eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
ایشان دیده بود که برادر بزرگ ترش بارها به اعزام شده و تنها با نگاه های حسرت بار برادرش را بدرقه کرد، عمق این نگاه،اشتیاقش را برای حضور در میدان پیش از پیش شعله ور می کرد. 🍃⚘🍃 در عید نوروز سال ۶۶ که نوروز عمرایشان بود، به مادرش کمک کرد، طوری که اقوام می گفتند مجید بیش از بچه های دیگر هوای مادرش را دارد. 🍃⚘🍃 چند روزی گذشت دلش اما پیش بچه های بود. خواست دوباره به اعزام شود، اما مسؤولان مدرسه اجازه اعزام به ایشان رو ندادند و گفتند: هنوز نوبتش نرسیده و باید صبر کند. 🍃⚘🍃 در این شرایط بیکار ننشست و به هر دری زد تا بلکه بتواند دوباره راهی شود، این بار راه میان بری نبود. چون سابقه حضورش در دبیرستان به تنهایی مجوزی بود تا از طریق ناحیه شمال تهران برود . 🍃⚘🍃 البته آنجا برای ایشان یک شرط گذاشتند و آن اینکه باید رضایت و امضای پدر و مادرش را بگیرد، برایش این شرط آسون بود، چون با توجه شناختی که از والدینم داشت تنها دو قدم با فاصله داشت. 🍃⚘🍃
متاهل بود و یک فرزند به یادگاردارد، مبینا خانم 🍃🌷🍃 ایشان ششمین فرزند خانواده شان بود مرحوم پدرش فردی مذهبی بود که برای امرار معاش آنها مجبور شده بود سال‌ها در کویت فروشندگی کند و فرزندانش با رزق رشد کنند. 🍃🌷🍃 و مادر ایشان  هم خانمی مومن  که خیلی وقت‌ها به تنهایی بار بزرگ کردن فرزندانش را به دوش می‌کشید. 🍃🌷🍃 وقتی قضیه داعش به بیت(ع)🌷پیش آمد،  برادرش و ایشان به تن کردند و به رفتند. 🍃🌷🍃 به روایت از همسر ایشان : من و با هم فامیل بودیم و رفت و آمد خانوادگی هم داشتیم، اما من چند سالی بود که را ندیده بودم. یک مدت هم تهران بودند ،تا اینکه خانواده اش به خواستگاری من آمدند و با توجه به شناخت کاملی که داشتیم جواب مثبت دادیم. 🍃🌷🍃 بیشتر بر روی بود. گفت : من یک و  من هستم و اوقات در هستم، آیا شما می توانید های زندگی با یک فرد را تحمل کنید؟ 🍃🌷🍃
تمام ­ هایی که بودند رو وارد ­‌ کرد و به آن­ها داد، برای آن­ها کرد و ­تر از این­ها را به همین ­ها سپرد و گفت: هرکس از و خودش کند و اینگونه خیلی رفت. 🍃🌷🍃 سرانجام نور علی شوشتری  زمانی که در در و بلوچستان بود، شنبه 26# در اقدامی به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : گلزار شهر نیشابور. 🍃🌷🍃
تنها یک و است که آنها را در کار می‌کند، و که از با نشئت می‌گیرد. مگر می‌شود با کسی باشید، اما نسبت به او در خود احساس نکنید؟ 🍃🌷🍃 و    از  این ویژگی ؛ چرا که در زمان هم بوده است. 🍃🌷🍃 خود همین‌ها برای   می‌کردند، را می‌گرفتند، را برای آنها می‌بردند😭 و الان همین‌ها این را بر خودشان می‌کنند.😭😭 🍃🌷🍃 با از من می‌خواست کار آنها تعطیل نشه 😭هیچ موقع توکلی را این گونه ندیده بودم. طوری می‌کرد که انگار نیاز وحشتناکی به این کار داره‌.😭😭 🍃🌷🍃 من که سراغ ندارم محمود احساس کرده باشه، یک بار شایعه شد که قراره کمیته مفقودین کار بعضی از یگان‌های سپاه رو تعطیل کنه محمود برای دیدن من به اهواز آمد. 🍃🌷🍃 دلیل این چه بود؟😭 واقعا ماندن در آن و کردن و کردن بود و میلی به داشت.😭 🍃🌷🍃