زندگى با قرآن
۱۵ آبان ۱۴۰۲
«لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»
يأس و ناراحتى از چيزى كه از دست میدهيم و شادى بهسبب چيزى كه بهدست میآوريم، طبيعت زندگى انسانى ماست.
پس چرا پروردگار اين امور را نهى میكند؟!
چرا نتيجه گيرى شده است كه هدف از خلقت جهان و مهندسى كائنات اين است كه انسان، از اين حالت طبيعى فاصله بگيرد و در نهايت اينگونه بيان شده؛«وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»؟ آيا اينها گردنكشى است؟!
حقيقت اين است كه جهان براى اين آفريده شده است كه ما به ظرفيتى برسيم كه از گردش روزگار و دور قمرى آن فراتر رويم.
همه حوادثى كه در اين جهان رخ میدهد بر طبق مهندسى روشن و پيچيده و تنظيم شده است؛
«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»
هر چيزى كه بصورت مشكلات و مصيبتها، چه در بيرون و چه در درون ما رخ میدهد، همه در تنظيم الهى و در كتاب آسمانى كه مسلط بر اين جهان است، طبق برنامهريزى موجود است.
«إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»؛ اين امر براى خداوند سهل و كوچك است.
هدف اين تنظيم چيست؟
هدف، عبادات، توسلات، مناسك و رفتارهاى گاه و بيگاه انسانها نيست. گناهى كه انسان میكند ضررى به خدا نمیرساند و تلاشى كه میكند ارزشى در آن راه ندارد!
آنچه كه بايد رخ دهد و ارزشمند است و هدف از خلقت انسان است، فراتر رفتن او از اين دور قمرى و افزايش ظرفيت وجودى اش است.
ابتدايىترين هدفى كه از اين برترى و افزايش ظرفيت، براى انسان پيدا میشود اين است كه از حوادث مايوس و ناراحت يا خوشحال و مغرور نگردد.
اما هدف بزرگتر، والاتر و كاملتر اين است كه انسان درك كند كه از اين جهان، چيزى درك نمیكند! درك اين جهالت، درك اينكه محدوديتى كه در وجودش هست، در مقابل اين جهان بینهايت و عينيت بيرونى، كمارزش است، بالاترين هدف است.
هدف اين است كه انسان، قدرت پيدا كند كه وارد زندگى روزمرهی خود شود و با جهل ها و درك هايى كه به بن بست میرسند، سازگارى پيدا كند و با زندانى كه او را محدود كرده است، مانوس شود و بفهمد كه فراتر از اينها جهانى هست. اما ما پيوسته مقاومت میكنيم!
اگر گناهى انجام دهيم، چنان آشفته میشويم كه گويا خداوند از آسمان نازل شده و همين يك گناه ما را ديده است! و برعكس وقتى به نتيجهی معنوى میرسيم چنان فخر و شادى در وجودمان غليان میكند كه گويا آسمانها را فتح كردهايم!
هدف، فراتر رفتن از اينهاست؛ هدف اين است كه متوجه شويم اين وجود محدود ما، خيلى كوچكتر، ضعيفتر، جاهلتر و كمارزش تر از آن حقيقت نامتناهى است كه در وجود ما و در همهی كائنات هست و ما با او متحد هستيم.
اين كه خداوند در مورد اين حس طبيعى كه در ما هست، اينگونه میفرمايد: «وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»، به اين معناست كه اگرچه حالت منفى، غرور و گردنكشى كه در اشقيا هست، ممكن است هرگز در ما به آن حد از شقاوت نرسد، اما اندكى از اين حالت، میتواند برايمان حادث شود، مانند؛ توجه كردن به حالات ظاهرى خود و سرخوشى كه حتى از معنويت ها براى ما پيدا میشود.
در مقابل، پروردگار، از ما فراتر رفتن از اينها را میخواهد؛ رسيدن به سيرى فراتر از اين، جارى شدن در اين رود هستى و همهی خوبيها، بديها، ماديت و معنويت خود را كم ارزش محسوب كردن...
در اين صورت هست كه انسان، مخاطب آيهی پيشين قرار میگيرد: «سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ».
فرموده است بشتابيد بسوى مغفرت، نه اينكه بشتابيد بسوى كارهاى نيكی که انجام میدهید! بشتابيد بسوى چيزى كه از جهان نامتناهى میآيد؛ گشايش، آمرزش، مغفرت.
«وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»
بهشت رهايى، بهشت جارى بودن، بهشت حقيقى اين جهان كه عرضش عرض آسمان و زمين و تمام كائنات است.
«أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ»
آنهايى كه متوجه شدند چيزى فراتر از درك خودشان هست و گردنكشى در برابر اين مسائل نمیكنند!
«ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ»
اين برترى است كه خدا ارزانى میدارد، نه آنچه كه ما كسب میكنيم و راه رسيدن به اين فضل الهى، رها كردن خود محدودمان، با انديشه هاى محدود، خوبيهاى محدود و بديهاى محدود است. رها شدن از هر حساب و كتابى، حتى محاسبات روزانهمان كه اگرچه وظيفهی انجامش را داريم، اما ارزشى ندارند. وظيفهی ما فراتر رفتن از همهی اينهاست...
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#مخاطبه
#زندگي_با_قرآن
#محمدحسین_قدوسی
@Allaamehwisdom
وَ قَالَ عليهالسلام وَ قَدْ تُوُفِّيَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ اَلْأَنْصَارِيُّ بِالْكُوفَةِ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّينَ وَ كَانَ أَحَبَّ اَلنَّاسِ إِلَيْهِ لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ
درود خدا بر او، فرمود: (پس از بازگشت از جنگ صفّين، يكى از ياران دوست داشتنى امام، سهل بن حنيف از دنيا رفت.) اگر كوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو مىريزد.
✨اگر کوه من را دوست داشته باشد، فرو میپاشد.
اشاره به یک قله انسانیست.
جنس عالم مصیبت است و انتخابهای انسان هم گاهی باعث مصیبت انسان میشود. گاهی انتخاب انسان طوری است که خود به خود بدون مشکلات نمیتوان به آنجا رسید.
امیرالمومنین، قله خاصی است.
خود حضرت میفرمایند در این مسیر کوه هم باشید و من را دوست داشته باشید متلاشی میشوید.
این، شرایط ذاتی این قله است به دلیل برتری و بزرگیاش. امکان ندارد انسان با یک زندگی عادی و راحت و بدون هیچ زحمتی و بدون هیچ دردسری
به آن قله رسید .
برخی انسانها بخشی از این راه را میروند، برخی همه راه را میروند که تبدیل به صحابه خاص آن حضرت شدند.
اهل بیت همگی یک نور واحد هستند اما در شرایط مختلفی که این ۱۴ معصوم بودند، هر کدام یک جنبهای از جلوههای نورانی مطلق آنها ظهور و بروز پیدا میکرد. در این میان امیرالمومنین علیهالسلام در درگیر شدن و سختیها و مشکلاتی که برای اهل بیت بود، تقریبا بالاترین حد را داشت.
با این اوصاف، کسی که بخواهد امیرالمومنین را دوست داشته باشد و به ایشان نزدیک شود اگر کوه هم باشد نابود میشود.
🖋بخشی از حکمت ۱۱۱
#حکمت
#نهجالبلاغه
#مشق_خط
#محمدحسین_قدوسی
@AllaamehWisdom
شرح مطلب:
در حکم نهج البلاغه در کلمات قصار، خیلی از مواقع میبینیم مطالبی گفته شده که در ظاهر مطالب ارزشی هستند اما وقتی که انسان محتوا را میبیند که نه تنها از دید ارزشی صحبت نشده است، بلکه یک نوع آثار عینی و واقعی رو بررسی کردهاند، مثل زهد، اما بدون توجه به آن ارزشی که دارد و نه به عنوان یک معیار اخلاقی اینکه انسان بتواند این پایداری را انجام دهد در این نیست که اقدام کند، گاهی اقدام نکردن شجاعت بیشتری میخواهد و این ظرافتی است که حضرت به کار گرفتهاند.
وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، اینجا هم یک نقطه این چنینی دارد، ثروت یعنی دارایی، مثل خانه، ملک، مغازه و ... ، ثروت را در جاهایی به کار میبریم که دارایی باشد، حضرت اینجا در چیزی که ندارد به کار میبرد.
🔻«نداری» دو نوع است: نداشتنی که شما با تمام وجود میخواهی داشته باشی یا حداقل راضی نیستی یا اگر به تو بدهند خوشت میآید و نوع دوم اینکه میگویی همین که دارم کافیست و تمایلات خود را محدود میکنی، آمال، آرزوها و شهوات و تمایلاتی که در زندگی برای انسان پیدا میشود کسی با اراده و تصمیم خودش میگوید جلویش را گرفتم، فرض کنید برای پستی به کسی مراجعه میکنند و او را برای آن پست کاندید میکنند ولی او میگوید میخواهم آزاد و رها باشم، با تمایل و دست خودش به این نداری، منصوب نشدن، نداشتن و نرسیدن صحه میگذارد و آن را میپذیرد، این «ورع» است که حضرت میفرمایند این ورع و این نوع نداری که با تمایل انسان همراه است و انسان با دست خود آن را انجام میدهد ثروتی است که از ثروتی که در اثر دارایی است بالاتر است، زیرا با این دارایی بینیاز هستی و میتوانی کارهایی بکنی و راضی و خشنود باشی ولی آثاری که با نداریای که انسان با دست خود آن را میپذیرد قابل مقایسه نیست، این است که زهد خودش یک ثروت و دارایی میشود و ملاکهای دارایی را بیشتر دارد...
این متن هنوز تمام نشده است...
#حکمت
#نهجالبلاغه
#محمدحسین_قدوسی
#مکتب_علامهطباطبایی
@AllaamehWisdom
وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، ورع پرهیزکاری است، پرهیزکاری به این معنا نیست که چیزی نخوری و هیچ کاری انجام ندهی بلکه زندگی عادی را انجام میدهی و در این زندگی عادی انسان دچار شهوات و هویها و انواع و اقسام خواستههایی میشود که آن خواستهها به طور طبیعی به او فشار میآورند، کسی که ورع دارد خود را عادت میدهد که در مقابل این خواستهها مقاومت کند و اختیار خود را به این خواستهها و هویها و شهوات ندهد در عین اینکه ممکن است در طی زندگی به طور طبیعی به دنبال آن خواسته ها برود، خواه تجارت باشد، ازدواج باشد، پذیرش منصبی برای خدمت باشد و ... اما ورع دارد یعنی اختیارش در دست این تمایلات، شهوات و هویها نیست و بر طبق عقل خودش جلو میرود، آن مقداری که عقلش ایجاب میکند و به او اجازه میدهد به دنبالش میرود، اگر ذرهای تمایلات خواست او را در جهتی ببرد که عقلش نمیپذیرد یک ملکه، قدرت و اقتداری درون خود دارد که اصلا به آن مرزها نزدیک نمیشود.
#نهجالبلاغه
#حکمت_چهارم
#مشق_خط
#محمدحسین_قدوسی
شرح مطلب:
مثلا در کار سیاسی وقتی احتمال شائبهای را می دهد (مثل کسانی که در زمان انتخابات به یک کاندید پیشنهاد کمک میدهند که در فضای سیاسی در همه جای دنیا شایع است) به شدت مواظبت میکند، پرهیزکاری دارد و تک تک اینها را بررسی میکند که مثلا پولی که الان میخواهند بدهند بعدا انتظار نابجایی نداشته باشند، اگر وی منصوب شد مبادا دینی از کسی که به او کمک کرده حاصل شود و باعث شود در جایی از مرز حق و باطل عبور کند.
ورعی که در ظرف ما هست با ورع امیرالمومنین متفاوت است، اما هر یک از ما به تناسب خودمان وقتی که مواظبت داریم و این اقتدار و قدرت در وجود ما ایجاد شده است که مرزهای حق و باطل و هوی عقلانی برای خواستهایمان را با دقت مواظبت کنیم، این پرهیزکاری است.
این پرهیزکاری مثل سپر انسان است چون انسان از این هوی ها و تمایلات صدمه میخورد، تاجر طمع میکند که فلان جا پول بیشتری است و از طریق این طمع فریب می خورد، انسان سیاسی هم به همین شکل. در همه کارها وقتی این ورع ملکه باشد و انسان پرهیزکاری و قدرت داشته باشد، کسی که از بیرون بیاید نمیتواند انسان را فریب دهد؛ همین طور در رفتارها، آرزوها و تمایلات خودش پرهیزکاری مثل سپری میماند که انسان را در برابر خطرات حفظ میکند چون خطرات از طریق تمایلات، هوی ها و آمال و آرزوهای انسان حادث میشود.
وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى، اثر همنشین و قرین این است که انسان با آن خوش است. وقتی شما دوست خوبی دارید و با او صحبت میکنید و گپ میزنید اثرش این است که یک شادی و نشاط و راحتی به انسان می دهد. رضایت انسان و اینکه انسان زود راضی بشود و گرفتار آمال و آرزوها نباشد، این بهترین قرین است؛ زیرا اثری که همنشین دارد این «رضا» بیشتر، بهتر و کامل تر دارد. همنشین مشکلاتی دارد، میتواند خوب یا بد باشد یا همیشه در دسترس نیست اما رضایت همیشه در وجود شما هست. گاهی زندگی افرادی که مشکلاتی دارند با یک رضایتی همراه است، آنها با وجود تلاش و حرکت و وجود مشکلات زندگی درجه رضایت بالایی دارند و برخی نیز برعکس، گاهی زندگی درونی افراد به نوعی است که همیشه ناراضی است و درونش همواره با یک آشوب و عدم رضایتی همراه است. وقتی این رضایت و عدم رضایت را مقایسه میکنیم کسی که این رضایت برایش فراهم باشد مثل این است که همیشه همنشینی – رضایت – دارد که با این همنشین همیشه خوش و راحت است. همان طور که گفته شد به این معنا نیست که تلاش نمیکند و کوشش و تکاپوی کمتری از فردی دارد که دچار عدم رضایت است. رضایت و تلاش کردن دو مقوله جداست، رضایت حالتی درونی است که منافاتی با تلاش ندارد بلکه فردی که رضایت دارد با قدرت، اقتدار، تسلط و اعتماد به نفس بیشتر به دنبال کار میرود، در حقیقت چنین فردی با یک سکون و آرامشی همراه است و به راحتی میتواند تصمیم بگیرد.
پایان
#حکمت
#نهجالبلاغه
#محمدحسین_قدوسی
#مکتب_علامهطباطبایی
@AllaamehWisdom