eitaa logo
آمال|amal
346 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
یڪ‌بزرگی‌میگفت: اگھ‌ علۍ‌ دَووم‌ آورد! اگھ‌علۍ‌ ، علۍ‌ شد! اگھ علۍ‌ امــام شد! اگھ شیعھ به اسم علۍ‌ شد! بہ خاطر این بود ڪہ زهرا پشتش بود!🌱 •. !^^
چہ‌زیبا‌گفت‌حاج‌حسین‌خرازے♥️!' یادمون‌باشھ!کہ‌هرچےبراےِخُدا کوچیکے‌و‌افتادگے‌کنیم خدا‌در‌نظر‌بقیہ‌بزرگمون‌میکنھ :)🖇 ❤️
مے‌گفـٺ‌: اگـه‌میخـواۍ‌‌اربعیـن‌بـرۍ‌،بـه‌دخٺـر‌اربـآب‌بگـۅ . . چـون‌اون‌خۅب‌میفھمـه‌؛ جـآمونـدن‌از‌قـآفله‌حُسِیـن‌یعنـۍ‌چـۍ..!🚶🏿‍♂ :)
:)♥️
سلام دوست عزیز😊 خیلی خوب که از الان شور محرم را داری و داری تلاش می کنی تا محرم امسال پر شور تر از سال های گذشته باشه 😍❤️ اما‼️ اگر خیلی سال پیش مسلمان ها سعی می کردند که از غدیر پرشور و محکم استقبال کنند عاشورا اتفاق نمی افتاد ‼️😱😢 الان من و شما می توانیم با غدیری پرشور و بعدش هم محرمی عاشقانه زمینه ی ظهور آقا امام زمان (عج الله تعالی فرج شریف ) را فراهم کنیم 🤩💚🖤 برای اینکه اولین گام در این مسیر را بردارید وارد کانال زیر بشید 💚😍 ╔.🍃🕊.═══💚═╗ @MStfm1400 ╚💚════.🍃🕊.╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال؟ جواب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باشگاه بود وقتی به خانه رسید. هنوز ساکش را زمین گذاشته بود که ماجرای صحبتم با حمید را برایش تعریف کردم و نظرش را پرسیدم گفت: «کار خوبی کردی صحبت کردی.حمید پسر خیلی خوبیه.من از همه لحاظ تاییدش میکنم.» مهر حمید از همان لحظه اول به دلم نشسته بود.به یاد عهدی که با خدا بسته بودم افتادم؛درست روز بیستم حمید برای خواستگاری به خانه ما آمده بود.تصورش راهم نمیکردم توسل به ائمه این گونه دلم را گرم کند و اطمینان بخش قلبم باشد.حس عجیب و شورانگیزی داشتم.همه آن ترس هاو اضظراب ها جای خودشان را به یک اطمینان قلبی داده بودند تکیه گاه مطمئنم را پیدا کرده بودم.به خودم گفتم:حمید همون کسی هستش که میشه تا ته دنیا بدون خستگی باهاش همراه شد. سه روزی از این ماجرا گذشت.مشغول رسیدگی به گل های گلخانه بودم.مادرم غیرمستقیم چند باری نظرم را درباره حمید پرسیده بود. از حال و روزش معلوم بود که خیلی خوشحال است،از اول به حمبد علاقه مادرانه داشت. درحال صحبت بودیم که تلفن خانه به صدا در آمد مادرم گوشی را برداشت.با همان سلام اچل شصتم خبردار شد که احتمالا عمه برای گرفتن جواب تماس گرفته است درحین احوالپرسی مادرم با دیت به من اشاره کرد که به عمه چه جوابی بدهد؟ آمدم بگویم..... به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی ادامه دارد... کپی/اصکی❌ 💝|•@Childrenofhajqasim1399