eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
768 ویدیو
67 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍂🍁 ✅لحظه تحویل سال 1400 ساعت 12 ظهر فردا ✅ گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها کنار مزار فرمانده تخریب شهید زینال حسینی قطعه سرداران (29) @alvaresinchannel
🍃🌷🌷🍃🌷🌷🍃🌷🌷🍃🌷🌷🍃🌷🌷🍃🌷🌷 🍃🌷🌷 🍃 شهادت طلائیه شهید محمد حسین حاج میری (ع) بود که در سن ۱۳ سالگی شربت شهادت نوشید. در سال 1348 در تهران به دنیا آمد و در حالیکه سال اول دبیرستان را میگذراند عزم جبهه کرد و مهرماه62 به جمع تخریبچیان لشگرده سیدالشهداء(ع) وارد شد و در روز سال 63 با جمعی از بچه های تخریب برای زدن معبر به گردانها مامور شد و در برای همیشه جاودانه شد و پیکر مطهرش در آن سرزمین مقدس بر جای ماند. مادر محمد حسین در باره چگونگی رضایت دادن به محمد حسین برای حضور در جبهه در حالیکه اشک میریختند گفت: محمد حسین 13 ساله بود که راهی جبهه شد.برای من تعجب آور بود نوجوانی که برای انجام کوچکترین کارش به خانواده متکی بود عزم جبهه کرده.محمد حسین هرچه اصرار کرد من اجازه ندادم .به او گفتم مادر جان تو خیلی کم سن وسالی هستی ودر جبهه کاری از تو بر نمی آید.. اما محمد حسین جوابی داد که مرا حیرت زده کرد.گفت: مادرجان امام حسین (ع) ، علی اصغر را هم آورد او شیرخواره بود و به شهادت رسید..با شنیدن این دلیل من به او اجازه دادم و محمد حسین رفت و تا به امروز خبری از او ندارم و اثری و پیکری از او به ما نرسیده. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷@alvaresinchannel
☘️🌿☘️🌿☘️☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️ 🌿☘️🌿☘️ ☘️🌿 ✍️✍️✍️ راوی: تحویل سال 65 مصادف بود با و شب عید مراسم جشن ولادت برگزار شد. همه ی حضور داشتند. هنوز توی آماده باش بویم و مرخصی به کسی نمیدادند. و تقریبا اون بچه هایی که توی عملیات والفجر هشت مجروح شده بودند خودشون رو به گردان رسونده بودند شب جمعه هم بود.. بعد از برگزاری برنامه شروع شد. برای اینکه لامپ های زیادی توی روشن بود و سفره هفت سین مفصلی چیده بودند قرار شد کسی توی چادرها نباشه و همه ی لامپ ها خاموش باشه که برای موتور برق مشکلی پیش نیاد. برنامه شب سال تحویل و شب عید شیرین کاری های برادر ممقانی بود و بعد از اون مداحی من و . اون شب با توجه به اینکه چند تا روحانی توی گردان بود سخنرانی نداشتیم شلوغ کن های اون شب ، ، و بودند. دوسه هفته از شهادت فرمانده مون میگذشت... بعضی ها تذکر دادند که برادرها به احترام حاج عبدالله کف نزنند. مدام به من تاکید میکرد که برادر طهماسبی بدون کف زدن بخونید. من هم با عصبانیت گفتم: برادر یه دفعه گفتی شنیدم از دور با سر اشاره میکرد که ما میخواهیم کف بزنیم. قرار شد دو انگشتی دست بزنند. تا من میخوندم سعی کردم از دو انگشت بیشتر نشه اما وقتی شروع کرد به سرود خوندن جلسه رو به دست گرفت و یه عده هم از خداخواسته رو رو سرشون گذاشتن. که با شهادت شهید حاج عبدالله فرمانده گردان شده بود هیچ دخالتی نکرد. هرچی پیام از دور به آقا سید اشاره کرد سید توجههی نکرد. اون شب برادر ممقانی هم با شیرین کاری هاش غوغا کرد مخصوصا اون موقع که ادای فخرالدین حجازی رو در آورد. به حالت ایستاده وایساد و آستین هاش رو بالا زد و گفت: نیروی هوایی از هوا.... دوتا دستهاش رو بالا آورد نیروی زمینی از زمین...دوتا دستهاش رو به سمت زمین آورد و نیروی دریایی از دریا.... فاو رو به محاصره خود درآوردن... و محاصره درآوردن رو با چرخوندن کمرش نشون داد. بچه ها از خنده روده بر شده بودن. اون شب خاطراتی بود بیش از 30 شهید اون شب توی جلسه بودند. روز اول فروردین سال 65 ساعت یک و نیم بعد از ظهر سال تحویل شد 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃 🍀🍃 بیت الزهراء سلام الله علیها انشاءالله سال 1400 @alvaresinchannel