خانه پدری
وَ قَالَ عليه السلام
تَنْزِلُ اَلْمَعُونَةُ عَلَى قَدْرِ اَلْمَئُونَةِ
مئونة یعنی آن ظرفی که در زندگی برای خود ایجاد کردم، همه لوازم و چیزهایی که برای این زندگی نیاز دارم، تمام اصل و فرعش، تمام بالا و پایینها، جزئیاتش، حالاتش و در واقع انسان به تنهایی یک ظرف است که این ظرف قرار هست چیزی در آن ریخته شود. ظرف انسان مئونه انسان است.
مسئله به این شکل نیست که انسان ظرفی به غیر از انتخابش داشته باشد و این ظرف از طریق زندگی پر شود؛ مئونه انسان انتخابی است که انجام داده و تبدیل شده به انسانی با هویتی مشخص، شرایط مشخص، احتیاجات مشخص و با هر ویژگی و حالت و ملکه و صفت و مشخصات زندگی.
انسان در طول زندگی در اثر انتخابهایی که انجام میدهد در اثر کارهایی که میکند تبدیل میشود به یک موجودی که احتیاجاتی دارد، همه اینها را خودش با هم انتخاب کرده است.
انتخاب من تنها این طلب و دعا و درخواست و این مسائل سطحی نیست. درخواستهای انسان مثل پول و ازدواج و حاجات بخش بسیار کوچک از مئونه و انتخاب انسان است. تمام جزئیات زندگی انسان با انتخابهای خودش در حال شکلگیری است و انتخاب انسان این چیزهای سطحی و ظاهری نیست، هر حرکت انسان هر حرکتی که از بچگی ایجاد کرده، نوع برخوردش، شراکتش در امور اجتماعی.
انسان فکر میکند با صرف درخواست و دعا این درست میشود، ولی مسئله ظرف انسان است که خودش ایجاد کرده. دعا فعلیت پیدا کردن ظرف من است با آن بارانی که از آسمان در حال نزول است. اگر این ارتباط درست برقرار نشود، با دعا اتفاقی نخواهد افتاد.
دعا لفظ نیست، دعا حتی درخواست نیست، دعا فعلیت پیدا کردن، موازی شدن وجود انسان است با این بارانی که از آسمان میآید با آن مبدأ باران.
اگر این هماهنگی من، هماهنگی وجود من، عمق من و ظرف من با این مبدأ باران خوب انجام شود، آن وقت معونه درست در سر جای خودش قرار میگیرد، مستجاب الدعوة میشود. آدمی هم هست هر چه دعا میکند نتیجه ندارد چون دعا میکند فقط به زبان حتی به دل به قلب اما این نصف قلبش هست و بقیه قلبش خراب میکند.
برای پاکسازی انتخابها و راه برگشت میانبری وجود ندارد باید تمام چیزهای منفی رو اصلاح کرد. باید برگشت کرد و زمینه های منفی را اصلاح کند. خیلی هم راه طولانی نیست. یکسری نقاط حساس هست که انسان اگر روی آنها متمرکز شود تاثیرات خیلی جهشی در انسان ایجاد میشود. عموما انسان این را نمیخواهد و حاضر است چند هزار تا ذکر بگوید ولی تغییری ایجاد نکند. تغییر انسان از طریق نقاط حساس به سرعت ممکن است و اگر اهلش باشد خداوند حتما نشانش میدهد.
آن دعاهایی که مستجاب نمیشوند در واقع نه اینکه همیشه ناشی از عدم نیاز انسان باشد اما ناشی از درک ناصحیحی است که انسان از شرایط خودش دارد و از یک مسیر صحیحی پیش نمیرود. مثلا برای مسئله ای که حب یا بغضش ما را فرا گرفته و ما نمیدانیم که چطور با آن مواجه شویم و دعا میکنیم و این دعا در حالت نادانستگی ماست و بر اساس نیاز صحیح حرکت درست نمیکنم اگر هم اجابت بشود در جهت خواست من نیست و عملا من را دورتر میکند. مثل کسی که نه پول دارد و نه عقل اقتصادی. هر چه به او پول بدهند بدتر میشود.
#نهجالبلاغه
#حکمت۱۳۹
#محمد_حسین_قدوسی
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
@Allaamehwisdom
خانه پدری
جامعه امروز ما پر از سر و صدا و ظواهر دین است؛ پر از حرفهای خوب، پر از شعار و توصیه و حرفهای ارزشمند و دعوت اما عمل و حقیقت خیلی کم است. این حکمت برای کسی است که به دنبال یک موعظهای است.
البته که خود این موعظه خواستن هم بخشی از این بیماری است که جامعه دائما به دنبال پیدا کردن مطلب یا کسی باشد، برای کمک گرفتن ولی در نهایت عمل بسیار اندک است.
این حکمت در عین مختصر بودن بسیار جامع به تمام مشکلات انسانهای یک جامعه پرداخته به گونهای که میشود این کلام را از معجزات حضرت دانست.
حالات انسان نشاندهنده شخصیت اوست. اینکه انسان به دنبال اثر ماندگار در درون است و یا به دنبال تأثیرات فراگیر لحظهای و ناپایدار. یکی از نتایجی که در حالتهای انسان حاصل میشود این است که چیزهایی که حقیقتا برای انسان ضرر دارد، یک نتیجه زود گذر و ظاهری دارد. انسان وقتی به خودش توجه دارد و برنامههایش به گونهای است که روی خودش تمرکز دارد، یک شخصیتی دارد و انسانی که از خودش غافل است و فقط به دیگران توجه میکند و این توجه به دیگران را با ظواهر دینی و هر چیز خوبی که هست مخلوط میکند و این غفلت از خودش تبدیل شده به شخصیتی با توجه بیش از حد به دیگران.
اگر گناه و معصیتی از کسی سر بزند آن را با صدا و هیاهو و بزرگنمایی عنوان میکند و اگر بزرگتر از همان معصیت که دیگران انجام دادهاند از خودش سر بزند آن را بسیار کوچک میبیند.
اگر کار خوبی از خودش سر بزند آنرا با بزرگنمایی همه جا اعلام میکند و کار خوب دیگران را بسیار معمولی جلوه میدهد.
برخی از افراد تمایل به همنشینی با اغنیا دارند یعنی اصولا به ذکر یا لهو بودن کار آنها کاری ندارند، و فقط تمایل به همنشینی با آنها دارند. دلیلش هم این است که روحیه و حالاتی برای خودش پیدا کرده که اصولا ذکر و مطالب خوب و ارزشمند چندان روی او اثری ندارد و بنیان را خراب کرده و فقط به یکسری ظواهر اکتفا کرده است.
#نهجالبلاغه
#حکمت۱۵٠
#محمد_حسین_قدوسی
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
@Allaamehwisdom
وَ قَالَ عليهالسلام وَ قَدْ تُوُفِّيَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ اَلْأَنْصَارِيُّ بِالْكُوفَةِ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّينَ وَ كَانَ أَحَبَّ اَلنَّاسِ إِلَيْهِ لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ
درود خدا بر او، فرمود: (پس از بازگشت از جنگ صفّين، يكى از ياران دوست داشتنى امام، سهل بن حنيف از دنيا رفت.) اگر كوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو مىريزد.
✨اگر کوه من را دوست داشته باشد، فرو میپاشد.
اشاره به یک قله انسانیست.
جنس عالم مصیبت است و انتخابهای انسان هم گاهی باعث مصیبت انسان میشود. گاهی انتخاب انسان طوری است که خود به خود بدون مشکلات نمیتوان به آنجا رسید.
امیرالمومنین، قله خاصی است.
خود حضرت میفرمایند در این مسیر کوه هم باشید و من را دوست داشته باشید متلاشی میشوید.
این، شرایط ذاتی این قله است به دلیل برتری و بزرگیاش. امکان ندارد انسان با یک زندگی عادی و راحت و بدون هیچ زحمتی و بدون هیچ دردسری
به آن قله رسید .
برخی انسانها بخشی از این راه را میروند، برخی همه راه را میروند که تبدیل به صحابه خاص آن حضرت شدند.
اهل بیت همگی یک نور واحد هستند اما در شرایط مختلفی که این ۱۴ معصوم بودند، هر کدام یک جنبهای از جلوههای نورانی مطلق آنها ظهور و بروز پیدا میکرد. در این میان امیرالمومنین علیهالسلام در درگیر شدن و سختیها و مشکلاتی که برای اهل بیت بود، تقریبا بالاترین حد را داشت.
با این اوصاف، کسی که بخواهد امیرالمومنین را دوست داشته باشد و به ایشان نزدیک شود اگر کوه هم باشد نابود میشود.
🖋بخشی از حکمت ۱۱۱
#حکمت
#نهجالبلاغه
#مشق_خط
#محمدحسین_قدوسی
@AllaamehWisdom
🔹️صبر
🔹️ورع
🔹️رضی
🔹️زهد
حکمت چهارم نهجالبلاغه:
وَ قَالَ (علیه السلام) الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى.
آن حضرت فرمود: ناتوانى آفت، پايدارى شجاعت، زهد در دنيا ثروت، و پاكدامنى سپر از بلاست. و رضا به قضا همنشينى نيكوست.
#ترجمه_انصاریان
#نهجالبلاغه
#حکمت_چهارم
#مشق_خط
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔹️صبر 🔹️ورع 🔹️رضی 🔹️زهد حکمت چهارم نهجالبلاغه: وَ قَالَ (علیه السلام) الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْر
شرح مطلب:
در حکم نهج البلاغه در کلمات قصار، خیلی از مواقع میبینیم مطالبی گفته شده که در ظاهر مطالب ارزشی هستند اما وقتی که انسان محتوا را میبیند که نه تنها از دید ارزشی صحبت نشده است، بلکه یک نوع آثار عینی و واقعی رو بررسی کردهاند، مثل زهد، اما بدون توجه به آن ارزشی که دارد و نه به عنوان یک معیار اخلاقی اینکه انسان بتواند این پایداری را انجام دهد در این نیست که اقدام کند، گاهی اقدام نکردن شجاعت بیشتری میخواهد و این ظرافتی است که حضرت به کار گرفتهاند.
وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، اینجا هم یک نقطه این چنینی دارد، ثروت یعنی دارایی، مثل خانه، ملک، مغازه و ... ، ثروت را در جاهایی به کار میبریم که دارایی باشد، حضرت اینجا در چیزی که ندارد به کار میبرد.
🔻«نداری» دو نوع است: نداشتنی که شما با تمام وجود میخواهی داشته باشی یا حداقل راضی نیستی یا اگر به تو بدهند خوشت میآید و نوع دوم اینکه میگویی همین که دارم کافیست و تمایلات خود را محدود میکنی، آمال، آرزوها و شهوات و تمایلاتی که در زندگی برای انسان پیدا میشود کسی با اراده و تصمیم خودش میگوید جلویش را گرفتم، فرض کنید برای پستی به کسی مراجعه میکنند و او را برای آن پست کاندید میکنند ولی او میگوید میخواهم آزاد و رها باشم، با تمایل و دست خودش به این نداری، منصوب نشدن، نداشتن و نرسیدن صحه میگذارد و آن را میپذیرد، این «ورع» است که حضرت میفرمایند این ورع و این نوع نداری که با تمایل انسان همراه است و انسان با دست خود آن را انجام میدهد ثروتی است که از ثروتی که در اثر دارایی است بالاتر است، زیرا با این دارایی بینیاز هستی و میتوانی کارهایی بکنی و راضی و خشنود باشی ولی آثاری که با نداریای که انسان با دست خود آن را میپذیرد قابل مقایسه نیست، این است که زهد خودش یک ثروت و دارایی میشود و ملاکهای دارایی را بیشتر دارد...
این متن هنوز تمام نشده است...
#حکمت
#نهجالبلاغه
#محمدحسین_قدوسی
#مکتب_علامهطباطبایی
@AllaamehWisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
شرح مطلب: در حکم نهج البلاغه در کلمات قصار، خیلی از مواقع میبینیم مطالبی گفته شده که در ظاهر مطالب
وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، ورع پرهیزکاری است، پرهیزکاری به این معنا نیست که چیزی نخوری و هیچ کاری انجام ندهی بلکه زندگی عادی را انجام میدهی و در این زندگی عادی انسان دچار شهوات و هویها و انواع و اقسام خواستههایی میشود که آن خواستهها به طور طبیعی به او فشار میآورند، کسی که ورع دارد خود را عادت میدهد که در مقابل این خواستهها مقاومت کند و اختیار خود را به این خواستهها و هویها و شهوات ندهد در عین اینکه ممکن است در طی زندگی به طور طبیعی به دنبال آن خواسته ها برود، خواه تجارت باشد، ازدواج باشد، پذیرش منصبی برای خدمت باشد و ... اما ورع دارد یعنی اختیارش در دست این تمایلات، شهوات و هویها نیست و بر طبق عقل خودش جلو میرود، آن مقداری که عقلش ایجاب میکند و به او اجازه میدهد به دنبالش میرود، اگر ذرهای تمایلات خواست او را در جهتی ببرد که عقلش نمیپذیرد یک ملکه، قدرت و اقتداری درون خود دارد که اصلا به آن مرزها نزدیک نمیشود.
#نهجالبلاغه
#حکمت_چهارم
#مشق_خط
#محمدحسین_قدوسی
مدرسه معارف علامه طباطبایی
وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، ورع پرهیزکاری است، پرهیزکاری به این معنا نیست که چیزی نخوری و هیچ کاری انجام ن
شرح مطلب:
مثلا در کار سیاسی وقتی احتمال شائبهای را می دهد (مثل کسانی که در زمان انتخابات به یک کاندید پیشنهاد کمک میدهند که در فضای سیاسی در همه جای دنیا شایع است) به شدت مواظبت میکند، پرهیزکاری دارد و تک تک اینها را بررسی میکند که مثلا پولی که الان میخواهند بدهند بعدا انتظار نابجایی نداشته باشند، اگر وی منصوب شد مبادا دینی از کسی که به او کمک کرده حاصل شود و باعث شود در جایی از مرز حق و باطل عبور کند.
ورعی که در ظرف ما هست با ورع امیرالمومنین متفاوت است، اما هر یک از ما به تناسب خودمان وقتی که مواظبت داریم و این اقتدار و قدرت در وجود ما ایجاد شده است که مرزهای حق و باطل و هوی عقلانی برای خواستهایمان را با دقت مواظبت کنیم، این پرهیزکاری است.
این پرهیزکاری مثل سپر انسان است چون انسان از این هوی ها و تمایلات صدمه میخورد، تاجر طمع میکند که فلان جا پول بیشتری است و از طریق این طمع فریب می خورد، انسان سیاسی هم به همین شکل. در همه کارها وقتی این ورع ملکه باشد و انسان پرهیزکاری و قدرت داشته باشد، کسی که از بیرون بیاید نمیتواند انسان را فریب دهد؛ همین طور در رفتارها، آرزوها و تمایلات خودش پرهیزکاری مثل سپری میماند که انسان را در برابر خطرات حفظ میکند چون خطرات از طریق تمایلات، هوی ها و آمال و آرزوهای انسان حادث میشود.
وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى، اثر همنشین و قرین این است که انسان با آن خوش است. وقتی شما دوست خوبی دارید و با او صحبت میکنید و گپ میزنید اثرش این است که یک شادی و نشاط و راحتی به انسان می دهد. رضایت انسان و اینکه انسان زود راضی بشود و گرفتار آمال و آرزوها نباشد، این بهترین قرین است؛ زیرا اثری که همنشین دارد این «رضا» بیشتر، بهتر و کامل تر دارد. همنشین مشکلاتی دارد، میتواند خوب یا بد باشد یا همیشه در دسترس نیست اما رضایت همیشه در وجود شما هست. گاهی زندگی افرادی که مشکلاتی دارند با یک رضایتی همراه است، آنها با وجود تلاش و حرکت و وجود مشکلات زندگی درجه رضایت بالایی دارند و برخی نیز برعکس، گاهی زندگی درونی افراد به نوعی است که همیشه ناراضی است و درونش همواره با یک آشوب و عدم رضایتی همراه است. وقتی این رضایت و عدم رضایت را مقایسه میکنیم کسی که این رضایت برایش فراهم باشد مثل این است که همیشه همنشینی – رضایت – دارد که با این همنشین همیشه خوش و راحت است. همان طور که گفته شد به این معنا نیست که تلاش نمیکند و کوشش و تکاپوی کمتری از فردی دارد که دچار عدم رضایت است. رضایت و تلاش کردن دو مقوله جداست، رضایت حالتی درونی است که منافاتی با تلاش ندارد بلکه فردی که رضایت دارد با قدرت، اقتدار، تسلط و اعتماد به نفس بیشتر به دنبال کار میرود، در حقیقت چنین فردی با یک سکون و آرامشی همراه است و به راحتی میتواند تصمیم بگیرد.
پایان
#حکمت
#نهجالبلاغه
#محمدحسین_قدوسی
#مکتب_علامهطباطبایی
@AllaamehWisdom