eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
883 دنبال‌کننده
6هزار عکس
669 ویدیو
65 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
https://dnws.ir/528664 در حالی که کانال رسمی بنیاد شهید و امور ایثارگران از درگذشت «کونیکو یامامورا» مادر شهید محمد بابایی خبر می‌داد، این خبر تکذیب شد.
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺 شهادت:27 خرداد 1365 محل شهادت: ✍️✍️✍️ راوی: اواخر خرداد ماه سال 65 بود . دشمن در تحرکاتی داشت و به ماموریت دادند که با دشمن مقابله کند.. هم مامور شدند برای جلوگیری از تحرکات دشمن جنوبی خیبر رو کنند ...اون شب و و رفتیم برای انفجار جاده.... اونجا خیلی به سنگرای دشمن نزدیک بود جوری که صدای حرف زدنا و سرفه ها شون رو میشنیدیم. البته اونها خیالشون راحت بود که کسی از رزمنده ها اونجا نمیاد و خیلی حساس نبودند. گاهی با دوشکا تمرین اهنگ میکردند و گاهی هم سر لوله رو پایین تر میاوردند و به قول بچه ها تیر تراش روی پد میزدند . گاهی هم خمپاره شصت میزدند. من و علی و حسین با خودمون سه تا برده بودیم که با انفجار اونها چاله ای عمیق درست بشه و بعد چاله هارو با خرج "پودر اذر"پر کنیم و منفجر کنیم. اون شب عراقی ها خیلی اذیت میکردند و مرتب سر تیربار رو روی پد میگرفتند و میزدند. ما سه نفری روی شونه پد نشسته بودیم. از طرفی جرات نمیکردیم بیایم روی پد و از طرفی در اون شیب تند شونه پد نمیتونستیم وایسیم و پاهامون لیز میخورد و میرفتیم توی اب هور که باتلاق بود. بچه رزمنده های مستقر درخط گفته بودند که چند شبی هستش که میان و از داخل اب سرک میکشند و این موضوع هم ما رو نگران کرده بود. خلاصه وضع عجیبی بود. اون شب تصمیم گرفتیم با دست چاله بکنیم چون خرج گود ها رو اگر کار میگذاشتیم و منفجر میکردیم دشمن اوضاع خط رو به هم میریخت و این کار صلاح نبود.قرار شد سه تا چاله بکنیم در یک خط و با یک فاصله. یکی شو علی در شیب شونه پد مشغول شد و با فاصله حدود یک و نیم دو متری یک چاله دیگه رو مشغول شد و با همین فاصله یک چاله دیگر رو من شروع کردم.زمین خیلی سفت بود. ترس از این که دشمن متوجه سرو صدا بشود هم وجود داشت. هر کدوم حدود سی چهل سانت کنده بودیم . جوری شده بود که بیشتر احساس امنیت میکردیم چون میتونستیم خودمون رو داخل این چاله ها محفی کنیم.. دشمن بصورت ایذایی گاهی اتش میریخت. دوشکا شون روی سر ما کار میکرد ولی چون با هدف نمیزدند خیلی ترس نداشت. اما یکدفعه ورق برگشت ...من نمیدونم مارو دیدند یا صدامون رو شنیدند یا مشکوک شدند بهر صورت یکباره اوضاع تغییر کرد.آتیش زیاد شد و شروع کردند با خمپاره 60 اطراف ما رو کوبیدن. تا زمانی که خمپاره ها داخل اب میخوردند اوضاع غیر عادی نبود ولی وقتی مقداری عقب تر از ما روی خط خودی آتیش متمرکزشد و صدای فریاد (س) و بچه ها از پشت سر بلند شد ما نگران شدیم ما هیچ وسیله برای دفاع و جنگیدن نداشتیم با بیل و کلنگ هم که نمیشد جلوی دشمن ایستاد. در همین حین در فاصله کوتاهی از من وحشت رو صد چندان کرد و صدای ناله ضعیف بلند شد. علی از داخل چاله بیرون پرید و اومد سمت من . من هم هم از داخل چاله بیرون اومدم و دوتایی در شیب شانه پد چسبیدیم به زمین. چند مرتبه حسین رو صدا کردیم ولی جوابی نیومد . سینه خیز رفتیم تا وسط پد. حسین داخل چاله انفجار افتاده بود. با کمک هم بیرونش اوردیم . خون ریزیش شدید بود . باید حسین رو به عقب میرسوندیم حدود 100 متری با خط خودمون فاصله داشتیم. همه اون صد متر یا کمتر و بیشتر رو باید روی شانه شیبدار پد عقب می اومدیم. اگرغفلت میکردیم ممکن بود پیکر حسین داخل باتلاق بیفتد.دشمن هم آتیش میریخت و هم پشت سر هم منور میزد. و با تیربارهای سنگین روی پد رو به هم میدوخت. شرایط سختی بود . نه من و نه علی یک لحظه هم به این فکر نکردیم که حسین رو رها کنیم و خودمون رو نجات بدیم. زیر آتیش دو نفری سفت به حسین رو چسبیده بودیم .
چندین بار داخل اب افتادیم و تا زانو توی اب رفتیم. با هرجون کندنی که بود حسین رو به خط خودمون رسوندیم غافل بودیم که توی مسیر _رو از دست ما کشیدند و و ما پیکر او رو حمل میکنیم .. حسین دیگه شهید شده بود و تمام دلخوشیمون این بود که دیگه کار حمل پیکر شهید رو با موفقیت انجام دادیم ولی اینگونه نبود. معلوم شد از خط تا جاییکه قایق میتونه پهلو بگیره و تا جاییکه قایق میتونه بیاد حدود دویست متر دیگه مونده . شهدای دیگری هم توی خط بودند ولی چون رزمنده ها اونجا بودند و ماندگار بودند عجله ای برای عقب اوردنشون نداشتند و تنها من و علی بودیم که هر جوری بود باید جنازه شهید رو میاوردیم.علی کمیجانی قویتر از من بود و ورزشکار . به من گفت تو پاهای حسین رو بنداز روی شونه هات و من هم قسمت سرش رو بلند میکنم و حرکت کنیم . بین خط تا اسکله کانال بود . یک کاناب باریک و کوتاه. و دشمن هم بقول معروف تیر تراش میزد و ما باید نشسته عقب میومدیم. یادم هست با هر باری که زمین میخوردیم پوتین های حسین از دو طرف به صورت من میخورد ولی سنگینی او بیشتر روی دوش علی بود... هرطوری بود پیکر مطهر رو به عقب آوردیم. روح از به آسمان پرکشید و جسمش در به خاک رفت. هم در شد . 🍃🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
شهادت: جزیره مجنون 27 خرداد ماه 65 @alvaresinchannel
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ ☘️☘️☘️☘️ ☘️☘️ ☘️ 🌷🌷🌷🌷فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین شعبانی👇🏾👇🏾👇🏾👇🏾 🍀 🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 الان ساعت 4 بعد از ظهر می باشد در این فکر افتادم که در این لحظات یک مقداری قلم فرسائی کنم. هر چند سعادت ندارم ولی شاید در کنار یک عاشق قرار گرفتیم. و اشتباها تیری هم به ما می خورد. مطلب آنچنانی ندارم که بنویسم فقط خدمت پدر ومادر بزرگم و پدر ومادر سلام عرض می کنم که انشا الله خداوند به شما توفیق اطاعت وبندگی عطا بفرماید و به شما توفیق این را بدهد که جزء خانواده شهدا باشید هر چند من لیاقت این را ندارم. راه خود را مشخص کنید و خود را در یابید که تا مرگ فاصله ای بیش نیست تا چشم بر هم بزنید می بینید که در رختخواب مرگ دراز کش افتاده اید وای بر کسی که غفلت او را آنقدر گرفته باشد که موقع مرگ هم نفهمد و توبه نکند. آری کرامت و رحمت خدا آنقدر زیاد است که اگر در لحظات آخر هم توبه کردید باز او قبول می کند اگر یک عمر گناه کردی در مقابل خدای خود معصیت کردی باز او تو را طلبید و تو دست رد بر سینه اش نهادی و اگر در لحظات آخر گفتی یا الله می گوید لبیک ای بنده ام . هم اکنون نیز بگوئی یا الله می گوید لبیک. پس خودتان را بشناسید و خدای خود را بشناسید ( من عرف نفسه فقد عرف ربه ) برای اینکه خدای خود را بشناسیم و در شناخت خود عامل باشیم. قرآن خدا که کلام اوست را باید بدانیم و بخوانیم و بر احادیث پیامبران که فرستاده خدا هستند آگاه باشیم و بر اساس آن عمل کنیم. 🌺🌺@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 (رزمندگان تخریب لشگر10) یادبود تخریبچی شهید 🔸 مکان : 🔶زمان : جمعه 27 خرداد1401 ساعت 20.30 بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش) با رعایت کامل دستور العمل های بهداشتی 🌟🌷 @alvaresinchannel
هدایت شده از خبرگزاری دفاع مقدس
روایت یک برادر شهید از شهادت برادر؛ 💢وقتی خودسازی برای شهادت جواب می‌دهد + فیلم 🔶شهید سلطانعلی معصومی رستمی در عملیات کربلای ۸ در ام الرصاص به شهادت رسید و پیکرش چند سال بعد به آغوش خانواده بازگشت. https://dnws.ir/529425 @defapress_ir
در سی و ششمین سالگرد شهادت طلبه شهید و رزمنده تخریبچی از کتاب شرحی بر زندگی این شهید که به همت مجموعه فرهنگی فانوس تهییه شده رونمایی شد. تخریبجی شهید حسین شعبانی در 27 خرداد سال 65 در جزیره مجنون جنوبی در دفع پاتک دشمن بعثی به شهادت رسید. @alvaresinchannel