eitaa logo
المرسلات
9.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
665 ویدیو
46 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
المرسلات
💠معنای #خودفراموشی و اسباب آن @fater290 👇👇
💠معنای و اسباب آن 🔰شهید مطهری (ره) 🔺يادم هست در حدود هجده سال پيش در جلسه‌اي خصوصي که آياتي از قرآن کريم را تفسير مي‌کردم، براي اولين بار به اين نکته برخوردم که قرآن گاهي تعبيرات خاصي در باره برخي از آدميان به کار مي‌برد از قبيل «خودزياني» يا «خودفراموشي» يا «خودفروشي». مثلًا مي‌فرمايد: قَدْ خَسِروا انْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنهُمْ ما کانوا يفْتَرونَ‌. همانا خود را باخته و معبودهاي دروغين از دستشان رفته است. يا مي‌فرمايد:قُلْ انَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِروا انْفُسَهُمْ‌. بگو زيان کرده و سرمايه باخته آن است که خويشتن را زيان کرده و خود را باخته است. و يا در مواردي مي‌فرمايد: نَسُوا اللَّهَ فَانْسيهُمْ انْفُسَهُمْ‌. از خدا غافل شدند و خدا را از ياد بردند، پس خدا خودشان را از خودشان فراموشاند و خودشان را از خودشان غافل ساخت. 🔺براي يک ذهن فلسفي اين سؤال پديد مي‌آيد که مگر ممکن است انسان خود را ببازد؟ باختن از دست دادن است و نيازمند به دو چيز است: يکي «بازنده» و ديگر «باخته شده و از دست رفته». چگونه ممکن است انسان خود را زيان کند و خود را ببازد و خود را از دست بدهد؟ آيا اين تناقض نيست؟. همچنين مگر ممکن است انسان خود را فراموش کند و از ياد ببرد؟ انسان زنده همواره غرق در خود است، هر چيز را با اضافه به خود مي‌بيند، توجهش قبل از هر چيز به خودش است، پس فراموش کردن خود يعني چه؟. 🔺بعدها متوجه شدم که اين مسأله در معارف اسلامي، خصوصاً دعاها و بعضي از احاديث و همچنين در ادبيات عرفاني اسلامي و بلکه در خود عرفان اسلامي، سابقه زياد و جاي بس مهمي دارد؛ معلومم شد که انسان احياناً خود را با «ناخود» اشتباه مي‌کند و «ناخود» را «خود» مي‌پندارد و چون ناخود را خود مي‌پندارد آنچه به خيال خود براي «خود» مي‌کند در حقيقت براي «ناخود» مي‌کند و خود واقعي را متروک و مهجور و احياناً ممسوخ مي‌سازد. 🔺مثلًا آنجا که انسان واقعيت خود را همين «تن» مي‌پندارد و هرچه مي‌کند براي تن و بدن مي‌کند، خود را گم کرده و فراموش کرده و ناخود را خود پنداشته است. به قول مولوي مثلش مثل کسي است که قطعه زميني در نقطه‌اي دارد، زحمت مي‌کشد و مصالح و بنّا و عمله مي‌برد آنجا را مي‌سازد و رنگ و روغن مي‌زند و به فرشها و پرده‌ها مزين مي‌نمايد اما روزي که مي‌خواهد به آن خانه منتقل گردد يکمرتبه‌ متوجه مي‌شود که به جاي قطعه زمين خود يک قطعه زمين ديگر که اصلًا به او مربوط نيست و متعلق به ديگري است ساخته و آباد کرده و مفروش و مزين نموده و قطعه زمين خودش خراب به کناري افتاده است. 🔺اميرالمؤمنين علي عليه السلام جمله‌اي دارد که بسيار جالب و عميق است. مي‌فرمايد: عَجِبْتُ لِمَنْ ينْشُدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اضَلَّ نَفْسَهُ فَلا يطْلُبُها. تعجب مي‌کنم از کسي که در جستجوي گمشده‌اش برمي‌آيد و حال آنکه «خود» را گم کرده و در جستجوي آن برنمي آيد. 🔺خود را گم کردن و فراموش کردن منحصر به اين نيست که انسان در باره هويت و ماهيت خود اشتباه کند و مثلًا خود را با بدن جسماني و احياناً با بدن برزخي- آنچنانکه احياناً اين اشتباه براي اهل سلوک رخ مي‌دهد- اشتباه کند. هر موجودي در مسير تکامل فطري خودش که راه کمال را مي‌پيمايد، در حقيقت از «خود» به «خود» سفر مي‌کند، يعني از خود ضعيف به سوي خود قوي مي‌رود. عليهذا انحراف هر موجود از مسير واقعي انحراف از خود به ناخود است. اين انحراف بيش از همه جا در مورد انسان که موجودي مختار و آزاد است صورت مي‌گيرد. انسان هر انحرافي را که انتخاب کند، در حقيقت او را به‌ جاي «خود» واقعي گذاشته است، يعني ناخود را خود پنداشته است. آنچه در مورد ذمّ محو شدن و فاني شدن در ماديات آمده است ناظر به اين جهت است. 🔺پس غايات و اهداف انحرافي داشتن يکي از عواملي است که انسان غيرخود را به جاي خود مي‌گيرد و در نتيجه خود واقعي را فراموش مي‌کند و از دست مي‌دهد و مي‌بازد. هدف و غايت انحرافي داشتن تنها موجب اين نيست که انسان به بيماري «خود گم کردن» مبتلا شود؛ کار به جايي مي‌رسد که ماهيت و واقعيت انسان مسخ مي‌گردد و مبدل به آن چيز مي‌شود. علت اينکه انسان همواره با آن چيزهايي محشور مي‌گردد که به آنها عشق مي‌ورزد و علاقه‌مند است، اين است که عشق و علاقه و طلب يک چيز آن را در مرحله غايت و هدف انسان قرار مي‌دهد و در حقيقت آن چيز در مسير «صيرورت» و «شدن» آدمي واقع مي‌شود؛ آن غايت هرچند انحرافي باشد سبب مي‌گردد که روح و واقعيت انسان مبدل به او بشود. 📚سیری در نهج البلاغه ص۲۸۳ @fater290