eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴مقدس‌نماهای فراری شهید مطهری: اگر میخواهید بفهمید که مقام امر به معروف و نهی از منکر در اسلام چیست، این روایتی را که در کافی است مطالعه کنید. فرمودند: در آخرالزمان مردم ریاکاری پیدا میشوند که دائما قرآن و دعا میخوانند اظهار مقدس مآبی میکنند یک مردم تازه به دوران رسیده احمقی هم هستند. تنها چیزی که این مقدس مآبها به آن اعتنا ندارند امربه معروف و نهی ازمنکر است. اینها تا نشوند که امر به معروف و نهی از منکر به ایشان نمی زند به آن تن نمیدهند. دائم دنبال این هستند که یک راه فراری برای فریضه پیدا کنند یک عذری بتراشند که "خوب دیگر نمی شود، دیگر ممکن نیست." دنبال آن عبادتهایی هستند که به جان و مال و حیثیتشان ضرر نمیزند. اما اگر وظیفه ای ضرری به جایی میزند دیگر آن را قبول ندارند. تا آنجا که میفرماید اگر نماز هم به کار،حیثیت یا جانشان ضرر میزد آن را رها میکردند همان طور که عالیترین و شریفترین فریضه ها را رها کردند نماز را هم رها میکردند. آن عالی ترین و شریفترین فریضه ها کدام است؟ امربه معروف و نهی از منکر فریضه بزرگی است که سایر فرایض به وسیله آن بپا میشود. این عماریون
چون در جیبش شاهمرادی را دیده بودند با اینکه شده بود او تیرباران کرده بودند. از و دلاوری شهید شاهمرادی می‌گویند، از زبان خودتان از شجاعت این شهید بگویید. خیلی و شجاع بود همان سال زمستان که انقلاب پیروز شد دیپلم گرفت. بود که به مدرسه و نزد من آمد، می‌خواست چیزی بگوید اما می‌کشید. پول لازم دارد اما وقتی پرسیدم متوجه شدم که می‌خواهد به کردستان برود و اجازه می‌خواهد. به او گفتم که همین جا بمان، برو و بعد هم در جایی استخدام شو و کار کن اما گفت که نه ما هستیم با بچه‌های اصفهان که می‌خواهیم به برویم. هر چه گفتم فایده‌ای نداشت روی حرف خودش بود برای همین به همراه چند نفر از بچه‌های اصفهان که هم جزو آنها بود به کردستان رفتن اینکه محمدعلی از کجا می‌گیرد باید بگویم که ما بودیم، عشایر همه شجاع و بی‌باک هستند آنها در کوهستان و در بزرگ می‌شوند. ما طایفه‌ای میان ایل بختیاری و و از ایل شاهسون بودیم. زیاد نبود و به قول معروف مجبور بودیم که شجاع باشیم؛ مردان ما همه شجاع و دلاور بودند. شهدای دیگری مانند منوچهر که 14 ساله بود، یا نبی‌الله که دانش آموز بود و یا بقیه شهدا که همه بسیار جوان بودند و نترس و به دل دشمن زدند. فرماندهان جنگ آن زمان هم از شجاعت شهید شاهمرادی بسیار گفتند و سخنرانی کردند. زمانی که در دانشگاه اصفهان سخنرانی داشت در بخشی از سخنرانی‌اش گفت: «شجاعت یکی از ویژگی‌های شهید شاهمرادی بود. به می‌توان گفت شجاع ترین فرمانده جنگ بود مستقیما روبه‌روی و تانک دشمن حرکت می‌کرد بدون اینکه پلک بزند و این یک چیز عجیبی و بی‌سابقه بود» گفته بود: «شهید شاهمرادی کسی بود که بسیجی‌ها می‌گفتند اگر خطی در حال بود وقتی شاهمرادی می‌آمد بودیم آن خط دیگر سقوط نمی‌کند. وقتی می‌آمد تا نقشه عملیات را کند با آن شیرین عشایری خودش ساده حرف می‌زد اما بسیار دقیق طرح‌های عملیاتی را توجیه می‌کرد. من در بعضی دیدم که گلوله از کنار گوشش عبور می‌کرد، خمپاره کنارش به زمین می‌خورد ولی ایشان انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است به خود راه نمی‌داد». شهید شاهمرادی شنیده بودیم، شما بیشتر از او بگویید. کسی که در جبهه‌ها بود محمدعلی بود. با اینکه معاون لشکر بود با تمام بسیجی‌ها یکسان رفتار می‌کرد، با آنها غذا می‌خورد، جلوی نیروها می‌رفت و به سنگرهای دشمن می‌زد. به و مادرمان خیلی احترام می‌گذاشت وقتی به مرخصی می‌آمد اگر شب بود در نمی‌زد که آنها بیدار شوند از روی می‌آمد، خیلی چالاک بود، به اتاق خودش می‌رفت و می‌خوابید تا مبادا پدر و مادرمان بیدار شوند، هم صبح متوجه می‌شدند که محمدعلی به آمده است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد این عماریون
یکی از همکارانش سر مزار در بهشت رضا به من می‌گفت که به و مقید بود. تعریف می‌کرد که نوبتی با دوستان‌مان صبحانه می‌خریدیم و می‌خوردیم. تا از بودن پولی که برای صبحانه داده شده بود، نمی‌شد، ، حتی به من می‌گفت مادر زمانی که در مرز خدمت می‌کردم، بزرگی از طرف برخی داده می‌شد تا اجناس و کالا‌های قاچاقشان را رد کنم، اما من آن‌ها را تحویل مسئولانم می‌دادم. 🍃⚘🍃 خود را به نحو احسن انجام می‌داد. آن‌قدر و بود که در برابر هم حاضر نشد و کاری و را معامله کند. 🍃⚘🍃 در روزمره خودش و خانواده‌اش هم به حلال توجه داشت. یک روز برای کاری به بیمارستان رفته بودیم، پدرش یک چهار لیتری آب برداشت، رو به پدرش کرد و گفت باباجان چرا این آب را برداشتی؟ درست نیست از اینجا آب بردارید و با خودتان ببرید... 🍃⚘🍃
شنبه ها به می رفتیم. یک روز صبح از خواب بیدار شد و گفت : دیدم به رفته ام. قبل از راجمع کرد وگفت لازمش . میخوام ببرم و به مسجد   بدم.😭😭 🍃🌷🍃 صدای گریه یک نفر را شنیدم . صدا زدم و پرسیدم که  چه کسی دارد گریه می کند؟ در جواب گفت: من# محمد احمدی هستم (شماره مزارش را هم گفت) 🍃🌷🍃 به من گفت از ام بطلب و به بگو من را حلال کند .من در دوران کودکیم خیلی شیطنت کرده ام ... 🍃🌷🍃 همان روز به رفتیم تا از شویم . به همان که گفته بود رفتیم . کاملا بود.😭 🍃🌷🍃 به علت ای و که داشت به سر بزند ولی به من کرد که به بروم و بطلبم. 😭 🍃🌷🍃 را پیدا کردم و را به آنها دادم. گفتند به علت که دارد سال است به نرفته است.   این بوده.😭 🍃🌷🍃