📿 خود این راهنمای تو خواهد شد
▪️مرحوم آیتالله سید احمد کربلایی:
به یاد خدا باش و توجه به خودت داشته باش و در خود فرو برو، تا خودت را از این کثرات جمع کنی و به عالم وحدت برسانی؛ خود این ذکر حق و توجه به نفس راهنمای تو خواهد شد.
🆔 @allame_tehrani
🔸تلاشی که نتیجهاش دور شدن است
▪️علامه طباطبائی (قدس سره):
درس و تحصیل بی خدا، مثل راهی است که از جاده پرت بیفتد: لایَزیدُ السَّیرُ فیه إلّا الابتعاد.
📚 سیر و سلوک سبز، ص۴۰
سیر و سلوک
🆔 @allame_tehrani
💠 در هر فنّی فقط متخصص آن حق اظهار نظر دارد
اگر انسان در فنّی متخصّص شد، باید فقط در آن فنّ اجتهاد کند؛ حقّ دخالت در فنون دیگر را بطوریکه نظر بدهد و حکم کند، ندارد.
📚 نور ملکوت قرآن، ج۲، ص۲۰۳
🆔 @allame_tehrani
💫 احاطۀ نفس ناطقه در مقام كمال خود، بر جميع موجودات
همانطور كه در مبدأ، تمام موجودات عالم عِلوی نور محضند و ضياء و روشنی صرف و خالصند، همچنين نفوس ناطقه و موجوديّت انسان در مراتب صعود و مراحل تكاملِ خود میرسد به همانجا.
و همين انسانی كه دارای نفس ناطقه است میرسد به جائی كه تمام موجودات را مشاهده میكند؛ و تمام موجودات را در وجود خود منطوی میبيند. از باب مثال فرض كنيد:
ما جماعتی كه در اينجا دور هم نشستهايم، ما بدنی داريم و مادّهای؛ اين جای شکّ نيست؛ دستی داريم، پائی داريم، چشمی داريم، كه با آن اعمالی انجام میدهيم: میرويم، میگيريم، يكدگر را میبينيم. و غير از اين هيكل ظاهر، ما با حواسّ ظاهری خود از يكدگر چيزی را ادراک نمیكنيم؛ وليكن حقيقت ما و واقعيّت ما، همين بدن ما نيست.
ما افكاری داريم، ادراكاتی داريم، دوستان و آشنايان را در ذهن خود میشناسيم و میيابيم.
اگر بنا میشد كه ما يک نورانيّت و صفائی داشتيم كه همانطور كه چشم به دوستان میاندازيم ظاهر آنها را میبينيم، از تمام محتويات مغز و فكر و ذهن و حقيقت و عقيده و صفات و نيّات آنها خبردار میشديم؛ و اگر دوستان ما و خود ما، همه موجودات مُتلألئه و متشعشعۀ نورانی مثل همان بلورها و آئينهها بوديم كه هيچ موجودی از حقائق ما، از موجودات ديگر و حقائق آنها محجوب واقع نمیشد؛ پس ما همه را ادراک میكرديم، و همه همه را ادراک میكردند.
علّت اينكه من از علوم شما خبر ندارم! شما از علوم دوستتان خبر نداريد! شما از خارج اين مسجد كه در آن نشستهايد بیاطّلاع هستيد! شما از فردا خبر نداريد! اين حجابهای مادّی است.
اگر زمان و مكان برداشته شود و حجاب مادّه از بين برود، تمام موجودات هم اكنون برای شما حاضرند! و شما برای دوستان حاضريد! و هر دوستی برای ديگری حاضر است!
پس بنابراين ديگر حجابی نيست؛ هيچ موجودی از موجود ديگر محجوب نيست.
انسان كه دارای نفس ناطقه است، در اثر تكامل قوا و استعدادهای نهفتۀ خود میرسد به جائی كه تمام موجودات را ادراک مینمايد؛ و تمام حقائق عالم و عقول و صُوَر و معارف إلهيّه در وجود او منطوی میگردد.
همانطور كه انسان در اصل پيدايش بیگِره و صاف بود و در جائی بود كه «يكی بود؛ يكی نبود؛ غير از خدا هيچكس نبود.» يعنی يكی بود و آن خدا بود؛ و يكیِ عددی نبود، بلكه وحدت او وحدت بالصّرافه بود؛ و بنا بر اين مقدّمه، وجود مقدّس خدا، غيری در جهان نگذارد، و غير از او هيچ موجودی در عالم نبود؛ همينطور بايد به مقام اوّليّۀ خود بازگشت كند.
چون نور نفس ناطقه كه در عالم توحيد بود و در مقابل تشعشع انوار حضرت احديّت جلّ و عزّ دارای سعه و احاطه بود، به عالم صورت و سپس به عالم مادّه تنزّل كرد و در عالم كثرت ظهور پيدا نمود؛ مانند نور سَرِه و خالص، چون كنگرههائی كه در بالای عمارتها برقرار میكنند، تكثّر پيدا نموده و اين اختلافات پديد آمد.
با منجنيق همّت استوار و ارادۀ متين و با پيمودن راه خدا و ورود در عالم تزكيۀ نفس امّاره و بستن بار سفر لقاءالله، بايد اين كنگره را درهم كوبيد؛ و اين دوئيّت و انانيّت و استكبار را به خاک نسيان مدفون ساخت، تا دوباره به همان مقام توحيد و صفا و طهارتی كه انسان در مبدأ خلقتش بود مراجعت كند، و كماكان چون گوهر درخشنده تابناک گردد، و چون آفتاب فروزان، نوربخش عوالم و محيط بر آنها شود.
بخواهيم يا نخواهيم بايد برگرديم، بازگشت و معاد امری است غير قابل تخلّف؛ وليكن اگر با اختيار و اراده حركت كنيم چه بسيار عالی و ارجمند است.
غلام همّت آنم كه زير چرخ كبود
ز هر چه رنگ تعلّق پذيرد آزاد است
تو را ز كنگرۀ عرش میزنند صفير
ندانمت كه در اين دامگه چه افتادست
كه ای بلندنظر شاهباز سدرهنشین
نشيمن تو نه اين كنج محنتآباد است[1]
📚 معادشناسی، ج۵، ص۱۹۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ چند بيتی از يک غزل حافظ است؛ «ديوان حافظ» طبع پژمان، ص10.
🆔 @allame_tehrani
💫 منزلت انسان در اشعار سعدی
... و سعدی شیرازی چه خوب مقام و منزلت آدمی را در غزل معروف و مشهور و موعظهآمیز خود بیان کرده است:
تن آدمی شریفست به جان آدمیّت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیّت
خور و خواب و خشم و شهوت، شَغَب است و جهل و ظلمت
حَیَوان خبر ندارد ز جهان آدمیّت
به حقیقت آدمی باش و گرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیّت
مگر آدمی نبودی که اسیرِ دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیّت
اگر این درندهخوئی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیّت
رسد آدمی به جائی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حدّست مکان آدمیّت
طیَران مرغ دیدی، تو ز پایبند شهوت
بدر آی تا ببینی طیران آدمیّت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیّت (۱)
همانطور که گفتیم معاد ضروری است؛ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ. «ما همه مِلک طِلق خدا هستیم و ما بازگشتکنندگان بسوی او میباشیم.» آن عالم چه عالمی است؟ عالم ظهور و بروز.
یَوْمَ تُبْلَی السَّرَآئِرُ روزی است که سرائر منکشف میشود. سرائر جمع سریره است، و سریره به معنای سرّ و راز است؛ یعنی دلها و باطنها. در آنروز آن سرّ و باطن و کمون نفس و نیّت انسان منکشف میگردد و واضح بروز دارد.
گویند هدهد آنقدر چشم تیزبینی دارد که چون بر فراز آسمان به پرواز درآید، آب را در طبقات تحتانی زمین میبیند؛ ولی ما نمیتوانیم ببینیم. چون ما بخواهیم آب را بدست آوریم باید زمین را بشکافیم، و چه بسا اتّفاق افتاده است که زمین را شکافتهایم و آب نیافتهایم و محتاج به کند و کاوش در محلّ دیگری شدهایم.
ولی چون چشم هدهد حادّ است (یعنی تیزبین) امواج انعکاس شعاع نور چشم او از طبقات زمین عبور میکند و به آب میرسد؛(۱) این از خواصّ چشم هدهد است.
ما امروز چشم خود را باز میکنیم و غیر از شخصی که مواجه با ماست کسی دیگر را نمیبینیم، امّا خدا به رسولش میفرماید: فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ.(۲) «امروز چشم تو حادّ است، حدید و تیزبین است.»
ما پرده را از روی چشمان تو برداشتیم، و میبینی آنچه را که دیگران نمیبینند؛ ظاهر و باطن، شهادت و غیب، ذهن و عقیده، و فکر و نیّت، و علوم گذشته و آینده، ما کانَ و ما یَکون و ما هُوَ کائن، از همه اطّلاع داری!
این برای چیست؟ برای اینست که: وَ أَشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا؛ زمینِ دل و سرّ و صُقْع نفس رسولالله به اشراق نور پروردگارش روشن و منوّر شده است.
یک وقت زمینِ خارج روشن میشود، مانند تابش خورشید؛ و یک وقت زمین دل به نور خدا روشن میگردد؛ آنهم زمین است. در قیامت زمین دلها روشن میشود، و سرائر و مخفیّات از خفا بیرون آمده و در برابر روشنائی نور خدا و به نور خدا نورانی میشوند.
و محصَّل آنکه ما از اینجا حرکت میکنیم میرویم در آن عالم، در آنجائی که مادّه نیست. مؤمن، مشرک، منافق، زن و مرد، شرقی و غربی در آنجا فرق ندارند. هر کس بخواهد در آنجا برود، بدن را در قبر میگذارد و به آن عالم به پرواز درمیآید. مردن برای همه هست؛ یعنی عالم مادّه را پشت سر میگذارند و حجاب زمان و مکان را درمینوردند و در آنجائی که از مادّه مجرّد است میروند؛ در آنجائی که همه چیز روشن است.
انسان هر عملی در دنیا بخواهد انجام دهد، باید بداند که قیامت عالم بروز و ظهور است؛ همان عملش ظاهر و روشن در برابر دیدگاه خلائق قرار میگیرد.
در اینجا انسان میترسد پدرش بفهمد مادرش بفهمد برادرش بفهمد رفیقش بفهمد، و پیوسته سعی دارد عمل خود را کتمان کند؛ امّا آنجا فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ است، چشمها حادّ و تیزبین است؛ آنجا همه چیز حاضر است و مشهود.
▪️ادامـــه دارد...
📚 معادشناسی، ج۵، ص۱۹۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ «كلّيّات سعدی» طبع فروغی، قسمت مواعظ سعدی، ص122
2ـ و بنا بر علوم امروزه، شعاع اجسام، از طبقات زيرزمين به چشم هدهد میرسد.
3ـ ذيل آيۀ 22، از سورۀ 50: قٓ.
🆔 @allame_tehrani
📖 پیرامون آیۀ: فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَآءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ
دیدگان موجودات عالم بالا حدید است. همینکه انسان کاری را انجام دهد و بخواهد مخفی کند، همین کار و اخفائش هر دو در آنجا حاضرند؛ هم عمل و هم آن حقّه و مکری که زده و میخواهد کارش را پنهان کند. واویلاست! زیرا که انسان توقّع نداشت خود عمل، مشهود خلائق گردد؛ اینک علاوه بر عمل، آن حیلۀ نفسانیّه در اخفاءِ آن هم تجسّم پیدا نموده است.
آنجاست که انسان دست ندامت به دندان میگزد.
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ.(۱) «چشمانشان خاشع، و سراپایشان را ذلّت فرامیگیرد.»
واعَجبا! ما کجا بودیم؟ ما را کجا آوردند؟ ما در جائی که بودیم تصوّر میکردیم هر چیز از هر چیز مخفی است؛ حالا آوردند ما را در جائی که میبینیم تمام موجودات بر تمام موجودات مشهودند. کاملاً مطلب به عکس است. سنخ عالم عوض شده، وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ تحقّق یافته، وَ أَشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا معلوم گردیده است.
این اشراق مانند اشراق خورشید نیست که ظاهر زمین را روشن کند. این اشراق، اشراق دگری است.
اگر این خورشید تمام روی زمین و فرضاً زیر زمین و نیمکرۀ دیگر را روشن کند به ما چه مربوط است؟ در دیدگان ما چه اثری میگذارد؟ ما به اندازۀ سعه و گنجایش ظرفیّت نور چشم خود تا مسافت معیّن و محدودی را از تابش او میبینیم؛ ولی آن خورشید که بنور ربِّها زمین دل و نفس و قیامت را روشن میکند خورشید دگری است.
آن خورشید ولایت است که بنور ربِّها طلوع میکند، زمین تا آخرین نقطۀ تحتانی آن تا تُخوم آن روشن میشود؛ اذهان روشن میگردد؛ نفوس و عقول درخشان میشوند؛ سرّ و حقیقت نفس ناطقه منوّر میشود. عیناً مانند یک گوی بلورین که در دست شماست؛ درونش را هم میبینید، ظاهر و باطنش را میبینید، دیگر ظاهری و باطنی ندارد. حوریّههای آنجا هم کَأَمْثَالِ اللُؤْلُوءِ الْمَکْنُونِ (۲)، مانند لُؤلُؤ درخشان روشن و تابناکند.
اینست کیفیّت طلوع نور ولایت در عوالم غیب و ظهور قیامت أنفُسیّه!
وَ فُتِحَتِ السَّمَآءُ فَکَانَتْ أَبْوَاباً.(۳)
«و آسمان باز میشود و به صورت درهائی پدیدار میگردد.»
الآن درهای آسمان بسته است، و ما از غیب خبری نداریم. در آن هنگام درها باز است و رفت و آمد آزاد؛ تابلوی عبور ممنوع و ورود ممنوع را برداشتهاند! چون در آسمان بروید از همه چیز مطّلع میشوید.
یَوْمَ تُبَدَّلُ الأرْضُ غَیْرَ الأرْضِ وَ السَّمَـاوَات وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ.(۴)
«روزی است که زمین تبدیل به غیر زمین میشود، و آسمانها نیز تبدیل به غیر آسمانها میگردند؛ و همۀ طبقات مردم برای خداوند واحد قهّار ظهور پیدا مینمایند.»
📚 معادشناسی، ج۵، ص۲۰۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- صدر آيۀ 43، از سورۀ 68: القلم.
2ـ آيۀ 23، از سورۀ 56: الواقعة.
3ـ آيۀ 19، از سورۀ 78: النّبأ.
4ـ آيۀ 48، از سورۀ 14: إبراهيم.
🆔 @allame_tehrani
🔰کیفیّت درخشان شدن عالم قیامت و اطّلاع نفوس بر هم
زمین خاکی مادّی که بر اساس ثقالت و کثافت آفریده شده است تبدیل میشود به زمین نورانی، زمین و آسمان بلورین میشوند.
تعبیر بلورین از من است؛ برای تشبیه است؛ ولی عنوان بلور نیست؛ همه گوشاند، و همه چشماند، و همه فهماند و ادراک، و همه طاعتند و انقیاد.
اکنون هرچه به انسان بگویند: خدا حاضر است؛ مگر قبول میکند؟ مگر باور دارد؟
به شخصی که در زندان تاریک محبوس شده و مدّتها گذشته نوری ندیده است، اگر بگویند: خورشید طلوع کرده و چنان زمین را روشن کرده است که یک نقطۀ تاریک و مبهم در آن نیست، باورش برای او مشکل است. ولی چون درِ زندان را شکستند و زندانی را از زندان خارج کردند و از شدّت نور خود را مدهوش این إشراق دید، دیگر اگر برای او سوگند هم یاد کنند که خورشیدی نیست، نوری نیست؛ قبول نمیکند و میگوید: در مقابل رؤیت و وجدان و شهود، إخبار از ظلمت غلط است.
وَ إِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ.(۱)
«این عالم دنیا، لهو و بازی است؛ ولی آنجا حیات محض است اگر مردم بدانند.»
مردم تصوّر میکنند که حیات یعنی زندگی به معنای خوابیدن و خُرخُر کردن و نفس کشیدن؛ کسی که نفس کشید زنده است و اگر نفس نکشید مرده است. ولی حیات این نیست.
حیات، ادراک محض است، عقل محض است. حیات، زندگی بدون موت است.
ما که در روی زمین زندگی داریم، این حیات توأم با مرگ است.
نه تنها به سبب مرگی که بعداً به ما میرسد؛ بلکه دائماً خَلع و لَبس، یعنی موت و حیات داریم. بدن ما دائماً در چرخِ بود و نبود و هست و نیست میگردد، و پیوسته از وجود به عدم و از عدم به وجود میآئیم و دائماً میمیریم و زنده میشویم.
▪️ادامـــه دارد...
📚 معادشناسی، ج۵، ص۲۰۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- قسمتی از آيۀ 64، از سورۀ 29: العنكبوت.
🆔 @allame_tehrani
🔸حيات در دنيا محض نبوده و تؤام با مرگ است
... تشریح و تفصیل این مختصر احتیاج به مجال واسعی دارد؛ اجمالاً اینکه: این حیات فعلی ما حیات محض و خالص نیست، بلکه حیات مخلوط با موت است؛ مانند یک مثقال طلا که با یک مثقال مس مخلوط نموده و زینتی بسازند، در هر ذرّۀ طلا و کنار هر ذرّۀ طلا یک ذرّه مس وجود دارد و در همسایگی یکدگر بسر میبرند.
ولی وقتی زرگر این مخلوط را در بوته گذاشت و ذوب کرد و طلای خالص را جدا کرد، هر ذرّۀ از طلا، طلای خالص است.
حیات ما در دنیا حیات محض نیست. زندگی عقلانی صِرف نیست. از روزیهای مختصّۀ نفوس ناطقۀ قدسیّه و انوار الهیّه بهرهمند نمیشویم، چون این حیات توأم با لهو و لعب است، لعب با اوهام و خیالات، و عشقبازی با جیفه و مردار؛ و بدن ما هم که دائماً در تغییر و تحویل است.
امّا حیات آن عالم، حیات صرف است؛ موت و خواب و چُرت و پینَکی ندارد؛ لهو و لعب و لغو ندارد؛ بطلان و مجاز نیست. وقتی ما میخوابیم ادراکات خود را از دست میدهیم؛ در آنجا ادراک محض و دانش محضیم. این ناراحتیها و ناملایماتی که ما را در آزار قرار میدهد، ناشی از ضعف در درجۀ حیات است؛ ولی در آنجا لذّت و مسرّت محض است، و فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الأنفُسُ وَ تَلَذُّ الأعْیُنُ (1) است.
در قیامت علوم و معارف الهیّۀ مکتسبه همه با ما هست، و قابل فراموش شدن نیست، و قابل اشتباه و خطا و سهو نیست. آنجا حیات، فوَران دارد؛ لذّت و سرور و بهجت فوران دارد. عالم بسیطی است مملوّ از نور و اشراق.
وَ إِذَا الأرْضُ مُدَّتْ * وَ أَلْقَتْ مَا فِیهَا وَ تَخَلَّتْ (2).
«و زمین کشیده میشود، و آنچه در درون و شکم دارد بیرون میافکند؛ و خالی میشود از هر ثقل و کثافتی.» زمین پاک و صاف، روشن و هموار میگردد.
الآن در داخل زمین، غیر از زمین چیزهای بسیاری است؛ اگر بخواهیم زمین را پاک کنیم و ماهیّت آن را از غیر زمین، مصفّی و پاکیزه نمائیم باید هر چه غیر از زمین است بیرون بریزیم.
📚 معادشناسی، ج۵، ص۲۰۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ قسمتی از آيۀ 71، از سورۀ 43: الزّخرف.
2ـ آيۀ 3 و 4، از سورۀ 84: الانشقاق.
🆔 @allame_tehrani
🔆 نفس بايد از آلودگیها پاک گردد تا به نور خدا منوّر شود
... نفس انسان هم همينطور است؛ بسياری چيزها در نفس هست كه غير از حقيقت آنست؛ مار هست، عقرب هست، حيوانات درنده هست، صُوَر شيطانی هست، خيالات و أوهام هست، آرزوهای بیاساس و بیأصالت هست.
اينها همگی در نفس انسان صف كشيده و آمادۀ رزم و نبرد با لشكريان عقل كه آنها نيز دائماً در نفس موجودند میباشند؛ و جنگ «هفتاد و دو ملّت» پيوسته با «ملّت عقل» در نفس برقرار است؛ و بين جنود شيطان و جنود رحمن دائماً جنگ است.
اينها همه بايد پاک شوند؛ جنود شيطان كشته گردند؛ عقربها و مارها و اژدهاها پايمال شوند؛ سر مارها بايد قطع شود؛ خيالات بايد جاروب گردد؛ نفی خواطر به استمداد اسماء الهيّه بنمايد؛ ذهن را صاف و پاک كند و با حضور قلب كامل پيوسته دل را در مقابل انوار خدا قرار دهد تا مانند مغناطيس، معارف الهيّه را اخذ كند. و خلاصه زمين دل را از آنچه غير از حقيقت بسيط نفس ناطقه است كه به نور پروردگار اشراق گرفته است بايد پاک كند؛ و اگر به اختيار خود بيرون نريزد، با مشكلاتی بيرون خواهند ريخت. در حال سكرات مرگ، در سؤال منكر و نكير و عذابهای برزخی و شدّت نفخ صور، بيرون میريزند و پاک میكنند؛ كه بهشت جای پاكان است.
از «تفسير علیّ بن إبراهيم» كه از بزرگان محدّثين و مفسّرين و مقدّم بر كلينی و از مشايخ حديث اوست، از حضرت زينالعابدين عليهالسّلام روايت شده است كه در تفسير آيۀ مباركۀ وارد در سورۀ إبراهيم: يَوْمَ تُبَدَّلُ الأرْضُ غَيْرَ الارْضِ [1]، فرمودهاند:
يَعْنِي بِأَرْضٍ لَمْ تُكْتَسَبْ عَلَيْهَا الذُّنُوبُ، بَارِزَةً لَيْسَ عَلَيْهَا جِبَالٌ وَ لَا نَبَاتٌ، كَمَا دَحَاهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ. وَ يُعِيدُ عَرْشَهُ عَلَی الْمَآءِ كَمَا كَانَ أَوَّلَ مَرَّةٍ، مُسْتَقِلّاً بِعَظَمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ ـ الحديث.[2]
«مراد از تبديل زمين به غير آن، تبديل به زمينی است كه بر آن گناه نشده است، زمين روشن و ظاهر، كه بر روی آن نه كوهی است و نه گياهی؛ همانطور كه خداوند در وهلۀ نخستين آن را گسترد. و خداوند عرش خود را نيز بر روی آب اعاده میدهد كما اينكه در وهلۀ نخستين چنين بوده است، در حالی كه مستقلّ به عظمت و قدرتش است.»
همانطور كه در اوّل امر آفرينش، عرش خدا بر روی آب بود:
وَ كَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَآءِ.[3]
«و عرش خدا (كه منظور ارادۀ بروز و ظهور كاخ آفرينش، و مشيّت به وجود درآوردن است) بر روی آب (يعنی حيات محض و قدرت محض) بود.»
بعد آن قدرت و عظمت در عالم كثرت به صور مختلفه ظهور و بروز پيدا نمود و بواسطۀ تجلّيات الهيّه اين عالم كثرت پديدار شد، دوباره اين عالم كثرت در هم میپيچد و انسان بسوی عالم حيات و قدرت محضه حركت میكند و تمام موجودات نيز به اصل خود بازگشت مینمايند؛ در آنجائی كه غير از پروردگار و قدرتش و عظمتش چيزی نيست و لَيْسَ فِي الدَّارِ غَيْرَهُ دَيَّارٌ، در خانه غير از صاحبخانه كسی نيست؛ غيری نيست.
در آنجا انسان میفهمد كه:
لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ.[4]
📚 معادشناسی، ج۵، ص۲۰۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- قسمتی از آيۀ 48، از سورۀ 14: إبراهيم.
2ـ رسالۀ خطّی علاّمۀ طباطبائی در «معاد» فصلٌ فی صفاتِ يومِ القيامة، ص27؛ و اصل اين روايت را در «تفسير قمّی» ص 580 و 581 در ذيل آيۀ 68 از سورۀ زمر آورده است.
3ـ قسمتی از آيۀ 7، از سورۀ 11: هود.
4ـ ذيل آيۀ 16، از سورۀ 40: غافر.
🆔 @allame_tehrani
📖 تفسير آيۀ: وَ كَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَآءِ
حضرت استاد ما علاّمۀ طباطبائی مُدَّ ظِلّه در تفسير فرمايش حضرت سجّاد: مُسْتَقِلّاً بِعَظَمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ فرمودهاند: اين كلام آن حضرت تفسير «بودن عرش خدا بر روی آب» است و برای آن شواهدی از كتاب است كه دلالت دارد بر آنكه آب اشاره است به منبع هر حيات و قدرت و عظمت. و بر روی آن آب اگر نقوش زده شود و صورتبندی گردد، موجودات ظهور پيدا میكنند؛ و چون نقوش از بين رود همه محو و نيست میگردند و عرش خدا دوباره به روی آب برمیگردد.[1]
اين معنای وَ يُعِيدُ عَرْشَهُ عَلَی الْمَآءِ است، كه موجودات برمیگردند و عظمت و علم و قدرت خدا را میيابند.
باری، تمام اين مطالب برای اقرار و اعتراف انسان است كه خداوند عظيم و قدير يكی است و هيچ موجودی در حكومت مطلقۀ او دخل و تصرّفی ندارد. نه اينكه استقلال در عظمت و قدرت را در اوّل بَدأ خلقت دارا بود و سپس در هنگام معاد و بازگشت موجودات نيز دارا میشود، و در اين بين كه نقوش كائنات به ظهور پيوستند و ماهيّات لباس وجود پوشيدند، او از قدرت و عظمتش كاسته شد و از استقلال فروريخت و در اين صفات، غير او در مقام منازعه و مشاركت با او برآمد، و در هنگام بازگشت فسخ شركت میشود و منازعه تبديل به مصالحه میگردد.
اينطور نيست. با آنكه اذهان عامّه از اين معنی پر است؛ ولی اين شرک است و بايد تصحيح شود. زحمات انبياء و مرسلين و ائمّۀ طاهرين صلواتُ الله علَيهم أجمعين برای مبارزه با اين شرکها بوده است.
چون انسان را به اين نقطه از توحيد دعوت میكنند، فرار میكند، به اينطرف و آنطرف میپَرد، خود را به در و ديوار میزند.
نفس اژدرهاست او كی مرده است
از غم بیآلتی افسرده است
در بعضی از اوقات كه چون موش، دمش در لای تختۀ تله گير میكند سَلَّمنا و ءَامنّا میگويد و امور را به خدا وامیگذارد و به مجرّد آنكه فرجی شد و از شدّت و عسرت رهائی يافت، باز برمیگردد به همان حالت غفلت اوّليّۀ خود.
انسان برای پيشگيری از آفات و عاهات دنبال دستورات دينی میرود و اقرار به وحدانيّت خدا میكند و مَـٰلِكِ يَوْمِ الدِّينِ [2] میگويد؛ ولی در قيامت كه از اين حقيقت پرده برداشته میشود، با جان و سرّ و عقل و نفس و زبان اقرار به مالكيّت و مَلِكيّت او مینمايد و ءَامَنَّا وَ صَدَّقْنا میگويد.
ما امروز اوّل يكدگر را میبينيم و سپس خدا را؛ اوّل به موجودات و آثار نظر میكنيم، و پس از آن استدلال بر إتقان صنع و وجود خدا مینمائيم.
در آنجا به عكس است؛ اوّل نظر بر خدا و صفات او میافتد و به تَبَعِ آن بر موجودات.
در آنجا مشهود است كه زمين در قبضۀ خداست، و البتّه چنين زمينی مُشرِق و نورانی است. و مشهود است كه آسمانها پيچيدۀ در دست قدرت اوست. يعنی مُلک و ملكوت، و زمين و آسمان، و عالم غيب و شهادت، و ظاهر و باطن، و دنيا و آخرت، و جسم و روح، همگی در دست قدرت خدا مقهور، و مشهود به مقهوريّت هستند.
📚 معادشناسی، ج۵، ص۲۰۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ رسالۀ خطّی علاّمۀ طباطبائی در «معاد» ص27.
2ـ آيۀ 4، از سورۀ 1: الفاتحة.
🆔 @allame_tehrani
🗣 امتحانات الهی به خاطر اقرار و اعتراف مردم است
امتحاناتی كه خداوند از مردم مینمايد برای اقرار و اعتراف آنها به اين مسأله است، نه برای آنكه برای خود خدا چيزی منكشف شود.
المٓ * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوٓا أَن يَقُولُوٓا ءَامَنَّا وَ هُمْ لَايُفْتَنُونَ.[1]
«آيا مردم به مجرّد اينكه به زبان بگويند ايمان آورديم، رها میشوند؟ آيا چنين میپندارند؟ نه چنين نيست؛ امتحان میشوند تا بر خود آنها روشن گردد كه گفتار زبانی بدون اعتقاد و ايمان قلبی مثمر ثمری نيست.»
برای خداوند معلوم است كه مؤمن كيست و كافر كيست، نيازی به آزمايش ندارد؛ ولی برای آنكه خود مردم همگی ادّعای ايمان كامل را نكنند و خود را همصفّ با سلمان فارسی و همرزم با عمّار ياسر و أبوذر غِفاری ندانند، و رتبه و درجۀ آنها در نزد خود آنان مشهود و معلوم گردد آزمايش به عمل میآيد.
همچنين ظهور سائر صفات و اسماء خدا در قيامت، برای اقرار و اعتراف منكرين است؛ نه برای تحقّق اين صفات نسبت به خود ذات باری تعالی شأنُه العزيز.
📚 معادشناسی، ج۵، ص۲۱۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ آيۀ 1 و 2، از سورۀ 29: العنكبوت.
🆔 @allame_tehrani
🔹برای اهل قيامت، كيفيّت نزول نور توحيد و ولايت در عوالم مشهود است
انسان در اين دنيا در پشت حجابهای ظلمانی و نورانی محبوس و پردهنشين است، ولی چون حركت میكند و با موجودات عوالم عِلوی آشنا میشود و با آن صُوَرٌ عَارِيَةٌ عَنِ الْمَوَآدِّ عَالِيَةٌ عَنِ الْقُوَّةِ وَ الاِسْتِعْدَادِ انس میگيرد، میبيند كه تمام آن عالم نور است.
اوّل، نور ازلی و ابدی است كه اشراق بر موجودات كرده؛ بر آن موجودات ملكوتی كه روح محضند و صورت ندارند، و بالاتر از كمّ و كيف هستند. صورت، متعلّق به عالم مثال و برزخ است؛ در آنجائی كه مافوق عالم مثال است صورت نيست. در آنجا معانی مجرّده و بسيطه و حقائق بَحْته و صرفه وجود دارند.
بعد از آنجا، آن نور تنازل میكند و به عالم صورت میآيد؛ و برای انسان مشهود میشود كه چگونه آن نور، اشراق به اسماء جزئيّه و از آن پس به اسماء جزئیتر نموده، و به تمام فرشتگان عالم صورت رسيده تا اينكه عوالم يكی پس از ديگری روی سلسلۀ مراتب منظّمِ خود از نور پروردگار بهره و سهميّه برداشتند و از عوالم بالا به خود و از خود به عوالم پائينتر پخش كردند.
در اينجاست كه فرمايش مولیالموالی در همين حديث شريف قريبالذّكر گذشت كه: وَ إذَا اعْتَدَلَ مِزَاجُهَا وَ فَارَقَتِ الأضْدَادَ، فَقَدْ شَارَكَ بِهَا السَّبْعَ الشِّدَادَ. مشاركت انسان با آسمانهای متقن و محكم و هفتگانه كه خدا آفريده، مسانخت و مجانست با آن صور عاليه میباشد.
اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الأرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الأمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوٓا أَنَّ اللّٰهَ عَلَی كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللّٰهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً.[1]
«خداوند است آنكه هفت آسمان را آفريد، و از زمين نيز به مثل آسمانها آفريد. امر خدا پيوسته بين آسمانها و زمين نازل و جاری است؛ برای اينكه شما بدانيد كه خداوند بر هر چيز تواناست و علم او بر هر موجودی احاطه دارد!»
از اينجا استفاده میشود كه منظور و مقصود از خلقت آسمانها و زمين، معرفت و اقرار انسان به سعۀ قدرت و احاطۀ علم خداست.
📚 معادشناسی، ج۵، ص۲۱۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ آيۀ 12، از سورۀ 65: الطّلاق.
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏔 کوهنورد توحید 🏔
🎙حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰قانون توحید!
💬 حکایتی عجیب از آیتالله سید علی قاضی (قدس سره)
🎙حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
📝 مـتـن حـکـایـت
🆔 @allame_tehrani
🔸سختی راه سلوک؛ روغن سالک را درمیآورند!
در راه خدا، سالِک را زیر سنگ آسیاب میگذارند و لِه میکنند و به این هم اکتفاء نمیکنند و روغنش را درمیآورند ولی سالک باید تحمّل کند و دست از طلب و سیر برندارد.
▪️حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
📔«سیر و سلوک» طرحی نو در عرفان عملی شیعی ✍ آیتالله حاج شیخ علی رضایی تهرانی (حفظهالله) ـــــــــ
🔴 بایدهای سیر و سلوک
زاد و توشۀ سفر یعنی آنچه مسافر به همراه خود برمیدارد تا با كمک آن بتواند راه را بپیماید و به سرمنزل مقصود راه یابد. سلوک الی الله هم چون سفری روحانی است نیاز به زاد و توشۀ مناسب خود دارد. زاد و توشۀ سلوک چیزی جز اعمال و آدابی كه سالک انجام میدهد تا به مقصد برسد، نیست. جزئیات این اعمال و آداب بسیار است كه اشارۀ به همۀ آنها در این مختصر ممكن نیست و از اینرو فقط باید به برخی از مهمترین كلیات آنها اشاره كنیم. ولی قبل از شروع تذكار چند نكته را مقدمتاً بایسته میدانیم: ...
فهرست
↓۱- مقدمات چهاردهگانهٔ بحث
↓۲- زاد و توشۀ سفر
↓۲.۱- ادب
↓۲.۲- اخلاص
↓۲.۳- ارادت
↓۲.۴- اطاعت از استاد
↓۲.۵- انس با قرآن
↓۲.۶- ایثار نسبت به دیگر سالکان
↓۲.۷- ترک محرمات، انجام واجبات (توبه)
↓۲.۸- ترک عادات
↓۲.۹- تقوا
↓۲.۱۰- توسّل به مقربان درگاه الهی
↓۲.۱۱- توکل
↓۲.۱۲- ثبات قدم
↓۲.۱۳- جمعیت خاطر
↓۲.۱۴- جوع و گرسنگی
↓۲.۱۵- حزن دائم
↓۲.۱۶- حلالخوری و ترک حرام و مشتبه
↓۲.۱۷- خدمت به والدین
↓۲.۱۸- دوری جستن از لذتها و مشتهیات نفسانی
↓۲.۱۹- دوام طهارت
↓۲.۲۰- دوام ذکر
↓۲.۲۱- ذلت و مسکنت و خاکساری
↓۲.۲۲- رعایت حقوق
↓۲.۲۳- رفیق
↓۲.۲۴- رفق و مدارا
↓۲.۲۵- سَهَر (سحرخیزی)
↓۲.۲۶- صمت (سکوت)
↓۲.۲۷- طلب حال، حفظ آن و تبدیل آن به مقام
↓۲.۲۸- عزلت و خلوت
↓۲.۲۹- عشق و محبت
↓۲.۳۰- فکر
↓۲.۳۱- قبض و بسط
↓۲.۳۲- کتمان سرّ
↓۲.۳۳- کیاست
↓۲.۳۴- مراقبه
↓۲.۳۵- محاسبه، معاتبه، معاقبه
↓۲.۳۶- مسارعت
↓۲.۳۷- مشارطه
↓۲.۳۸- همت بلند
↓۲.۳۹- نفی خواطر
↓۲.۴۰- وفا
↓۲.۴۱- یاد مرگ
↓۳- پانویس
🌐 مشاهده از طریق لینک زیر:👇
http://erfanvahekmat.com/e/lu
✍ آیةالله حاج شیخ علی رضائی تهرانی
📚 کتاب «سیر و سلوک» (طرحی نو در عرفان عملی شیعی) ص ۲۷۱ تا ۳۷۷
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
✍ قلم طاهر و نورانی مرحوم علامه طهرانی (قدس سره) آقایان رفقا از خواندن کتاب روح مجرّد غافل نشوند! گ
💫 تأثیر نور انسان بر قلم او ✍
هرچه نور انسان بیشتر باشد در بیان انسان، در قلم و کتابت او بیشتر منعکس میشود و قلمش قلمی پاک و طاهر میشود!
نوشتههای أولیاء خدا نیّر و منوِّر است، نوربخش است! طاهر و مطهِّر است!
وقتی انسان این کتابها را مطالعه میکند لذّت برده متوجّه معبود میشود، نوشتههای أولیاء خدا انسان را متوجّه خدا میکند دل انسان را نورانی میکند و از قبض و کدورت بیرون میآورد و قلب منشرح و واسع میشود.
▪️حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
🆔 @allame_tehrani
🔰پنج جملهٔ ناب و ارزشمند و عمیق
از حضرت علامه طهرانی (قدس سره)
1⃣ ذکری که انسان بر زبان جاری کند و او را به خدا نزدیک نکند اصلاً ذکر نیست.
2⃣ حضور قلب در خلوت برای انسان حاصل میشود.
3⃣ اگر انسان در خلوت کار نکند قدرت ندارد در جلوت کار کند.
4⃣ هر عملی که ایجاد محبت کند مُمضیٰ است و هر عملی که ایجاد محبت نمیکند مورد تأیید نمیباشد.
5⃣ انسان به هر چیز بیشتر توجه داشته باشد محبت آن چیز بیشتر در نفس او ایجاد میشود.
◾️بیانات اخلاقی مرحوم علامه طهرانی پیرامون حدیث قدسی «یاعیسی»
🆔 @allame_tehrani
28.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥾 لگدِ محکم به نفس
🎙حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
🆔 @allame_tehrani
🔸رژیم غاصبِ نسلکُش
🔺جنایتِ نسلکُشیِ رژیمِ غاصب
✊ مردم عصبانیاند
🎙رهبر معظم انقلاب
#مرگ_بر_اسرائیل
🆔 @allame_tehrani
◾️ آجرک الله یا صاحبالزمان ◾️
🏴 بیمارستان المعمدانی دیگر زخمی ندارد...😭
😔 حملهٔ وحشیانهٔ رژیم غاصب صهیونیستی به بیمارستانی در غزه و شهادت بیش از هزار نفر از مردم مسلمان فلسطین را محضر امام زمان علیهالسلام و مسلمین جهان تسلیت عرض میکنیم.
🔸️أَلَا لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظَّالِمِينَ
🆔 @allame_tehrani
Mehdi Rasoli - Allahumma (128).mp3
3.08M
😭 اللهم إنا نشکو إلیک...
🎙حاج مهدی رسولی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤲 اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِنَّا عَلَی ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
📖 فرازی از دعای افتتاح
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر واعظ و خطیبی که این مسأله را نگوید مرتکب گناه شده است
🎙آیتالله شهید مطهری
🆔 @allame_tehrani
45.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مسألهٔ فلسطین
🎙سخنرانی کامل استاد شهید مطهری
🆔 @allame_tehrani