با آغاز #جنگ، تلاش برای حضور در میدان های نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از ایشان چهره ای #مخلص و #دلپذیر ساخته بود. در #موقعیتهای گوناگون و در #پستهای مدیریتی به خوبی #درخشید.
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۶۳# ایشان به #فرماندهی #سپاه#پاسداران #شهرستان سیرجان منصوب و در طول #دو سال #خدمت، #تحولات بسیار چشمگیری در #سطح شهر #سیرجان ایجادکرد مدتی هم در #کردستان بود.
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۶۴# در #عملیات «والفجر ۸» به دلیل #بمباران های شیمیایی دشمن بعثی از #ناحیه #کمر و #پا به #شدت #مجروح شد و در همین زمان #مسئولیت واحد #بسیج #سپاه #پاسداران استان #کرمان را #پذیرفت.
🍃🌷🍃
در #جبهه جنوب در منطقه #دشت عباس با #سمت #مسئول #تبلیغات لشکر ۴۱ ثارالله به #فرماندهی #شهید#حاج قاسم سلیمانی مشغول #فعالیت شد.
🍃🌷🍃
در #عملیات کربلای ۴ ایشان هم علاوه بر #سخنرانی، #کارهای ستادی و #تجهیز نیروها و #پشتیبانی و #خدمت رسانی و #هدایت آنها تا #منطقه عملیاتی #فعالیت های بسیار زیادی داشت.
🍃🌷🍃
#مسئولیتش در این عملیات تجهیز و هدایت قایق ها تا نزدیک منطقه عملیاتی «کربلای ۴» بود و از آنجا که این عملیات با سختی و دشواری روبرو شد مجبور به بازگشت به خرمشهر شد.
یکبار وقتی که یک قاچاقچی به او پیشنهاد #رشوه داده و نپذیرفته بود، در تعقیب و گریز با آن قاچاقچی با موتور زمین خورده و زانویش مجروح شده بود. بار دیگر هم حین #مأموریت مجروح شد😭
🍃🌷🍃
من از همکارش خواستم گوشی را به او بدهد. گفت: دستش بند است و پزشک دارد معالجهاش میکند. فهمیدم که اوضاع باید از دو بار قبلی وخیمتر باشد. سریع به بیمارستان رفتم😭😭
🍃🌷🍃
و فهمیدم که یکی از اراذل منطقه نواب با #پرتاب #نارنجک دستی به طرف #هادی باعث شده که #سمت راست صورتش از بین برود.😭 طوری که #چشمش تخریب شده و #کلاه کاسکتش چنان از هم پاشیده بود که تنها یک کف دست از آن بر جای مانده بود.😭😭
🍃🌷🍃
برادرم ۲۸ دی ماه ۱۳۹۲# عقد کرد و درست #دو ماه بعد ۲۸ اسفندماه ۹۲ #مجروح شد و به #کما رفت. فقط #دو ماه دوران #تأهل را تجربه کرد. بعد هم دو ماهی در #کما بود و نهایتاً ۲۴ اردیبهشت ماه ۹۳# به #شهادت رسید.😭😭😭
🍃🌷🍃
با گذشت ایام، به دنبال محیط بزرگتری بود لذا با اصرار، پدر را راضی کرد تادر اردبیل خانه ای بخرند.
ایشان با بقیه برادرانش خیلی فرق داشت، از نظر #درستی و #اسلام خواهی، #اخلاق و #معرفت از همه #مقدم بود، از #بی نماز ها، افرادی که #غیبت می کردند و #تهمت می زدند، بدش می آمد.
🍃🌷🍃
به همراه #برادرانش در #تظاهرات شرکت می کرد ،زمان #پیروزی انقلاب #سی و پنج سال داشت ،#همراه افرادی بود که به #شهربانی حمله کردند و در #دستگیری یکی از عوامل رژیم #شرکت داشت.
🍃🌷🍃
بعد از #پیروزی انقلاب به #بسیج پیوست و حدود #چهار سال #بدون #دریافت حقوق #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
با #شروع #جنگ تحمیلی در آستانه ۴۰#سالگی قرار داشت، به #جبهه رفت، در طول #پنج سال #اکثر اوقات خود را در #جبهه بود وبه "حبیب ابن مظاهر" #شهرت یافته بود.
🍃🌷🍃
#سمت #فرماندهی #گردان انصار و #فرماندهی#گردان 72 ثارالله –#جمعی لشکر 31 عاشورا–و همچنین #مسئولیت #تعاون لشکر را به عهده داشت.
🍃🌷🍃
بار آخر به مادرش گفت ،آرزوی می کنم شما آمین بگو گفت: دوست دارم مرگم #شهادت باشه، نه در بستر، برایم دعا کن که به مرگ طبیعی نمیرم. هنوز جمله ام تمام نشده بود که آمین مادرم بلند شد.
🍃⚘🍃
در همان مدت کوتاه به خاطر #مهارت نقطه ای و دقیق در #تیراندازی ایشان به #سمت #آرپی جی زن گردان #حضرت قاسم (ع)⚘#لشکر سیدالشهدا (ع) ⚘ انتخاب کردند، در حالی که تنها #۱۷ سال سن بیش تر نداشت.
🍃⚘🍃
ایشان یک خصلت دیگری هم داشت، اینکه به #تیپ و #ظاهرش بسیار #اهمیت می داد. حواسش به خط اتوی شلوارش بود. موهایش همیشه شانه زده و پوتین هایش هم واکس زده بود. در واقع
یک #آرپی چی زن #خوش تیپ لقب گرفته بود.
🍃⚘🍃
با آغاز #جنگ، تلاش برای حضور در میدان های نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از ایشان چهره ای #مخلص و #دلپذیر ساخته بود. در #موقعیتهای گوناگون و در #پستهای مدیریتی به خوبی #درخشید.
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۶۳# ایشان به #فرماندهی #سپاه#پاسداران #شهرستان سیرجان منصوب و در طول #دو سال #خدمت، #تحولات بسیار چشمگیری در #سطح شهر #سیرجان ایجادکرد مدتی هم در #کردستان بود.
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۶۴# در #عملیات «والفجر ۸» به دلیل #بمباران های شیمیایی دشمن بعثی از #ناحیه #کمر و #پا به #شدت #مجروح شد و در همین زمان #مسئولیت واحد #بسیج #سپاه #پاسداران استان #کرمان را #پذیرفت.
🍃🌷🍃
در #جبهه جنوب در منطقه #دشت عباس با #سمت #مسئول #تبلیغات لشکر ۴۱ ثارالله به #فرماندهی #شهید#حاج قاسم سلیمانی مشغول #فعالیت شد.
🍃🌷🍃
در #عملیات کربلای ۴ ایشان هم علاوه بر #سخنرانی، #کارهای ستادی و #تجهیز نیروها و #پشتیبانی و #خدمت رسانی و #هدایت آنها تا #منطقه عملیاتی #فعالیت های بسیار زیادی داشت.
🍃🌷🍃
#مسئولیتش در این عملیات تجهیز و هدایت قایق ها تا نزدیک منطقه عملیاتی «کربلای ۴» بود و از آنجا که این عملیات با سختی و دشواری روبرو شد مجبور به بازگشت به خرمشهر شد.
مدت دو ماه در منطقه سرپل ذهاب بود . در این منطقه ۱#۲ نفر از #همرزمان #صمیمی خود را از دست داد اما ایشان از #سقوط #پادگان ابوذر جلوگیری کرد . از #۲۶ آذر ۱۳۵۹ تا #۷ فروردین ۱۳۶۰ در واحد آموزش #سپاه مشغول #خدمت بودکه طی #مأموریتی ، #فرماندهی پادگان #شهید رجایی چالوس را به عهده گرفت و در مدت کوتاهی این #پادگان را #سامان بخشید.
🍃⚘🍃
ایشان پس از مدتی به عنوان #مسئول گروه #ضربت عملیات ، راهی جنگلهای آمل شد و در #سرکوبی عناصر اتحادیه کمونیستها #نقش مهمی ایفا کرد . به دنبال آن به #فرماندهی #عملیات جنگلهای گیلان انتخاب شد. در سن ۲۸ سالگی به اصرار مادرش تصمیم به ازدواج گرفت.
🍃⚘🍃
در #۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ طی حکمی به #سمت #مسئول واحد #عملیات #سپاه پاسداران رشت منصوب شد . پس از ماهها فعالیت در این واحد در #۶ اسفند ۱۳۶۰ از سمت خود #استعفا داد . و گفت در صورت #موافقت فرماندهی مبنی بر رفتن به #جبهه حق علیه باطل از مسئولیت خود #استعفا مینمایم .
🍃⚘🍃
در #۲۰ اردیبهشت همان سال در حالی که در #جبهه های نبرد حضور داشتم #دومین فرزندش به دنیا آمد از طریق تماس تلفنی از حال فرزندش آگاه شد و نامش را صدیقه گذاشت.
🍃⚘🍃
ایشان سال 62#ازدواج كرد،و از #سپاه #خوزستان به #سپاه #مشهد #انتقالی گرفت،و بعد 4#ماه دوباره به #جبهه #اعزام و در#لشكر 5#پياده نصر واحد #اطلاعات عمليات #مشغول #خدمت شد و در #عملياتهای #والفجر 3، #والفجر 4 و #خيبر #شركت كرد.
🍃🌷🍃
درسال 65#برادر ایشان #علی اكبر سمائی در #جبهه #دار خوين به #شهادت رسیدند و به همين خاطر به مدت 9#ماه به #تربت حيدريه منتقل و #مسئوليت #بسيج #شهرستان #تربت حيدريه را #عهده دار شد.
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل #صلوات🌷}
🍃🌷🍃
ایشان از سال 64#تا سال 71# در #توپخانه 61 محرم در #جنوب و #غرب در #سمت های #فرمانده گردان ، #مسئول #اطلاعات و #عمليات و #جانشين ستاد #مشغول #خدمت بود.
🍃🌷🍃
و ایشان با توجه #استقرار #گروه #توپخانه در #تربت تا سال 77# در #تربت حيدريه ساكن بود و با #درخواست #سردار #شوشتری در سال 77# همراه با #نا امنی4#ساله #شرق كشور.
🍃🌷🍃
توسط طالبان و مزدوران سازمان سيا
ایشان #مسئوليت #فرماندهی #توپخانه لشكر 5نصر را به عهده گرفت. و #توان #توپخانه را از 1#گردان به 6#گردان #توپخانه #ارتقا داد.
🍃🌷🍃