🔕آسیبشناسی #مطالبات_فرهنگیان
✅بدیهی است که طبق سند تحول، دستگاه تعلیم و تربیت، بهعنوان رکن اصلی جامعه، از دوبعد (نیروی انسانی کارآمد و معیشت آنان) موردتوجه جدی قرار گیرد که امروزه دولت سیزدهم و مجلس پیگیر این امر مهم است.
اما بعد از استقرار دولت سیزدهم، مطالباتِ هدفمندِ فرهنگیان-همزمان با سایر دستگاهها و نهادها- بهمنظور افزایش حقوق، آغازشده❗️ با آسیبهایی مواجه است ازجمله:
1️⃣بوی #سیاسی و جناحی
مستندات حاکی است که مطالبات خیابانی و تحصن فرهنگیان با چنین گستردگی، اولاً در زمان دولت آقای احمدینژاد که جریان انقلابی سکاندار بودند؛ ادامه داشت و دومی هم با شروع بکار دولت آقای دکتر رئیسی!
کانون صنفی فرهنگیان در زمان 8 ساله دولت آقای روحانی کاملاً منفعل و ساکت بود! و خبری از تحصن و مطالبات خیابانی فرهنگیان نبود. این امر سیاسی-جناحی بودن مسئله را قوت میبخشد.
2️⃣بوی #امنیتی
تعدادی از عناصرِمنافقین و ضدانقلاب کوشیدهاند، با نشر شایعات و دروغ، فرهنگیان را تحریک نموده در مقابل نظام قرار دهند! جعل و انتشار نامه جعلی مبنی بر «رد رتبهبندی» نمونه بارز آن است.
3️⃣شعار انحرافی
اگر معلمان، دنبال مطالبات صنفی هستند؛ چرا شعارِ حمایت از ضدانقلاب زندانی میزنند که در پوشش «معلم» فعالیت میکرد؟
4️⃣شتابزدگی
درحالیکه دولتِ آقای روحانی، در بودجه 1400 رتبهبندی به معنای واقعی را لحاظ نکرده است! بااینحال دولت آقای رئیسی و مجلس در حال بررسی و رفع نواقص طرح هستند؛ عدهای جلو مجلس و ادارات آ.پ، جمع میشوند و شعارهای انحرافی سر میدهند.
5️⃣فقدان مجرای #قانونی
عقل و قانون حکم میکند که مطلبات باید از مجرای قانونی و توسط نهادِ رسمی (وزارت متبوع و کانون مربوط) با رایزنی با دولت و مجلس و... پیگیری شود نه در کف خیابان!
6️⃣سیاسی بودن #اعضای کانون
باکمال تأسف، اکثرِ اعضای کانون فرهنگیان، افرادِ وابسته جریانِ سیاسی اصلاحات اند که درصدد مشکلآفرینی برای دولت سیزدهم هستند که این امربه نفع قشر زحمتکش فرهنگی نخواهد شد.
7️⃣و...
🔹امید که معیشت قشر فرهیخته فرهنگی به نحو مقبول تأمینشده منجر به کارآمدی دستگاه آموزش و پروش گردیده توسعه جامعه را به ارمغان آورد (انشاء الله)
#شهید مدافع حرم، ستارمحمودی
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۵۴/۳/۳# در روستای مهرنجان ممسنی شیراز در خانواده ای ازتبار لرهای غیور و آزاده متولد شد.
ایشان یکی از #اعضای #نیروی دریایی #سپاه بوشهر بود که به دلیل #تسلط بر #مسائل نظامی، بهصورت #داوطلبانه برای #دفاع از حریم #اهلبیت عصمت و طهارت (ع)🌷 راهی #سوریه شد.
🍃🌷🍃
ایشان #برادر #شهید هم هست.
#برادرشون #عبدالرسول از #شهدای #جنگ تحمیلی هستند که درسال ۱۳۶۶# به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
زندگی آنها روستایی عشایری بود. یعنی تلفیقی از زندگی ساکن در روستا و کوچ و زندگی تقریبا سختی را داشتند و از طرف دیگر پدر و مادر به شدت عقاید #مذهبی داشتند.
🍃🌷🍃
گله ما پرتعداد نبود، اما پدر ایشان همیشه #نیمی از آنها را نذر #سیدالشهدا (ع)🌷 میکرد. #برکت این #کارها وارد #زندگیشان شد.#معنویت #نان حلال توجه به #اهل بیت🌷 به زندگی آنها باعث شد به این #نقطه برسند.
🍃🌷🍃
ایشان #کارشناسی #ادبیات #دانشگاه شیراز و #کارشناسی #ارشد مدیریت MBA#دانشگاه قشم رو داشت در چند #رشته ورزشی از جمله #ژیمناستیک تکواندو،#فوتبال ساحلی،#شنا و #کوهنوردی#مقامآور بود و #استاد #موشک دوش پرتاب بود.
🍃🌷🍃
ایشان هنگامی که وارد دبیرستان #شهید مطهری شد،
از #پایه گذاران و #اعضای اصلی انجمن اسلامی این دبیرستان بود. همراه با چند تن از دوستانش #کتابخانه #مسجد #امام حسین (ع)🌷را تشکیل داد و #کلاس هایی از جمله #آموزش قرآن کریم🤍 را برای #نوجوانان #برگزار کرد. با بخش #تئاتر دبیرستان هم #همکاری و در #جشن های #دهه فجر #تئاترهایی رو اجرا کرد.
🍃🌷🍃
ایشان با بخش #فرهنگی و #امورکتابخانه های #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و #بسیج هم #همکاری مستمر داشت.
🍃🌷🍃
در سال #سوم دبیرستان بود که برای #اعزام به #جبهه #نام نویسی کرد، اما به دلیل برخی #مشکلات، موفق به حضور در #جبهه نشد. با این حال از #پای #ننشست.
🍃🌷🍃
در #پشت #جبهه، هر جا #دفاعی از #انقلاب و #خط امام لازم می آمد، #حاضر بود و
سهیچگاه از خط #رهبری منحرف نشد.
🍃🌷🍃
وقتی هواداران بنی صدر در برابر منطق ایشان از تبرئه بنی صدر باز می ماندند، می گفتند ما با انقلابی های بعد از انقلاب کاری نداریم. ولی ایشان #انقلابی شدن بعد از #انقلاب را مایه #افتخار خود می دانست.
🍃🌷🍃
يكي از #نمونههاي بارز #مأموريتها در سال 73 #درگيري با ضد انقلاب در شهر #اشنويه بود كه منجر به #هلاكت تعدادي از #ضد انقلابيون بود وبراي #چندمين بار در اين #عمليات ایشان #مجروح شد.
🍃🌷🍃
تا سال 1376# در #لشكر 3 با اجراي چندين #طرح #عملياتي از جمله طرح ا#نسداد مرز و #تهيه طرحهاي #مبارزه با قاچاقچيان با #حفظ سمت، #مسئوليت #بازرسي قرارگاه #حمزه را پذيرفت.
🍃🌷🍃
#سركشي به #خانوادههاي #شهدا و #ايثارگر و #جانباز و #پاسدار را در #اروميه نيز مانند ديگر شهرهاي محل #خدمتش آغاز كرد.
🍃🌷🍃
ایشان هنگام #سركشي از #خانوادهها با تمام #اعضاي خانواده صحبت ميكرد و با #صبر و #حوصله فراوان به #حل و فصل #مشكلات آنها ميپرداخت.
🍃🌷🍃
هنگام #سركشي براي يكايك #فرزندان #شهدا و #خانوادهها #هدايايي از قبيل اسباب بازي و لوازم التحرير به همراه ميبرد و باعث #خوشحالي #بچهها ميشد.
🍃🌷🍃
حتي به #دورترين #روستاهاي اروميه جهت #سركشي به #خانوادههاي #شهدا مراجعه ميكردم به نحوي كه ساعت 12#شب به بعد به منزلش باز ميگشت.
🍃🌷🍃
هر 2#پسر #ننه مریم در #آزادسازی #خرمشهر به #شهادت رسیدند. #مرتضی در #عملیات بیت المقدس به #شهادت رسید و #پیکرش را در گلزار #شهدای #آبادان به خاک سپردند.#محمد بعد از #آزادی در #پاکسازی #خرمشهر به #شهادت رسید و #پیکرش را در #جنت آباد به خاک سپردند.
🍃🌷🍃
#ننه در واقع #آخرین #خانمی بود که از #خرمشهر بیرون آمد و #اولین #خانمی بود که وارد #خرمشهر شد. کنار پل #خرمشهر گوسفندی را ذبح کرد در حالی که یک #پسرش #شهید شده #خانه اش #ویران شده بود با #کمک #رزمنده ها خانه اش را #بازسازی کرد و منتظر #همسرش شد.
🍃🌷🍃
#بابا مراد #چهار سال بعد از #اسارت به #کشور #بازگشت. در اثر #شکنجه های اسارت در سال 86# به #شهادت رسید و #ننه مریم هم 40#روز بعد از #دنیا رفت. الان اگر به سر #مزار #بی بی مریم بروید بالای #مزارش نوشته است «مادر یک شهر»😭
🍃🌷🍃
#ننه مریم #مادری که وقتی با #بدن #قطعه قطعه شده #پسرش در #خرمشهر مواجه شد، یک #پتو آورد و #اعضای بدن #شهیدش را جمع کرد و به #خاک سپرد.
😔
🍃🌷🍃
به روایت از برادر#شهید :
#عمليات والفجر۸ بود که بر اثر #بمباران شيميايي دشمن تعدادي از #رزمندهها زير آوار ماندند اما #حسینعلی بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچهها رفت.
🍃⚘🍃
من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجيها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد.
🍃⚘🍃
و چون #تمام صورت #حسينعلي سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند.
#مصدوميت #حسين از #ناحيه چشم بيشتر از ديگر #اعضاي بدنش بود اما باز #ميخنديد.😭
🍃⚘🍃
و در حاليکه نگرانش بودم و به #استقامت او در برابر #آزمايشهاي الهي #غبطه ميخوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به #صبوري دعوت می کرد و می گفت: «اينها #نعمتهاي الهي هستند، از اين #نعمتها #استفاده کنيد.😔
🍃⚘🍃
پزشک معالج براش #شش ماه استراحت تجويز کرد ولي #حسينعلي که توان ماندن در شهر را نداشت #يک ماه بعد عازم #جبهه شد.
🍃⚘🍃
به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در #جبهه #کفشهاي رزمندگان را #واکس ميزنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه #عجله او براي بازگشت و انجام اين کار #تعجب ميکردند.
🍃⚘🍃
به روایت از برادر#شهید :
#عمليات والفجر۸ بود که بر اثر #بمباران شيميايي دشمن تعدادي از #رزمندهها زير آوار ماندند اما #حسینعلی بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچهها رفت.
🍃⚘🍃
من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجيها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد.
🍃⚘🍃
و چون #تمام صورت #حسينعلي سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند.
#مصدوميت #حسين از #ناحيه چشم بيشتر از ديگر #اعضاي بدنش بود اما باز #ميخنديد.😭
🍃⚘🍃
و در حاليکه نگرانش بودم و به #استقامت او در برابر #آزمايشهاي الهي #غبطه ميخوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به #صبوري دعوت می کرد و می گفت: «اينها #نعمتهاي الهي هستند، از اين #نعمتها #استفاده کنيد.😔
🍃⚘🍃
پزشک معالج براش #شش ماه استراحت تجويز کرد ولي #حسينعلي که توان ماندن در شهر را نداشت #يک ماه بعد عازم #جبهه شد.
🍃⚘🍃
به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در #جبهه #کفشهاي رزمندگان را #واکس ميزنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه #عجله او براي بازگشت و انجام اين کار #تعجب ميکردند.
🍃⚘🍃
به روایت از آقا کیومرث ،برادر بزرگتر#شهید:
خانواده ما همه اکثراً بچههای #جنگ هستند، من خودم هم نظامی بودم و خانواده ما با #فرهنگ #ایثار و #شهادت و #جهاد #مأنوس بوده است.
به همین دلیل برای همه ما حل شده بود که کسی مثل #یدالله به موضوعاتی مثل #دفاع مقدس #علاقهمند باشد و سراغ مباحثی همچون #سوریه و #دفاع از حرم برود.
🍃🌷🍃
عشق عجیبی به #ولایت داشت و #عاشق #حضرت آقا بودند و #گوش به فرمان ایشان.
🍃🌷🍃
#برادر#شهیدم ، پیش همه خانواده چه دور و چه نزدیک یک #محبوبیت خاصی داشت، مخصوصاً #بچههای کوچک در خانه واقعاً او را دوست داشتند.
🍃🌷🍃
حتی #یک نفر را سراغ نداریم که یک #بدی از او دیده باشد. دوست داشت همیشه همه #اعضای خانواده دور هم #جمع باشند و با هم #خوب باشند.همه #دوستش داشتند.
🍃🌷🍃
در#سوریه ابتدا #خمپاره نزدیک #او میخورد و #ترکشی به #بدن #او #اصابت میکند و بهخاطر #جراحت زیاد در نزدیکی #حلب به #شهادت میرسد.
😭😭😭
🍃🌷🍃
به روایت از آقا کیومرث ،برادر بزرگتر#شهید:
خانواده ما همه اکثراً بچههای #جنگ هستند، من خودم هم نظامی بودم و خانواده ما با #فرهنگ #ایثار و #شهادت و #جهاد #مأنوس بوده است.
به همین دلیل برای همه ما حل شده بود که کسی مثل #یدالله به موضوعاتی مثل #دفاع مقدس #علاقهمند باشد و سراغ مباحثی همچون #سوریه و #دفاع از حرم برود.
🍃🌷🍃
عشق عجیبی به #ولایت داشت و #عاشق #حضرت آقا بودند و #گوش به فرمان ایشان.
🍃🌷🍃
#برادر#شهیدم ، پیش همه خانواده چه دور و چه نزدیک یک #محبوبیت خاصی داشت، مخصوصاً #بچههای کوچک در خانه واقعاً او را دوست داشتند.
🍃🌷🍃
حتی #یک نفر را سراغ نداریم که یک #بدی از او دیده باشد. دوست داشت همیشه همه #اعضای خانواده دور هم #جمع باشند و با هم #خوب باشند.همه #دوستش داشتند.
🍃🌷🍃
در#سوریه ابتدا #خمپاره نزدیک #او میخورد و #ترکشی به #بدن #او #اصابت میکند و بهخاطر #جراحت زیاد در نزدیکی #حلب به #شهادت میرسد.
😭😭😭
🍃🌷🍃
🌏 #آن_سوی_مرگ قسمت پنجم
🔻چیزی نگذشت که #احساس نمودم دو نفر، یکی خوش صورت و دیگری بسیار زشت در راست و چپِ سر من نشستهاند و دارند #اعضای مرا از پا تا به سر هر یک را جداگانه بو میکشند و چیزهایی در طوماری که در دست دارند مینویسند و بعضی از اعضا را از قبیل #دل و چشم و زبان و گوش را چند بار بو میکشند و با هم صحبت میکنند پس از آن در طومار ثبت میکنند و من حرکتی به خود نمیدادم که نفهمند من بیدارم ولی در نهایت #وحشت بودم.
🔻از جدیت آنها در #تفتیش، فهمیدم که زشتیها و زیباییهای مرا ثبت میکنند و آن خوش صورت، #خیرخواه من بود چون در آن گفتگویی که با هم داشتند معلوم بود نمیگذارد بعضی از زشتیها ثبت شود به عذر اینکه #توبه کردهام یا فلان عمل نیک آن گناه را از بین برده و یا آن را زیبا و نیکو کرده؛ همچون اکسیر که مس را #طلا نماید و من از این جهت او را دوست داشتم.
🔻پس از ثبت تمامی کارها، دیدم آن #طومار نوشته را لوله کرده و آویزان گردنم کردند و پس از آن قفسهای #آهنین آوردند که به اندازه بدن من بود و مرا در میان او جا دادند و پیچ و مهرهای که داشت پیچیدند! کم کم آن #قفسه تنگ میشد به حدی که مرا در فشار انداخت، نفسم قطع شد و نتوانستم دادی بزنم و آنها با عجله تمام پیچ و مهره ها را میپیچیدند تا آن قفسه که گنجایش #بدن مرا داشت به قدر سماور کوچکی باریک شد و استخوان هایم همگی خرد شد و در هم شکست و #روغن من که به صورت نفت سیاه بود از من گرفته شد و من بیهوش شده بودم و نمیفهمیدم...
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
#شهید مدافع امنیت، عباس خالص میر
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۴۴# در شهر زابل، استان سیستان و بلوچستان متولدشد.
در سال ۱۳۶۳# به #استخدام #ژاندارمری سابق در آمد، #مدرک تحصیلی اس #دیپلم بود و در شهر زاهدان سکونت داشت.
🍃🌷🍃
#۵ فرزند بودند، سه برادر و دو خواهر، بعد از #برادر #شهیدش،#شهید موسی خالص میر که از #جانبازان جنگ تحمیلی بود، #فرزند #دوم خانواده شان بود.
🍃🌷🍃
ایشان#متاهل بود، سال ۱۳۶۵# ازدواج کرد، ۳ فرزند به یادگار دارد، دو پسر و یک دختر .
🍃🌷🍃
ایشان #خوش اخلاق، #مهربون و #خوش برخورد بود، به #حسن خلق و #برخورد با #خانواده و #آشنایان #زبانزد بود و #احترام به #اعضای خانواده از #سفارشاتش بود.
🍃🌷🍃
ایشان یکی از #مسئولین #برگزاری #مراسم در #هیئت بود، و در روزهای آخر هم در این امر #تلاش داشت تا جایی که با زبان #روزه به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
به روایت از پسر بزرگ #شهید :
#پدرم در #روزهای #آخر عمر پربرکت شون گویی خبر از شهادت شون داشتند و به همه ی افرادی که #میشناخت و بهشون #کارهایی که #سپرده بود و قرار بود، #سفارش و #یادآوری کردند.
🍃🌷🍃
از همه ی #اعضای خانواده و #آشنایان #خداحافظی نموده و از همه #حلالیت طلب کردند.😭
🍃🌷🍃
#پدرم در شهر #نجف و #بارگاه ملکوتی
#حضرت علی علیهالسلام🌷 در #شب های قدر در حال #مناجات و #عزاداری بودند که انگار #بهشون #الهام شده که در این #سال در #ماه رمضان راستی #مهمان #خدا🤍شدند.
😭😭
🍃🌷🍃
همیشه از #شهید بزرگوار #صیاد شیرازی بعنوان #الگوی #زندگی و #کاری خود #یاد میکردند و از #تعدادی #همرزمان خود در #زمان #جنگ تحمیلی #خاطراتی را #تعریف میکردند.
🍃🌷🍃
از جمله #فرمانده #شهید #حاج قاسم میرحسینی #جانشین #لشکر ۴۱#ثارالله که از این #شهید بزرگ #سردار #شهید حاج قاسم سلیمانی نیز #بارها #نامبرده بودند.
🍃🌷🍃
در #وصیت نامه ی خود #تاکید #فراوان به #احترام به #والدین داشته و نوشته اند که #بهشت بر کسانی که برای #پدر و #مادر خود #احترام و #ارزش قائل نشوند #جایی #ندارد.
🍃🌷🍃
به روایت از برادر#شهید :
#عمليات والفجر۸ بود که بر اثر #بمباران شيميايي دشمن تعدادي از #رزمندهها زير آوار ماندند اما #حسینعلی بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچهها رفت.
🍃⚘🍃
من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجيها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد.
🍃⚘🍃
و چون #تمام صورت #حسينعلي سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند.
#مصدوميت #حسين از #ناحيه چشم بيشتر از ديگر #اعضاي بدنش بود اما باز #ميخنديد.😭
🍃⚘🍃
و در حاليکه نگرانش بودم و به #استقامت او در برابر #آزمايشهاي الهي #غبطه ميخوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به #صبوري دعوت می کرد و می گفت: «اينها #نعمتهاي الهي هستند، از اين #نعمتها #استفاده کنيد.😔
🍃⚘🍃
پزشک معالج براش #شش ماه استراحت تجويز کرد ولي #حسينعلي که توان ماندن در شهر را نداشت #يک ماه بعد عازم #جبهه شد.
🍃⚘🍃
به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در #جبهه #کفشهاي رزمندگان را #واکس ميزنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه #عجله او براي بازگشت و انجام اين کار #تعجب ميکردند.
🍃⚘🍃