بار آخر به مادرش گفت ،آرزوی می کنم شما آمین بگو گفت: دوست دارم مرگم #شهادت باشه، نه در بستر، برایم دعا کن که به مرگ طبیعی نمیرم. هنوز جمله ام تمام نشده بود که آمین مادرم بلند شد.
🍃⚘🍃
در همان مدت کوتاه به خاطر #مهارت نقطه ای و دقیق در #تیراندازی ایشان به #سمت #آرپی جی زن گردان #حضرت قاسم (ع)⚘#لشکر سیدالشهدا (ع) ⚘ انتخاب کردند، در حالی که تنها #۱۷ سال سن بیش تر نداشت.
🍃⚘🍃
ایشان یک خصلت دیگری هم داشت، اینکه به #تیپ و #ظاهرش بسیار #اهمیت می داد. حواسش به خط اتوی شلوارش بود. موهایش همیشه شانه زده و پوتین هایش هم واکس زده بود. در واقع
یک #آرپی چی زن #خوش تیپ لقب گرفته بود.
🍃⚘🍃
يكي از #نمونههاي بارز #مأموريتها در سال 73 #درگيري با ضد انقلاب در شهر #اشنويه بود كه منجر به #هلاكت تعدادي از #ضد انقلابيون بود وبراي #چندمين بار در اين #عمليات ایشان #مجروح شد.
🍃🌷🍃
تا سال 1376# در #لشكر 3 با اجراي چندين #طرح #عملياتي از جمله طرح ا#نسداد مرز و #تهيه طرحهاي #مبارزه با قاچاقچيان با #حفظ سمت، #مسئوليت #بازرسي قرارگاه #حمزه را پذيرفت.
🍃🌷🍃
#سركشي به #خانوادههاي #شهدا و #ايثارگر و #جانباز و #پاسدار را در #اروميه نيز مانند ديگر شهرهاي محل #خدمتش آغاز كرد.
🍃🌷🍃
ایشان هنگام #سركشي از #خانوادهها با تمام #اعضاي خانواده صحبت ميكرد و با #صبر و #حوصله فراوان به #حل و فصل #مشكلات آنها ميپرداخت.
🍃🌷🍃
هنگام #سركشي براي يكايك #فرزندان #شهدا و #خانوادهها #هدايايي از قبيل اسباب بازي و لوازم التحرير به همراه ميبرد و باعث #خوشحالي #بچهها ميشد.
🍃🌷🍃
حتي به #دورترين #روستاهاي اروميه جهت #سركشي به #خانوادههاي #شهدا مراجعه ميكردم به نحوي كه ساعت 12#شب به بعد به منزلش باز ميگشت.
🍃🌷🍃
دوره كوتاه #خدمت ایشان در سمت #فرماندهي #لشكر 3 نيروي مخصوص #حمزه سيد الشهدا🌷با تمام #صداقت و #خلوص ادامه داشت....
🍃🌷🍃
سرانجام ،#سردار سرتیپ پاسدار#شهید
#سعید قهاری سعید در تاريخ 4#اسفند 1385# در #اروميه و در #ارتفاعات جهنم دره #مرز بين #ايران و #تركيه در درگيري با #اشرار و #گروهك پژاك همراه با 14# تن ديگر از #پاسداران #لشكر3 به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
گلزار #شهدای شهر همدان.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 سردار سرتیپ پاسدار شهید
سعید قهاری سعید💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
ایشان #برادر #شهید هم بود.
#داداش اصغر و#داداش حسین ایشان از #شهدای دفاع مقدس هستند که هنوز هم #مفقودالاثر و #گمنام هستند.💔
🍃🌷🍃
با شروع #جنگ تحمیلی ، #حسین بهعنوان #سرباز پس از طی دوران آموزش نظامی به #جبهه جنگ اعزام شد که این #حضور، قریب به #۴ سال به طول میانجامد.
🍃🌷🍃
#حسین برادر ایشان توفیق یافت تا در طول #۴ سال در #سمتهای مختلف ضمن یاری #رزمندگان اسلام، دشمن متجاوز را به خاک سیاه بنشاند. #آخرین سمت او #فرماندهی تیپ بود و سرانجام در #بیست و پنجم اسفند ماه سال ۱۳۶۳#در #شرق دجله به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#اصغر #کوچکترین پسر خانواده شان بود. در بیست و یکمین روز مرداد ۱۳۴۵ در تهران متولد شد وقتی به #جبهه رفت، به زحمت سنش به ۱۵# سال میرسید.
🍃🌷🍃
مدتی در #کردستان بود و بعد مدتی هم در #لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)🌷 و مدتی هم در ل#شکر ۱۰ #سیدالشهدا (ع)🌷.با وجود سن کم، پا به پای ما برادران در #عملیاتهای بزرگ شرکت کرد.
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم رضا ایزدیار
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۴۷# در شهر کرج، محله حاجی آباد در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
مادرش از ابتدا استاد قرآن محله و پدرش با آن که کارگر کارخانه بود با تبعیت از پدربزرگشان به عنوان خادم مسجد در محله فعالیت داشتند.
🍃🌷🍃
ایشان #برادر #شهید هم هست.
#برادرش#داود ، برادر بزرگتر ایشان از #شهدای جنگ تحمیلی هستند.
🍃🌷🍃
#فرمانده پدافند هوایی #لشکر 10 #سیدالشهدا(ع)🌷 را برعهده داشت واز #رزمندگان #هشت سال #دفاع مقدس بود که برایش بازنشستگی و یک جانشینی #معنی نداشت.
🍃🌷🍃
متاهل بود و ۳ فرزند به یادگار دارد، ۲ پسر و ۱ دختر.
آقاجواد،آقا مرتضی وزینب خانم.
ایشان #برادر #شهید هم بود.
#داداش اصغر و#داداش حسین ایشان از #شهدای دفاع مقدس هستند که هنوز هم #مفقودالاثر و #گمنام هستند.💔
🍃🌷🍃
با شروع #جنگ تحمیلی ، #حسین بهعنوان #سرباز پس از طی دوران آموزش نظامی به #جبهه جنگ اعزام شد که این #حضور، قریب به #۴ سال به طول میانجامد.
🍃🌷🍃
#حسین برادر ایشان توفیق یافت تا در طول #۴ سال در #سمتهای مختلف ضمن یاری #رزمندگان اسلام، دشمن متجاوز را به خاک سیاه بنشاند. #آخرین سمت او #فرماندهی تیپ بود و سرانجام در #بیست و پنجم اسفند ماه سال ۱۳۶۳#در #شرق دجله به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#اصغر #کوچکترین پسر خانواده شان بود. در بیست و یکمین روز مرداد ۱۳۴۵ در تهران متولد شد وقتی به #جبهه رفت، به زحمت سنش به ۱۵# سال میرسید.
🍃🌷🍃
مدتی در #کردستان بود و بعد مدتی هم در #لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)🌷 و مدتی هم در ل#شکر ۱۰ #سیدالشهدا (ع)🌷.با وجود سن کم، پا به پای ما برادران در #عملیاتهای بزرگ شرکت کرد.
🍃🌷🍃
ولی ما را به #لشکر 10 دادند و اصرارهای ما به جایی نرسید و با هم رفتیم #گردان علی اکبر (ع)🌷 #لشکر10 #سیدالشهدا🌷
#او را به #گروهان نصر دادند و من را به دسته #ادوات.
😔
🍃🌷🍃
در #عملیات کربلای 1 با هم شرکت کردیم ،#علی به #شدت دچار #موج گرفتگی شد به طوری که #نمی تونست #آب بر #تن بزنه😔 چون #رعشه به تنش می افتاد این وضع مدتی ادامه یافت تا این که این مشکل کمتر شد.
🍃🌷🍃
در #عملیات کربلای 2 هم باز شرکت کردیم و بعد از #عملیات برگشتیم تهران و باز هم مهر ماه #برگشتیم #گردان.😊
🍃🌷🍃
همین روزها بود که یک #مانور بسیار سخت در اطراف منطقه #قلاجه اسلام آباد غرب برگزار کردیم و بعد از #مانور اومدیم تهران بعد از برگشتن من به #گردان متوجه شدم که #اون #ماموریت گرفته برای #گردان عمار و دیگر #او را ندیدم.
🍃🌷🍃
#20مهر تهران بودم که رفتم به راه آهن بلیط گرفتم برگردم #گردان که رفته بود #اندیمشک بعد از گرفتن بلیط در خیابان #مرتضی چیتگری را دیدم #دوست #امیر بود.
🍃🌷🍃
اون گفت از #امیر خبر داری ؟ گفتم نه . دارم می رم #منطقه ،گفت نرو،گفتم چرا؟
گفت #امیر #شهید شده و الان هم #پیکرش را آوردن تهران برو به خانواده اش خبر بده.😭😭
🍃🌷🍃
#دانش آموز #شهید دفاع مقدس #حسینعلی عالی
🍃⚘🍃
درسال ۱۳۴۶ در روستاي جهانيگر در شهر زابل در خانواده ای متدین و روستایی متولدشد.
ضمن #تحصيل در مدرسه به #ورزش #کشتي ميپرداخت هنوز کودک بود که #انقلاب به پيروزي رسيد و#جنگ آغاز شد.
در سن #۱۴ سالگي به #جبهههاي حق عليه باطل رفت و در #عملياتهاي #والفجر۸،#کربلاي یک و #کربلاي ۵ شرکت کرد.
🍃⚘🍃
#قابلیت ها و #دقت عملش #فرماندهان را واداشت تا #مسئوليت واحد #اطلاعات عمليات #لشکر ۴۱ ثارالله را به ایشان بسپارند و با آغاز #عمليات کربلاي ۵ #مسئوليت فرماندهي اطلاعات لشکر ۴۱ ثارالله و #مسئوليت محور را بر عهده گرفت.
🍃⚘🍃
حدود 150 متری با این #سكوها و #سیم خاردارها فاصله داشتیم كه سمت چپ ما محور#لشكر عاشورا لو رفت. چهار لولی كه روی سكوی روبروی ما بود تمام توجهش به #محور عاشورا جلب شد و چرخید و مرتب به همان سمت #تیراندازی میكرد.
ما هم از فرصت به دست آمده استفاده كردیم و خودمان را كشیدیم به سمت راست تا به #سیمهای خاردار برسانیم. هنوز 30 متری فاصله داشتیم كه عراقیها متوجه حضور ما شدند، آتش را به سمت ما گرفتند. همه هیجان زده داخل آب میدویدیم تا به #سیمها برسیم و عبور كنیم.
هنوز بچههای #تخریب فرصت #پاره كردن #سیمها را پیدا نكرده بودند كه #حسین خودش را روی #سیمها انداخت و فریاد میزد از روی من #رد شوید😭
🍃⚘🍃
مگر كسی میتوانست به خودش این اجازه را بدهد و #اولین نفری باشد كه از روی #حسین رد شود. 😭#حسین را همه دوستش داشتند و خیلی برایمان عزیز بود.😭
🍃⚘🍃
در ۱۰ تیرماه ۱۳۶۵
در عملیات کربلای یک
وقتی خمپاره در کنارش اصابت کرد
در لحظه شهادت به یارانش گفت:
« سلام مرا به امام برسانید و بگویید
صفرخانی دِین خود را به اسلام ادا کرد»
#شهید_علیاصغر_صفرخانی
#فرمانده_گردان_شهادت
#لشکر۲۷_حضرترسولﷺ
#ایشان در ۱۳ آبان ۱۳۶۴ به عنوان #مسئول ستاد #لشکر قدس گیلان منصوب شدو در #عملیات کربلای ۲ در #منطقه حاج عمران شرکت کرد . این #عملیات که در #ساعت دوازده شب ۹ شهریور ۱۳۶۵ انجام شد #گردانهای کمیل ، میثم و حمزه سیدالشهداء(ع)⚘ به سوی مواضع دشمن پیشروی کردند و در همان ساعات اولیه دشمن را در هم شکستند.
🍃⚘🍃
#فرمانده #گردان کمیل – برای هدایت نیروهای خود ، درخواست نیروهای کمکی کرد در حالی که بر اثر #اصابت گلوله مجروح شده بود . رضوانخواه با وجود #جراحت با #اقتدار گردان خود را در میان آتش دشمن به پیش میبرد که بار دیگر مورد #اصابت ترکش قرار گرفت و به #شهادت رسید.💔
🍃⚘🍃
پس از #درخواست #نیروی کمکی ، #فرماندهی لشکر به #شهید محمود قلی پور#ماموریت داد به سرعت# گردان مالک اشتر را که به عنوان #گردان پشتیبان آماده بود ، به خطوط درگیری اعزام کند.
🍃⚘🍃
#نیروهای کمکی را به خطوط درگیری اعزام کرد و پس از #اعزام گردان محل #ماموریت خود را ترک نکرده بودند که #سنگرشان در قله رفیع کدو ، مورد #اصابت گلوله #توپ قرار گرفت . در نتیجه ،ایشان به همراه #همرزمانش به #شهادت رسیدند و #پیکر#سردارشهید محمود قلی پور در اثر #انفجار
#تکه تکه شد.💔
🍃⚘🍃
#دانش آموز #شهید دفاع مقدس #حسینعلی عالی
🍃⚘🍃
درسال ۱۳۴۶ در روستاي جهانيگر در شهر زابل در خانواده ای متدین و روستایی متولدشد.
ضمن #تحصيل در مدرسه به #ورزش #کشتي ميپرداخت هنوز کودک بود که #انقلاب به پيروزي رسيد و#جنگ آغاز شد.
در سن #۱۴ سالگي به #جبهههاي حق عليه باطل رفت و در #عملياتهاي #والفجر۸،#کربلاي یک و #کربلاي ۵ شرکت کرد.
🍃⚘🍃
#قابلیت ها و #دقت عملش #فرماندهان را واداشت تا #مسئوليت واحد #اطلاعات عمليات #لشکر ۴۱ ثارالله را به ایشان بسپارند و با آغاز #عمليات کربلاي ۵ #مسئوليت فرماندهي اطلاعات لشکر ۴۱ ثارالله و #مسئوليت محور را بر عهده گرفت.
🍃⚘🍃
حدود 150 متری با این #سكوها و #سیم خاردارها فاصله داشتیم كه سمت چپ ما محور#لشكر عاشورا لو رفت. چهار لولی كه روی سكوی روبروی ما بود تمام توجهش به #محور عاشورا جلب شد و چرخید و مرتب به همان سمت #تیراندازی میكرد.
ما هم از فرصت به دست آمده استفاده كردیم و خودمان را كشیدیم به سمت راست تا به #سیمهای خاردار برسانیم. هنوز 30 متری فاصله داشتیم كه عراقیها متوجه حضور ما شدند، آتش را به سمت ما گرفتند. همه هیجان زده داخل آب میدویدیم تا به #سیمها برسیم و عبور كنیم.
هنوز بچههای #تخریب فرصت #پاره كردن #سیمها را پیدا نكرده بودند كه #حسین خودش را روی #سیمها انداخت و فریاد میزد از روی من #رد شوید😭
🍃⚘🍃
مگر كسی میتوانست به خودش این اجازه را بدهد و #اولین نفری باشد كه از روی #حسین رد شود. 😭#حسین را همه دوستش داشتند و خیلی برایمان عزیز بود.😭
🍃⚘🍃
دوران حضور ایشان در #لشكر 41 ثارالله ، بخش #اعظم زمان حضورش را در #جنگ شامل مي شد در ابتدا به عنوان #نيروي #زرهي و پس از گذشت مدت كوتاهي در اين قسمت با توجه به #موفقيتهايي كه در #ماموريتها كسب كرد به عنوان #مسئول #مخابرات #لشكر منصوب شد.
🍃🌷🍃
يكي از #دغدغه هاي مسئولين لشكر در زمان استقرار در يك منطقه ، #عدم استفاده از ارتباط #بي سيم و #جايگزيني دستگاه هاي با سيم و #برقراري ارتباط بود كه براي اين منظور از تلفن هاي صحرايي قورباغه اي استفاده مي شد.
براي اين كه #ارتباط بين مقرها برقرار شود نياز بود كه به همه ي اين #سنگرها سيم كشيده شود. براي اين منظور مشكلات زيادي به سبب كشيدن اين سيمها و از طرفي حجم زياد نيرويي كه لازم بود اين قرقره هاي سيم را روي زمين بكشند و تلفاتي كه در اين راه #مخابرات لشكر متحمل مي شد.
🍃🌷🍃
و پس از مدت كوتاهي هم بر اثر #انفجارات ناشي از #گلوله هاي خمپاره و بعضا #بمبارانها ، اين سيمها به سبب اينكه روي خاك بودند قطع ميشد ؛ اين #معضل ایشان را به #چاره انديشي واداشت،و نهايتا به اين نتيجه رسید كه اين كار را #مكانيزه كند.
🍃🌷🍃
🖋 #برگی_از_خاطرات
هر سفر زیارتی که میرفتم از خدا میخواستم حتی یک ثانیه بعد از آقا موسی نباشم. یاد زیارت #جامعه_کبیره که نذرش کردم افتادم. بارها در این دعا میخوانیم بأبي أنت و امي و .. دعای من مستجاب شده بود. جنس گریههایم بعد از #شهادت موسی حسابی فرق کرد.
از ناحیه گردن و پهلو ترکش خورده بود و میشد چهرهاش را دید. هیچ شکی نیست که مصیبت ما در برابر مصیبت آقا اباعبدالله (علیهالسلام) هیچ است. اما وقتی صورتش را دیدم همهاش این جمله #امام_حسین (علیهالسلام) بعد از شهادت حضرت #علیاکبر (علیهالسلام) بر زبانم جاری میشد؛ بعد از تو خاک بر سر این دنیا ....
اسم من را در گوشیاش پرتو فاطمه ذخیره کرده بود. وقتی پرسیدم چرا؟ گفت: «آخر ما شیعیان شعاعی از نور #حضرت_زهرا (سلامالله علیها) هستیم».
معرفی شهید دریک نگاه:🔰
سرگرد پاسدار مدافع حرم #موسی_جمشیدیان ✨✨
متولد :۶۲/۸/۲۸
شهادت :۹۴/۸/۱۴
#قلعه سفید ، نجف اباد #
فرزند دوم خانواده
دانشجو کارشناسی ارشد رشته جغرافیا # دانشگاه پیام نور اصفهان
محل خدمت :
#لشکر زرهی هشت نجف اشرف #
نحوه شهادت:اصابت موشک کرنت اسراییلی در سوریه
https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
دوران حضور ایشان در #لشكر 41 ثارالله ، بخش #اعظم زمان حضورش را در #جنگ شامل مي شد در ابتدا به عنوان #نيروي #زرهي و پس از گذشت مدت كوتاهي در اين قسمت با توجه به #موفقيتهايي كه در #ماموريتها كسب كرد به عنوان #مسئول #مخابرات #لشكر منصوب شد.
🍃🌷🍃
يكي از #دغدغه هاي مسئولين لشكر در زمان استقرار در يك منطقه ، #عدم استفاده از ارتباط #بي سيم و #جايگزيني دستگاه هاي با سيم و #برقراري ارتباط بود كه براي اين منظور از تلفن هاي صحرايي قورباغه اي استفاده مي شد.
براي اين كه #ارتباط بين مقرها برقرار شود نياز بود كه به همه ي اين #سنگرها سيم كشيده شود. براي اين منظور مشكلات زيادي به سبب كشيدن اين سيمها و از طرفي حجم زياد نيرويي كه لازم بود اين قرقره هاي سيم را روي زمين بكشند و تلفاتي كه در اين راه #مخابرات لشكر متحمل مي شد.
🍃🌷🍃
و پس از مدت كوتاهي هم بر اثر #انفجارات ناشي از #گلوله هاي خمپاره و بعضا #بمبارانها ، اين سيمها به سبب اينكه روي خاك بودند قطع ميشد ؛ اين #معضل ایشان را به #چاره انديشي واداشت،و نهايتا به اين نتيجه رسید كه اين كار را #مكانيزه كند.
🍃🌷🍃
ایشان سال 62#ازدواج كرد،و از #سپاه #خوزستان به #سپاه #مشهد #انتقالی گرفت،و بعد 4#ماه دوباره به #جبهه #اعزام و در#لشكر 5#پياده نصر واحد #اطلاعات عمليات #مشغول #خدمت شد و در #عملياتهای #والفجر 3، #والفجر 4 و #خيبر #شركت كرد.
🍃🌷🍃
درسال 65#برادر ایشان #علی اكبر سمائی در #جبهه #دار خوين به #شهادت رسیدند و به همين خاطر به مدت 9#ماه به #تربت حيدريه منتقل و #مسئوليت #بسيج #شهرستان #تربت حيدريه را #عهده دار شد.
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل #صلوات🌷}
🍃🌷🍃
ایشان از سال 64#تا سال 71# در #توپخانه 61 محرم در #جنوب و #غرب در #سمت های #فرمانده گردان ، #مسئول #اطلاعات و #عمليات و #جانشين ستاد #مشغول #خدمت بود.
🍃🌷🍃
و ایشان با توجه #استقرار #گروه #توپخانه در #تربت تا سال 77# در #تربت حيدريه ساكن بود و با #درخواست #سردار #شوشتری در سال 77# همراه با #نا امنی4#ساله #شرق كشور.
🍃🌷🍃
توسط طالبان و مزدوران سازمان سيا
ایشان #مسئوليت #فرماندهی #توپخانه لشكر 5نصر را به عهده گرفت. و #توان #توپخانه را از 1#گردان به 6#گردان #توپخانه #ارتقا داد.
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم محمود رادمهر
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۵۹/۹/۳# در شهرساری، استان مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
۴ فرزند بودند، ۴ برادر
ایشان فرزند اول خانواده بود.
🍃🌷🍃
ایشان در #سپاه ناحیه ساری و #لشکر 25 کربلا مشغول به کار بود،وبرادرانش، محمدرضا و مجتبی هم مانند خودش در #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی #حضور دارند و #خدمت میکنند.
🍃🌷🍃
بعد از پایان دبیرستان در #دانشگاه شرکت کرد ،از ابتدا دوست داشت در #نظام (ارتش یا سپاه) قبول بشود؛ حتی از سوم دبیرستان میخواست وارد #نظام شود.
🍃🌷🍃
در #دانشگاه #شهید ستاری پذیرفته شد و اتفاقا #رتبه خوبی هم داشت ولی شهریور همان سال دچار مشکل جسمی شد. در آن زمان در جوشکاری کارگر بود و زیر دستگاه جوش، اعصاب یک طرف صورت ایشان فلج شد.
سال بعد #بورسیه #دانشگاه #امام حسین🌷 شد و در #دانشگاه #علوم و فنون #دانشگاه اصفهان نیز پذیرفته و با #مدرک #فوق دیپلم از آنجا #فارغالتحصیل شد.
🍃🌷🍃
#دانشگاه #افسری از ایشان #تضمین #یکماهه خواست تا به کلاسها برسد، اما گفت نمیتونم چنین #تضمینی بدم و نهایتاً نتوانست به #دانشگاه #شهید ستاری برود.
🍃🌷🍃
ایشان برای #ادامه تحصیل در #رشته #جغرافیای #سیاسی در #دانشگاه امام حسین🌷 ساری پذیرفته شد و #لیسانس گرفت و در حین #تحصیل برای #اولین بار در #سپاه #بهشهر مشغول به #خدمت شد، پس از آن به #توپخانه #نکا منتقل و بعد در خود #لشکر و بعد هم در #پادگان قدس #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
#سپاه #تهران خیلی سعی کرد ایشان را در #مقام #استادی به #تهران #منتقل کند و سامکانات زیادی هم به ایشان #پیشنهاد کردند ولی نپذیرفت،چندین بار هم #پیشنهاد #دوره #دافوس به ایشان شد ولی #قبول #نکرد.
🍃🌷🍃
اصلا #دوست #نداشت کسی #بفهمد #پاسدار و#هیچ #تمایلی به رفتن #کلاسهای #آموزشی برای #کسب #درجه و #مقام #نشان #نمیداد.
🍃🌷🍃
#تکاور شهید جواد عبدی🍃⚘🍃
#شهید جواد عبدی متولد چهارده فروردین ماه سال۱۳۶۰ در خانهای باصفا و آغشته به عشق و نور الهی و ولایت در روستای «قزلجه کند» از توابع شهرستان قروه به دنیا آمد.
جواد سومین فرزند از یک خانوادۀ 8 نفره با یک برادر وچهارخواهر که پدرش کربلایی حسین زیر سایۀ حق، با درست کردن «سنگ پا» فرزندش را چون شیر بزرگ کرد.
#شهید جواد عبدی هیجدهم اسفندماه سال ۱۳۷۸ برای گذراندن دورۀ سربازی به لشکر ۸۱ زرهی سرپل ذهاب در استان کرمانشاه اعزام شد و خدمت سربازی را در تاریخ نهم مهرماه سال۱۳۸۰ به اتمام رساند.
پس از خاتمۀ خدمت سربازی ازآن جاکه برای حرکت و مبارزه به دنبال حجت شرعی بود، ضمن مشورت با بعضی افراد صاحبنظر در تاریخ پانزدهم دی ماه سال ۱۳۸۹ با عنوان بسیج به نیّت خدمت به میهن اسلامی و کسب رضای حقتعالی وارد #سپاه شد و در #لشکر 22 بیت المقدس شهرستان سنندج به عنوان #فرمانده تیم دوم تکاوری گروهان سوم مشغول به خدمت شد و در حفظِ آرامش شهر نقش برجستهای داشت.
🍃⚘🍃
ایشان در تاریخ پانزدهم فروردین ماه سال 1391 الی دهم بهمن ماه سال 1391 دورۀ آموزش تکاوری را در اصفهان سپری کرد.
به روایت از پسر بزرگ #شهید :
#پدرم در #روزهای #آخر عمر پربرکت شون گویی خبر از شهادت شون داشتند و به همه ی افرادی که #میشناخت و بهشون #کارهایی که #سپرده بود و قرار بود، #سفارش و #یادآوری کردند.
🍃🌷🍃
از همه ی #اعضای خانواده و #آشنایان #خداحافظی نموده و از همه #حلالیت طلب کردند.😭
🍃🌷🍃
#پدرم در شهر #نجف و #بارگاه ملکوتی
#حضرت علی علیهالسلام🌷 در #شب های قدر در حال #مناجات و #عزاداری بودند که انگار #بهشون #الهام شده که در این #سال در #ماه رمضان راستی #مهمان #خدا🤍شدند.
😭😭
🍃🌷🍃
همیشه از #شهید بزرگوار #صیاد شیرازی بعنوان #الگوی #زندگی و #کاری خود #یاد میکردند و از #تعدادی #همرزمان خود در #زمان #جنگ تحمیلی #خاطراتی را #تعریف میکردند.
🍃🌷🍃
از جمله #فرمانده #شهید #حاج قاسم میرحسینی #جانشین #لشکر ۴۱#ثارالله که از این #شهید بزرگ #سردار #شهید حاج قاسم سلیمانی نیز #بارها #نامبرده بودند.
🍃🌷🍃
در #وصیت نامه ی خود #تاکید #فراوان به #احترام به #والدین داشته و نوشته اند که #بهشت بر کسانی که برای #پدر و #مادر خود #احترام و #ارزش قائل نشوند #جایی #ندارد.
🍃🌷🍃
با شروع رسمی #جنگ تحمیلی، #سپاه کاشمر اعلام کرد برای اعزام #نیرو به #جبهه، #آماده شد اما #مسئولان اعزام افراد بالای ۱۸#سال را میپذیرفتند.
🍃🌷🍃
#سن ایشان #کم بود و #اصرار فایدهای نداشت بهصورت #قاچاقی و با #سماجت خاصی به #جبهه رفت، در #ماههای اول جنگ که تو #سوسنگرد بود توانست با #ادوات جنگی مختلف #آشنا بشود.
🍃🌷🍃
ایشان بیشتر از ۷۲#ماه در اکثر #عملیاتها با #مسئولیتهای مختلف از #خطشکن تا #فرمانده #فعالیت داشت.
🍃🌷🍃
داراي #تخصص در #گروه #تخریب بود و با #چاپ #کتابهایی در زمینه #جنگ و #خنثی کردن #مین و #انفجار و ... در زمینه #آموزش هم، به #همرزمانس #آموزش می داد.
🍃🌷🍃
بیش از ۱۳#طرح، #اختراع و #ابتکار نظامی از جمله «موشک ذوالفقار»، «آتشبار آر.پی.جی»، «سیم خارداربر هیدرولیکی» و موارد دیگر را در طول #جنگ تحمیلی ایشان به #ثبت رساند.
🍃🌷🍃
در بیشتر #رشتههای نظامی #سرآمد بود و بعدها در #کسوت #فرماندهی #تخریب چندین #تیپ و #لشگر و #قرارگاه از جمله #قرارگاه خاتمالانبیا(ص)🌷، #کربلا، #نجف اشرف، #لشکر امام علی(ع)🌷و #تیپ ۴۳ ویژه #پاسداران #آثار فراوانی از خود بر جای گذاشت.
🍃🌷🍃
#دانش آموز #شهید دفاع مقدس #حسینعلی عالی
🍃⚘🍃
درسال ۱۳۴۶ در روستاي جهانيگر در شهر زابل در خانواده ای متدین و روستایی متولدشد.
ضمن #تحصيل در مدرسه به #ورزش #کشتي ميپرداخت هنوز کودک بود که #انقلاب به پيروزي رسيد و#جنگ آغاز شد.
در سن #۱۴ سالگي به #جبهههاي حق عليه باطل رفت و در #عملياتهاي #والفجر۸،#کربلاي یک و #کربلاي ۵ شرکت کرد.
🍃⚘🍃
#قابلیت ها و #دقت عملش #فرماندهان را واداشت تا #مسئوليت واحد #اطلاعات عمليات #لشکر ۴۱ ثارالله را به ایشان بسپارند و با آغاز #عمليات کربلاي ۵ #مسئوليت فرماندهي اطلاعات لشکر ۴۱ ثارالله و #مسئوليت محور را بر عهده گرفت.
🍃⚘🍃
حدود 150 متری با این #سكوها و #سیم خاردارها فاصله داشتیم كه سمت چپ ما محور#لشكر عاشورا لو رفت. چهار لولی كه روی سكوی روبروی ما بود تمام توجهش به #محور عاشورا جلب شد و چرخید و مرتب به همان سمت #تیراندازی میكرد.
ما هم از فرصت به دست آمده استفاده كردیم و خودمان را كشیدیم به سمت راست تا به #سیمهای خاردار برسانیم. هنوز 30 متری فاصله داشتیم كه عراقیها متوجه حضور ما شدند، آتش را به سمت ما گرفتند. همه هیجان زده داخل آب میدویدیم تا به #سیمها برسیم و عبور كنیم.
هنوز بچههای #تخریب فرصت #پاره كردن #سیمها را پیدا نكرده بودند كه #حسین خودش را روی #سیمها انداخت و فریاد میزد از روی من #رد شوید😭
🍃⚘🍃
مگر كسی میتوانست به خودش این اجازه را بدهد و #اولین نفری باشد كه از روی #حسین رد شود. 😭#حسین را همه دوستش داشتند و خیلی برایمان عزیز بود.😭
🍃⚘🍃
در زمان #جنگ از #رزمندههای واحد تعاون بود، #رزمندههایی که در همان زمان هم #مسئولیت #برگرداندن #پیکر #شهدا را برعهده داشتند و اصلا این #وظیفه را #دین خود به #شهدا میدانست.
🍃🌷🍃
به روایت از روایتگر وراوی #شهدا،
آقای محمد احمدیان:
دل #حاج محمود
در آن سرزمینهای تفتیده جا مانده بود.😭😭
🍃🌷🍃
آشنایی من با #حاج محمود به سالهای ۷۳ و ۷۴ و #تفحص #شهدا بر میگردد. #حاج محمود در آن زمان به #عنوان #نیرو در #مناطق عملیاتی #حاضر شده بود و #شهید #غلامی،#مسئول #تفحص بود.
🍃🌷🍃
بعد از #آسمانی شدن #شهید #غلامی، #حاج محمود خیلی #جدی تر وارد #گود شد و به عنوان #مسئول #تفحص #شهدای #لشکر منصوب و از آن زمان به بعد ارتباط ما با یکدیگر بیشتر شد.
🍃🌷🍃
اگرچه ارتباط ما بیشتر کاری بود و #تفحص و #شناسایی #شهدا و.. کلی ارتباط من با #حاج محمود به دلیل اینکه او اصفهانی بود و من هم اصفهانی، رنگ و بوی دیگری داشت.😭
🍃🌷🍃
#هم استانی بودن و هم #لشکری بودن، #علقههایی را بین ما ایجاد کرده بود و هر زمان که خستگی در وجود ما حاکم میشد به دیدن یکدیگر میرفتیم. من به شرهانی برای دیدن او میرفتم و او به اهواز برای دیدن من.😭😭
🍃🌷🍃