🌀ماهیت؛ قبل و بعد از هل بسیطه
📝 توضیحی پیرامون یکی از شروط مقدمات برهان
🔰حجت الاسلام سجاد انتظار
💠 یکی از قوانین محوری در حکمت و منطق مشاء تفکیک بین #ماهیت قبل از #هل_بسیطه و بعد از آن است. این قانون در سراسر آثار حکمی و منطقی #مشاء قابل مشاهده است و اگر کسی به آن توجه نکند در فهم دلالت عبارات آن ها و هم چنین پیکر بندی مسائل آن ها به مشکل بر خواهد خورد. به طور طبیعی این مشکل در حکمت #متعالیه و فلسفه علامه #طباطبایی نیز قابل مشاهده است زیرا ماهیت و احکام آن در این دو نظام فلسفی نیز مورد بحث قرار می گیرد و اعتقاد به اصالت وجود، در نظام احکام ماهیت تغییر جدی به وجود نمی آورد بلکه مسائل دیگری را به فلسفه می افزاید. برای درک ملموس تر این مساله می توان مباحثی مانند استدلال نخست اصالت وجود، تخصصات وجود، تقسیم وجود به ذهنی و خارجی، احکام ماهیت، مقولات عشر و قوه و فعل را مروری دوباره کرد.
💠یکی از مشکلاتی که متون معاصر منطق و فلسفه به وجود آورده اند در رابطه با همین مساله است. کتاب المنطق جناب مظفر در بُعد منطقی ماجرا و کتاب آموزش فلسفه آیت الله مصباح (حفظه الله) و هم چنین تقریر شایع از کتاب بدایه الحکمه که از ذهن نظام یافته بر اساس آموزش فلسفه ارائه می شود را می توان با این قانون محوری محک زد. البته این امر نیازمند بحثی تفصیلی تر است اما اشاره ای کوتاه به چند نکته از کتاب #المنطق می تواند جنبه منطقی ماجرا را کمی روشن کند.
💠مطابق اعتقاد مشاء، ماهیت قبل از هل بسیطه با ماهیت #محققه متفاوت است و ماهیت محققه احکامی دارد که ماهیت من حیث هی ندارد. ریشه اصلی این تفاوت ها که احکام متعدد دیگری را در پی دارد، ترتب آثار وجودی بر ماهیت محققه است. ماهیت قبل از تحقق و در مرتبه تقرر ذاتی آن جز ذات و ذاتیات نیست و نسبت به وجود و عدم، تساوی دارد و به تعبیر دیگر عنصری #بی_اثر است. عنصر بی اثر از مدار علیت خارج است زیرا علیت قانون حاکم بر تحقق است و به همین دلیل ماهیت تنها پس از تحقق می تواند نسبت به اعراض خود علیت داشته باشد بلکه اطلاق #علل_قوام به ذاتیات ماهیات قبل از تحقق نیز صحیح نیست و علیت آن ها تنها پس از تحقق پا می گیرد.
💠این تفاوت، مبدا تصدیقی سلسله ای از مسائل منطقی است به طور مثال تفاوت عرض لازم و مفارق در باب ذاتی و عرضی، تفاوت ماده و صورت با جنس و فصل در اعتبار آن ها به صورت بشرط لا و لابشرط، تفاوت حد اسمی و حد حقیقی در باب معرف، تناظر حمل اولی و ترکیب اتحادی در باب کلیات خمس، تفکیک محمول من صمیمه از محمول بالضمیمه در باب حمل، تفکیک علل قوام از علل ایجادی در باب برهان و در نهایت تفکیک ذاتی و غریب در باب برهان نمونه ای از این مسائل هستند اما آن چه را که در این میان می توان مهم ترین ثمره این تفکیک ها دانست #ساختار برآمده از آن ها و #پیکر_بندی حاکم بر علم منطق است؛ زیرا کارآیی یک علم و ثمرات آن تنها از #حجم_هندسی برخاسته از مسائل آن ناشی می شود؛ یعنی علم به عنوان یک حقیقت #واحد و با حیثیت #بسیط آن منشا آثار خواهد بود (آنچه حکما در باب تمایر علوم در نظر دارند همین نکته است.) و علم منطق نیز چنین است.
💠منطق دانان مشائی و در راس آن ها ابن سینا(ره) با توجه به توضیح فوق پیکر بندی منطق را با محوریت #برهان انجام می دادند و علاوه بر تصدیقات، باب #معرف را نیز نیازمند باب برهان می دانستند. اما کتاب المنطق چنین نظمی ندارد و به همین دلیل است که رئیسی ترین باب منطق یعنی باب «مشارکت الحد مع البرهان» را از مباحث خود جا انداخته است. این اشتباه اساسی نه تنها علم منطق را از هدف خود باز می دارد بلکه در مقام آموزش نیز ذهن خواننده را از آن چه که #مشهور این علم هست منحرف می کند و در نهایت ارتباط ذهنی دانش آموز معاصر را با گذشته این علم قطع می کند.
💠همانطور که گفتیم این اشتباه اساسی ناشی از عدم توجه کافی به قانون فوق الذکر است که مرحوم مظفر نیز از آن مصون نبوده است. شواهد متعددی را می توان از عبارات ایشان در تایید این نکته بر شمرد اما به یکی از عبارات صریح ایشان در این رابطه اکتفاء می کنیم زیرا این عبارت در موطن اصلی این بحث توسط ایشان نوشته شده است و تسامح در آن نشان از کمال بی دقتی است.
💠جناب مظفر در مقام توضیح اصلی ترین شرط #مقدمات_برهان چنین می فرمایند که : ان تکون مناسبه للنتائج و معنی مناسبتها ان تکون محمولاتها #ذاتیه اولیه لموضوعاتها لان #الغریب لایفید الیقین بما لایناسبه لعدم #العله_الطبیعیه بینهما؛ایشان سپس در ادامه به نقل عبارت خود بوعلی می پردازند که گفته است: فان الغریبه لاتکون عللا و لو کانت المحمولات البرهانیه یجوز ان تکون غریبه لم تکن مبادی البرهان #عللا فلاتکون مبادی البرهان عللا للنتیجه؛
💠جناب مظفر در این عبارت می گوید که باید بین موضوع و محمول علیت طبیعی برقرار باشد تا یک گزاره بتواند مقدمه برهانی باشد و به همین دلیل عوارض غریب صلاحیت مقدمیت در برهان را ندارند؛ اما باید دانست که علیت طبیعی اصطلاحی در مقابل #علیت_ایجادی است که مربوط به باب کلیات خمس و ناظر به علل قوام است بنابراین استفاده از آن در باب برهان ناکافی است. می دانیم که باب برهان مربوط به تجمیع علل اربعه و ناظر به تحقق ماهیات است بنابراین باید از علت تامه شئ سخن بگوییم نه علیت طبیعی؛ جالب آن که ایشان بلافاصله عبارات بوعلی را نقل می کنند و با این حال به دقت عبارت او توجهی نمی کنند.
۹۹/۵/۱۸
#منطق #یادداشت #برهان
@fater290