#ابوذر در مجلسی که احساس میکرد احتمال #گناه وجود دارد شرکت نمیکرد. مثلاً به خانهای که در آن #ماهواره بود نمیرفت. یا غالباً به #عروسیها نمیرفت و فامیل هم فهمیده بودند که نباید به او کارت دعوت به عروسی بدهند!
🍃🌷🍃
یا در مجلسی که #غیبت میشد، به فراخور #شرایط طرف #صحبتکننده، سعی میکرد #موضوع بحث را عوض کند یا #رک و راست درخواست میکرد #غیبت را کنار بگذارند.
🍃🌷🍃
#دوستان برادرم تعریف میکنند که گاهی همراه #ابوذر به #گلزار #شهدای گمنام💔 روستایمان میرفتند و در آنجا برادرم برای آنها #خطبه همام مولا علی(ع)🌷 را تفسیر میکرد.
🍃🌷🍃
#فرماندهاش تعریف میکرد عصر روز 13#فروردین 1395#، دشمن حمله میکند. #مدافعین حرم هم برای اینکه حمله دشمن را پس بزنند، تصمیم میگیرند از جناحین به آنها تک بزنند.
🍃🌷🍃
#فرمانده از #ابوذر میخواهد در #سنگر بماند و خودشان میروند. اما بعد #ابوذر خودش را به ایشان #میرساند. #فرماندهاش میگفت من #اسلحه کلاش #ابوذر را گرفتم و با آن یکی از تروریستها که به شدت بهسمتمان تیراندازی می کرد را زدم.
🍃🌷🍃
یک روز همراه #دخترم به #سید محمد(گلزار) رفتیم . #شادی رو به من گفت: مامان نگاه ، #عکس #بابا!!!
هر چه نگاه کردم چیزی ندیدم .
وقتی برگشتم #علی زنگ زد و #جریان را برایش تعریف کردم.
🍃🌷🍃
#علی خندید و گفت: واقعا #دخترم دیده #درست داره میگه ، من جام توی #گلزار #شهداست...
#ده روز بعد #خبر #شهادتش را آوردند...😭😭
🍃🌷🍃
#اولین بار که به #مرخصی آمده بود. اکثرا #گریه می کرد . و می گفت: #بچه ها در #محاصره #تنها هستند، #حضرت زینب(س)🌷 #تنهاست و ما باید #بریم دوباره #تصمیم گرفت که #بره.😭
🍃🌷🍃
#زمانی که به آنجا #می رود با همه #بچه های #پایگاه خداحافظی میکند و از همه #حلالیت می طلبد و می گوید: من #شهید میشوم ، #لباسم #امانت و#یادگار پیش شما باشد ...😭😭
🍃🌷🍃
#پنج شنبه ها به #زیارت #قبور #شهدا می رفتیم.
یک روز صبح از خواب بیدار شد و گفت : #دیشب #خواب دیدم به #زیارت #شهدا رفته ام.
قبل از#ماموریت #لباسهای #نظامیش راجمع کرد وگفت #اضافیه لازمش #ندارم . میخوام ببرم و به #پایگاه مسجد #تحویلش بدم.😭😭
🍃🌷🍃
صدای گریه یک نفر را شنیدم . صدا زدم و پرسیدم که چه کسی دارد گریه می کند؟ در جواب گفت: من# محمد احمدی هستم (شماره مزارش را هم گفت)
🍃🌷🍃
به من گفت از #خانواده ام #حلالیت بطلب و به #مادرم بگو من را حلال کند .من در دوران کودکیم خیلی شیطنت کرده ام ...
🍃🌷🍃
همان روز به #گلزار #شهدا رفتیم تا از #صحت #خواب #مطمئن شویم . به همان #آدرسی که گفته بود رفتیم . کاملا #درست بود.😭
🍃🌷🍃
به علت #مشغله ای و #ماموریتی که داشت #نتوانست به #خانواده #شهید سر بزند ولی به من #سفارش کرد که #حتما به #دیدار #خانواده بروم و #حلالیت بطلبم.
😭
🍃🌷🍃
#آدرس #خانواده #شهید را پیدا کردم و #پیغام #شهید را به آنها دادم. گفتند #مادرش به علت #بیماری که دارد #سه سال است به #گلزار #شهدا نرفته است.
#شاید #دلیلش این بوده.😭
🍃🌷🍃
به روایت از خواهر #شهید:
ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام #بارونی. #جنگ که شروع شد بارونی به #جبهه رفت و سال 61#در #عملیات رمضان به #شهادت رسید.😭
🍃🌷🍃
پیکرش هم تا 9#سال #مفقود بود. #نداشتن #برادر خیلی برای مان #سخت بود و #جای خالی اش ما را بسیار #آزار می داد.😭😭
🍃🌷🍃
آرزو می کردیم که بعد از #بارونی، #خداوند به ما #پسری عطا کند که دیگر #جای خالی #او را در زندگی #احساس #نکنیم و طعم #بی برادری را #نچشیم؛ تا اینکه خدا #احسان را #نصیب ما کرد.
🍃🌷🍃
#احسان #پنج ماهه بود که #پیکر#بارونی را هم آوردند.خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد و به جای #بارونی، #برادر دیگری به ما داد که می توانست #جای خالی او را برای مان #پر کند.
😭😭
🍃🌷🍃
#دو سه سال قبل از اینکه به #عضویت #سپاه در بیاید، روزی با هم رفتیم #گلزار #شهدا؛ سر #مزار #برادر بزرگمان #بارونی. با صدای بلند داشتم سر #مزارش #گریه می کردم.😭😭😭
🍃🌷🍃
#احسان گفت: خواهرم با #صدای بلند #گریه #نکن. #افتخار کن که #برادرت #شهید شده. #شهادت #لیاقت می خواهد. #دعا کن این #برادرت هم، مثل آن #برادرت #شهید شود.😭
🍃🌷🍃
به روایت از خواهر #شهید:
ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام #بارونی. #جنگ که شروع شد بارونی به #جبهه رفت و سال 61#در #عملیات رمضان به #شهادت رسید.😭
🍃🌷🍃
پیکرش هم تا 9#سال #مفقود بود. #نداشتن #برادر خیلی برای مان #سخت بود و #جای خالی اش ما را بسیار #آزار می داد.😭😭
🍃🌷🍃
آرزو می کردیم که بعد از #بارونی، #خداوند به ما #پسری عطا کند که دیگر #جای خالی #او را در زندگی #احساس #نکنیم و طعم #بی برادری را #نچشیم؛ تا اینکه خدا #احسان را #نصیب ما کرد.
🍃🌷🍃
#احسان #پنج ماهه بود که #پیکر#بارونی را هم آوردند.خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد و به جای #بارونی، #برادر دیگری به ما داد که می توانست #جای خالی او را برای مان #پر کند.
😭😭
🍃🌷🍃
#دو سه سال قبل از اینکه به #عضویت #سپاه در بیاید، روزی با هم رفتیم #گلزار #شهدا؛ سر #مزار #برادر بزرگمان #بارونی. با صدای بلند داشتم سر #مزارش #گریه می کردم.😭😭😭
🍃🌷🍃
#احسان گفت: خواهرم با #صدای بلند #گریه #نکن. #افتخار کن که #برادرت #شهید شده. #شهادت #لیاقت می خواهد. #دعا کن این #برادرت هم، مثل آن #برادرت #شهید شود.😭
🍃🌷🍃
#پیکر مطهر #شهید علی اکبر شیرعلی و #شهید #محمد هادی نژاد روز #دوشنبه ۲۳# آذرماه سال ۱۳۹۴# همزمان با #دوم ربیعالاول سال ۱۴۳۷#هجری قمری در #زادگاهش شهر آعاجاری #تشییع شد و مردم این #فرزندان دلیر خود را #مشایعت کردند.
🍃🌷🍃
مراسم #تشییع این ۲#شهید #مدافع حرم #خوزستانی از #حسینیه ثارالله آغاجاری آغاز شد (حسینیه ای که خود #شهید در ساخت آن کمک کرد و گفت اولین فاتحه ای که در این حسینیه گرفته می شود مراسم خودش است ) و تا #گلزار #شهدای این شهر نفتخیز ادامه داشت.
🍃🌷🍃
پس از #برگزاری آئین تشییع، #پیکر پاک #شهید علی اکبر شیرعلی و #شهید محمد هادی نژاد به گلزار #شهدای آغاجاری منتقل شد و در کنار دیگر #شهدای والامقام آرام گرفت.
🍃🌷🍃
ایشان #خادم الرضا🌷 و از #خادمیاران بخش #صندلی چرخدار #حرم رضوی🌷 بود.همیشه در #مداحیهایش از #حاج قاسم و #زهرایی🌷 بودنش میگفت و در #پایان جلسه هیأت، دعا میکرد تا این که #عاقبتش #ختم به #شهادت و عاقبت بهخیری اش شد.
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید حاج عادل رضایی هم روز ۱۳# دی در #مراسم #چهارمین #آیین سالگرد #شهادت #سردار #سپهبد حاج قاسم سلیمانی، پس از انجام #مداحی در #گلزار #شهدای کرمان، در #انفجارهای انتحاری تروریستی عناصر جنایتکار داعش به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#پیکر #شهید پیش از ظهر یکشنبه (۱۷ دی ۱۴۰۲) با حضور جمعی از مردم در گلزار #شهدای کرمان تشییع و تدفین شد.
🍃🌷🍃