eitaa logo
این عماریون
327 دنبال‌کننده
259هزار عکس
71.5هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
سردارشهید محمدعلی شاهمرادی 🌴🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌴 محمدعلی شاهمرادی در سال 1338 در ورنامخواست در لنجان در استان اصفهان به دنیا آمد. شهید شاهمرادی از کرانی و ساکن عشایر استان چهار محال بختیاری و اصفهان بود. ابتدایی و راهنمایی را در روستای محل تولد به پایان رساند و دیپلم خود را در زرین‌شهر گرفت. تحصیلات متوسطه او همزمان با شروع انقلاب اسلامی بود. فتح‌المبین و بیت‌المقدس به‌عنوان فرمانده گردان در صحنه پیکار حضور یافت و پس از تشکیل تیپ قمر بنی‌هاشم(ع) مسئولیت طرح و عملیات این تیپ را بر عهده گرفت و با همین سمت در عملیات‌های والفجر 4، خیبر، بدر، والفجر 8 شرکت کرد. وی سرانجام به لشگر قمر بنی‌هاشم(ع) منصوب شد و با همین مسئولیت در کربلای 5 در تاریخ به درجه رفیع نائل آمد. ‌زمانی‌وکجابود؟ زمانی که آمد در پاوه جنگ شده است محمدعلی با عده‌ای از جوانان و دکتر چمران عازم پاوه شدند، آن زمان هنوز اسمی از جنگ به میان نبود. آنها برای این شهر رفتند، یادم می‌آید که همان سال پیروزی انقلاب بود. وقتی از برگشت به سپاه زرین‌شهر رفت، مدتی آموزش دید و عضو سپاه شد، پس از آن جریان کردستان و سنندج پیش آمد که باز هم سریعا به کردستان رفت، آن زمان شهید متوسلانی فرمانده‌شان بودند. که در کردستان بودند با ضد انقلاب‌ها جنگیدند و وقتی اوضاع آنجا آرام شد برگشتند وقتی از کردستان برگشت اوضاع آرام شده بود به آمد و در دو فیلم سینمایی بازی کرد. «غروب خونین» و «جان برکف»، در غروب خونین هنرپیشه نقش اصلی بود که به مسائل قبل انقلاب و پرداخته بودند. جان برکف هم در مورد مسائل کردستان بود که شهید از آن آگاهی کامل داشت. در هم با نام «تیر غیب» ایفای نقش کرد که در زرین‌شهر اجرا می‌شد. علاوه بر اینکه مبارزی قوی و شجاع بود هنرمندی حرفه‌ای و متواضع نیز بود. او در این زمینه خیلی داشت و بدون اینکه دوره‌ای بگذراند به خوبی از عده اجرای نقش‌هایش برمی‌آمد. فرصتی برای ادامه فعالیت‌های هنری نداشت، چون جنگ ایران و عراق پیش آمد. اعلان جنگ شهید و یارانش به جنوب رفتند و جلودارهایی بودند که همراه شهید چمران راه عراقی‌ها را سد کرده بودند تا نیروهای سپاه و ارتش رسیدند و جنگ در آنجا ادامه پیدا کرد. در همه عملیات‌ها فعالانه شرکت می‌کرد و به خاطر که داشت او را فرمانده عملیاتی تیپ قمر بین هاشم و معاون فرمانده کردند. در تمام عملیات‌ها شرکت می‌کرد و در همه آنها هم زخمی می‌شد اما آدمی نبود که استراحت کند او اصلا جبهه را رها نکرد و در نهایت در عملیات کربلا 5 به شهادت رسید و آن موقع سمتش قائم مقام فرمانده لشگر قمر بنی هاشم بود. من محمدعلی بودم او در که مدیر بودم از شاگردان ما بود. اما ماجرای شهادتش از این قرار است که بعد از عملیات کربلا 5 هر چه منتظرش شدیم نیامد، البته داشت که گاهی بعد از عملیات نمی‌آمد اما این بار از هر کس می‌پرسیدیم و را می‌گرفتیم جواب ما را نمی‌دادند انگار می‌خواستند چیزی را پنهان کنند. تا اینکه خانمی بود که از مدرسه‌ای از شهرکرد آمده بود، همسایه ما بودند. او گفت که یک عده از را در شهرکرد تشییع کردند و یکی از آنها فامیلی‌اش شاهمرادی بود و قرار است او را به بفرستند. او که شهید همان است اما من متوجه شدم که این شهید محمدعلی است و اینگونه متوجه شهادت ایشان شدم. چیزی به خانواده نگفتم تا زمانی که را آوردند و گفتند که به مسجد جامع زرین‌شهر بیایید آن زمان بود که همه متوجه محمدعلی شدند. دارید. از آنها بگویید. ما تقدیم انقلاب کردیم. قبل از شهادت محمد علی منوچهر، (که در عملیات بیت المقدس شهید شد)، رضا که رتبه اول کنکور بود (در عملیات رمضان شهید شد)، دیگرم علیداد که دانش آموز هنرستان بود، هم در و به دست عراقی‌ها دستگیر و تیرباران شد چون در جیبش شاهمرادی را دیده بودند با اینکه شده بود او تیرباران کرده بودند. دارید. از آنها بگویید. ما تقدیم انقلاب کردیم. قبل از شهادت محمد علی منوچهر، (که در عملیات بیت المقدس شهید شد)، رضا که رتبه اول کنکور بود (در عملیات رمضان شهید شد)، دیگرم علیداد که دانش آموز هنرستان بود، هم در و به دست عراقی‌ها دستگیر و تیرباران شد
چون در جیبش شاهمرادی را دیده بودند با اینکه شده بود او تیرباران کرده بودند. از و دلاوری شهید شاهمرادی می‌گویند، از زبان خودتان از شجاعت این شهید بگویید. خیلی و شجاع بود همان سال زمستان که انقلاب پیروز شد دیپلم گرفت. بود که به مدرسه و نزد من آمد، می‌خواست چیزی بگوید اما می‌کشید. پول لازم دارد اما وقتی پرسیدم متوجه شدم که می‌خواهد به کردستان برود و اجازه می‌خواهد. به او گفتم که همین جا بمان، برو و بعد هم در جایی استخدام شو و کار کن اما گفت که نه ما هستیم با بچه‌های اصفهان که می‌خواهیم به برویم. هر چه گفتم فایده‌ای نداشت روی حرف خودش بود برای همین به همراه چند نفر از بچه‌های اصفهان که هم جزو آنها بود به کردستان رفتن اینکه محمدعلی از کجا می‌گیرد باید بگویم که ما بودیم، عشایر همه شجاع و بی‌باک هستند آنها در کوهستان و در بزرگ می‌شوند. ما طایفه‌ای میان ایل بختیاری و و از ایل شاهسون بودیم. زیاد نبود و به قول معروف مجبور بودیم که شجاع باشیم؛ مردان ما همه شجاع و دلاور بودند. شهدای دیگری مانند منوچهر که 14 ساله بود، یا نبی‌الله که دانش آموز بود و یا بقیه شهدا که همه بسیار جوان بودند و نترس و به دل دشمن زدند. فرماندهان جنگ آن زمان هم از شجاعت شهید شاهمرادی بسیار گفتند و سخنرانی کردند. زمانی که در دانشگاه اصفهان سخنرانی داشت در بخشی از سخنرانی‌اش گفت: «شجاعت یکی از ویژگی‌های شهید شاهمرادی بود. به می‌توان گفت شجاع ترین فرمانده جنگ بود مستقیما روبه‌روی و تانک دشمن حرکت می‌کرد بدون اینکه پلک بزند و این یک چیز عجیبی و بی‌سابقه بود» گفته بود: «شهید شاهمرادی کسی بود که بسیجی‌ها می‌گفتند اگر خطی در حال بود وقتی شاهمرادی می‌آمد بودیم آن خط دیگر سقوط نمی‌کند. وقتی می‌آمد تا نقشه عملیات را کند با آن شیرین عشایری خودش ساده حرف می‌زد اما بسیار دقیق طرح‌های عملیاتی را توجیه می‌کرد. من در بعضی دیدم که گلوله از کنار گوشش عبور می‌کرد، خمپاره کنارش به زمین می‌خورد ولی ایشان انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است به خود راه نمی‌داد». شهید شاهمرادی شنیده بودیم، شما بیشتر از او بگویید. کسی که در جبهه‌ها بود محمدعلی بود. با اینکه معاون لشکر بود با تمام بسیجی‌ها یکسان رفتار می‌کرد، با آنها غذا می‌خورد، جلوی نیروها می‌رفت و به سنگرهای دشمن می‌زد. به و مادرمان خیلی احترام می‌گذاشت وقتی به مرخصی می‌آمد اگر شب بود در نمی‌زد که آنها بیدار شوند از روی می‌آمد، خیلی چالاک بود، به اتاق خودش می‌رفت و می‌خوابید تا مبادا پدر و مادرمان بیدار شوند، هم صبح متوجه می‌شدند که محمدعلی به آمده است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد این عماریون