eitaa logo
المرسلات
10.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
549 ویدیو
40 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
📝| حرکت در فلسفه ✍️احسان چینی پرداز (@Ehsan1244) 🌀مشائین برای اثبات هیولای اولی چنین استدلال می کند که موجود ممتد خارجی دو اثر حقیقی دارد یکی فقدان (استعداد) است و دیگری وجدان (فعلیت) است. 🌀«اثر» در فلسفه مشاء به معنای عرض است و عرض هم معلول جوهر و صورت نوعیه است. حال اگر علت هر دو یکی باشد یعنی دو صفت متضاده در یک موجود جمع شده اند پس باید دو جوهر وجود داشته باشد یکی حامل استعداد (هیولا اولی) که قوه محض است و دیگری جوهری که فعلیت و وجدان است. 🌀آیت الله مصباح در اینجا اشکال می کند که قوه و فعل معقول ثانیه فلسفیه و انتزاعی اند پس اشکال ندارد که این دو مفهوم از یک موجود انتزاع شده باشند؛ در حالی که هم عند المشاء و هم حکمت متعالیه، معقولات ثانیه فلسفیه هم خارجیت دارند و انتزاعی بودن به معنای ساخت ذهن بودن نیست. 🌀 حال باید گفت چون هیولا هیچ فعلیتی ندارد مع ذلک وجود مساوق با فعلیت است، هیولا همیشه در کنار فعلیت بوده و سایه فعلیت است! لذا بوعلی در شفا تعبیر می کند: «هیولا مانند زن زشت رویی است که همیشه خود را پشت نقابی پنهان کرده است». 🌀 مشاء تبیین می کند که ماده و صورت علاوه بر تلازمی که دارند، ماده حدوثا و بقائا احتیاج به صورت دارد و صورت هم حدوثا محتاج به ماده است لذا نمی تواند علت تامه ماده باشد. 🌀در واقع عند المشائین علت موجده هیولا، عقل مجرد است این در حالی است که اگر عقل مجرد مستقیما هیولا را ایجاد کند هیولا فعلیت پیدا میکند لذا مستقیما صورت را خلق کرده و بعد به وسیله صورت، هیولا را هم ایجاد میکند. 🌀برهان قوه و فعل که هیولا را مصحح برای تغییر تدریجی و حرکت میداند تبیین می کند که اگر هیولا متکثر باشد هیچ تغییر تدریجی رخ نمیدهد پس هیولا به عنوان یک موجود ازلی و ابدی، دارد. لذا استعداد محض هم که متبدل است عرض و تعین بخش برای هیولا می باشد. 🌀اما بوعلی در نهایت اشکالی مطرح می کند که اگر قرار باشد که صورت جزء العله برای هیولا باشد و مع ذلک صور متعدد اند، بنابر قاعده «اذا انتفی الجزء انتفی الکل» تکثر صورت موجب تکثر علت تامه و در نتیجه تکثر هیولا و نهایتا انکار هیولا است. مشاء پاسخی برای این اشکال ندارد اما علامه پاسخ اش را در باب حرکت بیان می کند. 🌀علامه در باب حرکت توضیح میدهند حرکت در علم فلسفه که از احکام موجود بما هو موجود است همان «تغییر تدریجی» یا همان حرکت قطعیه است که به اعانه حس امری بدیهی می باشد. اما یعنی اختلافات آثار در متن حرکت قطعیه که منشا انتزاع ماهیات هستند، نیز صحت دارد. 🌀 علامه میفرمایند عرض مع ذلک که وجود فی نفسه دارد، وجود لغیره دارد یعنی از مراتب وجودی جوهر است. عرض و جوهر به وجود واحد موجود اند لذا همین که حرکت در عرض باشد قطعا حرکت در جوهر هم می باشد اما چون جوهر وجود لغیره برای علت مجرده خود ندارد حرکت در جوهر مستلزم حرکت در علت مجرده نیست. 🌀بالتبع حرکت در جوهر، حرکت معقول در جمیع اعراض آن اثبات میشود زیرا جمیع اعراض متحد با جوهر بوده و از مراتب وجودی جوهر اند. علامه با تمرکز بر حدوسط «وجود لنفسه و لغیره» حرکت محسوس را که مشاء منحصر در سه مقوله (وضع و‌ کم و‌کیف) می داند، زائد بر حرکت معقول دانسته و از آن به یا همان حرکت ثانوی، تعبیر می کند. 📌من هنا یظهر: 1⃣حرکت است و موضوع نمیخواهد. به عبارت دیگر حرکت عرض تحلیلی است نه عرض خارجی تا محتاج به معروض و موضوع باشد 2⃣ حرکت با مقوله و ماهیات سازگار نیست و الا تشکیک و سیلان در ماهیت پیش می اید و در فضای ماهیات چیزی بیش از حرکت توسطیه نداریم لذا در فضای حرکت قطعیه قوه به معنای امکان استعدادی نیست و فعل هم به معنای صورت نوعیه نیست اساسا قوه محض بودن با جوهر(ماهیت) بودن سازگار نیست پس ترکیب اتحادی ماده و صورت به این معنا که دو «جوهر» با هم ترکیب شده باشند سالبه به انتفاء موضوع است. 3⃣مبتنی بر توضیحات فوق، علامه تصریح می کنند عالم ماده است یعنی یک واحد بسیط و سیال است که عین حرکت بوده و یک فعلیت و یک قوه است لذا ابتداء و انتهاء برای حرکت، امری انتزاعی اند. این معنای عبارت «ینتهی من الجانبین الی فعل لا قوه معه و‌ الی قوه لا فعل معها» می باشد. پس با این توضیح نباید به این عبارت اشکال شود که بطلان تسلسل در قوه و فعل جاری نیست تا نیاز به ابتدا و انتهاء داشته باشد بلکه اساسا تعدد قوه و فعل منتفی میباشد. @almorsalaat