eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
چون در جیبش شاهمرادی را دیده بودند با اینکه شده بود او تیرباران کرده بودند. از و دلاوری شهید شاهمرادی می‌گویند، از زبان خودتان از شجاعت این شهید بگویید. خیلی و شجاع بود همان سال زمستان که انقلاب پیروز شد دیپلم گرفت. بود که به مدرسه و نزد من آمد، می‌خواست چیزی بگوید اما می‌کشید. پول لازم دارد اما وقتی پرسیدم متوجه شدم که می‌خواهد به کردستان برود و اجازه می‌خواهد. به او گفتم که همین جا بمان، برو و بعد هم در جایی استخدام شو و کار کن اما گفت که نه ما هستیم با بچه‌های اصفهان که می‌خواهیم به برویم. هر چه گفتم فایده‌ای نداشت روی حرف خودش بود برای همین به همراه چند نفر از بچه‌های اصفهان که هم جزو آنها بود به کردستان رفتن اینکه محمدعلی از کجا می‌گیرد باید بگویم که ما بودیم، عشایر همه شجاع و بی‌باک هستند آنها در کوهستان و در بزرگ می‌شوند. ما طایفه‌ای میان ایل بختیاری و و از ایل شاهسون بودیم. زیاد نبود و به قول معروف مجبور بودیم که شجاع باشیم؛ مردان ما همه شجاع و دلاور بودند. شهدای دیگری مانند منوچهر که 14 ساله بود، یا نبی‌الله که دانش آموز بود و یا بقیه شهدا که همه بسیار جوان بودند و نترس و به دل دشمن زدند. فرماندهان جنگ آن زمان هم از شجاعت شهید شاهمرادی بسیار گفتند و سخنرانی کردند. زمانی که در دانشگاه اصفهان سخنرانی داشت در بخشی از سخنرانی‌اش گفت: «شجاعت یکی از ویژگی‌های شهید شاهمرادی بود. به می‌توان گفت شجاع ترین فرمانده جنگ بود مستقیما روبه‌روی و تانک دشمن حرکت می‌کرد بدون اینکه پلک بزند و این یک چیز عجیبی و بی‌سابقه بود» گفته بود: «شهید شاهمرادی کسی بود که بسیجی‌ها می‌گفتند اگر خطی در حال بود وقتی شاهمرادی می‌آمد بودیم آن خط دیگر سقوط نمی‌کند. وقتی می‌آمد تا نقشه عملیات را کند با آن شیرین عشایری خودش ساده حرف می‌زد اما بسیار دقیق طرح‌های عملیاتی را توجیه می‌کرد. من در بعضی دیدم که گلوله از کنار گوشش عبور می‌کرد، خمپاره کنارش به زمین می‌خورد ولی ایشان انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است به خود راه نمی‌داد». شهید شاهمرادی شنیده بودیم، شما بیشتر از او بگویید. کسی که در جبهه‌ها بود محمدعلی بود. با اینکه معاون لشکر بود با تمام بسیجی‌ها یکسان رفتار می‌کرد، با آنها غذا می‌خورد، جلوی نیروها می‌رفت و به سنگرهای دشمن می‌زد. به و مادرمان خیلی احترام می‌گذاشت وقتی به مرخصی می‌آمد اگر شب بود در نمی‌زد که آنها بیدار شوند از روی می‌آمد، خیلی چالاک بود، به اتاق خودش می‌رفت و می‌خوابید تا مبادا پدر و مادرمان بیدار شوند، هم صبح متوجه می‌شدند که محمدعلی به آمده است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد این عماریون