eitaa logo
المرسلات
10هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
524 ویدیو
38 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
💠تبیین نظریه خطابات قانونیه 💢نظریه خطابات قانونیه یکی از شاهکارهای حضرت امام خمینی (ره) است که تاثیر شگرفی بر مباحث علم اصول و دستگاه استنباط دارد. 💢حضرت امام ره این نظریه را در کتاب مناهج خود، در بحث ضد و ترتب مطرح کرده اند. 💢از بهترین کسانی که این نظریه را به خوبی تبیین و اشکالات وارده به آن را دفع کرده اند، استاد بزرگوار ما، آیت الله فرحانی است. 💢ایشان در سال تحصیلی ۹۵-۹۶ و ۹۶-۹۷در درس خارج اصول، به بحث ضد رسیدند و در ضمن آن، بر اساس کتاب مناهج این نظریه را تبیین فرمودند. 💢در راستای تبیین نظرات حضرت امام، انشالله تقریرات خودم از بحث ایشان را به صورت جلسه ای در این کانال قرار خواهم داد. تا کنون چهار جلسه از این تقریرات را در کانال گذاشته ام. 👇👇👇👇👇 1⃣ eitaa.com/fater290/91 2⃣ eitaa.com/fater290/103 3⃣ eitaa.com/fater290/150 4⃣ eitaa.com/fater290/151 5⃣ eitaa.com/fater290/173 @fater290
| درس خارج اصول/ 👈جلسه پنجم: ۹۵/۸/۸ 🔰استاد آیت الله فرحانی ✍ مقرر: محسن ابراهیمی ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ✅مروری بر جلسات گذشته 🔺اصل فرمایش حضرت امام این است که کسانی که عدم یک ضد را مقدمه یا مقارن با وجود ضد دیگر می دانند، یا بین عدم یک ضد و وجود ضد دیگر تمانع قائل هستند، مشکل اصلی این دیدگاه این است که معنای سلب تحصیلی به درستی فهم نشده است و بین سلب تحصیلی و ایجاب عدولی خلط شده است. نقیض هر شئ، سلب تحصیلی است و در سلب تحصیلی، ولو اینکه مسلوب، مقید باشد، اما سلب هیچ قیدی ندارد. 🔺در بیان محقق قوچانی، در تقریر حد وسط دوم آخوند، به خاطر حفظ وحدات ثمان در تناقض، سلب، به یکی از وحدات مقید شده بود. و همین باعث شده بود که برای عدم، رتبه قائل بشوند و در واقع عدم و سلب را مقید به رتبه کرده بودند. حال آنکه عدم و سلب، شیئیت ندارد که بخواهد رتبه و قید داشته باشد. 🔺لذا حضرت امام با همین مطلب و دقت در سلب تحصیلی، حد وسط های آخوند و محقق قوچانی را مورد نقد قرار دادند. حضرت امام فرمودند با توجه به معنای درست از سلب تحصیلی، صحیح نیست که بگوییم: عدم ضد، مقدمه ضد دیگر است و یا اینکه بگوییم: عدم ضد ملائم و مقارن با ضد دیگر است و یا اینکه بگوییم: نقیضان که یکی از آنها عدمی است، در رتبه یکدیگرند. و یا بگوییم که عدم، با چیزی معاندت دارد. هیچ کدام از این تعابیر صحیح نیست. چون لازمه اش، شانیت قائل شدن برای عدم است. 🔺همچنین فرمودند که دیگر نمی شود گفت که عدم مضاف له حظ من الوجود. چون عدم لاشیئیت است. عدم هیچ حکمی ندارد و هیچ حکمی را نمی پذیرد. این معنا را که نقیض و عدم، سلب تحصیلی است و صحیح نیست که گفته شود که «عدم مضاف له حظ من الوجود»، علامه طباطبایی در نهایه الحکمه، ذیل بحث اعاده معدوم بیان می کنند. 🔺این معنا را که عدم، سلب تحصیلی است، همه حکمای اسلامی در تمام مشارب، مشاء و اشراق و حکمت متعالیه می فهمند. همه می دانند که اجتماع نقیضین استحاله دارد. چون نقیض یعنی سلب تحصیلی و عدم و هیچ نسبتی بین عدم و وجود نیست. اما اصولیینی که در این زمینه دقت فلسفی کاملی نداشته اند، بین سلب تحصیلی و ایجاب عدولی خلط کرده اند. همین طور که در اشکال ها و جواب ها در همین مسسئله ضد بیان شد. 🔺در این مسئله، هم آخوند و هم محقق قوچانی و محقق اصفهانی و هم محقق خوئی و هم شهید صدر، به دلیل ضعف سیستم فلسفی یا دقت نکردن به مبانی فلسفی دچار خلط شده اند. ✅نظر محقق اصفهانی در جزء العله بودن عدم مانع 🔺مشهور است که اجزاء علت تامه: مقتضی و شرط است. شرط یا وجودی است یا عدمی. به شرط عدمی، عدم المانع می گویند. مانع، گاهی قابلیت قابل را خراب می کند و گاهی در فاعلیت موثر است. لذا باید مانع بر طرف شود تا با عدم مانع، قابلیت قابل یا فاعلیت فاعل تام شود، تا معلول محقق شود. 🔺لذا محقق اصفهانی می فرمایند که: عدم المانع گاهی متمم فاعلیت فاعل است و گاهی متمم قابلیت قابل است. محقق اصفهانی بیان می کند که مثلا این دیوار، این قابلیت را ندارد که هم سفید باشد و هم سیاه. برای اینکه دیوار قابلیت سیاهی را پیدا کند، باید عدم سفیدی محقق شود تا قابلیت دیوار در پذیرش سیاهی تام شود. 🔺تمام حرف محقق خوئی در نقد و بررسی دیدگاه محقق نائینی، بر همین پایه است که عدم المانع (عدم ضد) از مقدمات تحقق شئ است. ✅اشکالات حضرت امام به محقق اصفهانی 🔺دو اشکال می توان به نظر محقق اصفهانی، بیان کرد. 1⃣اشکال متوسط این است که بگوییم، شما در توضیحتان، عدم را وجودی کرده اید و برای آن شأن قائل شده اید. 2⃣اشکال دیگر و عمیق تر از اشکال سابق این است که مسئله انتزاع مفهوم که کار ذهن است مطرح شود. 🔺انشاالله در جلسه آینده مطلب محقق اصفهانی و اشکالات حضرت امام به آن به تفصیل بیشتری بیان می شود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌐فاطر، حوزه علمیه عصر انقلاب👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
| درس خارج اصول/ 👈جلسه ششم: ۹۵/۸/۹ 🔰استاد آیت الله فرحانی ✍ مقرر: محسن ابراهیمی ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ✅ تقریر حرمت ضد خاص بر اساس مسلک مقدمیت 🔺بر اساس نگاه مشهور، عدم ضد شی (اکل)، از مقدمات تحقق شی (صلاه) است. و از آنجایی که مقدمه واجب، واجب است، پس عدم ضد، واجب است. و چون ضد عام هر شئ حرام است، عدم عدم ضد حرام است. در نتیجه ضد شئ حرام است. 🔺محور این استدلال، مقدمه بودن عدم ضد است. در مورد وجه مقدمیت عدم ضد، توضیحی که داده میشود این است که عدم ضد از باب عدم مانع (یکی از اجزای علت تامه) است. 🔸در جلسات گذشته بیان شد که اصلی ترین جوابی که به این استدلال داده می شود، این است که معنای عدم سلب تحصیلی است و سلب تحصیلی چون هیچ گونه شیئیتی ندارد، نه میتوان آن را به چیزی نسبت داد و نه میتوان چیزی را به آن نسبت داد. چون لازمه نسبت این است که طرفین نسبت موجود باشند. لذا در نگاه صحیح فلسفی، در گزاره سلب تحصیلی، نسبت بین طرفین وجود ندارد الا به حسب اعتبار ذهنی. ✅توجیه محقق اصفهانی در مقدمه بودن عدم ضد 🔸ایشان به خودش اشکال میکند که عدم ضد که هیچ ذاتی ندارد، چگونه میتواند یکی از شروط تحقق شئ باشد. 🔸در توجیه این مطلب می فرمایند که قابلیت ها و استعدادها و اعدام ملکه، حیثیات و شئون انتزاعی از شئ هستند که در مورد ثبوت و انتساب آنها، بر اساس قاعده فرعیه، همان ثبوت منتزع منه و مثبت له، کفایت میکند و اینها ثبوت منحاز و مستقلی نیاز ندارند. همانند ثبوت اعمی برای زید که با صرف ثبوت زید (مثبت له) و قابلیت بصر و عدم بصر، میتوان اعمی را به او نسبت داد. 🔸در مورد عدم مانع و عدم ضد، باید گفت که شروط دو دسته هستند. برخی متمم فاعلیت فاعل و برخی متمم قابلیت قابل هستند. عدم ضد نیز از باب متمم قابلیت قابل است. برای اینکه دیوار قابلیت عروض سواد را پیدا کند، باید ابتدا عدم بیاض تحقق پیدا کند و بتوان عدم بیاض را به دیوار نسبت داد. انتساب عدم بیاض (که متمم قابلیت عروض سواد است) همانند انتساب قابلیت، از باب انتساب عدم ملکه و انتزاعی است. 🔸عبارت ایشان چنین است: "وأما ما يقال: من أن العدم لا ذات له فكيف يعقل أن يكون شرطا لأن ثبوت شئ لشئ فرع ثبوت المثبت له. فمدفوع: بأن القابليات والاستعدادات والإضافات وأعدام الملكات كلها لا مطابق لها في الخارج بل شؤون، وحيثيات انتزاعية لأمور موجودة فعدم البياض في الموضوع الذي هو من أعدام الملكات كقابلية الموضوع من الحيثيات الانتزاعية منه فكون الموضوع بحيث لا بياض له بحيث يكون قابلا لعروض السواد فمتمم القابلية كنفس القابلية حيثية انتزاعية. وثبوت شئ لشئ لا يقتضي أزيد من ثبوت المثبت له بنحو يناسب ثبوت الثابت.(نهایه الدرایه ج۱ ص۴۲۸) " ✅اشکال به بیان محقق اصفهانی 1⃣امام در اشکال اول میفرماید که اگر شما عدم ضد و اعمی را از باب سلب تحصیلی دیده اید، سلب تحصیلی، هیچ نسبتی با شئ دیگری ندارد و لذا مقدمیت آن محل اشکال است و اشکال باقی می ماند. اما اگر بین عدم بیاض و اعمی با شئ دیگری نسبت برقرار می کنید، همانطور که علامه هم بیان می فرماید، لازمه نسبت بین دو شئ، وجود طرفین آن نسبت است و در این صورت بازگشت اعمی و عدم بیاض و عدم ضد به ایجاب عدولی و تحقق اعدام مضافه است. این حرف اشکال سابق را ندارد و میتوان برای آن مقدمیت قائل شد. البته تحقق عدم مضاف، قول نهایی حکمت متعالیه نیست. چون با اصالت وجود و بلکه با اصالت واقعیت، سازگار نیست. 2⃣اشکال دوم امام این است که باید بین قابلیات، استعدادها (قوه) و اضافات و بین اعدام ملکات فرق گذاشت و همه را در یک ردیف قرار نداد. قابلیات و استعدادها و اضافات، امور وجودی هستند، بر خلاف اعدام ملکه که عدم است. 🔺حال اگر قابلیت امری وجودی باشد، یک دیوار اگر قابلیت بیاض و سواد داشته باشد، میتواند ابیض و یا اسود شود که در این صورت مسئله ای به نام تزاحم مقتضیات بوجود می آید که در ادامه توضیح می دهیم. @fater290
| درس خارج اصول/ 👈جلسه هشتم: ۹۵/۸/۱۱ 🔰استاد آیت الله فرحانی ✍️ مقرر: محسن ابراهیمی ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ✅قابلیت مفهوم سازی ذهن در جزءالعله بودن عدم المانع 🔹در جلسه قبل دیدگاه محقق اصفهانی در مورد جزءالعله بودن عدم المانع، بیان و نقد شد. محق اصفهای قائل بودند که که عدم المانع، متمم قابلیت قابل است. امام (ره) معتقدند که قابلیت یک امر وجودی است و نباید آن را در ردیف عدم ملکه قرار داد و وقتی که قابلیت یک امر وجودی باشد، عدم المانع که امری عدمی است، نمی تواند با آن نسبتی برقرار کند و متمم آن باشد. پس کلام محقق اصفهانی از نظر فلسفی قابل دفاع نیست. 🔹اما توجیه صحیح اینکه مشهور است که عدم المانع یکی از اجزاء علت تامه است و مقدمه تحقق شئ می باشد، این است که این مطلب به خاصیت مفهوم سازی ذهن برمی گردد. همینطور که در جلسه قبل هم بیان شد، ذهن می تواند برای عدم مفهوم سازی کند. 🔹به عنوان مثال، دیوار قبل از اینکه سیاه یا سفید بشود، قابلیت سیاه و سفید شدن را دارد. این قابیلت یک امر وجودی است و هیچ گونه امر عدمی در تحقق آن دخالت ندارد. وقتی که دیوار سفید بشود، ذهن از وجود سفیدی روی دیوار عدم سیاهی را انتزاع می کند و آنگاه میگوید که سفیدی با عدم سیاهی، ملائمت دارد. در حالی که از نظر صحیح فلسفی، عدم با هیچ امر وجودی، ملائمت و یا منافرت و یا هیچ گونه نسبت دیگری ندارد. پس ذهن است که به دلیل معاندت وجودی بین سیاه و سفید (که ضد یکدیگر هستند)، از وجود سفیدی، عدم سیاهی را انتزاع می کند. 📌نکته: تضاد منطقی بین دو عرض و تضاد فلسفی بین دو فعلیت محقق می شود. ✅بررسی عبارات اصولیین در مسلک مقدمیت 🔺بیان و بررسی دیدگاه مرحوم مظفر (ره) 🔹مرحوم مظفر(ره) در کتاب اصول فقه در بررسی مسلک مقدمیت بیان می دارند که استدلال مسلک مقدمیت، بر اساس واجب بودن مقدمه واجب است. و چون ما مقدمه واجب را واجب نمی دانیم، پس این استدلال ناتمام است. اما اگر از این حرف تنزل کنیم و به طور سلمنایی، مقدمه واجب را واجب بدانیم، باز هم این استدلال باطل است. چون که در این استدلال یک قیاس به این شک وجود دارد: صغری: ترک ضد از باب عدم المانع است. کبری: عدم المانع از مقدمات است. نتیجه: ترک ضد از مقدمات است. و با واجب بودن مقدمه واجب، ترک ضد واجب می شود. 🔹اشکالی که مرحوم مظفر به این قیاس وارد می کند، عدم تکرر حد وسط است. می فرمایند که «عدم المانع» در این قیاس به صورت مشترک لفظی به کار رفته است. عدم المانع در صغری به معنای عدم المانع در وجود است. چون مثلا اکل و صلات در وجود با هم جمع نمی شوند و تمانع وجودی دارند، آنگاه ترک اکل از باب عدم المانع برای صلات است. اما عدم المانع در کبری که میگوییم از مقدمات، عدم المانع در تاثیر است. چون مثلا میگوییم برای اثر کردن آتش در چوب باید، خیس نباشد تا آب مانع از تاثیر آتش نشود. لذا نبودن آب، از باب عدم المانع برای تاثیر مقتضی است. 🔹انشالله در بررسی کلام آخوند و محقق نائینی، کلام مرحوم مظفر در فرق بین عدم المانع در وجود و عدم المانع در تاثیر را بررسی خواهیم کرد. 🔹اما نکته ای که در اینجا لازم است بیان شود، تحلیل صحیح مقدمه بودن عدم المانع است. مرحوم مظفر این مطلب را به خوبی تبیین نکرده اند. 🔹از نظر صحیح فلسفی، باید چنین گفت که وقتی شیئی یک قابلیت (که امری وجودی است) دارد، برای به فعلیت رسیدن آن قابلیت، فقط یک امر وجودی میتواند، دخالت کند و آن امر وجودی، همان مقتضی است و آن چیزی که میتواند مانع بشود هم یک مقتضی دیگر است. برای اینکه مقتضی اول بتواند اثر کند و آن قابلیت (مثلا سوختن چوب) به فعلیت برسد، یا باید مقتضی دوم (آب) وجود نداشته باشد و یا اینکه مقتضی اول (آتش) بتواند بر آن غلبه کند. اما اگر آب وجود داشته باشد و بر آتش غلبه کند، آنگاه قابلیت سوختن به فعلیت نمی رسد. و به تعبیر فلسفی در اینجا تضاد بین دو فعلیت وجودی (آب و آتش) وجود دارد و ذهن است که از این مفاهیم وجودی، مفاهیم عدمی انتزاع می کند و میگوید که عدم آب، مقدمه سوختن است. 🔹اگر مرحوم مظفر این مقدمه را در تحلیل خود اضافه نکند، و فقط به حیث عدم نگاه کند، تلاش ایشان ابتر است و تحلیلشان در فرق بین عدم المانع در وجود و عدم المانع در تاثیر، ناتمام خواهد بود. و قابل توجه است که در این تحلیل هم، همان نگاه حضرت امام که عدم نمیتواند تاثیرگذار باشد، مفروض است. @fater290
| درس خارج اصول/ 👈جلسه نهم: ۹۵/۸/۱۵ 🔰استاد آیت الله فرحانی ✍️ مقرر: محسن ابراهیمی ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ✅بررسی اشکال دور به مقدمیت عدم ضد 🔹سابقا بیان شد که یکی از ارکان استدلال بر حرمت ضد در مسلک مقدمیت این است که عدم ضد۲ مقدمه وجود ضد۱ است. محقق خراسانی در یک پله، بیان کردند که بین شئ و ضد آن تقدم و تاخر وجود ندارد بلکه بین آنها ملائمت وجود دارد و هم رتبه هستند. 🔹اشکال دیگری که ایشان بیان می کنند، اشکال دور است. ایشان بیان می دارند که اگر وجود ضد۱ مترتب بر عدم ضد۲ باشد، آنگاه عدم ضد۲ هم مترتب بر وجود ضد۱ است. در نتیجه دور محقق می شود. ✅پاسخ محقق خوانساری به اشکال دور 🔹محقق خوانساری، توضیحی را در پاسخ به این اشکال دور بیان کرده اند که آخوند آن را ذکر و سپس پاسخ داده است. ایشان می فرماید که توقف از طرف وجود (توقف وجود ضد۱ بر عدم ضد۲) فعلی است. اما توقف از طرف عدم (توقف عدم ضد۲ بر وجود ضد۱) فعلی و محقق نیست. چون رتبه عدم المانع، متاخر از رتبه مقتضی است و در صورتی می توانیم بگوییم که عدم ضد۲ متوقف بر وجود ضد۱ است که همه شرائط غیر از عدم وجود ضد۱ محقق باشد. اما دلیل عدم ضد۲، نبود مقتضی است. چون اراده فاعل به تحقق ضد۲ تعلق نگرفته است. پس عدم ضد۲ مستند به عدم مقتضی است و تا مقتضی نیست، نمی توان عدم شئ را به عدم مانع نسبت داد. پس وجود ضد۱، متوقف بر عدم ضد۲ است اما عدم ضد۲ مستند به عدم مقتضی است و توقف از ناحیه عدم، شانی است (یعنی اگر مقتضی وجود می داشت، آنگاه وجود ضد۱، مانع می بود و در اینصورت عدم ضد۲ متوقف بر وجود ضد۱ می بود) و دور وجود ندارد. 🔹محقق خوانساری به خودشان ان قلت می کنند که این توضیح در بر طرف شدن دور، در جایی صحیح است که یک فاعل وجود داشته باشد که در اینصورت، اراده او به -مثلا- سواد تعلق می گیرد و به بیاض تعلق نمی گیرد. اما اگر فرض کنیم که دو فاعل داریم که یکی از آنها تحقق سواد را اراده کند و دیگری تحقق بیاض را اراده کند، آنگاه می توان گفت که وجود بیاض متوقف بر عدم سواد است و عدم سواد (چون مقتضی سواد موجود است) متوقف بر وجود بیاض است. در نتیجه ولو در یک فرض، دور محقق می شود. 🔹محقق خوانساری خودش به این ان قلت پاسخ می دهند که در جایی که دو اراده وجود دارد، مقتضی ایجاد شئ، اراده غالب است و در چنین موردی، عدم ضد۲ مستند به نبود اراده غالب است. چون چیزی که مقتضی ایجاد شئ است، صرف وجود اراده نیست، بلکه باید اراده غالب باشد و قدرت ایجاد مراد را داشته باشد و چون اراده غالب، مقدم بر وجود ضد است، نمی توان گفت که عدم ضد۲ مستند به وجود ضد۱ است. ✅پاسخ آخوند به محقق خوانساری 🔹آخوند خراسانی پاسخ می دهد که با توضیحات محقق خوانساری، مشکل دور برطرف می شود. چون توقف از یک طرف فعلی و از طرف دیگر شانی است. اما با طرف شدن دور هم، اشکال دیگری وجود دارد که مناط آن اعم از دور است و توقف تقدیری را هم شامل می شود و توضیح محقق خوانساری نمی تواند این اشکال را پاسخ دهد. 🔹در منطق بیان شده است که صحت قضایای شرطیه به صحت تعلیق بین شرط و جزا بستگی دارد و لازم نیست که شرط فعلیت داشته باشد. بر این اساس با توضیحی که محقق خوانساری هم بیان کردند، اگر متقضی عدم ضد۲ وجود داشته باشد، وجود ضد۱، عدم مانع برای عدم ضد۲ است. پس امکان توقف عدم ضد۲ بر وجود ضد۱ وجود دارد و انکار امکان توقف، مساوی با انکار معاندت بین ضدین است. در نتیجه استحاله توقف شئ بر نفس به صورت امکانی وجود دارد و این توقف هر چند به معنای دور اصطلاحی نیست، اما صحت توقف شئ بر نفس ولو به صورت امکانی باقی است و استحاله دارد. 🔹پاسخ نهایی و اصلی آخوند، همان پاسخ آقای مظفر است که باید بین عدم المانع در وجود و عدم المانع در تاثیر، فرق بگذاریم و بگوییم که حدوسط تکرار نشده است و مغالطه مشترک لفظی اتفاق افتاده است. پاسخ مرحوم مظفر را قبلا بیان کردیم و در جلسات بعد انشالله جمع بندی خواهیم کرد. ✅حل مسئله دور از دیدگاه محقق نائینی 🔹محقق نائینی نیز برای حل اشکال دور، بینای دارند که البته بیان ایشان ریشه در دیدگاه محقق خوانساری دارد. مبنای دیدگاه محقق خوانساری این بود که ما زمانی به بررسی وجود و یا عدم مانع میپردازیم که مقتضی و سایر شرائط و اجزای علت تامه، محقق باشد. محقق نائینی اضافه ای را به مبنای ایشان وارد میکنند. 🔹محقق خوانساری این مبنا را فقط در ناحیه عدم پیاده کرد و گفت که در صورتی می گوییم که وجود ضد۱، عدم المانع از برای عدم ضد۲ است که مقتضی برای ایجاد ضد دیگر وجود داشته باشد. و محقق خوانساری، وجود مقتضی در ناحیه وجود ضد۱ را مفروض گرفت. 🔹محقق نائینی می فرماید که مبنای محقق خوانساری را در ناحیه وجود ضد۱ هم می توان پیاده کرد. در طرف وجود هم در صورتی میتوان گفت که وجود ضد۱ متوقف بر عدم ضد۲ است که مقتضی ایجاد ضد۱، محقق باشد. 🔹محقق نائینی می فرماید وقتی که گفته می شود که وجود ضد۱، متوقف بر عدم ضد۲ است و به عبارت دیگر، ضد۲ مانع برای تحقق ضد۱ است و عدم ضد۲ به عنوان عدم مانع، مقدمه برای ایجاد ضد۱ است، ضد۲ در صورتی میتواند مانع باشد که همه اجزای علت تامه آن و من جمله، مقتضی موجود باشد تا بتواند، مانع به حساب آید و همینطور که محقق خوانساری بیان کرد، در صورتی میتوان یک شئ را مانع برای شئ دیگری محسوب کرد که مقتضی آن شئ دوم، وجود داشته باشد. 🔹با این توضیح، لازمه اینکه گفته شود، ضد۲ مانع تحقق ضد۱ است، این است که مقتضی هر دو ضد موجود باشد. اما از آنجایی که وقتی دو شئ، ضدین باشند و تمانع وجودی داشته باشند، مقتضی آنها هم با هم تضاد و تمانع وجودی دارند، هر دو مقتضی نمی توانند با هم موجود باشند. در نتیجه توقف وجود ضد۱ بر عدم ضد۲ مستلزم فرض محال است. پس توقف از ناحیه وجود هم باطل است. توقف از ناحیه عدم را هم خود محقق خوانساری باطل کردند. در نتیجه نه عدم ضد۲ متوقف بر وجود ضد۱ است و نه وجود ضد۱ متوقف بر عدم ضد۲ است. 🔹به عبارت دیگر وقتی فقط یکی از مقتضی ها میتواند محقق باشد، هیچ مانعیتی از طرف ضد دیگر وجود ندارد. چون عدم آن مستند به نبود مقتضی است. 👈در جلسه آینده دیدگاه محقق خوانساری و محقق نائینی بررسی می شود. @fater290