eitaa logo
این عماریون
336 دنبال‌کننده
219هزار عکس
58.5هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافع وطن ، محمد کلاته نایبی 🍃⚘🍃 در مهر ماه سال ۱۳۶۳ در شهر بیرجند و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. متاهل بود و یک فرزند به یادگار دارد. امیر حسین ۴ ساله 🍃⚘🍃 یکی از هست که همواره عاشقانه و مخلصانه در راه خدمت به نظام اسلامی تلاش می‌کرد. 🍃⚘🍃 از کودکی علاقه ی شدیدی به شغل پلیسی داشت. به همه می‌کرد و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای دیگران انجام می‌ داد. 🍃⚘🍃 از کودکی بودو در زمان تحصیل ، رشته ی ریاضی فیزیک رو انتخاب کرده بودو وقتی در امتحان کنکور قبول شد در دانشکده ی افسری نیروی انتظامی پذیرفته شد. 🍃⚘🍃 در داشت و به همه می‌کرد و کسی نبود که به ایشان کاری بگوید و کاری رو برایش انجام ندهد. 🍃⚘🍃 خانواده اش بود. طاقت دیدن و رو نداشت و در زندگی به زیادی می‌کرد. 🍃⚘🍃
ذوب در ولایت بود ، و پذیری ایشان از خانواده مجاهد و انقلابی اش نشاءت می گرفت. در بارها برای مظلومیت آقا گریه می کرد😔 و می گفت احساس میکنم امام مان تنهاست. و نوروزی در ازدواج بسیار سخت گیر بود. جلسه خواستگاری نخستین صحبت ایشان درمورد بود و اینکه راهی که پیش گرفته اند در نهایت به شهادت ختم می شود و کسی نباید مانع ایشان شود.🍃⚘🍃 بعد از صحبت کردن متوجه شد که کسی است که می تواند با زندگی ساده و پر از سختی او سازگار باشد . نوروزی مدام در حال انجام ماموریت های سخت و در مسافرت بود و همسرش هم این را پذیرفت زیرا مهدی اخلاص عمل داشت ، شجاع و سخاوتمند و امام حسینی(ع) و ولایتی بود. دیگر ‌هادی(ع)⚘ جزیی از زندگی ما شده بود. به یاد دارم در روز خواستگاری و عقد و زندگی مشترک، همه حرف مهدی دفاع از سامرا بود. آن روزها همیشه می‌گفت تنها چیزی که از تو می‌خواهم دعا برای است. ایشان نسبت به اهانت‌هایی که به ائمه(ع)⚘ می‌شد، به‌شدت عکس‌العمل نشان می‌داد.
🌺 یه سوزن به خودت بزن... ❌وقتی که اتفاق می افتد، فردی که مورد خیانت قرار گرفته است طرف مقابل را می کند در حالی که هر 2 نفر باید در رابطه با رفتارهایی که در زندگی مشترک انجام داده اند، خوب فکر کنند. 🔵فردی که مورد واقع شده است، باید از خود بپرسد: «من چه کارهایی در زندگی مشترک انجام داده ام که زمینه را برای خیانت همسرم ایجاد کرده است؟» مردی که خیانت کرده باید کارهایی را که در زندگی مشترک انجام نداده، جست و جو کند؛ مثلا وقتی که به همسرش حتی یک بار نمی گوید که دارد یا اینکه چه لباس قشنگی پوشیده و چه سفره قشنگی درست کرده است و... چه دارد؟ 🔴 زن ها زمانی که از همسرشان نمی شوند با 2 راه مواجه می شوند، راه اول اینکه نیازهای خود را می کنند و می شوند یا اینکه راه دوم را انتخاب می کنند و در صورت نداشتن و وفاداری به سمت بیرون از خانه و مردهای دیگر پیدا می کنند. نقطه مقابل خانم ها، آقایان قرار دارند؛ آن دسته از خانم هایی که با همسرشان آشنایی ندارند، چه توقعی دارند که مرد زندگی شان سر از از خانه و روابط در نیاورد؟ 🔵 زمانی که مرد برای نیاز جنسی خود به سمت همسرش می رود و بارها می شود و نیاز جنسی اش تنها به شهوانی بودن تعبیر می شود، بدون اینکه شناخت یا مطالعه ای نسبت به نیاز مرد و جود داشته باشد، در چنین شرایطی احتمال اینکه مرد کند وجود دارد. 🔴در زندگی مشترک خانم ها باید بدانند که مردها از نظر غریزی هستند و هر تصویری در بیرون از خانه می تواند آنها را دچار کند و این هیجانات باید به صورت سالم در مرد توسط همسر ارضا شوند تا به بیرون از خانه تبدیل نشوند. 🔵مردها گاهی برای کاهش و فشار ناشی از کار، ارتباط جنسی برقرار می کنند و برخی خانم ها به دلیل نداشتن کافی از مرد، او را رد می کنند یا می کنند، در چنین شرایطی احتمال اینکه مرد به فرد دیگری به غیر از همسرش پیدا کند، وجوددارد و این باعث می شود. 🔴پس در مسئله باید زن و مرد به رفتارهای خود نگاه دقیق تری داشته باشند البته طرح این مسائل برای تایید خیانت نیست و خیانت رفتار و نادرستی محسوب می شود ولی به طور کلی شناخت نیازها و برطرف نکردن نیازها به شکل صحیح می توانند دلایل خیانت باشند.
🔴 💠 مردی متوجه شد همسرش کم شده است و نمی‌خواست همسرش مطلع شود. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی‌شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. گفت: برای اینکه بتوانی دقیق‌تر به من بگویی که میزان شنوایی همسرت چقدر است، ساده‌ای را انجام بده و جوابش را به من بگو! در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در ۳ متری تکرار کن! بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. 💠 آن شب همسر مرد در سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است بگذار امتحان کنم. سوالش را مطرح کرد نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت:” شام چی داریم؟” و گفت: عزیزم برای چهارمین بار دارم میگم داریم! 💠 گاهی بد نیست نگاهی به خودمان بیندازیم شاید که تصور می‌کنیم در وجود دارد در وجود خودمان است.
به روایت از آقای شهرام ترابی یکی دیگر از دوستان : «دغدغه‌های فقط مختص به نمی‌شد. چهار سال پیش، وقتی لاهیجان بودم و به زنگ زدم او گفت که وضع تالاب سوستان خراب و پر از زباله است. و آمده‌ایم و تایی داریم اینجا را می‌کنیم. من هم سریع با سه نفر از دوستانم تماس گرفتم تا به آنها کمک کنیم. 🍃🌷🍃 بعد از خیلی کرد تا را پا کند.😔 تنها نبود و به دستان او گره خورده بود. به خاطر مبینا هم که شده بود، پا شد.😭 🍃🌷🍃 زندگی را تازه شروع کرده بود که این بلا سرش آمد😭 🍃🌷🍃 می خواهم از قاتل بپرسم جواب این بچه را چه خواهی داد؟ مبینایی که زندگی‌اش را گرفتی. فقط ضربه را پشت سر هم بر بدن زدی چون عصبانی بودی😭 🍃🌷🍃 چون با مخالفت شده بود. نفر در و برای این کشور کرده‌اند؛ این همه به خاطر ؟ یک شد.»😭 🍃🌷🍃
هر 2 مریم در به رسیدند. در بیت المقدس به رسید و را در گلزار به خاک سپردند. بعد از در به رسید و را در آباد به خاک سپردند. 🍃🌷🍃 در واقع بود که از بیرون آمد و بود که وارد شد. کنار پل گوسفندی را ذبح کرد در حالی که یک شده اش شده بود با ها خانه اش را کرد و منتظر شد. 🍃🌷🍃 مراد سال بعد از به . در اثر های اسارت در سال 86# به رسید و مریم هم 40 بعد از رفت. الان اگر به سر بی مریم بروید بالای نوشته است «مادر یک شهر»😭 🍃🌷🍃 مریم که وقتی با قطعه شده در مواجه شد، یک آورد و بدن را جمع کرد و به سپرد. 😔 🍃🌷🍃
سرانجام شهیدان و و مراد پور حیدری   هم به رسیدند  و عزیزشان  مریم هم درسال ۱۳۸۶# و ۴۰ بعداز به آنها پیوست‌. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهیدان سرفراز    💠 شهید مراد پور حیدری و دو محمد و مرتضی پور حیدری  💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
🔻شهیدی که با به خوابِ آمد! 🔹وقتی محسن پسر بزرگم حدود چهار سال داشت و بسیاری از شب‌ها تب می‌کرد و مشکلات زندگی بسیار شده بود؛ یک شب در خواب من را برای دیدنِ شهید به بهشت بردند. 🔸وقتی به درب بهشت رسیدم، دیدم آنجا با طاق نصرتی زیبا که از گل‌های قرمز رُز پوشیده شده،‌ جلوه می‌کند و رودخانه‌ای در آنجاست که آنچنان زلال و بی‌همتاست که فقط از آن یک خط دیده می‌شود و همه از روی آن به آسانی می‌گذرند‌ و کوهی که مثل آینه برافراشته شده، در برابرم است😍 در حالی که انتظار آمدن شهید را می‌کشیدم، ناگهان او را در حالی که دو خانم خوشگل در کنارش بودند دیدم😱 آن‌ها آنقدر زیبا و ناز بودند که مو‌هایشان تا کف پایشان کشیده می‌شد و از دو طرف، شهید را محکم گرفته بودند! من با دیدن این صحنه حسادت زنانه‌ام گُل کرد و قهر کردم و روی برگرداندم و رفتم. شهید دنبالِ من می‌دوید که نروم و من می‌گفتم: بایدم بهت خوش بگذره! من با این همه مشکلات زندگی میکنم و بچه‌ها را نگه می‌دارم، اونوقت تو اینجا خوش می‌گذرونی و ما از یادت رفته‌ایم.. شهید گفت: بخدا باور کن این‌ها زنِ من نیستند. این‌ها اعمال من هستند و به من چسبیده‌اند، چکارشان کنم؟! و گفت: می‌خواهی بگویم بروند؟ دستی زد و آن‌ها غیب شدند و شروع به دلجویی کرد و می‌گفت: ما توی دنیا خیلی کار کردیم و اصلا زیادی هم آوردیم؛ حاضرم آن‌ها را با تو تقسیم کنم، ولی تو با من قهر نکن❤️ با اشاره، خانه‌ای زیبا را به من نشان داد و گفت: آن خانه را برای شما دارم می‌سازم که بعدا آمدید اینجا مستاجری نکشید و راحت باشید. خلاصه دل من را به دست آورد و خداحافظی کردم و آمدم.
به روایت از همسر : برای انتخاب ، و...بود، خودم هم هیئتی بودم. و اخلاق و.. که بسیار اخلاق بود. 🍃🌷🍃 عکس هایش را که دیده اید همه اش بر لب است. خودش بهم گفت از خواسته از باشد و یعنی چادری. 🍃🌷🍃 گذار و امام علی علیه السلام🌷 پانصد دستگاه بود. خودش می گفت از نوجوانی بیشتر وقتش را در ها می گذرانده. 🍃🌷🍃 روغنی داشت؛ کنار مغازه تعویض روغنی دایی ام. با هم همسایه بودند، دایی ام ما را به هم معرفی کرد و تمام و کمال هم را می کرد. سال ها را می شناخت. 🍃🌷🍃 همان اوایل  ازدواج یک بار از من پرسید اگر خدای ناکرده در کشورمان بشود، تو اجازه می دهی من هم بروم؟ 🍃🌷🍃 من هیچ وقت جدی به این موضوع نگاه نمی کردم، می گفتم هر چی بخواهد. آدم باید توی قرار بگیرد تا بتواند تصمیم درستی بگیره. 🍃🌷🍃 وقتی خطر داعش در بالا گرفت و حضرت زینب علیها السلام🌷 تهدید شد، به طور درباره و از با من صحبت می کرد.😭 🍃🌷🍃
⭕️ نفس های آخر اردیبهشت خونین ۱۴۰۲ با غیرت مردان امنیت کم کم به اتمام می رسد . 🔹 اردیبهشتی که در آن با شهادت مرزبان غیور کشورم در استان کردستان شروع شد. ◇ جانباز سرو قامت فراجا که در هفتم اردیبهشت در استان قم به یاران شهیدش پیوست. ◇ ترور ناجوانمردانه رئیس پلیس شهرستان و که داغ سنگینی در دل مردم ایران در دهمین روز ماه اردیبهشت به جای گذاشت. ◇ درگیری با شروری که چهاردهم اردیبهشت در اصفهان منجر به شهادت گردید و بچه های انتظامی را داغدار نمود. ◇ قاتل مسلحی که در خوزستان در شانزدهم اردیبهشت ماه نفس گرم را گرفت و خانواده باز چشم انتظار شدند. ◇ هجدهم ماه بود که از اعماق آب های خلیج فارس خبر رسید که دریادل مرزبان در هرمزگان با دل دریایش به شهادت رسید . ◇ و اما جنایتکارانی که جان یک انسان برایشان مهم نبود و پلیس امنیت اقتصادی کشور را دراستان زنجان در نوزدهم ماه به شهادت رساندند. ◇ امان از سوداگران مرگ که باز در بیست یکم ماه در دام پلیس گرفتار شدند و یکی از مردان نظم امنیت کشور را با هدف شوم خود به شهادت رساند و او کسی نبود جز پلیس ◇ و باز در ۲۴ ماه ، مردی از دیار حاج قاسم سلیمانی در برابر اشرار مسلح ایستادگی کرد تا خونی از دماغ کسی نریزد و امنیت خدشه دار نشود آری او کسی نبود جز جانشین پلیس اطلاعات شهرستان خاش پلیس 🕊 و باز هم میگوییم که امنیت اتفاقی نیست
به روایت از همسر : برای انتخاب ، و...بود، خودم هم هیئتی بودم. و اخلاق و.. که بسیار اخلاق بود. 🍃🌷🍃 عکس هایش را که دیده اید همه اش بر لب است. خودش بهم گفت از خواسته از باشد و یعنی چادری. 🍃🌷🍃 گذار و امام علی علیه السلام🌷 پانصد دستگاه بود. خودش می گفت از نوجوانی بیشتر وقتش را در ها می گذرانده. 🍃🌷🍃 روغنی داشت؛ کنار مغازه تعویض روغنی دایی ام. با هم همسایه بودند، دایی ام ما را به هم معرفی کرد و تمام و کمال هم را می کرد. سال ها را می شناخت. 🍃🌷🍃 همان اوایل  ازدواج یک بار از من پرسید اگر خدای ناکرده در کشورمان بشود، تو اجازه می دهی من هم بروم؟ 🍃🌷🍃 من هیچ وقت جدی به این موضوع نگاه نمی کردم، می گفتم هر چی بخواهد. آدم باید توی قرار بگیرد تا بتواند تصمیم درستی بگیره. 🍃🌷🍃 وقتی خطر داعش در بالا گرفت و حضرت زینب علیها السلام🌷 تهدید شد، به طور درباره و از با من صحبت می کرد.😭 🍃🌷🍃
♻️🔅♻️ ✅💞حضرت محمد(ص): هر مردی که را چنان آزار و اذیّت نماید که حاضر شود با بخشیدن مهریه، جان خود را کند، خداوند متعال برای آن مرد به کیفری کمتر از دوزخ رضایت نخواهد داد؛ زیرا خداوند متعال، همانطور که برای تجاوز به حقّ یتیم؛ خشم می‌گیرد، برای تجاوز به حقّ زن نیز به می‌آید. 📚ثواب الأعمال، ج۱، ص ۳۳۶ ♻️🔅♻️ ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾ ┄•●❥
❣️هرچه محبتِ بر بیشتر گردد بر فضیلت ایمانش افزوده می‌شود. ▫️امام صادق عليه‌السلام 📚 من لایحضره الفقیه؛ ج۳، ص ۲۵۱ https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مدافع وطن ، محمد کلاته نایبی 🍃⚘🍃 در مهر ماه سال ۱۳۶۳ در شهر بیرجند و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. متاهل بود و یک فرزند به یادگار دارد. امیر حسین ۴ ساله 🍃⚘🍃 یکی از هست که همواره عاشقانه و مخلصانه در راه خدمت به نظام اسلامی تلاش می‌کرد. 🍃⚘🍃 از کودکی علاقه ی شدیدی به شغل پلیسی داشت. به همه می‌کرد و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای دیگران انجام می‌ داد. 🍃⚘🍃 از کودکی بودو در زمان تحصیل ، رشته ی ریاضی فیزیک رو انتخاب کرده بودو وقتی در امتحان کنکور قبول شد در دانشکده ی افسری نیروی انتظامی پذیرفته شد. 🍃⚘🍃 در داشت و به همه می‌کرد و کسی نبود که به ایشان کاری بگوید و کاری رو برایش انجام ندهد. 🍃⚘🍃 خانواده اش بود. طاقت دیدن و رو نداشت و در زندگی به زیادی می‌کرد. 🍃⚘🍃
مدافع وطن ، محمد کلاته نایبی 🍃⚘🍃 در مهر ماه سال ۱۳۶۳ در شهر بیرجند و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. متاهل بود و یک فرزند به یادگار دارد. امیر حسین ۴ ساله 🍃⚘🍃 یکی از هست که همواره عاشقانه و مخلصانه در راه خدمت به نظام اسلامی تلاش می‌کرد. 🍃⚘🍃 از کودکی علاقه ی شدیدی به شغل پلیسی داشت. به همه می‌کرد و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای دیگران انجام می‌ داد. 🍃⚘🍃 از کودکی بودو در زمان تحصیل ، رشته ی ریاضی فیزیک رو انتخاب کرده بودو وقتی در امتحان کنکور قبول شد در دانشکده ی افسری نیروی انتظامی پذیرفته شد. 🍃⚘🍃 در داشت و به همه می‌کرد و کسی نبود که به ایشان کاری بگوید و کاری رو برایش انجام ندهد. 🍃⚘🍃 خانواده اش بود. طاقت دیدن و رو نداشت و در زندگی به زیادی می‌کرد. 🍃⚘🍃
مدافع وطن ، محمد کلاته نایبی 🍃⚘🍃 در مهر ماه سال ۱۳۶۳ در شهر بیرجند و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. متاهل بود و یک فرزند به یادگار دارد. امیر حسین ۴ ساله 🍃⚘🍃 یکی از هست که همواره عاشقانه و مخلصانه در راه خدمت به نظام اسلامی تلاش می‌کرد. 🍃⚘🍃 از کودکی علاقه ی شدیدی به شغل پلیسی داشت. به همه می‌کرد و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای دیگران انجام می‌ داد. 🍃⚘🍃 از کودکی بودو در زمان تحصیل ، رشته ی ریاضی فیزیک رو انتخاب کرده بودو وقتی در امتحان کنکور قبول شد در دانشکده ی افسری نیروی انتظامی پذیرفته شد. 🍃⚘🍃 در داشت و به همه می‌کرد و کسی نبود که به ایشان کاری بگوید و کاری رو برایش انجام ندهد. 🍃⚘🍃 خانواده اش بود. طاقت دیدن و رو نداشت و در زندگی به زیادی می‌کرد. 🍃⚘🍃