🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_تخریبچی_ها
خاطرات_خواندنی
#از_کربلای_5
#شلمچه_19_دیماه_65
✍️✍️✍️✍️ راوی #جعفر_طهماسبی
روز قبل از #عملیات_کربلای_5 برای نهار ظهر #چلو_گوشت توی کیسه نایلون ریخته بودند و توی خط و عقبه بین رزمندگان توزیع کردند و خوشبختانه و یا متاسفانه به ما نرسید و ما ظهر رو با نون لواش و خرما و کشمش سر کردیم.
تا اینجا رو داشته باشید.
خبر رسید توی #پنج_ضلعی_شلمچه موقع درگیری با دشمن بعضی ها برای #قضای_حاجت به اینور و اونور میرفتند.
ادامه.......👇👇👇👇👇👇
نیمه شب روز 19 دیماه بود که بعضی از تیم های #بچه_های_تخریب از ماموریت برگشتند .
زیر #پل_هفتی_هشتی بودم که #بچه_های_تیم_انفجار از ماموریت برگشتند.
همه سالم بودند. تا چشم #شهید_اربابیان به من افتاد صدا زد #جعفر...
تو رو خدا لباس های من رو با یه پتو بیار جلوی حموم...
و خودش با #لباس_غواصی دوید سمت حموم صحرایی.
حموم که چه عرض کنم آبش تگری بود.
از اون موقعی که دوش رو باز کرد از شدت سردی آب سرو صدا کرد تا خودش رو شست...
خودتون حدس بزنید چی شده بود...
لباس پوشید و هنوز کاملا خشک نشده بود که برگشتیم توی خط.
تا هوا روشن شد چندین با رفت دشتشویی...
هردفعه هم که میرفت آفتابه رو جا میگذاشت و مجبور بود دوباره برگرده و آفتابه رو بیاره..
بعد از نماز صبح هم آفتابه پر آب رو از خودش جدا نمیکرد و خیلی هم مواظب بود آفتابه ترکش نخوره.
خلاصه اون شب و روزش بر ما گذشت و بر اونهایی که چلو گوشت خراب شده خورده بودن گذشت
برای اون هایی سخت تر بود که سعی میکردن #دائم_الوضوء باشند مجبور بودند توی اون سرمای استخون سوز هی آستین ها رو بالا بزنند و #وضو بگیرند. به اونهایی که قرار بود #با_وضو_شهید_بشن که چه عرض کنم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@Alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷
#تخریبچی_شهید_علیرضا_پیکاری
حرکت خط شکنان تخریبچی برای فتح دژ شلمچه🌴🌴
به روایت:✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿
#جعفر_طهماسبی🍃🌷
ساعت حدود 8 شب بود که شهید سیدمحمد فرمانده تخریب ل10 گفت: بچه ها بیرون سنگر برای رفتن به خط شوند.
بچه ها از سنگر که بیرون اومدند سربه سر هم می گذاشتن.
شهید سیدمحمد یه داد زد .
برادرها دیرشده .سریع سوار ماشینها بشید.
بعضی بچه ها سردشون شده بود. دنبال اورکت می گشتند.
#شهید_پیکاری رو دیدم یک اورکت زرد رنگ پوشیده و کلاه اورکت را تو صورتش کشیده .رفتم سمتش که بگم علی جون برف که نیومده .
تا نگاهم به صورتش افتاد دیدم پهنه صورتش از اشک خیس خیسه
دیگه بچه هاسوار وانت ها شدند و ماشین درمسیر سربالایی پل هفتی هشتی در حرکت بود.
بچه ها با هم شوخی می کردند ...مخصوصا چند بار شهید مجید عسگری را از داخل ماشین پایین انداختند.
من برای اینکه فضا را عوض کنم و روحیه ای باشه برای بچه ها .شروع کردم بخواندن این زمزمه.
آتیش زدم به خرمنم......آی خرمنم آی خرمنم.....همه می خندیدند و خطاب به من می گفتند.....آی خر تویی...آی خر تویی.....
گفتم شاید حال علی پیکاری عوض شده باشه.
دیدم صداش میاد با بچه ها در جواب دادن سرود همکاری می کنه
اما با گریه.
با ناراحتی گفتم علی؟؟؟!!!!ترسیدی.
اون مثل اینکه اصلا به حرفم توجه نکرده باشد هی می گفت آی خرمنم آی خرمنم و گریه می کرد.
گفتم رفیق ما سال قبل والفجر8 با هم از اروند گذشتیم اما حال امشبت فرق می کنه.
درحالی که اشک هاشو پاک می کرد گفت جعفر دستم خالیه.
.ادامه🌲🌲
👇👇👇👇👇
🍃🍃🌷🌷 @alvaresinchannel
🌲🌲🌲🍃🌷
🌲🌷
🍃🍃🍃🍃🍃🌷🌷 قایقی که شهدا را آورد
نماز صبح را خونده بودیم .اما هوا هنوز روشن نشده بود .
با شهید حاج ناصر اربابیان اومدیم لب اسکله و گفتیم بریم اون طرف ..
چون هم نگران سید بودیم هم غواص ها.
که یک دفعه دیدیم قایقی باسرعت از طرف دشمن به سمت اسکله میاد.
از اون دور سکاندار صدا می زنه .
#بچه_های_تخریب...بچه های تخریب.
بند دلم پاره شد.
گفتم ناصر حتما سیدمحمد یه چیزیش شده.
تا اینکه قایق به اسکله رسید و سکاندار طناب رو انداخت و ما گرفتیم..
گفتم چیه سر و صدا می کنی.
گفت این غواص ها شهدای تخریب هستند که داخل آب بودن.
دیدم تمام سطح قایق را بدن های شهدا گرفته.
لباس های سیاه غواصی به سرخی می زنه.
اصلا حواسم نبود آخه دنبال سید بودم .
اما توی اون نور کم که تازه خورشید داشت می اومد بالا که صبح روز 19 دی ماه 65 خودشو نشون بده ...دیدم چهره آرام شهید علیرضا پیکاری را که پلک هاش رو هم افتاده و به آرامش رسیده بود.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃🍃
🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
بسمه تعالی
تکریم #شهیدان و تعظیم در برابر خانوادههای صبور آنان، واجب بزرگ امروز و همیشه ماست. #امام_خامنه_ای
با صلوات بر محمد وآل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) وبا احترام درراستای منویات مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) مبنی برزنده نگهداشتن یاد وخاطره شهدا وانتقال فرهنگ ایثار وشهادت یه نسلهای آینده، بر آن شدیم تا این روزها که عطراگین شده با ایام فاطمیه(س) وآسمانی شدن سرداردلها #حاج_قاسم_سلیمانی و همرزمانش وهمچنین شمیم خوش شب های #عملیات_کربلای_پنج و #بیت_المقدس_2 فرصت را مغتنم شماریم تا ساعاتی چند را در کنار هم سپری کرده و یاد و خاطره همه ستارگانی که عاشقانه پر کشیدند را زنده نگهداریم.
زمان : روزپنج شنبه مورخه 1398/10/26
ازساعت 9 صبح تا اذان ظهر
مکان: تهران،شهرری،میدان نماز،بلوار امام حسین(ع)،ستاد سپاه سید الشهداء(ع)
@alvaresinchannel
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
🌲
🌴🌴🌴🌴🌴 فرمان امام بود که عملیات کربلای5 انجام شود
آقای هاشمی رفسنجانی فرمودند که امام خواستهاند که نیروها این عملیات(کربلای5) را انجام بدهند.
همین چند جملهی کوتاه در جلسهای که سه شبانهروز نیروها بحث کرده بودند و از حداقل استراحت و خواب بهرهمند بودند مثل این بود که آبی روی آتش ریخته شود.. دیدنی بود چهره فرماندهانی که در آن جمع بود ند .
چهرهی شهید حسن شفیعزاده فرمانده توپخانهی سپاه را هیچ وقت از یاد نمیبرم که چگونه مثل گل شکفت ..
همه اعلام آمادگی کردند وگفتند ما برای چنین روزهای سختی ساخته و آماده شدهایم تا کاری کنیم که رضایت خاطر ایشان را تأمین شود . امام خواسته باشند و ما بگوییم که آمادگی نداریم!
بنا شد که محدوده عملیات قرارگاهها مشخص شده وآنها هم منطقه عملیات یگانها را اعلام کنند.
بحث شد که کدام یگان به دژ شلمچه میزند ..
🍃🍃🍃گفتند: لشکر 10 سیدالشهداء (ع) که در خط حضور دارد، مأموریت دژ شلمچه را داشته باشد.
بعد از جلسه و مشخص شدن ماموریت لشگرما برای شکستن دژ شلمچه فرصت ما برای آمادگی و انجام عملیات 10 روز بیشتر نبود. باید برای فتح دژ شلمچه به طول 5/5 کیلومتر و تسخیر هلالی اول و دوم تا جاده شلمچه بصره برنامه ریزی میکردیم
✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 به روایت حاج علی فضلی
🌹فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع)
🌻🌻 @alvaresinchannel
🌷🍃🍃🍃🍃🍃
🍃
🍃
#تخریبچی_شهید_صبر_علی_کلانتر
به روایت✍🏿✍🏿 #جعفر_طهماسبی
چه خرانه بود. خزانه جنوب ترمینال جنوبه. خونه این شهید توی کوچه تنگی است که به قول جنوب شهری ها کوچه آشتی کنونه.
شاید کل خونه اونها چهل متر نباشه اما از این محل دلاور مردانی جبهه رو عطراگین کردند که نام اونها نقل محافل عرشیان است.
#شهید_صبر_علی_کلانتر قبل از عملیات کربلای 1 وارد گردان تخریب لشگر ده شد. در قدم اول که خودش رو معرفی کرد و گفت من بچه خزانه ام و از نوع شرورش هستم، بعضی ها گفتن فضای معنوی تخریب جای امثال این بچه ها نیست. اما صبر علی به ظاهر کم سواد در ظرف یکی - دو ماه آنچنان اوج گرفت که اخلاص از سر و روش میبارید. هر جا کار بود صبرعلی سر ستون بود، تا اینکه بعد از کلی دعا و ثنا نامش جزء غواصان خط شکن عملیات کربلای 5 خونده شد. آنقدر ذوق کرد و خوشحال شد که دو سه تا ماچ آب دار نثار من کرد. اما مشکل این بود که قدش بلند بود و لباس غواصی اندازه اش نبود.
صبرعلی برای خودش یک دست لباس جور کرد و مهیای عملیات شد. شب عملیات کربلای 5 برای زدن معبر و باز کردن موانع مقابل دژ شلمچه با گردان حضرت علی اکبر(ع) حرکت کرد. صبرعلی علاقه زیادی به خانوم حضرت زهرا(س) داشت و نام بی بی دو عالم بر زبانش بود که گلوله های دشمن در داخل آبگرفتگی مقابل دژ شلمچه سینه و پهلویش را دریدند.
او در نیمه شب 19 دیماه 65 در #عملیات_کربلای_5 آسمانی شد.
🍃🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🍃🌹🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
مزارشهدای تخریبچی کربلای5درگلزارشهدای بهشت زهراء(س)
قطعه. ردیف.شماره
شهیدعلی پیکاری- 53-147-1
شهیدمهدی اسماعیل پور-53-20-13
شهیدصبرعلی کلانتر-53-41-14
شهیدمحسن حدادی-53-24-16
شهیدمحمدمرادی-53-40-14
شهیدحسن خدمتی-53-52-12
شهیدمجیدعسگری-53-48-16
شهیدسیدمحمدعلی موسوی زاده-53-47-15
شهیدسی امین صدرنژاد- 53-28-18
🍃🌷🍃🌷🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
غریبانه رفتند..یاران تخریب
آخرین قرارگاه خاکی
غواصان #تخریبچی ل10 قبل ازپرواز
#پل_های_هفتی_هشتی5
جاده اهواز خرمشهر
یاد شب ها و رورهایی که شهدا اینجا زندگی کردند
یاد نمازجماعتها توی این #هشتی_ها بخیر.
غیر از چند نفری که وسط بودند بقیه مجبور بودند سرهاشون رو دولا کنند.
یاد نماز شب ها که به جماعت خونده میشد. برای اینکه همه بلا استثنا نیم ساعت به اذون رو به قبله داشتند نماز میخوندند.
یاد #شهیدصبرعلی_کلانتر بخیر.
روزهای آخر نماز شب میخوند. اونقدر لطیف شده بود که میشد فهمید داره میره روی سکوی پرواز.
یاد اذان های #شهید_مهدی_اسماعیلی_پور بخیر.
با اذونهایی که میگفت اشک همه رو در میاورد.
و...
یاد همه نوجوون های آماده رفتن...
یاد معرکه هایی که #شهیدحاج_رسول توی این هفتی هشتی ها میگرفت.
داد میزد...شفاعت..شفاعت...هرکی میخواد بیاد جلو..
یاد لباس غواصی پوشیدن شب آخر توی این هشتی ها.
لباس غواصی رو خشک خشک پوشیدن چقدر زحمت داشت و وقت لباس پوشیدن به ولوله ای به پا شده بود...
🍃🍃 @alvaresinchannel