#شهید مدافع حرم علی اصحابی
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۵۵/۹/۳۰# در مجن، شهر شاهرود در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
پدر ایشان #جانباز #جنگ تحمیلی بودند که مدت زیادی در #جبهه حضور داشتند و ایشان هم خیلی #دوست داشت #راه #پدرش را ادامه بدهد.
🍃🌷🍃
ایشان #نوزدهم آذر سال 1374#، در سن #نوزده سالگی وارد #نیروی هوایی شد و پس از #ده سال #خدمت در #آنجا وارد #نیروی زمینی #سپاه شاهرود شد.
🍃🌷🍃
#متاهل بود، در سال 1378# ازدواج کرد و ۳ فرزند به یادگاردارد ۱ دختر و ۲ پسر طاها ،طاهر و فاطمه خانم.
🍃🌷🍃
ایشان داماد هم دارد، دخترشان ازدواج کردند
#عاشق #پدر و #مادر و#خانواده بود و #نهایت #احترام را به آنها می گذاشت.
🍃🌷🍃
ایشان بعد از #بیست سال #خدمت در راه #نظام #هفدهم آذر ماه 1394#در #عملیات مستشاری #سوریه به دست تکفیری ها به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
فرازی از #وصیت نامه #شهید علی اصحابی :
#خوشحالم که #شرایطی پیش آمد که بتوانم من هم به نوعی در این #جهاد سهیم باشم.
🍃🌷🍃
#سفارشم به شما این است که #تمام #حرفتان #حرف #رهبری،#عملتان #عمل #رهبری و #جانتان #جان #رهبری، #حضرت #امام خامنه ای باشد. نه #عقب تر و نه #جلوتر #حرکت کنید.
🍃🌷🍃
از تمام کسانی که از اینجانب به نوعی #دلگیر و #ناراحتند #حلالیت می طلبم و امیدوارم که مرا #حلال کنید و اگر کسی #حق الناسی بر گردن اینجانب دارد به #بزرگواری خودش #ببخشد.
🍃🌷🍃
#همسرعزیزم، از اینکه در چنین #شرایطی شما را #تنها می گذارم #عذر می خواهم. اگر در طول زندگی #شما را #ناراحت کردم، به #بزرگواری خودتان #ببخشید .در نبود من #عهده دار تمام مسائل زندگی هستید.
🍃🌷🍃
طاها و طاهر عزیز! هنگامی که #پدرتان به #جنگ کفار می رود شما در #سنین کوچکی هستید و مسائل را به #خوبی #درک #نمی کنید، وقتی بزرگ شدید #بدانید #پدر #خیلی #شما را #دوست داشت و #روزی را بدون دیدن #شما #نمی توانست #سرکند و شما باید #راه #ما را #ادامه دهید و #مطیع #امور #رهبری باشید.
🍃🌷🍃
به روایت از یکی از دوستان #شهید :
#ایشان داری ۳#فرزند هستند ،درست یک #هفته مانده به #اعزام، مادر خانم ایشان فوت میکنند و ایشان اطرافیان را مجاب میکنند که به هیچ وجه حرفی به #فرمانده نزنند.
🍃🌷🍃
به اتفاق #دوست و #همشهری خود، #آقا محسن بعنوان #سپدافند هوایی #اعزام شده بودند. #کار #هر روز و #شب #ادامه داشت. #پیشروی های کندی صورت میگرفت درست سه ماه قبل از #عملیات محرم
#طبق برنامه قرار شد با #قبضه 23 جلوی #پیشروی #نیرو های متخاصم #گرفته شود. #محسن نشست#پشت قبضه و #علی و #حبیب روحی کنارش بودند.
🍃🌷🍃
بطور یکنواخت #آتش 23 انجام میشد تا اینکه طی اعلان #بی سیم مبنی بر رخنه گروهی از #مسلحین #محسن و #علی #جلوتر رفتند.
🍃🌷🍃
کار به جایی رسید که #شدت #آتش نیروی مقابل به حدی شدکه کار به #عقب نشینی کشید در این اوضاع #محسن #پشت قبضه نشست و #علی گفت که باکمک #شهید حبیب ماشین رو حرکت بدهد.
🍃🌷🍃
💠 #دوست
🔸 امام علی علیه السلام:
همنشین و دوست مانند وصله در لباس است، پس وصله ای هم شکل با لباست انتخاب کن.
✨ أَلصّاحِبُ كَالرُّقْعَةِ فِى الثَّوبِ فَاتَّخِذْهُ مُشاكِلاً
📚 غرر الحکم/ج1/ص379
✍🏼 همانطور که هر یک از زن و شوهر، لباس یکدیگر شمرده می شود، دوست نیز به منزله وصله لباس دانسته شده است.
مناسب نبودن وصله نیز در لباس باعث انگشت نما شدن در بین مردم می شود.
به روایت از پدر #شهید:
#فرزندم #معلم و #دوست #دانش آموزان بود و با #عمل به #شاگردان خود #درس #معنویت می داد، حتی برای رفتن به #سوریه هم می گفت: من می روم تا #درسی باشد برای #شاگردانم تا نگویند #معلم ما نشست و به #حرف خود #عمل #نكرد.
🍃🌷🍃
#نماز برای #مجیدم #همه چیز بود و هر وقت صدای #اذان را می شنید، #عبای خود را به تن می كرد و به #نماز می ایستاد، همچنین به #شركت در #نماز جمعه بسیار #اهمیت می داد و #شاگردان خود را با #تشویق، #همراه خود به مصلا می برد.
🍃🌷🍃
#مجیدم #تلاش بسیاری برای #كمك به #دانش آموزان #نیازمند و همچنین #آموزش #قرآن در مناطق #محروم شهر قم انجام داد كه هیچ وقت راجع به آن باما #سخن #نمی گفت.😭😭
🍃🌷🍃
#آقا مجید #فرهنگی بودند. قرار بود هفت سال دیگر از #آموزش و پرورش بازنشسته بشوند همسرم کلاً به #امور دینی و #کارهای #فرهنگی #علاقه خاصی داشتند.😭
🍃🌷🍃
#خادم #افتخاری #مسجد جمکران و #حرم #حضرت معصومه(س)🌷 بود، در #بسیج هم #فعالیت میکرد. همچنین #طلبه بود و #دروس حوزوی را #عاشقانه دنبال میکرد، #مربی #حلقه صالحین شده بود و #جوانترها را #آموزش میداد.
🍃🌷🍃
#اخلاق #خوب شون باعث شده بود که #بچهها با ایشان خیلی #راحت باشند. بیشتر #دوست بودند تا #پدر و #فرزند. #همسرم #عاشق #بچهها بود و #وقت زیادی برایشان میگذاشت. بچهها هم #عاشق #پدرشان بودند.😭😭
🍃🌷🍃
#محمدحسن را که #تهتغاریمان بود #جور دیگری #دوست داشت. به خاطر #مشکل #بینایی و #شرایط خاصش، #توجه زیادی به #او نشان میداد. اما از نظر #تربیتی سعی میکرد به هر #سه تایشان #برسد.
🍃🌷🍃
همیشه به من میگفت دعا کن به مرگ طبیعی از دنیا نروی. برای من هم طلب #شهادت کن تا در آن دنیا کنار هم باشیم. به جرئت میتوانم بگویم که #یک لحظه #آرزوی #شهادت از سرش نیفتاد.😭
🍃🌷🍃
#طلبه #شهید امنیت آرمان علی وردی
🍃🌷🍃
#۲۱سال داشت و متولد دهه ۸۰# تحصیلاتش #حوزوی و در حال تحصیل در مدرسه #علمیه آیت الله مجتهدی (ره) و #مربی کانون تربیتی حوزه و همچنین عضو #بسیجیان #یگان #امام رضا (ع)🌷 #سپاه محمد رسول الله (ص)🌷 تهران بزرگ بود.
🍃🌷🍃
از همان سنین کم در ۱۷#سالگی #فعالیت های جهادی مشارکت میکرد،شرکت در #فعالیتهای جهادی و #کمک به #مردم در حوادث مختلف مانند #سیل، #زلزله و غیره از کارهای ایشان بود.
🍃🌷🍃
به روایت از پدر #شهید:
#آرمان واقعا #بینظیر بودو #دلسوز ، واقعا #مردم را #دوست داشت و به #هم نوعش #کمک میکرد. همیشه می گفت:
من شرمنده شما هستم پدر جان وافتخار میکنم که مرا درراه #حسین (ع)🌷#تربیت کردید.
🍃🌷🍃
#آرمان از #شش سالگی، #علاقه عجیبی به مجالس #روضه و #هیئات مذهبی داشت، هفته ای چند مرتبه به زیارت #قبور #شهدا در #کهف الشهدا و ... می رفت،
#زیارت حرم #عبدالعظیمش🌷ترک نمی شد، مقید به #نماز شب و #دائم در حال #کمک به #دیگران بود و پای #ثابت #فعالیت های #جهادی بود.
🍃🌷🍃
#شهید قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
حاج محمد اسماعیل رضایی
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۰۴# در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولد شد.
#دوست، #همکار و #همرزم #شهید حاج طیب رضایی بود۲۰#سال سابقه #دوستی داشتند
هر دوی آنها ۱۱#آبان سال ۱۳۴۲# به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
از دوران #نوجوانی به #شغل #بارفروشی در میدان میوه و تره بار تهران #مشغول بود، #مقلد #امام خمینی بود و در#رسیدگی به #خانوادههای بی سرپرست #نهایت #تلاش رو #انجام می داد.
🍃🌷🍃
در #ساخت #مسجدی در محله #بیسیم نجف آباد تهران #همت کرد، و #بسیاری از #مساجد بر اثر #تلاش ایشان #فرش شدند. یکی از #عناصر اصلی #پخش #اعلامیههای #حضرت امام(ره) در سطح #تهران هم بود.
🍃🌷🍃
ایشان در #سازمان دادن #هیئتهای #مذهبی در #روزهای #تاسوعا و #عاشورای ۱۳۴۲# نقش #موثری داشت. در سال ۱۳۳۹# به #حج مشرف شد.
🍃🌷🍃
به هنگام #تحریم خرید و فروش و مصرف پپسی کولا توسط #مراجع تقلید،به علت وابستگی مالک آن به فرقه بهائیت، و صرف بخشی از درآمد آن در راه #مبارزه با #اعتقادات مذهبی شیعیان ،یک #تظاهرات با #شکوه مذهبی بر ضد بهائیها #سامان داد.
🍃🌷🍃
ایشان برای #ادامه تحصیل در #رشته #جغرافیای #سیاسی در #دانشگاه امام حسین🌷 ساری پذیرفته شد و #لیسانس گرفت و در حین #تحصیل برای #اولین بار در #سپاه #بهشهر مشغول به #خدمت شد، پس از آن به #توپخانه #نکا منتقل و بعد در خود #لشکر و بعد هم در #پادگان قدس #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
#سپاه #تهران خیلی سعی کرد ایشان را در #مقام #استادی به #تهران #منتقل کند و سامکانات زیادی هم به ایشان #پیشنهاد کردند ولی نپذیرفت،چندین بار هم #پیشنهاد #دوره #دافوس به ایشان شد ولی #قبول #نکرد.
🍃🌷🍃
اصلا #دوست #نداشت کسی #بفهمد #پاسدار و#هیچ #تمایلی به رفتن #کلاسهای #آموزشی برای #کسب #درجه و #مقام #نشان #نمیداد.
🍃🌷🍃
#خانومها_بخوانند
✅ 1. همیشه شما زودتر #خداحافظی کنین
✅ 2. همیشه و مخصوصا صبح ها #بدرقه_اش کنین
✅ 3. به مردا بگین #چشم؛ ولی بعد #کار_خودتونو بکنین
✅ 4. هیچ وقت جلوشون از #خانوادشون #شکایت_نکنین
✅ 5. گاهی #ندیدشون بگیرین ، مردا رو باید #دوست داشته باشین؛ اما بهتره بیشتر اوقات #بی_خیالشون بشین؛ ازشون دور بشین؛ بزارین #فرصت اینو داشته باشن که #دنبالت_بگردن #به_دستت بیارن ؛ این همون چیزیه که عوام میگن نباید زیاد به مردا #رو داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #الگو_پذیری_فرزندان
💥 قبل از جامعه ، #محله
💥 قبل از محله ، #دوست
💥 قبل از دوست ، #مدرسه
💥 قبل از مدرسه ، #خانواده
🌹 #پدر 🌹 #مادر
اثرگذارترین رکن الگوپذیری بر کودک والدین هستند...
اُنس کودک با نماز ، مسجد و والدین
سبب تقویتِ اراده و اعتمادپذیری کودک به والدین میشود.
چراکه کودک در چنین فضایی از خردسالی به ستون تکیه میزند...
❌👆 #نماز_ستون_دین_است.
#شهید دفاع مقدس غلامحسین صابری
🍃🌷🍃
در تاریخ دهم فروردین ماه 1337 در روستای ناریان درخانواده ای روستایی ومذهبی متولدشد.
پدرش مردی زحمتکش و متدین و پاکدل و ارادتمند به #اهل بیت عصمت و طهارت🌷 و از نظر اخلاقی مهربان و مؤدب و مادرش بانوئی فداکار، دلسوز ، مهربان.
ایشان از کودکی #مؤدّب و #دوست داشتنی و
#پر تلاش و #زحمتکش بود و در نوجوانی به تهران عزیمت و مشغول به کار شد.
🍃🌷🍃
#شهید دفاع مقدس غلامحسین صابری
🍃🌷🍃
در تاریخ دهم فروردین ماه 1337 در روستای ناریان درخانواده ای روستایی ومذهبی متولدشد.
پدرش مردی زحمتکش و متدین و پاکدل و ارادتمند به #اهل بیت عصمت و طهارت🌷 و از نظر اخلاقی مهربان و مؤدب و مادرش بانوئی فداکار، دلسوز ، مهربان.
ایشان از کودکی #مؤدّب و #دوست داشتنی و
#پر تلاش و #زحمتکش بود و در نوجوانی به تهران عزیمت و مشغول به کار شد.
🍃🌷🍃
ایشان سال ۶۷# با پایان یافتن #جنگ تحمیلی، حدود ۲۸#سال #عمار گونه در #سپاه پاسداران ،
#سپاه #امام رضا (ع)🌷مشهد و #سپاه نیشابور ، #هرمزگان ، #اصفهان در #ماموریت های خود از #حریم انقلاب و #نظام اسلامی #پاسداری کرد.
🍃🌷🍃
و پس از ۱۲#روز #دیده بانی و #نبرد با تکفیری ها و با به هلاکت رساندن بیش از ۲۰۰# نفر از #خوارج تکفیری با #درجه #سردار دیده بان ایشان به درجه رفیع#شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#سوم اسفند سال۹۴#عازم #سوریه شد، وپس از#توفیق #اولین زیارت خود در #بارگاه
#حضرت زینب(س)🌷 و #حضرت رقیه (س)🌷با هواپیما به همراه #دوست دوران دفاع مقدسش #محمد حصاری به سوی #حلب پرواز کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از آقای علی هدایتی از همکاران #شهید:
#شهید شمس آبادی به یکی از دوستان در یپیاده روی اربعین گفته بود: «در این زیارت سشهادت در سسوریه را از سامام حسین(ع)🌷 طلب کرده ام.»
🍃🌷🍃
#اخلاص، #تواضع،#خوش اخلاقی،#ادب و #بی ریایی از جمله ویژگی هایی بود که #شهید شمس آبادی را برازنده #شهادت کرد.
🍃🌷🍃
#دخترم بهمعنای #واقعی کلمه #مدافع #سلامت بود و در #خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا #حضور داشت.😭
🍃🌷🍃
زمانیکه #نخستین بیماران کرونایی را به #بیمارستان میلاد #لاهیجان آورده بودند #دخترم با #شجاعت و #بدون داشتن #تجهیزات #بیمار را #پذیرش کرد و #شخصاً #تمام #کارهایش را #انجام داد.
🍃🌷🍃
#دخترم ،یک #فرشته بود که دست ما #امانت بود و #خدماترسانی به #بیماران را #دوست داشت از طرفی قبلاً #بیماری در قسمت سرویس بهداشتی بیمارستان لاهیجان افتاده بود که نیاز به #کمک داشت و #دخترم بدون #کمک کسی #بیمار را #حمل و #تخت او را #آماده کرد و #کارهایش را #انجام داد.
😭
🍃🌷🍃
#دخترم در #بحران #برف اخیر و زمانیکه تمام #راهها و #مسیرها #مسدود شده بودند اما همچنان در #شیفت #کاری خود #حاضر میشد.
🍃🌷🍃
در یکی از #شبهای برفی #خانوادهای با #بچه کوچک بهدلیل #مسدود شدن #راهها در #لاهیجان #گیر کرده بودند و #دخترم با #اختیارات خودش آن #خانواده را در #بخش ایزوله بیمارستان #جای داد تا از #سرما #یخ نزنند.😭
🍃🌷🍃
به روایت از پدر #شهید:
#فرزندم #معلم و #دوست #دانش آموزان بود و با #عمل به #شاگردان خود #درس #معنویت می داد، حتی برای رفتن به #سوریه هم می گفت: من می روم تا #درسی باشد برای #شاگردانم تا نگویند #معلم ما نشست و به #حرف خود #عمل #نكرد.
🍃🌷🍃
#نماز برای #مجیدم #همه چیز بود و هر وقت صدای #اذان را می شنید، #عبای خود را به تن می كرد و به #نماز می ایستاد، همچنین به #شركت در #نماز جمعه بسیار #اهمیت می داد و #شاگردان خود را با #تشویق، #همراه خود به مصلا می برد.
🍃🌷🍃
#مجیدم #تلاش بسیاری برای #كمك به #دانش آموزان #نیازمند و همچنین #آموزش #قرآن در مناطق #محروم شهر قم انجام داد كه هیچ وقت راجع به آن باما #سخن #نمی گفت.😭😭
🍃🌷🍃
#آقا مجید #فرهنگی بودند. قرار بود هفت سال دیگر از #آموزش و پرورش بازنشسته بشوند همسرم کلاً به #امور دینی و #کارهای #فرهنگی #علاقه خاصی داشتند.😭
🍃🌷🍃
#خادم #افتخاری #مسجد جمکران و #حرم #حضرت معصومه(س)🌷 بود، در #بسیج هم #فعالیت میکرد. همچنین #طلبه بود و #دروس حوزوی را #عاشقانه دنبال میکرد، #مربی #حلقه صالحین شده بود و #جوانترها را #آموزش میداد.
🍃🌷🍃
#اخلاق #خوب شون باعث شده بود که #بچهها با ایشان خیلی #راحت باشند. بیشتر #دوست بودند تا #پدر و #فرزند. #همسرم #عاشق #بچهها بود و #وقت زیادی برایشان میگذاشت. بچهها هم #عاشق #پدرشان بودند.😭😭
🍃🌷🍃
#محمدحسن را که #تهتغاریمان بود #جور دیگری #دوست داشت. به خاطر #مشکل #بینایی و #شرایط خاصش، #توجه زیادی به #او نشان میداد. اما از نظر #تربیتی سعی میکرد به هر #سه تایشان #برسد.
🍃🌷🍃
همیشه به من میگفت دعا کن به مرگ طبیعی از دنیا نروی. برای من هم طلب #شهادت کن تا در آن دنیا کنار هم باشیم. به جرئت میتوانم بگویم که #یک لحظه #آرزوی #شهادت از سرش نیفتاد.😭
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
#عباس آقا پسرعموی بنده بودند که در 29#دی ماه سال 94# به من پیشنهاد #ازدواج دادند، روز خواستگاری #دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش #مهم بود را تیتر وار نوشته بود.
🍃🌷🍃
او به داشتن یک #زندگی #ساده و #تهیه وسایل زندگی از #کالاهای ایرانی تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفتن به #سوریه #عباس بودم و اجازه نمیدادم که برود، ولی او با حرفهایش مرا هم راضی کرد.😭😭
🍃🌷🍃
قرار بود #عید به #سوریه اعزام شوند، ولی به دلایلی اعزامش به تأخیر افتاد به همین خاطر #دوم #اردیبهشت ماه اعزام شدند.😭😭
🍃🌷🍃
#عباس آقا بسیار #مهربان و #خوش رو بود. خیلی هم #شوخ طبع و #بذله گو. وقتی در جمعی حضور پیدا میکرد با #حرفهایش همه رو #می خنداندند،همه به خاطر این #خصوصیتی که داشت او را #دوست داشتند.
🍃🌷🍃
#عباس آقا گاهی از #سوریه به من زنگ میزد و احوال پرسی میکرد، درباره اوضاع آنجا حرفی نمیزد و بیشتر من درباره اتفاقاتی که افتاده بود با او صحبت میکردم.
🍃🌷🍃
#شهید اتفاقات شب #چهار شنبه سوری
#چهارشنبه سوری، #اسفند ماه سال ۱۳۹۲#
#تازه داماد #شهید نیروی انتظامی،
#هادی جوان دلاور
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۶۳/۹/۱۱ در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
دوران کودکی روپشت سرگذاشت و وارد مدرسه شد و ادامه تحصیل داد تا دیپلم، بعد خدمت مقدس سربازی.
نامزد داشت.
۲ ماه بود که نامزد کرده بود، ولی هنوز زندگی مشترکس رو شروع نکرده بود.
۱۳۹۲/۹/۲۸ عقد کرده بود.
🍃🌷🍃
بعداز دوره سربازی به استخدام #نیروی انتظامی درآمد، ادامه تحصیل داد و وارد #دانشگاه حقوق قضایی شد، و با درجه #افسری فارغ التحصیل شد.
🍃🌷🍃
۵ فرزند بودند. ۳ برادر و ۲ خواهر
ایشان ته تغاری خونواده بود. همه خواهر و برادر هایش و پدرومادرش خیلی دوستش داشتند.
🍃🌷🍃
#عاشق #پدر و #مادر و#خانواده اش بود.
#خوش اخلاق و #مهربون بود، نمازش همیشه #اول وقت بود #صبور و #دوست داشتنی.
🍃🌷🍃
#عموی #شهیدم #حمید قارلقی #سه سال از #بابا #کوچکتر بود و سال ۶۷#شهید شد. ما خیلی به #زیارت #مزار #عمو میرفتیم و اتفاقاً #بابا هم در همان جایی که خیلی #دوست داشت #دفن شدند.😭
🍃🌷🍃
{{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}}
🍃🌷🍃
#پدرم یک عمر #بسیجی بود، #بسیجی ماند و همین #روحیه #بسیجی هم باعث شد تا #عاقبت بخیر شود.😭😭
🍃🌷🍃
به روایت از پسر #شهید آقا مجتبی:
ما سه فرزند هستیم، من و دوخواهرم.
«روزی که خبر دادند کار #اعزام #پدرم جور نشده و نمیتواند برود #هیچوقت ایشان را آنقدر #ناراحت ندیده بودم.😭
🍃🌷🍃
بعد به بالکن خانه رفت و همانجا مشغول #دعا شد، نمیدانم چه به #خدایش🤍گفت که روز بعد تماس گرفتند و گفتند برای #چهارشنبه بلیت گرفتهایم و باید رهسپار #سامرا شود.»😭
🍃🌷🍃
پس از 28# روز #حضور در #سامرا و #فعالیتهای مستشاری وقتی خبر میرسد که داعشیها قصد منفجر کردن سد #سامرا را دارند
🍃🌷🍃
به همراه #مترجمش #شهید فاضل برای #سرکشی به اوضاع #منطقه رهسپار میشود که روی #تله انفجاری دشمن میرود و به #شهادت میرسد.😭😭
🍃🌷🍃
#پدرم بهم #وصیت کرده بودند که #قبل از #خاکسپاریاش، #زیارت عاشورا را در #مزار شون #قرائت کنم.😭😭
🍃🌷🍃
#دخترم بهمعنای #واقعی کلمه #مدافع #سلامت بود و در #خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا #حضور داشت.😭
🍃🌷🍃
زمانیکه #نخستین بیماران کرونایی را به #بیمارستان میلاد #لاهیجان آورده بودند #دخترم با #شجاعت و #بدون داشتن #تجهیزات #بیمار را #پذیرش کرد و #شخصاً #تمام #کارهایش را #انجام داد.
🍃🌷🍃
#دخترم ،یک #فرشته بود که دست ما #امانت بود و #خدماترسانی به #بیماران را #دوست داشت از طرفی قبلاً #بیماری در قسمت سرویس بهداشتی بیمارستان لاهیجان افتاده بود که نیاز به #کمک داشت و #دخترم بدون #کمک کسی #بیمار را #حمل و #تخت او را #آماده کرد و #کارهایش را #انجام داد.
😭
🍃🌷🍃
#دخترم در #بحران #برف اخیر و زمانیکه تمام #راهها و #مسیرها #مسدود شده بودند اما همچنان در #شیفت #کاری خود #حاضر میشد.
🍃🌷🍃
در یکی از #شبهای برفی #خانوادهای با #بچه کوچک بهدلیل #مسدود شدن #راهها در #لاهیجان #گیر کرده بودند و #دخترم با #اختیارات خودش آن #خانواده را در #بخش ایزوله بیمارستان #جای داد تا از #سرما #یخ نزنند.😭
🍃🌷🍃
عصر سه شنبه پدرم مرا به خانه خودشان رسانده و خودشان بیرون رفتند. تازه وارد منزل شده بودم که تلفن زنگ زد. پدرم بودند؛ میگفتند از مجتمع قرآنی نور که #آقا وحید آنجا فعالیت داشتند، تماس گرفتهاند و میخواهند برای مصاحبه بیایند! من که تا آن موقع نگرانی و اضطرابم را به روی خودم نیاورده بودم، پشت تلفن به هق هق گریه افتادم و از پدرم پرسیدم: اتفاقی برای #وحید افتاده است؟
پدرم مشغول نماز بود که تلفن زنگ زد و من جواب دادم. #دوست آقا وحید از مجتمع قرآنی نور بود که گفت: آمدنمان لغو شد و روزی دیگر خدمت میرسیم.
ولی کمی بعد دوباره تلفن زنگ خورد و پدرم جواب داد. از لرزش صدای پدرم حس کردم اتفاقی افتاده و خبری شده است. بابا بیرون رفت. نگو دوستانشان خیلی وقت است بیرون خانه منتظرند ولی کسی جرات نداشته خبر را بیاورد. 😭
رفتم سمت در خروجی. وقتی در را باز کردم، همین که دوستان آقا وحید💔 را دیدم و فهمیدم چه خبر شده است😭
وفهمیدم که #وحید من دیگر رفته است...
که خودش را تنها منحصر به کار #تفحص نمیکرد و به مردم آن #مناطق هم #رسیدگی میکرد. #حواسش به آنها بود. #مردم و #عشایری که در #شلمچه و #مهران و آن #مناطق #زندگی میکردند #عجیب #حاج محمود را #دوست داشتند.😭😭
🍃🌷🍃
بهترین اوقاتی که من با #شهید توکلی داشتم، لحظاتی بود که ما در #شرهانی پشت سر ایشان #نماز میخواندیم.#حاجمحمود، هم #امام جماعت بود و هم #فرمانده و #قشنگترین #جلوههایی که من از ایشان به یاد دارم، همین #نمازهاست.😭
🍃🌷🍃
سرانجام#سردارشهید حاج محمود توکلی هم درتاریخ ۱۳۹۸/۷/۱۰# هنگام #تفحص #پیکر #شهدای #عملیات #والفجر4 در #منطقه #عملیاتی #پنجوین ، با برخورد #بیل مکانیکی به یکی از #مینهای به#جامانده از #جنگ تحمیلی و #اصابت ترکش به #سینه ایشان به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
روستای #امام زاده قاسم(ع)🌷روستای خیرآباد شهرستان فلاورجان.
🍃🌷🍃
*💂♀جوانے سر نماز براے #گناهش در حضور خدا گریہ می کند..
👥جوانے بخاطر اینکہ #دوست نامحرمش جوابش کرده گریہ مےکند..
💂♀جوانے تا صبح #قرآن میخواند و بہ تفکر میپردازد..
👥جوانے نامہ #نامحرمے را تا صبح نگاه میکند و تفکر میکند...
👸دخترے #چادرش را محکم میگیرد تا باد شرمگینش نکند..
🙍دخترے جلوے #باد میرود تا دیگران بہ او بنگرند..
💂جوانے کسے بهش فحش میده , ولی در جوابش میگوید : من #روزه ام..
👤جوانے #مادرش را بخاطر دیر آوردن غذا فحش میدهد..
💂جوانے خونش در #دفاع از دین بر زمین خون میریزد..
👤جوانے سر #قاچاق مواد مخدر تیر میخورد و خون آلود میمیرد..
💂جوانے #ریش میگزارد تا سنتے را زنده کند..
👤جوانے #ابرو میگیرد تا فتنہ اے را زنده کند..
💂جوانے دست #مادرش را میبوسد..
👤جوانے دست روے #مادرش بلند میکند..
💂جوانے #پدر پیرش را کول میکند و بہ حج میبرد..
👤جوانے #پدرش را کول میکند و به خانه سالمندان میبرد..
👌و پروردگارمﷻ می فرماید :
هرگز اهل جهنم و اهل بهشت
یکسان نیستند، اهل بهشت رستگارانند...