eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
885 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
661 ویدیو
65 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✅ شهادت : 31 مرداد 1367 محل شهادت: جاده بوکان مهاباد ✅ اخلاص توی وجودش موج میزد . یک جوان صاف و ساده و با همه وجود مهربان بود. هر کاری به او میگفتی نه نمیگفت. بعد از یک بود که به (ع) اومد. و در همون روزهای اول به علت سبقتش در کمک به دیگران معروف شد. بسیجی شهید فقط برای بندگی خدا جبهه اومد و بس.... و هرکجا شیرینی بنده گی خدا رو میچشید راضی بود و با هیچ چیزی عوض نمیکرد. اصغریک نوجوان قبراق و نترس بود و جوون میداد برای شکافتن میدان های مین و شکستن ابهت موانع دشمن... روحش شاد باشه 🔴 تصویر برای بهمن 65 و حین و پشت خاکریز در غرب کانال ماهی است و این ها هم مامور به گردان لشگر10هستند.از سمت راست... ... علی اکبر جعفری .... سید هادی موسوی @alvaresinchannel
🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌿🌺 بسم رب الشهداء سلام بر منجى عالم بشريت آقا امام زمان (عج) ونايب بر حقش امام خمينى وسلام بر خانواده شهدا . بار خدايا ! به ما جانى عطا كردى كه اين جان در راه رضاى تو باشد. چطور حسين (ع) را آفريدى كه اسلام را به ما نشان بدهد و در اين راه شهيد شد. خداوند خواستى كه زينب (س) با زنانى كه شوهران خود را در راه خدا دادند، اسير يزديان نشوند چون يك امتحان بود. روز عاشورا خواستى كه امام حسين (ع) با ياران با وفاى خود تشنه شهيد شوند. زينب (س) در اين راه كه برادر خود و ياران برادر خود را از دست داده بود، خيلى رنج كشيد. همان طوركه على اكبر را از دست داد. على اصغر و قاسم دامادش و عباس دلاور را از دست داد. خدايا ! بنده شرمنده ات هستم. آمدم در راه تو گام بردارم كه دستم را بگيرى. با سلام بر خانواده عزيزم بعد از اين همه رنج كه به شما دادم ونتوانستم حقى كه در گردن من بود، اداكنم .مادر و پدر عزيزم! اگر من شهيد شدم، . مى دانم كه خيلى بر روى من زحمت كشيده اى ولى خداوند خواست كه امانتى كه در دست شما است بگيرد و از گرفتن اين امانتى خود را ناراحت نكنيد اگر ناراحت باشى، دشمنان اسلام را شاد مى كنيد. سلام بر خواهران وبرادرانم !خواهران عزيزم شما چون اين حجاب شما است كه دهان دشمنان اسلام را خرد مى كنيد و سلام بر برادران عزيزم برادران وخواهران عزيزم مرا ببخشيد كه برادر خوبى براى شما نبودم. برادرانم! شما بايد براى حفظ اسلام، خوب براى اسلام خدمت كنيد و نگذاريد دشمن زبون بر اسلام ضربه بزند و و اين پیر جماران را تنها نگذاريد و پدر و مادر عزيزم از همسايه ها حلاليت بطلبى . والسلام سی و یکم آذر ماه 1365 اصغر رحيمى بنده شرمنده اى خدا 🌿🌺 🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
50.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارشی از در نجف الاشرف 🔷 امام عزیز از مهر سال ۱۳۴۳ لغایت مهر ماه سال ۱۳۵۷ مستاجر این بیت نورانی بودند..این منزل در مجاورت حرم مولا امیرالمومنین (ع) است ✅ حتما این گزارش را ببینید و برای سایرین ارسال کنید @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
50.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
1️⃣ ویژه سی و نهمین سالگرد روایت شهدا به روایت برادر تخریبچی حاج محمد رضا جعفری.. 🔷 در تاریخ 25 مرداد توسط رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء(ع) به فرماندهی حاج علی فضلی در منطقه عمومی فکه انجام شد. @alvaresinchannel
49.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
2️⃣ ویژه به روایت برادر حاج حسن امیری فرمانده گردان حضرت قاسم(ع) و سردار تخریبچی حاج محمد رضا جعفری 🔷 در تاریخ 25 مرداد توسط رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء(ع) به فرماندهی حاج علی فضلی در منطقه عمومی فکه انجام شد. @alvaresinchannel
45.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
3️⃣ ویژه سی و نهمین سالگرد به روایت برادر حاج حسن امیری فرمانده گردان حضرت قاسم(ع) و سردار تخریبچی حاج محمد رضا جعفری 🔷 در تاریخ 25 مرداد توسط رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء(ع) به فرماندهی حاج علی فضلی در منطقه عمومی فکه انجام شد. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ روز 1شهریور بزرگداشت بوعلی سینا و گرامیباد 🌹 یاد و خاطره شهدای پزشک و درمان را گرامی میداریم. @alvaresinchannel
با خبر شدیم 🌹 برادر جانباز حاج مسعود کاشانی ادیب برادر به همسنگران شهیدش پیوست مراسم تشییع متعاقبا اعلام خواهد شد @alvaresinchannel
🌹🌴🌴🌴🌴🌴🌹🌴🌴🌴🌴🌴🌹 🌹🌴 ✍️✍️✍️✍️ راوی : بودیم و تازه از منطقه اومده بودیم. نزدیک یک ماه شب و روز مشغول بودند تا منطقه عملیات تثبیت بشه. بعد از عملیات گردان نیرو گرفته بود و بچه های آموزش هم مشغول یاد دادن به نیروهای جدید بودند غروب دیدم بچه ها توی چادر پچ وپچ میکنند مثل اینکه بو برده بودن که رزم شبانه در کاره. نماز مغرب و عشا رو توی حسینیه گردان خوندم.. اومد سمتم و گفت: جعفر بی حالی... گفتم جای بخیه های پام درد میکنه و سردرد شدید هم دارم. گفت بیا بریم شام پیش من حالت میارم ما هم از خدا خواسته. چون سابقه میهمان نوازی حاج شعیب رو داشتم. حقا مثل یک مادر دلسوز به بچه هایی که ناخوش بودن میرسید. با حاجی رفتم چادر بهداری. گفت تا شام بیارن و تقسیم کنند برو بخواب روی تخت... ما هم بدون چون و چرا گوش کردیم و حاجی هم یه سرم به سقف چادر آویزون کرد و شلنگ رو با سوزن توی رگ ما فرو کرد. هنوز ثانیه ها به دقیقه نرسیده بود که چند تا آمپول زد توی سرم و سرم سفید به زعفرونی تبدیل شد. من هم زود زیر سروم خوابم برد و وقتی بیدار شدم که حاج شعیب سفره رو انداخته بود و دوتا بشقاب عدس پلو با ماست یکی برای خودش و یکی هم برای من دو طرف سفره چیده بود. این محبت های این پیرمرد بود که همه رو شیفته خودش کرده بود. شام که خوردیم یه چایی خوش رنگ هم توی شیشه مربا بهم داد و با محبت پرسید سر و حال اومدی.. گفتم آره حاجی.. اگه اجازه بدهی برم چادرمون و بخوابم. گفت نه اجازه نمیدم. امشب اینجا بخواب تا خوب خوب بشی. خلاصه اون شب مهمون دکتر گردان توی چادر بهداری بودم تازه چشمامون گرم خواب شده بود که با صدای ¬_مهیبی از خواب پریدم. یکی دو نفر از وسط مقر داد میزدند بدو ..بدو...بدو بیرون به خط شو.. من آمادگی برای رزم شبانه داشتم اما حاج شعیب با صدای انفجار یه کم بهم ریخت... و قرقر رو شروع کرد. صدای انفجارهای پی در پی نشون میداد که دارن اطراف چادرها نارنجک صوتی میاندازن. چند دقیقه ای نگذشت که صدای انفجاری از وسط صبحگاه مقر شنیده شد و داد و فریاد آخ...پام.. آخ کمرم شروع شد.. به حاج شعیب گفتم حاجی کارت در اومد. دیدم چند تا بچه ها رو زیر بغلشون رو گرفتن و آوردن در چادر بهداری. سه چهار تا بچه ها ترکش پوسته نارنجک صوتی به کمر و پاهاشون خورده بود.. به شعیب گفتم حاجی با آمبولانس ببریم بهداری لشگر...گفت نیازی نیست همین جا مداوا میکنیم فلفور بچه ها رو روی تخت و کف چادر درازکش کرد و مشغول شد. من هم اون شب دستیارش شده بودم چون اون خودش چشمش ضعیف بود و جای ترکش وزخم رو به درستی نمیدید یه پنس به من داده بود که ترکش های ریز رو بیرون بیارم. و خودش هم آمپول سری میزد و بخیه میکرد. بچه ها موقع بخیه زدن خیلی سرو صدا میکردند و حاجی هم سرشون داد میزد و من هم سعی میکردم هر دو طرف رو آروم کنم خلاصه حکایتی بود اون شب.. زخم بچه ها رو پانسمان کرد و این قضیه گذشت. این خبر به گوش رسید که حاج شعیب خودش بچه ها رو جراحی کرده. فرداش اومدن دنبالش و چادر بهداری رو وارسی کردند و هرچی ما براش وسایل پزشکی از توی خط غنیمت آورده بودیم با خودشون بردند.و اونجا تازه ما فهمیدیم که آمپول های سری تاریخ مصرفش گذشته بود و به همین خاطر دیشب اثر نمیکرد و بچه ها از درد هوار میزدند. چند بار بهداری خواست حاج شعیب رو از جایی دیگه بفرسته اما هربار با با وساطت و رو برو شد و حاج شعیب حضورش توی گردان تثبیت شد. و تا روزهای آخر جنگ چراغ بهداری گردان رو روشن داشت. البته با توجه به اینکه بهداری لشکر چند بار توصیه و حتی توبیخ کرده بود که حاج شعیب دست به تیغ جراحی نزنه.. اما شعیب گوشش بدهکار نبود و کما فی السابق دکتر گردان بود و کارش رو میکرد یادش بخیر یاد محبتهاش و یاد اخم هاش یاد صبحگاهها که وقت دویدن با صلابت پرچم به دست میگرفت و جلوی گردان میدود روحش شاد و با مادرش زهرا سلام الله علیها همنشین باد. 🌹🌴 🌹🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 @alvaresinchannel
درسته به ظاهر ریشش سفید بود اما قلب جوونی داشت. یه وقت هایی از کوره در میرفت اما زود برمیگشت سر جای اولش و بچه ها خیلی دوستش داشتند. بچه هایی که عملیات میرفتند یک سفارش هم از حاج شعیب داشتند و اون هم آوردن وسایل برای او بود. از و و و و بقیه اقلام. چادر بهداری بعد از در تابستان 65 پرشده بود از وسایل غنیمتی بهداری. از طرفی هم خیلی آدم پرجراتی بود و توی گردان با همون وسایل اولیه پزشکی عمل های کوچک انجام میداد.که بچه ها به شوخی میگفتند: . بچه هاتخریبچی لشگر10سیدالشهداء(ع) خاطرات خوبی با این مرد با صفا دارن. 🌹🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(رزمندگان تخریب لشگرده سیدالشهدا(ع)) این جمعه ۲ شهریور بعلت شرکت دوستان در مراسم پیاده روی و مشایه اربعین حسینی به کربلای معلی به نیابت شهدای تخریبچی ، برنامه هیات نداریم. 🌟🌷 @alvaresinchannel
🟢 به اطلاع میرساند مراسم تشییع برادر جانباز حاج مسعود کاشانی ادیب برادر فردا جمعه 2 شهریور 1403 از ساعت 10 صبح از میدان شهرری به سمت حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و دفن در باغچه طوطی خواهد بود... @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارت اربعین را مدیون امام و شهدا هستیم سلام بر امام شهیدان و سلام بر سربازان شهید امام زمان(ع) کربلا کربلا ما داریم میاییم @alvaresinchannel
نماز لیله الدفن هدیه فرمایید به جانباز به عرش سفر کرده حاج محمد مسعود کاشانی فرزند محمود
اربعین 1403 و یاد چند سالی بود که ردای نوکری و خادمی میهمانان و علیهم السلام رو بدوش انداخته بود. با همه ی وجودش ، دربست در خدمت زائرانی بود که شب هنگام در بیتوته میکردند ومیهمان سرداب حضرت صاحب علیه السلام بودند. سر از پا نمیشناخت و با همه ی مشقاتی که داشت سعی میکرد حق مهمان نوازی رو ادا کنه. آقا سعید ادیبی مسوول موکب رزمندگان لشگر 10 سیدالشهداء(ع) در سامرا بود حق این است که در اربعین یادش کنیم به روح پر فتوحش یک @alvaresnchannel
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷 به یاد شهدایی که با خونشون رو به ما هدیه دادند آخرین باری که سید رو در حال خوندن دیدم با بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه السلام میرفتند تا بلند ترین قله قلاویزان رو فتح کنند.... سید مقابل ستون گردان داشت این نوحه رو میخوند... ای حسین جان ما فدای تو.... روز وشب نالیم در عزای تو..... حسین جان حسین جان مرحله آخر عملیات کربلای یک بود و بایستی بلند ترین ارتفاع قلاویزان یعنی قله 223 که مشرف به دشت زرباطیه وبدره عراق بود فتح میشد تا منطقه تثبیت بشه... سحرگاه روز17 تیرماه 65 بود که گردان حضرت علی اکبر علیه السلام برای فتح قله 223 به دل دشمن زد و سید جمال قریشی در این حمله از نزدیک ترین نقطه مرزبه حرم اربابش امام حسین علیه السلام به آسمان پرکشید... و این گونه سید جمال قریشی مزد اخلاصش رو گرفت. حالا که از کربلا میروی و از پل زائر میگذری قله های قلاویزان مثل یک دیواره ای چشم نوازی میکند سید برای باز کردن مسیر کربلا از میان این قله های بلند به معراج پرواز کرد... راوی:جعفرطهماسبی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷@alvaresinchannel