فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جشن_ولادت_امام_رضا_علیه_السلام
جمعه 20 خرداد 1401
هیات الوارثین(رزمندگان تخریب لشگر10)
بیت شهیدان
#داوود_محبوب_مجاز
#مرتضی_محبوب_مجاز
@alvaresinchannel
https://dnws.ir/528664
در حالی که کانال رسمی بنیاد شهید و امور ایثارگران از درگذشت «کونیکو یامامورا» مادر شهید محمد بابایی خبر میداد، این خبر تکذیب شد.
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#روزی_که_حسین_از_مجنون_پر_کشید
#تخریبچی_شهید_حسین_شعبانی
شهادت:27 خرداد 1365
محل شهادت: #جزیره_مجنون
✍️✍️✍️ راوی: #حسین_بداغی
اواخر خرداد ماه سال 65 بود . دشمن در #جزیره_مجنون_جنوبی تحرکاتی داشت و به #تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام ماموریت دادند که با دشمن مقابله کند.. #بچه_های_تخریب هم مامور شدند برای جلوگیری از تحرکات دشمن #پد_مرکزی_جزیره جنوبی خیبر رو #منفجر کنند ...اون شب #من و #علی و #حسین رفتیم برای انفجار جاده.... اونجا خیلی به سنگرای دشمن نزدیک بود جوری که صدای حرف زدنا و سرفه ها شون رو میشنیدیم. البته اونها خیالشون راحت بود که کسی از رزمنده ها اونجا نمیاد و خیلی حساس نبودند. گاهی با دوشکا تمرین اهنگ میکردند و گاهی هم سر لوله رو پایین تر میاوردند و به قول بچه ها تیر تراش روی پد میزدند . گاهی هم خمپاره شصت میزدند. من و علی و حسین با خودمون سه تا #خرج_گود برده بودیم که با انفجار اونها چاله ای عمیق درست بشه و بعد چاله هارو با خرج "پودر اذر"پر کنیم و منفجر کنیم.
اون شب عراقی ها خیلی اذیت میکردند و مرتب سر تیربار رو روی پد میگرفتند و میزدند. ما سه نفری روی شونه پد نشسته بودیم. از طرفی جرات نمیکردیم بیایم روی پد و از طرفی در اون شیب تند شونه پد نمیتونستیم وایسیم و پاهامون لیز میخورد و میرفتیم توی اب هور که باتلاق بود. بچه رزمنده های مستقر درخط گفته بودند که چند شبی هستش که #غواصای_دشمن میان و از داخل اب سرک میکشند و این موضوع هم ما رو نگران کرده بود.
خلاصه وضع عجیبی بود. اون شب تصمیم گرفتیم با دست چاله بکنیم چون خرج گود ها رو اگر کار میگذاشتیم و منفجر میکردیم دشمن اوضاع خط رو به هم میریخت و این کار صلاح نبود.قرار شد سه تا چاله بکنیم در یک خط و با یک فاصله. یکی شو علی در شیب شونه پد مشغول شد و با فاصله حدود یک و نیم دو متری یک چاله دیگه رو #حسین_شعبانی مشغول شد و با همین فاصله یک چاله دیگر رو من شروع کردم.زمین خیلی سفت بود. ترس از این که دشمن متوجه سرو صدا بشود هم وجود داشت. هر کدوم حدود سی چهل سانت کنده بودیم . جوری شده بود که بیشتر احساس امنیت میکردیم چون میتونستیم خودمون رو داخل این چاله ها محفی کنیم..
دشمن بصورت ایذایی گاهی اتش میریخت. دوشکا شون روی سر ما کار میکرد ولی چون با هدف نمیزدند خیلی ترس نداشت. اما یکدفعه ورق برگشت ...من نمیدونم مارو دیدند یا صدامون رو شنیدند یا مشکوک شدند بهر صورت یکباره اوضاع تغییر کرد.آتیش زیاد شد و شروع کردند با خمپاره 60 اطراف ما رو کوبیدن.
تا زمانی که خمپاره ها داخل اب میخوردند اوضاع غیر عادی نبود ولی وقتی مقداری عقب تر از ما روی خط خودی آتیش متمرکزشد و صدای فریاد #یا_زهراء(س) و #یا_مهدی بچه ها از پشت سر بلند شد ما نگران شدیم ما هیچ وسیله برای دفاع و جنگیدن نداشتیم با بیل و کلنگ هم که نمیشد جلوی دشمن ایستاد. در همین حین #انفجار_مهیبی در فاصله کوتاهی از من وحشت رو صد چندان کرد و صدای ناله ضعیف #حسین_شعبانی بلند شد.
علی از داخل چاله بیرون پرید و اومد سمت من . من هم هم از داخل چاله بیرون اومدم و دوتایی در شیب شانه پد چسبیدیم به زمین. چند مرتبه حسین رو صدا کردیم ولی جوابی نیومد . سینه خیز رفتیم تا وسط پد. حسین داخل چاله انفجار افتاده بود. با کمک هم بیرونش اوردیم . خون ریزیش شدید بود . باید حسین رو به عقب میرسوندیم حدود 100 متری با خط خودمون فاصله داشتیم. همه اون صد متر یا کمتر و بیشتر رو باید روی شانه شیبدار پد عقب می اومدیم. اگرغفلت میکردیم ممکن بود پیکر حسین داخل باتلاق بیفتد.دشمن هم آتیش میریخت و هم پشت سر هم منور میزد. و با تیربارهای سنگین روی پد رو به هم میدوخت. شرایط سختی بود . نه من و نه علی یک لحظه هم به این فکر نکردیم که حسین رو رها کنیم و خودمون رو نجات بدیم. زیر آتیش دو نفری سفت به حسین رو چسبیده بودیم .
چندین بار داخل اب افتادیم و تا زانو توی اب رفتیم. با هرجون کندنی که بود حسین رو به خط خودمون رسوندیم غافل بودیم که توی مسیر #ملائک_روح_حسین _رو از دست ما کشیدند و #با_خود_بردند و ما پیکر او رو حمل میکنیم .. حسین دیگه شهید شده بود و تمام دلخوشیمون این بود که دیگه کار حمل پیکر شهید رو با موفقیت انجام دادیم ولی اینگونه نبود. معلوم شد از خط تا جاییکه قایق میتونه پهلو بگیره و تا جاییکه قایق میتونه بیاد حدود دویست متر دیگه مونده . شهدای دیگری هم توی خط بودند ولی چون رزمنده ها اونجا بودند و ماندگار بودند عجله ای برای عقب اوردنشون نداشتند و تنها من و علی بودیم که هر جوری بود باید جنازه شهید رو میاوردیم.علی کمیجانی قویتر از من بود و ورزشکار . به من گفت تو پاهای حسین رو بنداز روی شونه هات و من هم قسمت سرش رو بلند میکنم و حرکت کنیم . بین خط تا اسکله کانال بود . یک کاناب باریک و کوتاه. و دشمن هم بقول معروف تیر تراش میزد و ما باید نشسته عقب میومدیم. یادم هست با هر باری که زمین میخوردیم پوتین های حسین از دو طرف به صورت من میخورد ولی سنگینی او بیشتر روی دوش علی بود...
هرطوری بود پیکر مطهر #طلبه_شهید_حسین_شعبانی رو به عقب آوردیم.
روح #حسین_شعبانی از #جزیره_مجنون به آسمان پرکشید و جسمش در #شهرستان_ساوجبلاغ به خاک رفت.
#علی_کمیجانی هم در #کربلای_5_قطع_نخاع شد .
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
☘️☘️☘️☘️
☘️☘️
☘️
🌷🌷🌷🌷فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین شعبانی👇🏾👇🏾👇🏾👇🏾
🍀
🍀🍀
🍀🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
الان ساعت 4 بعد از ظهر می باشد در این فکر افتادم که در این لحظات یک مقداری قلم فرسائی کنم. هر چند سعادت ندارم ولی شاید در کنار یک عاشق قرار گرفتیم. و اشتباها تیری هم به ما می خورد. مطلب آنچنانی ندارم که بنویسم فقط خدمت پدر ومادر بزرگم و پدر ومادر سلام عرض می کنم که انشا الله خداوند به شما توفیق اطاعت وبندگی عطا بفرماید و به شما توفیق این را بدهد که جزء خانواده شهدا باشید هر چند من لیاقت این را ندارم.
راه خود را مشخص کنید و خود را در یابید که تا مرگ فاصله ای بیش نیست تا چشم بر هم بزنید می بینید که در رختخواب مرگ دراز کش افتاده اید وای بر کسی که غفلت او را آنقدر گرفته باشد که موقع مرگ هم نفهمد و توبه نکند.
آری کرامت و رحمت خدا آنقدر زیاد است که اگر در لحظات آخر هم توبه کردید باز او قبول می کند اگر یک عمر گناه کردی در مقابل خدای خود معصیت کردی باز او تو را طلبید و تو دست رد بر سینه اش نهادی و اگر در لحظات آخر گفتی یا الله می گوید لبیک ای بنده ام . هم اکنون نیز بگوئی یا الله می گوید لبیک.
پس خودتان را بشناسید و خدای خود را بشناسید ( من عرف نفسه فقد عرف ربه ) برای اینکه خدای خود را بشناسیم و در شناخت خود عامل باشیم. قرآن خدا که کلام اوست را باید بدانیم و بخوانیم و بر احادیث پیامبران که فرستاده خدا هستند آگاه باشیم و بر اساس آن عمل کنیم.
🌺🌺@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#هیات_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگر10)
#یادبود_شهدای_تخریبچی
یادبود تخریبچی شهید #حسین_شعبانی
🔸 مکان : #بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
🔶زمان : جمعه 27 خرداد1401 ساعت 20.30
بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش)
با رعایت کامل دستور العمل های بهداشتی
🌟🌷 @alvaresinchannel
هدایت شده از خبرگزاری دفاع مقدس
روایت یک برادر شهید از شهادت برادر؛
💢وقتی خودسازی برای شهادت جواب میدهد + فیلم
🔶شهید سلطانعلی معصومی رستمی در عملیات کربلای ۸ در ام الرصاص به شهادت رسید و پیکرش چند سال بعد به آغوش خانواده بازگشت.
https://dnws.ir/529425
@defapress_ir
#رونمایی
در سی و ششمین سالگرد شهادت طلبه شهید و رزمنده تخریبچی #شهید_حسین_شعبانی
از کتاب #امانت_خدا شرحی بر زندگی این شهید که به همت مجموعه فرهنگی فانوس تهییه شده رونمایی شد.
تخریبجی شهید حسین شعبانی در 27 خرداد سال 65 در جزیره مجنون جنوبی در دفع پاتک دشمن بعثی به شهادت رسید.
@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حماسه ساز روز های سرد ، شهید عبدالعلی روشنی
به روایت حبیب ستوده
#حبیب_ستوده #گردان_تخریب #لشگر_ده_سید_الشهدا #شهید_عبدالعلی_روشنی
@khaledin_com
@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شیمیایی شدن شهید حاج عبدالله نوریان
به روایت حاج ابراهیم قاسمی
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان #گردان_تخریب #لشگر_سید_الشهداء #ابراهیم_قاسمی
@khaledin_com
@alvaresinchannel