eitaa logo
این عماریون
336 دنبال‌کننده
219هزار عکس
58.5هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 🍃 🔖 و روزه داری ۱ 🖋شرایطی که بیمار دیابتی تحت آن شرایط روزه بگیرد: ۱. کسانیکه در طول سه ماه قبل از ماه مبارک سابقه هایپوگلیسمی شدید منجر به در بیمارستان یا سابقه یا کمای دیابتی داشته اند. ۲. سابقه یا ناآگاهی از کاهش قندخون ۳. کنترل وضعیت دیابت ۴. وجود یک بیماری حاد به همراه دیابت مانند ۵. بارداری ۶. بیماران تحت که نارسایی کلیه در اثر دیابت دارند. ۷. اختلال پیشرفته ناشی از دیابت ۸. کسانی که دچار عوارض شدید ، مغزی و قلبی دیابت هستند. ۹. بیمارانی که تحت درمان مطلق با دوزهای بالای انسولین هستند. ۱۰. که وضعیت جسمانی مناسبی ندارند، بخصوص کسانی که به تنهایی زندگی می کنند. ۱۱. کسانی که دچار اختلال شناختی هستند و دارو مصرف میکنند. 🖌اما بیمارانی که واجد شرایط فوق نبوده و دیابت کنترل شده دارند، با رعایت دستوراتی که توسط متخصص مشخص میشود به روزه گرفتن در ماه رمضان هستند. 📚 منابع: ۱.دیابت و روزه داری مجله دیابت و لیپید ایران ۲. مروری بر اهمیت و اثرات روزه داری در ماه مبارک رمضان در بیماران دیابتی
به روایت از مادر: «پسرم نمى‏ خواست ازدواج كند و با اصرار زياد ما راضى به ازدواج شد و مى‏ گفت: تا زمانى كه تمام نشود من ازدواج نمى‏ كنم 🍃🌷🍃 بعد از اصرار زياد ما، گفت: باشد ازدواج مى ‏كنم كه اگر شدم، دينم كامل شده باشد. انتخاب همسر را به عهده من گذاشته بود؛ تمام كارها را ما انجام دادیم. خواستگارى و مراسم عقد همه را آماده كرديم و بعد زنگ زديم تا همان شبى كه مى‏ خواستيم عقد كنيم ايشان از آمدند.» «بعد از عقد، مى ‏خواست به برود» 🍃🌷🍃 ازش خواستيم كه مدّت ديگرى را بماند. ‏گفت: مادر، من در آنجا غذا تقسيم می كنم و افراد زيادى آنجا هستند كه اگر من نروم مشكلات زيادى برايشان ايجاد مى‏ شود. 🍃🌷🍃 چند روز بعد از عروسى، باز به رفت. در به صورت مى‏ كرد. را كه مى ‏گرفت، در به مى‏انداخت. مى ‏گفت: «همه به هر نحوى بايد به دولت كمك كنيم.» 🍃🌷🍃 در بسيارى از جمله 5 و 4 شركت داشت. بارها به شد و ، ماه در بيمارستانهاى شيراز و تهران بود. 🍃🌷🍃
به روایت از مادر: «پسرم نمى‏ خواست ازدواج كند و با اصرار زياد ما راضى به ازدواج شد و مى‏ گفت: تا زمانى كه تمام نشود من ازدواج نمى‏ كنم 🍃🌷🍃 بعد از اصرار زياد ما، گفت: باشد ازدواج مى ‏كنم كه اگر شدم، دينم كامل شده باشد. انتخاب همسر را به عهده من گذاشته بود؛ تمام كارها را ما انجام دادیم. خواستگارى و مراسم عقد همه را آماده كرديم و بعد زنگ زديم تا همان شبى كه مى‏ خواستيم عقد كنيم ايشان از آمدند.» «بعد از عقد، مى ‏خواست به برود» 🍃🌷🍃 ازش خواستيم كه مدّت ديگرى را بماند. ‏گفت: مادر، من در آنجا غذا تقسيم می كنم و افراد زيادى آنجا هستند كه اگر من نروم مشكلات زيادى برايشان ايجاد مى‏ شود. 🍃🌷🍃 چند روز بعد از عروسى، باز به رفت. در به صورت مى‏ كرد. را كه مى ‏گرفت، در به مى‏انداخت. مى ‏گفت: «همه به هر نحوى بايد به دولت كمك كنيم.» 🍃🌷🍃 در بسيارى از جمله 5 و 4 شركت داشت. بارها به شد و ، ماه در بيمارستانهاى شيراز و تهران بود. 🍃🌷🍃
به روایت از مادر: «پسرم نمى‏ خواست ازدواج كند و با اصرار زياد ما راضى به ازدواج شد و مى‏ گفت: تا زمانى كه تمام نشود من ازدواج نمى‏ كنم 🍃🌷🍃 بعد از اصرار زياد ما، گفت: باشد ازدواج مى ‏كنم كه اگر شدم، دينم كامل شده باشد. انتخاب همسر را به عهده من گذاشته بود؛ تمام كارها را ما انجام دادیم. خواستگارى و مراسم عقد همه را آماده كرديم و بعد زنگ زديم تا همان شبى كه مى‏ خواستيم عقد كنيم ايشان از آمدند.» «بعد از عقد، مى ‏خواست به برود» 🍃🌷🍃 ازش خواستيم كه مدّت ديگرى را بماند. ‏گفت: مادر، من در آنجا غذا تقسيم می كنم و افراد زيادى آنجا هستند كه اگر من نروم مشكلات زيادى برايشان ايجاد مى‏ شود. 🍃🌷🍃 چند روز بعد از عروسى، باز به رفت. در به صورت مى‏ كرد. را كه مى ‏گرفت، در به مى‏انداخت. مى ‏گفت: «همه به هر نحوى بايد به دولت كمك كنيم.» 🍃🌷🍃 در بسيارى از جمله 5 و 4 شركت داشت. بارها به شد و ، ماه در بيمارستانهاى شيراز و تهران بود. 🍃🌷🍃
✨﷽✨ 🔴همسرداری سرداران شهید 🌼همسر شهید چمران: ✍ یک هفته بود مادرم در بیمارستان بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و ، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر می‌کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها رو می‌کنید.» گفت: «دستی که به مادرش می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.