eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
اول كه رفت ما هنوز بوديم اما بار دوم كه 26 94# رفت، ماه قبلش كرده بوديم. در و هشتمين روز هم به رسيد.😭 🍃🌷🍃 برخلاف بار اول، اين بار گفت كه قراره به بره😭 راستش من ابتدا مخالفت كردم. خب واقعاً دو ماه دوري از ايشان با توجه به اينكه از مي‌گذشت، بود.😭 🍃🌷🍃 هرچند زيادي مي‌رفت و پيش مي‌آمد كه من باشد. وقتي مخالفت من را ديد گفت آن دنيا جواب زينب(س)🌷را مي‌تواني بدهي؟😭 🍃🌷🍃 گفتم نه نمي‌توانم، 😭بعد ديگر نتوانستم هيچ حرفي بزنم. نمي‌توانستم مخالفتي بكنم چون پاي حسين(ع)🌷در ميان بود.😭😭 و رفت و......😭😭😭 🍃🌷🍃
همسر و مادر بزرگوار ایشان از اولین کسانی بودند که کنار پیکر حاضر می شوند.💔 🍃🌷🍃 تصویر از پیکر در معراج تهران، درروز دوشنبه دوم خرداد ماه. 🍃🌷🍃 سرانجام حسن صیاد خدایی هم در ساعت ۱۶ یکشنبه _یکم خردادماه_ در حوالی خیابان مجاهدین اسلام تهران توسط دو موتور سوار با شلیک گلوله وبه رسید. 🍃🌷🍃 # پیکر از تشییع باشکوهی که انجام شد در قطعه ۵۰ بهشت زهرا (سلام الله علیها)🌷 خاکسپاری شد در هادی طارمی حاج قاسم سلیمانی) 🍃🌷🍃
📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢📢      🌹روز عيد مباهله فراموش نشود.🌹 ❤️💚❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️💚❤️            🍃🌺سلام علیکم🌺🍃 شنبه ۲۲مرداد    روز 1- روز عید بزرگ مباهله♥💚♥ 2- سالروز بخشش انگشتر در رکوع💐 و نزول آیه ولایت"انما ولیکم.. " (آیه 55 مائده) 3- سالروز نزول آیه تطهیر🌷 و صدور حدیث شریف کساء در جریان مباهله🌹 4- سالروز نزول سوره مبارکه انسان، (هل اتی) در شان پنج تن آل عبا (علیهم السلام) می باشد.❤ این روز بزرگ رابه محضر قلب عالم امکان امام زمان (ارواحنا له الفداء)💚 وشیعیان و دوستداران اهلبیت (علیهم السلام)♥ درسرتاسرجهان تبریک و تهنیت باد.🌹 بسم الله❤💚❤ 🌺🍃 دوستان روز مباهله روز خیلی بزرگیه 🌷💚🌷 بقیه ی دوستانتون رو هم دعوت کنید به انجام اعمال این روز... حتما تو گروه ها بفرستید؛   تا بقیه هم  اطلاع بیابند؛ ‌ و ثواب جمع کنند. روزمباهله؛❤💚❤ ۱-غسل ۲-دورکعت نماز؛مثل نماز عید فطر ۳-خواندن دعای مباهله ۴-هفتاد بار استغفار ۵-صدقه دادن ۶-زیارت امیرالمومنین ۷-زیارت جامعه کبیره که از همه مناسب تر است... ❤امام رضا (علیه السلام) می فرماید: روزمباهله مزیتی است؛ که هیچ کس درآن براهلبیت (علیه السلام) پیشی نگرفته است .❤ التماس دعا مرا هم خیلی دعا کنید.🤲 🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃 https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
شنبه ها به می رفتیم. یک روز صبح از خواب بیدار شد و گفت : دیدم به رفته ام. قبل از راجمع کرد وگفت لازمش . میخوام ببرم و به مسجد   بدم.😭😭 🍃🌷🍃 صدای گریه یک نفر را شنیدم . صدا زدم و پرسیدم که  چه کسی دارد گریه می کند؟ در جواب گفت: من# محمد احمدی هستم (شماره مزارش را هم گفت) 🍃🌷🍃 به من گفت از ام بطلب و به بگو من را حلال کند .من در دوران کودکیم خیلی شیطنت کرده ام ... 🍃🌷🍃 همان روز به رفتیم تا از شویم . به همان که گفته بود رفتیم . کاملا بود.😭 🍃🌷🍃 به علت ای و که داشت به سر بزند ولی به من کرد که به بروم و بطلبم. 😭 🍃🌷🍃 را پیدا کردم و را به آنها دادم. گفتند به علت که دارد سال است به نرفته است.   این بوده.😭 🍃🌷🍃
به روایت از خواهر : ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام . که شروع شد بارونی به رفت و سال 61 رمضان به رسید.😭 🍃🌷🍃 پیکرش  هم تا 9 بود. خیلی برای ‏مان بود و خالی اش ما را بسیار می داد.😭😭 🍃🌷🍃 آرزو می کردیم که بعد از ، به ما عطا کند که دیگر خالی را در زندگی و طعم برادری را ؛ تا اینکه خدا را ما کرد. 🍃🌷🍃 ماهه بود که #بارونی را هم آوردند.خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد و به جای ، دیگری به ما داد که می توانست خالی او را برای‏ مان کند. 😭😭 🍃🌷🍃 سه سال قبل از اینکه به در بیاید، روزی با هم رفتیم ؛ سر بزرگمان . با صدای بلند داشتم سر می کردم.😭😭😭 🍃🌷🍃 گفت: خواهرم با بلند . کن که شده. می خواهد. کن این هم، مثل آن شود.😭 🍃🌷🍃
به خاطر اين در انجام و از طرفي سردار محمد نصراللهي (معاونت وقت ستاد لشكر) در منطقه ي والفجر8  در تاريخ 6/12/64 ، ستاد لشكر 41 ثارالله هم به ایشان سپرده شد. 🍃🌷🍃 پس از سال حضور مداوم در و از تمام و هاي دنيوي و نفس در مرداد ماه سال64# به سرزمين وحي رفت. 🍃🌷🍃 جواني خ خلق و بود . در بسيار پوش و كمتر نو مي پوشيدو هميشه سعي مي كرد كهنه و ساله خود را استفاده نماید. 🍃🌷🍃 در به و مثال بود. در هايش كساني كه به ديدارشان مي رفت و بودند. (هر چند مرخصي هاي ایشان بسيار كوتاه بود) از 72# ساعت. 🍃🌷🍃 در سن سالگي يعني در مهر ماه سال 1363# ازدواج کرد در شب اول ازدواجش مقدس را بر تن کرد و گفت واقعي من آن روزيست كه با همين و به برسد. 🍃🌷🍃
به روایت از خواهر : ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام . که شروع شد بارونی به رفت و سال 61 رمضان به رسید.😭 🍃🌷🍃 پیکرش  هم تا 9 بود. خیلی برای ‏مان بود و خالی اش ما را بسیار می داد.😭😭 🍃🌷🍃 آرزو می کردیم که بعد از ، به ما عطا کند که دیگر خالی را در زندگی و طعم برادری را ؛ تا اینکه خدا را ما کرد. 🍃🌷🍃 ماهه بود که #بارونی را هم آوردند.خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد و به جای ، دیگری به ما داد که می توانست خالی او را برای‏ مان کند. 😭😭 🍃🌷🍃 سه سال قبل از اینکه به در بیاید، روزی با هم رفتیم ؛ سر بزرگمان . با صدای بلند داشتم سر می کردم.😭😭😭 🍃🌷🍃 گفت: خواهرم با بلند . کن که شده. می خواهد. کن این هم، مثل آن شود.😭 🍃🌷🍃
به خاطر اين در انجام و از طرفي سردار محمد نصراللهي (معاونت وقت ستاد لشكر) در منطقه ي والفجر8  در تاريخ 6/12/64 ، ستاد لشكر 41 ثارالله هم به ایشان سپرده شد. 🍃🌷🍃 پس از سال حضور مداوم در و از تمام و هاي دنيوي و نفس در مرداد ماه سال64# به سرزمين وحي رفت. 🍃🌷🍃 جواني خ خلق و بود . در بسيار پوش و كمتر نو مي پوشيدو هميشه سعي مي كرد كهنه و ساله خود را استفاده نماید. 🍃🌷🍃 در به و مثال بود. در هايش كساني كه به ديدارشان مي رفت و بودند. (هر چند مرخصي هاي ایشان بسيار كوتاه بود) از 72# ساعت. 🍃🌷🍃 در سن سالگي يعني در مهر ماه سال 1363# ازدواج کرد در شب اول ازدواجش مقدس را بر تن کرد و گفت واقعي من آن روزيست كه با همين و به برسد. 🍃🌷🍃
بعد از آن متوجه شدم قبل از آمدن به منزل، شده بود و حتی هفته در (عج)♡بستری بود. لباس زیاد می‌پوشید که من متوجه این موضوع نشوم.😭 🍃🌷🍃 باری که گفت می‌خواهد به برود ۳ طول کشید تا برگردد. بار گفت، برای ۸۰۰ به یزد می‌برد که بعدا متوجه شدم با همان شد.😭 🍃🌷🍃 من ماهه باردار بودم که گاهی در خانه حرف را می‌زد. می‌گفت: شاید برای به آنجا بروم. زیاد جدی نگرفتم. گفتم می‌رود و یک هفته‌ای برمی‌گردد. 🍃🌷🍃 هفته بعد آمد و گفت: حکمم را زدند و باید بروم ! گفتم احمد! من حالم خوب نیست با این وضعیتم تنهایم نگذار. می‌گفت: زهرا من هم نگرانت هستم، اما تو را به زینب (س)🌷سپردم.😭 🍃🌷🍃 به رفت و بعد از سه ماه تماس گرفت. می‌گفت: زیادی را پیاده آمده تا بتواند تماس بگیرد. نگران من و بچه بود.😭 🍃🌷🍃 مردم گاهی می‌زدند که شوهرت چطور دلش آمد در شرایط بارداری تنهایت بگذارد. یک روز پیام داد که به خانه می‌آید. سریع رفتم خانه‌مان. 🍃🌷🍃
داشتم در آشپزخانه برنج می‌شستم که کلید انداخت و در باز شد. وقتی در را باز کرد دیدم صورتش انگار ۲۰ شده.😭😭😭 🍃🌷🍃 به در تکیه داد. همین طور مانده بودم. چند دقیقه همدیگر را نگاه کردیم بدون اینکه حرفی بزنیم، دلم از گرفته بود، کردم.😭 🍃🌷🍃 دستانم را گرفت و گفت: زهرا چیزی بگو دعوایم کن. می‌دانم در شرایط بدی تنهایت گذاشتم، اما اگر بدانی چه و دلخراشی در دیدم!😭 🍃🌷🍃 بار موقع رفتن گفت : به یزد می‌روم و موقع تولد دخترمان برمی‌گردم. هر لحظه امکان داشت بچه به دنیا بیاید. استرس داشتم.😭 🍃🌷🍃 وقتی می‌خواست برود خم شد پایم را بوسید. گفت: کن. 😭خندیدم و گفتم رفتن که حلال کردن نمی‌خواهد. مگر چه کار کردی؟ باشد حلالت کردم.😭 🍃🌷🍃 جلوی سالن پذیرایی ایستاده بودم. به دیوار حیاط تکیه داده بود. دقیقه فقط کرد😭 و نزد.😭 یک دفعه در را باز کرد و . دیدم با دست را پاک می‌کند. از کوچه دور شد. 😭😭 🍃🌷🍃
ایشان شد که ماه بعد در «اثریا» ی حلب به رسید.😭😭 🍃🌷🍃 در ، گرفت و گفت نمی تواند به بیاید، قرار شد ما برای دیدن ایشان به برویم که قبل از رفتن ما به رسید و ما در با ایشان کردیم.😭😭 🍃🌷🍃 برای که می خواست به شود،  خواهرشون ازشون خواست که از رفتن منصرف شود، گفتند: «الان باید به کمک سوری ها برویم. بچه هایشان در خطر هستند. اهل بیت🌷  و بچه های سوری در خطر هستند و من نمی توانم آرام در خانه ام بنشینم.» 🍃🌷🍃 تعریف می کنند که در «اثریا» قسمتی بوده که دشمن نباید آن را تصرف می کرد. سلیمانی به همراه به آنجا می رود که بعدا از آنها، انصاری که بعد از سلیمانی به رسید، را به رساند. 🍃🌷🍃 با داعشی ها پیش می آید و سلیمانی به# شهادت می رسد.😭 ابتدا به و دیگری به می کند. 😭😭 🍃🌷🍃
داعشی ها می خواستند سلیمانی را بیاورند و روی آن بدهند. انصاری و که بودند به می کنند و به را به می آورند.😭 🍃🌷🍃 ای هم می شوند اما را کنند. بر اثر و ها سلیمانی، به جز ، ها در بدن می شد. 😭 🍃🌷🍃 برای آن که دلمان کمی شود، یکی از های مان رابه سلیمانی کرده ایم. شخصی و مانند ، ، ،♡، های ایشان را آنجا گذاشته ایم.😭 🍃🌷🍃 در های را به زده ایم. و شلوارهای نو ایشان را های خود در گذاشته ام زیرا می کنم است.😭 🍃🌷🍃
جاویدالاثر مدافع حرم محمد رضا ( علی ) بیات 🍃⚘🍃 در تاریخ  ۱۳۶۵/۱۱/۷  در تهران محله فلاح در خانواده اے متدین ومذهبے  متولد شد. تنها فرزند خانواده  بود. ۳۰ ساله و مجرد 🍃⚘🍃 از آنجا ڪه پدرشان دوست داشتند اسم پسرشان  محمد باشد  نامش را محمدرضا گذاشتند ولے دوستانش ایشان را علے صدا مے زدند. ایشان  دو سال مانده به پایان جنگ به دنیا آمد . خیلے دوست داشت در مسجد فعالیت ڪند . ساله بود ڪه مڪبر مسجد شد. 🍃⚘🍃 ڪودک آرامے بود ڪه روز‌هاے ابتدایے عمرش با روز‌هاے اوج جنگ تحمیلے عراق مصادف شد ، زمانے لب به سخن گشود ڪه جنگ تموم شده بود ، اما این پایانے برایش نبود. از ڪودڪے همراه پدرش به مسجد می‌آمد و مڪبر بود. سال بیش‌تر نداشت ڪه عضو بسیج شد  در فعالیت‌ها و ایست‌هاے شبانه حضور فعالے داشت . ڪمے ڪه سنش بالاتر رفت ، مداح هیئت شد ، ادامه تحصیلات نتوانست ایشان را از هدفش دور ڪند ، و در همه زمینه‌ها مهارت ڪسب ڪرد . فعالیت‌هاے عملیاتے ، عقیدتے ، دینے و سیاسے بسیارے انجام می‌داد و در فتنه حضور فعالے داشت. 🍃⚘🍃
همیشه مے گفت باشید و براے اشخاص ڪار نڪنید . همه ڪارش براے ♡بود . دوستانش یک چیزهایے مے گفتند ڪه باورم نمے شد. بعد ڪسانے به من مراجعه ڪردند و از خوبے هاے گفتند ڪه مثلا معتادے را نجات داده است . برنامه تولدے در بهشت زهرا (س)⚘ گرفتیم ، ڪسے خبر داد به خواب ما آمده و همین باعث شد تا همه برنامه هاے جشن را تقبل ڪنند. 🍃⚘🍃 ماه رمضان خدمت انقلاب♡ رسیدیم ، من به ایشان گفتم جانم به قربان شما هیچے از شما نمے خواهیم و ادعایے نداریم جانمان فداے حضرت زینب (س)⚘ ، تنها خواسته اے دارم و اینڪه مزارے در بهشت زهرا (س)⚘ به ما بدهید ڪه پنجشنبه ها آنجا برویم و درد دل ڪنیم . چند روز بعد از ماه رمضان براے دعوت در برنامه خندوانه تماس گرفتند . توضیح دادند شهید بهزیستے هستند ڪه پدر و مادر نداشته اند و از ما ڪه هنوز پیڪر پسرمان برنگشته خواستند تا این را فرزند خودمان ڪنیم . چند خانواده بودیم ڪه به هر ڪداممان یک فرزند دادند و....... 🍃⚘🍃
، علیرضا محمودی پارسا ، دفاع مقدس🍃⚘🍃 در کودکی نماز خواندن را یادگرفت،ودر ۶ سالگی وارد مدرسه شد،کلاس اول ابتدایی بود که به رجایی شهر کرج عزیمت کردند،کلاس چهارمش هم زمان بودباشروع انقلاب اسلامی وبا توجه به سنش درصحنه حضور داشت. 🍃⚘🍃 نور درچهره اش ازهمان اول زندگی نمایان بود.درکودکی با ، و اش به مسائل دین ومکتب ،همه رومتوجه خودش می کرد. 🍃⚘🍃 درروز ۲۳ تیرماه سال ۱۳۴۸  درشهرکرج متولدشد،بااین که فقط بیشترنداشت باآغازحمله نظامی عراق به کشورش باردر کردستان حضورپیداکرد. 🍃⚘🍃
اول كه رفت ما هنوز بوديم اما بار دوم كه 26 94# رفت، ماه قبلش كرده بوديم. در و هشتمين روز هم به رسيد.😭 🍃🌷🍃 برخلاف بار اول، اين بار گفت كه قراره به بره😭 راستش من ابتدا مخالفت كردم. خب واقعاً دو ماه دوري از ايشان با توجه به اينكه از مي‌گذشت، بود.😭 🍃🌷🍃 هرچند زيادي مي‌رفت و پيش مي‌آمد كه من باشد. وقتي مخالفت من را ديد گفت آن دنيا جواب زينب(س)🌷را مي‌تواني بدهي؟😭 🍃🌷🍃 گفتم نه نمي‌توانم، 😭بعد ديگر نتوانستم هيچ حرفي بزنم. نمي‌توانستم مخالفتي بكنم چون پاي حسين(ع)🌷در ميان بود.😭😭 و رفت و......😭😭😭 🍃🌷🍃
، علیرضا محمودی پارسا ، دفاع مقدس🍃⚘🍃 در کودکی نماز خواندن را یادگرفت،ودر ۶ سالگی وارد مدرسه شد،کلاس اول ابتدایی بود که به رجایی شهر کرج عزیمت کردند،کلاس چهارمش هم زمان بودباشروع انقلاب اسلامی وبا توجه به سنش درصحنه حضور داشت. 🍃⚘🍃 نور درچهره اش ازهمان اول زندگی نمایان بود.درکودکی با ، و اش به مسائل دین ومکتب ،همه رومتوجه خودش می کرد. 🍃⚘🍃 درروز ۲۳ تیرماه سال ۱۳۴۸  درشهرکرج متولدشد،بااین که فقط بیشترنداشت باآغازحمله نظامی عراق به کشورش باردر کردستان حضورپیداکرد. 🍃⚘🍃
بعد از آن متوجه شدم قبل از آمدن به منزل، شده بود و حتی هفته در (عج)♡بستری بود. لباس زیاد می‌پوشید که من متوجه این موضوع نشوم.😭 🍃🌷🍃 باری که گفت می‌خواهد به برود ۳ طول کشید تا برگردد. بار گفت، برای ۸۰۰ به یزد می‌برد که بعدا متوجه شدم با همان شد.😭 🍃🌷🍃 من ماهه باردار بودم که گاهی در خانه حرف را می‌زد. می‌گفت: شاید برای به آنجا بروم. زیاد جدی نگرفتم. گفتم می‌رود و یک هفته‌ای برمی‌گردد. 🍃🌷🍃 هفته بعد آمد و گفت: حکمم را زدند و باید بروم ! گفتم احمد! من حالم خوب نیست با این وضعیتم تنهایم نگذار. می‌گفت: زهرا من هم نگرانت هستم، اما تو را به زینب (س)🌷سپردم.😭 🍃🌷🍃 به رفت و بعد از سه ماه تماس گرفت. می‌گفت: زیادی را پیاده آمده تا بتواند تماس بگیرد. نگران من و بچه بود.😭 🍃🌷🍃 مردم گاهی می‌زدند که شوهرت چطور دلش آمد در شرایط بارداری تنهایت بگذارد. یک روز پیام داد که به خانه می‌آید. سریع رفتم خانه‌مان. 🍃🌷🍃
داشتم در آشپزخانه برنج می‌شستم که کلید انداخت و در باز شد. وقتی در را باز کرد دیدم صورتش انگار ۲۰ شده.😭😭😭 🍃🌷🍃 به در تکیه داد. همین طور مانده بودم. چند دقیقه همدیگر را نگاه کردیم بدون اینکه حرفی بزنیم، دلم از گرفته بود، کردم.😭 🍃🌷🍃 دستانم را گرفت و گفت: زهرا چیزی بگو دعوایم کن. می‌دانم در شرایط بدی تنهایت گذاشتم، اما اگر بدانی چه و دلخراشی در دیدم!😭 🍃🌷🍃 بار موقع رفتن گفت : به یزد می‌روم و موقع تولد دخترمان برمی‌گردم. هر لحظه امکان داشت بچه به دنیا بیاید. استرس داشتم.😭 🍃🌷🍃 وقتی می‌خواست برود خم شد پایم را بوسید. گفت: کن. 😭خندیدم و گفتم رفتن که حلال کردن نمی‌خواهد. مگر چه کار کردی؟ باشد حلالت کردم.😭 🍃🌷🍃 جلوی سالن پذیرایی ایستاده بودم. به دیوار حیاط تکیه داده بود. دقیقه فقط کرد😭 و نزد.😭 یک دفعه در را باز کرد و . دیدم با دست را پاک می‌کند. از کوچه دور شد. 😭😭 🍃🌷🍃
ایشان شد که ماه بعد در «اثریا» ی حلب به رسید.😭😭 🍃🌷🍃 در ، گرفت و گفت نمی تواند به بیاید، قرار شد ما برای دیدن ایشان به برویم که قبل از رفتن ما به رسید و ما در با ایشان کردیم.😭😭 🍃🌷🍃 برای که می خواست به شود،  خواهرشون ازشون خواست که از رفتن منصرف شود، گفتند: «الان باید به کمک سوری ها برویم. بچه هایشان در خطر هستند. اهل بیت🌷  و بچه های سوری در خطر هستند و من نمی توانم آرام در خانه ام بنشینم.» 🍃🌷🍃 تعریف می کنند که در «اثریا» قسمتی بوده که دشمن نباید آن را تصرف می کرد. سلیمانی به همراه به آنجا می رود که بعدا از آنها، انصاری که بعد از سلیمانی به رسید، را به رساند. 🍃🌷🍃 با داعشی ها پیش می آید و سلیمانی به# شهادت می رسد.😭 ابتدا به و دیگری به می کند. 😭😭 🍃🌷🍃
داعشی ها می خواستند سلیمانی را بیاورند و روی آن بدهند. انصاری و که بودند به می کنند و به را به می آورند.😭 🍃🌷🍃 ای هم می شوند اما را کنند. بر اثر و ها سلیمانی، به جز ، ها در بدن می شد. 😭 🍃🌷🍃 برای آن که دلمان کمی شود، یکی از های مان رابه سلیمانی کرده ایم. شخصی و مانند ، ، ،♡، های ایشان را آنجا گذاشته ایم.😭 🍃🌷🍃 در های را به زده ایم. و شلوارهای نو ایشان را های خود در گذاشته ام زیرا می کنم است.😭 🍃🌷🍃
همسر و مادر بزرگوار ایشان از اولین کسانی بودند که کنار پیکر حاضر می شوند.💔 🍃🌷🍃 تصویر از پیکر در معراج تهران، درروز دوشنبه دوم خرداد ماه. 🍃🌷🍃 سرانجام حسن صیاد خدایی هم در ساعت ۱۶ یکشنبه _یکم خردادماه_ در حوالی خیابان مجاهدین اسلام تهران توسط دو موتور سوار با شلیک گلوله وبه رسید. 🍃🌷🍃 # پیکر از تشییع باشکوهی که انجام شد در قطعه ۵۰ بهشت زهرا (سلام الله علیها)🌷 خاکسپاری شد در هادی طارمی حاج قاسم سلیمانی) 🍃🌷🍃
انتخابات(مدافع وطن) ،علیرضا باغبان زاده 🍃🌷🍃 درسال ۱۳۶۷# در شهر دزفول در خانواده ای مذهبی متولد شد. ۲۹ ۱۴۰۰# ایشان به رسید. 🍃🌷🍃 متاهل بود و دو فرزند به یادگار دارد. ۲ پسر 7 و 1 ساله به نامهای بنیامین و میکائیل. 🍃🌷🍃 ایشان از راهور استان خوزستان بود که آرا را بر عهده داشت. 🍃🌷🍃 1400# که تمام شد، صندوق آرا به عهده اش بود، و در حین همین به مرکز بر اثر هوایی و بالگرد به رسید. 🍃🌷🍃 ظهر روز شنبه بود که بالگرد آنها حامل اخذ مناطق سخت گذر احمد فداله دزفول همراه نیروی پروازی، نیروی انتظامی و نفر از عوامل اجرایی بود که در مسیر برگشت به دزفول دچار شد و کرد. 🍃🌷🍃
به روایت از آقای قاسم سلیمانی دشتکی استاندار خوزستان درباره جزئیات حادثه : در حدود ساعت ۱۰ صبح روز شنبه یک هلیکوپتر شامل نفر پرواز و نفر عوامل یک نفر تامین انتظامی برای اخذ رای انتخابات از روستای احمدفداله بخش شهیون دزفول به مرکز شهر دزفول اعزام شد. که متاسفانه این هلیکوپتر در نزدیکی دریاچه تمبی  که در بین شهرستان‌های لالی و اندیکا قرار دارد اقدام به فرود اضطراری می‌کند. و بر اثر این حادثه و تکان های شدید سرنشینان این بالگرد از داخل با بدنه برخورد می کنند. و در این بین باغبان به رسید و #۹ نفر دیگر شدند که همگی پس از اعزام نیروهای اورژانس به بیمارستان انتقال داده شدند. 🍃🌷🍃 همه سرنشینان بالگرد دچار ها و های جزئی شده و خوشبختانه حال آنها رو به بهبودی رفت و از بیمارستان مرخص شدند. مطهر سروان علیرضا باغبان زاده با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی از آستان مقدس سبزقبا (ع)🌷 به سمت گلزار علی شلگهی شهرستان دزفول تشییع و درآنجا تدفین شد. ‏ 🍃🌷🍃