eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
974 ویدیو
74 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 #کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد یاد حاجی بخشی بخیر اینروزها که همه عزم سفر کربلا کردند ومیلیون ها نفر پا تو راه گذاشتند ... جای حاج بخشی خیلی خالیه.. جای شور و ولوله حاجی بخشی خالیه.. حاجی هرکجا میرفت با سرو صدا میرفت. یادمه صبح #عملیات_کربلای_5 هنوز #دژ_شلمچه سقوط نکرده بود و هوا هنوز روشن نشده بود که سرو کله اش پیدا شد. تازه نیروهایی که توی کانال های لب خط بودند و برای خوندن نماز صبح بیرون اومده بودند به زور و عتاب فرماندهاشون داخل کانال رفته بودند که با سروصدای #ماشاالله_حزب_الله حاجی بخشی بیرون ریختند و از کنترل خارج شدند. خلاصه اومدن حاجی بخشی با هیات همراهش توی خط نظم وانظباط رو به هم میریخت. حرف هیچکسی رو هم گوش نمیداد و هرفرمانده ای هم که باهاش بگو مگو میکرد با یه شیشه عطر و یه بیسکوبیت آرومش میکرد. حاجی بخشی با لندکروز رفت و بی لندکروز اومد نوک کانال ماهی و سه راهی شهادت یه گلوله مستقیم تانک به ماشینش اصابت کرد و موتورش پیاده شد. علی الظاهر داماد و برادرش هم توی ماشین بودند و به شهادت رسیدند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 حکایت شهادت مردی از دیار پهلوانان سردار ✍️✍️✍️ راوی : ✅ قرار شد کار دشمن رو در بلندترین یکسره کنند تا پرونده بسته شود آفتاب روز 16 تیرماه 65 که غروب کرد و همه جا رو تاریکی فرا گرفت گردان حضرت علی اکبر علیه السلام سوار بر کامیون های مایلر میرفتند تا ضربه ی نهایی را به دشمن در قله 223 قلاویزان وارد کنند . هوا ظلمات بود و کامیون ها باید با چراغ خاموش حرکت میکردند. نبود دید کافی برای راننده ها ، سرعت رو هم کم کردم بود. کامیون ها پر از نیرو بود و به خاطر اینکه همدیگر رو گم نکنند با فاصله کم از هم حرکت میکردند. جاده خاکی و پر از دست انداز بود مثل اینکه جاده رو تازه بچه های مهندسی برای تردد خودرو ها کشیده بودند . یه جاهایی جاده از وسط میگذشت و عدم دید کافی راننده کامیون های و انحراف از جاده و رفتن داخل میدان مین فرمانده هان گردان رو نگران کرده بود. حسین اجاقی معاون گردان ، نگران جاده و نیروهاش بود. مدام بین کامیون ها جابجا میشد و تذکراتی به بچه ها میداد. و گاهی هم از ماشین پیاده میشد و مسیر رو وارسی میکرد. کامیون ها دیگه پرگاز حرکت میکردند و به تپه ها پایین قلاویزان رسیده بودند. بچه ها ، توی سربالایی با هر فشار راننده کامیون به پدال گاز روی هم میریختند و سر و صدا میکردند. حسین اجاقی برای اینکه کار رو مدیریت کنه روی رکاب سمت شاگرد کامیون مایلر ایستاده بود و فرمان میداد که ناگهان کامیون مایلر جلویی از شونه جاده خارج و روی مین ضد نفر رفت و صدای چند انفجار اومد ولاستیک ماشین ترکید . راننده ماشین پشت سر اومد که ماشین رو جمع و جور کنه که نتوانست و ماشین با خاکریز کنار جاده برخورد کرد و به سمت راست غلطید و واژگون شد. با هر زحمتی بود بچه ها از کامیون ها پیاده شدند. خدا رو شکر کسی آسیب جدی ندیده بود. با هر زحمتی بود فرماندهان ، بچه ها رو سرو سامان دادند و به سمت خط حرکت کردند و اون شب ماموریت انجام شد و های_گردان_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام به کمک سایر گردان ها که همه ماموریت سرکوب دشمن در بلندترین رو داشتند موفق شدند با سرکوب دشمن بر تمامی یال ها و تپه های مرتفع ترین تسلط پیدا کنند. کار که تمام شد اون هایی که مونده بودند همدیگر رو پیدا کردند. اما خبری از حسین اجاقی (ع) نبود. لیست شهدا و مجروحین رو هم وارسی کردند اونجا هم ردی از حسین نبود. نزدیک یک هفته همه جا نام حسین اجاقی بود. معراج شهدا و بیمارستان های در خط مقدم و پشت جبهه رو هم بچه ها پیگیر شدند انگار حسین غیب شده بود. تا اینکه بعد از یک هفته به سراغ کامیون چپ شده کنار جاده قلاویزان رفتند. کامیون به سمت شاگرد غلطیده بود. وقتی کامیون را از زمین بلند کرد با پیکرمتلاشی شده ی روبرو شدند. ✅دوستانش تعریف کردند که ، حسین خیلی از شهدای کرمانشاه رو غسل داد و کفن کرد و بعد از غسل یکی از شهدا ، طوری که کسی متوجه نشود رو به قبله ایستاد و دستهاش رو به دعا بلند کرد که خدایا من طوری شهید بشم که کسی نتونه بدنم رو غسل بدهد. که دعایش مستجاب شد و اون جوری که میخواست به معراج رفت. اجاقی معاون گردان علی اکبر(ع) لشگر 10 سیدالشهداء(ع) درساعات پایانی روز16 تیرماه سال 1365 از بلندی ها پرکشید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای باغ فردوس کرمانشاه در خاک آرمید. @alvaresinchannel
561.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹 🌹 ☑️ بگو مگوی فرمانده گردان خط شکن المهدی(ع) لشگر10 با سردار فضلی چند روز مانده به عملیات 🔴 (ع) با تمام توان به فرماندهی آماده انشاءالله وارد و آزاد سازی مهران و مسولیت خطیری که به عهده اش هست به نحو احسن انجام میدهد ...................... @alvaresinchannel
561.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹 🌹 ☑️ بگو مگوی فرمانده گردان خط شکن المهدی(ع) لشگر10 با سردار فضلی چند روز مانده به عملیات 🔴 (ع) با تمام توان به فرماندهی آماده انشاءالله وارد و آزاد سازی مهران و مسولیت خطیری که به عهده اش هست به نحو احسن انجام میدهد ...................... @alvaresinchannel
561.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 ☑️ بگو مگوی فرمانده گردان خط شکن المهدی(ع) لشگر10 با سردار فضلی - چند روز مانده به عملیات 🔴 (ع) با تمام توان به فرماندهی آماده انشاءالله وارد و آزاد سازی مهران و مسولیت خطیری که به عهده اش هست به نحو احسن انجام میدهد ...................... @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 است و خیلی ها از عاشقان حسینی آماده شرکت در راهپیمایی اربعین میشوند امسال هم جمعی از همسنگران تخریبچی از عازم این عملیات فرهنگی هستند. یاد اون روزهایی بخیر که برای راضی کردن مادرهامون برای حضور در جبهه قول آزادی راه کربلا رو میدادیم. و وقت اعزام هامون به جبهه دست جمعی زمزمه میکردیم... زایرین آماده باشید... کربلا در انتظار است یا اینکه با همه ی توان وجودمون فریاد میزدیم.. این حمله غوغا میکنیم... راه نجف وا میکنیم. یادم میاد آخرین سخنرانی فرمانده مون زینال حسینی لشگر10 وقتی که غواص ها مهیای 5 میشدند ازقول امام راحل فرمودند. که امام گفته به رزمنده ها بگید شما کربلا میرید و من هم می آییم و اونجا با هم نماز میخونیم. که چند روز قبل از محرم در عملیات کربلای 2 شهید شد این شعر رو زمزمه میکرد.. اگه باز بشه یه روزی را کربلات حسین..... من میام تو راه و میشم سگ زوارات حسین. بارها توی مجلس روضه و دعا این رباعی رو میخوند آنانکه غمت به جان خریدند حسین یکباره دل از جهان بریدند حسین افسوس که خونین کفنان ایران جان دادن و کربلا ندیدن حسین آخرش هم در عملیات کربلای یک در نزدیک ترین فاصله به کربلا و ازداخل میادین مین با انفجار مین والمر به معراج رفت. همه جا سخن از آزادی راه کربلا بود اون شهیدانی که من توفیق درک حضورشون را داشتم همه در آرزوی زیارت کربلا روز و شبشون میگذشت. روزهای سال پایانی جنگ یعنی سال 67 روزهای سخت و تلخی بود. بچه ها به شوخی این نوحه معروف را با هم میخوندند که... کربلا کربلا ما داریم میاییم... و بعد ادامه میدادند.. اگرمورچه بودیم تا حالا رسیده بودیم... اگه لاک پشت بودیم قدس وگرفته بودیم. وتوی خنده هاشون میگفتند.. اگرم نیایم.. یارم میایه دلدارم میایه... وآخرکلام روزهای سخت روزهایی که پیام امام رسیده بود که باید حفظ شود همون روزهایی که فرمان رسیده بود ، همه برند جزیره و بجنگند تا مجنون سقوط نکنه. توی این هیاهو وارد خط مقدم تیپ سیدالشهداء علیه السلام شدیم. قبل از اینکه به ، که اوج درگیری بود برسیم اونقدر آتش دشمن سنگین شد که مجبور شدیم به زمین بچسبیم. همه جا رو گرد و خاک گرفته بود. دهها تانک دورما بودند و با گلوله مستقیم رزمنده ها رو نشونه میرفتند. توصیف اون غوغا برای من خیلی مشکله. یه مقدار گرد و خاک که خوابید سینه رو یه کمی ازخاک بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم. یه تصویری توی ذهنم حک شد که تا عمر دارم یادم نمیره. یه رزمنده به صورت افتاده بود که از کمر به پائین رو نداشت. معلوم بود که یکی از گلوله های مستقیم تانک نصیبش شده. اما پشت که با خونش گلگون شده بود یه جمله ای نوشته بود که شرح همه ی سرنوشتش بود. نوشته بود با خط خون... یاد همه شون بخیر جامونده از شهدا 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel