✅در کلامی از امیر المومنین ع ده نوع تاکید وجود دارد،که این از مختصات کلام حضرت امیر علیه لسلام است.
💠في الخطبة انّ فيه عشرة أنواع من التّوكيد، و هو من خصايص كلامه عليه السلام،
💠فهو قوله عليه السّلام :
✅فانّه و اللَّه الجدّ لا اللّعب و الحقّ لا الكذب و ما هو إلّا الموت.
به خدا قسم جدّی است نه شوخی، حق است نه دروغ، و آن نیست مگر مرگ.
💠 لا يخفى ما في هذا الكلام من التّهويل و التخويف و الانذار بالموت لما فيه على وجازته من وجوه التّاكيد و ضروب التّفخيم البالغة إلى عشرة بعضها لفظيّة و بعضها معنويّة كما هو غير خفيّ على العارف بأسرار البلاغة و بدايعها.
1⃣أولها التأكيد بانّ
2⃣و الثاني الاتيان بضمير الشأن إبهاما للمرام و قصدا للتّفخيم و الاعظام و تشويقا للسّامعين إلى ما يتلوه من النّبا العظيم.
3⃣ الثالث اسميّة الجملة.
4⃣ الرابع الاعتراض بين شطرى الكلام بقسم،و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم.
5⃣الخامس الاخبار بأنّه جدّ ليس بهزل.
6⃣السادس تعريف الجدّ بالّلام قصدا للمبالغة من باب زيد الشّجاع أى الكامل في هذا الوصف.
7⃣ السابع تعقيبه بانّه ليس بلعب.
8⃣ الثامن إردافه بأنّه حقّ لا كذب و فيه من وجوه التّأكيد ما في قرنيه.
9⃣ التاسع الاتيان بضمير الشّأن ثانيا قصدا لزيادة التمكن ما يعقبه في ذهن السّامعين لأنّ المحصول بعد الطلب أعزّ من المنساق بلا تعب.
🔟 العاشر الاتيان بكلمة الحصر أعني ما و إلّا.
📗منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ج۸ ص ۳۰۰
@alnokat
کتاب چالش های بلاغی حاوی مسائل مورد اختلاف درعلم معانی است که شامل دو قسمت اصلی میباشد
۱. داده های مورد اشکال
۲. استدلالات مورد اشکال
علاوه بر این میتوان به اسرار وریشه ها و چرایی مسائل مهم علم معانی نیز دست یافت
ازطرفی بعلت ارتباط این علم با اصول فقه بعض مباحث آن مرتبط با این علم نیز می باشد.
قیمت:۹۰.۰۰۰ تومان
با تخفیف:۷۰.۰۰۰ تومان
راه ارتباطی برای خرید
09221861757
ایتا پیام دهید.
♨️اسناد الفعل الی المصدر
ذُهِبَ :أی ذُهِبَ ذهاب أی وقع ذهاب,أی یلزم ذهاب
♨️زمخشری می گوید:
💢همچنانکه جایز است -نایب فاعل-مصدر خود فعل باشد و فعل به آن اسناد داده شود،(که در معنا فعل به معنای وقع، به نایب فاعل اسناد داده می شود) به طریق أولی جایز است در فعل معلوم نیز فاعل مصدری باشد که ضمیر فعل به آن اسناد داده شده، زیرا فعل معلوم اصل است نسبت به فعل مجهول مثل آیه :
تَقَطّعَ بینکم(۱) أی تَقَطّعَ تَقَطُّعٌ بینکم،أی وقع تقطع بینکم.(۲)
✅احمد جند می گوید:
هر جا فعل به مصدر اسناد داده شود معنای لزوم فعل را می رساند،(مثلا در جایی که گفته می شود ان کان کذا لَدارَ شارحین تفسیر کرده اند به یلزم الدور)یعنی یلزم را از اسناد فعل به مصدر گرفته اند یا گفته شود ذهب أی یلزم ذهاب.(۳).
۱.انعام،۹۴
۲.تدریج الادانی،۱۲۴
شرح قطبی بر شرح شمسیه(منطق)،ص ۶۰
@alnokat
#فائدة
❌شعرا عرب در یک تقسیم بندی به چهار دسته تقسیم می شوند:
۱.جاهلیین(عصر جاهلیت) از ۱۵۰ سال قبل از اسلام تا زمان اسلام:
امرء القیس و اعشی از جمله این شعراء هستند.
۲.مُخَضْرَمین(ناقة مخضرمه :شتر گوش بریده ) :هم جاهلیت را درک کرده اند هم اسلام را،مثلا پنجاه سال در جاهلیت به سر برده،سی سال هم در اسلام.
۳.اسلامیین،بعد از اسلام تا اول خلافت بنی العباس(۱۴۵ سال).مثل جریر و فرزدق و...
۴.مولَّدین،محدثین،بعد از ۱۳۲هجری مثل متنبی،بشار،ابن نعاس و...،
گروه اول و دوم بالاتفاق قولشان حجت ادبی است،گروه سوم اختلافی است، که اکثرا قولشان را حجت می دانند،اما گروه چهارم بالاتفاق حجت نیست.
#نکتة_مهمة
❗️حکم بالا مربوط به صرف و نحو و...است نه علم بلاغت!
✅اما در بلاغت به قول همه ، حتی به قول اعجم هم می شود استشهاد کرد.
(مثلا تفتازانی در علم بیان به یک بیت فارسی اشاره می کند)
ابن رشیق، العمده ج۲،ص۲۳۶:
قال ابو الفتح عثمان ابن جنی المولدون یستشهد بهم فی المعانی کما یستشهد بالقدما فی الالفاظ.
(مولدون که قولشان حجت نبود در علم معانی به قولشان استشهاد می شود،همچنان که در الفاظ با قول قدماء استشهاد می شود)
سید علیخان علیه الرحمه؛انوار الربیع ص۲۱:
این کلام را از ابن جنی نقل کرده و پذیرفته است.
❌لذا در بلاغت اسم شاعر را نمی برند،زیرا به قول همه میشود استشهاد کرد،اما در نحو باید شاعر معلوم باشد.
برگرفته از بیانات استاد معظم فتوحی دام ظله.
@alnokat
♨️تدقیق مرحوم آخوند خراسانی در اینکه اصل در مشتقات چیست
💠بین دو مکتب بصره و کوفه اختلاف است که اصل در اشتقاق مصدر است یا فعل ماضی که بصره مصدر را اصل گرفته و کوفه فعل را و برای هر مدعی،دلائلی ذکر کرده اند....
✅مرحوم آخوند خراسانی ره هر دو قول را غلط می دانند.
💠اشکالی که مرحوم صاحب کفایه مطرح می کنند جنبه معنوی دارد نه لفظی به این بیان که:
💠واضح است که فعل نمی تواند اصل در اشتقاق باشد اما مصدر مشکل معنوی دارد،زیرا در مصدر اسناد به فاعل همیشه وجود دارد و جزء موضوع له او است(اسناد ناقص)، در حالیکه این معنا یعنی اسناد ناقص در افعال وجود ندارد پس مصدر نمیتواند اصل در اشتقاق باشد و الا باید معنای آن در سایر مشتقات لحاظ می گردید، به عبارت دیگر مصدر مثل ضرب،یعنی زدن و این زدن همیشه منسوب به شخصی ملحوظ است،مثلاً زدنِ زید، در حالی که معنای زدن در افعال وجود ندارد، مثلا ضَربَ زیدُ، یعنی زید زد(نه، زدن) و این نسبت تام است،در حالیکه اگر مصدر اصل مشتقات می بود، باید معنای آن در فروعاتش حفظ می شد، زیرا علامت اصل بودن یک شیء آن است که درتمام فروعات وجود داشته باشد.
💠 مرحوم اصفهانی در نهایة الدرایه فرموده اند:
💠بنابراین اصل در اشتقاق، اسم مصدر است؛ زیرا صِرف حدث است، بدون منسوب بودن به چیزی( مثل گفتار برخلاف گفتن که با شنیدن گفتن، چه کسی گفت در ذهن می آید)و در تمام مشتقات اسم مصدر وجود دارد.
📗کفایه الاصول ج۱ ص ۱۱۳
📘نهایه الدرایه ج۲ ص ۱۷۵
@alnokat
♨️استفاده نکات بلاغتی متوقف بر تحقیق حقیق نحوی
💠روشن است تا از منظر نحو،اثبات نگردد که فلان اسلوب در کلام عرب فلان معنای خاص را دارد،بلاغت نمی تواند استفاده معنایی کند.
💠مثلا گفته شده ضمیر فصل افاده حصر دارد یا فارق بین وصف و خبر است و...
💠بنابر این وقتی ضمیر فصل در کلامی وارد شده باشد، بلاغی متوجه می شود مقام،مقام حصر یا تنزیل مقام حصر است و معانی ثانویه را استفاده می کند.
♨️اما سوال
💠ایا واقعا ضمیر فصل مفید تاکید است؟
💠نزد کسانی که با کتب سنتی ادبی سرو کار دارند،روشن است یکی از دغدغه های علمای ادب آن است که تا حد امکان احکام زبان را ضابطه مند کنند تا جایی که بعضا توجیحات و علل های بعید از ذوق سلیمی ذکر کرده اند.
💠مثلا نسبت به علت پیدایش ضمیر فصل گفته شده:(به دید یک احتمال ببینید!)
💠در برخی از تراکیب، نحات به چنین تراکیبی برخورد کرده اند:
💠کان زید هو قائما...
💠از آنجا که رفع خبر مبتدا نزد نحات قطعی است و قائما نمیتواند خبر هو باشد و منصوب،لذا این طور تراکیب موجب شده،ضمیر فصل در علم نحو جا باز کند.(یعنی قائما خبر کان باشد و هو ضمیر فصل)
💠حال اگر این احتمال درست باشد و ضمیر فصل صرفا به دید سلیقه ای نحوی ها ضمیری غیر ضمائر معمول باشد، به عبارت دیگر ضمیر فصل اختراع نحوی باشد نه استنباط از زبان عربی،باز هم می توان در چنین تراکیبی استفاده بلاغی کرد و مقام را مثلا مقام حصر دانست؟
💠پرواضح است که نه؛ زیرا پی بردن به اغراضِ پسِ پرده ای متکلم، بعد از آن است که اثبات شود، متکلم غرضی غیر اصل مرادش داشته است.
💠بنابر این در تحقیق و بررسی نحوی،باید دقت کرد که چه احکامی مستنبط از دل زبان است و چه احکامی #بدعت نحوی و مخترَع او، برای چارچوب داشتن علم نحو یا اغراض دیگر بوده است...
↩️ادامه دارد...
✍احمد مومیوند
@alnokat
♨️تَوَهّم
در کتب سنتی حوزه مانند رسائل و مکاسب و کفایه و...از عبارت توهم زیاد استفاده شده است.
مرحوم شیخ یا آخوند،در مقام تضعیف اقوال ویا استدلالات ،فرموده اند:
اما توّهمُ فلان
توهّمَه فلان
فتوهمُ...
و...
معنای توهم در این عبارات چیست؟
ابوحاتم رازی می نویسد:
اما التوهم الذی یوصف به المخلوقون هو ما یخطر ببالهم، تقول توهمتُ اذا یخطر ببالک قبل ان تتحقّقه.
ماحصلش یعنی:کلام غیر محققانه.
📗کتاب الزینه ج ۱ ص ۹۶
@alnokat
ناگفته ها و اَسراری از قرآن کریم.mp3
10.85M
♨️ ناگفته ها و اَسراری از اعجاز قرآن کریم که تا به حال نشنیده اید!!!!
🎙 #امید_محمدی_سروش
🔹 بررسی" کاَنَّما یَصَّعَّدُ فی السَّماء"
🔸 اعجاز حروف و نقطه های قرآن
🔹 چرا همه مترجمین قرآن، "یاایّها الَّذین آمنوا..." را غلط، معنا کرده اند؟
🔸 چرا باید نماز را به زبان عربی اقامه کرد؟
🔹 رُموز و اَسرار زبان عربی را دریابید!
🔸 چگونه بتوانیم کمی از اعجاز لفظی قرآن را درک کنیم؟
♦️ لطفا این پادکست ۱۱دقیقه ای رابا آرم دانشنامه به اشتراک بگذارید...
🆔@daneshnameh1399
♨️استفاده نکات بلاغی متوقف بر تحقیق حقیق نحوی ۲
💠گفته شد تا از منظر نحو ثابت نگردد قاعده زبانی مستنبط از دل زبان است،نه صرفا ذوق و سلیقه نحوی،استفاده بلاغی از عبارات ممکن نیست...
💠مثلا در باب افعال قلوب و دومفعولی،نظریه سد مسدّ مورد بحث نحاة بزرگ قرار گرفته است.
🔰در ظننت أنَّ زیدا قائمُ
💠گفته شده که انّ از ادات مصدری است و ما بعد آن در حکم مفرد، بنابر این وقتی این جمله تاویل رود و مفعول اول ظن قرار گیرد، پس تکلیف مفعول دوم چه می شود؟
💠در پاسخ گفته اند: این جمله سدّ مسدّ دو مفعول شده است!
💠در تحلیل چنین جوابی باید دید که آیا این پاسخ نحوی ها اخبار از واقع زبان است؟ یا نه صرفا ذوق و سلیقه آنها می باشد؟
💠روشن است در صورت اول استفاده بلاغی دارد؛زیرا بر خلاف اصل دو مفعول ذکر نشده پس حتما متکلم غرضی داشته و معنای ثانویه ای در کار است...
💠اما در صورت دوم نه، صرفا تحلیل از جانب نحوی است نه مستند به زبان...
✅بعض از محققین معاصر فرموده اند:
💠در افعال قلوب آنچه ملاک است تعلق این افعال به نسبت است حال فرقی ندارد نسبت تام بوده و دو طرف نسبت به صورت مفعول اول و دوم آورده شده باشند ظننت زیدا قائما
💠یا نسبت ناقص بوده مثل ظننت قیامَ زید.
💠لذا اصرار بر اینکه حتما باب ظن دومفعولی است بدلیل کثرت استعمال دو مفعول،بی وجه است.
✅بنابر این چیزی بنام سدّ مسد نداریم و نباید در آیات سراغ چگونگی تقدیر مفعول دوم رفت و نکته بلاغی هم در کار نیست....
💠در تعلیلات نحات باید توجه نمود کدام تعلیل دلیل است و اماره بر کشف نکات زبان و کدام تعلیل دلیل نیست و صرف تفریع بر قواعد غیر معتبر غیر عقلایی مثل کثیری از قیاس ها...
‼️نکته قابل توجه:از آنجا که تفریع بر این مطالب ثمره عملی در فهم آیات و روایت دارد،مثال های بالا را قطعی ندانید، تحقیق بیشتر لازم است...
↩️ادامه دارد
✍احمد مومیوند
@alnokat
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شور و شعف آیت الله سید رضا #بهاءالدینی هنگام شعرخوانی مرحوم چایچیان در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
@Taghvim_Olama | تقویم علماء
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
♨️استفاده نکات بلاغی متوقف بر تحقیق حقیق نحوی ۲ 💠گفته شد تا از منظر نحو ثابت نگردد قاعده زبانی مستن
♨️استفاده نکات بلاغی متوقف بر تحقیق حقیق نحوی ۳
دانسته شد تا قاعده ای مستنبط از اصل زبان عربی نباشد استفاده بلاغی از کلام فصحاء با توجه به قواعد عربی ذوقی و سلیقه ای ناممکن است...
اما چه امری موجب شده است که نحات بزرگ و مکتب های نحوی به جای استدلال های سازگار با طبع و عقلایی سراغ ادله ای بروند که بعضا مبتدی هم این ادله را قبول نمی کند چه رسد به عالم آزاد اندیش...ادله ای که گاهی جفنگیات است نه دلیل...قیاس هایی که به هیچ وجه کاشفیت از واقع و حقیقت ندارند...
گاهی نحوی ها در علل النحو یک قاعده چهار یا پنج دلیل ذکر می کنند که تنها یک دلیل،دلیل اصلی است و مابقی ساختی!یعنی یکی اماره برای شناخت زبان باقی مثل اصل عملی و کار راه انداز...به گونه ای که جاحظ از خلیل بن احمد نقل کرده است:
لا یصل أحد من علم النحو الی ما یحتاج الیه حتّی یتعلّم ما لا یحتاج الیه...
اما چه چیزی موجب این امر شده است؟منشا غموض علم نحو نسبت به علل حقیقی قواعد چیست؟
برخی از موارد عبارتند از:
۱.آنها به این علم با چشم اعجاب و قداست نگاه می کردند و راضی نبودند نحو مثل یک علم ساده نمایان شود که با استحسان طبع و ارتکازات عقلایی و...به آن پی برده شود وآن را حکمتی متقن می دیدند با تعالیل دقیق!
ابن سراج در مقدمه اصول النحو خود فرموده است:
حکمت این علم را با توجه به اصولی که وضع کرده ام استخراج می کنی،و با توجه به این اصول فضل این لغت بر سایر لغات روشن می گردد،قطعا خداوند متعال این لغت را از حکمت پر کرده است و و فضل آن را به گونه ای قرار داده که از قابل دفع نباشد...
۲.تعمّد آنها این بوده است که این علم را غامض بیان کنند تا هرکسی با سهولت پی به آن نبرد حال یا به خاطر اغراض نیک مثل این نقل:
قال ابو حیان التوحیدی فی البصائروالذخائر:
قال الخلیل: من الابواب: ما لونشاء أن نشرحه حتّی یستوی فی علمه القوی و الضعیف لفعلنا و لکنا نحب أن یکون للعامل مزیة.
و هذا یدل علی غرض تعلیمی لهذه الصعوبة و الغموض و یمکن أن یکون تلک المزیة راجعة الی دواع أخر.
یا اغراض دیگر.
(از سایر اغراض فعلا چشم پوشی میگردد.)
این مباحث محتاج بحث و بررسی مفصلی است اجمالا به دو دلیل فقط اشاره شد.
بنابر این با هر قاعده نحوی ممکن نیست غرض بلاغی را استفاده کرد...
در ادامه در مورد استدلال های مرحوم نجم الائمه محقق رضی و وجه تمیز ان با سایر نحات مختصرا نوشته خواهد شد.
@Alnokat