sticker_mazhabi(57).mp3
11.2M
🔹خطا دیدی، عطا کردی...
🎙کربلایی حسین طاهری
🆔 @allame_tehrani
🏴 اولویّت عزاداری بر جشن ولادت در هفتم صفر
عارف کامل حضرت علامه طهرانی رحمةاللهعلیه میفرمودند: #شهادت_امام_حسن علیهالسلام طبق قول صحیحتر هفتم ماه صفر است که البته در این تاریخ #ولادت_امام_کاظم علیهالسلام هم واقع شده است ولی به دو جهت باید هفتم ماه صفر را به عزاداری برای امام حسن علیهالسلام قرار داد: یکی اینکه جانب شهادت و اقامهٔ عزا بر عید و ولادت مقدّم است؛ فلذا در مجالس منبری در آغاز ذکری از حضرت امام کاظم علیهالسلام به میان آورده و ادامهٔ منبر را به حضرت امام حسن علیهالسلام اختصاص دهد. دوم: مقام امام حسن علیهالسلام که جدّ اعلای امام موسی بن جعفر سلاماللهعلیه است، منجرّ به تقدم آن حضرت میشود.
🆔 @allame_tehrani
▪️مواعظ امام حسن (عليهالسّلام) به جناده در لحظات آخر حیات
در آن ساعتهای آخر از حيات حضرت امام حسن عليهالسّلام جناده خدمت آن حضرت رسيد و تقاضای نصيحت و موعظه نمود، در حالی كه رنگ آن حضرت زرد شده و حالش منقلب و ديگر رمقی ندارد و زهر تمام بدن او را گرفته بود.
مجلسی رضواناللهعليه نقل میكند در «بحارالأنوار» از كتاب «كفايةُ الأثر في النّصوص علی الأئمّة الإثنَيعشر» تأليف علیّ بن محمّد بن علیّ خزّاز قمّی از محمّد بن وَهْبان از داود بن هَيثم از جدّش إسحق بن بهلول [از پدرش بهلول] بن حسّان از طلحة بن زيد رقّی از زبير بن عطاء از عمير بن مانی عبسی از جنادة بن أبیاُميّه كه گفت:
من وارد شدم بر حضرت حسن بن علیّ بن أبیطالب عليهالسّلام در همان مرضی كه با آن وفات نمود، و در مقابل آن حضرت طشتی بود كه در آن خون قِی مینمود و كبد آن حضرت قطعه قطعه از سمّی كه معاويه لعنَهُالله خورانيده بود خارج میشد[1]؛ و عرض كردم: ای مولای من! چرا خود را معالجه نمیكنيد؟
حضرت فرمود: ای بندۀ خدا! مرگ را به چه علاج كنم؟
گفتم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ.
ثُمَّ الْتَفَتَ إلَيَّ فَقَالَ: وَ اللّٰهِ لَقَدْ عَهِدَ إلَيْنَا رَسُولُاللّٰهِ صَلَّي اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ إنَّ هَذَا الأَمْرَ يَمْلِكُهُ إثْنَاعَشَرَ إمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ، مَا مِنَّا إلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ. ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّسْتُ وَ بَكَی صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ.
«سپس روی به من نموده فرمود: سوگند به خدا كه رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم از ما پيمان گرفته و وصيّت نموده است كه اين امر ولايت و خلافت عامّه را بعد از او، دوازده امام از اولاد علیّ و فاطمه عهدهدار خواهند بود؛ و هيچكس از ما نيست مگر آنكه مسموم يا مقتول گردد.
در اين وقت طشت را از نزد آن حضرت برداشتند و آن حضرت بگريست.»
قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: عِظْنِي يَا بْنَ رَسُولِاللّٰهِ!
قَالَ: نَعَمِ، اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ. وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ، وَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ يَوْمِكَ الَّذِي لَمْ يَأْتِ عَلَی يَوْمِكَ الَّذِي أَنْتَ فِيهِ. وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَا تَكْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ.
وَ اعْلَمْ أَنَّ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ وَ فِي الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ؛ فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمِيتَةِ، خُذْ مِنْهَا مَا يَكْفِيكَ فَإنْ كَانَ ذَلِكَ حَلَالاً كُنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فِيهَا، وَ إنْ كَانَ حَرَاماً لَمْ يَكُنْ فِيهِ وِزْرٌ، فَأَخَذْتَ كَمَا أَخَذْتَ مِنَ الْمِيتَةِ، وَ إنْ كَانَ الْعِتَابُ فَإنَّ الْعِتَابَ يَسِيرٌ.
«عرض كردم: مرا نصيحت و اندرزی كن ای پسر رسول خدا!
فرمود: بلی، برای سفری كه در پيش داری خود را آماده ساز، و توشۀ اين سفر را قبل از آنكه زمان كوچ كردن در رسد و آهنگ رحيل بنوازند مهيّا كن.
و بدان كه تو به دنبال دنيا میروی و طلب آن را میكنی در حالی كه مرگ تو را تعقيب نموده و طلب تو را مینمايد. و همّ و اندوه و انديشه و تفكّر روزی را كه هنوز نيامده است بار مكن بر روزی كه آمده و تو در آن هستی.
و بدان كه تو از اموال دنيا هيچ چيزی را زيادی از قوت خودت كسب نمیكنی مگر آنكه در آن چيز خازن و نگهدار برای غير خودت بودهای!
و بدان كه در آنچه از اموال دنيا از راه حلال بدست میآوری حساب است و در حرامش عقاب است و در مشتبهاتش عتاب و سرزنش و مؤاخذه است.
بنابر اين اصل، دنيا را مانند جيفه و مُرداری فرض كن كه به اندازۀ كفاف در موقع ضرورت از آن برای خود برمیداری؛ پس اگر آنچه اخذ نمودهای از حلال باشد، تو در اين امر طريق زهد و قناعت پيشه داشتهای و از عهدۀ حساب كمتری برآمدهای؛ و اگر آنچه را از دنيا برمیداری از حرام باشد، ديگر دچار وِزر و تبعات و مؤاخذه نشدهای، چون از ميته به قدر ضرورت برداشتهای نه زياده بر آن؛ و اگر از موارد مشتبه باشد كه مورد عتاب واقع میشوی، دچار عتاب كمتری شدهای!»
▪️ادامـــه دارد...
⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل» ⬇️
وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً.
وَ إذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ، فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللّٰهِ إلَی عِزِّ طَاعَةِ اللّٰهِ عَزَّوَجَلَّ.
وَ إذَا نَازَعَتْكَ إلَی صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ، فَاصْحَبْ مَن إذَا صَحِبْتَهُ زَانَكَ، وَ إذَا خَدَمْتَهُ صَانَكَ، وَ إذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً أَعَانَكَ، وَ إنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَكَ، وَ إنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَكَ، وَ إنْ مَدَدْتَ يَدَكَ بِفَضْلٍ مَدَّهَا، وَ إنْ بَدَتْ عَنْكَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَ إنْ رَأَی مِنْكَ حَسَنَةً عَدَّهَا، وَ إنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاكَ، وَ إنْ سَكَتَّ عَنْهُ ابْتَدَاكَ، وَ إنْ نَزَلَتْ إحْدَی الْمُلِمَّاتِ بِهِ سَآءَكَ.
مَنْ لَا تَأْتِيكَ مِنْهُ الْبَوَآئِقُ، وَ لَا يَخْتَلِفُ عَلَيْكَ مِنْهُ الطَّرَآئِقُ، وَ لَا يَخْذُلُكَ عِنْدَ الْحَقَآئِقِ، وَ إنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْقَسِماً[2] ءَاثَرَكَ.
«برای دنيای خود چنان عمل كن كه گويا تو إلی الأبد در دنيا بطور جاودان زيست میكنی و برای آخرتت چنان عمل كن كه گويا تو فردا خواهی مرد!
و اگر اراده داری كه عزيز بشوی بدون عشيره و ياران، و صاحب هيبت گردی بدون قدرت و سلطنت، پس برای حصول اين مقصود از پستی و كاستی معصيتِ خدا خارج شو، و در بلندی و رفعت طاعت خداوند عزّوجلّ درآ.
و اگر حاجتی تو را وادار كند كه ناچار با افرادی مصاحبت و همنشينی كنی، پس برای خود مصاحب و همنشينی اختيار كن كه اين مصاحبت موجب زينت و احترام تو گردد، و اگر او را خدمت كنی تو را حفظ كند، و اگر از او كمكی بخواهی تو را كمک كند، و اگر سخنی گوئی گفتار تو را تصديق كند و صحّه بگذارد، و اگر با كسی بخواهی در اُفتی و با شدّت رفتار كنی صَولت تو را محكم كند، و اگر بخواهی دستت را به كرم و عطا دراز كنی مانع اين نشود بلكه خود در اين امر مساعدت نمايد، و اگر در تو فتور و رخنهای پيدا شد فوراً آن را ببندد و مسدود كند، و اگر از تو نيكی ببيند آن را به حساب آورد و دستخوش نسيان قرار ندهد، و اگر تو از او چيزی خواستی به تو بدهد، و اگر در مواقع ضرورت و نياز از خواستن امتناع ورزيدی خود او ابتدا به دادن كند، و بدون سؤال رفع ضرورت و حاجت از تو بنمايد، و اگر بعضی از حوادث و ناملايمات بر او وارد شود، مراتب دوستی تو با او چنان باشد كه تو را به رنج و ناراحتی اندازد.[3]
آن رفيقِ همنشين، كسی باشد كه از ناحيۀ او هيچگاه ناراحتی و گرفتاری به تو نرسد، و راههای زندگی بر تو تغيير نپذيرد، و در مواقع وصول به واقعيّات و حقائق تو را تنها و ذليل و مخذول نگذارد و اگر در چيزی كه بايد بين شما قسمت گردد، نوبت به منازعه رسيد و در تقسيم دچار گفتگو و جدال شديد، تو را بر خود مقدّم دارد.»
جُناده به دنبال اين مطلب میگويد: پس از آنكه حضرت مجتبی عليهالسّلام اين مواعظ را بيان فرمودند نَفَسشان قطع و رنگ آن حضرت زرد شد تا حدّی كه چنين پنداشتم كه در همان دم جان خواهد داد.
در اين حال حضرت إمام حسين عليهالسّلام با أسود بن أبیالأسود داخل شدند و سيّدالشّهداء خود را به روی برادر انداخت و سر و صورت او را بوسيد، و سپس در نزد او نشست، و هر دو با يكديگر به نجوی و آهستگی سخنانی گفتند. و أبوالأسود ناگاه گفت: إنَّا لِلَّهِ روح حضرت حسن به عالم باقی شتافت...[4]
📚 معادشناسی، ج۳، ص۳۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▪️پاورقی در «پست بعد» ⬇️
🆔 @allame_tehrani
▪️پاورقی «پست قبل» ⬇️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ در تعليقۀ «بحار» طبع حيدری كه به انشاء آقا شيخ محمّدباقر بهبودی است چنين وارد است كه:
در اين كلام غرابت است؛ چون وقتی جگر آب شود، به صورت لِرْد به أمعاء میرود و به معده بالا نمیآيد تا به صورت خون از دهان خارج شود؛ و صحيح همانطور كه در سائر احاديث وارد است آنكه در مدّت چهل روز طشتی در زير آن حضرت میگذاردند و طشتی را برمیداشتند، و آن حضرت میفرموده است: من جگر خود را انداختم و ظاهرش خروج جگر به صورت لرد از أمعاء است. و من چنين گمان دارم كه اين داستان بر افهام راويان دگرگون شده و اينطور نقل كردهاند؛ علاوه بر آنكه سند اين حديث از اصل ضعيف است. ـ انتهی.
و اين حقير میگويد: خروج جگر به صورت ذوب شده از معده بُعدی ندارد؛ چون رگهای «ماساريقا» كه رابط بين جگر و معده هستند میتوانند خون كبد آب شده را به معده بياورند و نظير اين قی كردن خون هم در مريضهائی كه به مرض كبدی دچارند ديده شده است؛ علاوه اصل اين گفتار از جناده است نه از حضرت مجتبی، و ممكن است جناده به نظر خود خونهای قی شده را خون جگر پنداشته است؛ و عَلی كلِّ تقدير ايرادی به روايت وارد نيست.
2ـ در كتاب «معالی السّبطين» مُقْتَسَماً ضبط كرده است.
3ـ در نسخۀ «بحار» طبع كمپانی و طبع حيدری چنين آورده است كه: وَ إنْ نَزَلَتْ إحْدَی الْمُلِمّاتِ بِهِ سآءَكَ.
و لذا ما بدون تصرّف همان را در اينجا ترجمه كرديم وليكن در كتاب «معالی السّبطين» كه او هم از «بحار» نقل كرده است اينطور آورده است كه:
وَ إنْ نَزَلَتْ بِكَ إحْدَی الْمُلِمّاتِ واساكَ.
يعنی اگر به تو بعضی از شدائد و گرفتاریهای روزگار برسد مواسات كند. و البتّه اين معنی صحيحتر و مناسبتر است.
4ـ «بحارالأنوار» طبع كمپانی، جلد دهم، ص132 و 133؛ و طبع حيدری، جلد 44، ص138 تا ص140؛ و اين روايت را در «معالی السِّبطين فی أحوال السِّبطين» در ص34 از «بحارالأنوار» روايت كرده است.
🆔 @allame_tehrani
🏴 شهادت امام حسن مجتبی (عليهالسّلام)
... آن حضرت بواسطۀ زهری كه جُعْدَه ـ كه دختر أشعث بن قيس كِنْدی است ـ به دستور معاويه به حضرتش خورانيد، به شهادت رسيد. جعده دختر اُمّ فروه خواهر أبوبكر است و دختر عمّۀ عائشه است.
مرحوم صدوق روايت میكند از محمّد بن إبراهيم بن إسحاق از أحمد بن محمّد بن سعيد كوفی از علیّ بن حسن بن علیّ بن فضّال از پدرش از حضرت إمام رضا از پدرش موسی بن جعفر، از پدرش جعفر بن محمّد از پدرش محمّد بن علیّ از پدرش علیّ بن الحسين از پدرش حسين بن علیّ عليهمالسّلام كه فرمود: چون وفات حسن بن علیّ بن أبیطالب عليهالسّلام رسيد گريه كرد.
فَقِيلَ لَهُ: يَا بْنَ رَسُولِاللّٰهِ أَ تَبْكِي وَ مَكَانُكَ مِنْ رَسُولِاللّٰهِ الَّذِي أَنْتَ بِهِ، وَ قَدْ قَالَ فِيكَ رَسُولُاللّٰهِ صَلَّی اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ مَا قَالَ، وَ قَدْ حَجَجْتَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِياً، وَ قَدْ قَاسَمْتَ رَبَّكَ مَالَكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّی النَّعْلَ وَ النَّعْلَ؟
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إنَّمَا أَبْكِي لِخَصْلَتَيْنِ لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ الأحِبَّةِ.[1]
«به آن حضرت عرض كردند: ای پسر رسول خدا! شما چگونه گريه میكنيد، در حالی كه منزلت شما با رسولالله اين چنين منزلتی است، و رسولالله دربارۀ شما آن چنان و آن چنان فرموده است، و ديگر آنكه شما بيستبار با پای پياده برای ادای مناسک حجّ به بيتالله الحرام رفتهايد، و سهبار، تمام مال خود را با فقرا بالمُناصفه تقسيم نموديد حتّی از تقسيم نعلهای خود دريغ ننموديد؟
حضرت فرمود: گريۀ من برای دو چيز است: يكی برای هَولِ مُطّلَع، دهشت و اضطرابی كه در حال تجلّی مقام حضرت احديّت دست میدهد. دوّم برای فراق أحِبّه و دوری محبّان و محبوبان من.»
وَ دَخَلَ عَلَيْهِ أَخُوهُ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: كَيْفَ تَجِدُ نَفْسَكَ؟ قَالَ: أَنَا فِي ءَاخِرِ يَوْمٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الآخِرَةِ عَلَی كُرْهٍ مِنِّي لِفِرَاقِكَ وَ فِرَاقِ إخْوَتِي. ثُمَّ قَالَ: أَسْتَغْفِرُ اللّٰهَ عَلَی مَحَبَّةٍ مِنِّي لِلِقَآءِ رَسُولِاللّٰهِ صَلَّی اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ حَمْزَةَ. ثُمَّ أَوْصَی إلَيْهِ.[2]
«برادرش امام حسين عليهالسّلام بر او وارد شد پس عرضه داشت: خودت را چگونه میيابی؟
امام حسن عليهالسّلام فرمود: من در آخرين روز از دنيا و اوّلين روز از آخرت هستم در حالی كه مفارقت و جدا شدن از تو و برادرانم بر من مكروه است. سپس فرمود: أستغفرالله؛ در حالی كه دوستدار و علاقمند به ملاقات و ديدار رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم و أميرالمؤمنين و فاطمه و جعفر و حمزه هستم.
سپس آن حضرت به برادر خود وصيّت نمود.»
📚 معادشناسی، ج۳، ص۴۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ «أمالی» صدوق، طبع سنگی، ص133 و 134؛ و «عيون أخبار الرّضا» طبع سنگی، ج1، ص197.
2ـ «بحار» ج10، ص133، ط ـ كمپانی، از «عيون المعجزات».
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
📹 ببینید | موشنگرافیک 🔰معرفی اجمالی عالم ربانی و عارف کامل مرحوم علامه آیتالله حاج سید محمدحسین ح
🗓 ۹ صفر؛ ارتحال سیدالطائفتین حضرت علامه حسینی طهرانی (قدّس سرّه)
آنچه در مدّت حيات نورانى حضرتشان بالعيان از ايشان و از سيرهٔ مرضيّه آن بزرگوار مشاهده نمودهام در يكى دو كتاب نمىگنجد؛ ولى به نحو اجمال دورى از هوا، و توجّه تامّ به حقيقت توحيد، و عدم تنازل از مقام وحدت، و إحياء سنّت سنيّهٔ رسول خدا، و بذل وجود و همهٔ شؤون وجودى براى إحياء حقّ و تبيين شريعت حضرت سيّدالمرسلين و اثبات و تثبيت خلافت بلافصل مولانا أميرالمؤمنين، و ارشاد و دستگيرى از نفوس مستعدّه و دلسوزى خالصانه جهت آحاد از شيعيان أميرالمؤمنين عليهالسّلام؛ مشهود سيره و روش آن بزرگ مرد الهى بود.
📚 «آیت نور»، ص۳۸ (بخشی از تقریظ حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (مدظلهالعالی) بر کتاب آیت نور)
🆔 @allame_tehrani
📔 آیتِ نور
📜 یادنامه عارف بالله و بأمر الله، سیدالطآئفتین حضرت علّامه آیةالله حاج سید محمّدحسین حسینی طهرانی أفاضاللهعلینامنبرکاتتربته
🔰معرفی کتاب:
کتاب «آیت نور» به عنوان مجلّد اوّل از مجموعهٔ «آیت نور» و اولین یادنامهٔ مرحوم علامه آیةالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی با هدف معرّفى ایشان از قلم خودشان و از لابلاى آثار خودشان، با تلاش و همت جمعی از فضلا از «دورۀ علوم و معارف اسلام» و سائر مکتوبات ایشان استخراج شده تا قدمی در جهت معرفی شخصیت بیبدیل آن نادرۀ دوران باشد.
📝 قسمتی از تقریظ کتاب:
… دورى از هوا، و توجّه تامّ به حقیقت توحید، و عدم تنازل از مقام وحدت، و إحیاء سنّت سنیّهٔ رسول خدا، و بذل وجود و همهٔ شؤون وجودى براى إحیاء حقّ و تبیین شریعت حضرت سیّدالمرسلین و اثبات و تثبیت خلافت بلافصل مولانا أمیرالمؤمنین، و ارشاد و دستگیرى از نفوس مستعدّه و دلسوزى خالصانه جهت آحاد از شیعیان أمیرالمؤمنین علیهالسّلام؛ مشهود سیره و روش آن بزرگ مرد الهى بود. فلِلّٰه دَرُّه و علیه أجرُه، و سلامٌ علیه یومَ وُلد و یومَ مات و یومَ یُبعثُ حیّاً.(متن کامل)
🔰منتخبی از مباحث کتاب:👇
eitaa.com/allame_tehrani/2343
📥 فایل pdf کتاب
🆔 @allame_tehrani
🔰منتخبی از مباحث کتاب:
ـ درخشش شخصيّتهاى ممتاز در تاريخ بشريّت.
ـ انسانها فطرتاً الگوطلباند.
ـ انبیاء و اولیاء تجسّم عینی شریعتشاناند.
ـ خاندان پدری و مادری مرحوم علّامه.
ـ غیرت و تیزبینی آيةالله میرزا محمّد طهرانی عسکری در حفظ آثار مکتوب شیعه.
ـ مبارزات آيةالله حاج سیَد محمّدصادق جد پدری علّامه با رضاخان پهلوی.
ـ مرحوم علّامه تحت تربیت مستمرّ پدر، در پای منابر و مجالس روضه.
ـ در دوران هنرستان مرحوم علّامه در قسمتهای فنّی هر ساله شاگرد اوّل بودند.
ـ در تمام زمان تحصیل علوم جدید، علّامه به عنوان مدافع از مذهب و اسلام و قرآن انجام وظیفه مینمود.
ـ ابداع ماشینتراش صنعتی توسّط علامه و ثبت آن در یکی از مراکز علمی.
ـ حضرت آقا با وجود هجده کار مهمّ رشتهٔ طلبگی را انتخاب نمودند.
ـ علّامه طباطبائی گذشته از جامعیّت در علوم، جامع بین علم و عمل بود.
ـ نامهٔ علّامه طباطبائی به علامه طهرانی و توصیّههائی به ایشان.
ـ علامة طباطبائی: «غرق نعمتید، قدرش را بدانید».
ـ قضیّهٔ توحید در وجود، از اصول مسلّمهٔ اهلبیت است.
ـ نامهٔ حاج شيخ عبّاس طهرانى به علامه و استمداد از آيةالله آقا سيّد جمالالدّين گلپايگانى قُدّس سرُّه.
ـ اجازهٔ اجتهاد آیةالله حاج شیخ حسین حلیّ به علّامه.
ـ استفاده از محضر اساتید تراز اوّل نجف اشرف.
ـ اجازهنامهٔ روائی مرحوم علّامه طباطبائی و حاج شیخ آقا بزرگ طهرانی به حضرت آقا.
ـ نمونهای از احوال مرحوم سیّد جمال گلپایگانی تغمّد الله برحمته.
ـ قضایائی از مرحوم حاج شیخ جواد انصاری.
ـ کلام مرحوم آقا در اوّلین ملاقات با حدّاد: «آمدهام تا نعلی به پای من بکوبید».
ـ مرحوم حدّاد: «هر کجای عالم باشی ما با توایم، رفاقت و پیوند ما طوری به همزده شده که قابل انفکاک نیست».
ـ لزوم استاد کامل به حکم عقل و فطرت.
ـ امکان تعدّد اولیاء خدا در هر زمان.
ـ منصور حلّاج مطالبش همان مطالب عرفاست، امّا چون اسرار را فاش کرد به دار آویخته شد.
ـ َحصول کمال برای انسان بدون افناء فی الله امکان ندارد؛ و این به دست خود انسان امکان ندارد.
ـ تا هنگامی که در استاد تجلیّات ذاتیّهٔ ربّانیّه پیدا نشود استاد نیست.
ـ تجلیّات أسمائیّة و صفاتیّه کاشف از استاد کامل بودن نیست.
ـ سه راه شناخت استاد عامّ.
ـ اکتفاء به کتاب و سنّت و عدم رجوع به استاد دقیقاً همان گفتار «حسبُنا کتابُالله» است.
ـ اطاعت مطلق مرحوم علّامه از اساتید عرفانشان در تمام مراحل سلوک.
ـ نظریّات حضرت آقا برای تشکیل و ادارهٔ حکومت اسلامی.
ـ تاریخ مبارزاتی و اقدامات عملی حضرت آقا برای تشکیل حکومت اسلام.
ـ تلاش گستردهٔ حضرت علّامه برای جلوگیری از اعدام رهبر کبیر انقلاب.
ـ بیست پیشنهاد علّامه برای اصلاح امور جامعهٔ نوپای اسلامی.
ـ تدوین نامهٔ نقد و اصلاح پیشنویس قانون اساسی.
ـ إقدام برای ورود به مجلس خبرگانِ قانون اساسی و اسلامی نمودن قانون اساسی.
ـ ارادت قلبی حضرت آقا با مرحوم سیّد هاشم حدّاد و مرحوم انصاری.
ـ حاج سیّد هاشم انسانی بود با فعلیّت تامّه در تمام زوایا و نواحی حیات معنوی.
ـ مرحوم مطهری دربارهٔ حاج سیّد هاشم حدّاد: «این سیّد حیاتبخش است».
ـ بسیاری از اذکار و اوراد را مردم برای أغراض نفسانی و حظوظ آن بجای میآورند.
ـ تدوین دورهٔ علوم و معارف اسلام برای احیاء نفوس و جامعهٔ اسلامی در مشهد.
ـ انتظار مردم از فارغالتّحصیلان و مجتهدان و گردانندگان حوزه.
ـ دربارهٔ المیزان: «از صدر اسلام تا کنون چنین تفسیری به رشتهٔ تحریر درنیامده است».
ـ تبحّر و نظرات دقیق خاصّ حضرت آقا در علوم مختلف اسلامی.
ـ حضرت علّامه در تمام امور توحیدمَدار و خدامحور بودند.
ـ عشق به ولایت همان عشق به خداست.
ـ مظلومیّت قرآن در جامعه حتّی حوزههای علمیّهٔ شیعه.
ـ تأکید اسلام بر عدم اختلاط زن و مرد نامحرم.
ـ در زمان پیامبر دخت پیامبر و زینب کبری یک سخنرانی هم در حضور مردان نداشتند.
ـ سخنرانی حضرت فاطمه و حضرت زینب علیهماالسّلام فقط در شرائط استثنائی بود.
ـ سخنرانی زنان در مجالس عمومی به بهانهٔ تأسّی به فاطمهٔ زهرا و زینب کبری ظلمیست به آن حضرات.
ـ متن وصیّتنامهٔ مرحوم حضرت علّامه.
ـ متن پیام تسلیّت مقام معظم رهبری به مناسبت رحلت حضرت علّامه.
ـ پیام رهبری: «...ایشان از جمله فرزانگان معدودی بودند که مراتب برجستهٔ علمی را با درجات والای معنویّت و سلوک توأماً دارا بودند...»
🆔 @allame_tehrani
📝 تقریظ آیةالله حاج سیّد محمدصادق حسینى طهرانى (حفظهالله) بر کتاب آیتِ نور
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و صلَّى اللهُ على محمّدٍ و ءَاله الطّاهرین
لاسیَّما ابنِ عَمِّه و وصیِّه و وزیرِه علىِّ بنِ أبىطالبٍ أمیرِالمؤمنین
و سیّدِ الوصیّین و قآئدِ الغُرِّ المُحجّلین
و لعنةُ الله على أعدآئهم أجمعین من الآن إلى قیام یوم الدّین.
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً»(۱)
قال مولانا أمیرُالمؤمنین علیه أفضلُ صلوات المصلّین:
هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ، وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ، وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ، وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ، و صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الأعْلَى؛ أُولَآئِکَ خُلَفَآءُ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إلَى دِینِهِ؛ ءَاهِ ءَاهِ شَوْقاً إلَى رُؤْیَتِهِمْ.(۲)
بهترین سلامها و پاکیزهترین درودها بر روان پاک و مطهّر رسول مکرّم اسلام و خاندان گرامى او که باب توحید و طریق ولایت را بر جویندگان سُبل سلام و پویندگان صراط مستقیم گشودند، و با بذل جان و مال خود شاگردانى را پروریدند که هر یک از آنان دریاى موّاجى از حقایق توحیدیّه و چشمهٔ جوشانى از عرفان و یقین بودند که از صدر اسلام تا کنون تشنگان معرفت و طالبان لقاء حضرت حق را از ماء معین ولایت سیراب نمودهاند.
بدون شکّ یکى از برجستهترین شاگردان مکتب نورانى اهلبیت سلاماللهعلیهمأجمعین در عصر حاضر مرحوم سیّد العرفآء الکاملین و عماد العلمآء العاملین آیة الحقّ و العرفان و سند الإیمان و الإیقان فرید العصر و حسنة الدّهر السّابح فى بحر أحدیّته و المتحقّق لعظمته و هیبته إنسان العین و عین الانسان الّذى لم یَأتِ بِمثلِه الزّمانُ آیت عظماى إلهى حضرت علّامه حاج سیّد محمّدحسین حسینى طهرانى أفاض اللهُ علینا من برکات تُربته بودند که عمرى را در اعتلاى کلمهٔ توحید و تبیین و تثبیت ولایت کلّیّهٔ إلهیّه صرف نموده و با تألیفات قیّمهٔ «دورهٔ علوم و معارف اسلام» و نیز تربیت سالکان و شوریدگان راه خدا سهمى بسزا در تدوین و نشر معارف حقّهٔ إلهیّه و دستگیرى از نفوس مستعدّه ایفا فرمود.
ناطقهٔ لسان در بیان شخصیّت والاى ایشان کلیل، و عقل از ادراک معانى و معارف متحقّقه در نفس شریفش علیل است. چگونه ممکن است کسى را که از دائرهٔ حدّ و رسم بیرون جسته و خیمه و خرگاه خویش را در لا مکان زده است توصیف نمود؟! سدره نشینى است که طائر فکر بدانجا راه ندارد.
امام صادق علیهالسّلام میفرماید:
الْعَارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَ قَلْبُهُ مَعَ اللّٰهِ، لَوْ سَهَا قَلْبُهُ عَنِ اللّٰهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ لَمَاتَ شَوْقاً إلَیْهِ. وَ الْعَارِفُ أَمِینُ وَدَآئِعِ اللّٰهِ، وَ کَنْزُ أَسْرَارِهِ، وَ مَعْدِنُ نُورِهِ، وَ دَلِیلُ رَحْمَتِهِ عَلَى خَلْقِهِ، وَ مَطِیَّةُ عُلُومِهِ، وَ مِیزَانُ فَضْلِهِ وَ عَدْلِهِ. قَدْ غَنِىَ عَنِ الْخَلْقِ وَ الْمُرَادِ وَ الدُّنْیَا، فَلَا مُونِسَ لَهُ سِوَى اللّٰهِ، وَ لَا نُطْقَ وَ لَا إشَارَةَ وَ لَا نَفَسَ إلَّا بِاللّٰهِ وَ لِلّٰهِ وَ مِنَ اللّٰهِ وَ مَعَ اللّٰهِ؛ فَهُوَ فِى رِیَاضِ قُدْسِهِ مُتَرَدِّدٌ، وَ مِنْ لَطَآئِفِ فَضْلِهِ إلَیْهِ مُتَزَوِّدٌ.(۳)
▪️ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- آيهٔ 23، از سورهٔ 33: الأحزاب.
۲- «نهجالبلاغة» ج2، حكمت شمارهٔ147: «امواج علم بر اساس حقيقت ادراک و بصيرت بر آنها هجوم برده و به يكباره وجودشان را احاطه نمود، و جوهرهٔ ايمان و يقين را به جان و دل خود مسّ كردند، و آنچه را خوشگذرانها سخت و ناهموار داشتند نرم و ملايم انگاشتند و به آنچه جاهلان از آن در وحشت و ترس بودند اُنس گرفتند. فقط با بدن خاكى خود همنشين دنيا شدند و ارواحشان به بلندترين قلّه از ذروهٔ قدس عالم ملكوت آويخته بود؛ ايشانند در روى زمين جانشينان خدا و داعيان بشر به سوى دين خدا؛ آه آه، چقدر اشتياق زيارت و ديدنشان را دارم.»
۳- «بحارالأنوار» ج3، ص14: «جسم و ظاهر عارف با خلق است و قلب او با خدا؛ اگر چنانچه طرفةالعينى قلب او از خداوند منصرف شود از شدّت شوق به حق جان میدهد. عارف امين ودايع الهى، و گنجينهٔ أسرار، و معدن نور، و دليل و راهنماى رحمت خداوند بر خلق او، و مركب راهوار علوم، و ميزان فضل و عدل خداست. تحقيقاً از همهٔ مخلوقات، و هر خواسته و طلبى، و از تمام دنيا بىنياز شده است؛ بنابراين هيچ مونسى جز خدا نداشته، و هيچ سخنى و اشاره و نَفَسى جز بواسطهٔ خدا و براى او و در او و با او ندارد. عارف در باغهاى عالم قدس إلهى در تردّد و رفت و آمد است، و از لطائف فضل و إنعام خداوند در مسير لقاى او توشه برمیدارد.»
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل»
... آرى این است مقام و مرتبهٔ عارف بالله و عالم به أمر الله. على أىّ حال به مقتضاى ما لا یُدرک کُلُّه لا یُترک کُلُّه چند سطرى در این مقام قلمى گردید.
حضرت علّامه آیةالله والد معظّم أعلى الله مقامه الشّریف از معدود اعاظمى بودند که توانستند در عصر غیبت به لطف الهى و عنایت ولىّ الله الأعظم أرواحنا له الفدآء و به برکت تتلمذ نزد نوادر علماء و فقهاء و اولیاء کامل پروردگار چنان بر قلّهٔ فقه الله الأکبر ظفر یافته و در آن مقام منیع متمکّن گردند که حتّى تصوّر آن براى غیر اهلالله میسور نخواهد بود.
در یک سفرى که در سنّ شباب در معیّت ایشان به کربلاى معلّى مشرّف شدیم روزى از محضر استاد بىنظیرشان حضرت آقاى حاج سیّد هاشم حدّاد سؤال کردم: آیا پدر ما به مقام فناء رسیدهاند؟ ایشان در جواب با حدّت و شدّت مکرّراً فرمود: از فانى هم بالاتر است! و این در حالى بود که سنّ مرحوم علّامه والد معظّم قدّس سرّه حدود چهل و هفت سال بود. و بر اهل بصیرت و باریافتگان حرم امن إلهى پوشیده نبود که ایشان در سنوات آخر عمر به تمام معنى الکلمه در مقام بقاء بالله متمکّن بوده و جمیع استعدادات نفس نفیسشان به منصّهٔ فعلیّت تامّه رسیده بود؛ کما اینکه بارها به بنده فرمودند: کار من در این دنیا تمام است و ماندن و رفتن براى من تفاوتى ندارد.
آنچه در مدّت حیات نورانى حضرتشان بِالعیان از ایشان و از سیرهٔ مرضیّهٔ آن بزرگوار مشاهده نمودهام در یکى دو کتاب نمىگنجد؛ ولى به نحو اجمال دورى از هوا، و توجّه تامّ به حقیقت توحید، و عدم تنازل از مقام وحدت، و إحیاء سنّت سنیّهٔ رسول خدا، و بذل وجود و همهٔ شؤون وجودى براى إحیاء حقّ و تبیین شریعت حضرت سیّدالمرسلین و اثبات و تثبیت خلافت بلافصل مولانا أمیرالمؤمنین، و ارشاد و دستگیرى از نفوس مستعدّه و دلسوزى خالصانه جهت آحاد از شیعیان أمیرالمؤمنین علیهالسّلام؛ مشهود سیره و روش آن بزرگ مرد الهى بود. فلِلّٰه دَرُّه و علیه أجرُه، و سلامٌ علیه یومَ وُلد و یومَ مات و یومَ یُبعثُ حیّاً.
بحمد الله و المنّة اینک در دوازدهمین سال از ارتحال جانگداز مرحوم علّامه والد معظّم رفعاللهدرجتَه با تلاش و همّت جمعى از فضلاء و ارادتمندان آن فقید سعید حفَظهمُالله و شَکراللهمساعیَهُمالجمیلة اوّلین قدم در جهت معرّفى شخصیّت بىبدیل ایشان برداشته شده است، که گرچه این مقدار براى چنین هدف بلندى قاصر و قلیل است ولى در نوع خود کارى است متقن و قابل استفاده، على الخصوص که همهٔ مطالب منقوله، از «دوره علوم و معارف اسلام» و سائر مکتوبات ایشان استخراج شده است. امیدواریم به عنایت حضرت حقّ و تأییدات مقام ولایت کلّیّهٔ إلهیّهٔ حضرت حجّة بن الحسن أرواحُنا لِترابِ مَقدمه الفِدآء و مدد باطنى آن راد مرد الهى هر چه زودتر مجلّدات بعدى این یادنامه تدوین شده و به طالبان علم و معرفت عرضه گردد، إنشاءالله.
و ءَاخِرُ دَعوانا أنِ الحمدُ لِلّٰهِ ربِّ العالَمین.
اللهُمّ أعلِ درجتَه و احشُرهُ مع أجدادِه الطّاهرین و ءَابآئِهِ المعصومین، و اجعَلنا فى الدّنیا مِن المُتمسّکین بهم و فى الآخرةِ مِنَ الواردین علَیهم، و عجِّل لِولیّک الفرجَ و اجعَلنا مِن أخصِّ أعوانِهِ و أنصارِه، بِجاهِ محمّدٍ و ءَالِه الطّاهرین ءَامینَ یا ربَّ العالَمین.
مشهد مقدّس رضوى على ثاویها آلاف التّحیّة و الثّنآء، بیست و هشتم صفر الخیر ۱۴۲۷ هجریّهٔ قمریّه مصادف با داهیهٔ عظماى رحلت رسول مکرّم اسلام صلّى الله علیه و آله و سلّم، و أنا العبد الحقیر الرّاجى رحمةَ ربِّه الغنىّ السّیّد محمّدصادق الحسینىّ الطّهرانىّ.
📚 آیتِ نور، ص ۳۶ الی ۴۰
🆔 @allame_tehrani
📝 ديباچهٔ کتاب
هو النّور
اى آيت نور، و اى شاهد بزم حضور!
اى جلوهٔ حق! و اى نور مطلق! عقل از فهم حقيقتت عليل است، و زبان از بيان مديحتت كليل!
بهتر آنكه حسن تو را در مرآت كلمات استاد بىبديلت حضرت حدّاد به تماشا بنشينيم كه در آن شب نورانى: شب عرفه، در جمع ياران طريق با بهجتى هرچه تمامتر فرمود:
سيّد محمّدحسين، سيّد الطّائفتين است.
(يعنى هم مجتهد در امر شريعت، و هم مجتهد در امر طريقت.)[1] [2]
📚 آیت نور، ص۴۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- اين توضيح، عبارت خود حضرت آقا است كه تواضعاً به حدّاقل اكتفا نمودهاند؛ و إلّا اين جمله آقائى و والائى ايشان نسبت به همهٔ مجتهدين در امر شريعت و مجتهدين در امر طريقت را میرساند.
۲- آیت نور، ص373.
🆔 @allame_tehrani
📝 مقدمهٔ کتاب
▪️عن الرّضا علیهالسّلام أنّه قال: قَالَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِمَاالسَّلَامُ):
... الرَّجُلُ کُلُّ الرَّجُلِ نِعْمَ الرَّجُلُ، هُوَ الَّذِى جَعَلَ هَوَاهُ تَبَعًا لأمْرِ اللّٰهِ، وَ قُوَاهُ مَبْذُولَةً فِى رِضَآءِ اللّٰهِ، یَرَى الذُّلَّ مَعَ الْحَقِّ أَقْرَبَ إلَى عِزِّ الأبَدِ مِنَ الْعِزِّ فِى الْبَاطِلَ ـ إلى أن قالَ:
فَذَلِکُمُ الرَّجُلُ نِعْمَ الرَّجُلُ؛ فَبِهِ فَتَمَسَّکُوا، وَ بِسُنَّتِهِ فَاقْتَدُوا، وَ إلَى رَبِّکُمْ بِهِ فَتَوَسَّلُوا؛ فَإنَّهُ لَا تُرَدُّ لَهُ دَعْوَةٌ، وَ لَا تُخَیَّبُ لَهُ طَلِبَةٌ.(۱)
«از حضرت امام رضا علیهالسّلام روایت است که فرمودند: حضرت امام زینالعابدین علىّ بن الحسین علیهماالسّلام فرمودند:
... مرد تمام عیار و کامل، مرد خوب و پسندیده، آن کسى است که میل و هواى خود را تابع امر الهى قرار داده و قواى خویش را در رضاى حضرت حق صرف میکند. ذلّت و کوچکى در کنار حق را از عزّت و بزرگى همراه با باطل، به عزّت ابدى نزدیکتر میداند ـ تا اینکه فرمود: اینست مرد کامل و پسندیده؛ پس به او متمسّک شوید، و به سنّت و روش او اقتداء نمائید، و او را وسیلهٔ قرب به پروردگارتان قرار دهید؛ چرا که دعاى چنین انسانى رد نمىشود، و طلب و خواست او بىنتیجه نمیماند.»
خداوند علىّ أعلا فطرت انسان را به گونهاى قرار داده است که براى رسیدن به رشد و کمال همیشه بدنبال مشاهدهٔ نمونههاى عینى و خارجى است، و میخواهد مصادیق زنده و مجسّم رشد و تعالى یا رکود و سقوط را در شخصیّتهاى مختلف ببیند و موفّقیّتها و شکستهایشان را تماشا کند و ثمرات تربیتهاى مثبت و منفى و تحقّق ارزشها و ضدّارزشها را بطور ملموس ادراک نماید.
آرى خداوند بزرگ، آدمى را الگوطلب آفریده است و به همین جهت از یک سو ادیان إلهى توسّط انبیاء علیهمالسّلام آورده شده تا هر یک از آنان به منزلهٔ تجسّم عینى شریعتى که آوردهاند اقناعکنندهٔ روح الگوطلبى و سرمشقخواهى انسان باشند؛ و از سوى دیگر در تعالیم إلهى مخصوصاً قرآن کریم مرتّباً از سرنوشت امّتهاى پیشین و انبیاء عظام علیهمالسّلام و دشمنانشان یاد مىشود تا نمونههاى عینى مثبت و منفى در برابر انسانها مجسّم شوند و آنان پیش از تجربهٔ امتثال یا مخالفت أوامر و نواهى و ارزیابى اثرات آن در زندگى خود شاهد ثمراتش در زندگى دیگران بوده و از آن درس لازم را بگیرند؛ و این است رمز تأکید مکرّر قرآن بر تدبّر در تاریخ گذشتگان، و این است رمز تکرار داستانهاى قرآنى از زوایاى مختلف که خود بر آن تصریح نموده و میفرماید: «وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ»(۱) «و ما این روزگاران را در بین مردم به گردش درمىآوریم.»
و أمیر مؤمنان سلاماللهعلیه در ارزش تدبّر در تاریخ گذشتگان و درسگیرى از آن و در مقام بیان سیرهٔ عملى خود در این زمینه به فرزندشان امام مجتبى علیهالسّلام مىنویسند:
... أىْ بُنَىَّ! إنِّى و إنْ لَمْ أکُنْ عُمِّرْتُ عُمْرَ مَنْ کَانَ قَبْلِى، فَقَدْ نَظَرْتُ فِى أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِى أَخْبَارِهِمْ و سِرْتُ فِى ءَاثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ، بَلْ کَأَنِّى بِمَا انْتَهَى إلَىَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إلَى ءَاخِرِهِمْ، فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدِرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَکَ مِنَ کُلِّ أمْرٍ نَخِیلَهُ وَ تَوَخَّیْتُ لَکَ جَمِیلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْکَ مَجْهُولَهُ ... (۲)
«پسرم! من اگرچه به اندازهٔ پیشینیان خود عمر نکردهام أمّا در رفتارشان نظر کردم و در أخبارشان اندیشه نمودم و در آثارشان به سیر و مطالعه پرداختم تا بدانجا که همانند یکى از آنها شدم، بلکه بالاتر: گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همهٔ آنها از اوّل تا آخرشان زندگى نمودهام؛ پس قسمت زلال و مصفّاى زندگیشان را از قسمت تاریک و کدرش شناختم و سود و زیانش را دانستم و از هر أمرى غربال شدهاش را براى تو انتخاب کردم و زیبایش را برایت برگزیدم و مجهولات آن را از تو دور داشتم».
📚 آیت نور، ص۴۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- «وسآئلالشّيعة» كتاب الصّلوة، أبواب صلوة الجماعة، باب 11، عدم جواز الاقتداء بالفاسق، ح 14، و از طبع 20 جلدى: ج 5، ص 394، از «احتجاج» طبرسى، ص 320؛ و متن كامل اين حديث را حضرت علّامه در آخر جلد هفتم «معادشناسى» به نقل از «احتجاج» آوردهاند.
2- قسمتى از آيهٔ 140، از سورهٔ 3: ءَال عمران.
🆔 @allame_tehrani
💫 درخشش شخصیّتهاى ممتاز در تاریخ بشریّت
اگرچه در تاریخ گذشتگان شخصیّتهاى مثبت و منفى مهم و شاخصى وجود دارند که نگاه انسان را بیش از سائرین به خود جلب مىکنند ولى قطعاً نگاه اصلى متوجّه چهرههاى مثبت و دریافت رمز موفّقیّت آنان در زندگى پر ثمرشان میباشد؛ و نگاه به زندگى و تاریخ انسانهاى منفى نظرى است فرعى براى شناخت پرتگاهها و لغزشگاههاى مسیر و عوامل سقوط و اثرات خطرناک انحراف از مسیر حقّ و فضیلت و اجتناب از آن، از سوئى، و شناخت دشمنان خدا در عصر و زمان خود جهت مقابله با ایشان از سوى دیگر. و این است رمز بیان سرگذشت شیطان و فرعونها و قارونها و نمرودها و أبولهبها و کفّار و منافقین در قرآن و پرداختن به شیوهٔ حرکت و زندگى آنان.
و البتّه در تاریخ گذشتگان هستند ستارگان درخشانى که در آسمان علم و معرفت و کسب کمالات و فضائل انسانى الهى خوش درخشیدهاند و انسان را بطور طبیعى مجذوب خویش مىسازند ولى بسیار اندک هستند آنانى که خورشید فروزان آسمان توحید و ولایت شدند و به اصطلاح قرآنى «رجل الهى» گشتند: رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ؛(۱) که قطعاً آشنائى با زندگانى این راد مردان الهى که در مسیر حرکت إلى الله از خود گذشته و به او پیوستند و به همین جهت تمامى زوایاى زندگیشان نورانى و درس گرفتنى است، از ضرورتى غیر قابل انکار برخوردار است.
بر اساس همین دیدگاه است که حضرت رسولالله صلّى الله علیه و آله و سلّم در معرّفى بهترین کسى که میخواهد همنشین انسان باشد و آدمى با او طرح دوستى بریزد میفرمایند:
مَنْ ذَکَّرَکُمْ بِاللّٰهِ رُؤْیَتُهُ وَ زَادَکُمْ فِى عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ ذَکَّرَکُمْ بِالآخِرَةِ عَمَلُهُ.(۲)
او باید کسى باشد که «دیدارش شما را به یاد خدا بیندازد و گفتارش بر علم و معرفتتان بیفزاید و رفتار و کردارش شما را متوجّه آخرت سازد».
بر اساس آنچه به اجمال اشاره شد و انبوه آیات و روایات در شعاعى وسیع بدان تأکید دارد -که بر اساس رعایت اختصار حتّى از بیان فهرست گونهٔ آنها صرف نظر نمودیم- مطالعه و تدبّر و درس گرفتن از زندگى بزرگانى که عمرى را بر عشق و عرفان الهى طى نموده و به مراحل بالاى توحید و ولایت و تشرّف به حرم امن الهى موفّق شده و سرمست از تقرّب الهى گشتهاند، ضرورتى مضاعف مىیابد.
از این رو در این یادنامه به بررسى گوشههائى از زندگى شخصیّت کمنظیر و بلکه بىنظیر دورهٔ معاصر مرحوم حضرت علّامه آیةالله حاج سیّد محمّدحسین حسینى طهرانى أعلى اللهُ مقامَه الشّریف مىپردازیم؛ شخصیّتى که از خصوصیّات و صفات ممتازى برخوردار بوده و در جمع بین علوم ظاهرى و باطنى در اوج قرار داشت و محضر بزرگان وادى معرفت و سلوک إلى الله را ادراک و در تحت تربیتشان آنچنان به منتهاى کمال الهى خویش نائل آمد که زبان نورانیشان را به تمجید و تحسین باز نمود:
علّامه طباطبائى ایشان را پاسدار مکتب تشیّع دانسته و بعنوان انسان کامل معرّفى نمودند. و حضرت حدّاد با بهجتى هرچه تمامتر ایشان را به «سیّدالطّائفتین» ملقّب فرمودند و مرحوم آیةالله حاج شیخ محمّدجواد انصارى رحمةاللهعلیه در جواب نامهٔ ایشان مرقوم فرمودند: «هر کس (از شما) جلوتر رفته بیاید مسابقه دهد؛ این گو و این میدان!»
از این روست که رهبر فرزانهٔ انقلاب در پیام تسلیت رحلت جانگداز این راد مرد الهى به گوشهاى از جایگاه رفیعشان چنین اشاره فرمودند:
«... ایشان از جمله فرزانگان معدودى بودند که مراتب برجستهٔ علمى را با درجات والاى معنویّت و سلوک توأماً دارا بودند، و در کنار فقاهت فنّى و اجتهادى به فقهُ اللّٰهِ الأکبر نیز که از مقولهٔ شهود و محصول تجربهٔ حسّى و مجاهدت معنوى است نائل گشته بودند...»(۳)
شخصیّتى که لحظهاى از عمر پر فروغ خود را به غفلت و بىخبرى طى نکرده و براى رشد معارف الهى و سیر و سلوک إلى الله بهترین استفادهها را از عمر پر برکت خویش نمود و سرمشقى براى همهٔ مشتاقان معرفت و لقاء خداوند گردید.
📚 آیت نور، ص۴۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- صدر آيهٔ 37، از سورهٔ 24: النّور: «مردانى كه هيچ تجارتى و هيچ خريد و فروشى آنان را از ياد خدا بازنمیدارد.»
۲- «بحارالأنوار» ج 74، ص 186، حديث سوّم به نقل از «أمالى» شيخ طوسى.
۳- پيام رهبر معظّم انقلاب به مناسبت ارتحال حضرت آقا در فصل آخر همين يادنامه مىآيد.
🆔 @allame_tehrani
📔 «نور مجرّد» (۳جلد)
📜 یادنامۀ عارف بالله و بأمر الله، سیّدالطائفتین حضرت علامه آیةالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی أفاضاللهعلینامنبرکاتتربته
✍ حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
💠 «نور مجرد» اولین اثر منتشر شده از حضرت آیةالله حاج سیّد محمدصادق حسینی طهرانی مدظله فرزند ارشد و وصیّ حضرت علامه آیةالله حاج سیّد محمدحسین حسینی طهرانی قدّسسرّه است که مؤلف در آن به زوایای پیدا و پنهان زندگی سراسر نورِ پدر پرداخته است.
📍لازم به ذکر است که این اثر مجموعهای سه جلدی است و به عنوان ادامۀ مجموعۀ آیت نور؛ یادنامۀ عارف بالله و بأمر الله، سیّدالطائفتین حضرت علامه آیةالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی عرضه گردیده است.
🔰توضیحات بیشتر:👇
eitaa.com/allame_tehrani/2350
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📥 دانلود جلد اول (1)
📥 دانلود جلد دوم (2)
📥 دانلود جلد سوم (3)
📖 ویژهنامهٔ «پرتویی از نور مجرد»
🌐 پایگاه نور مجرد؛ دانشنامهٔ تخصصی آثار و احوال علامه آیةالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📲 اپلیکیشن جامع «علامه طهرانی»
+ برنامهٔ «نور مجرد»
📹 موشنگرافیک | معرفی اجمالی مرحوم علامه آیتالله حسینی طهرانی
◽️مراسم بزرگداشت مقام علمی و عرفانی مرحوم علامه طهرانی
💠 علامه طهرانی در نگاه دیگران
💠 برخی از سایتها و کانالها و مطالب مفید
🆔 @allame_tehrani
📝 علت نگارش کتاب «نور مجرد»
مؤلف محترم کتاب، حضرت آیةالله حاج سیّد محمدصادق حسینی طهرانی دربارۀ علت نگارش کتاب نور مجرد در مقدمۀ آن میفرمایند:
پس از آنكه مجلّد اوّل از دورهٔ آيت نور توسّط «مؤسّسهٔ ترجمه و نشر دورهٔ علوم و معارف اسلام» در شرح احوال اين آيت الهى منتشر شد، عدّهاى از حقير درخواست نمودند (۱) تا نگارش جلد دوّم آن را بر عهده گرفته و صفحاتى در شرح حالات و مقامات و برخى از خاطرات بجاىمانده از ايشان بنگارم.
البتّه خاطرات شيرين و خوشى كه از ايشان در ياد مانده و مشام جان و دل ما همواره از آن معطّر است، و نصائح و دستورالعملهاى درربارى كه راهگشاى سالكين إلى اللـه و شوريدگان خداوند متعال بوده و همواره در مشكلات و عقبات راهنما و دستگير خود حقير بوده و هست، بيش از آنست كه در چندين مجلّد بگنجد؛ ولى به حكم وظيفه و أداء ذرّهاى از دين آن آيت عظماى حقّ عجالةً با اعتراف به عجز و قصور، شمّهاى از آن خاطرات و نصائح جمعآورى شد تا چراغ راه سالكان إلى اللـه و طالبين كوى لقاء قرار گيرد.
و در بخش دیگری از مقدمه میفرمایند:
مسلّماً ياد و نام و سيرهٔ ايشان و مطالعهٔ أنوار علوم و معارفشان كه سراسر رنگ و بوى توحيد دارد، در حركتدادن تشنگان معرفت و مشتاقان و دلباختگان حضرت حق به سوى عالم وحدت بسيار مفيد بوده و به مقتضاى عِندَ ذِكرِ الصَّالِحينَ يَنزِلُ الرَّحمَةُ موجب تنوّر و روشنى دل و جان خواهد بود.
🔹وجه تسمیهٔ کتاب نور مجرد
مؤلف در بیان وجه تسمیهٔ کتاب به «نور مجرد» در ادامه میفرمایند:
با اقتباس از فرمايش مرحوم علّامه والد در آغاز كتاب روح مجرّد كه خطاب به مرحوم حدّاد فرمودند: «اى نور مطلق و اى روح مجرّد!» اين كتاب نورمجرّد ناميده شد؛ زيرا كه حقيقةً ايشان نورى بودند كه در سايهٔ عبوديّت حضرت حق و خاكسارى در درگاه وى از مرز تعيّن عبور نموده و به وادى اطلاق و تجرّد قدم نهادند.
🔰نمای کلی کتاب نور مجرد
مؤلف محتوای جلد اول این مجموعه را چنین به تصویر میکشد:
مطالب اين كتاب كه اكنون جلد اوّل آن به زيور طبع آراسته مىشود، مجموعهاى از نوشتجات و عرائض حقير در جلسات مختلف است كه توسّط برخى از فضلاء در لجنهٔ علمى ترجمه و نشر دورهٔ علوم و معارف اسلام تحرير و تدوين گرديده است.
جلد أوّل اين كتاب مشتمل بر دو بخش است، بخش اوّل پيرامون قسمتهايى از سيرهٔ علمى علّامه والد در تحصيل علم و برخى رهنمودها و سفارشهاى ايشان براى طلّاب علوم دينى است كه در موفقيّت طلّاب در امر تحصيل بسيار راهگشاست.
بخش دوّم مشتمل بر توضيحاتى دربارهٔ مقام عرفانى حضرت علّامه والد قدّسسرّه و برخى از اساتيدشان و كليّات و اصول مكتب عرفانى ايشان و برخى از نصائح و دستورالعملهاى آن بزرگوار پيرامون دقائق و ظرائف سلوك إلى اللـه مىباشد كه بحمداللـه به جهت اشتمال بر آيات قرآنيّه و شواهد روائيّه و كلمات أساطين أهل معرفت مجموعهاى جامع و نافع گرديده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- این کتاب که به توصیهٔ جمعی از علماء از جمله حضرت آیتالله خامنهای نوشته شده است، یادنامهٔ کاملی از عارف کامل حضرت علامه آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی میباشد که حقّاً یک دانشنامهٔ کامل برای سبک زندگی اسلامی را بیان کرده است.
🆔 @allame_tehrani
🔹معرفی کتاب نور مجرد (جلد اول)
این کتاب، مجلّد اوّل از نوشتجات و فرمایشات حضرت آیةالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی است که به عنوان مجموعهٔ دوّم آیت نور، یادنامهٔ عالم ربّانی و عارف صمدانی اُعجوبهٔ زمان و وحیدهٔ دوران، إنسانالعین و عینالإنسان، نورمطلق و روحمجرّد، آیت عظمای الهی، سیّدالطائفتین حضرت آیةالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی أفاض الله علینا من برکات نفسه القدسیّة به زیور طبع آراسته شده تا موجب تنوّر قلوب دلباختگان و مشتاقان حضرت حقّ گردد.
🔰منتخبی از بخش اوّل کتاب (علم و تحصیل):
ـ عظمت قدر و منزلت علماء.
ـ سعهٔ وجودی علماء بالله و بأمرالله.
ـ تضلّع مرحوم علّامه در ادبیّات عربی و فارسی.
ـ برتری مرحوم علّامه در تدریس فلسفه.
ـ مقام علمی مرحوم علّامه از زبان بزرگان.
ـ لزوم الگوگیری اهل علم از سیرهٔ علماء سلف در استفاده از فرصتها.
ـ علم با راحتی و تن آسائی بدست نمیآید.
ـ اساتید مرحوم علّامه در قم و نجف اشرف.
ـ تعبیر بلند مرحوم علّامه از مقام علمی مرحوم آیةالله بروجردی (ره).
ـ احترام و تواضع متقابل مرحوم علّامه و استادشان حضرت علّامه طباطبائی.
ـ همدرسها و همبحثهای مرحوم علّامه.
ـ پارهای از حقوق استاد بر متعلّم.
ـ مرحوم علّامه واقعاً و قلباً نسبت به اساتیدشان متواضع بودند.
ـ فقیه واقعی در فرمایشات امام رضا علیهالسّلام.
ـ اوّلین سفر تبلیغی مرحوم علّامه.
ـ نگارش دورهٔ علوم و معارف اسلام برای تأمین غذای فکری و معنوی مردم بوده است.
ـ غیرت مرحوم علّامه بر میراث مکتوب اسلامی و حراست از تراث علمی شیعه.
ـ شرائط لازم برای ورود به حوزهٔ علمیّه.
ـ سفارش مرحوم قاضی و مرحوم حدّاد به خوب درس خواندن.
ـ شرائط تحصیل علم برای زنان.
ـ لزوم ایجاد فضای اسلامی برای تحصیل دختران در رشتههای خاص.
ـ نهی مرحوم علّامه از فرستادن دختران به دبیرستان.
ـ ابتکار مرحوم علّامه در تشکیل دورهٔ تحصیلی تکمیلی برای صبایا.
ـ نظرات مرحوم علّامه راجع به نحوهٔ تحصیل علوم حوزوی.
ـ تأسّف از نبودن حوزههای اخلاق و عرفان عملی.
ـ هدف از تحصیل علم، هدایت یافتن خود و دستگیری از خلق است.
ـ اگر قصد دارید عالم شوید، عالم عارف شوید.
ـ تأکید مرحوم علّامه بر حفظ زیّ طلبگی و توصیههای ایشان به طلّاب در اینباره.
ـ ملاک انتخاب مصاحب و استاد.
ـ برکات مصاحبت با علماء ربّانی و مفاسد معاشرت با علماء سوء.
ـ اجتناب علّامه و بزرگان از علماء از فتوی دادن و نوشتن رسالهٔ عملیّه.
ـ لزوم تبلیغ بر طلّاب از اوّلین سال ملبّس شدن و فوائد آن.
ـ توصیههائی به اهل منبر و روضه.
▪️ادامه دارد...
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
🔹معرفی کتاب نور مجرد (جلد اول) این کتاب، مجلّد اوّل از نوشتجات و فرمایشات حضرت آیةالله حاج سید محمد
🔰منتخبی از بخش دوّم کتاب (سلوک و عرفان):
ـ مقام و منزلت و اوصاف أولیاء الهی و انسان کامل.
ـ تصوّر مقامات اولیاء خدا برای غیرکاملین ممکن نیست.
ـ مرحوم علّامه مصداق حقیقی انسان کامل بودند.
ـ شواهدی بر وصول مرحوم علّامه به قلّهٔ توحید با وجود شدّت کتمان ایشان.
ـ دو شاخصهٔ عمده برای موفقیّت مرحوم علّامه در طیّ طریق الی الله.
ـ به فعلیّت رسیدن استعدادهای مرحوم علّامه به عنایت پروردگار و لطف اساتید بود.
ـ رفع حجاب زمان و مکان برای اولیاء خدا.
ـ حقیقت ولایت تعدّد بردار نیست.
ـ مقام شیعیان کامل در سیر طولی و عرضی نسبت به ائمّه علیهمالسّلام.
ـ إکمال ایمان با ورود در تحت ولایت اولیاء خدا.
ـ شدّت عشق و محبّت مرحوم علّامه به مرحوم حدّاد.
ـ آثار رفاقت فی الله در سیر انسان.
ـ اختلاف سعهٔ اولیاء خدا با یکدیگر.
ـ لزوم بیداری سحر و بینالطّلوعین برای سالکین راه خدا.
ـ سؤالی از مرحوم حدّاد دربارهٔ عشق و محبّت به پروردگار.
ـ آثار طلوع عشق حضرت ربّ بر قلب سالک.
ـ استاد، گاهی بذر اسفار أربعه را یکجا در دل سالک قرار میدهد.
ـ عامّهٔ مردم خدای خیالی خود را پرستش میکنند.
ـ تسلیتنامهٔ مؤلّف به مرحوم علّامه بعد از رحلت مرحوم حدّاد و پاسخ نامه.
ـ تسلّط اولیاء خدا و مرحوم علّامه بر نفوس.
ـ اولیاء خدا به وساطت امام علیهالسّلام به مقام قرب میرسند.
ـ نمونهای از حلّ مشکلات توسّط مرحوم حدّاد.
ـ نحوهٔ علم و اطّلاع ائمّه علیهمالسّلام و اولیاء الهی از عالم کثرت.
ـ التفات تفصیلی استاد نسبت به امور شاگرد، در صورت ارادهٔ اوست.
ـ مرحوم حدّاد: آقا سیّد محمّدحسین، سیّدالطائفتین است.
ـ دفاع و پاسداری کمنظیر مرحوم علّامه از حریم توحید و ولایت.
ـ طریقهٔ سلوکی و عرفانی علّامه.
ـ ثمرات وصول به شیخ و راهنمای طریق.
ـ اکثر انسانها کال و نارس از دنیا میروند.
ـ راه وصول به معرفت خداوند، فناء و اندکاک أنانیّت انسان است.
ـ کیفیّت سیر نزولی و صعودی سالک الی الله.
ـ کیفیّت بقاء بعد از فناء.
ـ در مقام فناء نه کمالی هست و نه ادراک و معرفتی.
ـ معرفت تامّ ممکن به واجب تعالی محال است.
ـ محامل صدور گفتار: «أناالحقّ»، از برخی اولیاء و سالکین الی الله».
ـ عجز عارف از معرفت حقیقی خداوند، با لحاظ تعیّن او.
ـ فناء مقامی از مقامات سالک نیست.
ـ نحوهٔ حرکت انسان در عالم و رسیدن او به فناء ذاتی.
ـ نظر مرحوم علّامه امکان إفناء ذاتی سالک بدست خداوند یا یکی از اولیاء الهی است.
ـ همهٔ انسانها به درجهٔ لقاء و فناء خواهند رسید.
ـ تفاوت ادراک مقام فناء و بقاء در حال حیات جسمانی و بعد از مرگ.
ـ هیچ حجابی از حجاب نفس و انانیّت سختتر نیست.
ـ لقاء خدا فقط با طلوع نور عشق خدا ممکن است.
ـ راه تحصیل عشق، التزام به دستورات شریعت و مراقبه است.
ـ ازدیاد محبّت، با مرور محبّت خدا در دل.
ـ اقسام و آثار ذکر.
ـ گفتن برخی از اذکار، احتیاج به اذن خاصّ دارد.
ـ تعیین نوع و عدد ذکر محتاج احاطهٔ تام استاد بر شاگرد است.
ـ سیر آرام و لطیف سالک نشانهٔ کمال استاد است.
ـ نحوهٔ جمع بین ذکر دائمی خدا و انجام امور روزمرّه.
ـ رابطهٔ ذکر با نفی خواطر و فکر.
ـ احتیاج سالک به توسّل و استمداد از اهلبیت علیهمالسّلام در همهٔ احوال.
ـ مرحوم علّامه: جای جای زمین و خاک مشهد بوسیدن دارد.
ـ فقط استاد خبیر، کشف حقیقی را از کشف باطل تشخیص میدهد.
ـ قریبالوقوع بودن ظهور حضرت ولیّعصر عجّلالله فرجه الشّریف.
ـ فرمایش حضرت آیةالله انصاری همدانی دربارهٔ سفیانی و ظهور.
ـ ملاقات آیةالله سیّد موسی صدر با عثمان بن عنبسه در ارتش سوریه.
ـ تأخیر در ظهور برای کسی که امام خود را شناخته ضرری ندارد.
ـ معنای اخلاص و ضرورت آن در سلوک إلی الله.
ـ عامل حرکت سالک، محبّت و ارادت به استاد.
ـ از آفات سلوک، تبعیض در انجام دستورات استاد است.
ـ حدود مماشات استاد با شاگرد.
ـ راههای شناخت استاد عام و پیبردن به کمال او.
ـ سلسلهٔ عرفانی مرحوم علامه والد.
ـ عدم جواز دستور گرفتن همعرض از چند استاد.
ـ استاد در همهٔ حالات در قلب و باطن خود متوجّه شاگرد است.
ـ زن و مرد در رسیدن به عالم قدس و توحید با هم تفاوتی ندارند.
ـ رفقای طریق، دقائق آداب سلوک را به یکدیگر میآموزند.
ـ تشدید نشاط و عشق به خداوند در جلسات ذکر خدا.
ـ معاشرت بیحساب و کتاب، ازدستدادن سرمایهٔ سالک است.
ـ لزوم استفادهٔ سالک از فیض بیداری شب و بیداری بینالطلوعین.
ـ برای رسیدن به توحید پروردگار باید مرارتها را تحمّل نمود.
ـ تا یک ذرّه انانیّت در انسان هست محال است به حقیقت برسد.
ـ قیاس اهل توحید با اهل کشف و کرامات قیاس معالفارق است.
ـ مکاشفات و کرامات دلالت بر کمال سالک یا عدم آن ندارد.
ـ سالک الی الله، به مادون معرفت ذات خداوند قناعت نمیکند.
🆔 @allame_tehrani
✍ پیام حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی حفظهالله به مراسم بزرگداشت بیستمین سال رحلت مرحوم حضرت علامه آیتالله حسینی طهرانی قدسسره
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین و لا حول و لا قوّة إلا بالله العلی العظیم
رُوی عن مولانا علیّ بن الحسین زینالعابدین علیهالسلام: وَ لَـٰكِنَّ الرَّجُلَ كُلَّ الرَّجُلِ نِعمَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِى جَعَلَ هُوَاهُ تَبَعاً لِأمْرِ اللّٰهِ وَ قُوَاهُ مَبْذُولَةً فِى رِضَا اللّٰهِ؛ يَرَى الذُّلَّ مَعَ الْحَقِّ أَقْرَبَ إلَى عِزِّ الأبَدِ مِنَ الْعِزِّ فِى الْبَاطِلِ. وَ يَعْلَمُ أَنَّ قَلِيلَ مَا يَحْتَمِلُهُ مُنْ ضَرَّآئِهَا يُؤَدِّيهِ إلى دَوَامِ النَّعِيمِ فِى دَارٍ لَا تَبيدُ وَ لَا تَنْفَدُ وَ أَنَّ كَثِيرَ مَا يَلْحَقُهُ مِنْ سَرَّآئِهَا إنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ يُؤَدِّيهِ إلَى عَذَابٍ لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا يَزُولُ.
فَذَلِكُمُ الرَّجُلُ نِعْمَ الرَّجُلُ، فَبهِ فَتَمَسَّكُوا وَ بسُنَّتِهِ فَاقْتَدُوا وَ إلَى رَبِّكُمْ بِهِ فَتَوَسَّلُوا، فَإنَّهُ لَا تُرَّدَ لَهُ دَعْوَةُ وَ لَا يُخَيَّبُ لَهُ طَلِبَة.[۱]
(از حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام روایت است: وليكن مرد، تمام مرد، نيكو مرد آن كسی ست كه هواى نفس و در خواست خود را تابع امر خدا نموده است و قواى خود را در راه رضاى خدا مبذول داشته است؛ و ذلّت را با وجود داشتن حقّ، به عزّت أبديّه نزديكتر مىيابد از عزّتى كه با باطل به دست مىآيد.
و به يقين میداند كه گرفتارىهاى كم و ناچيز دنيا كه براى رضاى خدا آنها را تحمّل میكند، او را بدوام نعمتهاى ابديّهٔ خداوند در بهشتى كه خرابى و فناء و نيستى ندارد خواهد رسانيد. و نيز میداند كه اگر از هواى نفس امّارهٔ خود پيروى كند، بسيارى خوشىهائى كه در دنيا میبرد او را به عذاب ابديّهٔ خداوند كه زوال و انقطاع ندارد خواهد كشانيد.
پس بنابراين بدانيد كه مرد تمام عيار چنين مردى است، مرد نيكو و پسنديده و استوار چنين مردى است؛ پس حتماً به او تمسّك كنيد! و به رويّه و منهاج و سيرهٔ او اقتدا نمائيد! و بوسيلهٔ او بسوى پروردگارتان متوسّل شويد! چون درخواست و دعاى او ردّ نمیشود و طلب و خواهش او دچار حِرمان نمىگردد.)
مسلماً یکی از مصادیق حقیقی و بارز این روایت شریف والد معظّم مرحوم سیدالطائفتین و سند الایقان و التوحید علامه آیةالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی افاض الله علینا من برکات تربته المنیفة میباشند.
بزرگمردی که به حق هوای خود را تابع امر پرودگارش قرار داده و قوایش را در راه رضای حضرت حق بذل نموده و با عبودیت و ذلت و خاکساری در درگاه او از هر چه غیر اوست دست شسته و با فناء تام از همهٔ شوائب وجود در حرم امن و امان الهی فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر استقرار یافت.
اگرچه از تجلیل و بزرگداشت چنین بزرگانی نفعی به ایشان نمیرسد؛ زیرا ایشان با وصول به لقاء الهی که فراتر از آن درجهای متصور نیست به نهایت مطلوب و مقصود خویش رسیدند که وَ اطْمَأَنَّتْ بِالرُّجُوعِ إِلَى رَبِّ الْأَرْبَابِ أَنْفُسُهُمْ، وَ تَيَقَّنَتْ بِالْفَوْزِ وَ الْفَلَاحِ أَرْوَاحُهُمْ، وَ قَرَّتْ بِالنَّظَرِ إِلَى مَحْبُوبِهِمْ أَعْيُنُهُمْ، وَ اسْتَقَرَّ بِإِدْرَاكِ السُّؤْلِ وَ نَيْلِ الْمَأْمُولِ قَرَارُهُم؛
ولی احیاء ذکر ایشان و یادآوری فضائل و مناقب و کمالات ایشان در مسیر عبودیت و فناء در حضرت حق و عرض ادب به ساحت اهلبیت علیهمالسلام و اخلاص و صدق و وفاء و ایثار و زهد و ترک دنیای دنیه و آداب و رسوم مهلکهٔ کفر از بهترین راهها برای ترغیب دیگران به عالم توحید و دل کندن از ماسویالله میباشد.
از امتیازات آن بزرگوار این بود که علاوه بر طی مراحل سلوک و وصول به اقصا مراتب قرب و بندگی، در جهات ظاهریه نیز جامعیتی داشتند که کمتر در اولیاء الهی به چشم میخورد.
دارای ذهنی وقاد و شعلهور و حافظهای قوی و استعدادی عالی در مسائل علمی بودند که از دوران نوجوانی همواره موجب تحسین و شگفت اساتیدشان بود و در کنار این استعداد خدادادی همتی بسیار بلند داشتند که در هیچ امری وارد نمیشدند مگر آنکه آن را به احسن وجه به پایان میرساندند.
▪️ادامه دارد...
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل»
به برکت این دو جهت ایشان به سرعت مراتب ترقی علمی را گذراندند و در حوزه مشارٌ إلیه بالبنان گشتند و اساتیدشان نیز از رشد تحصیلی و جهات علمی ایشان معجب بودند تا جائی که مرحوم آیتالله خوئی به ایشان اظهار داشتند که اگر در نجف بمانی بعد از من دو نفر هم در امر مرجعیت شما اختلاف نمیکنند و استاد ما مرحوم آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری رضواناللهعلیه - که تحقیقاً اگر از مراجع معاصرشان اقوی نبودند اقلّ هم نبودند - ایشان را بر خود مقدم دانسته و میگفتند سزاوار است ایشان به جای ما در حوزهٔ علمیهٔ قم خارج بگوید، با اینکه مرحوم علامه والد بخشی از سطوح عالیه را در نزد ایشان گذرانده بودند.
ایشان تخصص در علوم مختلف را اعم از ادبیات و فقه و اصول و حکمت و عرفان و حدیث و تفسیر را با هم جمع نموده و از همه مهمتر آنها را با شهد شیرین و گوارای عرفان و توحید آمیخته و معجونی حیاتبخش و روحافزا از آن پدید آورده بودند که نظیرش در میان صاحبان علوم رسمی صرف یافت نمیگردد.
شجاعتی مثال زدنی در استقامت در برابر ظلم و قیام برای تشکیل حکومت اسلام داشتند و از جوانی و از دورهٔ بازگشت به نجف فعالیتهای سیاسی خود را آغاز نموده و در سال ۱۳۷۷ هجری قمری (پنج سال قبل از جرقههای اولیهٔ نهضت انقلاب در محرم ۱۳۸۳ مصادف با خرداد ۱۳۴۲) برنامهٔ پیچیدهٔ ترور شاه خائن را طراحی نموده و سپهبد قرنی را برای این کار انتخاب کردند و پس از آن نیز بارها تا پای جان در مسیر تحقق حکومت اسلام تلاش نمودند و از هیچ کمکی در همراهی با رهبر فقید انقلاب دریغ ننمودند که گوشههائی از آن را در آثار قیّم خود بیان فرمودهاند.
زیرکی و فطانتی عجیب در تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی و شناخت اهداف و برنامههای دشمنان اسلام داشتند و نقشههای آنان را سالها پیش از وقوع پیشبینی نموده و راه حل آن را نیز متذکر میشدند. اصول مشکلاتی که امروزه جامعهٔ اسلامی با آن مواجه است همچون روابط زن و مرد و سستی نظام خانواده و معضلات اقتصاد ربوی و فساد وسائل ارتباط جمعی و مراکز علمی دانشگاهی و برخورد مخالفان سیاسی نظام و ... را در سالهای اول انقلاب به دقت پیشبینی نمودند و راههائی نیز برای حل آنها داشتند که متأسفانه تقدیر نبود که استفادهٔ شافی و کافی از انوار علوم آن بزرگوار برده شود.
نمونهای از بصیرت نافذ ایشان تألیف کتاب متقن «رسالهٔ نکاحیه؛ کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین» بود که در آن دوره که نه فقط عامه بلکه خواص هم نسبت به این طرح استعماری به دیدهٔ تایید یا شک نگاه میکردند با قاطعیت تمام از ابعاد استعماری و خیانتهای پسِ پردهٔ آن پرده برداشته و هویت دشمنان اسلام را در آن آشکار نمودند و در این راه چه زخم زبانها و آزارهائی را که متحمل نشدند و اکنون پس از بیست سال حقانیت فرمایش ایشان برای همه روشن گشته است.
نسبت به حفظ کیان اسلام و مسلمین حمیت و غیرت فوقالعادهای داشتند. به طوری که اگر منکری را مشاهده میفرمودند بسیار متأثر شده و تا مدّتها آثار حزن و اندوه و کسالت در وجودشان مشهود بود.
در همین مسألهٔ کاهش جمعیّت همواره به شدّت ابراز ناراحتی و تأسّف مینمودند خصوصاً پس از آنکه شنیدند مجلس تصویب نموده است که خانوادههای پرجمعیت از بسیاری از مزایای اجتماعی محروم هستند.
در ماههای آخر عمر شریفشان هر روز در منزل و مجالس و محافل خصوصی با عصبانیت ناراحتی خود را از این مسأله ابراز میکردند و میفرمودند که دشمنان اسلام آن کاری را که میخواستند بکنند کردند و نسل شیعیان عقیم شد و این امر دیگر به این زودیها قابل اصلاح نخواهد بود و هر بار این مطلب را میفرمودند صورتشان از غصه چنان سرخ میشد که حقیر نگران میشدم که عارضهٔ سکتهٔ ایشان عود نماید و گمان حقیر این بود که ایشان از غصهٔ این مسأله دق کردند و این معنا در سکتهٔ نهائی ایشان دخیل بود.
از شدت انزجاری که از سردمداران کفر داشتند میفرمودند من هر روز هفت نفر را از رؤسای دول کفر چون آمریکا و انگلیس و اسرائیل غاصب را حتماً لعن میکنم.
در زندگی شخصی در نهایت تعبد و اطاعت نسبت به شرع مقدس و پیروی از منهج و سیرهٔ اجداد طاهرینشان بودند و نمیشد که سنتی از سنن رسول خدا و اهلبیت آن حضرت را کوچک شمرده و ترک نمایند به گونهای که مکرراً حتی از سوی اهل علم نیز مورد اعتراض قرار میگرفتند.
زندگی ایشان به گونهای بود که حقیر هرگاه به کتب سیرهٔ معصومین علیهمالسلام مراجعه کرده و میکنم گویا تمام آنچه را میخوانم از قبل شنیده و نمونهٔ عینی آن را در والد معظم افاض الله علینا من برکات علومه مشاهده کردهام.
در حقیقت حال تفانی و تواضع و عشق ایشان در برابر اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام به شکلی بود که نمیتوانستند از سیرهٔ ایشان تخطی نموده و به ارتکاب مکروهات یا ترک مستحبات مبادرت نمایند.
▪️ادامه دارد...
🆔 @allame_tehrani