eitaa logo
مدرسه معارف علامه طباطبایی
845 دنبال‌کننده
57 عکس
112 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی با قرآن یک رمضان ۱۴۴۵ ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ «وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» «فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارئکم» راحت‌ترین مسیر برای انسان این است که آن خویشتن مجازی و غیر حقیقی‌ و توهمی خود را کنار بگذارد. کشتنِ نفس در واقع احیای آن است، و این نفس، خویشتن توهمی، برای انسان جز زجر و زحمت و تباهی چیزی ندارد؛ در صورتی که انسان فکر می‌کند که کار سختی است. آن چیزی که خداوند در مورد بنی‌اسرائیل می‌فرماید، آن عمل خطا و آن کار زشتی که کردند، در حالی‌که پیامبرشان در میقات بود و این‌ها به گوساله پرستی پرداختند، و بعد خداوند از طریق موسی به آن‌ها فرمان می‌دهد که: «فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» این کشتن خویشتن، کشتن خودشان که کشتن بیرونی و حقیقی بوده و طبق روایات دستور داشتند که یکدیگر را بکشند، برای ما ممکن است این‌طور تصور شود که این‌ها نهایت تباهی و ظلم را داشتند که برای این‌ها برنامه خاصی دستور داده شده که مختص آن‌هاست، اما شاید معکوس این باشد و آن‌ها از ما به خدایشان نزدیک‌تر بودند به دلیل این‌که قتل نفس و آن خویشتن غیر حقیقی برای آن‌ها راحت‌تر بوده، و مسیر روشن‌تری داشته و با قتلی که انجام می‌دادند این توبه برای آن‌ها انجام می‌شد. در حالی‌که کار منفی‌ای که انجام داده بودند بسیار شدید و بد بود، اما از طریق این توبه کامل و تمام عیاری برایشان صورت می‌گیرد و در این‌جا صفت «توّابیت» و «رحمت» خداوند بر آن‌ها نازل می‌شود‌. بعد از آن هم هنگامی‌ که به خطای دیگری دچار می‌شوند و خداوند همه آن‌ها را می‌کشد، باز هم خداوند آن‌ها را نجات می‌دهد و زنده می‌کند. شاید مسیر آن‌ها واضح‌تر و روشن‌تر و تمام عیار‌تر از مسیر انسان فعلی بوده، برخلاف این‌که ما فکر می‌کنیم که آن‌ها بدترین اقوام بودند، و این‌همه با خدا و پیامبر خودشان به مجادله می‌پرداختند. مسیر ما مسیر رها کردن خودمان است، و این «رمضان» بهترین شرایط است برای این کار. رها کردن انسان این است که: حقیقتِ خودش، در نمازش، در عبادتش، بازگشت به خودش پیدا کند، و این بازگشت کار سختی در این رمضان نیست. این‌طور نیست که کشتن این خودِ توهمی کار سخت و پیچیده‌ای باشد و برای ما امکان نداشته باشد. همه ما که انسان‌های متوسطی هستیم و دست‌مان از مراتب بلند کوتاه است، مایی که عمری را در گناه و غفلت گذراندیم، و تباه کردیم، به راحتی در این رمضان می‌توانیم بازگشت کنیم و این امید برای همه ما وجود دارد که در همین رمضان، در همین روزها و شب‌ها بتوانیم آن کاری را بکنیم که فکر نمی‌کردیم، و از این طریق به آمال و آرزوهای خودمان، نه فقط آرزوهای معنوی، حتی آرزوهای دنیایی هم برسیم. کشتنِ خویشتن برخلاف این‌که به نظر می‌آید که کار سختی است، اما ساده است و سادگی آن به این است که : انسان خویشتنی را کنار می‌گذارد [کشتن برای ما به معنای کنار گذاشتن و ترک کردن] و ترک کردن خویشتن یعنی ترک همه تمایلات و توهمات و آن چیزهایی که باطل هستند. بازگشت به خویشتنی که همه اجزا، عوارض و همه ابعاد انسان و تمایلات و همه غرائز و همه آن چیزهایی که می‌خواهد در جای خودش. این بازگشت، بازگشت ساده‌ای است و همه ما می‌توانیم در این رمضان به این بازگشت موفق شویم. از امروز که روز اول است، سی روز پیش رو داریم که سی بار بازگشت داشته باشیم. هر بازگشتی محکم‌تر از بازگشت اول. هر بازگشتی کامل‌تر و تمام عیارتر. با امید بیشتر. همه آن چیزی که می‌خواهیم، همه آن تمایلاتی که داشتیم، همه آرزوهایی که داشتیم و همه آن تلاش‌هایی که کردیم، به راحتی باید به نتیجه برسد. این چیزی نیست که برای ما تخیل باشد. نباید خودمان را با آرزوهای طولانی و صرفا نگاه کردن به الگوهایی که به ظاهر برای ما غیرممکن است؛ نباید خودمان را با تخیلاتی که اگر چه معنوی و لذیذ هستند، ولی در ظاهر برای ما قابل رسیدن نیستند، مشغول کنیم. با چیزهای روشن و واضح، همین خودی که هستیم، همین خویشتن ما، اگر زوائد و مشغولیت‌های روزمره را رها بکنیم، اگر لحظه‌ای در نماز و عبادتمان به خودمان بپردازیم و توجه کنیم و بازگشت کنیم همه این کارها انجام می‌شود. این مختص بنی‌اسرائیل نیست و مختص آن قتلی که آن‌ها کردند، نیست؛ برای همین ما در همین زمان و همین رمضان ممکن و مقدور است. @AllaamehWisdom
☝☝☝ ﴿إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ﴾ این مسیر، مسیر از شرک فاصله گرفتن و به راه حق رفتن است. کسانی که مسیر دیگری رفتند آن مسیر برای آن‌ها با فشارهای خداوند است. این احکام سخت مانند اصحاب «سبت» کسانی که ماهی‌گیری در روز شنبه برای آنها حرام شد، اینها برای کسانی است که در راه خداوند بی‌پروا و بدون دلیل به اختلاف می‌پردازند، و آن چیزی را که می‌فهمند با هوای نفس مخالفت می‌کنند و به شرایطی می‌رسند که خداوند مجبور است برای آنها احکام سنگین قرار بدهد. اما برای کسانی که این راه را نروند، مسیر باز است. هر انسانی که به حقیقتی رسیده موظف است آنها را به حکمت، موعظه‌ی حسن، جدال احسن، راه راست و درست هدایت و دعوت کند و این دعوت با حکمت است و نه با زور و فشار. ‌ ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾ اینکه نتایج چه می‌شود و رفتار ما چه فایده‌ای داشته باشد، نتیجه دست ما نیست و به دست خداوند است. ما باید در این مسیر از حکمت، موعظه‌ی حسن و جدال احسن فاصله نگیریم تا حقیقت ابراهیمی خودمان را از دست ندهیم و مسیر ابراهیم نبی (ع) را در این جهان پیش ببریم. @Allaamehwisdom
زندگى با قرآن ۳ رمضان ۱۴۴۵ ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَاب»   حكمت، دستيابى انسان به سطح بالاتر و عميق‌ترى از اسرار جهان است؛ اين كه انسان قادر شود، رازهاى جهان را درك كند و به آنچه به راحتى در دسترسش نيست، از جمله ساز‌و‌كارهايى كه زندگى روزمره، زندگى شغلى و زندگى سياسى و اجتماعى‌اش نياز دارد، دست يابد. ساز‌و‌كارهايى كه به او چنان قدرت، توانمندى، موفقيت و كاميابى می‌دهد، كه بدون آن امكانش نيست! حكمت، يعنى دستيابى به سِرّ جهان. تفاوتى بين زن و مرد، جوان و پير، شاغل و كارمند و خانه دار، مهندس و پزشك و طلبه و ... نيست؛ بلكه در هر مسيرى، جهان اسرارى دارد كه براى انسان عادى در دسترس نيست.   انسان عادى، بطور طبيعى بدون تلاش و خواست خداوند نمی‌تواند به اين اسرار دست يابد. كسى كه اين حكمت الهى را به دست آورد، در همان نوع زندگى‌اش و در رشته خاص خود، به سطح بالاترى از قدرت، موفقيت و توانمندى در اين جهان  می‌رسد.   كسى كه اين حكمت را پيدا كرد، «فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا »؛ انسان ديگرى است و توانمندتر است. مسيرى كه از طريق حكمت باز می‌شود با مسير عادى انسان، پيش از دسترسى‌اش به حكمت، تفاوت زيادى دارد. درست مانند كسى كه به اسرار جهان، اسرار علمى، سياسى و اجتماعى دسترسى پيدا می‌كند و قادر است كارى فراتر از ديگران انجام دهد؛ مثلا مهندسى كه به سطح بالاترى از دانش مهندسى دست پيدا كرده است، ابزار و وسايلى می‌سازد كه كار هزاران كارگر عادى كه به اين ابزار دسترسى ندارند را با كمترين زحمت و هزينه می‌تواند انجام دهد. اما حكمت، حقيقتى كاملتر از اين است و سر جهان را براى انسان فاش می‌كند؛ فاش كردن سنت‌هاى الهى و آنچه كه بنيان جهان را در هر امرى، از شغل، كار، سياست و اجتماعيات گرفته تا خانه‌دارى، ارتباط با خانواده، فرزنددارى و تربيت و...  تشكيل می‌دهد.   حكمت، فرا رفتن از ظاهر اين جهان به عمقى است كه انسان توانمند می‌شود، خير كثير داشته باشد. اين خير كثير از طريق قدرت، دانايى، توانايى و هر چيز ديگرى براى انسان حاصل می‌شود. آن رمزى كه همه اينها را با هم داراست، رمز حكمت است. «وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا» چيزى از طريق حكمت براى انسان حاصل می‌شود كه بدون آن امكان ندارد! درست مثل كسى كه بر دانش خاص و بر اسرار خاصى از اين عالم مسلط شده است.   اين حكمت به چه كسانى داده می‌شود؟ اين اسرار، در اختيار هر كسى هست، پنهان نيست و پيش روى ما گرفته شده است، اين ما هستيم كه چشمان‌مان را به رويش می‌بنديم و نمی‌خواهيم به آن نگاه و توجه كنيم! اما، چه كسى می‌تواند به آنها نگاه كند؟! «وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ» آنهايى كه عقل دارند؛ صاحبان خرد و هركسى كه در زندگى خودش عاقلانه رفتار می‌كند، و از عقلى كه می‌فهمد، فاصله نمی‌گيرد و با آن لجاجت نمی‌ورزد. انسان لجوج و مقابله‌گر، انسانى كه گرفتار حب و بغض است، انسانى كه كينه‌ها قلبش را فرا گرفته است، يا وابستگى‌ها چنان ضعيف و ناتوانش كرده است كه قادر نيست قدم از قدم بردارد، اولوالالباب و صاحب خرد نيست! خردِ بى‌نهايت براى همه انسان‌ها وجود دارد، اما زنجيرهاى زندگى روزمره، غفلت، حب و بغض و رفتارهاى باطل، نمی‌گذارد از آن استفاده كنيم. اين زنجيرها سبب می‌شوند كه ما همچون اسب آسياب پيوسته دور خود می‌گرديم؛ نه صبحى می‌فهميم و نه شبی! اين زنجيرها نمی‌گذارند كه چشمان‌مان باز و عقل‌مان بينا گردد!    اما عقل براى هر كس در هرجا و هر مسيرى در دسترس است، و به محض اين كه انسان نگاهش را باز كند، خرد، اسرار و حكمت را می‌بيند. باز كردن خرد تنها یك راه دارد و آن، اين است كه انسان لحظه‌اى به خود برگردد و از اين گرفتارى‌هايى كه خودش براى خودش درست كرده است، لحظه اى فاصله بگيرد. به محض فاصله گرفتن، همه چيز هويدا می‌شود و آنجاست كه به حكمت می‌رسد. وقتى هم كه به حكمت رسيد، به اسرار جهان پى می‌برد كه همان خير كثير و همان دانايى و توانايى است كه او را در زندگى دنيايى و آخرتى و در هر امر و كارى موفق می‌كند.   @Allaamehwisdom  
زندگی با قرآن ۴ رمضان ۱۴۴۵ ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ «و إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» سؤال انسان از خداوند و دعای او و عبادتی که می‌کند، اگرچه دعا کردن برای همه روشن و واضح است، اما آن چیزی که به آن توجه نمی‌شود این است که حقیقت دعا و حقیقت درخواست آن چیزی است که اصل و جوهره‌ی وجود انسان را نشان می‌دهد. اصل وجود انسان تماماً دعا و درخواست است، انسانی که هرگز بر یک نقطه نمی‌ایستد و پیوسته درحال تلاش است، و [در این موضوع] تفاوتی بین انسان مادی، انسان الهی، انسانی که به فکر دنیاست و انسانی که به فکر معنویت است وجود ندارد؛ انسانی که به سعادت رسیده است یا انسانی که به شقاوت رسیده یا انسانی که بین این دو است؛ در همه این جوهره در حال تکاپو و تلاش است و این تلاش ️حقیقت دعا و درخواست است. همان‌طور که آیه «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا» وقتی انسان به فکر گناه، معصیت و خلافی که انجام داده می‌افتد، تنها فعل غلط و گناهی که در عمل انسان است مورد توجه انسان قرار می‌گیرد، در صورتی که اصل اِنّیت انسان، همین وجودی که آن را به توهم، در مقابل خداوند خود را عَلَم می‌کند، و برای خود وجود مستقل قائل است و می‌خواهد خود را به عنوان یک انسان به سمت کمال ببرد، و این اصل وجود انسان این بالاترین معصیت و بالاترین گناه است و همه اینها به این معناست که خداوندی که از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر است هم دعای انسان را اجابت می‌کند و هم استغفار و هم مغفرت انسان را اجابت می‌کند. نزدیکی این اجابت، درخواست، سؤال و استجابتی که ما می‌خواهیم با آن بی‌نهایت، متحد و واحد است، و نیازی به تلاش و حرکت به سوی مقصد و انتهایی که در آنجا استجابت و مغفرت صورت می‌گیرد، نیست؛ تنها کافی‌ است انسان به حقیقت خود توجه کند و آن را ببیند، به محض اینکه توجه کند [اجابت رخ می‌دهد]، بنابراین تمام اهداف، اقتدار و نتایجی که تمام عمر به دنبال آن می‌دود همچون آبی است که در درون انسان آماده و مهیاست و انسان، تشنه لب به دنبال این آب در جهان می‌گردد، و پیوسته در حال حرکت است و چون چیزی را می‌جوید که خودش هست، هرگز به آن نمی‌رسد؛ اما زمانی که انسان توجه می‌کند که این حقیقت استجابت و مغفرت چیزی غیر از وجود خودش نیست، این توجه او را به سرعت به نتیجه‌ای که باید می‌رساند، اگرچه به زمان احتیاج دارد که این توجه به صورت کامل برقرار شود. سلوک انسان پیدا کردن چیزی در بیرون نیست، بلکه درک این است که همه این تلاش‌ها در راه غلطی است و او را از حقیقت دور می‌کند، وقتی که انسان این موضوع را متوجه شد و تلاش‌های طولانی و ادامه‌داری که انجام می‌داد به نتیجه نرسید، وقتی‌ که دریافت که حقیقت اجابت و استجابت همین جایی است که الان هست و از ابتدا نیز بوده، این‌ها بازگشت به آن نقطه‌ای است که حقیقت خودش است و به هدف واصل شده است و هر مقدار که  این توجه بیشتر انجام شود به این حقیقت، زودتر، کامل‌تر و بیشتر میرسد. درک این حقیقت که انتهای مسیر چیزی غیر از آن جایی که در ابتدا بوده نیست و درک همان حقیقتی که الان نزد انسان حاضر و آماده است؛ به همین دلیل از رگ گردن به ما نزدیکتر است چون «ما»یی وجود ندارد، هر چه هست همان حقیقت بی‌نهایت است؛ غیر از توهم، غیر از اشتباه، غیر از تخیل، وقتی که این حباب تخیل شکسته شود، و برداشته شود، آن آب بی‌کران زلال هستی پیش رو و در مقابل چشم انسان ظاهر و آماده می‌شود و حقیقت را می‌بیند و این همان زمانی است که واصل شده است. @Allaamehwisdom
👆👆👆 وقتی به دعای ابوحمزه نگاه می‌کنیم آن ناله و ناراحتی‌ای که حضرت از مشکلات می‌کنند؛ «کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی» هر بار که فکر کردم به جایی رسیدم و توانستم به مقام توابین نزدیک بشوم، ناگهان بلیه و بلایی قدم من را لرزاند، و فرو افتادم... این حقیقتی است که در اولیای الهی بیش از همه هست. پس چرا وقتی که دچار ضعف مادی و معنوی، دچار مشکلات، دچار سوختن و آتش گرفتن، دچار سختی‌ها هستیم، ناراحت می‌شویم؟ چرا باید به دنبال خوشی و راحتی باشیم؟ چه در مادیات و چه در معنویات؛ «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا» چرا موقعی که مشکلات می‌آید فروتنی و زاری نکنم؟ «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» قبل از این هم سنت الهی در مورد امت‌های قبلی این بود که مى فرمايد آنها را به بأسا و ضَرّا گرفتار می‌کردیم «لَعَلَّهُم يَتَضَرَّعُونَ» برای اینکه در آنها اتصالی ایجاد شود، و آنها به دست خودشان به سمت بی‌نهایت بروند و آن چیزی که خلاف این است، غیر از قساوت قلب نیست؛ «قَسَتْ قُلُوبُکم». آن چیزی که برای انسان در مقابل این تضرع قرار می‌گیرد، چه حالت یأس، چه حالت ناراحتی و چه به عنوان این باشد که انسان احساس کند من باید مقام معنوی پیدا کنم، و به هر بهانه‌ای از این تضرع دست بر دارد، قساوت قلب می‌آورد. «وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» اینکه انسان به هر بهانه‌ای، به بهانه معنویت می‌خواهد از این بأسا و ضَرّا و از این سوختن و مشکلات رها شود، این زینت شیطان است! شیطان است که انسان را فریب می‌دهد و این مسیر غلط را برای انسان تزئین می‌کند، و انسان فکر می‌کند که دارد مسیر درستی می‌رود، و باید به دنبال فتوحات معنوی باشد و این فتوحات، آرامش، این خوشی و شادی مادی و معنوی برای انسان به عنوان چیز ارزشمند بروز پیدا می‌کند؛ در صورتی که مسیر به سوی تضرع است و اگر غیر از این بود می‌بایست اولیای الهی این نصیب را از جهان داشتند. اگر این آرامشِ غفلت‌آور، چیز ارزشمندی بود و اگر فایده‌ای داشت، چه مادی و چه معنوی در درجه‌ی اول باید به اولیای الهی داده می‌شد. اما آنها بیش از هر کسی دچار این مصیبت‌ها و بلایا بودند «أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ». آنهایی هم که به دنبال اولیای الهی می‌روند، این بلا برایشان نازل می‌شود و این سختی‌ها به تناسب ظرف‌شان است و همیشه ظرف ما برای این مشکلات آماده است. چیزی که باعث کم شدن ظرف ما می‌شود، نگاه غلط ماست که فکر می کنیم این حالت، حالتِ بدی در مادیات و معنویات است! جهان مهندسی شده و روی حساب است، و چیزی که این حساب را بر هم می‌زند حساب‌گری‌های نادرست ماست. تحلیل‌های نادرست ما ناشی از «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ» می‌باشد. افکار غلطی که ما داریم به وسیله‌ی شیطان بر ما نازل می‌شود و نگاه‌مان غلط می‌شود و محاسبه‌مان بر خلاف چیزی می‌شود که خودمان انتخاب کردیم، که این انتخاب را هم به زور بر ما تحمیل نکردند و چیزی است که خودمان انتخاب کردیم. وقتی که به این جهان می‌آییم، وقتی دچار زندگی روزمره می‌شویم، با کمک و چیزی که شیطان به ما القا می‌کند، محاسبه‌مان تغییر می‌کند و این محاسبه غلط است که ظرفیت انسان را این طور کاهش می‌دهد. راه بازگشت به این حقیقت «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا» است؛ و این است که انسان از این مشکلات نجات پیدا نمی‌کند و این نعمت الهی است؛ چرا که اگر دچار خوشی و شادی مادی و معنوی شود و احساس کند که به حالت ارزشمندی رسیده و خوشی انسان را فرا بگیرد، این حالت خطرناکی است و نشان‌دهنده‌ی این است که جهان و کائنات و خداوند دیگر از انسان ناامید شده‌اند. «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ» وقتی فراموشیِ حقیقت این جهان کامل شد، همه‌ی درها باز می‌شود تا جایی که انسان به این شادی و خوشحالی می‌رسد. در این حالت «أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ» است که ناگهان با حقیقت درونی‌اش چه در این جهان و چه آن جهان مواجه می‌شود، و این برای کسانی است که در فراموشی به انتهای خودشان رسیده‌اند؛ إن‌شاءالله ما از این افراد نشویم. @Allaamehwisdom
زندگی با قرآن ۶ رمضان ۱۴۴۵ ٢٧ اسفند ۱۴۰۲ ﴿ وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴾ وقتی انسان از مسیر زندگی عادی‌اش خارج می‌شود، اولین اثری که در او می‌گذارد، این است که خود را فراموش می‌کند؛ این فراموشی خویشتن، ناشی از این است که انسان استعداد بی‌نهایتش و اتصال حقيقى که با جهان فراتر و با مبدأ این جهان و تمام نامتناهی‌ها، بالفعل و در عمل و عینیت دارد را فراموش می کند و گرفتار این زندان می‌شود.      «نَسُوا الله» فراموش کردن بی‌نهایت است و اين فراموشی بلافاصله منجر به فراموشی خويشتن مى شود! چراکه انسان، وقتی بی‌نهایت را فراموش ‌کند، اتصالش را با آن قطع می‌کند. آن گاه در اثر زندگی روزمره و انتخاب‌های خود و به دلیل فراموشی خود، پیوسته دچار مشکلات مادی می‌شود و زندگی سختی پیدا می‌کند و این زندگی سخت، باعث می‌شود بیش از گذشته خودش را فراموش کند. فراموشی خویشتن و زندگی سخت دنیایی مانند دو عاملی که اثر متقابل بر هم دارند، پیوسته همدیگر را تقویت می‌کنند. «وَ مَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیِشَه ضَنکًا وَ نَحشُرُهُ یَومَ القِیامَه اَعمَی» این معیشت سخت، زندگی مشکل، تنگنا و سختی، ناشی از این است که ذکر خداوند، ذکر بی‌نهایت، یعنی استعداد بی‌نهایت خود را فراموش کرده است و فکر می‌کند که درهمین جهان روزمره، باید کارش را تمام بکند. این بی‌توجهی به حقیقت خود، زندگی او را سخت می کند و از دیدن حقایق نابینا می‌شود، چون کسی که خودش را نمی‌بیند، امکان ندارد استعداد بی‌نهایتش به کار بیافتد. این نابینایی، ادامه پیدا می‌کند و در باطن این جهان هم او نابینا می‌شود. «قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا" قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنسَىٰ» اما اولین کاری که براى بازگشت از این معیشت سخت و از این نابینایی و نسیان خویشتن می‌تواند بکند، توجه به حقیقت بی‌نهایتی است که درونش است؛ احساس قدرت و کرامتى برايش حاصل مى شود که به او كمك می‌کند بر این جهان بر زندگی روزمره اش پیروز شود و زندگی متعادل و عادی داشته باشد. زندگی متعادل، به این است که، ضرورت‌های زندگیش را با تعقل صحیح برقرار کند و نیروی مازادش را در جهت خدمت به انسانیت و آن قوه بی‌نهایت به کار بگیرد و رسوباتی را که در این مدت نسیان، در عمق وجودش رسوخ کرده، از بین ببرد و پاک‌سازی کند. وقتی که این طور شود، دوباره بازگشت می‌کند به زندگی عادی، این زندگی متعادل و زندگی متوسط و طریقه وسط. اين راه صحیح زندگی، باعث می‌شود که بتواند بازگشت به خودش بکند؛ این بازگشت به خود، هم توجه به بی‌نهایت و ذکر خدا را همراه دارد، و این ذکر خدا باعث می‌شود که دوباره خودش را پیدا بکند. پیدا کردن خویشتن، در درجه اول با فرارفتن از تشتت‌هایی است که در وجود انسان است. بازگشت به خویشتنی که متمرکز است؛ در همان زندگی مادی و امور عادی، این تمرکز باعث ذکر او می‌شود. این راه، راه نزدیکى است و سخت نیست، در همین رمضان ما می‌توانیم به این مرحله برسیم. در همین رمضان می‌توانیم مسیر خود را باز کنیم و بازگشت به خودمان پیدا کنیم. آن رسوباتی که زندگی را سخت کرده، کنار بگذاریم و راه وسط را كه زندگی متعادل است، انتخاب کنیم. زندگى متعادل يعنى چون انسان زیستن  و عاقلانه زندگی کردن و امور غیر‌عقلانی و شهواتی که بر ما غالب شدند و تمایلاتی که زندگی ما را از حالت طبیعی خارج کردند و خصلت‌هایی که نمی‌گذارند ما همچون یک انسان زندگی بکنیم،‌ را کنار گذاشتن. لازم نیست اين‌ها را کامل کنار بگذاریم، بلکه به محض شروع این حرکت، به محض شروع بازگشت به خویشتن، آثارش را می‌بینیم. و بعد از آن، آن چیزی که نیاز است ، تمرکز در وجود خودمان، در اعمال خودمان و فرا رفتن از این تشتت‌ها است. در این حالت است که ذکر الهی در درون انسان می‌جوشد و جوشیدن این ذکر الهی باعث احیای خویشتن می‌شود و یک زندگی صحیح، در همین رمضان برای ما کلید می‌خورد؛ در همین رمضان، راه دوری نیست. اگر چه ادامه این مسیر ممکن است، یک عمر طول بکشد، اما شروعش به همین سرعت و سهولت و در دسترس و آماده و مهیاست و هرکدام از ما می‌توانیم این کار را انجام دهیم. سپس می‌توانیم آن را تقویت کنیم و چیزهایی را در زندگی ببینیم که قبلا برای ما رؤیا بود! در زندگی بزرگان و اسوه‌های اخلاقی می‌خواندیم! اگر چه رسیدن به مرحله آن‌ها کار سختی است، اما چشیدن آن برای ما، کار سختی نیست و همین را می‌توانیم انجام دهیم؛ در همین رمضان، با همین طریق، با دست خود و به زودی و به سرعت و به سهولت. @AllaamehWisdom
👆👆👆 «وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ» آن چیزی که باعث غفران و نجات شما از گذشته‌هایی که در آن ظلم بزرگ و کار زشتی انجام دادید و بر انفس خود ظلم کردید، می‌شود شما نیستید؛ خداست. کسی دیگری مگر می‌تواند این کار را بکند؟! شما تنها کاری که باید بکنید این است که «وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ» دیگه اصراری بر آن اشتباهی که در گذشته انجام داده‌اید نداشته باشید و با توجه این کار را انجام ندهید. اگر این کار را انجام دهید «وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» همین توجهی که شما دارید، تقواست؛ در همان حدی که متوجه می‌شوید و همان مقداری که برای شما ممکن هست آن را انجام بدهید و این روزی که در می‌گذرد و زمان‌هایی که دارد می‌گذرد برای همین است که «وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ» این مسیر، مسیری است که برای شما هموار شده تا شما در ایمان‌تان تسویه و پاک بشوید. «وَلَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ» شما قبل از این آرزو داشتید و پیوسته می‌گفتید که ما مرگ روحی، مرگ از این مسیر و از این زندان را می‌خواهیم و نجات روح و احیای روح «مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» قبل از اینکه زمانش برسد. «فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ» حالا که زمان آن است و مسیر برای شما آماده شده است و شما می‌توانید حرکت کنید، اینجا نشسته‌اید و تماشا می‌کنید! مگر شما نبودید که می‌گفتید که ما آرزوی رهایی داریم، الان زمان این رهایی است. «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ» همه‌ی این رسولان ظاهری و باطنی، رسل و پیام‌آورانی از سوی حق و حقیقت هستند و اگر آنها نباشند، شما این مسیرتان را رها می‌کنید. اما حرکت درست در این ایام، روزها و در این دوره‌های زمانی، وقتى صورت می‌گیرد که انسان در برنامه‌ی خودش جدیّت داشته باشد و برای رفتن‌اش و برای آن نتیجه‌ای که می‌خواهد بگیرد اهمیت قائل باشد و برای آن برنامه بریزد. مسئله‌ی رشد روحی و استفاده از این دوره‌ی زمانی مسئله‌ی اول او باشد نه مسئله‌ی آخر، نه زمان‌های باطل و زمان‌هایی که مرده‌ است. اینطور نباشد که وقتی همه‌ی کارهایش را بکند و دیگر کاری نداشت سراغ این بیاید. اگر به این مسئله روحی و به خودش توجه کند، تمام امور دنیایی و آخرتی‌اش هم اصلاح می‌شوند. اما اگر همه‌ی آن کارها را انجام بدهد؛ کارهای دنیایی، شغل و همه‌ی مسائلی که دارد و وقتی که وقت اضافه آورد به امور و مناسک ظاهری بپردازد و اندکی نيز به خود بپردازد، اینگونه به نتیجه نمی‌رسد! «وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ» گواه باید باشد با این وجود، باید حاضر باشد در آن مسیر. شهید کسی است که گواه است، کسی که وجودش در آنجا است و کسی که حرکت می‌کند. این رمضان زمانی است که ما می‌توانیم این حرکت خودمان را شروع بکنیم و خطاب خداوند قرار بگیریم «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» شما برترید، به محض اینکه ایمان بیاورید. اگر متوجه این مسئله بشوید و به این حقیقت توجه کنید. «هَٰذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ» این مسیری است که برای شما گفته می‌شود نه برای کس دیگر! خطاب این آیات خود شما و خود ما هستیم به محض اینکه توجه کردیم «أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ» شما برترید و این برتری حق شماست. همه‌ی کائنات برای این برتری شما بسیج شده‌اند و شما را به آنجا می‌رسانند. خداوند ضامن است «كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۚ» این را بر خودش واجب کرده تا شما را به این نتیجه برساند. به شرط اين که شما سستی به کار نبرید و سست نشوید و این توجه را مرتب و در دوره‌های زمانی که متناسب با روح خودتان است، داشته باشید. @AllaamehWisdom
زندگی با قرآن ۸ رمضان ۱۴۴۵ ٢٩ اسفند ۱۴۰۲ ﴿وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا﴾ سیر انسانی که می‌خواهد به سمت رحمان برود، سیر عبادت و بندگی و سیر انسانیت، بدون مشی درستی در زندگی روزمره و ارتباطات صحیحی با جهانی که پر از جهالت است، ممکن نیست. کسی که طمع دارد به این مقام برسد و سعی و کوشش مى‌كند و می‌خواهد سیر انسانی داشته باشد، باید مشی‌اش بر این زمین و زندگی روزمره و ایام همراه با آرامش و فروتنی باشد. آرامش، چیزی است که انسان را کمک می‌کند تا نیرو های درونی‌اش بجوشند و فوران آن آتش‌فشانی که درونش هست، او را به سوی حقیقت رحمان و به سوی نامتناهی پیش ببرد. فروتنی اين است که فرد به جای اینکه در مقابل عواملی که در این زمین برافراشته شده‌اند، او هم پرچمی برافروخته و با آنها به جنگ و نزاع برخیزد، خودش را فرو بگیرد و تنها به خودش بپردازد و این پرداختن به خود، کمک بکند که از درونش این حقیقت و آن نامتناهی آماده فوران باشند. اما کسی که که این آرامش و فروتنی را ندارد، در زندان جنگش با اطراف و با عواملی که در این جهان کم نیستند، همه‌ی نیرو و توانش صرف این‌ها می‌شود و چیزی برای او باقی نمی‌ماند. آن کسی که فروتنی ندارد، این گردن‌کشی و فراتر رفتن و سرافراز بودن مسئله‌ی اصلی‌اش است. دچار توجه به خودِ غیر حقیقی‌اش می‌شود، و دیگر امکان ندارد که آن حقیقت درونی در او بروز و ظهور داشته باشد، و تا زمانی که حقیقت درونی بروز و ظهور نداشته باشد، امکان توجه به نامتناهی برای او فراهم نیست. بندگان رحمان، رحمت الهی برای انسان از طریق این آرامش و فروتنی ظهور و بروز دارد، وقتی انسان مراحلی را طی می‌کند و سعی می‌کند به یک حرکتی برسد و سعی می‌کند به نتایجی برسد، آن موقع مدت‌ها باید با این آرامش و فروتنی راه برود و زندگی متعادل و آرام داشته باشد. زندگی که به راحتی طی می‌کند تا به تدریج این استعدادهای درونی در او بروز و ظهور پیداکند. انسانی که مشی بر روی زمین را فراموش کرده است، حتی کسی که به دنبال معنویت و مراحل معنوی و عبادت سعی در حرکت می کند، اگر این حرکت، تمایل و انگیزه، او را از مشی آرام بر روی زمین باز بدارد، چه بسا ناآرامی‌ها، مانع اصلی رسیدن به مقام معنوی او بشود. همچنین انسان در این زندگی‌اش، هميشه با جهالت‌های بسیاری روبروست و وقتی که با این جهالت‌ها روبرو می‌شود، به خصوص وقتی که جاهلان بیرونی به انسان هجوم می‌آوردند و او را مورد خطاب و مخاطبه قرار می‌دهند، تنها راهش این است که با سخنان مسالمت‌آمیز، با مقام سلام، با راحتی و آرامش و با شرایطی که نزاع و آتش آن را افروخته نکند، با آن روبرو شود. و گرنه این جهان پر از جهالت هست و ما هرگز نمی‌توانیم این جهان را اصلاح کنیم. اگر هم بنا بر اصلاح باشد، اول باید بتوانیم خودمان را در این مشی و رسیدن به مقام حقیقت، به مقام عبادت و به مقام توجه به رحمان برسانیم و بعد آماده نزاع با جهالت‌ها باشیم. بهترین ابزار، بالاترین وسیله و مهمترین تکنیکی که به انسان کمک می‌كند که در مقابل خطاب جاهلان با مقام سلام برخورد کند، این است که توجه کند به جهالتی که درون خودش است. دیدن جهالت‌های بیرونی همیشه انسان را برافروخته می‌کند و او را تحریک می‌کند كه با آن مبارزه و مضاده داشته باشد، اما وقتی که توجه کند که عین همین جهالت درون او هم هست و هنوز نتوانسته این جهالت‌ها را ترک کند، آن موقع متوجه می‌شود خود او هم جاهلی چون جاهلان است. بهترین جواب بر آن‌ها همان سلامی است که می‌دهد و این، کمک می‌کند تا مشی آرام خودش را ادامه بدهد و در این مشی آرام، در این رفتن پیوسته و با استمرار و در زندگی که با فروتنی همراه است به تدریج قوای درونی، بیرون بیاید و آن حقیقتی که درون او هست، حقیقت انسانی بروز و ظهور و جلوه پیدا کند. @AllaamehWisdom
زندگی با قرآن ۹ رمضان ۱۴۴۵ ١ فروردين ١٤٠٣ ﴿ وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ/ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴾ مسیر انسان به سوی رهایی و حرکت، از طریق تمام کائنات یاری و همراهی می‌شود. ما در محضر خداوند و معصومین(ع) و در جنتی هستیم که همه‌ی مرض‌هایمان دست آنها و در حال شفاست؛ اما این خود ما هستیم که با هوی و هوس و مخالفت، از این شفا جلوگیری می‌کنیم. آن کسی که از مقام خداوند استفاده کند و خود را از هواهای متفاوت و بازدارنده نهی کند، این جنت و این شفا را می‌بیند. ما تمام وجودمان از امراض و بیماری‌ها آکنده است؛ گوش‌های کر، چشم‌های نابینا و قلب‌هايی که قساوت آن را فرا گرفته است و در مقابل تمام کائنات و معصومینى هستند که همه‌ی نیرو و توان‌شان را برای ما می‌گذارند. این ما هستیم که باید نفس‌مان را از هوی دور کنیم تا این بهشت، این شفاعت، این شفا و این درمان را بچشیم. غیر از دوری از این هوی و فاصله گرفتن از آن، هیچ راه‌حلی نیست و این ما هستیم که می‌توانیم به سهولت و سادگی این شفاعت را درک کنیم و به نتیجه برسیم. هوی همه‌ی این امور متفاوت و متشتتی است که ما را از تمرکز در این مسیر باز می‌دارد؛ هرچیزی که ما را گرفتار می‌کند. در آستانه سال جدید و مایی که از این بیماری و سختی‌ها جان‌مان به لب آمده؛ همه‌ی امیدمان به شفای بزرگان است و به این است که این کری، کوری، قلب قسی و این همه مشکلات؛ مشکلات فردی اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و آن چیزی که همه‌ی مسلمین و همه‌ی بشریت را تهدید می‌کند، با شفاعت و شفای آنها بهبود پیدا بکند. بهبود آنها در آستانه‌ی رسیدن است، مانع، خود ما هستیم، هوی و آن نگاه‌ها، دیدن‌ها، شنیدن‌ها، تفکرات، توهمات و آن چیزهای متشتتی که سرتاسر وجودمان را در هر لحظه، هر ساعت و هر زمان به نوعی و به گونه‌ای فرا گرفته است؛ هرچیزی که ما را از تمرکزمان باز می‌دارد. رها شدن از این توهمات، فاصله گرفتن از این افکار و باورهایی که عمری گرفتارش بودیم و هرگز برای ما نتیجه‌ای نداشته، کار سختی نیست! در آستانه‌ی ورود به سال جدید، همه‌ی امیدمان به این است که گذشته‌های سخت و پر از ناراحتی، شکست و ناکامی‌مان جبران شود، و امید ما به بزرگانی است که در این سرزمین، صاحب زندگی ما هستند و آن‌ها ما را نجات می‌دهند و شفای خود را از آن‌ها می‌خواهیم. @AllaamehWisdom
زندگی با قرآن ۱٠ رمضان ۱۴۴۵ ٢ فروردين ۱۴۰۲ ﴿وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ﴾ حرکتِ انسان نیاز به ذکر دائم در وجود انسان دارد. این‌که انسان به صورت طبیعی ذکر خداوند را انجام دهد، به معنای این نیست که این لفظ یا این توجه به مبدأ که در ذهن خودش درست کرده را دائم داشته باشد. بلکه به معنای این است که به آن زندان روزمره گرفتار نشود و پیوسته، به فراتر از آن و به آن استعداد نامتناهی و مبدأ جهان که از رگ گردن به او نزدیک‌تر است، توجه داشته باشد. حقیقتِ ذکر، این توجه و این فراتر رفتن است. حقیقتِ ذکر یعنی توجه کردن و فراتر رفتن و آماده پرواز بودن، و این‌که انسان از درون خودش و حقیقت خودش به سمت نامتناهی متوجه شود، و از امور روزمره و از آن چیزهایی که گردش روزانه او را به خودش مشغول می‌کند، گذر بکند. ️گذر انسان از این موارد و از این روزمرگی و گذر انسان برای توجه به مبدأ بالاتر، حقیقت ذکر است. حقیقتِ ذکر در درون انسان رخ می‌دهد، با تضرع و به صورت پنهان؛ «دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ» ️نیازی به داد و بیداد، و سر و صدا نیست. نیازی نیست که بیرون از وجودش پیوسته در حال صدا کردن و شعار دادن و در حال امر به معروف و اعلام باشد. بلکه بسیاری از موارد این اعلام بیرونی و ظهور بیرونی و این‌که پیوسته چیزهایی را در این رابطه با ادعا و بیان و شعار و پلاکارد بیان می‌کند، باعث می‌شود که ذکرش از حقیقت خالی شود. حقیقت ذکر این اتصال و پرواز است، و این جهش انسان از درون خودش به سوی بی‌نهایت. ولی وقتی برای آن نمایی بیرونی درست می‌کند، برای آن شعار و پلاکارد و بَنر و امثال این‌ها درست می‌کند، به زندانی می‌ماند که این جهش را درون خودش خفه می‌کند. مانند جسم سنگینی است که به پای پرنده‌ای بسته می‌شود و نمی‌گذارد که او به بی‌نهایت پرواز کند و به سوی آسمان برود. «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً» با تضرع و با پنهان‌کاری و از روی فروتنی و از روی بیم و ترس، اما نه ترسی که از ضعف انسان است، بلکه ترس از گرفتار شدن در این زندان و به سوی بی‌نهایت رفتن و بدون جهل من‌القول. نیازی به این‌ همه صدا نیست. اما ذکر حقیقی انسان، «بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» ذکری که در تمام شبانه روز، روز و شب یا در ابتدای روز و ابتدای شب در جایگاه خودش قرار می‌گیرد و زندگی روزمره انسان را رها می‌کند و زندگی انسان را می‌سازد. برای این‌که روز با گرفتاری سپری نشود و شبش با گرفتاری به انتها نرسد. ذکر «بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» یعنی: صبح و شامش با آن توجه عجین می‌شود. «وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ» و وضعیت مقابل این ذکر، غفلت است. انسان یا در حال ذکر است و یا در حال غفلت. برای این‌که غفلت نداشته باشد باید این ذکر را انجام دهد، و وقتی ذکر را انجام داد از غفلت نجات پیدا می‌کند. @AllaamehWisdom
زندگی با قرآن ۱۱ رمضان ۱۴۴۵ ٣ فروردين ۱۴۰۲ ﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾ اگرچه ما ادعای اعتقاد به قرآن داریم و فکر می‌کنیم که آن چیزی که به نام قرآن است، برای ما مقدس است؛ اما در حقیقت چیزی از آن درک نمی‌کنیم و در مقام حقیقت، منکرش هستیم. قرآن حقيقتى است که خود می فرمايد: «اگر این قرآن، بر کوه‌ها نازل می‌شد، آن کوه در حالت خشیّت قرار می‌گرفت.» اين برای ما هم‌چون افسانه‌ای بیش نیست! چگونه‌ چنين چیزی امکان دارد که کوهی در مقابل قرآن به خشیّت بیفتد، اما براى ما که هر روز قرآن را می‌بینیم، می‌خوانیم، توجه و نگاه می‌کنیم، هرگز اثری نداشته باشد؟! اما این حقیقت، برای ما هم قابل درک است؛ به شرطی که بسوی آن برويم. اگرچه آن مرتبه‌ درك بالاى قرآن که اگر بر کوه نازل شود، به خشیّت مى‌افتد، برای ما قابل حصول نیست؛ اما عظمت قرآن و این که قرآن آثار عظیمی دارد، در وجود ما تا حدی قابل درک است. ما در صورتی می‌توانیم این حقیقت را درک کنیم که مواجهه با قرآن را به شکل حقیقی و صحیح در وجود خود پیاده کنیم. مواجه شدن و رودررویی با قرآن، و قرار گرفتن در آن مسیر و در آن مقام، و در حالتی که قرآن را هم‌چون آینه‌ای ببینیم كه گویی درباره‌ی ما صحبت می‌کند و ديدن خود در آن کلمات. این کار برای ما، در همين ماه مبارک رمضان شدنی است. اگرچه این حقيقتی است که به تدريج در انسان پیاده می‌شود، اما چشیدن آن برای همه‌ی ما ممکن است و می‌توانیم بخشی از این حقیقت را درک کنیم، و بخشی از آن را در زندگی پیاده کنیم و بخشی از این حقیقت را ببینیم. از جمله آیات و سوری که می‌تواند چنین نگاهی را در ما ایجاد کند، این آیات است: «بسم الله الرحمن الرحيم وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» قسمى که به عصر خورده شده، با معانی گوناگونی که‌ مفسرین ذکر کرده‌اند، از جمله زمان یا فشار یا هر آن چیز ديگرى که می‌تواند معنای عصر باشد؛ قسمی عظیم است به این که انسان در حال خسران است! و این خسران، همين گذران زندگی است که پیوسته و همیشگی در حال انجام است. هر لحظه که می‌گذرد، خسارتی بر ما وارد می‌شود و ما زیان‌کاریم، مگر آن لحظه‌ای که به عمل می‌پردازیم؛ عمل صالحی که بعد از ایمان است. ایمان يعنی همین توجهی که به حقیقت نامتناهی می‌توانیم بکنیم؛ توجه‌ به این نیرویی که در ما هست، به این استعداد و به اين امکان‌ که سرمايه‌ی عمر را از خسارت نجات دهيم. عمل صالح، یعنی همان کاری که در هر لحظه، بر اساس چیزی که می‌فهمیم، باید انجام دهيم؛ همان اجرايى که شأن همان لحظه است و شأن آن ظرف است. سپس‌ «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» این رابطه‌ متقابلی که انسان‌ها می‌توانند با هم برقرار کنند، و تواصی و سفارش و رابطه متقابل و دوگانه‌‌ای که انسان‌ها با هم دارند؛ برای ترغیب به حق و ترغیب به صبر. ترغیب به حق، يعنی توجه به همان حرکت، به همان اقدام و همان وظیفه‌ای که در آن لحظه داریم، و صبر برای رسیدن به مقامی که شایسته انسان است، براى هر کس در حد خودش. در همین ماه مبارک رمضان، اين امکان برای ما فراهم می‌شود که به این آیه توجه‌ کنیم و اقدام کنیم، به همان مقداری که ظرف‌مان کشش دارد؛ با توجه به استعدادهایمان و به اندازه‌اى كه اعمال گذشته‌مان ایجاب می‌کند. به اين مرحله که رسیدیم، در این رمضان، همه ما امکان اين را داریم كه دوری از خسارت را بچشیم. زمانی که شروع به عمل کردیم، آن وقت این آیه و این آیات و این سوره براي ما معنی‌اى پيدا مى‌كند که قبل از این نداشته است. @AllaamehWisdom
مناجاتِ سرنوشت قراری در شب‌های قدر 📌ساعت شروع ۲۳ ♦️دهم تا چهاردهم فروردین ماه ۱۴۰۳ (شب‌های نوزدهم تا بیست‌وسوم ماه رمضان) 📝متن ها 🔸دربارهٔ شب‌های سرنوشت 🔸کم‌کردن درجهٔ خلوت 🔸رو در رو با قرآن 🔸مخاطبه با قرآن 🔸از لينك زير به فضای جلسه در نرم‌افزار اسکایپ وارد شوید. https://join.skype.com/Eiw45Abi2mgI @AllaamehWisdom
🏴 تلاقى دو مصيبت ▪️حادثه عاشورا بر امت و دیانت اسلام، مصیبت عظیمی است و در اثر آن شادی از آسمان و زمین برداشته شده است. اما این مصیبت نه به دلیل ظاهری، بلکه بخاطر حقیقت انسانی آن است؛ در عاشورا همه چیزهایی که مى تواند مانع انسانیت شود را قربانی می‌کنند و این قربانی، توسط انسانی رخ می‌دهد که بالاترین مرتبه و مقام را داراست و بالاترین فداکاری، بالاترین ذبح، شهادت و اسارت در عاشورا رخ مى دهد. این مصیبت بزرگ بدين جهت است که انسان، وقتی که در مسیر حق قرار می‌گیرد و موانع و مشکلاتی برایش به وجود می‌آید. این موانع و مشکلات از طریق مصیبت، امکان زائل شدن پیدا می‌کند. تفاوت ما با اولیای الهی این است که آن ها، این امر را با اختیار خود و با رفتن به سوی مصیبت انجام می‌دهند و بخش بزرگی از این مصیبت را به جان خودشان می‌خرند تا راه برای ما هموار شود و در اين مسیر خود را به بالاترین مرتبه "فعلیت انسانی" می‌رسانند. هرچند که ائمه اطهار(ع) همه نور واحد هستند، اما حسین بن علی(ع) در میان تمام ابنای بشر و از میان تمامی اولیای الهی، این خصیصه را پیدا کرده که توانسته این مرتبه بالای فعلیت را به ظهور در عالم بیرون برساند. ▪️مصیبت ذاتی ما انسانها در این جهان، كه مصیبتی بالاتر از آن نیست، گرفتاری مان در لايه هاى از خود بیگانگی است. مهمترين اين لايه ها همان زندگى روزمره است كه ما را از توجه به خودمان غافل مى كند و زنجیرهایی از جنس حب و بغض و غضب که بر خود آويخته ايم. از طریق توجه به مصیبت اباعبدالله‌الحسین(ع) و مشكلات و مصیبت‌های اندکی که در زندگی برایمان رخ می‌دهد، توقفى در اين دور گردون حاصل مى شود و امکان توجه و بازگشت به خويشتن اصيلمان و رهایی از مصیبت ذاتى مان را پیدا می‌کنیم؛ به شرط این‌که به تلاقى این دو مصیبت(که در حقیقت مرتبه‌هايى از یک مصیبت هستند)، توجه کنیم و در مواجهه با مصیبت عاشورا، مصیبت خودمان را فراموش نکنیم و در توجه به مصیبت خود، مصیبت عاشورا را از یاد نبریم...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴"اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ" از طریق حادثه عاشورا بايد سعی کرد که به خداوند تقرب جست و به سمت آن حرکتی که در پایان تاریخ قرار است رخ دهد، قدم برداشت؛ همراه بودن با مهدی آل محمد(ص) چیزی است که در زيارت عاشورا درخواست می‌کنیم. این درخواست یعنی درخواست اينكه در هر لحظه از زندگى مان و در تمامى ابعاد آن، در مسیر این نهایت، حركت كنيم و هيچ چيز را استثنا نکنيم...
🔸ما در زیارت عاشورا بالاترین مقام را درخواست می‌کنیم.مقامِ محمود، توحیدِ محض. 🔸درخواستی که انسان در این زیارت دارد درخواست اندکی نیست.️ بزرگان گفته‌اند: این "مقامِ محمود" که در زیارت عاشورا درخواست می‌کنیم به معنای "بالاترینْ مقام" است. مقام توحید ، مقامِ فَنا، مقامِ توحیدِ خالص، توحیدِ ذاتی. 🔸وقتی که آبروی حسین علیه‌السلام را بهانه‌ای برای دعا و ابزاری برای درخواست می‌کنیم، درخواست ما نمی‌تواند درخواست اندکی باشد. بالاترین مقام. نه حاجت‌های کوچک و مادی و نه حاجت‌های اندک معنوی است بلکه درخواست نهایت کار، تمام شدن قضیه، توحید، فنا و رسیدن به مقام آخر است. 🔸این چیزی است که در عاشورا باید به آن توجه کنیم و زیارت عاشورا ما را به این درخواست ضروری هشدار و آگاهی می‌دهد. وقتی که در این حادثه و در این امر مهم قرار می‌گیریم درخواست کوچکی نداشته باشیم. هرچند که درخواست‌های اندک و برنامه‌های اندک هم سر جای خودشان درست و برقرار هستند. 🔸هر چیزی که در عاشورا رخ می‌دهد برای کمک کردن به ما در جهت حرکت کردن و اقدام کردن از طریق مصیبت است. طبق آن چیزی که در زیارت عاشورا ما می‌بینیم در اثر حادثه عاشورا شادی از آسمان و زمین برداشته شده و همه در مصیبت هستند. اهل آسمان و اهل زمین. این مصیبت عظیمی است که بر امت اسلام و دیانت اسلام رخ داده.
🔸مصیبتی که در عاشورا اتفاق افتاد نه به دلیل مصیبت ظاهری بلکه به دلیل حقیقت انسانی است که بالاترین مقام را دارد. این حقیقت انسانی چیزی است که همه زوائد و همه آن چیزهایی که انسانیت را مانع می‌شوند، قربانی می‌کند و این قربانی کردن توسط انسان رخ می‌دهد. 🔸بالاترین فداکاری و بالاترین ذبح و شهادت و اسارت. این مصیبت بزرگ به معنای این است که انسان وقتی که در مسیر حق قرار می‌گیرد و موانع و مشکلاتی برایش به وجود می‌آید امکان زائل شدن این موانع و مشکلات را از طریق مصیبت پیدا می‌کند. 🔸تفاوت ما با اولیای الهی این است که اولیای الهی این امر را با اختیار خودشان و با پیش قراولی خودشان و با رفتن به سوی این مصیبت انجام می‌دهند و بخش بزرگی از این مصیبت را به جان خودشان می‌خرند تا مسیر برای ما هموار شود. آن‌ها مسیر خودشان را می‌روند و خودشان را به بالاترین مرتبه "فعلیت انسانی" می‌رسانند. 🔸حسین بن علی علیه‌السلام در میان تمام ابنای بشر و از میان تمامی اولیای الهی این خصیصه را پیدا کرده که توانسته این مرتبه بالای فعلیت را به ظهور و عالم بیرون و به جلوه‌های این جهانی برساند. هرچند که اولیا همه نور واحد هستند اما این حسین بن علی علیه‌السلام است که این امکان برایش فراهم شده که این ظهور و بروز را داشته باشد. ما هم از طریق این مصیبت‌ها و مصیبت‌های اندکی که در زندگی برایمان رخ می‌دهد امکان "بازگشت به خویشتن" پیدا می‌کنیم. از طریق این مصیبت‌ها و سختی‌ها و مشکلاتی که پیدا می‌شود می‌‌توانیم از آن قشرها و لایه‌ها و از خودبیگانگی‌ای که ما را فرا‌گرفته بیرون بیاییم. بیشتر این لایه‌ها همان زندگی روزمره هستند.
🔸در زیارت عاشورا به بهانه توجه به پاک‌ترین و بالاترین و متعالی‌ترین حادثه‌ای که در تاریخ بشر رخ داده و زیارت سیدالشهدا، ما از همه ظلم‌ها اعلام برائت می‌کنیم. 🔸یعنی برائت جستن از همه زندگی‌ای که آلوده است به انواع ظلم‌ها و ناپاکی‌ها و حتی ظلم به خودمان و به دیگران و به رضایت دادن و کمک کردن در هر ظلمی و هر ناپاکی‌. 🔸اعلام برائت انسان از همه ظلم‌هایی که در تمامی خلقت بشر و در تمامی دوران بشر صورت گرفته. اعلام برائت از کوچک‌ترین ظلمی که اتفاق افتاده و یا اتفاق می‌افتد و یا خواهد افتاد. 🔸(اوَّلَ ظٰالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَآخِرَ تٰابِعٍ لَهُ عَلىٰ ذٰلِکَ) هر جایی که کوچک‌ترین ظلمی بر بشر صورت می‌گیرد، ظلمی است که بر آل محمد علیهم‌السلام صورت گرفته، چرا که آن‌ها معلم و مربی و پدران این امت‌ها و پدران بشر و رُکن رَکین این جهان هستند. 🔸(شٰایَعَتْ وَبٰایَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِه) همه کسانی که در این ظلم‌ها از یکدیگر دنباله‌روی و تبعیت کردند و به دنبال آن به هم کمک کردند. در زیارت عاشورا از هر حرکتی که در جهت انجام هر ظلمی از ازل تا ابدِ جهان صورت می‌گیرد، حتی همه آن‌هایی که به این ظلم‌ها رضایت دادند، حتی رضایت کوچکی که انسان به ظلمی اندک درون قلبش احساس کرده، برائت می‌جوییم. 🔸این برائت باید برائت حقیقی باشد و قلب انسان گواه و همراه این برائت باشد.
🔸مصیبت ذاتی انسان، در این جهان برای ما از خود بیگانگی و گرفتاری و زنجیرهایی است که برای خودمان درست کردیم و ما را فراگرفته است. مصیبتی بالاتر از این نیست و از طریق توجه به مصیبت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام امکان رهایی از این مصیبت را پیدا می‌کنیم. 🔸به شرط این‌که توجه کنیم و در مواجهه با مصیبت عاشورا مصیبت خودمان را فراموش نکنیم و در توجه به مصیبت خودمان، مصیبت عاشورا را از یاد نبریم. ️تلاقی این دو مصیبت در حقیقت مرتبه‌های بلند و کوتاه یک مصیبت هستند. 🔸حادثه عاشورا به ما امکان می‌دهد که این تلاقی را در وجود خودمان ببینیم در حالی که این مصیبت و مصیبت عظمای عاشورا را نگاه می‌کنیم به ما که "مصیبت حقیقی حسین بن علی علیه‌السلام" هستیم هم توجه کنیم.
🔸"اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُود وَ ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" قدمِ صدق ما در چیست؟ این‌که صرفا فقط نام حسین علیه‌السلام را بیاوریم؟ چیزی که از زبانمان آن‌طرف‌تر هم نمی‌رود؟ چیزی که از یک شب آن‌طرف‌تر هم نمی‌رود و بعد از آن روز و شب مشغول زندگی خودمان هستیم؟ یا از درک این‌که این قدم‌های ما، قدمِ صدق نیست و قدمِ زندگی است. صداقت ما در درک این عقب ماندگی و فاصله‌ای است که با حضرت داریم. این را درک کنیم که آن‌هایی که اصحاب امام و مع‌الحسین علیه‌السلام بودند، کسانی بودند که: "الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ" 🔸ما امکان این‌ را نداریم که جانمان را مثل آن‌ها بدهیم و اگر آن زمان هم بودیم معلوم نیست که در لشکر حسین علیه‌السلام بودیم یا در لشکر ابن‌سعد! این‌که ما در تاریخ و زمان دیگری هستیم، امکان جدیدی برای ما، برای درک این وضعیت، برای رسیدن، برای آماده کردن خودمان و برای این‌که آن تیر غم، رنج دوری و جهل و تردیدی که در وجودمان هست را ببینیم و بدانیم این مسیرِ رفتن است. این درک و این فهم و این مژگانی که در شعر می‌گوید: "به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم" یعنی این دین ظاهری و بی ارزش ما از طریق آن "حقیقت حسینی" که این‌گونه روشن و آشکار است، دچار رخنه و خلل شود تا بفهمیم که همه این دین‌داریِ ظاهری، ارزش چندانی ندارد. ارزشِ حقیقی به درک این عقب ماندگی و درک این جهالت و درک این منجلابی است که در آن هستیم و این‌گونه از عاشورا بهره‌ای می‌بریم، بهره‌ای که توشه سال ماست.
🔸برای این‌که از عاشورا استفاده کنیم، باید به دست خودمان موانعی که باعث عدم توجه به عاشورا می‌شود را کنار بزنیم. بیشترین موانع در "حب" و "بغض‌ها" و "گرفتاری‌ها" و "وابستگی‌ها" و چیزهایی است که روح ما را در زندان و اسارت و در زنجیر خود قرار می‌دهد. هر چقدر که می‌توانیم باید از این زنجیرها برداریم تا به "حقیقت عاشورا" نزدیک شویم. اما یک نکته وجود دارد و آن این است که :در اثر توجه به این مصیبت که در عاشورا رخ داده امکان برداشتن زنجیرهای بیشتری را پیدا می‌کنیم. که بعد از آن می‌توانیم امکانات بیشتری در جهت "رشد و تعالی" خودمان ایجاد کنیم.
🔸توجه به عاشورا ابزاری است برای توجه به مصیبت نفس، مصیبت خویشتن و این توجه مقدور است به شرط این‌که انسان در مواجهه با این مصیبت، توجه به مصیبت خودش داشته باشد و در نهایت به دنبال بازگشت به خویشتن باشد. 🔸هنگامی که انسان قضایای عاشورا را می‌بیند بهترین زمینه است. رِقتی که در اثر شنیدن حوادث عاشورا پیدا می‌شود بهترین زمینه است. هنگامی که انسان می‌شنود که طفلی شیرخوار در چنان عطشی است که همچون ماهی از آب بیرون افتاده و در حال جان کندن است و تَلظی می‌کند... حسین بن علی این طفل شیرخوار را همچون پرچمی بر روی دست می‌گیرد برای این‌که مصیبت این جهان را به ‌کسانی که در اوج شقاوت و روبه‌روی آن‌ها هستند، نشان دهد. اما نتیجه‌ای که می‌بیند: فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ طفل با تیر سه شعبه کشته می‌شود...
*«اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلی مُصابِهِمْ»* ؛ این، نه‌تنها یکی از عجیب‌‌ترین جملات زیارت عاشورا، بلکه یکی از عجیب‌‌ترین جملات همه ادعیه است. چنان عجیب است که انسان فکر می‌کند غیر از معصوم، قادر به گفتن این کلام و جمله نیست و زبان کم می‌آورد. بر این مصیبت، شکر می‌کند! انگار که شاد است؛ آن قسم از شادی، که زینب کبری(س) فرمود:«مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا». سپس جمله‌ای از این عجیب‌تر : *«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلی عَظیمِ رَزِیَّتی»* ؛ بر این‌ مصیبت،که بزرگ‌ترین، برجسته‌ترین و سخت‌ترین مصیبت عالم است، شکر می‌کنیم! برای این‌که بزرگ‌ترین انسان، بزرگِ اولیا الهی، در سخت‌ترین فاجعه، به بدترین شکل به شهادت می‌رسد و فرزندان و تمام اهلش یا به شهادت می‌رسند یا به اسارت دچار می‌شوند، شکر می‌کنیم! این‌جاست که آن رفتارها، گفتارها و آن چیزهایی که از حضرت علی اکبر (ع) در پیش روی امام حسین(ع) در حوادث عاشورا رخ می‌دهد، معنی و مفهوم پیدا می‌کند؛ این‌که اسبی، گویی مامور است تا علی اکبر(ع) را به میان دشمنان ببرد و ایشان اِرباً اِربا شود، حقیقتی است که باید رخ دهد تا امام حسین(ع) به آن مقامی که باید، برسد. در لحظه شهادتِ حضرت علی اکبر(ع) که لحظه ملاقات او با نبی اکرم(ص) جد بزگوارش است، ایشان فریاد می‌زند این پیامبر است که مرا سیراب کرده و ما فکر می‌کنیم این سیر شدن از آب، ظاهری است، اما این جام باید "جامِ ولایت" باشد؛ "ولایتِ حقیقی" که برای حضرت علی اکبر(ع) رخ داده است. «َالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلی عَظیمِ رَزِیَّتی» و بعد از عظیم رَزیت، بعد از اِرباً اِربا شدن است که امکان شفاعت فراهم می‌شود، امکان رفتن به مرتبه بالاتر.
🔸"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ" سلام بر آن ارواحی که در جهت برپایی قیام حسین‌ بن علی علیه‌السلام فانی شدند و به شهادت رسیدند . سلام ما به آن‌ها این است که بفهمیم از آن‌ها نیستیم! ما گرفتار زندگی روزمره هستیم و چیزی از این "فنا" در ما وجود ندارد. سلام ما به درک "این مطلب" است. روز و شب. ️"عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِی‌اللَّیْلُ وَ النَّهار" سلامِ خدایی و اَبدی. هر لحظه که از این سلام غافل شویم آن لحظه، لحظه‌ی لغزش ماست. هر روز و هر شب و هر ثانیه. ️"وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ" هر زمانی که این سلام و این زیارت حقیقی تمام شود، زمان خطر ماست! درک این جدایی و فاصله و درک این‌که ما از این قتله هستیم، زیارت حقیقی‌ است.
"اَللّهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ " ️وجیه با حسین این نیست که ما از اندک عزاداری و از نامی که بر زبان می‌آوریم خوش و خرم باشیم ولی در قلبمان چیز جدی و مهمی نباشد. 🔸آبروی به حسین، به احساس بی‌آبرویی است به این‌که متوجه باشیم که ما چیزی از امام حسین علیه‌السلام درک نمی‌کنیم، که ما در حقیقت هر ساعت و هر روز از قتله حسین علیه‌السلام هستیم. 🔸چرا که آن امام منصور که قصد برقراری عدالت و برپا کردن پرچم حسین علیه‌السلام را دارد به خاطر عمل ماست که هر ساعت و هر روز ظهور و فرجش به تاخیر می‌افتد. آبرویی که ما می‌توانیم داشته باشیم از درک این مطالب است. 🔸هر زمانی که این احساس ناراحتی و تردید و عقب ماندن و نرسیدن و دور بودن برداشته شود همان موقع است که در خطریم! 🔸زمانی این سلوک ما و آبرو و وجیه بودن به حسین علیه‌السلام برای ما تضمین می‌شود که متوجه دوری خودمان شویم، متوجه دوری و درک عقب ماندن و تردید از این وضعیتی که داریم و راضی نشدن به اندک چیزی که برای انسان حاصل می‌شود حتی لذت‌ها و فتوحات معنوی. این فتوحات نعمت‌ها و نتایج هر زمان که انسان را "دل‌خوش" کند این زمان "خطر" انسان است. اما هر زمانی که انسان دین و دنیای خودش را در خطر ببیند ، در خطر دوری از حسین بن علی علیه‌السلام در خطر این‌که ظهور و فرج حضرت صاحب‌الامر عجل‌الله را با عملش و وجودش و تمام زندگی‌اش عقب انداخته، آن موقع است که این ضمانت برقرار می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً" در تمامی دوران بشريت، هر جا که حتى كوچكترين ظلمی صورت می‌پذيرد، ظلمی بر محمد صلی الله علیه و آل ايشان است، چرا که آن‌ها مربيان و پدران بشر و رُکن رَکین این جهان هستند. بايد از هر حرکت اندكى که در جهت ظلمی، از ازل تا ابدِ جهان صورت می‌گیرد، حتی احساس رضایتى کوچک به ظلمی اندک، برائت جست، و این برائت باید برائتى حقیقی باشد كه قلب انسان، با آن همراهى كند. با اين اعلام برائت است كه انسان از همه پلیدی‌ها و ناپاکی‌هايى که در سرتاسر جهان هست، فاصله می‌گیرد.