد، از پدرش روايت كرده فـرمـود: رسـول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در معناى كلمه  فرمود: كلام حوريان بهشت عربى است. مؤلف: و در روايـاتـى ديگرآمده كه كلمه  جمع عروب است، كه به معناى زن با ناز و كرشمه است. و نـيـز در هـمـان كـتاب است كه مسدد در مسند خود، و ابن منذر و طبرانى و ابن مردويه، به سند حسن از ابى بكره از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم روايت كرده اند كه در تـفسير آيه (ثلة من الاولين و ثلة من الاخرين ) فرمود: اين دو گروه هر دو در اين امتند و منظور، اولين اين امت و آخرين آنند. مؤلف: اين معنا در روايات بسيارى وارد شده و ليكن ظاهر آيات اين سوره اين است تقسيم بندى آن مربوط به تمام بشر است، نه مخصوص به اين امت و شايد مراد اين روايات اين بـاشـد كـه در ايـن امـت نـيـز از هـر قـسـمـى مـصـداقـى هـسـت، هـر چـنـد كـه ايـن احتمال از ظاهر روايات بعيد است و هـمـچـنـيـن مـراد از روايـاتـى كـه وارد شـده كـه اصـحـاب يمين اصحاب امير المؤمنينند، و رواياتى كه دارد اصحاب شمال دشمنان آل محمدند، خواسته اند بيان مصداق كنند. و در مـحـاسـن بـه سـند خود از معاوية بن وهب از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه گفت: از آن جناب از نوشيدن به يك نفس ‍ پرسيدم، حضرتش آن را مكروه دانست و فرمود: اين شرب، شرب هيم است، پرسيدم هيم چيست؟ فرمود شتر. و نيز در آن كتاب به سند خود از حلبى از امام صادق عليه السلام روايت آورده كه گفت: آن جـنـاب كـراهـت داشـت از ايـن كه مردم شبيه به هيم باشند، و آنگاه گفت: پرسيدم: هيم چيست ؟ فرمود: ريگ. مؤلف: اين هر دو معنا در رواياتى ديگر نيز آمده.
🌺ترجمه آیات7⃣5⃣الی6⃣9⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آيات 🔸ما شما را آفريده ايم، پس چرا تصديق نمى كنيد (57). 🔸به من خبر دهيد آيا نطف هاى كه در رحمها مى ريزيد (58). 🔸آيا شما آن را مى آفرينيد و يا ما خالق آنيم ؟ (59). 🔸ايـن مـايـيـم كـه مرگ را بين شما مقرر كرده ايم، و كسى نيست كه از تقدير ماسبقت بگيرد (60). 🔸مـا بـر ايـن اسـاس مـقـدر كـرده ايم كه جماعتى مثل شما جايگزين شما شوند، و شما را به خلقتى ديگر كه از آن خبر نداريد ايجاد كنيم (61). 🔸و شما با اين كه نشاءه نخستين را ديديد، چرا متذكر نمى شويد؟! (62). 🔸آيا هيچ درباره آنچه كشت مى كنيد انديشيده ايد؟ (63). 🔸آيا شما آن را مى رويانيد، و يا روياننده اش ماييم ؟ (64). 🔸و اگـر بـخـواهـيـم مى توانيم آن را بوته خشكى كنيم، و شما از شدت حادثه تعجب كنيد (65). 🔸(و به يكديگر بگوييد) در خسارت سنگينى قرار گرفتيم (66). 🔸بلكه به كلى از رزق محروم شديم (67). 🔸آيا درباره اين آب (تصفيه شده و شيرين آسمانى ) كه مى نوشيد انديشيده ايد؟ (68). 🔸شما آن را از تصفيه خانه ابر نازل كرديد، و يا نازل كننده اش ماييم ؟ (69). 🔸و اگـر مـى خـواسـتيم (مانند قبل از تصفيه و همانند آب درياها) تلخ و شورش مى كرديم، پس چرا هنوز هم شكر نمى گزاريد (70). 🔸آيا درباره آتشى كه مى افروزيد فكر كرده ايد؟ (71). 🔸آيا درختش را كه بعدا هيزم شد شما ايجاد كرديد، و يا پديد آورنده اش ما بوديم ؟ (72). 🔸ما آن را مايه تذكر و وسيله زندگى شما مردم تهيدست بيكس قرار داديم (73). 🔸پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح كن (74). 🔸مطلب آنقدر روشن استحاجت نيست به اين كه به سقوط ستارگان سوگند ياد كنيم (75). 🔸(ولى ياد مى كنيم ) و اين سوگند اگر بدانيد بسيار عظيم است (76). كه اين قرآنى است ارجمند (77). 🔸(كه قبلا) در كتابى پنهان از بشر بود (78). 🔸كه جز پاكان كسى از آن آگاه نيست (79). 🔸تنزيلى از ناحيه رب العالمين است (80). 🔸آيا هنوز هم به اين امر مهم بى اعتنايى و سهل انگارى مى كنيد؟ (81). 🔸و بهره خود را در تكذيب آن قرار مى دهيد (82). 🔸پـس چـرا وقـتـى جـان يـكـى از شـمـا بـه حـلقـوم مـى رسـد (توانايى بازگرداندن آن را نداريد؟) (83). 🔸و در آن هـنـگـام همه تماشا مى كنيد كه او دارد از دستتان مى رود (و كارى از دستتان ساخته نيست ) (84). 🔸در حالى كه ما از شما به او نزديك تريم، ولى شما نمى بينيد (85). 🔸پس چرا اگر روز جزايى نداريد (86). 🔸جان او را بر نمى گردانيد اگر راست مى گوييد؟ (87). 🔸(پـس بـدانـيـد كـه روز جزايى داريد، و شما مردم در آن روز هم سه طايفه هستيد. مقربين و اصحاب يمين و مكذبين )، اگر آنكه جانش به حلقوم رسيده از مقربين باشد (88). 🔸راحتى و رزق و جنت نعيم دارد (89). 🔸و اما اگر از اصحاب يمين باشد (90). 🔸اى پيامبر! در آن روز به تو سلام خواهد كرد (91). 🔸و اما اگر از تكذيب گران و گمراهان باشد (92). 🔸پذيرايى وى از آب جوشان (93). 🔸و حرارت آتش خواهد بود (94). 🔸به درستى كه اين همان حق اليقين است (95). 🔸پس به نام پروردگار عظيمت تسبيح گوى (96) _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بیان آیات 7⃣5⃣الی6⃣9⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸بعد از آنكه رشته كلام خداى سبحان منتهى شد به بيان عاقبت امر طوايف سه گانه، كه آخـرين ايشان اصحاب شمال بود، و فرمود: عاملى كه ايشان را به چنين سرنوشتى سوق داد يـكـى شـكـسـتـن عـهدى بود كه در ازل سپرده بودند كه به مراسم عبوديت قيام كنند، و ديـگـرى تـكـذيـب بـعـث و جـزا بـود، و نـيـز بـعـد از آنـكـه رسـول گـرامـى خود را دستور داد به اين كه گفتار آنان را با تقرير بعث و جزا و بيان كيفرها و پاداشهاى قيامت رد كند، ايـنك در اين آيات ايشان را بر سر اين كه معاد و جزا را انكار كردند توبيخ مى كند، به ايـن كـه آورنـده خـبر بعث و جزا خدا است، كه آفريدگار ايشان و مدبر امر ايشان و كسى اسـت كـه مرگ و ايجاد بعد از مرگ را برايشان مقدر كرده، او مى داند كه از آغاز خلقتشان تـا مـنـتـها اليه امرشان چه حوادثى بر آنان جريان مى يابد، و نيز توبيخ مى كند به ايـن كـه آن كـتـابى كه ايشان را از معاد خبر مى دهد قرآن كريم است، كه از بازيچه دست شيطان ها شدن و اولياى گمراه آنان مصون است. سـپـس دوبـاره بـر سـر سخن شده حال طوايف سه گانه را يك بار ديگر بيان مى كند، و خـاطـر نـشان مى سازد كه اختلاف احوالى كه اين طوايف دارند، از روز مرگشان شروع مى شود و در اينجا سوره خاتمه مى يابد. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 7⃣5⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰نحن خلقناكم فلولا تصدقون7⃣5⃣ 🔸سـيـاق ايـن آيـه سـيـاق گـفـتـگو درباره قيامت و جزا است، در زمينه اى سخن مى گويد كه مـشـركـيـن قـيـامـت و جـزا را انـكـار و تـكـذيب كرده بودند، و در چنين زمينه اى جمله (فلو لا تـصـدقـون ) تـحـريـك و تـشويق به تصديق مسأله معاد و ترك تكذيب آن است، و به طـورى كـه از حـرف  كـه بـر سـر جـمله مذكور درآمده استفاده مى شود جمله قبلى تـعـليـل ايـن جـمله است، و خلاصه مى فهماند اين كه شما را تشويق مى كنيم به تصديق مـعاد، و دست برداشتن از تكذيب و انكار آن، علتش اين است كه آخر ما خالق شما هستيم، (ما شما را آفريده ايم، پس چرا گفته ما را درباره معاد تصديق نمى كنيد؟). خـواهـيـد گـفت : به چه جهت خلقت خدا ايجاب مى كند كه مردم جزا و آمدن قيامت و وجود معاد را تصديق كنند؟ جواب مى گوييم به دو جهت: اول ايـن كـه : وقـتى خداى تعالى پديد آورنده انسان ها از هيچ و پوچ باشد او مى تواند بـراى بـار دوم هـم ايـشـان را خـلق كـنـد، هـمـچـنـان كه در جاى ديگر همين مطلب را آورده مى فـرمـايـد: (قـال مـن يـحـيـى العـظـام و هـى رمـيـم قـل يـحـيـيـهـا الذى انـشـاءهـا اول مرة و هو بكل خلق عليم). جـهـت دوم ايـن كـه : وقـتـى پـديـد آورنـده مـردم و مـدبر امورشان و كسى كه خصوصيات و امـرشـان را او تـقـدير و اندازه گيرى مى كند خداى تعالى است، پس او به آنچه با آنها مى كند و حـوادثـى كـه بـرايشان پيش مى آورد داناتر است، و چون داناتر است وقتى به ايشان خـبـر مـى دهـد كـه بـه زودى مـبعوثشان مى كند، و بعد از مردن بار ديگر زنده شان نموده جـزاى اعمالشان را چه خير و چه شر مى دهد، ديگر چاره اى جز تصديقش ندارند، پس هيچ عـذرى براى تكذيب كنندگان خبرهايى كه او در كتابش داده باقى نمى ماند، و يكى از آن خـبرها بعث و جزا است، همچنان كه خودش ‍ فرمود: (الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير) و نيز فرموده : (كما بدانا اول خلق نعيده وعدا علينا انا كنا فاعلين ). پـس حـاصـل مـفـاد آيه اين شد كه: ما شما را خلق كرده ايم، و مى دانيم كه با شما چه مى كـنـيـم، و بـه زودى آنچه بنا داريم درباره شما انجام خواهيم داد، و اينك به شما خبر مى دهيم كه به زودى زنده تان مى كنيم، و در برابر آنچه مى كرديد جزايتان خواهيم داد، با اين حال چرا خبرهايى را كه در كتاب نازل بر شما به شما مى دهيم تصديق نمى كنيد؟ در اين آيه و آيات بعديش التفاتى از غيبت به خطاب بكار رفته، چون مردم غايب فرض شـده بـودنـد، مى فرمود: (هذا نزلهم يوم الدين -پذيرايى از ايشان است در روز جزا، ولى در ابـتـداى آيـات مورد بحث مردم مخاطب قرار گرفته اند، روى سخن به ايشان كرده مى فرمايد: ، و اين دگرگون كردن سياق براى اين بوده كه در آيات مـورد بـحـث بـنـاى تـوبـيخ آنان را داشته، و در توبيخ، خطاب موكدتر از غيبت است، و گفتن اينكه شما چنين و چنانيد موثرتر از گفتن ايشان چنين و چنانند مى باشد. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه8⃣5⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰افرايتم ما تمنون8⃣5⃣ 🔸كـلمـه  مضارع جمع حاضر از مصدر  است، و امناء به معناى ريختن نـطـفـه است، كه منظور از آن در اينجا ريختن در رحم زنان است، و معناى آيه اين است كه: به من خبر دهيد در خلقت انسان ها شما پدران و مادران غير از ريختن نطفه چه نقشى داريد؟ _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 9⃣5⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ءانتم تخلقونه ام نحن الخالقون9⃣5⃣ 🔸آيا شما آن نطفه را به صورت انسانى مثل خـود در مـى آوريـد، يا خالق آن ماييم و تبديلش به صورت بشر به دست ما صورت مى گيرد؟ مرگ تقدير شده است و ناشى از غلبه اسـبـاب زوال بر قدرت و اراده خداوند نيست _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه0⃣6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰نحن قدرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين0⃣6⃣ 🔸آرى تدبير امور خلق به جميع شؤ ون و خصوصياتش از لوازم خلقت و افاضه وجود است، وقـتـى خـداى تـعـالى بـه انـسان هستى مى دهد، هستى محدود مى دهد، از همان اولين لحظه تـكـويـنـش تـا آخـريـن لحـظـه زنـدگـى دنـيـائيـش، و تـمـامـى خـصـوصـيـاتـى كـه در طول اين مدت به خود مى گيرد و رها مى كند، همه از لوازم آن محدوديت است، و جز و آن حد اسـت و بـه تـقـديـر و انـدازه گـيـرى و تـحـديـد خـالق عـزوجـلش اسـت، كـه يـكـى از آن خصوصيات هم مرگ او است، پس مرگ انسان مانند حياتش به تقديرى از خدا است، نه كه خدا نتوانسته انسان را براى هميشه آفريده باشد، و چون او از چنين خلقتى عاجز بوده، و قـدرتـش هـمـيـن قـدر بـوده آفـريده اش مثلا هفتاد سال دوام داشته باشد، قهرا بعد از هفتاد سال دستخوش مرگ شود (العياذ باللّه). و نـه ايـن كـه خـدا او را بـراى هـمـيـشـه زنـده مـانـدن خـلق كـرده بـاشـد، و ليكن اسباب و عـوامـل مـخـرب و ويـرانگر بر اراده خداى عزوجل غلبه كرده، و مخلوق او را بميراند، چون لازمـه ايـن دو فـرض ايـن اسـت كـه: قدرت خداى تعالى محدود و ناقص باشد، در فرض اول نـتـوانـسـتـه بـاشـد دوام بيشترى به مخلوق زنده اش بدهد، و در فرض دوم نتوانسته بـاشـد از هـجـوم عـوامـل ويـرانـگـر جـلوگـيـرى كـنـد، و ايـن در مـورد خـداى تـعـالى محال است، براى اين كه قدرت او مطلق و اراده اش شكست ناپذير است. از اين بيان روشن شد كه منظور از جمله (نحن قدرنا بينكم الموت) است كه بفهماند اولا مـرگ حـق اسـت، و در ثانى مقدر از ناحيه او است، نه اين كه مقتضاى نحوه وجود يك موجود زنـده باشد، بلكه خداى تعالى آن را براى اين موجود مقدر كرده، يعنى او را آفريده تا فلان مدت زنده بماند، و در راس آن مدت بميرد. و نـيـز روشن گرديد كه مراد از جمله (و ما نحن بمسبوقين ) - با در نظر گرفتن اين كه كلمه سبق به معناى غلبه و مسبوق به معناى مغلوب است - اين است كه : ما در عروض مرگ بر يك مخلوق زنده از عوامل ويرانگر شكست نمى خوريم، و چـنـان نـيـسـت كه حياتى دائمى به شما افاضه كنيم، ولى آن اسباب بر اراده ما غلبه كـنـنـد، و حـيـاتـى را كـه مـا خـواسـتـه ايـم هـمـيـشـه بـاشـد، باطل سازند _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
♨️ 🔸مشکلات خودتان را با بیان کنید. 🔸 لینک کانال مشاور قرآنی🔰 eitaa.com/joinchat/3757703814Ce49fe9ab02
هدایت شده از علامه طباطبایی ره
دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد عزا گاه می‌گوید پدر، گاهی حسن گاهی رضا 🏴 شهادت سبط اکبر نبی اکرم، حسن مجتبی و غروب حضرت آفتاب، محمد مصطفی (علیهما افضل صلوات الله) به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت بقیه الله و عموم شیعیان جهان تسلیت باد! 🏴
🌺 تفسیر آیه1⃣6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عَلى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَلَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فى مَا لا تَعْلَمُونَ1⃣6⃣ 🔸کلمه   مـتـعـلق اسـت بـه جـمـله ، و جمله جار   و مجرور (ان نـبـدل) در واقـع حال است براى (قدرنا)، و معنايش است كه: ما مرگ را بين شما مقدر كـرديـم، در حـالى كـه آن مـرگ بـراسـاس تـقـديـر شـد كـه جـا بـراى امـثـال شـمـا بـاز شود، و ديگران جاى شما را بگيرند، و شما را در خلقتى ديگر كه نمى دانيد در آوريم. 🔸و كـلمـه   جـمـع مـثـل - بـه كـسـره مـيـم و سـكـون ثـاء - اسـت، و مـثـل هـر چـيـزى عـبـارت است از چيزى كه در نوعيت با آن يكى باشد، و ساده تر بگويم: فـردى ديـگـر از نـوع آن بـاشـد مـانـند زيد كه مثل عمرو است، يعنى فردى ديگر از نوع انـسـان اسـت، و مـراد از جـمـله (ان نـبـدل امـثـالكـم )است كه: شما را با امثالى از بشر تـبـديـل كـنـيـم، و يـا امـثـال شـمـا را بـجـاى شـمـا تـبـديـل كـنـيـم، و بـه هـر حـال مـعـنـاى آن اين است كه: جماعتى از بشر را با جماعتى ديگر، نسلى را با نسلى ديگر عوض و تبديل كنيم، اخلاف بيايند و جاى اسلاف را بگيرند. 🔸كلمه  در جمله (و ننشئكم فيما لا تعلمون) موصوله است، و مراد از آن خلقت است، و جـمـله عـطـف اسـت بـر جـمـله ، و تـقـديـر كـلام چـنـيـن اسـت: (عـلى ان نـبـدل امـثـالكـم و عـلى ان نـنشئكم ) يعنى ما مرگ را بر اين اساس مقدر كرديم كه نسلى ديـگـر مـثل شما را جايگزين شما كنيم، و بر اين اساس كه به شما خلقتى ديگر دهيم كه نـمـى دانـيـد چـگـونـه اسـت، و آن خلقت ديگر عبارت است از هستى آخرتى كه از جنس هستى ناپايدار دنيا نيست. 🔸و حـاصـل معناى دو آيه اين است كه: مرگ در بين شما به تقديرى از ما مقدر شده، نه اين كـه نـاشـى از نـقـصـى در قـدرت ما باشد، به اين معنا كه ما نتوانيم وسيله ادامه حيات را بـراى شـمـا فـراهـم كنيم و نه اين كه اسباب ويرانگر و مرگ و ميرآور بر اراده ما غالب شـده، و مـا را در حـفـظ حـيـات شـمـا عـاجز كرده باشد، بلكه خود ما شما را بر اين اساس آفـريـديـم كـه پـس از اجـلى مـعـيـن بـمـيـريـد، چـون خـلقـت مـا بـر اسـاس ‍ تـبـديـل امـثـال اسـت يعنى طبقه اى بميرند، و جا براى طبقه اى ديگر باز كنند، اسلاف را بـمـيـرانيم و اخلاف را به جاى آنان بگذاريم، و نيز بر اين اساس است كه بعد از مردن شـمـا خـلقـتـى ديـگر وراى خلقت ناپايدار دنيوى به شما بدهيم، پس مرگ عبارت است از انـتـقـال از خـانـه اى بـه خـانه اى ديگر، و از خلقتى به خلقتى بهتر، نه اين كه عبارت باشد از انعدام و فناء. 🔸بـعـضـى از مـفـسـريـن احـتـمـال داده انـد كـلمـه   در آيـه شـريـفـه جـمـع مـثـل - بـه دو فـتـحـه - بـاشـد، بـه مـعـنـاى وصـف است، و در نتيجه دو جمله (على ان نـبـدل)‌ و (ننشئكم.) هر دو يك معنا را افاده كنند، و آن اين است كه ما مرگ را بر اين اسـاس مـقدر كرده ايم كه اوصافتان را دگرگون سازيم، و در آخرت به خلقتى شما را مـبـعـوث كـنـيـم كـه خـودتـان نـمـى دانـيـد، مـثـلا بـعـضـى از شـمـا را بـه صـفـت و شـكـل سـگ مـحـشـور كـنـيـم، بـعـضـى ديـگـر را صـورت خـوك و يـا اشكال و صور ديگر، بعد از آنكه در دنيا بر صفت انسان بوديد، ولى معناى قبلى جامعتر و پرفايده تر است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2⃣6⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشأَةَ الاُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ2⃣6⃣ 🔸مراد از (نشاة اولى) دنيا است، و مراد از (علم به آن)، علم به خصوصيات آن است، كـه مـسـتـلزم اذعـان بـه نـشـاه اى ديـگـر و جـاودانـه اسـت، نـشـاءه اى كـه در آن بـه اعـمـال جزا مى دهند، براى اين كه از نظام حيرت انگيز عالم دنيا اين معنا به طور يقين به دسـت مـى آيد كه لغو و باطلى در عالم هستى نيست، و قطعا براى اين نشاءه فانى غايت و هدفى است باقى، و نيز از ضروريات نظام دنيا اين است مى بينيم هر موجودى به سوى سـعـادت نـوعـيـه اش هـدايـت شـده، و انـسـان هـا هـم بـايـد از طـريـق بـعـث رسـل و تـشريع شرايع و توجيه امر و نهى به سوى سعادتشان هدايت شوند، و اين نيز صـورت نـمـى گـيـرد مـگـر ايـن كـه در بـرابـر اعـمـال نـيـك پـاداشـى و در مـقـابـل اعـمال زشت كيفرى مقرر شود، و چون دنيا براى پاداش و كيفر تنگ است، ناگزير بـايـد در عـالمـى ديـگـر كه همان نشاءه آخرت است صورت بپذيرد (به آيه 27 و 28 از سوره ص مراجعه شود). و امـا ايـن كـه چـگـونـه مـمـكـن اسـت انـسـان هـايـكـبـار ديـگـر زنـده شـونـد، دليـل امـكـان نيز در همين نشاءه دنيا است، چون در اين نشاءه ديدند و فهميدند كه آن خدايى كه اين عالم را از كتم عدم به هستى آورد، و چنين قدرتى داشت، او بر ايجاد بار دومش نيز قـادر اسـت: (قـل يحييها الذى انشاءها اول مرة ) و اين خود برهانى است بر امكان معاد، و بر طرف كردن استبعاد منكرين آن. 🔸و كـوتـاه سخن اين كه: با علم نشاءه دنيا براى انسان ها علمى نيز به مبادى برهان پيدا مـى شـود، بـرهـانى كه امكان بعث را اثبات مى كند، و استبعادى را كه منكرين نسبت به آن دارند برطرف مى سازد، پس با اثبات امكان ديگر استبعاد معنايى ندارد. و ايـن بـرهـان - بـه طـورى كـه ملاحظه كرديد - برهان بر امكان حشر بدنها است، و حـاصـلش ايـن اسـت كـه : بـدنـى كـه در قـيـامـت زنـده مـى شود، و پاداش يا كيفر مى بيند مـثـل بـدن دنيوى است، و وقتى جايز باشد بدنى دنيايى خلق شود و زنده گردد، بدنى اخـروى نـيـز مـمـكـن اسـت خـلق و زنـده گـردد، چـون ايـن بـدن مثل آن بدن است، و حكم امثال در جواز و عدم جواز، يكى است. و تـعجب از زمخشرى است كه در تفسير اين آيه گفته است: اين آيه دلالت دارد بر اين كه قـيـاس، عـمـلى اسـت صـحـيـح، بـراى اين كه منكرين معاد را توبيخ مى كند كه چرا قياس نكرديد، و با مقايسه نشاءه آخرت به نشاءه دنيا به امكان آن پى نبرديد؟ و تعجب ما از اين جهت است كه وى ميان قياس برهانى و قياس فقهى فرق نگذاشته، آنچه در آيـه شـريـفـه آمـده قـيـاسـى اسـت بـرهـانـى و مـنـطـقـى، و آنـچـه وى بـرايـش اسـتـدلال كـرده قـيـاسـى است فقهى كه (اولا آيه شريفه هيچ دلالتى بر حجيت و اعتبار آن نـدارد، و ثـانـيا قياس ‍ برهانى مفيد علم است، و قياس فقهى ) مفيد ظن است، و هيچ ربطى بهم ندارند. 🔸در روح المـعـانـى در ذيـل آيـه شـريـفـه كه فرموده : (افلا تذكرون ) مى گويد: چرا مـتـوجـه نـمـى شـويـد، كـه آن كـس كـه قـادر بـر خـلقـت نـشـاءه اول اسـت نسبت به نشاءه دوم قادرتر است، براى اين كه صنع آن كمتر است و كار كمترى مى برد، زيرا در نشاءه اول چيزى در دست نبود، ولى در نشاءه دوم مواد اصلى در دست است، و هـر مـوجودى فرمولش معين شده و الگويش مشخص گشته، و بنابر اين استدلالى كه بـا آيـه شـريـفـه كـرده انـد بـراى اعـتـبـار قـيـاس درسـت مـى شـود، و ليـكـن بـعـضـى اشـكـال كـرده انـد كـه آيـه تنها دلالت دارد بر قياس اولويت، نه بر قياس اصطلاحى، چـون آنچه در آيه آمده قياس اولويت است. ساده تر اين كه : آيه تنها مى فرمايد خدا به طريق اولى قادر بر بعث است. هـمـان اشـكـالى كـه بـه زمـخـشـرى وارد بـود بـه وى نـيـز وارد اسـت، بـه اضـافـه اشكال كه قياس در آيه، قياس اولويت هم نيست، زيرا جامع بين نشاءه اولى و نشاءه آخرت ايـن اسـت كـه : ايـن دو نـشـاءه مـثـل هـمـنـد، و مـبـداء قـيـاس اسـت كـه حـكـم امثال در جواز و عدم جواز يكى است. 🔸و امـا ايـن كـه گـفـت بـپـا كـردن نـشـاءه قـيـامـت كـار كـمـتـرى مـى بـرد، چـون مواد اصلى و فـرمـول هـر مـوجود در دست است، اين نيز ممنوع است، چون مواد اصلى همان طور كه پديد آمـدنـش احـتـيـاج به افاضه وجود دارد، بقايش نيز محتاج به افاضه وجود است، و همچنين فرمول هر موجود همان طوراصل پديده اش احتياج به افاضه الهى دارد، بقايش نيز محتاج افـاضـه او اسـت، پـس بـراى خـداى تـعـالى نـشـاءه اول و دوم هيچ فرقى ندارد، اينجاست كه بطلان قياس اولويت هم روشن مى شود. 🔸و امـا ايـن كـه گـفت: نشاءه اول بدون الگو بود، و نشاءه دوم الگو دارد، اين نيز صحيح نـيـسـت، و در حـقـيـقـت ميان مثل و مثال خلط كرده، چون بدن آخرتى از اين نظر كه بدن است 🔹ادامه دارد...🔻
🔹ادامه آیه....۶۲🔻 🔸مـثل بدن دنيوى است، نه مثال آن، وقتى مثال آن مى شود كه همه آن خصوصيات و اجزا كه بدن دنيوى داشت از سلولها و گلبولها و ساير مواد داشته باشد، و درآن صورت ديگر بـدن اخـروى نـمـى شود، بلكه همان بدن دنيوى است ، و فرض ما اين است كه بدن در آن روز بدنى است اخروى، چيزى كه هست مثل بدن دنيوى است. 🔸حـال اگـر بـگـويـى: اگـر بـدن اخـروى مـثل بدن دنيوى باشد، با در نظر گرفتن كه مـثـل هـر چـيـزى غـيـر آن چـيـز اسـت بـايـد انـسـان در آخـرت غـير انسان در دنيا باشد، چون مثل آن است نه عين آن. در پاسخ مى گوييم: در مباحث سابق مكرر گذشت كه شخصيت انسان به روح او است، نه بـه بـدنـش، و روح هم با مرگ منعدم نمى شود، آنچه با مرگ فاسد مى شود بدن است ، كه اجزايش متلاشى مى گردد، پس اگر همين بدن براى نوبت دوم ساخته و پرداخته شد، مـثـل هـمـان بـدنى كه در دنيا بود، و روح آدمى بدان متعلق گشت، انسان عين انسانى خواهد شـد كـه در دنـيـا مـى زيـسـت، هـمـچـنـان كـه مـى بـيـنـيـم زيـد در حـال پـيـرى عـيـن زيـد در حال جوانى است، با اين كه از دوره جوانيش تا دوره پيريش چند بـار بـدنـش عوض شده و هر لحظه در حال عوض شدن است، و اين وحدت شخصيت را همان روح او حفظ كرده است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات3⃣6⃣تا7⃣6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ا فرايتم ما تحرثون... محرومون 🔸بـعـد از آنكه منكرين معاد را به كيفيت خلقتشان و تقدير مرگ و مير در بينشان تذكر داد، و فـرمـود كه: همه اينها مقدمه است براى معاد و جزا، و نيز همه اينها از لوازم ربوبيت خداى تـعـالى اسـت، از ايـن آيـه بـه بعد شروع مى كند به شمردن سه تا از مهمترين حوايج زنـدگـيـشان: يكى مسأله زراعتى است كه با آن قوت خود را فراهم مى كنند، دوم آب است كه آن را مى نوشند، و سوم آتش است كه با آن گرم مى شوند و بسيارى از حوايج خود را به وسيله آن فراهم مى سازند، و بـه ايـن وسـيـله ربوبيت خود را براى آنان اثبات مى كند، پس ربوبيت چيزى، به جز تدبير مالك امور ملك خود را نمى باشد. 🔸نـخـسـت مـى فـرمـايـد: (افـرايـتـم مـا تـحـرثـون ) كـلمـه   كـه مـصـدر فـعـل   اسـت مـعـنـاى كـار كـردن در زمـين يعنى شخم و پاشيدن بذر است. (ءانـتـم تـزرعـونه ) آيا اين شماييد كه آن را مى رويانيد و رشد مى دهيد به حدى كه دانـه بـدهـد؟ (يـا كـار شما تنها افشاندن تخم است )، و ضميرها در جمله   بـه بـذر و يا به زراعت بر مى گردد، و در سابق كلمه بذر و نيز كلمه زراعت ذكر نشده بـود، تـا ضمير به آن برگردد، ولى از زمينه كلام معلوم است (و اين تنها در اينجا نيست كـه ضـمـيـر به چيزى برگشته كه در كلام نيامده، در قرآن كريم موارد نظير آن بسيار اسـت) (ام نـحن الزارعون )، و يا اين كه ما افشانده شما را مى رويانيم و نمو مى دهيم، تـا بـه حدى كه كامل شود، و دانه دهد، (لو نشاء لجعلناه حطاما) و اگر نمى خواستيم شـمـا را روزى دهـيـم، و زراعـت را به ثمر برسانيم، مى توانستيم آن را گياهى به درد نـخـور كـرده، قـبـل از رسيدن به ثمر بخشكانيم، و با وزش بادها خرد و متلاشى كنيم،   آن وقت است كه از سرنوشت خود  تعجب مى كرديد، و از آفتى كـه بـه زراعتتان رسيده افسوس مى خورديد، و ماجرا را براى يكديگر بازگو نموده مى گـفـتيد: (انا لمغرمون)، به راستى در غرامت و خسارت سنگينى واقع شديم، مالمان از دسـت رفـت، و وقـتـمـان تـلف شـد، و زحـمـاتـمـان هـدر گـشـت، (بـل نـحـن مـحـرومـون )، هـمـه ايـنـهـا به جهنم، اين را چه كنيم كه ديگر چيزى نداريم بخوريم، و يا بفروشيم و حوايج زندگى خود را فراهم سازيم. 🔸در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه: چطور در اين آيه زراعت را از مردم نفى كرده و به خدا نـسـبـت داده، بـا ايـن كـه دخـالت مـردم و اسـبـاب طـبـيـعـى در رويـش و نـمـو زرع قـابـل انـكـار نـيست ؟ در پاسخ مى گوييم هم آن درست است، و هم اين، و هيچ منافاتى در بـيـن نـيـسـت، چـون زمـيـنـه گـفـتـار ايـن نـيـسـت كـه بـخـواهـد تـاثـيـر عوامل طبيعى را انكار كند، بلكه مى خواهد بفرمايد: آيا تاثير اين اسباب از خود آنها است و يـا از خـدا است ؟ و اثبات كند كه اگر اسباب طبيعى سببيت و تاثيرى دارند، خدا اين موهبت را به آنها داده، و همچنين خود اسباب را خدا آفريده، و نيز اسباب و عواملى كه اين اسباب را پـديد مى آورند، هم خودشان و هم اثرشان آفريده خدا هستند، و بالاخره سر نخ تمامى اثرها و موثرها به خدا منتهى مى گردد. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
دیروز تنها ادمین کانال به نیت همه عزیزان به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حضور یافتند و قبر شریف علامه طباطبایی ره را زیارت کردند. ان شاءالله همه عزیزان با قرآن و اهل بیت و اهل قرآن محشور گردند
🌺 تفسیر آیات 8⃣6⃣الی0⃣7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰أفَرَءَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِى تَشرَبُونَ ... فَلَوْ لا تَشكُرُونَ 🔸كـلمـه   بـه مـعـنـاى ابـر اسـت، و جمله (فلو لا تشكرون - پس چرا شكر نمى گزاريد)تحريك بر شكرگزارى است و شـكـرگـزارى خـدا بـه ايـن اسـت كـه بـه زبـان و عـمل اظهار كنى كه اين نعمت ها از خداست، و اين همان عبادت است، و بقيه الفاظ آيه روشن است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات 1⃣7⃣الی3⃣7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰 أفَرَءَيْتُمُ النَّارَ الَّتى تُورُونَ ... وَ مَتَعاً لِّلْمُقْوِينَ 🔸در مـجـمـع البـيـان مـى گـويـد: كـلمـه  در اصـل  بـوده، و  مـضـارع از بـاب افـعـال اسـت، و ايـراء بـه معناى روشن كردن آتش و اظهار آن است، گفته مى شـود: اورى - يـورى و نيز وقتى مى گويند: (فلان قدح فاءورى )، معنايش اين است كـه فلانى كبريت زد و آتش را بر افروخت و ظاهر ساخت، و اگر كبريت بزند ولى آتش نـگـيـرد مى گويند: (قدح فاكبى). و نيز صاحب مجمع البيان گفته كلمه  (كـه در اصـل مـقـوئيـن بـوده اسـت) جـمـع اسـم فـاعـل از بـاب افعال  است، و اقواء به معناى وارد شدن و ماندن در بيابانى است كه احدى در آن نباشد، وقتى مى گويند: (اقوت الدار)، معنايش اينكه خانه از اهلش خالى شد. 🔸و مـعـنـاى آيه روشن است (مى خواهد بفرمايد آيا اين آتشى كه شما روشن مى كنيد خود شما چـوبـش را پـديـد آورده درخـتـش را ايـجاد كرده ايد و يا پديد آورنده اش ما بوديم؟ اين ما بـوديـم كـه آن را وسـيله تذكر و مايه زندگى شما كرديم شمايى كه اگر دستگيرى ما نبود سرگردان و بيچاره بوديد. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه4⃣7⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ4⃣7⃣ 🔸خـطـاب در ايـن آيـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلم است، بعد از آنكه شواهد ربـوبـيـت خـود را بـراى كـفـار ذكـر كـرد و فـرمـود: او كـسـى بود كه شما را خلق كرد و امـورتـان را تدبير نمود، و او به زودى مبعوثتان مى كند، تا جزاى اعمالتان را بدهد، و چـون كفار با شنيدن اين بيانات همچنان به تكذيب خود ادامه دادند، روى سخن را از ايشان بـرگردانيده متوجه رسول گرامى خود كرد، تا بفهماند اين مردم حرف به خرجشان نمى رود، لذا دسـتـور مى دهد تا آن جناب خدا را از شركى كه مردم مى ورزند و نيز از تكذيبى كه درباره بعث و جزا دارند منزه بدارد. 🔸پـس حـرف فـاء كـه بـر سـر جـمـله (فـسـبـح باسم ) آمده تفريع را مى رساند، و مى فـهـمـانـد دسـتـور بـه تـسبيح نتيجه و فرع بيان سابق است، و حرف (باء) در كلمه   باى استعانت و ياباى ملابست است و مـعـناى جمله اين است كه : حال كه چنين است پس تو خداى را با استعانت به نام او تسبيح گـوى و مـنـزه بـدار، مـمكن هم هست مراد از اسم نامبردارى و ذكر خدا باشد، چون اسم خدا را بـردن ذكـر او نـيـز هـسـت، هـمـچـنـان كـه ديـگـران نـيـز ايـن احـتـمـال را داده انـد، و نـيز ممكن است حرف باء براى تعديه باشد، چون تنزيه اسم خدا تنزيه خدا است، و معنايش است كه: اسم پروردگارت را از اين كه برايش ‍ شريكى ذكر شـود، و يـا بـعـث و جـزايـش انـكـار گـردد مـنزه بدار، و كلمه   صفت براى كلمه  و يا براى كلمه   است. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 5⃣7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فلا اقسم بمواقع النجوم5⃣7⃣ 🔸كلمه  رويهم سوگند است. بـعـضـى گفته اند: كلمه  در آن زيادى و بى معنا است، (و تنها منظور تاكيد آورده شده)، و كلمه  به معناى (سوگند مى خورم) است. بـعـضـى ديگر گفته اند: كلمه  نافيه است، و مى خواهد بفرمايد: من سوگند نمى خورم. و كـلمـه  جـمـع  اسـت، كـه بـه مـعـنـاى مـحـل اسـت و مـعـنـاى آيـه چـنين است كه: من سوگند مى خورم به محلهاى ستارگان، به آن جايى كه هر ستاره در آسمان دارد. بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه  جمع  هست ليكن موقع مصدر ميمى و به معناى وقوع و سقوط است، و آيه مى خواهد به سقوط ستارگان در روز قيامت، و يا بـه افـتـادن شـهـاب هـا بـر سـر شـيـطـان هـا، و يـا بـه مـحـل سـقـوط سـتـارگـان در هـنـگـام غـروب اشـاره كـنـد. ولى وجـه اول بهتر است و به ذهن زودتر مى رود. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 6⃣7⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و انه لقسم لو تعلمون عظيم6⃣7⃣ 🔸اين آيه شريفه مى خواهد سوگند قبلى را بزرگ جلوه دهد، و مطلبى را كه با آن سوگند تأكيد و اثبات مى كرد بيشتر تأكيد كند. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیات 7⃣7⃣الی0⃣8⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰انـه لقـرآن كـريـم7⃣7⃣ 🔰 فـى كـتـاب مـكـنـون8⃣7⃣ 🔰 لا يـمـسـه الا المـطـهـرون9⃣7⃣ 🔰 تنزيل من رب العالمين0⃣8⃣ 🔸معناى اينكه قرآن كريم و (انى كتاب مكنون) است. از آنجايى كه كفار مسأله وحدانيت خدا را در ربوبيت و الوهيت و همچنين مسأله بعث و جزا را انـكـار داشـتـنـد، و انـكـار خـود را بـا انـكـار قـرآن كـه بـه رسول اسلام نازل شده و در آن داستان توحيد و معاد آمده اظهار مى داشتند، در حـقـيـقـت انـكـارشـان مـنـشـعـب بـه دو انـكـار مـى شـد، اول اصـل تـوحـيـد و بـعـث، دوم انـكـار قـرآنـى كـه مـشتمل بر مسأله توحيد و بعث است، و يا به عبارت ديگر توحيد و بعثى كه قرآن از آن خـبـر مـى دهـد، هـمـيـن جـهـت خـداى تـعـالى در ايـن سـوره دو جـور بـا آنـان صـحـبـت كـرد اول اين كه با ذكر شواهدى از آيات و ادله توحيد و بعث اين دو مسأله را اثبات نمود، كه ايـن استدلال از جمله  شروع شده، و در جمله  ختم مى شود. نـوع دوم بـه بـيـانى آن را اثبات نمود كه در عين اثبات مطلب، كلام اللّه بودن قرآن را نـيـز اثـبـات مـى كـنـد، و مـسـجـل مـى سـازد كـه قـرآن كـلام خـدا و مـحـفـوظ نـزد او و نازل شده از ناحيه او است، و بالاخره آن را به بهترين وصفى توصيف كرد. پس جمله (انه لقرآن كريم ) جواب قسم سابق است، و ضمير در آن به قرآنى كه از سياق استفاده مى شود بر مى گردد، و از توصيف خداى تعالى قرآن را به لفظ كريم و بدون هيچ قيد - البته با در نظر داشتن اين كه مقام آيه مقام مدح است - چنين بر مى آيد قرآن به طور مطلق كريم و محترم است، و هم نزد خدا كريم و عزيز است، و هم بدين جهت كـريـم است كه صفاتى پسنديده دارد، و هم بدين جهت سودرسان براى خلق است، سودى كـه هـيـچ چـيـز جـاى آن را نـمـى گـيـرد، چـون مـشـتـمـل بـر اصول معارفى است كه سعادت دنيا و آخرت بشر را تضمين مى كند. و جمله (فى كتاب مكنون) توصيف دوم قرآن است، مى فرمايد: قرآن محفوظ و مصون از هـر دگـرگـونـى و تـبـديل است، چون در كتابى است كه آن كتاب اينطور است و آن كتاب عـبـارت اسـت از لوح مـحـفـوظ، هـمـچـنـان كـه در جـاى ديـگـر فـرمـوده : (بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظ). و جـمـله (لا يـمـسـه الا المـطـهـرون) صـفـت كـتـاب مـكـنـون و لوح مـحـفـوظ اسـت، البته احتمال اين نيز هست كه صفت سومى براى قرآن باشد، و بنابراين كه حرف  در آن لاى نافيه باشد برگشت هر دو احتمال به يك معنا است. و مـعنايش اين است كه: آن كتاب مكنون كه قرآن در آن است و يا قرآنى كه در آن كتاب است، از دسترس اغيار و ناپاكان محفوظ است، و به جز پاكان كسى با آن مساس ندارد. مراد از  و  در آيه: (لا يسمه لا المطهرون) و بـه هـر تـقـديـر كـلام در سـيـاق بـزرگـداشـت امـر قـرآن اسـت، مـى خـواهـد قـرآن را تـجـليـل كـند، و از همينجا مى فهميم كه منظور از مس قرآن دست كشيدن به خطوط آن نيست، بلكه علم به معارف آن است، كه جز پاكان خلق كسى به معارف آن عالم نمى شود، چون فـرمـوده: قـرآن در كـتابى مكنون و پنهان است، و آيه شريفه (انا جعلناه قرانا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم) نيز به آن اشاره مى كند. و كـلمـه  اسـم مـفعول از باب تفعيل تطهير است، و منظور از كـسـانـى هـسـتند كه خداى تعالى دلهايشان را از هر رجس و پليدى يعنى از رجس گناهان و پـليـدى ذنوب پاك كرده، و يا از چيزى كه از گناهان هم پليدتر و عظيم تر و دقيق تر است، و آن عبارت است از تعلق به غير خداى تعالى، و اين معناى از تطهير با كلمه گفتيم معناى علم است مناسب تر از طهارت به معناى پاكى از حدث و يا خبث است، وخيلى روشن است. پس مطهرون عبارتند از كسانى خداى تعالى دلهايشان را پاك كرده، مانند ملائكه گرامى و بـرگـزيـدگـانـى از بـشـر كـه دربـاره آنـان فرموده: (انما يريد اللّه ليذه بعنكم الرجـس اهـل البيت و يطهركم تطهيرا) ولى بعضى از مفسرين كه متاسفانه بيشتر ايشان مى باشند بدون هيچ دليلى آيه را مختص ملائكه كرده اند. بـعضى هم كلمه  در جمله  را لاى ناهيه گرفته، و گفته اند: مراد از مـس، دسـت كـشـيدن به قرآن است، و مراد از طهارت هم طهارت از حدث و خبث، و يا تنها از حـدث اسـت، و كلمه  را هم با دو تشديد قرائت كرده اند، يعنى تشديد طاء و تـشـديـد هـاء و كـسـره هـاء كـه در اصـل مـتـطهرون بوده. و خلاصه آيه شريفه مى خواهد بفرمايد: كسى نبايد دست به خطوط قرآن بكشد، مگر آنكه وضو گرفته باشد، و يا هم با وضو باشد و هم بدنش پاك باشد. آيـه را بـا فـرض ايـن كـه كـلمـه  نـافـيـه بـاشـد نـيـز مـى شـود حـمـل بـر ايـن مـعـنا كرد، و گفت كه : جمله مذكور جمله اى است خبرى، كه منظور از آن انشاء است و اين مسلم است كه انشاء به صورت اخبار بليغ ‌تر است، 🔹ادامه دارد...👇
🔹ادامه...👇 🔸(مـثـلا اگـر بجاى اين كه به بيمار بگوييم: دوايت را بخور و ترشى مخور، بگوييم: دوايت را مى خورى و ترشى هم نمى خورى، بليغ ‌تر و موكدتر است). در كـشـاف مـى گـويـد: و اگـر جـمـله (لا يـمسه الا المطهرون) را صفت قرآن بگيرى، معنايش اين مى شود كه : سزاوار نيست كسى قرآن را لمس كند، مگر آنكه با طهارت باشد، چنين كسى مى تواند به نوشته هاى قرآن دست بكشد. و خواننده عزيز توجه فرمود اين نيز صحيح است كه منظور از مس، علم و اطلاع باشد، هم در صورتى كه آيه صفت قرآن باشد، و هم در صورتى كه توصيف كتاب مكنون باشد. جـمـله (تـنـزيـل مـن رب العـالمـيـن) وصـف ديـگـرى اسـت بـراى قـرآن، و كـلمـه تـنـزيـل مـصـدرى اسـت بـه مـعـنـاى اسـم مـفـعـول، يـعـنـى نـازل شـده، پـس قـرآن كـتـابـى اسـت نـازل شـده از نـاحـيـه خـدا بـه سـوى شـمـا، آن را نـازل و در خـور فـهـم شـمـا كـرد، تـا آن را بـفـهـمـيـد و تعقل كنيد، بعد از آنكه كتابى بود مكنون كه جز پاكان كسى با آن مساس نداشت. و تـعـبـيـر از خـداى تـعالى به رب العالمين به اين منظور است كه اشاره كند به اين كه ربوبيت او گسترده بر سراسر همه عوالم است، كه اين منكرين معاد جزئى از آن عوالمند، پـس خـداى تـعـالى رب ايـشان نيز هست، و وقتى رب ايشان باشد، برايشان است كه به كتاب او ايمان آورده كلامش را بشنوند، و بدون تكذيب تصديقش كنند. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 1⃣8⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰افبهذا الحديث انتم مدهنون1⃣8⃣ 🔸اشـاره بـا كـلمـه  بـه قـرآن كريم است، و كلمه  جمع اسم فـاعـل از مـصـدر ادهـان اسـت، و ادهـان بـه مـعـنـاى سـهـل انـگـارى اسـت، كـه البـتـه در اصـل مـعـنـاى روغـن مـالى بـه مـنـظـور نـرم كـردن چـيـزى بـوده، و بـه عـنوان استعاره در سـهـل انـگـارى اسـتـعـمـال شـده اسـت، و اسـتـفهام در آيه استفهام سرزنشى است، ايشان را سـرزنـش مـى كـنـد بـه ايـن كـه قـرآن را يـكـدسـتـى گـرفـتـنـد، و آن را چـيـزى غـيـر قابل اعتناء دانستند. معناى اينكه فرمود: روزى خود را تكذيب قرار مى دهيد _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه2⃣8⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰وَ تجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ2⃣8⃣ 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از   بهره از خير است، و معناى آيه اين است كه: شما تكذيب كنندگان قرآن و منكرين معاد حظ و بهره خود را از قرآن اين قرار داده ايد كه آن را تكذيب كنيد، بـا ايـن كـه مـى تـوانـسـتـيـد آن را در مـوقـعـيـتى كه دارد، قرار دهيد، و خير بسيارى از آن عايدتان گردد. 🔸بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد: مراد از رزق بودن قرآن اين است كه: خداى تعالى قرآن را روزيـشـان كـرد، و مـعناى آيه اين است كه : آيا شما اين رزقى را كه خدا روزيتان كرده با تكذيب معاوضه مى كنيد؟. 🔸و بـعـضـى گفته اند: در كلام چيزى كه مضاف بر رزق است، و كلمه رزق مضاف اليه آن اسـت حـذف شـده، و تـقـدير كلام (و تجعلون شكر رزقكم انكم تكذبون ) است ، يعنى خـداونـد بـه شـمـا نـعـمتى ارزانى داشت، و شما به جاى اين كه شكر آن را به جاى آريد شكر آن را اين قرار داديد كه تكذيبش كنيد، خلاصه تكذيب را به جاى شكر بكار بستيد. ___________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه3⃣8⃣الی7⃣8⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فَلَوْ لا إِذَا بَلَغَتِ الحُْلْقُومَ ... صدِقِينَ 🔸در ايـنـجـا بـا بـكـار بـردن  تـفـريـع مـى فـهـمـانـد كـه بـه اول گـفـتـار بـرگـشته، مى فرمايد: اگر شما در نفى بعث راه صحيحى رفته ايد، و در انكار اين قرآن كه شما را از بعث خبر مى دهد روش درستى داريد، جان محتضرى را كه دارد مـى مـيـرد و تا حلقوم او رسيده، به او برگردانيد، مگر جز اين است كه مى گوييد مرگ تـقـديـر خـداى تـعالى نيست؟ و مگر معناى اين گفتارتان نيست كه مسأله مرگ و مير امرى تـصـادفـى و اتـفاقى است، پس بايد بتوانيد براى يكبار هم كه شده جان يك محتضر را بـه او بـرگـردانـيـد، چـون امـر تـصـادفـى هـمـانـطـور كه پيش ‍ آمدنش تصادفى است، بـرگـشـتنش هم تصادفى است، و مى شود با چاره جويى آن را برگردانيد، و از تحققش جـلوگـيـرى كرد، و اگر نمى توانيد بگيريد، پس بدانيد كه مرگ مسأله اى است حساب شده و مقدر از ناحيه خدا، تا جان ها را به وسيله آن به سوى بعث و جزا سوق دهد. 🔸بنابراين بيان، جمله (فلولا اذا بلغت الحلقوم) تفريع بر تكذيب كفار به قرآن است، و بـه آنـچـه قـرآن از آن خـبـر داده، كـه يـكـى از آنـهـا مسأله بـعث و جزا است، و كلمه تـحـريك را مى رساند، (نظير كلمه (پس چرا) در فارسى)، البته تحريك بـه كـارى كـه شـنـونـده از عـهده آن بر نمى آيد، تا به وسيله او را وادار به تسليم در بـرابـر ادعـاى خـود كنى، و ضمير مونث در جمله نفس برمى گردد، و رسيدن جان به حلقوم كنايه است از مشرف شدن به مرگ. 🔸و معناى اين كه فرمود: (و انتم حينئذ تنظرون ) اين است كه: شما محتضر را تماشا مى كنيد دارد از دستتان مى رود و پيش رويتان مى ميرد و شـمـا هـيـچ كارى نمى توانيد بكنيد، و معناى اين كه فرمود: (و نحن اقرب اليه منكم و لكن لا تبصرون ) اين است كه: شما او را تماشا مى كنيد، در حالى كه ما از شما به وى نـزديـك تـريـم، چـون مـا به سراسر وجود او احاطه داريم، و فرستادگان ما كه مأمور قـبـض ‍ روح او هـسـتـنـد نـيـز از شـما به وى نزديك ترند، اما شما نه ما را مى بينيد و نه فرستادگان ما را. 🔸و ايـن كـه مسأله قبض روح را هم به خدا نسبت داديم و هم به فرستادگان او، به خاطر اين است كه قرآن كريم اين كار را كرده، يكجا مسأله قبض روح را به خدا نسبت داده، مى فرمايد: (اللّه يتوفى الانفس حين موتها)، و در جاى ديگر آن را به ملك الموت نسبت داده، و فـرمـوده : (قـل يـتـوفـيـكـم مـلك المـوت الذى وكل بكم )، و جاى ديگر آن را به رسولان خدا نسبت داده مى فرمايد: (حتى اذا جاء احدكم الموت توفته رسلنا). 🔸و جـمـله (فـلولا ان كـنـتـم غـير مدينين) تكرار همان  اى است كه گذشت، و اين تـكـرار بـه خـاطـر تأكيد اسـت، و كـلمـه  به معناى (مجزيين - جزا داده شـدگـان اسـت )، از مـاده (دان - يـدين ) است، كه معناى (جزى - يجزى) را مى دهد، مى فرمايد: پس چرا او را بر نمى گردانيد اگر جزايى در كار نيست و شما جزا داده نمى شويد، و ثواب و عقابى نداريد. 🔰تـرجـعـونـهـا ان كـنـتـم صـادقين  🔸 اگر راست مى گوييد و در ادعاى خود كه بعث و جـزايـى نـيـسـت، صـادقـيـد، چـرا او را بـر نمى گردانيد؟ پس معلوم شد كه در واقع جمله  مدخول (لولا) است، و تقدير كلام چنين است: (فلولا ترجعونها اذا بـلغـت الحـلقـوم، ان كـنـتم صادقين - اگر راست مى گوييد پس چرا جان او را كه حلقوم رسيده بر نمى گردانيد. ___________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a