eitaa logo
علامه طباطبایی ره
18.8هزار دنبال‌کننده
415 عکس
73 ویدیو
3 فایل
شرح احوالات و تفکرات عارف و فیلسوف بزرگ قرن حضرت استاد علامه طباطبایی ره شادی روحش #صلوات راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط و تبادل @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 علت نامگذاری شیطان به خناس🍁 را از این جهت خوانده که به طور مداوم آدمی را وسوسه می کند و به محضی که انسان به یاد خدا می افتد پنهان می شود و عقب می رود. باز همینکه انسان از یاد خدا می شود، جلو می آید و به وسوسه می پردازد. __________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁بیان آیات (۴_۶) سوره ناس🍁 الذی یوسوس فی صدور الناس5⃣ ✳️تفسیرالمیزان ⬅️ اين جمله صفت (وسواس خناس) است و مراد از صدور ناس   است، چون  شعور و ادراك آدمى به حسب استعمال شايع، به قلب آدمى نسبت داده مى شود كه در قفسه سينه قرار دارد، و قرآن هم در اين باب فرموده:  و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور. 🍁🍁🍁 من الجنه و الناس6⃣ اين جمله  (وسواس خناس) است، و در آن به اين معنا اشاره شده كه بعضى از مردم كسانى  هستند كه از شدت انحراف، خود شيطانى شده و در زمره شيطانها قرار گرفته اند، همچنان كه قرآن در جاى ديگر نيز فرموده: شياطين الانس و الجن . و اما اينكه بعضى گفته اند كه كلمه هم بر جماعتى از اطلاق مى شود و هم بر جماعتى از ، و جمله (من الجنه و الناس) بيانگر اين معناى است، سخنى است بى دليل كه  نبايد بدان اعتناء نمود. 🍂🍂🍂 همچنين به اين سخن كه بعضى گفته اند كه: كلمه (والناس) عطف است بر كلمه (وسواس)، و معناى عبارت اين است كه: پناه مى برم به خدا از شر وسواس خناس كه از طائفه جن هستند، و از شر مردم. چون اين معنايى است كه همه مى دانند از فهم بدور است. ______________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁بحث روایتی سوره ناس🍁 ✳️ تفسیرالمیزان ⬅️ در البيان است كه ابو خديجه از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمود: جبرئيل نزد رسول خدا(ص) آمد در حالى كه آن جناب بيمار بود، پس آن جناب را با دو سوره (قل اعوذ) و (قل هو الله احد)  نموده، سپس گفت:  بسم الله ارقيك و الله يشفيك من كل داء يوذيك خذها فلتهنيك؛ من تو را به نام خدا افسون مى كنم، و خدا تو را از هر دردى كه آزارت دهد شفا میدهد، بگير اين را كه گوارايت باد)  پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت: (بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الناس... 🍁🍁🍁 باز در البيان است كه از انس بن مالك روايت شده كه گفت: خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: پوزه خود را بر قلب هر انسانى خواهد گذاشت، اگر انسان به ياد خدا بيفتد، او مى گريزد و دور مى شود، و اما اگر خدا را از ياد ببرد، دلش را میخورد. اين است معناى خناس. 🍁🍁🍁 در همان كتاب آمده كه به سند خود از ابان بن تغلب، از جعفر بن محمد (عليهماالسلم) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (ص) فرموده: هيچ نيست مگر آنكه براى قلبش در سينه اش دو گوش هست، از يك گوش فرشته بر او مى خواند و میدمد، و از گوش ديگرش وسواس خناس بر او مى خواند، خداى تعالى به وسيله فرشته او را تأييد میكند، و اين همان است كه فرموده: (و ايدهم بروح منه؛ ايشان را به روحى از ناحيه خود تأييد مى كند). 🍁🍁🍁 و در به سند خود از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: وقتى آيه (و الذين اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم )، نازل شد، ابليس به بالاى كوهى در رفت كه آن را كوه ثوير مى نامند. و به بلندترين آوازش عفريت هاى خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسيدند: اى ما مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندى؟ گفت: اين آيه نازل شده، كداميك از شما است كه اثر آن را خنثى سازد، عفريتى از شيطانها برخاست و گفت: من از اين راه آن را مى كنم. شيطان گفت: نه، اين كار از تو بر نمى آيد. عفريتى ديگر برخاست و مثل همان سخن را گفت، و آن پاسخ را شنيد. 🍁🍁🍁 گفت: اين كار را به من واگذار، پرسيد از چه راهى آن را خنثى خواهى كرد؟گفت: به آنان وعده مى دهم، آرزومندشان مى كنم تا مرتكب خطا و گناه شوند، وقتى در گناه واقع شدند، را از يادشان مى برم. شيطان گفت: آرى، تو به درد اين كار مى خورى، و او را موكل بر اين ماموريت كرد، تا روز . ______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه کوه عرفان، آیت الله سید علی قاضی ره به علامه طباطبایی ره __________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍃 ترجمه آيات سوره فلق در تفسیر المیزان🍃 به نام الله كه بخشنده به همه و مهربان به از بندگان است. 🔸بگو مى برم به پروردگار صبحدم 1⃣ 🔸از هر چه كه او خلق كرده و داراى شر است2⃣ 🔸و از شر وقتى كه با فرا مى رسد3⃣ 🔸و از شر زنان كه به گره ها مى دمند و مى كنند 4⃣ 🔸و از شر كه بخواهد زهر حسد خود را بريزد (و عليه من دست بكار توطئه شود)5⃣ __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍃آیه 1⃣ سوره در تفسیر المیزان قل اعوذ برب الفلق1⃣ ✅معنى (فلق) در (قل اعوذ برب الفلق) 👈 مصدر () به معناى كردن خويش و پرهيز دادن از از راه پناه بردن به كسى است كه مى تواند آن شر را دفع كند، و كلمه (فَلق ) به سکون لام، به معناى و جدا كردن است، و اين كلمه در صورتى كه با دو فتحه باشد(فَلَق) صفت مشبهه اى به معناى مفعول خواهد بود، نظير (قَصَص) به دو فتحه (چون قِصَص جمع قصه است)، كه به معناى مقصوص يعنى شده، و يا نقل شده است، و غالبا اين كلمه بر هنگام اطلاق مى شود، و فلق يعنى آن لحظه اى كه نور گريبان ظلمت را مى شكافد و سر بر مى آورد. 🍁🍁🍁 و بنابراين، آيه چنين مى شود: بگو من مى برم به پروردگار صبح، پروردگارى كه آن را مى كند و مى شكافد، و مناسب اين تعبير با مساله پناه بردن از ، كه خود ساتر و مانع آن است، بر كسى پوشيده نيست. 🍁🍁🍁 ولى بعضى از گفته اند: مراد از كلمه ( ) هر چيزى است كه از عدم به وسيله سر بر آورد، براى اينكه خلقت و ايجاد در حقيقت عدم، و بيرون آوردن موجود به عالم وجود است، در نتيجه رب-فلق با رب مخلوق است. _____________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
✅ تفسیر آیه 1⃣ از سوره در تفسیر المیزان بعضى ديگر گفته اند: كلمه فلق نام است در . مؤيد اين قول بعضى از رواياتى است كه در تفسير اين سوره وارد شده است. _____________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر ایات2⃣و3⃣ سوره فلق در تفسیر المیزان مِن شَر ما خَلق2⃣ ✅ يعنى از شر هر ، چه انسان و چه جن و چه حيوانات و چه هر مخلوق ديگرى كه همراه خود دارد، پس، از عبارت (ما خلق ) نبايد كرد كه تمامى مخلوقات شرند و يا شرى با خود دارند، زيرا آمدن اين عبارت دليل بر استغراق و كليت نيست. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁  و مِن شَر غاسِق اذا وَقَب3⃣ ✅ در مى گويد: كلمه ( ) به معناى مرحله از شب است، وقتى گفته مى شود (قد غسق الليل) معنايش اين است كه تاريكى شب فرا رسيد، و عاسق شب، آن ساعتى است كه سمت مغرب ناپدید شود. در نتيجه معناى آيه اين مى شود: و از شر وقتى كه با ظلمتش داخل مى شود. و اگر در آيه شريفه شر را به شب داده، به خاطر اين بوده كه شب با شرير را در رساندن شر كمك مى كند، و به همين جهت مى بينيم شرورى كه در شب واقع مى شود از شرور واقع در روز است. علاوه بر اين، انسان كه مورد شرور است، در شب تر از روز است. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 ولى گفته اند: مراد از كلمه () خصوص شب نيست، بلكه هر است كه به آدمى بياورد، هر چه مى خواهد باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 ✅ ذكر شر شبانگاه، شر و شر حاسد بعد از ذكر (من شر ما خلق) از باب به اين سه شرط است در آيه مطلق شر را ذكر كرد، و در آيه خصوص (شر غاسق) را يادآور شد، و اين خود از باب ذكر بعد از عام است، تا بيشتر نسبت به خاص را برساند، و در اين سوره از ذكر شر عام، به خصوص سه شر اهتمام شده است: شر شب وقتى داخل مى شود. و شر ساحران. و شر حاسد، كه مشغول مى گردد. و اهتمام نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه انسان از اين سه شر است، يعنى اين سه نوع شر در حال غفلت آدمى مى آوردند. __________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر آیه 4⃣ سوره در تفسیر المیزان وَ مِن شَر النفاثاتِ فِى العُقَد 4⃣ ✅يعنى _و از شر جادوگر ساحر، كه در عقده ها و گره ها مسحور مى دمند، و به اين وسيله مسحور را مى كنند. و اگر از ميان جادوگران، زنان را نام برد، براى اين بود كه سحر و جادوگرى در بين زنان است تا مردان. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر آیات 4⃣ و 5⃣ در تفسیر المیزان و مِن شَر النفاثاتِ فِی العُقَد 4⃣ 👈 از اين آيه استفاده مى شود كه قرآن كريم تاثير سحر را فى الجمله دارد، و نظير اين آيه در تصديق سحر آيه زير است كه در داستان هاروت و ماروت مى فرمايد: (فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله )، و نيز نظير آن، آيه اى است كه سخن از ساحران دارد. 🍁🍁🍁 ولى از مفسرين گفته اند: آيه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلكه مرادش از دمندگان در گره ها، آن است كه با تسويلات خود تصميم هاى شوهران را از ايشان مى گيرند و راى شوهران را متمايل به آن جانبى مى كنند كه خودشان صلاح مى دانند و دوست دارند، پس مراد از كلمه عقد - كه جمع (عقده) است - راى، و مراد از (نفث در عقد) به طور كنايه كردن تصميم شوهر است. ولى اين معنايى به دور از ذهن است. 🍁🍁🍁 و مِن شَر حاسِد اذا حَسَد 5⃣ يعنى از شر وقتى كه مبتلا به حسد گشته و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست بكار گردد. 🍁🍁🍁 بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه شامل چشم زدن اشخاص چشم نيز مى شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مى گردد، شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش بسيار شگفت آور و بسيار زيبا باشد حسدش تحريك شده، با همان نگاه، زهر خود را مى ريزد. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 بحث روايتى سوره در تفسیرالمیزان ✅ چند روايت حاكى از نزول (معوذتين) بعد از شدن پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر اثر سحر يك 👈 در الدرالمنثور است كه عبد بن حميد، از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفت: مردى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را جادو كرد، و در نتيجه آن حضرت شد، جبرئيل بر او نازل گشته دو سوره را آورد و گفت: مردى يهودى تو را سحر كرده و سحر مذكور در فلان است، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) (عليه السلام) را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد گره هاى آن را باز نموده، براى هر گره يك آيه بخواند، على (عليه السلام) هر گرهى را باز مى كرد يك آيه را مى خواند، به محضى كه گرهها باز و اين دو سوره تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) برخاست، گويا پاى بندى از پايش باز شده باشد. 🍁🍁🍁 : و از كتاب (طب الائمه) نقل شده كه به سند خود از محمد بن سنان از مفضل از امام (عليه السلام) نظير اين معنا را روايت كرده. و در اين معنا روايات بسيارى از طرق اهل سنت با مختصر اختلافى وارد شده، و در بسيارى از آنها آمده كه زبير و عمار را هم با على (عليه السلام) فرستاد، و در آن كتاب رواياتى ديگر نيز از طرق ائمه اهل بيت (عليهم السلم) نقل شده. 🍁🍁🍁 و به اين دسته روايات كرده اند، و آن اين است كه اين روايات با مصونيت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از تاثير سحر نمى سازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب موثر مى شده با اينكه قرآن كريم مسحور شدن آن جناب را انكار نموده، فرموده:  (و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا). ليكن اين اشكال وارد نيست، براى اينكه منظور مشركين از اينكه آنجناب را مسحور بخوانند، اين بوده كه آن جناب بى عقل و ديوانه است، آيه شريفه هم اين معنا را رد مى كند، و اما تاثير سحر در اينكه مرضى در بدن آن جناب پديد آيد، و يا اثر ديگرى نظير آن را داشته باشد، هيچ دليلى بر مصونيت آن جناب از چنين تاثيرى در دست نیست. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 بسم الله الرحمن الرحيم  قل هو الله احد (1)  الله الصمد (2)  لم يلد و لم يولد (3)  و لم يكن له كفوا احد (4) 🌹🔸 به نام الله كه رحمان و رحيم است، بگو او الله يگانه است (1). كه همه نيازمندان قصد او مى كنند (2). نزاده و زاييده نشده (3). و هيچ كس همتاى او نيست (4) _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🌹🔸 🔸اين سوره خداى تعالى را به ذات و بازگشت ما سوى الله در تمامى حوائج وجوديش به سوى او و نيز به اينكه احدى نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال شريك او نيست مى ستايد، و اين توحيد قرآنى، توحيدى است كه مختص به خود قرآن كريم است، و تمامى معارف (اصولى و فروعى و اخلاقى ) اسلام بر اين اساس پى ريزى شده است. 🔸و روايات وارده از طرق شيعه و سنى در فضيلت اين سوره بسيار زياد است، حتى از هر دو طريق رسيده كه اين سوره با يك قرآن است، كه ان شاء الله رواياتش به زودى از نظر خواننده مى گذرد. 🔸و اين سوره هم مى تواند در نازل شده باشد و هم در ، و آنچه از بعضى از روايات وارده در سبب نزول آن ظاهر است اين است كه در مكه نازل شده. _________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
‍ ✅احضار روح عمرسعد و معاویه توسط برادر علامه طباطبایی حاج سیدمحمد الهی فرزند آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائی، برادر حضرت علامه می‌گوید: «یک روحانی بنام ادیب العلما در تبریز بود که به بنده نیز مأنوس بود و درعلوم غریبه نیز سر رشته داشت که اخیراً فوت نموده است. یک روز آمده بود به خانه‌مان و من نیز آن موقع در کبریت سازی مشغول بکار بودم عصر که به خانه برگشتم والده‌ام فرمودند که والد بزرگوارم (آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبایی) حال خوشی ندارد خانه‌مان آن موقع در دانشسرا قرار داشت طبقه دوم پیش پدرم رفتم و جویای حالشان شدم فرمودند: چیزی نشده فقط حالم کمی منقلب شده بود که درست شد. بالاخره چیزی نگفتند و من هم نفهمیدم. چند روز بعد که جناب ادیب العلما را دیدم ایشان از من در مورد اتفاقات آن روز پرسیدند گفتم بنده که بی خبرم. ادیب العلما برگشت گفت آن روز که آمده بودم خانه‌تان، پدرت در حالی که نشسته بود به این فکر می‌کرده که روح عمربن سعد را احضار نمایند ببینند که این ظالم چگونه تیپ و قیافه‌ای داشته و این غلط بزرگ غیرقابل بخشش را در مورد امام حسین (ع) و اهل بیت اش در صحرای کربلا مرتکب شده است. ادیب العلما می‌گوید در یک لحظه خانه‌ای که در آن نشسته بودم به یک ظلمتکده تبدیل شدو همه جای خانه را تاریکی فرا گرفت من از ترس پا به فرار گذاشتم یک آن فهمیدم که در پل منجم هستم بعداً برگشتم و در مورد ماوقع سؤال پرسیدم آقا فرمودند که روح عمرسعد ترسید و پا به فرار گذاشت. مادر بنده نیز به خیال اینکه فرار ادیب العلما از خانه به واسطه حال ناخوش پدرم بوده لذا با یکی از پزشکان تبریز به نام دکتر نقشینه برای مداوای پدرم تماس گرفته بود و دکتر پس از معاینه پدرم، حال پدرم خوب شده بود و بدین صورت همه چیز در خانه بهم خورده بود. در یکی از روزها یکی از این افرادی که پدرم می‌خواست در حضور وی یکی از ارواح را احضار نماید حاج میرستارآقا میر محمدی نامی بود. وی تعریف می‌کرد که یک روز با پدرم تصمیم گرفتند روح معاویه را احضار نمایند که در حین این جریان یکی از دوستان از درب خانه می‌خواست وارد شود خطاب به ما گفت که در اینجا چه خبر است این بوی بد مشمئز کننده از کجا می‌آید چگونه در این فضای آلوده نشسته‌اید؟ در این حالت رفت و فوراً یکی از پنجره‌ها را باز نمود. در حالیکه در اتاق چیز خاصی نبود فقط بوی روح کثیف معاویه بود که بواسطه احضارش همه جا را دربرگرفته بود. بله احضار ارواح یکی از کارهایی بود که پدرم می‌توانست آن را انجام دهد. در برابر احضار ارواح انسانهای ملعون، پدرم روح انسانهای بزرگ را نیز احضار می‌نمود مثلاً بارها خود شاهد بودم که چگونه روح مرحوم سیدعلی آقاقاضی را فرا می خواندو از ایشان پاسخ برخی از سوالاتش را می‌گرفت و با حاج سیدمحمد الهی طباطبائی فرزند حضرت آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائیاحضار ایشان، عطر و بوی خوشی در داخل اتاق می‌پیچید. یکبار یک ضایعه‌ای پوستی روی پای پدرم ظاهر شده بود به هر دکتر مراجعه نمود نتوانست برای آن چاره‌ای بیابد یکبار اراده نمود تا روح شیخ ابوعلی سینا را بخواند و از او بخواهد تا پایش را در میان جمع مداوا نماید ابوی می‌گفت بنده سؤالات علمی زیادی از ارواح علما و دانشمندان بزرگی همچون بوعلی سینا، سقراط، افلاطون، ارسطو و... کرده‌ام سوالاتی که اصلاً در حد و اندازه آنها هم نبود ولی آنها به درستی به این سؤالات پاسخ داده و پدرم همه این سؤال و جواب‌ها را در یک دفترچه‌ای یادداشت نموده و ثبت کرده است و دانشگاه علامه طباطبایی هم اکنون بر روی سرگذشت پدرم حضرت آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائی برنامه ریزی جامعی انجام داده قرار بر این شده است تا بصورت کتابی چاپ و منتشر گردد و بنده همه این سؤال و جواب‌ها را در اختیار این عزیزان قرار داده‌ام و آقای دکتر اسماعیل زاده از ارومیه در این مورد کار جامعی شروع نموده است.» __________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
و 🔸كلمه احد در مورد چيزى و كسى بكار مى رود كه قابل كثرت و تعدد نباشد، نه در خارج و نه در ذهن، و اصولا داخل اعداد نشود 🔸به خلاف كلمه واحد كه هر واحدى يك ثانى و ثالثى دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل، كه با انضمام به ثانى و ثالث و رابع كثير مى شود، و اما احد اگر هم برايش دومى فرض شود، باز خود همان است و چيزى بر او اضافه نشده. _____________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز می باشد 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر آیه 1⃣ سوره در تفسیرالمیزان قل هو الله احد1⃣ 🔸كلمه (هو) ضمير شأن و ضمير قصه است، و معمولا در جايى بكار مى رود كه گوينده اهتمام زيادى به مضمون جمله بعد از آن داشته باشد، و اما كلمه  مورد اختلاف واقع شده، حق آن است كه  براى خداى تعالى است، يعنى قبلا در زبان عرب اسم خاص براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد بيش از ساير موارد شد، به خاطر همين غلبه استعمال، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، همچنان كه اهل هر زبانى ديگر براى خداى تعالى نام خاصى دارند، و ما در تفسير سوره فاتحه درباره اين كلمه بحث کردیم _____________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز می باشد 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
✅فرق بين  و  و معناى احد بودن خداى تعالى 🔸و كلمه  صفتى است كه از ماده   گرفته شده، همچنان كه كلمه  نيز وصفى از اين ماده است، چيزى كه هست، بين احد و واحد فرق است، كلمه احد در مورد چيزى و كسى بكار مى رود كه قابل كثرت و تعدد نباشد، نه در خارج و نه در ذهن، و اصولا داخل اعداد نشود، به خلاف كلمه واحد كه هر واحدى يك ثانى و ثالثى دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل، كه با انضمام به ثانى و ثالث و رابع كثير مى شود، و اما احد اگر هم برايش دومى فرض شود، باز خود همان است و چيزى بر او اضافه نشده. 🔸مثالى كه بتواند تا اندازه اى اين فرق را روشن سازد اين است كه: وقتى مى گويى  از قوم نزد من نيامده، در حقيقت هم آمدن يك نفر را نفى كرده اى و هم دو نفر و سه نفر به بالا را، اما اگر بگويى:  از قوم نزد من نيامده تنها و تنها آمدن يك نفر را نفى كرده اى، و منافات ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده باشند، و به خاطر همين تفاوت كه بين دو كلمه هست، و به خاطر همين معنا و خاصيتى كه در كلمه    هست، مى بينيم اين كلمه در هيچ كلام ايجابى به جز در باره خداى تعالى استعمال نمى شود، و هيچ وقت گفته نمى شود: جاءنى احد من القوم - احدى از قوم نزد من آمد بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامى است منفى، تنها در مورد خداى تعالى است كه در كلام ايجابى استعمال مى شود. 🔸يكى از بيانات لطيف مولانا امير المومنين عليه السلام در همين باب است كه در بعضى از خطبه هايش كه در باره توحيد خداى عزوجل ايراد فرموده چنين آمده: كل مسمى بالوحده غيره قليل  يعنى - و خدا داناتر است - هر چيزى غير خداى تعالى، وقتى به صفت وحدت توصيف شود، همين توصيف بر قلت و كمى آن دلالت دارد، به خلاف خداى تعالى كه يكى بودنش از كمى و اندكى نيست. 🔸و ما در بحثى كه پيرامون توحيد قرآنى در جلد ششم اين كتاب داشتيم، پاره اى از كلمات آن جناب را كه در باره توحيد صادر شده نقل نموديم. 🔸معناى اينكه خدا صمد است اينست كه هر چيزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهى المقاصد است _____________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز می باشد 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🔸پس خداى تعالى در هر حاجتى كه در عالم وجود تصور شود صمد است، يعنى هيچ چيز قصد هيچ چيز ديگر نمى كند مگر آنكه منتهاى مقصدش او است و بر آمدن حاجتش به وسيله او است. _____________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز می باشد 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🌹 بیان آیه {۲} 🌹🔸 🌹🔸 اصل در معناى كلمه  قصد كردن و يا قصد كردن با اعتماد است، وقتى گفته مى شود: (صمده، يصمده، صمدا) از باب (نصر، ينصر) معنايش اين است كه فلانى قصد فلان كس يا فلان چيز را كرد، در حالى كه بر او اعتماد كرده بود. بعضى از مفسرين اين كلمه را - كه صفت است - به معانى متعددى تفسير كرده اند كه برگشت بيشتر آنها به معناى زير است: (سيد و بزرگى كه از هر سو به جانبش قصد مى كنند تا حوايجشان را برآورد) و چون در آيه مورد بحث مطلق آمده همين معنا را مى دهد، پس خداى تعالى سيد و بزرگى است كه تمامى موجودات عالم در تمامى حوائجشان او را قصد مى كنند. 🔸آرى وقتى خداى تعالى پديد آورنده همه عالم است، و هر چيزى كه داراى هستى است هستى را خدا به او داده، پس هر چيزى كه‌ نام  صادق بر آن باشد، در ذات و صفات و آثارش محتاج به خدا است، و در رفع حاجتش او را قصد مى كند، همچنان كه خودش فرموده: (الا له الخلق و الامر)، و نيز به طور مطلق فرموده: (و ان الى ربك المنتهى)، پس خداى تعالى در هر حاجتى كه در عالم وجود تصور شود صمد است، يعنى هيچ چيز قصد هيچ چيز ديگر نمى كند مگر آنكه منتهاى مقصدش او است و بر آمدن حاجتش به وسيله او است. 🔸از اينجا روشن مى شود كه اگر الف و لام بر سر كلمه  در آمده، منظور افاده حصر است، مى فهماند تنها خداى تعالى صمد على الاطلاق است، به خلاف كلمه  كه الف ولام بر سرش در نيامده، براى اينكه اين كلمه با معناى مخصوصى كه افاده مى كند در جمله اثباتى بر احدى غير خداى تعالى اطلاق نمى شود، پس حاجت نبود كه با آوردن الف و لام حصر احديت را در جناب حق تعالى افاده كند، و يا احديت معهودى از بين احديت ها را برساند. و اما اينكه چرا دوباره كلمه  ذكر شد، با اينكه ممكن بود بفرمايد: (قل هو الله احد و صمد)؟ ظاهرا اين تكرار براى اشاره به اين معنا بوده كه هر يك از دو جمله (هو الله احد) و (الله الصمد) مستقلا كافى در تعريف خداى تعالى است، چون مقام، مقام معرفى خدا به وسيله صفتى است كه خاص خود او باشد، پس معنا چنين است كه معرفت به خداى تعالى حاصل مى گردد چه از شنيدن جمله (هو الله احد) و چه از شنيدن (الله الصمد) چه آنجور توصيف و تعريف شود و چه اينجور. 🔸و اين دو آيه شريفه در عين حال هم به وسيله صفات ذات، خداى تعالى را معرفى كرده، و هم به وسيله صفات فعل. جمله  خدا را به صفت احديت توصيف كرده، كه احديت عين ذات است. و جمله  او را به صفت صمديت توصيف كرده كه صفت فعل است، چون گفتيم صمديت عبارت از اين است كه هر چيزى به سوى او منتهى مى شود. 🔸بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه  به معناى هر چيز توپرى است كه جوفش خالى نباشد، و در نتيجه نه بخورد و نه بنوشد و نه بخوابد و نه بچه بياورد و نه از كسى متولد شود. كه بنابر اين تفسير، جمله (لم يلد و لم يولد) تفسير كلمه  خواهد بود. _____________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز می باشد 🌷شادی روح علامه طباطبایی 👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر آیات 3⃣ و 4⃣ سوره توحید در تفسیرالمیزان لم يَلد و لَم يولَد3⃣ و لم يَكن لَه كفوا احَد4⃣ 👈 اين آيه كريمه از خداى تعالى اين معنا را نفى مى كند كه چيزى را بزايد. و يا به - عبارت ديگر ذاتش متجزى شود، و جزئى از سنخ خودش از او جدا گردد. چه به آن معنايى كه نصارى در باره خداى تعالى و مى گويند، و چه به آن معنايى كه وثنى مذهبان بعضى از آلهه خود را فرزندان خداى سبحان مى پندارند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين دو آيه از خداى تعالى اين معنا را مى كنند كه خود او از چيزى متولد و مشتق شده باشد، حال اين تولد و اشتقاق به هر معنايى كه اراده شود، چه به آن نحوى كه وثنيت درباره خدايان خود گفته اند، كه بعضى اله پدر و بعضى ديگر اله مادر و بعضى ديگر اله فرزند است، و چه به نحوى ديگر. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين معنا را نفى مى كنند كه براى تعالى كفوى باشد كه برابر او در ذات و يا در فعل باشد، يعنى مانند خداى تعالى بيافريند و تدبير نمايد، و احدى از صاحبان اديان و غير ايشان قائل به وجود كفوى در ذات خدا نيست، يعنى احدى از دين داران و بى دينان نگفته كه واجب الوجود (عز اسمه ) متعدد است، و اما در فعل يعنى تدبير، بعضى قائل به آن شده اند، مانند وثنى ها كه براى خدايان خود الوهيت و تدبير قائل شدند، حال چه خداى بشرى مانند فرعون و نمرود كه ادعاى الوهيت كردند، و چه غير بشرى. و ملاك در كفو بودن در نظر آنان اين است كه براى اله و معبود خود در تدبير قائلند و مى گويند: الله تعالى تدبير فلان ناحيه عالم را به فلان معبود واگذار نموده و او فعلا مستقل در تدبير آن ناحيه است، همانطور كه خود خداى تعالى مستقل در تدبير آن ارباب و آلهه است، و او رب الارباب و اله الالهه است. و اگر برابرى در صفات را نشمرديم، براى آن بود كه صفت، يا صفت ذات است يا صفت فعل، صفت ذات كه عين ذات است و صفت فعل هم از فعل انتزاع مى شود. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 و اين معناى از كفو بودن در غير آلهه مشركين نيز تصور دارد، نظير استقلالى كه بعضى براى موجودى از موجودات ممكن بپندارند، اين نيز مصداقى است براى كفو بودن، چون برگشت اين فرض نيز به اين است كه انسان بپندارد مثلا فلان گياه خودش مستقلا بيمارى ما را شفا مى دهد و در بهبودى از بيماريمان احتياجى به خداى تعالى نداريم، با اينكه گياه مذكور از هر جهتى محتاج به خداى تعالى است، و آيه مورد بحث اين را نيز نفى مى كند. ______________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر آیات 3⃣ و 4⃣ سوره توحید در تفسیرالمیزان ✅ بيان اينكه ، زاده نشدن و كفو نداشتن خدا بر صمد بودن و يگانگى او در ذات و صفات و افعال است 👈 صفات سه گانه اى كه در اين سوره شده، يعنى متولد شدن چيزى از خدا، و تولد خداى تعالى از چيز ديگر، و داشتن كفو، هر چند ممكن است نفى آنها را متفرع بر صفت احديت خداى تعالى كرد، و به وجهى گفت فرض خداى تعالى كافى است در اينكه او هيچ يك از اين سه صفت را نداشته باشد، و ليكن اين معنا زودتر به نظر مى رسد كه متفرع بر صمديت خدا باشند. __________________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁 تفسیر آیات 3⃣ و 4⃣ سوره توحید در تفسیر المیزان 👈 اما اينكه متولد نشدن چيزى از خدا صمديت او است، بيانش اين است كه ولادت كه خود نوعى تجزى و قسمت پيرى است به هر معنايى كه تفسير شود، بدون تصور ندارد، كسى كه مى زايد و چيزى از او جدا مى شود بايد خودش داراى اجزايى باشد، و چيزى كه جزء دارد محتاج به جزء خويش است، چون بديهى است موجود مركب از چند چيز وقتى آن موجود است كه آن چند جزء را داشته باشد، و خداى سبحان صمد است هر محتاجى در حاجتش به او منتهى مى گردد، و چنين كسى احتياج در او تصور ندارد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 و اما اينكه زاييده نشدنش از چيزى فرع صمديت او است بيانش اين است كه چيزى از چيز ديگر فرض ندارد مگر با احتياج متولد به موجودى كه از او متولد شود، و خداى تعالى صمد است، و كسى كه صمد باشد احتياج در او تصور ندارد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 اما اينكه كفو نداشتنش متفرع بر صمديت او است، بيانش اين است كه كفو چه اينكه كفو در ذات خداى تعالى فرض شود و چه كفو در فعل او، وقتى تصور دارد كه كفو فرضى در عملى كه در آن عمل كفو شده در ذات خود و بى نياز از خداى تعالى باشد، و گفتيم كه خداى تعالى صمد است و صمد على الاطلاق هم هست، يعنى همان كفو فرضى در آن عمل كه كفو فرض شده محتاج او است و بى نياز از او نيست، پس كفو هم نيست. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 بنابراين روشن شد كه در دو آيه، متفرع بر صمديت خداى تعالى است، و مال صمديت خداى تعالى و فروعات آن به اثبات يگانگى خدا در ذات و صفات و افعال او است، به اين معنا كه خداى تعالى در ذاتش واحد است و چيزى شبيه به او نيست، نه در ذاتش و نه در صفات و افعالش، پس ذات خداى تعالى به ذات خود او و براى ذات خود او است، بدون اينكه مستند بغير خودش ‍ باشد و بدون اينكه محتاج بغير باشد، به خلاف غير خداى تعالى كه در ذات و صفات و افعال خود محتاج خداى تعالايند، و او است كه به مقتضا و لياقت ساحت كبريايى و عظمتش موجودى را با صفات و افعال معين خلق مى كند، پس حاصل مفاد سوره اين است كه، خداى تعالى را به صفت احديت و واحديت توصيف مى كند. ______________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880
🍁تفسیر آیه 4⃣ سوره توحید در تفسیرالمیزان 👈 از جمله سخنانى كه درباره اين آيه4⃣ گفته شده، اين است كه مراد از كفو، است، چون همسر هر كسى كفو او است. و بنابه اين گفتار آيه شريفه همان را افاده مى كند كه آيه (تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبه) افاده مى كند. و ليكن اين حرف صحيح نيست. ______________________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 👇 https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880