ابیاتی از امیرمومنان علیه السلام
گویند در شب نوزدهم سال چهل که امیرمومنان ضربت خورد .وقتی حضرت بطرف مسجد خواستند حرکت کنند:
چون امام بدرب منزل رسيد،قلاب در به كمربند امام گير كرد.امامكمربند خود را محكم بست وفرمود:
«اُشدد حياضيك للموت فانّ الموت لاقيك ولاتجزع عن الموت اذا حل بناديك»
يعني اي علي!كمرت را براي مرگ محكم نما كه مرگ باتوملاقات خواهد كردوهنگام مرگ بي تابي ننما!
«ولاتغترّ بالدهر وان كان يوافيك كما اضحكك الدهر كذاك الدهر يبكيك»
روزگار تورا مغرور نكند،اگرچه بتو وفا نمايد.زيرا روزگارهمانطور كه تورا مي خنداند،توراخواهد گرياند!
بعد فرمود:خدايا!مرگ را بر من مبارك گردان وديدار خودرا برمن خجسته نما!
امّ كلثوم با شنيدن اين كلمات،فرياد زد:واابتاه!واغوثاه!
امام حسن (علیه السلام) خودرا به امام رساند وفرمود:من مي خواهمهمراه شما باشم.امام فرمود:تورا بحقّي كه بر تودارم قسّم ميدهم كه برگردي!
امام حسن (علیه السلام) به خانه برگشت وبا امّ كلثوم برحالات وسخنانيكه ازپدربزرگوارشان شنيده بودند،مي گريستند.
امام به داخل مسجد رفت ودرتاريكي چند ركعت نماز خواند .آنگاه به پشت بام مسجد رفت وانگشتان مبارك بر گوشگذاشت واذان گفت.سپس درحالي كه ذكر خدا بر لبداشت،پايين آمد واين چند بيت را بر زبان جاري فرمود:
«خلّوا سبيل المؤمن المجاهد في اللّهلايعبد غير الواحد ويوقظ الناس الي المساجد»
«راه مؤمني را كه در راه خداي واحد جهاد نموده ومردم رابراي رفتن به مسجد بيدار مي كند،باز كنيد!»
اشعار خیلی جالب از حضرت امام رضوان الله تعالی علیه
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن ز حیات خویشتن نومید است
آن روز که عالم ز ستمگر خالی است
ما را و همه ستمکشان را عید است
***
جمهوری ما نشانگر اسلام است
افکار پلید فتنه جویان خام است
ملت به ره خویش جلو می تازد
صدام به دست خویش در صد دام است
***
این عید سعید عید حزب الله است
دشمن ز شکست خویشتن اگاه است
چون پرچم جمهوری اسلامی ما
جاوید به اسم اعظم الله است
***
این عید سعید عید اسعد باشد
ملت به پناه لطف احمد باشد
بر پرچم جمهوری اسلامی ما
تمثال مبارک محمد باشد
47.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+ازاینکلیپ۱۵ثانیهاییهامیخوای
مذهبۍ؛چیریڪۍ؛نابو...🌿"
همشاینجاست!
عکساستوریاشمتکه😉🙌•.
-وَچوبیدیبَرسَرِایمانخویشمیلَرزَم ...!!
داستان واقعی
👈 آن سید امام زمانت بود...
مداح مجالسِ آیت الله بهجت رحمة الله علیه میگفت ، یکروز آیتالله به من گفت : فلانی خاطرت هست مجلس نیمه ی شعبان، انتهای مراسم مشغول دعا کردن بودی، سیدی از جمع جدا شد و در حال ترک جلسه بود، به دلت افتاد حین دعا روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوانی، در این هنگام آن سید که تا نزدیک درب رفته بود با شنیدن صدای روضه به میان جمعیت برگشت؟
🔰 پاسخ دادم آقا جان سید زیاد میرود و می آید در اين مجلس، آیت الله بهجت با لحن خاصی به من گفتند : « نه.... این طور نگو! آن سید آقا بودند... حضرت صاحب الزمان ارواحنافداه»
#پیدای_پنهان
📙 برداشتی آزاد از سخنرانی استاد رائفی پور
⭕️ از حاج قاسم به همه آزادگان جهان ؛
" امروز قرارگاه حسین بن علی ایران است
بدانید جمهوری اسلامی حرم است
و این حرم اگر ماند دیگر حرم ها میمانند "
چشمم عزیزِ دل
حاج قاسمِ عزیز
#جمهوری_اسلامی ؛ تار و پود و همه وجودمان است
#فقطجمهوریاسلامی
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
موقعي كه شهر بحرين در تصرف فرنگيان بود شخصي از مسلمين را به حكومت آن جا گماشتند تا موجب آبادي بيشترآن جا گردد اين والي مردي ناصبي بود و وزيري داشت كه تعصبش از وي بيشتر بود وزير نسبت به اهل بحرين كه دوستدار اهل بيت بودند اظهار دشمني مي كرد و براي نابودي و زيان رساندن به آن ها حيله ها مي انگيخت يك روز وزير درحالي كه اناري در دست داشت نزد والي رفت و انار را به او داد والي ديد بر روي پوست انار نوشته شده
لااله الالله محمد رسول الله ابوبكر و عمر و عثمان وعلي خلفاء رسول الله
وقتي به دقت آنرا نگريست ديد كه اين عبارت به طور طبيعي در پوست انار نوشته شده به طوريكه گمان نمي رفت ساخته دست بشر باشد او از اين حيث در شگفت ماند .
والي به وزير گفت اين دليل روشن و برهان محكمي است برابطال مذهب رافضي ها (شيعيان) نظر تو درباره مردم بحرين چيست وزير گفت اين جماعت متعصب هستند و منكر دلائل مي شوند امر كن آن ها را حاضر كنند و اين انار را به آنها نشان بده اگر پذيرفتند و به مذهب ما درآمدند شما ثواب فراوان برده ايد و چنان چه نپذيرفتند و همچنان بر گمراهي خود باقي ماندند آنها را در قبول يكي ازاين سه چيز مخير گردان يا حاضر شوند با ذلت و خواري مثل يهود و نصاري جزيه بدهند يا جوابي براي اين دليل روشني كه نمي توان آن را ناديده گرفت بياورند و يا اين كه مردان آن ها كشته شوند و اولاد ايشان اسير گردند و اموالشان به غنيمت گيريم والي راي وزير را مورد تحسين قرار داد و فرستاد علما و افاضل و نيكان و نجبا و بزرگان شيعه بحرين را احضار نمود وانار را به آن ها نشان داد و گفت اگر جواب قانع كننده اي نياوريد يا بايد كشته شويد و اسير گرديد و اموالتان ضبط شود يا همچون كفار جزيه دهيد آن ها چون انار را ديدند سخت متحير شدند و نتوانستند جواب شايسته اي بدهند رنگ صورتشان پريد و بندهاشان به لرزه افتاد سپس بزرگان آنها به والي گفتند سه روز به ما مهلت بده شايد بتوانيم جوابي كه مورد پسند واقع شود بياوريم و گرنه هر طور مي خواهي بين ما حكم كن والي هم به آن ها مهلت داد رجال بحرين در حالي كه هراسان و مرعوب و متحير بودند از نزد والي بيرون آمدند و مجلس گرفتند و مشورت كردند
آن گاه بنا گذاشتند از ميان صلحا و زهاد بحرين ده نفر و ازميان آن ده نفر سه نفر انتخاب كنند و چون چنين كردند به يكي از آن سه نفر گفتند تو امشب برو به بيابان و تا صبح مشغول عبادت باش و از خداوند به وسيله امام زمان ياري بخواه او هم رفت و شب را به صبح آورد و چيزي نديد و برگشت و جريان را اطلاع داد شب دوم نفر دومي و شب سوم نفر سومي كه مردي پاكسرشت و دانشمند به نام محمدبن عيسي بحريني بود با سر و پاي برهنه رو به بيابان نهاد و مشغول دعا و گريه و توسل به خدا بود كه شيعيان را ازاين بليه رهايي بخشد و حقيقت مطلب را روشن سازد و براي تامين منظور به حضرت صاحب الزمان (عج) گرديد.
درآخر شب ناگاه ديد مردي اورا مخاطب ساخته و مي گويد: « محمد بن عيسي بحريني چه شده تورا بدين حال مي بينم؟ و براي چه به بيابان آمده اي؟ »
محمد بن عيسي گفت: « اي مرد مرا به حال خود واگذار من براي مطلب مهمي آمده ام كه آن را جز براي امام خود نمي گويم و شكوه آن را نزد كسي مي برم كه اين راز را بر منآشكار سازد.»
گفت : « اي محمدبن عيسي من صاحب الامر هستم مقصودت را بگو »
گفت : « اگر تو صاحب الامر مي باشي داستان مرا مي داني .»
فرمود : » آري تو به خاطر مشكل انار و مطلبي كه بر روي آن نوشته شده و تهديدي كه والي كرده به بيابان آمده اي.»
محمد بن عيسي گفت : « آري اي آقاي من شما مي دانيد ما چه حالي داريم به داد ما برس .»
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
حضرت فرمود : « اي محمد بن عيسي ! وزير ملعون درخت اناري در خانه خود دارد و قالبي از گل به شكل انار در دو نصفه ساخته و توي هرنصفي از آن قسمتي ازآن كلمات را نوشته و آن گاه آن قالب را روي اناري نهاده و دروقتي كه انار كوچك بود توي آن گذاشته و آن را محكم بسته آن گاه به مرور كه انار بزرگ شده آن نوشته در پوست انار تاثير بخشيده تا به به اين شكل درآمده فردا نزد والي مي روي و به او مي گويي جواب تو را آورده ام ولي حتما بايد در خانه وزير باشد وقتي به خانه وزير رفتيد به سمت راست خود نگاه كن كه غرفه اي مي بيني آن گاه به والي بگو جواب در همين غرفه است وزير مي خواهد از نزديك شدن به غرفه سر باز زند ولي تو اصرار كن و سعي كن از آن بالا بروي وقتي ديدي وزير بالا رفت تو هم با او بالا برو و او را تنها مگذار مبادا از تو جلو بيفتد هنگامي كه وارد غرفه شدي در ديوار آن سوراخي مي بيني كه كيسه سفيدي در آن است آن را بردار كه خواهي ديد قالب گلي انار كه براي اين نقشه ساخته درآن كيسه است سپس آن را جلو والي نهاد و انار معهود را دران بگذار تا حقيقت مطلب روشن شود و به والي بگو ما معجزه ديگري هم داريم و آن اين كه داخل اين انار جز دود و خاكستر چيزي نيست اگر مي خواهي صحت آن را بداني به وزير بگو آن را بشكند وقتي وزير آن را شكست دود و خاكستر به صورت و ريش او مي ريزد.»
محمد بن عيسي شادي كنان دست حضرت را بوسيد و مراجعت نمود صبح كه نزد والي رفتند همان طور كه امام دستور داده بود عمل كردند.
والي به محمد بن عيسي گفت : « چه كسي اين خبر را به تو داده است .»
گفت : « امام زمان »
والي پرسيد : « امام شما كيست ؟ »
محمد بن عيسي يك يك ائمه را معرفي كرد تا به امام زمان صلوات اللله رسيد .
والي گفت : « دستت را دراز كن تا من گواهي دهم نيست خدايي مگر خداوند يگانه و اين كه محمد بنده و پيامبر اوست و خليفه بلافصل بعد از او امير مومنين علي (ع) »
و اقرار به تمام ائمه كرد و ايمانش نيكو گشت سپس دستور قتل وزير راداد و از مردم بحرين عذر خواهي كرد اين حكايت نزد مردم بحرين مشهور و قبر محمدبن عيسي بحريني درآن جا معروف و مردم به زيارت آن مي روند .
بحارالانوار جلد 13 صفحات 943-940
خدمت سادات به اسلام
اینکه زهرای مرضیه سلام الله علیها کوثر ملقب شدند یکی از معانی ان خیر کثیر است. و از مصادیق خیر کثیر یکی وجود مبارک یازده امام علیهم السلام است. یکی هزاران امامزاده در سراسر گیتی است .و یکی هم هزاران عالم ربانی که هرکدام منشا خیر بوده اند
از سید مرتضی و سید رضی گرفته تا میرزای شیرازی و سید جمال اسدابادی و سید حسن مدرس و نواب صفوی و ایه الله کاشانی و سید علی قاضی و ایه الله بروجردی تا ایه الله نجفی و ایه الله گلپایگانی و ایه الله سید ابوالحسن اصفهانی و علامه طباطبایی تا زمان ما بزرگترین عالم در دوران غیبت کبری ایه الله العظمی امام خمینی و ایه الله خامنه ای.
در طول غیبت کبری سادات گاهی بصورت سلسله های مختلف در مناطق مختلف کشورمان حضور داشتند و منشا خیر بوده اند که به چند سلسله اشاره میشود.
سادات مرعشی:سید قوامالدین مرعشی آملی مؤسس سلسلهٔ مرعشیان مازندران متولد و ساکن روستای مرزنگوی دابو از توابع آمل مازندران بود و در سال 760 هجری قمری برای آشنایی با سربداران خراسان دو اربعین به خراسان رفت. در جنگی ،کیا افراسیاب چلابی را از سلسلهٔ افراسیابیان شکست داد و به حکومت مازندران دست یافت. نوادگان او تا اوایل دورهٔ صفویه بر مازندران حکمرانی داشتند. در عصر صفویه سادات مرعشی، بسبب انتساب به ائمهٔ شیعه قدرت و ثروت بیشتری یافتند، تا جایی که مادر شاه عباس یکم مشهور به مهدعلیا، از این سلسلهٔ سادات بود.حکومت سادات مرعش در سال 990 قمری پایان یافت و سادات مرعشی به شیراز و هند و کرمان تبعید شدند.....خاندان سادات جزائری در ایران با حدودا دو میلیون نفر جمعیت تقریبا همگی اولاد علامه ی کبیر سید نعمت الله جزائری می باشند که شاگرد میرزا مرحوم علامه ی مجلسی رحمه الله علیهم بوده و به گفته ی مرحوم علامه ی مجلسی " اگر نبود همت و همراهی سید نعمت الله جزائری قطعا امکان جمع آوری و تدوین مجموعه ی کم نظیر بهار الانوار وجود نمی داشته است "...علامه سید نعمت الله جزائری در نسب به حضرت امام موسوی کاظم صلوات الله علیه می رسد و این خاندان بزرگ مهمترین و با نفوذ ترین و خوشنام ترین خانواده ی ایرانی، شیعی، روحانی و علمی در عرصه ی تاریخی، فرهنگی و علمی این سرزمین محسوب می شوند که از نظر تعداد جمعیت اولین خانواده ی ایرانی و سومین خانواده ی جهان می باشند
زادگاه اولیه ی این خانواده عموما خوزستان و شهر شوشتر بوده است که با مهاجرت در جغرافیای ایران همراه با خود فرهنگ و علم را منتشر کرده اند و جمع کثیری از این خانواده در خارج ایران نیز سکنی گزیده اند.....سادات طباطبایی که به امام حسن نسبشان می رسد علمای بزرگی داشته اند مانند:علمای خاندان طباطبایی
سید محمدمهدی بحرالعلوم بروجردی(مولف منظومه الدرة النجفیه)
سید محمد جواد علوی طباطبایی بروجردی
سید محمود طباطبایی بروجردی(مولف کتاب مواهب السنیه فی شرح الدرة النجفیه )
سید حسین طباطبایی قمی
سید حسین طباطبایی بروجردی
سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
سید محمد حسین طباطبایی
سید محسن حکیم
سید محمد باقر سلطانی طباطبایی بروجردی..........خاندان صدر یا صدر عاملی شاخهای از سادات از ذریه سید صالح موسوی عاملی که در صدر آنها سید صدرالدین موسوی عاملی است. این خاندان از نوادگان امام موسی کاظم(ع) و از خاندانهای مشهور مذهبی در ایران، عراق و لبنان است که در قرنهای سیزدهم تا پانزدهم قمری عالمان و شخصیتهای پرآوازهای مانند موسی صدر، محمدباقر و محمد از آن برخاستهاند که در اوضاع سیاسی لبنان و عراق نقش داشتهاند........سادات حکیم، از خاندانهای علمی و سیاسی شیعی در عراق. شاخصترین فرد این خاندان سید محسن حکیم مرجع تقلید شیعیان است. وی در مقام مرجع تقلید شیعیان، به سیاست توجه ویژهای داشت و در بسیاری از مسائل سیاسی روزگار خویش دخالت میکرد و فتوا میداد. فرزندان و نوادگان وی نیز در صحنه سیاسی عراق اثرگذار بودهاند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #استوری_موشن
🍃 یڪ دعوت نامه خـاص 💌
🍃 بــراے یڪ آدم خــاص 👑
#سال_نو
#اطلاعیه_پذیرش
#حوزه_علمیه_خواهران
📆 شروع ثبت نام از 25 بهمن ماه ۱۳۹۹
🔖از طریق آزمون ورودی و مصاحبه علمی
📔منابع ودفترچه آزمون در اینجا
paziresh.whc.ir
┄┅┅❅ 💎❅┅┅┄
من موضوعیت ندارم
#آیتالله گلپایگانی فرمود [که روزی] خدمت #آیتالله_بروجردی نشسته بودم.
.
روزی بود که نامهها را خدمت ایشان میآوردند و کسی نامهها را باز میکرد و دست ایشان میداد. ایشان بعد از خواندن یکی از نامهها عصبانی شد و فرمود؛ میدانم این آقا آنجا چه میکند اینها خیال میکنند من اطلاع ندارم. این آقا در آن شهر در مسجد و بالای منبر از من بدگویی میکند؛ حتی مردم را از تقلید من بازمیگرداند.
.
اینها برای من مینویسند که یک کاری کنید؛ مثلاً ایشان را از آن شهر بیرون کنید؛ اما من چه کنم این آقا در آن شهر به مردم خدمت میکند؛ چون با من نظر خوب ندارد مردم به او پول نمیدهند من به عدهای از تجار سپردهام که به او پول بدهند؛ ولی نگویند که از طرف من پول میدهند که این آقا دوام بیاورد و سرپا بماند.
.
من موضوعیت ندارم امام زمان(علیه السلام) موضوعیت دارد. آن آقا از چشم و ابروی من خوشش نمیآید و من را اهل نمیداند، خُب نداند. اعتقاد به من جزو اعتقادات مذهب نیست او خدمت میکند و من موظفم به عنوان #مرجع_شیعه او را نگه دارم!
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام
خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود
وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم در پی یک جرعه آب
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
خسته بودم هيچ کس يارم نشد
زان ميان يک تن خريدارم نشد
هر که آمد پیش حرفی راند و رفت
سوره حمدی برایم خواند و رفت
نه رفيقي نه شفيقي نه کسي
ترس بود و وحشت و دلواپسي
آمدند از راه ، نــزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو نام تو چیست
آن یکی فریاد زد رب تو کیست
ای گنه کار سیه دل، بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر
در ميان عمر خود کن جستجوي
کارهاي نيک و زشت خود بگوي
گفتنم عمر خودت کردی تباه
نامه اعمال خود کردی سیاه
ما که ماموران حق داوریم
نک تو را سوی جهنم می بریم
ديگر آنجا عذر خواهي دير بود
دست و پايم بسته در زنجير بود
ناامید از هر کجا و دل فکار
می کشیدندم به خفت سوی نار
ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان
نور پیشانیش فوق آسمان
چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب آدم می زدود
گیسوانش شط پر جوش و خروش
در رکابش قدسیان حلقه بگوش
صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از شرب طهور
لب که نه، سرچشمه آب حیات
بین دستش کائنات و ممکنات
خاک پایش حسرت عرش برین
طره یی از گیسویش حبل المتین
بر سرش دستار سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
کی به زیبائی او گل میرسید
پیش او یوسف خجالت میکشید
در قدوم آن نگار مه جبین
از جلال حضرت حق آفرین
دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حيرت داشتند اين زمزمه
آمده اينجا حسين فاطمه
صاحب روز قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد
گفت آزادش کنيد اين بنده را
خانه آبادش کنيد اين بنده را
این که اینجا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده
مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است
بار ها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است
اين که مي بينيد در شور است و شين
ذکر لالا ئيش بوده يا حسين
دیگران غرق خوشی و هلهله
دیدم او را غرق شور و هروله
با ادب در مجلس ما می نشست
او به عشق من سر خود را شکست
سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد
اسم من راز و نیازش بوده است
تربتم مهر و نمازش بوده است
پرچم من را به دوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دودید
اقتدا بر خواهرم زینب نمود
گاه می شد صورتش بهرم کبود
بارها لعن اميه کرده است
خويش را نذر رقيه کرده است
تا که دنیا بوده از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده
اينکه در پيش شما گرديده بد
جسم و جانش بوي روضه مي دهد
حرمت من را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت
نذر عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده سقای من
گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا می برم
هر چه باشد او برایم بنده است
او بسوزد صاحبش شرمنده است
در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی اعدا شود
در قیامت عطر بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم
باز بالاتر به روز سرنوشت
میشود همسایه من در بهشت
آری آری هر که پا بست من است
نامه اعمال او دست من است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد اسطوره حزب الله و سردار مقاومت
حاج احمد متوسلیان
🌹🌹 ولادتت مبارک ای مرد میدان 🌹🌹
#مرد_میدان
#حاج_احمد_متوسلیان
#تولد
مهربانی با مخالفانمان:قران کریم سفارش کرده اگر به شما بدی کردند شما خوبی کن.و پیامبر خدا و اهل بیتش علیهم اسلام این چنین بودند. و ما که پیرو این حجت های الهی هستیم نیز باید این چنین باشیم.به چند نمونه در مورد مهربانی با افرادی که مخالف ماهستند اشاره می شود:پدر شهید علیاکبر اردمه تعریف می¬کند که یکبار یکی از هسایه ها ما را برای افطاری دعوت نکرده بود و من هم به تلافی او را به میهمانی افطاری¬مان دعوت نکردم. علی اکبر از این کار من ناراحت شد وگفت: «پدر اگر همسایه بر فرض اشتباه کرده است شما چرا مقابله به مثل می-کنی؟» و خودش رفت و از آن همسایه معذرت خواهی کرد و او را جهت افطار دعوت نمود.
عفو روش بزرگان است
امام صادق (ع) فرمود:
زني از يهود براي رسول خدا گوسفند کباب شده اي را که با سم مهلکي آميخته شده بود، هديه آورد تا آن حضرت را مسموم کند، ولي رسول خدا به وسيله ي وحي از آن توطئه، آگاه گرديد و ضمن احضار زن، علت اين کار را از او جويا شد، وي جواب داد: با خود انديشيدم که اگر تو در واقع فرستاده ي خدا باشي اين سم به تو اثر نمي کند و اگر پادشاه هستي، مردم از شر تو ايمن مي شوند. رسول خدا (ص) آن زن را بخشيد، در حالي که مي توانست او را به خاطر اين اقدام بکشد.
امام حسن عليه السلام گوسفند زيبايي در خانه نگهداري مي کرد که به آن علاقه مند بود. روزي ديد که پاي گوسفند، شکسته است. از غلامش علت را پرسيد وي پاسخ داد: من شکستم. امام پرسيد: چرا اين کار کردي؟ گفت: مي خواستم شما را ناراحت کنم. امام (ع) لبخندي زد و فرمود: من هم در عوض تو را خوشحال مي کنم؛ تو در راه خدا آزاد هستي!
هیچگاه مشکلات خودرا برای دیگران نگویید!یکی از توصیه های اسلام برای موفقیت در زندگی ان است که مشکلات خود را مخفی بدارید و هیچگاه برای دوستان و کسانی که با انها درد دل می کنید نگوییدالبته برای حل مشکلات باید تلاش کرد. دعا کرد ولی گلایه پیش دیگران باعث میشه دیگران فکر کنند شما ادم شکست خورده ای هستی و مدیریت زندگی نداری!
اخلاق محمدی آخوند خراسانی
ضرب المثلی هست که کوه به کوه نمی رسه ولی ادم به ادم می رسه!
یک شخص سخنرانی بود و به خاطر اختلاف سلیقه ای که با آخوند خراسانی داشت، در منبر به ایشان توهین می¬کرد. این فرد مشکل مالی پیدا کرد و قصد داشت منزل خود را به فروش رساند. خریدار گفت به یک شرط منزل شما را می¬خرم که آخوند خراسانی آن را تایید کند. این شخص هم چون چاره ای نداشت با شرمندگی نزد آخوند خراسانی رفت و گفت که پای قولنامه را امضا کنند. آخوند خراسانی به ایشان گفتند: "چرا منزل خود را می¬فروشید؟" آن شخص گفت که من گرفتاری پیدا کرده ام و به پول احتیاج دارم. آخوند خراسانی مقداری پول به او داد و گفت که خانه خود را نفروش و با این پول مشکل خود را حل کن. این کار مصداق زیباترین عفو و گذشت و مهربانی با مخالفان خود است. حال اگر کسی که دارای عفو گذشت نیست با چنین فردی برخورد می¬کرد، به سرعت کارهای بدش را به او یادآوری می¬کرد و می¬گفت: "کاری خواهم کرد تا آخر عمر نتوانی خانه خود را بفروشی.
در سبب نزول آيۀ 87 سورۀ مائده: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلا تَعْتَدُوا...)(یعنی:ای مومنین!انچه خدا برای شما از طیبات حلال کرده بر خود حرام نکنید و از حدود الهی تجاوز ننمایید)چنين مينويسد:صاحب تفسير قمي ميگويد: پدرم از ابنابيعمير، و آن هم از بعضي از راويان نقل كرد كه از امام صادق(علیه السلام)روايت شده كه فرمود: اين آيه دربارة اميرمؤمنان(علیه السلام)و بلال و عثمانبن مظعون نازل شده است؛ چون یکی از مومنین سوگند ياد كرد كه شبها را هيچگاه نخوابد و همه را به عبادت بپردازد؛ بلال نيز قسم ياد كرد كه همۀ روزها را روزه بگيرد؛ و عثمانبن مظعون سوگند ياد كرد كه ديگر با همسرش همبستر نشود.
روزي زن عثمانبن مظعون با عايشه ديداري داشت؛ عايشه آن زن زيبا را بدون زينت ديد و اعتراض كرد. زن عثمان گفت: براي چه كسي زينت بكنم؟ مدتي است كه شوهرم نزديكي با من را ترك كرده، لباسهاي خشن ميپوشد و زهد را پيشة خود ساخته است.
در اين حال پيامبر(صلی الله علیه و آله)وارد شد، عايشه ماجرا را برای پيامبر تعريف كرد. پيامبر(صلی الله علیه و آله)دستور داد مردم را براي اجتماع در نماز جماعت فرا خواندند. حضرت بالاي منبر رفت و پس از حمد و ثناي خدا فرمود: چه شده كه افرادي، حلالهاي خدا را بر خود حرام كردهاند؟ آگاه باشيد كه من همانا در شب ميخوابم، با زنان آميزش مينمايم و همۀ روزها را روزه نميگيرم. پس كسي كه از روش من پيروي ننمايد، از من نيست.
در اين حال آن سه نفر برخاستند و گفتند: پس تكليف ما دربارة سوگندي كه ياد كردهايم چيست؟ در جوابشان آية فأنزل الله تعالي عليه: «لايؤاخذكم الله باللغو في أيمانكم ...» (قمي، 1/180) (یعنی خداوند شما را درباره لغو در قسم هایتان مواخذه نمی کند)نازل شد.»
خدا رحمت کند آقای مشکینی را، قبل از انتخابات در خطبه هایش انتخابات را به کربلا تشبیه می کرد و می فرمود:
💠 صحنه انتخابات صحنه کربلا است.
💠 کسی که در انتخابات شرکت نمی کند گویا دارد یزید را یاری می کند.
💠 کسی که در انتخابات شرکت می کند ولی رای سفید می دهد انگار در کربلا است ولی تیر به سوی هدف خاصی نمی اندازد.
💠 کسی که به غیر صالح رأی می دهد گویا دارد علیه امام حسین شمشیر می زند.
💠 کسی که می گردد و اصلح را انتخاب می کند گویا دارد از امام حسین دفاع می کند.
صاحبان باغ سوخته:::اصحابالجنه، صاحبان باغى در یمن كه بر اثر طغيانگرى و ادا نكردن حقوق نيازمندان، باغشان بهوسيله عذاب الهى نابود شد....داستاني عبرتانگيز در سوره قلم به نام اصحاب الجنه (صاحبان باغ) آمده است. چند نفر از کشاورزان ثروتمند پدري خير و نيکوکار داشتند که داراي باغي سبز و خرم بود و همه ساله کارش اين بود که در هنگام ميوه چيني، فقرا و مساکين را از محصول باغ بهرهمند ميساخت و سپس مصرف سالانه خود را برداشت ميکرد. اين عمل هم چنان ادامه داشت تا جايي که فقرا و مساکين روز شماري ميکردند تا اين موسم برسد.
← تصمیم فرزندان
همانگونه که ذکر شد اين مرد خَير اينگونه رفتار ميکرد؛ چراکه خود را شريک و سهيم فقرا ميدانست. عاقبت وقتي اين مرد بزرگ و داراي سعه صدر، دار فاني را وداع گفت، بعضي از فرزندانش که داراي صفت زشت خست و بخل بودند، بقيه وراث را هم تحريک کرده و گفتند: ما عائلهمنديم و خود به محصول باغ نيازمندتريم. در نتيجه با هم تصميم گرفتند تمام مستمندان را که هر ساله از محصول باغ بهرهمند ميشدند، محروم سازند. خداوند ميفرمايد: آنان هم قسم شدند که صبحگاه ميوه را بچينند؛ يعني همه را خود بردارند؛ و هيچ استثنا نکردند.
← تبدیل باغ به خاکستر
قرائن نشان ميدهد خودشان آن چنان هم نيازمند نبودند؛ بلکه به علت بخل اين کار را کردند و حتي موقع تصميمگيري و يا رفتن، انشاءا... هم نگفتند. خداوند هم از اين حرکت آنان خوشش نيامد؛ ازاينرو شبانگاه که همه آنها خواب بودند، و بلايي بر سر اين باغ فرود آمد و همچون صاعقهاي تمام آن را سوزاند و چيزي جز مشتي زغال و خاکستر سياه باقي نماند.
← حرکت برای میوهچینی
فرزندان، صبحگاه طبق قرار قبلي هم ديگر را صدا زدند؛ و گفتند که اگر ميخواهيد ميوه بستان را بچينيد، برخيزيد تا به باغستان برويم. صبحگاه آماده شدند و به سوي باغ حرکت کردند؛ درحاليکه آهسته با هم سخن ميگفتند: که مواظب باشيد حتي يک فقير هم داخل باغ نشود. چنان آهسته صحبت ميکردند که کسي صداي آنها را نشنود.
چنين به نظر ميرسد که به خاطر سابقه همه ساله عمل خیر پدر، جمعي از مساکين و فقرا چشم به راه بودند که ميوهچيني شروع شود و آنها هم به نوا برسند؛ لذا اين فرزندان ناخلف چنان مخفيانه حرکت کردند که هيچکس احتمال ندهد. و به اين ترتيب صبحگاهان با چنين قصدي به سوي باغ، آن هم با عزم خودداري از بخشش به مستمندان حرکت کردند؛ زيرا از تمناي مستمندان عصباني بودند؛ ليکن وقتي وارد باغ شدند، تعجب کردند و گفتند شايد ما راه را گم کردهايم و عوضي آمدهايم. سپس متوجه شدند، بلايي باغ را درهم نورديده و هيچچيز باقي نمانده است(قلم/سوره۶۸، آیه۱۷ ۲۴. )(طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۲۳، ترجمه موسوی همدانی. )
این جوان آیتالله بهجت را زمین زد!
مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیکتر شوند، التماس دعا بگویند، دستش را ببوسند. وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد.
جوان ترسید؛ هاجوواج نگاهش را به سمت مردم چرخاند، از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند. آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامهاش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقتها زیر پایمان گیر میکند و ما را به زمین میزند.»
جمعیت خندید، آقا هم... جوان به عبا نگاه میکرد.
بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا