📜 نامهٔ منتشر نشدهٔ حضرت علّامه آیةالله حسینی طهرانی (قدس سره) به محضر قائد عظیمالشأن انقلاب حضرت آیةالله خامنهای (متّع اللّٰه الإسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف)، بعد از منصوب شدن به مقام عظمای ولایت و رهبری انقلاب اسلامی و پاسخ ایشان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ نامهٔ مرحوم علامه طهرانی (ترجمه)
سلام علیکم
به گواراترین زندگی و کاملترین عافیتها پاینده باشید. آرزوی بهرهوری از تمتعات الهیه و دوری از هر ناخوشی و ناراحتی را برای شما دارم. حمد آن خدایی را که غم و غصه را از ما برداشت؛ همانا که پروردگار ما بسیار آمرزنده و سپاسگزار است.
مشهد مقدس
سید محمدحسین حسینی طهرانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ پاسخ رهبر معظم انقلاب:
بعد السّلام و التّحیّة مرقومهٔ شریف حامل التفات و توجّه و ادعیّهٔ زاکیّهٔ آنجناب زیارت شد. ضمن عرض تشکّر وافر به همراه شوقِ زیارت و استفاضه از صحبت نورانی آن نَفسِ زکیّه دوامِ توفیقاتتان و اجابت دعواتتان را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سیّد علی خامنهای ۱۳۷۰/۰۳/۲۶
🆔 @allame_tehrani
نظر علامه طهرانی دربارهٔ حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی).pdf
1.43M
🔰نظر مرحوم علامه طهرانی دربارهٔ حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- نظر مرحوم علامه طهرانی (ره) دربارهٔ حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی
- ارتباط و ملاقاتهای مرحوم علامه طهرانی (ره) با مقام معظم رهبری
- متن پیام تسلیت مقام معظم رهبری بمناسبت رحلت مرحوم علامه (ره)
- جواب نامهٔ تسلیت، از طرف بیت مرحوم علامه
- سفارش اکید مرحوم علامه به دعا کردن برای مقام معظم رهبری
- «تضعیف ایشان، تضعیف اسلام و حرام مسلّم و معصیت کبیره است»
- «تشخیص خبرگان در انتخاب حضرت آیتالله خامنهای برای همه حجّت است»
- بیعت اهل حلّ و عقد، نافذ است و برای همهٔ افراد کافی است
- کلام مرحوم علامه (ره) در کتاب «وظیفهٔ فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام» دربارهٔ مقام معظم رهبری
- خدمات و دلسوزیهای حضرت آیتالله خامنهای برای اسلام و مسلمین
- انتخاب رهبری توسط خبرگان، به معنای بیعت مردم با ایشان است
- لزوم اطاعت از افرادی که توسط حاکم گماشته میشوند
- اثرات مثبت احکام اسلام در زندگی و روح مسلمانان
📚 نورمجرد، ج۳، ص ۲۳۴ تا ۲۴۲
🆔 @allame_tehrani
💠 از اندیشهٔ تشکیل حکومت اسلامی
تا تحقق آن
مرحوم علامه طهرانی (قدس سره) از معدود عالمان دینی بودند که از دیرباز به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی اعتقاد داشته و در مسیر تحقق این امر گامهایی مؤثر برداشته بودند به گونهای که از نظر تاریخی، ایشان یکی از مهمترین ارکان انقلاب اسلامی محسوب شده و سهم عظیمی در نهضت بر ضد حکومت منحوس شاهنشاهی داشتهاند.
با این وصف، غلبهٔ چهرهٔ عرفانی و مقامات سلوکی ایشان که بر سایر ابعاد وجودیشان نیز سایه افکنده است و همچنین کتمان شدید و شهرت گریزی ایشان سبب شده که این جنبهٔ ایشان نیز مخفی بماند و آنطور که باید شناخته نشود به گونهای که جز همرزمان ایشان در آن دوران کسی از این فعالیتهای تشکیلاتی وسیع و پنهان ایشان مطلع نمیباشد.
در این قسمت بر اندیشههای ایشان و سپس گوشهای از فعالیتهای سیاسیشان مروری گذرا شده است که میتواند راهی برای تحقیق بیشتر در این زمینه باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاههای سیاسی و اجتماعی مرحوم علامه بسیار وسیع و ظریف است و بررسی اندیشهٔ سیاسی ایشان محتاج تألیف کتابی مستقل است و در اینجا مروری گذرا شده است بر اصول و پایههای اندیشهٔ سیاسی این رجل الهی که در آن میتوان همراهی عمق و دقت و جامعیت و توحید و فقاهت و صدق و اخلاص را با هم مشاهده نمود.
💬 اندیشهٔ تشکیل حکومت اسلامی
حضرت علّامه طهرانی رحمةاللهعلیه در زمانى که در نجف بودند فکر تشکیل حکومت اسلامى و رهائى از حکومت طاغوت را نه بعنوان یک کار سیاسى بلکه بعنوان یک وظیفهٔ الهى شناخته و تعقیب نموده و مبانى علمىاش را تقریر میکردند. خودشان در این باره مىنویسند:
«در نجف اشرف هم مجموع ماندنمان هفت سال شد که در این مدّت بحثهاى ولایت فقیه و بحثهاى اجتهادى و مسائل گوناگون پیش آمد و من رسالهاى دربارهٔ وجوب عینى تعیینى نماز جمعه در نجف نوشتم که الآن موجود است. و بحثهاى ولائى ولایت فقیه و أمثال آن یک بحثهائى است مخصوص طلبهها؛ تا اینکه بالأخره براى ما خوب ملموس و مشهود شد که: خداوند براى عالَم ولىّ و صاحب اختیارى معیّن نموده است، و این دستگاههاى ظلم و جور به هیچ وجه من الوجوه داراى اعتبار نیست و سندیّت ندارد، و خداوند براى ما راهى تعیین نموده و منهاجى معیّن کرده است که ما باید خودمان را به آنها برسانیم.
از اینکه در روایات عدیده داریم که اسلام بر پنج پایه است: نماز و روزه و زکات و حجّ و ولایت؛ و مَا نُودِىَ بِشَىْءٍ مِثْلَ مَا نُودِىَ بِالْوِلَایَةِ «هیچ چیز اهمّیّتش مثل اهمّیّت ولایت نیست» بر ما روشن شد که: بر طبق آیات قرآنى و روایات، امرى که از همه واجبتر است همین تشکیل حکومت اسلامى است.
ما مسلمانیم، نماز میخوانیم، روزه مىگیریم، زکات میدهیم، خمس میدهیم، حج مىرویم؛ ولى همهاش بىرمق و بىمایه و بىرنگ، زیرا که بالاى سر ما پرچم کفر است».
* جایگاه حکومت اسلامى
در زمانى که مبارزه با حکومت طاغوت و تلاش براى تحقّق حکومت اسلام نزد بسیارى از افراد و حتّى برخى عالمان امرى نامطلوب و سیاسى کارى تلقّى مىشد، و برخى که بیشتر و روشنتر فکر میکردند آن را امرى خوب مىپنداشتند نه ضرورى، و گروه سوّم آن را وظیفهاى لازم در ردیف سایر وظایف دینى میدانستند؛ معظّمٌله آن را از اهمّ واجبات و زیربناى تمامى أعمال مىشمردند که به برکت آن، اینها نیز قابل قبول میباشند و لذا آغاز به طراحی حکومت اسلام نمودند.
از نگاه مرحوم علامه تشکیل حکومت اسلام واجبی است شرعی که شرط احیاء دیگر واجبات نیز میباشد. خودشان در این رابطه میفرمایند:
«خلاصه با آن ترتیب که طاغوت پیش مىرفت ما دیدیم هیچ چارهاى نیست مگر اینکه انسان شروع کند به مبارزه با حکومت جور، تا حکومت عدل را تشکیل دهد. چون تشکیل حکومت اسلامى از أوجب واجبات و از اهمّ فرائض است. براى مثال اگر نماز شما روى جهتى ترک شد آن مقدارى که چوب مىخورید کمتر است از اینکه در صدد و اهتمام تشکیل حکومت اسلامى نباشید؛ او مقدّم است.
نماز ظهر وقتى قبول است که انسان در سایهٔ حکومت اسلام باشد، روزه وقتى قبول است که انسان در سایهٔ اسلام باشد، حج وقتى مقبول است که انسان در سایهٔ اسلام باشد، و همهٔ چیزها. وقتى انسان در زیر پرچم پیغمبر صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم است همهٔ أعمال او قبول است. وقتى انسان پیغمبر صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم را رها کرد و رفت زیر پرچم معاویه و أبوسفیان، حالا هر چه نماز بخواند، هر چه روزه بگیرد، خیلى روشن است که آن نماز، نماز نیست. آن نمازى که أبوسفیان و معاویه بپسندد و امضاء کند نماز نیست، چون او اصلاً وضعش و مکتبش ضدّ نماز است. او عامل نماز برانداز است، نه ایجاد کنندهٔ نماز».
📚 پرتویی از نورمجرد، ص ۱۱۷ و ۱۱۸
(برای اطلاع از تفصیل این مباحث، به کتاب آیتِنور و نورمجرد مراجعه کنید.)
🆔 @allame_tehrani
🔴 ضرورت اطاعت از ولیّفقیه
از دیدگاه مرحوم علامه طهرانی (قدس سره) ولایت در اصل اختصاص به خداوند متعال دارد و پس از وی به پیامبران و اوصیاء ایشان میرسد و اگر به هر علتی دسترسی به ایشان نبود ولایت به فقیه از خود گذشته و به مقام خلوص رسیده میرسد و اگر به هر علتی دسترسی به وی نبود به فقیه عادل اعلم و قادر بر اجراء منتقل میگردد. معیار تشخیص مصداق این امر از نگاه حضرت علامه تشخیص خبرگان است که افرادی خبره و عادلند و انتخاب ایشان بر دیگران حجت است.
پس از اینکه کسی در مقام و جایگاه ولایت قرار گرفت و مردم نیز با او بیعت کردند – بیعت خبرگان (که نمایندهٔ مردمند) بیعت مردم محسوب میشود – اطاعت از این ولیّفقیه و رهبر حکومت اسلام بر همه واجب است و اگر حکم نمود حکمش حتی بر دیگر مجتهدان نافذ است.
ایشان جایگاه رهبر فقید انقلاب مرحوم آیةاللهالعظمی خمینی و مقام معظم رهبری مدظلهالعالی را در جامعهٔ اسلامی چنین میدانستند. در درس پنجم و ششم از کتاب وظیفهٔ فرد مسلمان میفرمایند:
« بارى مردم آن روز آیةالله خمینى را به حکومت شناختند. وقتى ایشان حاکم مسلمین شد، حاکم مسلمین یک مزایایى و خصوصیّات دیگرى پیدا مىکند که دیگر اگر انسان تابحال نسبت به ایشان آن احترامات و آن دقّت در عمل، آن لزوم اطاعت و تبعیّت را نداشت بمجرّد نسبت حاکم، آن وظایف الهى بر گردن انسان مىآید، یعنى از همان وقت ایشان شدند حاکم اسلام، یعنى امرش، امر خداست امر رسول خداست. و بر همهٔ مردم واجب است از ایشان اطاعت کنند و تخلّف از آن جایز نیست و ولایت فقیه الآن در صورت بیعت فعلیّت پیدا کرده است، و از مرحلهٔ انشاء به فعلیّت رسیده و حاکم فعلى در خارج متحقّق شده است. در اسلام هم دو حاکم معنا ندارد، هزار نفر مجتهد مىتوانند در یک زمان باشند ولى حاکم دو تا نمىشود. حاکم اسلامى یکى است و حکمش هم نافذ است حتى بر مجتهدین دیگر.
اگر حاکم حکمى بکند بر همهٔ مسلمین واجب است اطاعت کنند و حتى بر مجتهدى أعلم از حاکم، یعنى اگر در یک زمانى روى بعضى از جهات حاکم اسلام أعلم نبود، و حکمى کرد، بر مجتهدین اعلم از حاکم هم واجب است از آن حاکم اطاعت کنند. شنیدهاید که مثلاً در رؤیت هلال اگر حاکم حکم کند امشب اوّل شوّال است بر همه واجب است که از او اطاعت کنند. یعنى حتّى مجتهدین اعلم از او هم فردا باید روزهٔ خود را بخورند.»
« گفتیم که: حاکم اسلام واحد است و نمىشود در سیطرهٔ اسلام دو تا حاکم باشد. وقتى یکى از مجتهدین حاکم شد حکمش بر تمام افراد مسلمان و حتّى بر مجتهدین دیگر و حتى بر افرادى که از حاکم أعلماند نافذ است. خداوند به جهت حفظ مصالح نظام حکم او را حجّیّت داده است.
حالا باید دید وظیفهٔ مجتهدین دیگر چیست؟
مجتهدین دیگر در عبادات و معاملات و حجّ و هر چیزى که راجع به امور شخصى است نمىتوانند از آن حاکم تقلید کنند، زیرا این امور تقلیدى نیست؛ و تقلید بر مجتهد حرام است، امّا در امور ولائى که راجع به حکومت است، و شرع مقدّس اسلام اختیار آن را به دست حاکم داده است بر همهٔ مجتهدین واجب است تابع باشند، و هر چه او گفت عمل کنند. در امر جنگ، در امر صلح، در اخذ مالیاتها، در خراب کردن خیابانها، در ترکیب امور ادارات، در قوانین راهنمائى، در نماز عید فطر و قربان، و تعیین روز عید فطر و روز عید قربان، و حکم بدخول شهر و رؤیت هلال و أمثال ذلک که مسائل اجتماعى یکى دو تا نیست الى ما شاء الله بسیار است که اینها باید در جامعهٔ اسلام یک حکم داشته باشد، و هیچ حقّ خلاف ندارد؛ مگر انسان علم به خلاف داشته باشد.
مثلاً اگر حاکم اسلام در شبى که معلوم نیست شب آخر ماه رمضان است یا شب اوّل شوّال حکم کرد که: فردا عید است، بر همه واجب است فردا را عید بگیرند؛ و روزه را بخورند. و دیگر نمىتوانند بگویند: عید بر ما ثابت نیست، چون استصحاب رمضان داریم؛ و در روایات آمده است: صم للرّویة و أفطر للرّویة؛ رسول خدا فرمود روزه بگیرید بدیدن ماه و بخورید بدیدن ماه. نَه، این سخن صحیح نیست زیرا خود رسولالله فرمود حکم حاکم حجّت است. این هم کلام رسول خدا است که اگر آن دلیل را با این دلیل ضمیمه کنیم مىفهمیم صم للرؤیة و أفطر للرؤیة آنجائى است که حکم حاکم نباشد؛ و امّا اگر حکم حاکم آمد بر آن دلیل حکومت دارد.
مردم ایران هم که با آیةالله خمینى بیعت کردند براى حکومت، و روز ۱۲ فروردین که همه جمع شدند و بیش از ۹۸ درصد رأى دادند، بر انقراض سلطنت طاغوت و برقرارى حکومت اسلام، این پاى صندوق رفتن که در واقع رفراندم عمومى براى همهٔ افراد سرتاسر مملکت بود، این بیعت بود با حکومت ایشان؛ و اگر ما بیعت را با حاکم لازم بدانیم کما اینکه همینطور هم هست؛ و در حکومت بیعت لازم است، مردم ایران با ایشان علاوه بر اجتهاد و مقامات علمى در آن روز بیعت کردند؛ و از آن روز ایشان حاکم شرع شدند.
⬇️ ادامه در پست بعدی ⬇️
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبلی» ⬇️
بنابراین از آن به بعد مجتهدین دیگر از نقطه نظر مدارک شرعى نمىتوانند با ایشان در امور حکومتى مخالفت کنند؛ گرچه آراءشان در مسائل شرعى، و فهم از آیات قرآن و اخبار و أمثال آن محترم است؛ امّا در مسائل سیاسى و اجتماعى و آن مسائلى که راجع به حکومت اسلام است، و حکومت را حکومت واحد مىکند، باید تابع حاکم باشند...
لذا هر کس از من سؤال مىکرد، میگفتم: حکم اسلام لازمالإجراء است، و الآن آیةالله خمینى حاکم اسلام اند، و اوامر ایشان بر همه مطاع است. مالیاتها باید داده شود. براى ما که برگهٔ آب و برق و تلفن مىآوردند مىگفتم: زودتر پول آن را بدهید که شاید دولت به این پول احتیاج داشته باشد، یک قدرى زودتر در صندوقش ریخته شود.
وقتى دولت مىگوید: مثلاً اجناس در بازار آزاد نباید خرید و فروش بشود، دیگر انسان جایز نیست خرید و فروش آزاد بکند، نمىتواند بکند. چرا؟ چون دولت گفته است و دولت را هم حاکم معیّن کرده است و حاکم مىگوید: این کار را نکنید. رسول خدا صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم وقتى حاکمى را براى جائى مىفرستادند، اوامر او واجب الإطاعه بود، همه اطاعت مىکردند، هرچه مىگفت باید مردم بپذیرند، چون حاکم از طرف رسول خدا است. در روایات داریم که فقهاء امّت من و رُوات احادیث ما حجّت خدا هستند از طرف ما بر شما، و ما حجّتیم بر آنها از طرف خدا، کسى که ردّ کند آنها را، ردّ ما کرده است، و کسی که ردّ ما کند ردّ خدا کرده است و کسى که ردّ خدا کند در حکم شرک بالله است.
انسان باید تمام این مسائل را مو به مو عمل کند، تا با هواى نفس خداى ناکرده آمیخته نشود؛ من و توئى پیش نیاید. اگر ریاست بدست تو نیفتاد و بدست او افتاد، خوش به حالت که بدست تو نیفتاد؛ اگر بدست تو افتاده بود چطور مىشد؟ خدا را شکر کن حالا که او مسؤولیّت را پذیرفته است و بار را تحمّل کرده است تو هم اگر در اخلاص و نیّت خود صاف و صادق باشى چه فرقى مىکند، کار بنام تو باشد یا به نام او، مسلمین داراى عزّت و سعادت بشوند، از زیر پرچم کفر بیرون بیایند، پرچم اسرائیلى بر سرشان نباشد، پرچم آمریکائى نباشد، پرچم روسیهاى نباشد، عمدهٔ مطلب این است.
حالا برنج گران باشد، روغن گیر نیاید، اینها یک مشکلاتى است که خیلى مهمّ نیست؛ شما بگوئید: انسان آخرش از گرسنگى هم بمیرد. غیر از این که نیست. آیا اگر انسان زنده باشد و زیر پرچم آمریکا باشد بهتر است یا بمیرد و زیر پرچم کفر نباشد؟...
خداوند مىفرماید: «لَئِن شَکَرْتُم لَازِیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرْتُم إنَّ عَذَابِى لَشَدِید»، حالا که خداوند این موهبت بزرگ را به ما ارزانى داشته است باید قدردانى کرد. و دستورات حاکم اسلام را اجرا نمود، لذا دادن مالیات لازم است. حضور در نماز جمعه واجب است؛ و انسان نباید اشکال کند که من در عدالت امام جمعه شک دارم، امام جمعه را حاکم نصب مىکند، و عدالت او بر عهدهٔ حاکم است نه بر عهدهٔ ما؛ چون در هر شهر که یک نماز جمعه بیشتر نمىتواند اقامه بشود، و همهٔ افراد هم باید شرکت کنند، و چه بسا همین امشب حاکم اسلام، شخصى را براى امامت نماز جمعه براى فلان شهر مىفرستد، مردم چه مىدانند که او عادل هست یا نه؟ امّا به اتّکاء گفتار حاکم بر همه واجب است که بیایند و به او اقتدا کنند، و اگر بگویند: ما عدالتش را نمىدانیم گناهکارند. در این نمازهاى عادى شناخت عدالت بعهدهٔ ماست و اما در نماز جمعه بعهدهٔ حاکم است، عیناً مانند قاضى را که حاکم معیّن مىکند تشخیص عدالتش بعهدهٔ مردم نیست. پس ما باید برویم و در هر نماز جمعهاى شرکت کنیم و اوامر حاکم را اطاعت نمائیم؛ و به اندازهاى هم که مىتوانیم بایستى در مسائل جمیلهٔ حکومت اسلام کوشش کنیم و دلسوز باشیم. آن مقدارى که از دستمان برمىآید انجام دهیم، آن مقدارى که از فکرمان برمىآید ارائهٔ طریق کنیم.»
و در همین سخنرانی که چند روزی پس از رحلت بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران رضواناللهعلیه ایراد شده است دربارهٔ مقام معظم رهبری مدظلهالعالی میفرمایند:
«... از نقطه نظر اینکه عنوان بیعت با ایشان هم بر اساس رهبرى بعد از آیةالله خمینى بوده است؛ اطاعت از ایشان هم در امور اجتماعى و سیاسى که لازمهٔ رهبرى است واجب مىباشد؛ و ایشان هم بحمدالله فردى است مجاهد و عامل و مدبر و متدین، و بنده گرچه تا بحال ایشان را ملاقات نکردهام؛ ولى یک روز که مرحوم شهید مطهرى آمده بودند به منزل ما، از ایشان سؤال کردم: چه افرادى در شوراى انقلاب شرکت دارند؟ ایشان چند نفر را اسم بردند که یکى از آنها آقاى خامنهاى بودند که در آن هنگام چندان هم بین مردم معروف نبودند بعد هم از ایشان پرسیدم: آقاى خامنهاى چطور آدمى است؟ گفتند آدم خوب و وزین و عاقل و مدبر و آدم مجاهدى است و خلاصه آقاى مطهرى از ایشان تعریف کرد.
⬇️ ادامه در پست بعدی ⬇️
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبلی» ⬇️
و در این هفت هشت ساله که زمام امور بدست ایشان بوده است آنچه به گوش ما خورده خدمات خوبى بوده است چه از نظر خطبههایى که در نماز جمعه ایراد کردهاند؛ و چه مسافرتهایى که براى اعلاء اسلام و مسلمین انجام دادهاند، خلاصه منحیثالمجموع یک آدم جاافتاده و عاقل و دلسوزیست براى دین؛ و در این کوران انقلاب امتحانات زیادى دادهاند که نتایج خوبى داشته است؛ و شاید هم بر همین اساس نمایندگان خبرگان ایشان را انتخاب کردهاند.
چون همین جامعیّت مسألهٔ مهمى است براى عطف نظر و توجه نمایندگان خبره.
خبرگان افرادى هستند متخصّص و زحمت کشیده و بعضى از آنها را که من مىشناسم آیةالله حاج شیخ احمد آذرى قمى، و آیةالله حاج سیّد مهدى روحانى، و آیةالله حاج شیخ عباس ایزدى نجفآبادى اینها همه خودشان مجتهدند، و افراد پاکیزهاى هستند به تمام معنى. اینها مردمى هستند سابقهدار که چندین دوره درسهاى آیةالله بروجردى را دیدهاند، و از شاگردان ممتاز آیةالله حاج سیّد محمّد داماد بودهاند.
خبرگان بعنوان نمایندگان هستند از جماعت کثیرى که ایشان را انتخاب کردهاند؛ یعنى انتخاب هر خبره بعنوان بیعت جماعت کثیرى است که این شخص خبره بلندگو و وکیل و نمایندهٔ آنهاست. پس انتخاب این خبره و بیعت او در واقع بیعت آن جماعتى است از مردم که این خبره را معیّن کردهاند. بنابراین اکثریّت آراء خبرگان که همان اکثریت آراء اهل حلّ و عقد است، اگر بیعت همهٔ مردم نباشد، لااقلّ بیعت اکثریّت مردم با ایشان بعنوان حکومت خواهد بود.
و وقتى این بیعت انجام گرفت، آنوقت ایشان از طرف اسلام منصوب مىشود براى حکومت؛ و مردم باید در امر حکومت و سیاست و تصمیمگیریهائى که راجع به اصل اجتماع اسلامى است -جز امر تقلید که اختصاص به همان أعلم امّت دارد- از ایشان اطاعت کنند به همان کیفیتى که عرض شد و در اینجا لازم است أعلم امّت این رهبرى را نتفیذ و تأیید کند؛ و برایشان لازم است که امور واقعه را طبق نظر و رأى اعلم امّت به جریان اندازند.
در این صورت مردم دیگر نگویند ایشان که در فلان مسأله به ما امر نکرده است. بلکه همینکه ایشان وزیرى را براى امرى مىگمارد، و آن وزیر براى خودش مدیر کل و معاون معیّن مىکند؛ و آنها هم براى خودشان افراد زیر دستى تا برسد به آن خادم و پاسبان تمام اینها تحت رهبرى و حکومت ایشان حساب مىشوند.
فلهذا الآن که مثلاً مىخواهیم از خیابان عبور کنیم باید متوجّه باشیم که از خطکشى عابر پیاده بگذریم، زیرا که حاکم اینطور گفته؛ و باید رانندهها متوجّه باشند که وقتى مىخواهند ماشین را سر چهارراه متوقف کنند خط عابر را نگیرند و ماشیندارهاى مشهد بخصوص نبایستى مارپیچ حرکت کنند بلکه راه را براى عابر پیاده باز بگذارند و او را مقدّم بدارند. اینها همه امور شرعى است، و واقعاً اگر ما در همهٔ این امور دقّت کنیم و وجدان خودمان را با آنها سازش بدهیم، مىبینیم که چقدر اسلام در روح ما أثرات مثبت مىگذارد؛ و زندگانى دنیائى ما را رو به سعادت و رشد و کمال مىبرد، و عاقبتمان هم که بجاى خودش محفوظ است.
رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
ثلاث لا یغلّ علیهن قلبُ امرءٍ مسلمٍ: اخلاص العمل لله، و النصیحَةُ لأئمّة المسلمین، و اللّزوم بجماعتهم؛ سه چیز است که لازم و واجب است تمام مردمان مسلمان آن را بگیرند و از دست ندهند؛ یعنى هیچ مسلمى نمىتواند آن را بپذیرد، و در مقابل این سه امر، هیچ قلب مسلمى نیست که کدر و ناراحت و آلوده باشد؛ بلکه در برابر این سه امر پاک و صاف و خالص است. یکى اینکه انسان عملش را براى خدا انجام بدهد. حساب تو و منى از بین برود، و انسان خودش را یکى از افراد جامعه بداند و به اندازهاى که قدرت دارد براى برقراری محور اسلام و حکومت اسلام و مصالح مسلمین تشریک مساعى کند؛ دوم نصیحت به أئمّهٔ مسلمین و زمامداران و امامان و حاکمان آنها، سوم التزام به شرکت کردن در اجتماعات مسلمانان».
📚 پرتویی از نورمجرد، ص۱۲۲
(برای اطلاع از تفصیل این مباحث، به کتاب آیتِنور و نورمجرد مراجعه کنید.)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📝 بیانات مرحوم علامه طهرانی پس از درگذشت رهبر فقید انقلاب دربارهٔ لزوم اجرای حکم حاکم شرع مطاع در تمام زمینههای اجتماع عالم اسلام
🆔 @allame_tehrani
🔴 حرمت تضعیف حکومت اسلام
مرحوم علامه طهرانی (قدس سره) معتقد بودند که هر چیزی که موجب تضعیف حکومت اسلام شود حرام است. در کتاب نور مجرد در شرح نصائح مرحوم علامه برای خطبا و مبلغین میفرماید:
«هفتم: حرمت تضعیف حکومت إسلام؛»
مىفرمودند: امروز پرچم إسلام به دست حضرت آیةالله خامنهاى مدّظلّهالعالى مىباشد و هر کس ایشان را تضعیف کند إسلام را تضعیف کرده است و بر همین أساس عمدهٔ سعى و تلاش دشمنان إسلام بر تضعیف ایشان و تضعیف مسألهٔ ولایت فقیه است.
وظیفهٔ ما این است که مسألهٔ ولایت فقیه را به طرز صحیح و متقن براى مردم بیان کرده و آنان را آگاه سازیم که تنها راه نجات و برطرف شدن مشکلات و رسیدن به رشد و تعالى، اجراى کامل دستورات إسلام است. و اگر نقص و مشکلى در جامعه وجود دارد منشأ آن ولایت فقیه و إسلام نیست، بلکه ریشه در نقشهها و دسیسههاى أجانب و دشمنان إسلام یا کوتاهى خود مسلمین دارد.
مىفرمودند: هر عملى که موجب تضعیف حکومت إسلام شود حرام است و انسان حقّ ندارد نقائص حکومت را بالاى منبر بگوید. اگر کسى از مسؤولین عمل خلافى انجام داد و بیان آن موجب تضعیف حکومت اسلام مىشود، بیان آن در منبر حرام است؛ و اگر کسى بگوید، با دشمنان إسلام در تضعیف إسلام و ولایت فقیه هم جهت شده است.
مىفرمودند: اگر عیب و ایرادى در نظام إسلامى مشاهده مىشود، باید به مصادر امور و کسانى که احتمال میرود بتوانند آن را برطرف سازند گوشزد نمود و حقّ ندارید آن عیب را پخش کنید.
بله، اگر مسألهاى خلاف شرع باشد و ممکن است مردم در أثر تبلیغات و هیاهو به آن مبتلا شده و از منهاج دین قویم منحرف شوند، مانند طرح استعمارى کاهش جمعیّت و وازکتومى و توبکتومى نمودن مردان و زنان و عقیم و نازا کردن آنان، مىتوان آن را در منبر بیان کرد و خلاف شرع بودن و عواقب وخیم و ناگوار آن را براى جامعهٔ مسلمین توضیح داد. ولى این معنى را نیز خوب باید تفهیم کرد که این مشکلات به حکومت إسلام برنمىگردد، بلکه در أثر سیاستها و توطئههاى شیطانى دشمنان إسلام است که چه بسا با واسطههاى متعدّد اجرا و پیاده مىشود، بگونهاى که در نزد بسیارى حتّى گمان نمىرود که این امر، از نقشههاى شوم و خانمان برانداز استعمار است.
مىفرمودند: اگر کسى در مجلسى حضور یافته باشد که در آن از نظام اسلامى بدگوئى مىشود، اگر میتواند دفاع کند واجب است دفاع نماید وگرنه نشستن در آن مجلس جائز نیست.
بر همین أساس مى فرمودند: در این زمان که پرچم إسلام به دست رهبر معظّم انقلاب حضرت آیهالله خامنهاى حفظهاللهتعالى بوده و ثقل رهبرى امّت اسلام بر دوش ایشان است و با وجود این همه مخالفین و دشمنانى که دارند، باید براى ایشان در منبرها دعا کرد. و علاوه بر آن در مظانّ استجابت دعا و در دل شبها که دعا مقرون به اجابت است براى ایشان دعا کنید تا خداى تعالى معظّمٌله را از خطرات ظاهریّه و باطنیّه و کید و مکر دشمنان و مخالفین مصون بدارد و ایشان بتوانند در سایهٔ عنایات و تأیید و نصرت پروردگار، حافظ أحکام إسلام باشند.»
📚 پرتویی از نور مجرد، ص۱۲۵
(برای اطلاع از تفصیل این مباحث، به کتاب آیتِنور و نورمجرد مراجعه کنید.)
🆔 @allame_tehrani
❓وظیفهٔ افراد در موارد اختلاف نظرهای سیاسی و اجتماعی با ولیفقیه
بدیهی است که افراد غیرمجتهد و غیرمتخصص حق اظهار نظر در هیچ مسألهای را ندارند و نیز روشن است که مجتهدین و متخصصین در موارد مختلفی با هم اختلاف نظر دارند. خود مرحوم علامه (قدس سره) نیز بر اساس اجتهاد و تشخیص خود در بسیاری از مسائل آراء و مبانی خاصی داشتند و همچون همهٔ مجتهدان در نقاطی نظر شریفشان با رهبر فقید انقلاب متفاوت بود. سؤال اینست که در این موارد وظیفه چیست؟ و اگر کسی در موردی تشخیصی غیر از تشخیص حاکم حکومت اسلام داشت، چه باید کرد؟
ایشان در پاسخ این سؤال میفرمایند:
« اگر یک ساختمان را به دست دو معمار یا دو مهندس بدهند که این ساختمان را بناء کنید، و آن دو مهندس و معمار در فنّ خودشان کاملاً متخصّص باشند که لازمهٔ تخصص هم استقلال فکرى است، اگر یکى از آنها نظریهاش مثلاً این است که این ساختمان در این موقعیّت و خصوصیّت باید شرقى ساخته بشود، دیگرى نظرش این است که بایستى جنوبى ساخته بشود؛ یا یکى نظریهاش این است که اطاقها سه متر و نیم ارتفاع داشته باشد، دیگرى مىگوید: باید حتماً دو متر و هشتاد سانت باشد، یکى عقیدهاش این است که من باب مثال پىها را حتماً باید از بتون آرمه بریزیم و دیگرى مىگوید نه کافى است که پىها را از همان شفتهها آهک بریزیم و بیش از این لازم نیست.
در این اختلاف نظرها یا اینکه با همدیگر مىنشینند مشورت مىکنند و توافق حاصل مىشود، یعنى یکى از آنها دیگرى را قانع مىکند و با کم و زیاد کردن نقطه نظرها بالأخره روى نظریّهٔ هر دو نفر این نقشه ساختمان امضاء مىشود، یا اینکه نه؛ آنها حاضر نمىشوند که با توافق یکدیگر این ساختمان بنا شود؛ چون هر دو نفر از آنها یا یک نفر از آنها مستقلّ برأى است؛ و حاضر نیست به هیچ وجه از نظر خودش تجاوز کند.
در اینجا اگر بنا شود ساختمان را بدست یکى از آنها بدهند که بنظر او ساخته شود؛ و بالأخره او مهندس و معمار این ساختمان باشد، مىخواهیم ببینیم وظیفهٔ آن معمار یا مهندس دیگر چیست؟ او هم أهل خدمت است و مىخواهد کار بکند؛ و در این ساختمان عامل مؤثّرى باشد؛ و بالأخره تشریک مساعى کند. من باب مثال ساختمان یک محلّ مقدّسى است یک مسجد است و مىخواهد کار بکند؛ وظیفهٔ او چیست؟
یک وقت این معمار دوّم تابع آن معمار اوّلى مىشود در تمام آراء که هر چه تو در این نقشه امضاء کردى، من هم امضاء مىکنم که این کار مسلّماً کار غلطى است. زیرا بنا بفرض دوّمى هم در این امر متخصّص است، و نسبت به نقشهٔ اوّلى اشکال دارد، آن هم اشکال فنّى، و نمیتواند از نقطه نظر فکر امضاء کند؛ که اگر امضا کند، خیانت کرده است؛ براى اینکه ممکن است فردا این ساختمان فروبریزد؛ یا براى زلزله استحکامات لازمه پیشبینى نشده باشد، یا هوا به اندازهٔ کافى براى مدعوّین و حاضرین نباشد؛ و افرادى خفه شوند، و یا گازکشىاش درست نباشد، برقکشىاش کامل نباشد، و حریق اتّفاق بیفتد. امضاء او یعنى امضاء همهٔ خطرات.
بنابراین در موضوعات تخصّصى تبعیّت در رأى و فکر از دیگرى، صد در صد غلط است. هر گونه تخصّصى مىخواهد باشد، یعنى انسان بعد از اینکه خودش صاحب نظر شد دیگر نمىتواند با بصیرتى که پیدا کرده، تابع رأى دیگرى باشد. بنابراین اگر این معمار طرحهاى معمار دیگر را قبول و امضا کند بداعى اینکه مثل نام از جمله معمارین خارج نشود؛ یا ما هم در ردیف معمارین و افراد سرشناس باشیم و أمثال اینها، او خیانت کرده است، پس وظیفه عملى او چیست؟
اینجا به دو نحوه مىتواند عمل کند: یکى اینکه بگوید: حالا که او در فکر خودش مستقلّ شد، و این ساختمان بدست او افتاد؟ ما چرا عقب بمانیم؟ چه و چه؟ و شروع مىکند به خرابى و فساد؛ در موقع عمل پىها را بَد مىکَنَد و به بنّا و عمله دستور مىدهد آجرها را خوب کار نگذارند. ملاتها را خوب نریزند، خلاصه دسیسه مىکند، رشوه مىدهد؛ به سیمکشها مىگوید سر سیمها را نبندند و ... این هم که معلوم است که خیانت است. نحوهٔ دیگر آن است که مىگوید: حالا که من الآن آن نظریّاتم در این خصوص مورد قبول واقع نشد؛ به آن مقدارى که قدرت دارم از کمک به این ساختمان مقدّس خوددارى نکنم؛ من هم مانند یکى از عاملین دیگر مأمور براى عمل و اجراء و تصحیح مىشوم؛ لذا با اینکه خودش مهندس است، مىآید مانند یک بنّا به کارگرها سر مىزند؛ به سیم کش ها سر مىزند؛ به عملهها سفارش مىکند: آقاجان آجرها را خوب کار بگذارید؛ محکم کارى کنید! اینجا مسجد است، روى سر مردم فرو نیاید، و خلاصه مشغول کار مىشود اما بدون اینکه در کادر هدایت و نقشه اساسى، دخالتى داشته باشد.
این بهترین کار پسندیده است که در صورتى که از نیروى فکرى او استفاده نشده، عملاً نسبت به پایدارى این ساختمان و برقرارى آن حتى الإمکان کوشش کند، و تمام مساعى جمیلهٔ خود را ابراز نماید...
⬇️ ادامـــه در پست بعدی ⬇️
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل» ⬇️
در هر یک از رشتههاى تخصّصى مطلب از این قرار است بدون استثناء اجتهاد هم همین است. کسی که مجتهد مىشود، مجتهد مطلق، او در امور دینى ذى رأى و ذى نظر مىشود، و به هیچ وجه انسان نمیتواند مجتهد را از رأیش برگرداند مگر اینکه برود بنشیند با او مباحثه کند که جان من این رأیى که شما دادید بر اساس این مقدّمه، و این روایت، و این دلالت، و اصل بوده است و مثلاً این روایت ضعیفالسّند است، بدلیل اینکه راوى آن را کشّى و نجاشى تضعیف کردهاند و متأخّرین هم او را تقویت نکردهاند، پس روایت ضعیفالسّند فلهذا این فتواى شما صحیح نیست.
و در این صورت یا قبول مىکند و یا مىآید و با انسان مباحثه مىکند که آقا شما که مىگوئید اینطور و اینطور، حرف شما به این دلیل غلط است. شما این معنى را که از این آیه استفاده کردهاید؛ و مىگوئید: دلالتش این است، صحیح نیست؛ چون آیه چنین دلالتى ندارد، بلکه دلالت آیه چیز دیگرى است، و شما اینطور خیال کردهاید. خوب انسان هم مىبیند راست مىگوید؛ و انسان اشتباه کرده است...
امّا مجتهد بدون اینکه کسى او را قانع کند و بگوید که: در این فتوى اشتباه کردى، از رأى خودش برگردد و تابع مجتهد دیگر بشود جایز نیست، بلکه باید اجتهاد یعنى تخصّص، و تخصّص یعنى بصیرت وجدانى و علم وجدانى، و نور باطنى بر اینکه مطلب از این قرار است. چراغ روشن است. و انسان با دو چشم هم مىبیند که الآن چنین است. آن وقت انسان چشمش را به هم بگذارد و بگوید چنین نیست چون فلان کس چنان گفته است؛ این غلط است. این مىشود تقلید نسبت به شخص متخصّص و به هم گذاشتن چشم نسبت به شخص بینا و فلهذا مىبینم که در اجازهٔ اجتهادى که فقها به شاگردانشان مىدهند مىنویسند: و یحرم الله علیه التّقلید: یعنى دیگر از این به بعد تقلید بر او حرام است.
شخصى که به مرحلهٔ اجتهاد برسد، نه اینکه جایز است اجتهاد کند، بلکه دیگر نمىتواند تقلید بکند، تقلید حرام است... مجتهد هم نمىتواند تابع رأى دیگرى بشود. این راجع به مسائل کلّى اجتهاد.
امّا راجع به حکومت اسلام، گفتیم که: حاکم اسلام واحد است و نمىشود در سیطرهٔ اسلام دو تا حاکم باشد. وقتى یکى از مجتهدین حاکم شد حکمش بر تمام افراد مسلمان و حتّى بر مجتهدین دیگر و حتى بر افرادى که از حاکم أعلماند نافذ است. خداوند به جهت حفظ مصالح نظام حکم او را حجّیّت داده است. حالا باید دید وظیفهٔ مجتهدین دیگر چیست؟
مجتهدین دیگر در عبادات و معاملات و حجّ و هر چیزى که راجع به امور شخصى است نمىتوانند از آن حاکم تقلید کنند، زیرا این امور تقلیدى نیست؛ و تقلید بر مجتهد حرام است، امّا در امور ولائى که راجع به حکومت است، و شرع مقدّس اسلام اختیار آن را به دست حاکم داده است، بر همه مجتهدین واجب است تابع باشند، و هر چه او گفت عمل کنند. در امر جنگ در امر صلح، در اخذ مالیاتها، در خراب کردن خیابانها، در ترکیب امور ادارات، در قوانین راهنمائى، در نماز عید فطر و قربان، و تعیین روز عید فطر و روز عید قربان، و حکم بدخول شهر و رؤیت هلال و أمثال ذلک که مسائل اجتماعى یکى دو تا نیست الى ما شاء الله بسیار است که اینها باید در جامعهٔ اسلام یک حکم داشته باشد، و هیچ حقّ خلاف ندارد؛ مگر انسان علم به خلاف داشته باشد.»
📚 پرتویی از نورمجرد، ص۱۲۶
(برای اطلاع از تفصیل این مباحث، به کتاب آیتِنور و نورمجرد مراجعه کنید.)
🆔 @allame_tehrani
🔴 ضرورت هجرت به دارالاسلام و حرمت اولیهٔ توطن در دارالکفر
📚 پرتویی از نورمجرد، ص۱۱۹
⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️
🆔 @allame_tehrani
ویژه_نامه_پرتویی_از_نور_مجرد_20230208_024538.pdf
38.79M
📖 ویژهنامهٔ «پرتویی از نور مجرد»
۱. نامهٔ مقام معظّم رهبری در رحلت علامه آیةالله حسینی طهرانی
۲. متن پیام حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی
۳. آیتی از نور؛ نگاهى گذرا به زندگانى مرحوم حضرت علّامه طهرانی
۴. مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر؛ اساتید و مراودین سلوکی علّامه طهرانی
۵. ستارگان علم و فضیلت؛ اساتید علمی علّامه طهرانی
۶. سید الطائفتین؛ حضرت علامه در نگاه دیگران
۷. سری که عشق ندارد…؛ وصیتهائی به طالبان علوم دینی
۸. مهربانتر از برادر؛ ارتباط آیتالله شهید مطهری با علامه طهرانی
۹. طلب گوهر وصل؛ خاطرهای منتشرنشده از حضرت آیتالله شیخ عبدالقائم شوشتری
۱۰. راه تولای حسین است و بس؛ سیرهٔ حضرت علامه در عزاداری
۱۱. نفحات نفس یار؛ نکتههایی از علامه طهرانی
۱۲. از اندیشۀ حکومت اسلامی تا تحقق آن
- دیدگاههای علامه طهرانی در باب حکومت اسلامی
- بیانات علامه طهرانی در تجلیل از رهبر فقید انقلاب در خطبهٔ عید فطر
- نامه به مرحوم آیتالله میلانی
- علامه طهرانی و طرح تشکیلات تحلیفی
- تلاش برای نجات جان رهبری نهضت
۱۳. زلال معرفت؛ پاسخ به پنج شبهه
۱۴. یوم علی آل الرسول عظیم؛ رحلت و مراثی
۱۵. راه پرواز به آسمان؛ معرفی آثار علامه طهرانی
🆔 @allame_tehrani
فعالیتهای سیاسی مرحوم علامه طهرانی - نورمجرد۳.pdf
18.02M
🔰فـعّـالـیّـتهـای سـیـاسـی مرحوم علّامه طهرانی (قدّس سرّه)
یکی از ابعاد مهمّ و گسترده و امتیازات خاصّ حيات مرحوم علّامه طهرانی فعّالیّتهای سیاسیاجتماعی ایشان بود. توجّه به مشکلات جوامع اسلامی و غیرت دینی و حسّاسیّت نسبت به تسلّط کفّار بر مسلمانان و برنامهریزی و تلاش عملی برای مقابله با این امور و تشکیل حکومت اسلام از مهمترین دغدغههای ایشان در طول عمر شریفشان بود.
📚 نورمجرّد، ج۳، ص ۱۴۱ تا ۲۴۲
(به همراه فهرست تفصیلی مباحث)
🆔 @allame_tehrani