🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
32سال قبل
یک همچین شبی
شب 14 فروردین که مصادف شده بود با #شب_نیمه_ی_ماه_شعبان
#ولادت_حضرت_مهدی_علیه_السلام
✍✍✍ راوی #جعفر_طهماسبی
روز 13 فروردین سال 67 ، یکساعت به غروب بود که ما از خط برگشتیم و مواجه شدیم با مقری که هدف #بمب_شیمیایی قرار گرفته بود و گاز شیمیایی همه جا را آلوده کرده بود.
قبل از غروب آفتاب یه تعداد بچه های تخریب که حالشون مکصاعد نبود و مدام سرفه میکردند و بالا می آوردن با مینی بوس از #شهر_بیاره_عراق به سمت نوسود رفتند تا در مسیر به بهداری مراجعه کنند تا خدمات عملیات ضد ش.م.ر دریافت کنند . و یه تعداد بچه ها هم که شیمیایی خورده بودند اما حالشون مساعد بود داخل مقر ماندند.
نماز مغرب و عشاء رو خوندیم خیلی دمق بودیم. #شب_نیمه_ی_شعبان بود و اصلا حال و حوصله جشن و شادی نداشتیم .
بعد از نماز رفتیم تا تدارکات لشگر که در شهر بیاره بود تا برگردیم یک ساعتی کشید و ما در منطقه ای که چند بمب شیمیایی خورده بود بالا و پایین میرفتیم.
توی #شهر_بیاره کنار رودخونه بودیم که یکی از رزمندگان ، یه بمب خوشه ای به ما نشون داد که کنار چادرشون خورده بود و عمل نکرده بود.
توقع داشت که ما خنثی اش کنیم
از ترابری دوتا مینی بوس درخواست کردیم که یک تعداد بچه ها باهاش به خط بروند و یه تعداد بچه ها هم به عقب برگردند.
مجددا به مقر تخریب برگشتیم.
بچه ها داشتند سوسیس کالباس سرخ میکردند
من با تعجب فریاد زدم
این همان سوسیس کالباسایی نیست که توی چادر تدارکات بود و بمب شیمیایی کنارش اصابت کرد؟؟
حاج احمد خسروبابایی گفت خب که چی؟؟؟؟
ما پلاستیک های دورش رو کندیم و اگر آلودگی هم بوده با کندن پلاستیک ها رفع شده..
هرچی ما گفتیم اونها گوش ندادند و با ولع خاصی کالباس سوسیس های سرخ شده رو لای نون گذاشتند و خوردند. من ویه تعداد بچه ها هم نون و ماست خوردیم.
بعد از شام مختصری که خوردیم یواش یواش خارش ها شروع شد و آب ریزش از چشم و در نهایت بسته شدن پلک ها هم دنبالش بود.
خارش پوست رو میشد تحمل کرد اما درد سوزش چشم و تاریکی دید عذاب آور بود.
حدود 20 نفر از بچه ها دچار این وضعیت شدند.
حاج آقای مطعیان که #فرمانده_تخریب بود فرمودند که یه مینی بوس رو بردارید و برید بهداری تا وضعیت بدتر نشده. چاره ای نبود نمیشد خارش و درد چشم رو تحمل کرد
بچه ها وسایل شخصی شون رو برداشتند و سوار مینی بوس شدند و تعداد زیاد بود و من و یه تعداد هم کف مینی بوس نشستیم و از بیاره به سمت پاوه حرکت کردیم.
مسیر طولانی بود ..
هم سردمون شده بود و هم درد امان همه رو بریده بود.
عمده بچه هایی که داخل مینی بوس بودند اون هایی بودند که تازه از جنوب اومده بودند برای کمک بچه هایی که عملیات رفته بودندجوان و نوجوان بودند و خیلی هاشون اولین باری بود که وارد چنین شرایط سختی میشد.
توی مینی بوس صدای ناله بعضی میومد.
چشمان بچه ها از شدت درد و سوزش بسته شده بود و تقریبا کسی از درد جرات نداشت چشمش رو باز کنه...
قاسم غلامرضایی جلوی من کف مینی بوس نشسته بود
از درد به خودش میپیچید و ناله میکرد.
با نوک پوتین بهش زدم و گفتم اوس غلام(اسم مستعار قاسم غلامرضایی) تو دیگه ولوم رو پایین بیار.
تو توی جنگ با سابقه ای و از این تلخی ها زیاد دیدی.
در جوابم با ناله گفت: این با همه فرق میکنه.
راضی بودم ترکش بخورم اما اینجوری مصدوم نشم
اوضاع بدی بود
ساعت های سختی گذشت تا به پست امداد #شهر_پاوه رسیدیم.
اونجا همه رو لخت کردند و لباس ها رو کنار ریختند .
به همه گفتند دوش بگیرید و بدنتون را با صابون شستشو بدید.
آب سرد از دوش روی سر بچه ها میریخت و یه درد دیگه هم به دردهامون اضافه شد و اون هم سرما بود.
بعد از حمام گرفتن دو تا تیکه پارچه سفید به ما دادند تا یکی رو بصورت لنگ دور خودمون ببندیم و یکی هم بالاپوش ما باشد.
بچه هایی که زودتر حموم کردند رفتند تا سوار اتوبوس شوند و ما هم ایثارکردیم تا دیگران حموم کنند.
یه پیرمرد مهربونی اونجا بود که هی قربون صدقه ی بچه ها میرفت.
اون رو کنار کشیدم و بعد از کلی توجیه و تفسیر ازش خواستم که اگر ممکن است دوتا شلوار گرم کن برای ما پیدا کن.
دو تا شلوار گرم کن با زحمت پیدا کرد که یکی رو خودم پوشیدم و یکی دیگه رو به حاج ابراهیم قاسمی دادم.
اتوبوس های بی صندلی اونجا بود که صندلی هاش رو جمع کرده و کفش تشک ابری انداخته بودند و همه ی ما رو سوار کردند و به سمت باختران حرکت کرد.اون روزها به کرمانشاه ، باختران میگفتند.
ادامه دارد....................
@alvaresinchannel
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁
#سی_و_سه_سال_گذشت
یاد و خاطره سردار شهید
🌹🌷 #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب
و جانشین تیپ کربلا لشگر10سیدالشهداء(ع)
گرامیباد
#شهادت_15_تیر_ماه66
##ماووت_تپه_دوقلو
@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#گردان_تخریب_مترسک_شده؟؟؟!!!!!!
بشنوید
✅ گلایه #فرمانده_تخریب شهید حاج سید محمد زینال حسینی به سردار شهید حاج کاظم رستگار #فرمانده_تیپ سیدالشهدا علیه السلام در تابستان 1362قبل از #عملیات_والفجر_2
ما هیچی نداریم
نیرو نداریم
تدارکات صفر است
چادر نداشتیم
حالا که به ما چادر داده اند
میله چادر نداریم
عجب حکایتی است
☑️ بر مجاهدان این سرزمین چه گذشت
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
امروزمصادف با شکست #حصر_آبادان در #عملیات_ثامن_الائمه علیه السلام است.
حماسه آفرینی سردار #شهید_مرتضی_تیموری
#فرمانده_تخریب در این عملیات خواندنیست👇👇👇👇👇👇👇👇
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد
#اربعین_نزدیک است و خیلی ها از عاشقان حسینی آماده شرکت در راهپیمایی اربعین میشوند
امسال هم جمعی از همسنگران تخریبچی از #هیات_الوارثین عازم این عملیات فرهنگی هستند.
یاد اون روزهایی بخیر که برای راضی کردن مادرهامون برای حضور در جبهه قول آزادی راه کربلا رو میدادیم.
و وقت اعزام هامون به جبهه دست جمعی زمزمه میکردیم...
زایرین آماده باشید... کربلا در انتظار است
یا اینکه با همه ی توان وجودمون فریاد میزدیم..
این حمله غوغا میکنیم... راه نجف وا میکنیم.
یادم میاد آخرین سخنرانی فرمانده مون #شهید_حاج_سید_محمد زینال حسینی #فرمانده_تخریب لشگر10 وقتی که غواص ها مهیای #عملیات_کربلای 5 میشدند ازقول امام راحل فرمودند. که امام گفته به رزمنده ها بگید شما کربلا میرید و من هم می آییم و اونجا با هم نماز میخونیم.
#شهید_حسن_مقدم که چند روز قبل از محرم در عملیات کربلای 2 شهید شد این شعر رو زمزمه میکرد..
اگه باز بشه یه روزی را کربلات حسین..... من میام تو راه و میشم سگ زوارات حسین.
#مداح_شهید_امیر_مسعود_تابش بارها توی مجلس روضه و دعا این رباعی رو میخوند
آنانکه غمت به جان خریدند حسین
یکباره دل از جهان بریدند حسین
افسوس که خونین کفنان ایران
جان دادن و کربلا ندیدن حسین
آخرش هم در عملیات کربلای یک در نزدیک ترین فاصله به کربلا و ازداخل میادین مین #شهر_مهران با انفجار مین والمر به معراج رفت.
همه جا سخن از آزادی راه کربلا بود اون شهیدانی که من توفیق درک حضورشون را داشتم همه در آرزوی زیارت کربلا روز و شبشون میگذشت.
روزهای سال پایانی جنگ یعنی سال 67 روزهای سخت و تلخی بود. بچه ها به شوخی این نوحه معروف را با هم میخوندند که...
کربلا کربلا ما داریم میاییم... و بعد ادامه میدادند.. اگرمورچه بودیم تا حالا رسیده بودیم... اگه لاک پشت بودیم قدس وگرفته بودیم.
وتوی خنده هاشون میگفتند.. اگرم نیایم.. یارم میایه دلدارم میایه...
وآخرکلام
روزهای سخت #عملیات_عاشورایی_خیبربود
روزهایی که پیام امام رسیده بود که #جزیره_مجنون باید حفظ شود
همون روزهایی که فرمان رسیده بود ، همه برند جزیره و بجنگند تا مجنون سقوط نکنه.
توی این هیاهو وارد خط مقدم تیپ سیدالشهداء علیه السلام شدیم.
قبل از اینکه به #دهکده ، که اوج درگیری بود برسیم اونقدر آتش دشمن سنگین شد که مجبور شدیم به زمین بچسبیم. همه جا رو گرد و خاک گرفته بود. دهها تانک دورما بودند و با گلوله مستقیم رزمنده ها رو نشونه میرفتند.
توصیف اون غوغا برای من خیلی مشکله.
یه مقدار گرد و خاک که خوابید سینه رو یه کمی ازخاک بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم. یه تصویری توی ذهنم حک شد که تا عمر دارم یادم نمیره.
یه رزمنده به صورت افتاده بود که از کمر به پائین رو نداشت. معلوم بود که یکی از گلوله های مستقیم تانک نصیبش شده.
اما پشت #لباس_خاکیش که با خونش گلگون شده بود یه جمله ای نوشته بود که شرح همه ی سرنوشتش بود.
نوشته بود با خط خون...
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دادرد
یاد همه شون بخیر
جامونده از شهدا #جعفر_طهماسبی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
انا لله و انا الیه راجعون
بدینوسیله به نمایندگی از #رزمندگان_تخریبچی ل۱۰ عروج ملکوتی همسنگر عزیز حاج مهدی جمشیدیان #فرمانده_تخریب لشگر14 امام حسین علیه السلام را به خانواده محترم و همسنگران عزیز تخریبچی لشگر امام حسین علیه السلام تسلیت عرض مینماییم..
@alvaresinchannel