#حاج قاسم ِ ما:
🍃🌷🍃
من قدرت او را
محبّت مادری او را
در هور دیدم
وقتی شما مادرها نبودید
و بچه هایتان در خون
دست و پا میزدند
او را دیدم
فاطمه(س) در هور
فاطمه(س) در کربلای ۵
فاطمه(س) در اروند
فاطمه(س) در کوه های
سخت و سرد کردستان، مادری کرد .. ♥️💔🖤
https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
در #وصیتنامهاش که شب اعدام تنظیم کرد، #اسامی #طلبکاران،#بدهکاران و #بدهی بابت #قضای #نماز و #روزهاش را #نوشته بود، #متن #وصیت نامه اش در #روزنامهها #چاپ شد. .#وصایای #مالی اش حدود یک میلیون تومان برآورد میشد که در آن زمان پول هنگفتی بود.
🍃🌷🍃
به روایت از یکی از دوستان #شهید:
#شهید رضایی یکی از #شناخته شدهترین #شهدای #قیام 15#خرداد 1342# بودند،#ایشان از #ارادتمندان #امام خمینی و #آیتالله کاشانی بوده و #سابقهای دیرین در #همراهی با #روحانیت داشتند.
🍃🌷🍃
#حاج اسماعیل از جمله #مریدان #آیتالله کاشانی بود و به قدری به #آیتالله #ارادت داشت که #دائم به منزل ایشان #رفت و آمد میکردند.
🍃🌷🍃
همچنین #ارادت و #علاقه زیادی به #آیتالله بروجردی داشت و #تحت تاثیر #روشنگریهای این #مرجع عظیمالشان نیز به #مبارزه با فرقه ضاله بهائیت برخاست.
🍃🌷🍃
بعد از #رحلت #آیتالله بروجردی، #حاج اسماعیل گمشده خود را در #شخصیت #امام خمینی یافت و #شیفته ایشان شد به طوری که در قیام 15#خرداد 1342# در #حمایت از ایشان وارد #میدان شد و در #آبان همان سال نیز به همین #جرم #تیرباران گردید.
😔
🍃🌷🍃
در آن زمان #آیتالله کاشانی به شدت #منزوی شده بود و در وضعیت #نامساعدی قرار داشت.هر کس با #آیتالله #ارتباط میگرفت در مظان #اتهام بود. اما #حاج اسماعیل هیچ #واهمه ای #نداشت که به خاطر #ارتباط با #آیتالله کاشانی از طرف #دربار مورد #مواخذه قرار بگیرد.
🍃🌷🍃
بعد از #رحلت #آیتالله کاشانی نیز #حاج اسماعیل #نقش #فعالی در #مراسم #تشییع #پیکر او داشت و #پیکر #آیتالله توسط #اتومبیل او به #حرم
#حضرت عبدالعظیم(ع)🌷 منتقل شد.
🍃🌷🍃
از آنجا که #حاج اسماعیل #عضو #چند #هیئت بزرگ از جمله #هیئت اتفاقیون بود، #طوق و #پرچم برای #مراسم #تشییع پیکر #آیتالله کاشانی از آن #هیئتها #تهیه کرده بود. در آن #مراسم #حاج اسماعیل یک #کار بزرگ دیگر هم #انجام داد.
🍃🌷🍃
مردم زیادی از نقاط مختلف و به خصوص از کاشان به تهران آمده بودند تا در #مراسم تشییع شرکت کنند. یک #برنامهریزی نیاز بود تا از آنها #پذیرایی شود. چون خیلیها از راه دوری آمده بودند مسئله خورد و خوراک آنها مطرح بود.
#آیتالله غروی کاشانی #حاج اسماعیل را فرامیخواند و به او میگوید به فکر #پذیرایی از کاشانیها باشید. در این هنگام #حاج اسماعیل میگوید: اگر اجازه بدهید از همه پذیرایی کنیم.»
🍃🌷🍃
#آقای غروی میگفت تا آن موقع من #کسی به این #سخاوتمندی ندیده بودم. #حاج اسماعیل بلافاصله با #آقای طریقت که رئیس اتحادیه چلوکبابیهای تهران بود تماس میگیرد و از او میخواهد هرچه غذا دارند به #شاه عبدالعظیم🌷 بفرستند.
🍃🌷🍃
چند ساعت بعد کامیونهای حامل دیگهای غذا در #حرم #صف بستند و به همه غذا داده شد. #تدارک #غذای آن #جمعیت #عظیم که در مراسم #تشییع پیکر #آیتالله کاشانی شرکت کرده بودند #نشانگر #ارادت و #علاقه #حاج اسماعیل به #نهاد #روحانیت بود.😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید حاج محمد اسماعیل رضایی هم، به #جرم #رابطه با #آیت الله #امام خمینی(ره)، و #اقدام #علیه #امنیت ملی در #سحرگاه #یازدهم #آبان ۱۳۴۲# در سن ۳۸# سالگی #اعدام و به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
می گفت:
ما #فرزندان #روحالله و #امام سیدعلی خامنهای هستیم.#حضرت آقا مطمئن باشند که با همین #تن #نیمهجان تا #آخرین نفس به #یاد روزهای گذشته از #مین میگذریم تا از #مملکت و #انقلاب و #آرمانهای #امام و #شهدا دفاع کنیم.
🍃🌷🍃
خاطره ای درباره #عملیات رمضان :
اذان صبح رمز عملیات با نوای #شهید همت آغاز شد و بچهها به سمت #بصره حرکت کردند.
🍃🌷🍃
این #عملیات دقیقاً زمانی انجام شد که اسرائیل و روسیه تانکها و تجهیزات مجهزی به صدام داده بودند و بچهها ازاین مسأله کاملاً بیخبر بودند، وقتی بچهها وارد محور شدند تازه متوجه شدند که تو#تله افتادهاند و بچهها گیر افتادند.😔
🍃🌷🍃
اون محور طوری بود که #بچهها یک به یک #شهید میشدند😭.#حاج همت به #شهید #بهمن نجفی دستور #عقبنشینی داد، اما از همه طرف دور بچهها بسته بود و با #دوشکا #بچهها را #میزدند.😭😭
🍃🌷🍃
با گلوله #تانک تی۷۲ بچهها را هدف قرار داده بودند، طوری که #بهمن نجفی گفت باید با چهارده نفر، خودشان را روی میدانهای مین بیاندازند تا #بچهها از روی #پیکرشان رد شوند.😭😭😭
🍃🌷🍃
ایشان #خادم الرضا🌷 و از #خادمیاران بخش #صندلی چرخدار #حرم رضوی🌷 بود.همیشه در #مداحیهایش از #حاج قاسم و #زهرایی🌷 بودنش میگفت و در #پایان جلسه هیأت، دعا میکرد تا این که #عاقبتش #ختم به #شهادت و عاقبت بهخیری اش شد.
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید حاج عادل رضایی هم روز ۱۳# دی در #مراسم #چهارمین #آیین سالگرد #شهادت #سردار #سپهبد حاج قاسم سلیمانی، پس از انجام #مداحی در #گلزار #شهدای کرمان، در #انفجارهای انتحاری تروریستی عناصر جنایتکار داعش به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#پیکر #شهید پیش از ظهر یکشنبه (۱۷ دی ۱۴۰۲) با حضور جمعی از مردم در گلزار #شهدای کرمان تشییع و تدفین شد.
🍃🌷🍃
به روایت از برادر #شهید:
ما سه برادر بودیم #حسین #فرزند #اول خانواده بود، #حاج حسین یک دختر 14 ساله و یک پسر11 ساله دارد.
🍃🌷🍃
و همسرش از# سادات هستند که #پدر و #پدربزرگش از #مجاهدانی بودند که در #عملیاتهای قرارگاه سری نصرت و #عملیات های دیگر#دفاع مقدس #فرماندهان را برای #شناسایی #مناطق عملیاتی یاری می کردند.
🍃🌷🍃
#حسین از سال 85#پاسدار بود و با #تلاش بسیار زیاد توانست خودش را از #نیروی زمینی به #سپاه #قدس منتقل کند.
🍃🌷🍃
ایشان سال 92#اولین اعزامش به #سوریه بود.ولی در عراق تقریبا #دوسال اخیر را کامل #مستقر بود و برای #سرکشی به #خانواده به #ایران می آمد.
🍃🌷🍃
#حسین از بچه های #بسیجی و #هیئتی پردل و جرات بود بچه های حشدالشعبی و سرایای خراسانی از #شجاعت و #مهربانی اش تعریف میکردند.😭
🍃🌷🍃
به منزل ما هم که آمدند، گفتند به قدری در آنجا #مودت و #برادری ایجاد میکرد که ما از عراق فقط آمده ایم تا ببینیم خانواده این #شهید چه کسانی هستند.
🍃🌷🍃
#پدرم خیلی تاکید بر رفت و آمدما به #مسجد داشت هر چند اغلب در #ماموریت بود ولی پیگیر این#موضوع بود وما در برنامه های #فرهنگی #مسجد محله که #مسجد رضوان بود حضور پررنگی داشتیم.
🍃🌷🍃
#جهادگر #شهید #حاج محسن مطیعی
🍃🌷🍃
ایشان #پدر #مداح معروف #حاج میثم مطیعی هستند.
#برادر #شهید هم هست، #برادر ایشان #عباس مطیعی از #شهدای #جنگ تحمیلی هستند.
🍃🌷🍃
در 26#اسفند 1337# در سمنان متولد شد، از کودکی به واسطهی پدرش حاج کریم که
#مداح #اهل بیت🌷 بودند با #مسجد و #روضه #مأنوس شد و با آن #زندگی کرد.
🍃🌷🍃
بسیار #درس خوان بود، یکی از #نخبگان #ریاضی بود و به این درس علاقه زیادی داشت، این علاقه را میتوان در کارنامههای تحصیلی ایشان که هنوز نزد خانواده اش باقی است، مشاهده کرد.
🍃🌷🍃
#دغدغه #انقلاب و #آرمانهای آن را داشت، مانند #برادر و سایر #دوستان #انقلابیاش، #عمرش را در #راه #انقلاب اسلامی و #آرمان های #حضرت امام خمینی (ره) سپری کرد، از #پخش #اعلامیههای امام (ره) تا #شرکت در #تظاهرات و #جلسات مخفیانه با #جوانان #انقلابی.
🍃🌷🍃
#اولین #پرستار #شهیده #مدافع سلامت کشور و #گیلان، #نرجس خانعلی زاده
🍃🌷🍃
در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۷۴
در شهرستان رودسر، استان گیلان، درخانواده ای مهربان و مذهبی متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان #پرستار بیمارستان در شهر رودسربود.
#شهیده ۲۵#ساله بود و نامزد داشت، قراربود دوسه ماه دیگه ازدواج کند.
🍃🌷🍃
از زبان پدر #شهیده :
#دخترم همچون #شهدا #عاشق #کار، #تلاش، #زحمت کشیدن و #خدمترسانی به #مردم بود.
🍃🌷🍃
#دخترم #کارهایش را با #توسل و #ارادت به #شهدا دنبال میکرد و اگر به #مشکلی #برخورد میکرد #ذکر لبش #توسل به #شهدا بود و #خودش را #دختر #حاج قاسم میدانست.😭
🍃🌷🍃
به روایت از پسر بزرگ #شهید :
#پدرم در #روزهای #آخر عمر پربرکت شون گویی خبر از شهادت شون داشتند و به همه ی افرادی که #میشناخت و بهشون #کارهایی که #سپرده بود و قرار بود، #سفارش و #یادآوری کردند.
🍃🌷🍃
از همه ی #اعضای خانواده و #آشنایان #خداحافظی نموده و از همه #حلالیت طلب کردند.😭
🍃🌷🍃
#پدرم در شهر #نجف و #بارگاه ملکوتی
#حضرت علی علیهالسلام🌷 در #شب های قدر در حال #مناجات و #عزاداری بودند که انگار #بهشون #الهام شده که در این #سال در #ماه رمضان راستی #مهمان #خدا🤍شدند.
😭😭
🍃🌷🍃
همیشه از #شهید بزرگوار #صیاد شیرازی بعنوان #الگوی #زندگی و #کاری خود #یاد میکردند و از #تعدادی #همرزمان خود در #زمان #جنگ تحمیلی #خاطراتی را #تعریف میکردند.
🍃🌷🍃
از جمله #فرمانده #شهید #حاج قاسم میرحسینی #جانشین #لشکر ۴۱#ثارالله که از این #شهید بزرگ #سردار #شهید حاج قاسم سلیمانی نیز #بارها #نامبرده بودند.
🍃🌷🍃
در #وصیت نامه ی خود #تاکید #فراوان به #احترام به #والدین داشته و نوشته اند که #بهشت بر کسانی که برای #پدر و #مادر خود #احترام و #ارزش قائل نشوند #جایی #ندارد.
🍃🌷🍃
#فدایی حضرت زینب(س)شهید حسین بادپا
🍃⚘🍃
#شهیدحسین بادپا به تاریخ ۱۵ اردیبهشت سال ۱۳۴۸ و در خانواده ای مذهبی اهل شهر رفسنجان به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر محل تولدش سپری کرد اما تقارن سنین نوجوانی او با دوران دفاع مقدس باعث شده بود تمام فکر و خیال #حسین مشغول اعزام به #جبهه باشد.
🍃⚘🍃
اشتیاق #حاج حسین به حضور در جبهه ها بالاخره نتیجه داد و او به محض ورود به ۱۵ سالگی عازم جبهه های نبرد با نیروهای بعثی شد،#حسین بادپا از آن به بعد مدت ۴ سال تمام را در جبهه ها گذراند و در این مدت به عنوان مسئول محور شناسایی و در مقاطعی هم در مقام فرمانده گروهان یا معاون گردان انجام وظیفه کرد.
#حاج حسین بادپا رو به من گفت ابراهیم؛ #حاج قاسم از غیب خبر داره. گفتم یعنی چی از غیب خبر داره؟ حاج حسین گفت، آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم. پرسیدم چه خوابی؟ #حاج حسین گفت چندی قبل خواب #شهید کاظمی را که پیغام شهید یوسف الهی را برایم آورد و گفت تو شهید نمی شوی دیدم.
در خواب به شهید کاظمی گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهید کاظمی دعا نکرد. گفتم باشه دعا نکن من دعا می کنم تو آمین بگو و گفتم خدا منو به شهدا برسون باز هم شهید کاظمی آمین نگفت و فقط #شهید کاظمی به صورتم نگاه کرد و خندید.
حاج حسین رو به من ادامه داد: ابراهیم؛ حاج قاسم از کجا فهمید که گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند، دعا کند، شهید می شوی؟
#سردار حسین بادپا بعد از این خواب به روایت فیلمی که در آیین یادبود این شهید والامقام در کرمان پخش شد، درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار #شهید کاظمی می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند.
#حاج حسین آنجا از #مادر شهید کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و #مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش در حق شهید بادپا و ماجرای شیرینی که آغازش از اول رجب، ماه رحمت و عافیت آغاز شد.
ابراهیم ادامه داد: حاج حسین برخی اوقات با من شوخی می کرد و می گفت ابراهیم اگر شهید شدی من و حاج قاسم می آییم خونه شما و به خانواده ات دلداری می دهیم تو نگران نباش، راحت برو جلو.وی ادامه داد: من همیشه احترام حاج حسین را نگه می داشتم و کمتر با او شوخی می کردم اما آن شب شاید خدا این حرف را روی زبانم گذاشت که در جواب حاج حسین وقتی که گفت امشب احساسم فرق می کند من هم به شوخی روی پایش زدم و گفتم حاجی این حس، حس شهادته، شک نکن!
حاج حسین در جواب من گفت نه سید، من شهید نمی شم، گفتم حاجی؛ شب اول ماه رجبه در رحمت خدا بازه، بپر که شهادت رو گرفتی.
حاج حسین با این جمله من به فکر فرو رفت و بعد از چند لحظه گفت، آره؛ اگه شهید بشم خیلی خوبه ولی یه مشکلی هست. گفتم چی؟ گفت اگر من شهید بشم حاج قاسم خیلی ناراحت میشه.
حاجی دیگه نمی تونه منو تشییع کنه، سری قبل هم وقتی مادرش رو تشییع کرد خیلی اذیت شد، من دوست ندارم #حاج قاسم اذیت بشه!#سید ابراهیم گفت: من باز از در شوخی در اومدم و گفتم حاجی نگران نباش، حاج قاسم تا حالا این قدر #شهید دیده حالا تو هم روی بقیه شهدا، هیچ اشکالی نداره.این اولی باری بود که با حاج حسین اینقدر شوخی می کردم. شهید بادپا رفت توی فکر، نمی دانم چرا پیکر حاجی پیدا نشد شاید با خدا معامله کرده بود و نمی خواست حاج قاسم اذیت بشود.سردار شهید حسین بادپا بالاخره مزد سال ها رزمندگی و ایثارگری را در سوریه و از عمه سادات گرفت و در اولین روز اردیبهشت ماه سال ۹۴ به همراه همرزم خود #شهید هادی کجباف در عملیاتی در سوریه به شهادت رسید.🍃⚘🍃
#حاج حسین غرق در وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ...
وقتی حاج حسین در میدان جنگ #نماز را اقامه می کرد بچه ها می گفتند حاجی خطر داره ولی حاج حسین می گفت وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ...
🍃⚘🍃
حاج حسین بادپا غرق در وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّه ... و تمام کارهایش را به خدا سپرده بود. وقتی از او می پرسیدیم حاجی دوست داری شهید شوی؟ می گفت وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ، می گفتیم دوست نداری شهید شوی؟ می گفت وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ.
سید ابراهیم گفت: حاج حسین بادپا خود را کامل به خدا سپرده بود.🍃⚘🍃
#سال های متمادی #منصب #خادمی افتخاری #بارگاه ملکوتی #امام رضا(ع)🌷را #عهده دار بود، بارها در جمع #همرزمان گفته بود: آرزو دارم در #میدان #جنگ باشم و به #شهادت برسم و #جسم ناقابلم در #راه #خدا🤍 #تکه تکه شود.
🍃🌷🍃
با وقوع #عملیات مرصاد به توصیه #مقام معظم رهبری #مسئولیت این #عملیات غرور آفرین را بر #عهده گرفت و به نقل از #شهید صیاد شیرازی #فرماندهی خوبی از خودش به #نمایش گذاشت.
🍃🌷🍃
تا جایی که در تماس مرحوم #حاج سید احمد خمینی با ایشان و #ابلاغ گزارش #پیشرفت #عملیات توسط آن مرحوم به #امام خمینی (ره)،امام فرمودند: "در این دنیا که نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد."
🍃🌷🍃
#اولین #پرستار #شهیده #مدافع سلامت کشور و #گیلان، #نرجس خانعلی زاده
🍃🌷🍃
در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۷۴
در شهرستان رودسر، استان گیلان، درخانواده ای مهربان و مذهبی متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان #پرستار بیمارستان در شهر رودسربود.
#شهیده ۲۵#ساله بود و نامزد داشت، قراربود دوسه ماه دیگه ازدواج کند.
🍃🌷🍃
از زبان پدر #شهیده :
#دخترم همچون #شهدا #عاشق #کار، #تلاش، #زحمت کشیدن و #خدمترسانی به #مردم بود.
🍃🌷🍃
#دخترم #کارهایش را با #توسل و #ارادت به #شهدا دنبال میکرد و اگر به #مشکلی #برخورد میکرد #ذکر لبش #توسل به #شهدا بود و #خودش را #دختر #حاج قاسم میدانست.😭
🍃🌷🍃
#شهید ترور، حجت الاسلام والمسلمین
#حاج سید عبدالکریم مخبر
🍃🌷🍃
در سال 1305# در شهر بروجرد از توابع لرستان، در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
تحصیلات ابتدایی را در کنار #کار و #تلاش در کنار پدر بزرگوارش (در مغازه بقّالی) گذراند.
🍃🌷🍃
ایشان در اثر #ارتباط نزدیک با «حاج سید ابوتراب متقی» که یکی از اقوام و دوستان خانوادگی شان بود، به #تحصیل #علوم دینی #علاقمند شد و راه حوزه #علمیه بروجرد را در پیش گرفت و به جرگه #روحانیت پیوست.
🍃🌷🍃
مقداری از #دروس سطوح را در آن مدرسه از محضر «حاج شیخ علی جواهری» و «آیت الله بهاءالدین حجتی» استفاده نمود.
🍃🌷🍃
سپس به قم رفت و از #محفل پر فیض #حضرات آیات عظام «حاج سید محمد تقی خوانساری»، «کوه کمره ای» و «حاج آقاحسین بروجردی» بهره برد.
🍃🌷🍃
ایشان در سال ۱#۳۲۷ به منظور #خدمت #گستردهتر به امت اسلام به تهران عزیمت کرد و در این شهر ساکن شد.
🍃🌷🍃
ایشان #طلبهای ساده بود و بارها در مضیقه مالی شدید قرار گرفت، به طوری که چند شبانه روز را بدون غذا سپری کرد.
🍃🌷🍃
و با #شلیک یک #گلوله دست پلید خود را به #خون #پاک و #مطهر ایشان آغشته میکند و این عالم متقی در #اربعین #جد بزرگوارش در کنار #خیمه حسینی به #لقاء الله میپیوندد.😭😭
🍃🌷🍃
#شهید مخبر پیش از این #دو بار مورد #سوء قصد عوامل گروهک #ضد اسلامی منافقین قرار گرفته بود و هر بار به طور #معجزه آسایی زنده مانده بود.😭
🍃🌷🍃
#مقدر بود که این #عاشق #کربلا در #روزی به #شهادت رسد که# مصادف با #اربعین #جد بزرگوارش باشد تا #عاشورایی دیگر در #کربلای همیشه تاریخ بر پا دارد.😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید حجت الاسلام والمسلمین
#حاج سید عبدالکریم مخبر هم درتاریخ ۱۳۶۰/۱۰/۲۵# به دست #منافقین #ترور به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید :
تهران ، بهشت #حضرت زهرا سلام الله علیها،🌷
قطعه ۲۴
🍃🌷🍃
به روایت از همرزم #شهید :
باید کار #شناسایی محور را انجام میداد. هر شب باید مسیر چهار کیلومتری آب و باتلاق را برای شناسایی میرفت، وقتی برمیگشت، حتماً #جایی از #بدنش با سیمهای خاردار دشمن زخمی میشد.
🍃⚘🍃
شب بعد دوباره باید با این #زخمها از داخل آب شور رد میشد😭. به همین دلیل درمان و پانسمان روی زخمش تأثیر نمیکرد، بلکه هر شب زخم دیشب، بازتر میشد.😭
🍃⚘🍃
مثل اینکه نمک رویشان میپاشیدی😭.
#حاج قاسم خیلی #حسینعلی رو دوست داشت همیشه می گفت که «#حسین عالی واقعاً عالی است». واقعاً کارش عالی بود.😭
🍃⚘🍃
#دوربین دید در شب را باید با خودمان میبردیم و #آب تا #ناحیه سینهمان را میپوشید، شنا كردن لازم نبود. دوربین را روی سرمان میگذاشتیم و داخل #آب #راه میرفتیم.
خط دشمن با ما سه كیلومتر آبی فاصله داشت. در این #ده شب ما باید #هر شب یک مسیر را برای #شناسایی و #جمعآوری اطلاعات انتخاب و وضعیت دشمن را بررسی میكردیم كه كدام نقطه از خط عراق، از نظر #نگهبانی، #تجهیزات و #رفت و آمد نفرات ضعیفتر و برای #حمله #مناسبتر است.
در زمان #جنگ از #رزمندههای واحد تعاون بود، #رزمندههایی که در همان زمان هم #مسئولیت #برگرداندن #پیکر #شهدا را برعهده داشتند و اصلا این #وظیفه را #دین خود به #شهدا میدانست.
🍃🌷🍃
به روایت از روایتگر وراوی #شهدا،
آقای محمد احمدیان:
دل #حاج محمود
در آن سرزمینهای تفتیده جا مانده بود.😭😭
🍃🌷🍃
آشنایی من با #حاج محمود به سالهای ۷۳ و ۷۴ و #تفحص #شهدا بر میگردد. #حاج محمود در آن زمان به #عنوان #نیرو در #مناطق عملیاتی #حاضر شده بود و #شهید #غلامی،#مسئول #تفحص بود.
🍃🌷🍃
بعد از #آسمانی شدن #شهید #غلامی، #حاج محمود خیلی #جدی تر وارد #گود شد و به عنوان #مسئول #تفحص #شهدای #لشکر منصوب و از آن زمان به بعد ارتباط ما با یکدیگر بیشتر شد.
🍃🌷🍃
اگرچه ارتباط ما بیشتر کاری بود و #تفحص و #شناسایی #شهدا و.. کلی ارتباط من با #حاج محمود به دلیل اینکه او اصفهانی بود و من هم اصفهانی، رنگ و بوی دیگری داشت.😭
🍃🌷🍃
#هم استانی بودن و هم #لشکری بودن، #علقههایی را بین ما ایجاد کرده بود و هر زمان که خستگی در وجود ما حاکم میشد به دیدن یکدیگر میرفتیم. من به شرهانی برای دیدن او میرفتم و او به اهواز برای دیدن من.😭😭
🍃🌷🍃
چند روز پیش از #شهادت #حاجمحمود بود که برای تکمیل کتابی، که درباره #تفحص #شهدا در حال نگارش بود، با او تماس گرفتم تا از نظرات و خاطراتش در این کتاب استفاده کنم.😭
🍃🌷🍃
با وجود #احترام زیادی که برای من قائل بود به هیچ عنوان زیر بار نرفت و طبق معمول با همان #خندههای قشنگی که همیشه بر لب داشت، گفت: «من یک راننده بیل هستم و بلد نیستم حرف بزنم، در حد یک راننده بیل از من سوال کن.»😭
🍃🌷🍃
#حاج محمود و بیشتر #بچههای #تفحص با #شهدا #رفیق بودند. #علقه خاصی میان #آنها با #شهدا وجود داشت. #خیلیها فکر میکنند که #تفحص کار راحتی است و فقط بیل میزنند؛ در حالی که این طور نیست.
😭
🍃🌷🍃
کمتر پیدا میکنید که از او اسمیبه عنوان #فرمانده #تفحص #شهدای لشکر #امام حسین(ع)🌷برده شود. #شجاعت #حاج محمود #بینظیر بود.😭
🍃🌷🍃
شما ممکن است در زمان #تفحص با #چهل و #پنجاه #انفجار در یک روز روبهرو شوید. #سرمای سوزان غرب، #گرمای جنوب را هم در کنار آن در نظر بگیرید؛ تنها یک #عشق و #باور #درونی است که آنها را در کار #تفحص #ماندگار میکند.😭
🍃🌷🍃
تنها یک #عشق و #باور #درونی است که آنها را در کار #تفحص #ماندگار میکند، #عشق و #باوری که از #رفاقت با #شهدا نشئت میگیرد. مگر میشود با کسی #رفیق باشید، اما نسبت به او #مسئولیتی در خود احساس نکنید؟
🍃🌷🍃
#حاجمحمود و #بچههای #تعاون #رزم از این ویژگی #خاصترند؛ چرا که #وظیفهشان در زمان #جنگ هم #همین بوده است.
🍃🌷🍃
خود همینها برای #بچهها #پلاک #صادر میکردند، #وسایل #شهدا را میگرفتند، #خبر #شهادتها را برای #خانوادههای آنها میبردند😭 و الان همینها این #دین را بر #دوش خودشان #احساس میکنند.😭😭
🍃🌷🍃
با #التماس از من میخواست کار #یگان آنها تعطیل نشه 😭هیچ موقع #شهید توکلی را این گونه ندیده بودم. طوری #التماس میکرد که انگار نیاز وحشتناکی به این کار داره.😭😭
🍃🌷🍃
من که سراغ ندارم #هیچوقت #حاج محمود احساس #خستگی کرده باشه، یک بار شایعه شد که قراره کمیته مفقودین کار #تفحص بعضی از یگانهای سپاه رو تعطیل کنه #حاج محمود برای دیدن من به اهواز آمد.
🍃🌷🍃
دلیل این #التماسها چه بود؟😭
واقعا #دغدغهاش ماندن در آن #سرزمین و #کار کردن و #پیدا کردن #شهدا بود و #عجیب میلی به #شهادت داشت.😭
🍃🌷🍃
یک بار از #فکه به سمت شرهانی حرکت میکردم، از پشت #بیسیم من را صدا کرد و گفت خودم را هرچه سریع تر به #فکه برسانم. زمانی که به آنجا رسیدم، دیدم یک #مین منفجر شده و تعدادی از #بچههای #تفحص #مجروح شدهاند.😭
🍃🌷🍃
#حاج محمود با اینکه #خودش هم دچار #مجروحیت شده بود، ولی #بیاعتنا به #زخم خود، به یکی از #بچههای شیراز که #بدجور #زخمیشده بود،#روحیه میداد. زمانی که با هم #تنها شدیم یک جور عجیبی به من گفت: « این دفعه هم شهید نشدم.» حسرت عجیبی در دلش مانده بود.😭😭
🍃🌷🍃
از دوستانی که با #حاجمحمود همراه بودند، شنیدم که به او گفته بودند:#حاجمحمود #اربعین نزدیکه، چه کار مــیخـــواهی بــکنی؟ امــسال راهــی میشوی؟😭
🍃🌷🍃
گفته بود که #عاشورا، #کربلا بودم، بعید میدانم که بتوانم بروم؛ ولی انشاءالله سعی میکنم #اربعین با #شهدا بیایم. فکر میکنم به #حاج محمود الهام شده بود که همین روزها #آسمانی میشود.😭😭
🍃🌷🍃
همان #صبح قبل از #شهادت بعد از اینکه #نماز صبحش را به جا میآورد به دوستانی که همراهش بوده اند، میگوید مقداری #لوازم التحریر برای بچههای #فقیر تهیه کنید. این توصیه از #روحیه #جهادگری او ناشی میشد.😭😭
🍃🌷🍃
که خودش را تنها منحصر به کار #تفحص نمیکرد و به مردم آن #مناطق هم #رسیدگی میکرد. #حواسش به آنها بود. #مردم و #عشایری که در #شلمچه و #مهران و آن #مناطق #زندگی میکردند #عجیب #حاج محمود را #دوست داشتند.😭😭
🍃🌷🍃
بهترین اوقاتی که من با #شهید توکلی داشتم، لحظاتی بود که ما در #شرهانی پشت سر ایشان #نماز میخواندیم.#حاجمحمود، هم #امام جماعت بود و هم #فرمانده و #قشنگترین #جلوههایی که من از ایشان به یاد دارم، همین #نمازهاست.😭
🍃🌷🍃
سرانجام#سردارشهید حاج محمود توکلی هم درتاریخ ۱۳۹۸/۷/۱۰# هنگام #تفحص #پیکر #شهدای #عملیات #والفجر4 در #منطقه #عملیاتی #پنجوین ، با برخورد #بیل مکانیکی به یکی از #مینهای به#جامانده از #جنگ تحمیلی و #اصابت ترکش به #سینه ایشان به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
روستای #امام زاده قاسم(ع)🌷روستای خیرآباد شهرستان فلاورجان.
🍃🌷🍃