eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
919 ویدیو
73 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 طلایی_در_دفاع_مقدس 31 تیرماه تا 15 مرداد 67 روزهای طلایی ما در دفاع مقدس بود که رزمندگان فقط و فقط به امر امام گوش کردند و بس و به اعتراف همه فرماندهان این 15 روز سال دفاع مقدس بود این 15 روز ماشین جنگی دشمن را منهدم کرد و بینی صدام و حزب بعث را به خاک مالید. شاید نسل امروز سووال کنند که ??? چرا کسی این پانزده روز رو تحلیل نمیکنه. یک جواب این است که تحلیل گری توی صحنه نبرد وجود نداشت و تحلیل گرها فرار رو بر قرار ترجیح دادند. در مصاف دشمن فقط امام بود و امت امام . روز عید قربان سال67 که مصادف با سوم مرداد ماه بود همه ی اسلام در مقابل همه کفر قرار گرفت. گرمای 55 درجه و تشنگی هم چیزی برای عرضه نداشتند. رزمنده ها آمده بودند با دشمن بجنگند ، هرچه خوبی و خیر بود در صحنه بود. توکل. توسل. تحمل. تهور... عجیب تر از همه بدن هایی بود که هر ساعت از تن پوش سبک تر میشد نزدیکی های ظهر انگار همه محرم شده بودند و برای قربانی به منا میرفتند. از فرط گرما لباسها رو کنده بودند و با زیر پیراهن آرپی جی بدوش و تیر بار به دست توی جاده اهواز خرمشهر و کنارهای جاده دنبال دشمن میدویدند. سفیدی زیر پیراهن هاشون حوله احرام رو تداعی میکرد و لبیک گویان به فرمان امام شون میرفتند برای ذبح شدن. روز عجیبی بود. آنقدر سریع بچه ها به دل دشمن زدند که جبهه قاطی پاطی شد . دیگه تیربار و آرپی جی به کار نمیومد ، اونهایی که سرنیزه و یا نارنجکی در دست داشتند حمله میکردند و یک جاهایی هم کار به مشت ولگد کشید. دشمن با تاریکی هوا فرار رو برقرار ترجیح داد. توی درگیری های تن به تن بعضی از بچه ها گرفتار نفر برها و زره پوش های دشمن شده و به اسارت رفتند ، اونها میگفتند وقتی ما رو عقب میبردند دیدیم تا شهر بصره دشت از تانک و نفربر سیاهی میزد.همه آماده شده بودند به ما حمله کنند. اما سرو ته کردند و به گاز از معرکه فرار میکردند. اون پانزده روز افسانه ای ، امام در جماران دست بر دعا و امتش دست بر سلاح ، تکلیف جنگ رو یکسره کردند. در این چند روز تابلویی از وفاداری رزمندگان به امامشون ترسیم شد و سندی در تاریخ ثبت شد رزمنده ها از این میدان هم سر بلند بیرون اومدند. جایی که جنگ مغلوبه شد.. و دشمن خوار ذلیل با تتمه نیروهای شاخ شکسته و تانک های برجک پریده میرفت که خبر شکست را به صدام افلقی و اربابانش برساند . فرمان امام رسید که رزمنده ها در تعقیب دشمن در مرز متوقف شوند و اجازه شرعی عبور از مرز رو ندارند. همه میدونستند که اگر دنبال دشمن کنند براحتی میتوانند به بصره و العماره برسند . بقول دوستان اگر، اینطرف مرز گلوله بخوری به لقاء خدا میرسی و اگر اونطرف مرز گلوله ای نوش جان کنی در اسفل سافلین مهمان میشوی. 11 مرداد روز عید غدیر و عملیات غدیر تیر خلاص در دفاع مقدس 8 ساله بود . دشمن تمام توانش رو هم به میدان آورد و نصرت خدا شامل حال رزمندگان شد و تقریبا جبهه جنوب به سکون رسید و از آنروز به بعد دشمن بعثی بساطش رو جمع کرد و پشت مرزهایش مستقر شد... و اینگونه نصرت سربازان خمینی عزیز در با قربان شروع و به غدیر ختم شد و آبرویی که امام با خدا معامله کرد ضامن پیروزی شد. @alvaresinchannel
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت می‌کرد. وانگهی؛ اگر همه‌ی دنیا در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسی نبود که رو برگرداند. بر نمی‌گشت! ✅🌹 آن، یک مسأله‌ی داخلی بود؛ مسأله‌ی دیگری بود. @alvaresinchannel
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌺 به یاد همه دوستان شهید که مردادماه و در گرما و با لب تشنه به معراج رفتند شهدای ✅ ماه مرداد بود و گرما بود چقدر تشنگی اذیت کرد خوش بحال کسی که خون آلود شاه لب تشنه را زیارت کرد ................................... کربلا شاه بالبی تشنه مادر خویش را صدا میزد ته گودال باتنی مجروح زیر هرضربه دست و پا میزد .................................... خواهرآمد ولی چه دیر رسید قاتل از قتلگاه بر میگشت بین شمشیر و نیزه دور بدن داشت زینب،به دور سر میگشت (قاسم نعمتی) @alvaresinchannel
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌺 : چند روز بود که بچه ها میزدند و اون هم میرفت وخودش رو بازسازی میکرد و دوباره با تانک ها و نفربرهای اهدایی اربابانش که به قول بچه ها هنوز بوی نویی میداد حمله میکرد. روز 5 مرداد ماه سال 67 صبح زود عباس و بقیه بچه ها منتظر دشمن بودند که با تانک هاش بیاد هرکی هرجوری بلد بود میخواست تلفات از دشمن بگیره و همه سعی داشتن ستون زرهی دشمن رو توی دشت پخش کنند تا بتونن ضربه های کاری بزنند. هنوز آفتاب بالا نیومده بود که بچه ها درگیرشدند. صدها تانک ونفربردر مقابل و از زمین و هوا هم آتش دشمن میجوشید. هوا به شدت گرم بود و عطش رو هم همراهش داشت . و آخر اینکه عباس و چند تای دیگه از های_تخریب در نبرد جانانه در محاصره تانک ها قرار گرفتند و توی دود و انفجا رمحو شدند. ده روزی بود که خبری ازشون نبود احتمال اسارتشون زیاد بود . بچه ها دعا میکردند که خدا ، خبر سلامتی همسنگراشون قرار بده اما خبری نشد. خبر دادن پیکر و پیدا شد اما از عباس خبری نبود پیکر روی خاک گرم جا خوش کرد تا (ع) فرا رسید و پیکر مطهر شهید عباس رخ نشون داد .بالاخره عباس . 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🍃🌺 ✍️✍️ راوی : سال 65 یا 66 شده بود و با بچه های دسته رفتند تدارکات گزدان تا جنس های چادر رو جور کنند خلاصه وقتی جنسها رو تحویل گرفتند و به سمت چادرشان می رفتند یکی از بچه ها از عباس در حالی که انبوهی از پتو رو روی کولش گرفته بود و به سمت چادر میرفت پرسید . مسئولیت را چگونه می بینی؟ عباس از زیر پتوها سرش را بیرون آورد و با لبخند که نه خنده همیشگیش که دندانهای کرسیش هم معلوم می شد جواب داد: !!!! 🍃🌺 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 @alvaresinchannel
خبرنگار: همینک مصاحبه‌ای داریم با یکی از رزمندگان پر توان اسلام که آماده عملیات سرنوشت ساز است. ضمن تشکر از این برادر می‌خواهیم خود را معرفی کند و از اینکه آماده این ضربه نهایی هستند احساس خود را بیان کند. بیات: بنده حقیر عباس بیات از لشکر 10 سید الشهدا (ع) هستم. خبرنگار: از اینکه آماده ضربه نهایی به دشمن صهیونیستی هستید چه احساسی دارید؟ بیات: این حمله ان‌شاالله حمله سرنوشت ساز است. با توجه به سخنان امام (ره) و مسوولان کشور که از روایات استنباط می‌شود، کار جنگ دارد به آخر می‌رسد و با توکلی که رزمندگان اسلام در این عملیات به دست آوردند ان‌شاالله ضربه نهایی را خواهیم زد و روزی با امام به کربلا و بعد به قدس سفر می‌کنیم. خبرنگار: نظرتان درباره آینده جنگ چیست؟ بیات: ما در این مسیر بنا به فرموده امام راحل حرکت می‌کنیم. نمی‌توان آینده جنگ را پیش بینی کرد اما گوش به فرمان امام امت هستیم و پشت ایشان می‌ایستیم. نکته‌ دیگری که هست اینکه حق همیشه پیروز بوده و ما هم چون یقین داریم در مسیر حق هستیم‌، می‌توانیم پیش بینی کنیم صد در صد پیروزیم و سرانجام کفر، با شهادت ما هم نه، با شهادت آیندگان نابود می‌شود. خبرنگار: پیام، صحبت و تذکری دارید بگویید. بیات: وقتی انسان به این مرحله می‌رسد که می‌گویند پیام دهید باید ببیند به چه کسانی پیام می‌دهد. واقعا من حقیرتر از آنم که چیزی بگویم، اما چیزی هست که دوست دارم بر زبان آورم و آن اینکه گاهی صدای شهدا را می‌شنویم و ما هم دلمان پر می‌زند که روزی بارمان را ببندیم و به آن‌ها بپیوندیم، البته که لیاقت نداریم مگر اینکه خدا لطفی کند و دستمان را بگیرد، اگر دستمان را گرفت و برد امیدوارم شهادتمان طوری نباشد که به یک وصیتنامه خواندن و گوش دادن نوار صحبت‌هایمان ختم شود. خبرنگار: اگر پیامی به امت شهید وپرور و خانواده دارید بگویید. بیات: امت این مسیر را پشت سر گذاشتند و ما خجالت زده هستیم. انقلاب زمانی که به سوی حق می‌رود آسایشی برای نسل اول انقلاب ندارد، نسل اولی‌های انقلاب باید همه چیز خود را فدا کنند و از داشته‌های خود بگذرند تا انقلابی که با ثمره خون شهدا به دست آمده از دست نرود و الان می‌بینیم که امت این مسیر را طی کردند و از همه چیز خود گذشتند و از کمک‌های مخلصانه دریغ نکردند، می‌بینیم و می‌فهمیم در این سختی و فشارهای اقتصادی از امکانات رفاهی و مادی می‌گذرند و به ما کمک می‌کنند و این ما را دلگرم می‎کند. اگر کمک‌ها در حد یک کمپوت به جبهه‌ها باشد ارزشمند است و نشان می‌دهد در جبهه داخلی به پیروزی کامل رسیده‌ایم و این دلگرم کننده است. ان‌شالله تمام کفر را با یاری امام زمان (عج) از بین می‌بریم.