💠 #مجلس_سلیمانی؟؟؟؟؟
👈 سید علی موسوی نماینده ملکان در مجلس: در این مکان و تریبون مقدس برای اولین بار میخواهم اعلام کنم، نام این دوره از مجلس شورای اسلامی را نه دوره یازدهم بلکه دوره #سردار_سلیمانی بنامیم و به آن افتخار کنیم
🔹 #مجلس_یازدهم با تائید اعتبارنامه تاجگردون و ابهاماتی که در موضوع شفافیت آرا نمایندگان ایجاد کرده است نشان داد میتواند یک مجلس تراز انقلاب اسلامی نباشد از همین رو از آقایان خواهش میکنم حالا که مشخص نیست سایه سیاست و لابی بر مجلس یازدهم سنگینی میکند یا نه لااقل نام سلیمانی را تبدیل به سکه رایج کشور نکنید
🔸 #حاج_قاسم اگر حاج قاسم شد بخاطر این بود که به وظیفه اش عمل میکرد شما هم اگر قرار است نام نیکی برای خود پیدا کنید بهتر است نه با نام گذاری توسط خودتان بلکه با عمل به وظایفتان اجازه بدهید #مردم نام مناسبی برای مجلس یازدهم انتخاب کنند
🔹 قطعا مردم پس از چند سال کارکردن میتوانند به راحتی #خائن و #خادم را از هم تفکیک کنند
🔸 اگر میخواهید نامتان #همتراز نام قاسم سلیمانی در لیست محبوبین مردم باشد راهش لابی و سیاست بازی نیست، بلکه باید آنقدر تلاش کنید تا همه مردم بگویند #کاش همه مسئولانمان از جنس نمایندگان مجلس یازدهم بودند
🔹 آقای قالیباف، موسوی و... والله بالله تالله انچه مشکلات کشور را حل میکند نه #تغییر_نام مجلس بلکه عمل به وظایف نمایندگیاتان است
❓ و اما یک #سوال از آقایانی که پیشنهاد دارند نام مجلس یازدهم را به شهید سلیمانی تغییر دهند
👈 بزرگواران اگر فردا روزی عاقبت مجلس یازدهم همانند مجلس دهم شد مردم از نظام نا امید نمیشوند و نمیگویند این که #مجلس_سلیمانی بود وای بحال مجلس بعد؟
➕ پس لطفا بدور از شعار گرایی و سوء استفاده از چند عکس یادگاری با شهید سلیمانی روی وظایف نمایندگی اتان متمرکز شوید
⚠️ #هشدار
👈 ضمنا مجلس یازدهم مطمئن باشد در رسانه های انقلابی حاشیه ای امن ندارد و کوچک ترین اشتباهش را با تیغ تیز شفافیت برای مردم رسوا خواهیم کرد همانگونه که از خدماتش قدردانی میکنیم.
این عماریون
#خادم الشهدا و علمدار روایتگری شهدا ، حجت الاسلام و المسلمین شهید حاج عبدالله ضابط
🍃⚘🍃
در سال ١٣۴١ همان سالي که حضرت امام خميني (ره) فرموده بودند سربازان من اکنون در گهواره اند در خانواده اي مذهبي ، متدین و فرهنگي در شهر مقدس مشهد متولد شد.
پدرایشان از خادمان بارگاه منور
حضرت علي بن موسي الرضا (ع)⚘ بودند.
بعد از اینکه دوران کودکی رو پشت سر گذاشت وارد مدرسه شد.
تحصيلاتش رابا استعداد و پشتکار شروع کرد. در سن ١۵ سالگي به صورت جهشی ديپلم تجربي گرفت و در سن ١۶ سالگي به هندوستان برای تحصيل در رشته ی شيمي رفت.
بعد از ۶ ماه ، همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي به ايران برگشت و به فعاليتهاي انقلابي و مذهبي مشغول شد.
در سال ١٣۵٨ در دانشکده ی علوم تربيتي دانشگاه فردوسي مشهد مشغول به تحصيل شد و بعد از آن هم عضو سپاه پاسداران شد و با توجه به علاقه شديدش در مرکز مديريت و آموزش سپاه قم ( دانشسراي عالي شهيد محلاتي ) مشغول به تحصيل شد.
#نهم اسفندماه سالروز شهادت
سردار شهیدمحمديار خدادادي،❤️ @ششمين فرزند الله يار و خانم بيگم جان خدادادي، در سوم تير ماه سال 1342 در روستاي سفيد ديوان از توابع فارسان چشم به جهان گشود وبعدازمدتی درزرین شهرسکنی گزید. تاریخ شهادت وی نهم اسفندماه سال 65عملیات کربلای 5درسمت فرمانده محورعملیاتی شلمچه میباشد✔️سردارشهیدمحمديار خدادادي، ششمين فرزند الله يار و خانم بيگم جان خدادادي، در سوم تير ماه سال 1342 در روستاي سفيد ديوان از توابع فارسان به دنيا آمد.
خانم بيگم جان خدادادي، مادرش، مي گويد: « بعد از به دنيا آوردن چند دختر مورد سرزنش قرار گرفتم كه پسر ندارم. به همين خاطر نذر كردم پاي پياده به امام زاده ا ي كه در خوزستان است بروم و از خداوند خواستم كه به من فرزند پسري عنايت كند.
دوره ابتدايي را در روستا گذراند و براي ادامه تحصيل به مسجد سليمان رفت، دوران متوسطه را در زرين شهر ادامه داد و در منزل عمويش به سر مي برد. مقداري زمين كشاورزي- كه متعلق به پدر محمديار بود – در روستاي محل سكونتش وجود داشت. وي با كار و فعاليت زياد آنها را كشت و برداشت مي كرد. او از نيرو جسماني خوبي برخوردار بود و به كشاوري علاقه مند بود.
با شروع انقلاب او نيز متحول شده بود و به همين دليل وارد صحنه هاي مبارزه شد
او همانند ديگر جوانان اين مرز و بوم در تظاهرات حضور داشت . اكثر اوقات به فعاليت هاي انقلابي مي پرداخت. اعلاميه ها و پوسترهاي حضرت امام خميني (ره) را پخش مي كرد و روي ديوارها شعارهاي انقلابي مي نوشت.
محمديار در برابر مشكلات خيلي صبور بود و با ياد خدا قدم بر مي داشت و در مصيبت ها خيلي بردبار و متين بود.
وي در 19 سالگي با خانم اشرف خدادادي ازدواج كرد و مدت زندگي مشترك آنها سه ونيم سال بود.
همسرش مي گويد:« من و محمديار دختر عمو وپسرعمو بوديم . چون خانواده من درخوزستان زندگي مي كردند، تابستان ها براي هواخوري به زرين شهر مي آمديم و اين مدت را با خانواده عمويم زندگي مي كرديم . آشنايي من و محمديار هم از همانجا آغاز شد.
محمديار پسري پاك و جواني خوش اخلاق و مومن بود و در فاميل زبانزد همه بود از نظر تقوي نمونه بود نمازش را اول وقت مي خواند و به مسايل ديني اهميت مي داد.»
خانم خدادادي همچنين مي گويد:« من و محمديار با روحيات يكديگر آشنا بوديم. با شناختي كه نسبت به هم داشتيم زندگي را شروع كرديم. با اينكه مشكلات مادي فراواني در زندگي داشتيم، ولي به اين چيزها اهميت نمي داديم. حاصل ازدواج ما يك دختر و يك پسر است.
زماني كه فرزند اولمان، فاطمه، به دنيا آمد، محمديار چنان خوشحال بود كه وقت ملاقات به ديدن من كه آمد، تمام پرستاران و كاركنان بيمارستان را شيريني داد. حتي به بعضي ها پول مي داد. او از اينكه صاحب دختري شده بود، خدا را شكر مي كرد. هنگامي كه دخترش فاطمه به دنيا آمد به همسرش گفت كه وقتي به او شير مي دهد بايد وضو بگيرد و ايشان نيز همين كار را انجام مي دادند.
محمديار بچه ها را خيلي دوست داشت و مي گفت: بايد به بچه ها محبت كنيم. با خوش رفتاري و حوصله با آنها بازي مي كرد و آنها را سرگرم مي نمود. در امور زندگي كوشا بود و خيلي مراعات حال مرا مي كرد.»
همسرش مي گويد: با همان حقوقي كه از سپاه مي گرفت، زندگي را مي گذرانديم. در منازل سازماني سپاه فولادشهر ساكن بوديم. ايشان در سپاه فعاليت مي كرد و بعضي اوقات هم به ذوب آهن مي رفت.
محمديار خدادادي به مسايل حلال و حرام خيلي حساس بود و اگر چنين موردي پيش مي آمد، خيلي عصباني مي شد. اين عصبانيت فقط در چهره اش مشاهده مي شد وگرنه چيزي نمي گفت. سعي مي كرد با صبر و حوصله مشكلات را حل كند و حتي موقعي كه مشكلي براي خانواده همسرش در خوزستان پيش مي آمد، با وي تماس مي گرفتند و از محمديار هم فكري و كمك مي خواستند. ايشان كمك فكري خوبي براي همه بود.
انگيزه اش از رفتن به جبهه تنها عشق به امام و اسلام بود . ايشان از طريق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شد.
همسر ايشان در ادامه مي گويد: محمديار به مادرش علاقه مند بود و هر گاه مي خواست قسم بخورد به جان مادرش قسم مي خورد.
محمديار خدادادي در 9 اسفند ماه سال 1365در منطقه عملياتي شلمچه در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد.
شهيد خدادادي در قسمتي از وصيت نامه خود نوشته است : همسرعزيزم، اميدوارم كه خداوند صبر و شكيبايي به تو عطا كند.فرزندانم را- كه يادگاري از من هستند- به خوبي مواظبت كن و اخلاق اسلامي به آنها بياموز. در طول اين مدت همچون مادر براي من و فرزندانم زحمت كشيدي، مرا حلال كن و هر وقت سرمزارم آمديد حمد وسوره برايم بخوانيد.
پيكر شهيد محمديار خدادادي را در استان اصفهان در گلستان شهدای زرين شهر به خاك سپردند. وبرادردیگراوشهیدبهرام خدادادی میباشد. #خادم الشهداء لنجان 🇮🇷
#نهم اسفندماه سالروز شهادت
سردار شهیدمحمديار خدادادي،❤️ @ششمين فرزند الله يار و خانم بيگم جان خدادادي، در سوم تير ماه سال 1342 در روستاي سفيد ديوان از توابع فارسان چشم به جهان گشود وبعدازمدتی درزرین شهرسکنی گزید. تاریخ شهادت وی نهم اسفندماه سال 65عملیات کربلای 5درسمت فرمانده محورعملیاتی شلمچه میباشد. #سردارشهیدمحمديار خدادادي، ششمين فرزند الله يار و خانم بيگم جان خدادادي، در سوم تير ماه سال 1342 در روستاي سفيد ديوان از توابع فارسان به دنيا آمد.
خانم بيگم جان خدادادي، مادرش، مي گويد: « بعد از به دنيا آوردن چند دختر مورد سرزنش قرار گرفتم كه پسر ندارم. به همين خاطر نذر كردم پاي پياده به امام زاده ا ي كه در خوزستان است بروم و از خداوند خواستم كه به من فرزند پسري عنايت كند.
دوره ابتدايي را در روستا گذراند و براي ادامه تحصيل به مسجد سليمان رفت، دوران متوسطه را در زرين شهر ادامه داد و در منزل عمويش به سر مي برد. مقداري زمين كشاورزي- كه متعلق به پدر محمديار بود – در روستاي محل سكونتش وجود داشت. وي با كار و فعاليت زياد آنها را كشت و برداشت مي كرد. او از نيرو جسماني خوبي برخوردار بود و به كشاوري علاقه مند بود.
با شروع انقلاب او نيز متحول شده بود و به همين دليل وارد صحنه هاي مبارزه شد
او همانند ديگر جوانان اين مرز و بوم در تظاهرات حضور داشت . اكثر اوقات به فعاليت هاي انقلابي مي پرداخت. اعلاميه ها و پوسترهاي حضرت امام خميني (ره) را پخش مي كرد و روي ديوارها شعارهاي انقلابي مي نوشت.
محمديار در برابر مشكلات خيلي صبور بود و با ياد خدا قدم بر مي داشت و در مصيبت ها خيلي بردبار و متين بود.
وي در 19 سالگي با خانم اشرف خدادادي ازدواج كرد و مدت زندگي مشترك آنها سه ونيم سال بود.
همسرش مي گويد:« من و محمديار دختر عمو وپسرعمو بوديم . چون خانواده من درخوزستان زندگي مي كردند، تابستان ها براي هواخوري به زرين شهر مي آمديم و اين مدت را با خانواده عمويم زندگي مي كرديم . آشنايي من و محمديار هم از همانجا آغاز شد.
محمديار پسري پاك و جواني خوش اخلاق و مومن بود و در فاميل زبانزد همه بود از نظر تقوي نمونه بود نمازش را اول وقت مي خواند و به مسايل ديني اهميت مي داد.»
خانم خدادادي همچنين مي گويد:« من و محمديار با روحيات يكديگر آشنا بوديم. با شناختي كه نسبت به هم داشتيم زندگي را شروع كرديم. با اينكه مشكلات مادي فراواني در زندگي داشتيم، ولي به اين چيزها اهميت نمي داديم. حاصل ازدواج ما يك دختر و يك پسر است.
زماني كه فرزند اولمان، فاطمه، به دنيا آمد، محمديار چنان خوشحال بود كه وقت ملاقات به ديدن من كه آمد، تمام پرستاران و كاركنان بيمارستان را شيريني داد. حتي به بعضي ها پول مي داد. او از اينكه صاحب دختري شده بود، خدا را شكر مي كرد. هنگامي كه دخترش فاطمه به دنيا آمد به همسرش گفت كه وقتي به او شير مي دهد بايد وضو بگيرد و ايشان نيز همين كار را انجام مي دادند.
محمديار بچه ها را خيلي دوست داشت و مي گفت: بايد به بچه ها محبت كنيم. با خوش رفتاري و حوصله با آنها بازي مي كرد و آنها را سرگرم مي نمود. در امور زندگي كوشا بود و خيلي مراعات حال مرا مي كرد.»
همسرش مي گويد: با همان حقوقي كه از سپاه مي گرفت، زندگي را مي گذرانديم. در منازل سازماني سپاه فولادشهر ساكن بوديم. ايشان در سپاه فعاليت مي كرد و بعضي اوقات هم به ذوب آهن مي رفت.
محمديار خدادادي به مسايل حلال و حرام خيلي حساس بود و اگر چنين موردي پيش مي آمد، خيلي عصباني مي شد. اين عصبانيت فقط در چهره اش مشاهده مي شد وگرنه چيزي نمي گفت. سعي مي كرد با صبر و حوصله مشكلات را حل كند و حتي موقعي كه مشكلي براي خانواده همسرش در خوزستان پيش مي آمد، با وي تماس مي گرفتند و از محمديار هم فكري و كمك مي خواستند. ايشان كمك فكري خوبي براي همه بود.
انگيزه اش از رفتن به جبهه تنها عشق به امام و اسلام بود . ايشان از طريق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شد.
همسر ايشان در ادامه مي گويد: محمديار به مادرش علاقه مند بود و هر گاه مي خواست قسم بخورد به جان مادرش قسم مي خورد.
محمديار خدادادي در 9 اسفند ماه سال 1365در منطقه عملياتي شلمچه در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد.
شهيد خدادادي در قسمتي از وصيت نامه خود نوشته است : همسرعزيزم، اميدوارم كه خداوند صبر و شكيبايي به تو عطا كند.فرزندانم را- كه يادگاري از من هستند- به خوبي مواظبت كن و اخلاق اسلامي به آنها بياموز. در طول اين مدت همچون مادر براي من و فرزندانم زحمت كشيدي، مرا حلال كن و هر وقت سرمزارم آمديد حمد وسوره برايم بخوانيد.
پيكر شهيد محمديار خدادادي را در استان اصفهان در گلستان شهدای زرين شهر به خاك سپردند. وبرادر خوانده دیگراوشهیدبهرام خدادادی میباشد. #خادم الشهداء لنجان 🇮🇷
#27اسفندماه سالروز فاتح بدر، خیبر علمدارلشگر44قمربنی هاشم سردار شهید پاسدار حاج محمد علی باغبانی گرامیباد. 🌷
🌷سردار شهید پاسدار حاج محمد علی باغبانی در سحرگاه رمضان ۱۳۳۸ در خانواده ای متدین و مذهبی در زرین شهر دیده به جهان گشود و در ادامه مبارزه با استکبار و در منطقه عملیاتی بدر در حالی که سمت معاون طرح و عملیات تیپ ۴۴ قمربنی هاشم(ع) را برعهده داشت به آسمان پر کشید. عشق و محبت سردار شهید محمد علی باغبانی به امام زبان زد همگان بود و این عشق تنها در قلب محمد علی خلاصه نمیشد چراکه او مطیع محض حضرت امام(ره) بود و می گفت: از ته قلب پشتیبان ولایت و مقلد امام باشید که او نعمت بزرگی است که خداوند به ما ارزانی داشته است. سردار شهید :محمد علی باغبانی خلاصه ای از وصیت نامه سردار شهید :محمد علی باغبانی فرزند علی اکبر – زرین شهر محل تولد :لنجان تاریخ تولد :12/1/1338 محل دفن : گلزار شهداء زرین شهر محل شهادت : شرق دجله تاریخ شهادت : 27/12/1363 شغل : پاسدار عملیات : بدر قسمتی از وصیت شهید :خدایا بخاطر اسلام از خانواده عزیز جدا شدم جدا شدم تا اگرلیاقت شهادت داشته باشم، قطره های خونم همچون دانه های باران بر زمین ریزد و بجای هر قطره کلمه ا.. قرآن واسلام نقش بندد. کجا ئیه این دشمنان دین ،منافقین و گروههای دیگر که ببیند، بهترین جوانان این مرز وبوم و با کمترین آنان از مال وجان گذشته ودور از مادرانشان در زمینهای بیابان در راه خداوند و بخاطر اسلام بخون می غلطند
#خادم الشهداء لنجان 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید سرهنگ حبیب الله نمازیان
🍃⚘🍃
در سال ١٣۴٣ در شهرستان کرمان و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد.
از آنجا که ایشان در خانواده ای مذهبی رشد می کرد خیلی زود مبانی شرعی و مذهبی رو فرا گرفت و با #قرآن و
#ائمه اطهار (ع)⚘ شد.
#شرکت در مراسم سوگواری
#امام حسین (ع)⚘یکی از #واجبات زندگی اش بود و در ایام محرم به عنوان #خادم #ابا عبدالله الحسین (ع)⚘ در عزاداری شرکت می کرد و پیوند درون خود رو با سرور آزادگان محکم تر
می کرد.
🍃⚘🍃
پس از پایان دوران دبیرستان وارد دانشگاه افسری شد و پس از دریافت مدرک #کارشناسی از آنجا که ایشان #علاقه ی خاصی به #پرواز داشت پس از گذراندن آزمایشات #خلبانی و طی دوره ی #خلبانی در « هوانیروز کرمان » پرواز را آغاز کرد.
🍃⚘🍃
#شهید سرهنگ حبیب الله نمازیان
🍃⚘🍃
در سال ١٣۴٣ در شهرستان کرمان و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد.
از آنجا که ایشان در خانواده ای مذهبی رشد می کرد خیلی زود مبانی شرعی و مذهبی رو فرا گرفت و با #قرآن و
#ائمه اطهار (ع)⚘ شد.
#شرکت در مراسم سوگواری
#امام حسین (ع)⚘یکی از #واجبات زندگی اش بود و در ایام محرم به عنوان #خادم #ابا عبدالله الحسین (ع)⚘ در عزاداری شرکت می کرد و پیوند درون خود رو با سرور آزادگان محکم تر
می کرد.
🍃⚘🍃
پس از پایان دوران دبیرستان وارد دانشگاه افسری شد و پس از دریافت مدرک #کارشناسی از آنجا که ایشان #علاقه ی خاصی به #پرواز داشت پس از گذراندن آزمایشات #خلبانی و طی دوره ی #خلبانی در « هوانیروز کرمان » پرواز را آغاز کرد.
🍃⚘🍃
#آقا مجید #فرهنگی بودند. قرار بود هفت سال دیگر از #آموزش و پرورش بازنشسته بشوند همسرم کلاً به #امور دینی و #کارهای #فرهنگی #علاقه خاصی داشتند.😭
🍃🌷🍃
#خادم #افتخاری #مسجد جمکران و #حرم #حضرت معصومه(س)🌷 بود، در #بسیج هم #فعالیت میکرد. همچنین #طلبه بود و #دروس حوزوی را #عاشقانه دنبال میکرد، #مربی #حلقه صالحین شده بود و #جوانترها را #آموزش میداد.
🍃🌷🍃
#اخلاق #خوب شون باعث شده بود که #بچهها با ایشان خیلی #راحت باشند. بیشتر #دوست بودند تا #پدر و #فرزند. #همسرم #عاشق #بچهها بود و #وقت زیادی برایشان میگذاشت. بچهها هم #عاشق #پدرشان بودند.😭😭
🍃🌷🍃
#محمدحسن را که #تهتغاریمان بود #جور دیگری #دوست داشت. به خاطر #مشکل #بینایی و #شرایط خاصش، #توجه زیادی به #او نشان میداد. اما از نظر #تربیتی سعی میکرد به هر #سه تایشان #برسد.
🍃🌷🍃
همیشه به من میگفت دعا کن به مرگ طبیعی از دنیا نروی. برای من هم طلب #شهادت کن تا در آن دنیا کنار هم باشیم. به جرئت میتوانم بگویم که #یک لحظه #آرزوی #شهادت از سرش نیفتاد.😭
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
#همسرم تا سن 12#سالگی در فيض آباد #تحصيلات را ادامه دادند و بعد از آن به همراه برادر بزرگشان به تهران مي روند و شبانه به تحصيلات ادامه می دهند.
🍃🌷🍃
و با شروع #انقلاب #فعاليت های انقلابی دارند و در زمان #جنگ #اولين دفعه از #تهران #عازم #خرمشهر می شوند و به گفته ی خودشان در #خرمشهر 70#نفر بودند كه از #شهر #دفاع می كردند.
🍃🌷🍃
#شهيد حدود9#سال از زمان #رسمی #ديرتر #بازنشسته شدند و بعد از #بازنشستگی هم #فعاليت هايشان #ادامه داشت و به عنوان #خادم #امام رئوف #حضرت علي ابن موسی الرضا(ع)🌷 نيز #مشغول #خدمت بودند.
🍃🌷🍃
تا اينكه #ايشان گفت كه می خواهند به #سوريه بروند و ما هم گفتيم كه مانعی نداره و #شهادت #حق #شماست شما بايد #شهيد بشويد و نبايد در بستر بميريد.😭
🍃🌷🍃
هميشه مي گفتند: همه رفتند و ما مانديم و از همه عقب افتاديم .يك روز آمد و گفت ساكم را ببند كه می خواهم كارم را درست كنم و به #سوريه بروم ولی هر روز كارها عقب می افته.
🍃🌷🍃
تا اينكه يك روز آمد و گفت كارها انجام شد . چون ظاهرا از مشهد موافقت نميی كردند و از تهران پيگيري كرده بود.
🍃🌷🍃
ایشان #خادم الرضا🌷 و از #خادمیاران بخش #صندلی چرخدار #حرم رضوی🌷 بود.همیشه در #مداحیهایش از #حاج قاسم و #زهرایی🌷 بودنش میگفت و در #پایان جلسه هیأت، دعا میکرد تا این که #عاقبتش #ختم به #شهادت و عاقبت بهخیری اش شد.
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید حاج عادل رضایی هم روز ۱۳# دی در #مراسم #چهارمین #آیین سالگرد #شهادت #سردار #سپهبد حاج قاسم سلیمانی، پس از انجام #مداحی در #گلزار #شهدای کرمان، در #انفجارهای انتحاری تروریستی عناصر جنایتکار داعش به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#پیکر #شهید پیش از ظهر یکشنبه (۱۷ دی ۱۴۰۲) با حضور جمعی از مردم در گلزار #شهدای کرمان تشییع و تدفین شد.
🍃🌷🍃
به روایت از دختر#شهید:
پدرم شاخصههای اخلاقی زیادی داشتند. از میان همه آنها،#صداقتشان در کار و زندگی بود. اینکه تحت هیچ شرایطی #دروغ نمیگفت حتی اگر به #ضررشون بود.
🍃⚘🍃
#مسئولیتپذیری، #خادم مردم و #حافظ امنیت بودن از مشخصههای پدرم در محیط کارش بود. بابا به شدت #منظم و #مقرراتی بود. نظمشان از #مرتب بودن و #تمیزی همیشگی لباسهایشان تا اداره و شرایط محیط کارش مشخص بود.
🍃⚘🍃
به هر شهری که منتقل میشدیم فوراً به مقامات بالاتر معرفی و به مسئولیتهای مهمی منصوب میشد. از جمله #ریاست کلانتریهای شهر اهواز که اداره کردن آنها به دلیل وسعت حوزه استحفاظی و شلوغی منطقه و مسائل دیگه بسیار سخت بود.
همیشه با #شجاعت و#دلاوری به مأموریتها میرفت و کشفیات و دستگیری با سارقهای مسلح زیادی در کارشان بود. در یکی از مأموریتها مقدار زیادی مواد مخدر کشف کرده بودند و با پیشنهاد رشوه روبهرو شده بود که با #قاطعیت #رد کرده بود.
🍃⚘🍃
این نقلمکانها برای ما سخت بود چراکه بعد از چند سال اسکان و زندگی در شهری مجبور به انتقال مجدد میشدیم، اما همه این سختیها با یاری خدا و حضور پدری مقتدر و مادری مهربان برای مان آسان میشد.😭
🍃⚘🍃
در بحث خانواده هم #مهربانی و#علاقه به خانواده و فرزندان از دیگر خصوصیات پدرم بود. ایشان به شدت در برابر تک تک رفتارها و حتی افکار من و برادرانم احساس مسئولیت میکرد.😭
🍃⚘🍃
یعنی از ساعت حدوداً ۲۴ تا ۶ صبح گشت میزدند. ۱۷بهمن ۱۳۹۷مثل بقیه شبها بابا از منزل خارج شد. من، مادر و برادرانم خواب بودیم.
ساعت ۳:۳۰ بامداد زنعمویم با مادرم تماس گرفت و خبر مجروح شدن بابا را داد. اما گفت نگران نباشید جراحت آقا جابر سطحی است. مادر جا خورد😭😭
🍃⚘🍃
#آقا مجید #فرهنگی بودند. قرار بود هفت سال دیگر از #آموزش و پرورش بازنشسته بشوند همسرم کلاً به #امور دینی و #کارهای #فرهنگی #علاقه خاصی داشتند.😭
🍃🌷🍃
#خادم #افتخاری #مسجد جمکران و #حرم #حضرت معصومه(س)🌷 بود، در #بسیج هم #فعالیت میکرد. همچنین #طلبه بود و #دروس حوزوی را #عاشقانه دنبال میکرد، #مربی #حلقه صالحین شده بود و #جوانترها را #آموزش میداد.
🍃🌷🍃
#اخلاق #خوب شون باعث شده بود که #بچهها با ایشان خیلی #راحت باشند. بیشتر #دوست بودند تا #پدر و #فرزند. #همسرم #عاشق #بچهها بود و #وقت زیادی برایشان میگذاشت. بچهها هم #عاشق #پدرشان بودند.😭😭
🍃🌷🍃
#محمدحسن را که #تهتغاریمان بود #جور دیگری #دوست داشت. به خاطر #مشکل #بینایی و #شرایط خاصش، #توجه زیادی به #او نشان میداد. اما از نظر #تربیتی سعی میکرد به هر #سه تایشان #برسد.
🍃🌷🍃
همیشه به من میگفت دعا کن به مرگ طبیعی از دنیا نروی. برای من هم طلب #شهادت کن تا در آن دنیا کنار هم باشیم. به جرئت میتوانم بگویم که #یک لحظه #آرزوی #شهادت از سرش نیفتاد.😭
🍃🌷🍃
⚘ ارزش خانه داری در اسلام ⚘
هیچ مسئله ای به اندازه حضور #زن در #خانه تاکید نشده است؛ گاهی بانوان مذهبی فکر می کنند اگر بیرون بودند بهتر به #کمال می رسیدند و یا اگر مثلا جایی مشغول بودند و #خادم حریم مقدسی بودند و امثال این کارها که در جای خودش مطلوب است.
بله اگر کسی بتواند بین #خانه داری و همسرداری و #تربیت فرزند و کار بیرون جمع کند اشکال ندارد ولی طبق #تجربه ها و #گزاراش هایی که است برخی زنانی که بیرون کار می کنند نسبت به مسئله خانه داری و تربیت فرزند کم کاری می کنند و بعدها پشیمان میشوند و دوبرابر آنچه کار کردند را برای رفع مشکلات هزینه میکنند و نهایتا هم مشکلات زندگی حل نمیشود.
اگر کسی احادیث اسلامی را نگاه کند هیچ کار و ارزشی برای یک زن در دین به پای ارزش خانه داری و همسر بودن و مادر بودن نمی رسد.
فقط قسمتی از احادیث تقدیم میشود تا ارزش خانه داری بانوان روش شود:
۱- هرگاه زنی برای مرتب کردن خانه چیزی را از جایی به جای دیگر ببرد خداوند به او نظر #رحمت میکند..
پیامبر اکرم (ص)
۲- در هربار شیر مکیدن نوزاد خداوند ثواب آزاد کردن یک بنده را به زن میدهد.
پیامبر اکرم (ص)
۳- #جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.
امام علی (ع)
۴- بهترین زنان زنی است که برای شوهرش #خوشبو باشد.
امام صادق( ع)
۵- چند گروه از زنان با حضرت زهرا در قیامت محشور میشوند. یکی از انان زنانی هستند که بر بداخلاقی #شوهر خود صبر میکنند.
امام صادق (ع)
۶- هیچ چیز برای زن در شب اول #قبر بهتر از رضایت شوهرش نیست.
امام محمد باقر (ع)
۷- یک لیوان #آب دست شوهر دادن بهتر از یک سال نماز شب خواندن و روزه گرفتن است.
پیامبر اکرم (ص)
۸- چون زنی به شوهر خود آب گوارایی دهد خداوند 60 گناه او را میبخشد.
پیامر اکرم (ص)
۹- هیچ زنی نیست که دیگ #غذایش را بشوید مگر آنکه خدواند او را از گناهان وخطا ها می شوید.
حضرت فاطمه( س)
۱۰- هیچ زنی نیست که هنگام نان #پختن عرق کند مگر آنکه خداوند بین او و جهنم هفت خندق قرار دهد.
حضرت فاطمه (س)
۱۱- هیچ زنی نیست که لباس #ببافد (بدوزد) مگر آنکه خداوند برای هر نخی صد حسنه می نویسد وصد گناه محو می کند.
حضرت فاطمه (س)
۱۲- هیچ زنی نیست موی فرزندان خود شانه بزند ولباس آنان را #بشوید ، مگر آنکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر موی گناهی را پاک کند واو رادر چشم مردم زینت دهد.
حضرت فاطمه (س)
۱۳- بهتر وبرتر از همه اینها رضای خدا ورضای مرد از همسرش است .رضای همسر رضای خدا وغضب #همسر غضب خدا می باشد. حضرت فاطمه (س)
۱۴- هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنکه #بهشت بر او واجب میشود. حضرت فاطمه( س)
۱۵- هیچ زنى نیست که شوهرش را یکبار آب دهد (یک لیوان) مگر اینکه این رفتار براى او از #عبادت یک سال که روزهایش را روزه بگیرد و شبهایش به شب زنده دارى مشغول باشد بهتر است وخداوند در عوض هر بار که شوهرش را آب دهد ، شهرى در بهشت براى او بنا مى کند وشصت گناه از او می آمرزد. امام صادق (ع)
منبع احادیث:
کتاب وسائل الشیعه ج ۲ص۳۹
#ذیالحجه
#سالروز_ازدواج_مولا_علی_با_حضرت_زهرا
#غدیر_نزدیک_است
همان چند روزی که #عراق بود خیلی عربها با او دوست شده بودند. آن قدر که حاضر نبودند به مناطق خطرناک برود اما #جواد میگفت من آمده ام تا به هر شکلی که هست هر کاری که از دستم بر میآید انجام دهم و به #شهادت برسم.
#پسرم گاهی به #آسایشگاه جانبازان امام خمینی (ره) در پارک ملت نیز سر میزد. #جانبازان را حمام می برد و آنها را خیلی دوست داشت. بعضی از جانبازان با صندلی های چرخ دارشان از تهران برای شرکت در مراسمش آمده بودند.😔🍃⚘🍃
#ارادت خاصی به امام رضا (ع)♡ داشت. #خادم افتخاری حضرت بود در کنار صاحب اسمش هم به #شهادت رسید. #فلوجه نزدیک #حرم امام جواد (ع) است. #جواد در همان مکان پر کشید.😔
روی هیچ یک از قبور #شهدا نام « ثارالله » حک نشده است اما روی مزار #فرزندم نوشته اند : « مدافع حرم ثارالله » اولین کسی که از مشهد در عراق #شهید شد فرزند من بود.😔
سرانجام #شهید جواد کوهساری هم در تاریخ ٩۴/۴/٢۶ در فلوجه ی عراق به آرزویش که همانا #شهادت بود رسید.
مزار شهید⚘
مشهد مقدس ، بهشت حضرت رضا (ع)