eitaa logo
این عماریون
365 دنبال‌کننده
240.7هزار عکس
65.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
به روایت از دوست : آزاد برای بار به جنگی با هم روستاییانش رفته بود نه تنها با دیدن کوهستانی سرد و پر برف اش را از دست بود بلکه گویی در این کرده. 🍃🌷🍃 خیلی خوشحال بودند، محمد افشاری یکی از صمیمی او بود آنها شنیده بودند که چند روز دیگر قرار است انجام بشود در خاک دشمن بعثی یکی از دوستان این دو می گوید دیدم آنها از خشک درخت بلوط آتش روشن و روی آن ظرفی و در حال ریختن برف داخل آن هستند. 🍃🌷🍃 در آن سرد متوجه شدم برای دارند آب گرم تهیه می کنند😭 و با هم عهد بسته بودند که تا نشده اند به پشت بر نگردند. 🍃🌷🍃 آنها در همین ی کربلای ۱۰ ماووت به رسیدند و رستگار شدند و ما مانده ایم و بار مسئولیت. 😭😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام محمد آزاد هم درتاریخ ۱۳۶۶/۱۲/۲۵# در و والفجر ۱۰ به آرزویش که همانا در راه 🤍بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : گلزار روستای بیهود، در زادگاهش،شهر قائن. 🍃🌷🍃
ایشان در روز‌های نخست ، خود را به و رساند و به یاری جمعی از دفاع جانانه‌ای کرد و دشمن را از اشغال آبادان مایوس کرد. 🍃🌷🍃 با ایجاد خط ، ایشان خط شد، شب‌ها خود در سنگر کمین، می‌داد. زمانی که دشمن سر چند آموز را در سنگر روباهی از جدا کرد.😔 🍃🌷🍃 دیگر اجازه نداد شب‌ها بدهند ، به می‌گفت: «من پست نگهبانی شما را با صد برای سلامتی و می‌خرم.» 🍃🌷🍃 از ساعت ۱۲ تا خود صبح پشت می‌داد و می‌گفت. دم صبح به سمت دستشویی‌ها می‌رفت و آفتابه‌های خالی را پر می‌کرد. 🍃🌷🍃 در این چند ماه با بچه‌ها بسیار رفتار می کرد و....وبه قول دوستش : به قدری هستی که اصلا مشخص نیست هستی با بچه‌ها خاکی زندگی می‌کرد، ظرف غذا و لباس‌ها را می‌شست و.... 🍃🌷🍃 ایشان داشت، در اگر این را کردیم برای در داریم و لاغیر. 🍃🌷🍃
به روایت از دوست : آزاد برای بار به جنگی با هم روستاییانش رفته بود نه تنها با دیدن کوهستانی سرد و پر برف اش را از دست بود بلکه گویی در این کرده. 🍃🌷🍃 خیلی خوشحال بودند، محمد افشاری یکی از صمیمی او بود آنها شنیده بودند که چند روز دیگر قرار است انجام بشود در خاک دشمن بعثی یکی از دوستان این دو می گوید دیدم آنها از خشک درخت بلوط آتش روشن و روی آن ظرفی و در حال ریختن برف داخل آن هستند. 🍃🌷🍃 در آن سرد متوجه شدم برای دارند آب گرم تهیه می کنند😭 و با هم عهد بسته بودند که تا نشده اند به پشت بر نگردند. 🍃🌷🍃 آنها در همین ی کربلای ۱۰ ماووت به رسیدند و رستگار شدند و ما مانده ایم و بار مسئولیت. 😭😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام محمد آزاد هم درتاریخ ۱۳۶۶/۱۲/۲۵# در و والفجر ۱۰ به آرزویش که همانا در راه 🤍بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : گلزار روستای بیهود، در زادگاهش،شهر قائن. 🍃🌷🍃
از کودکي دوست داشت بشه، برای همین يک روز بهش گفتم: « بسه، تو که مي‌گفتي مي‌خواهي پزشک يا دندانپزشک بشی، ‌ پس درست را بخوان، مي‌داني مردم مي‌گويند شما براي فرار از درس به مي‌رويد» گفت:« به ما نياز دارد، ‌ و ما در هجوم دشمن قرار گرفته وقت آن نيست که من فقط درس بخوانم انشا‌الله که تمام شد با خيال راحت درس مي‌خوانم. 🍃⚘🍃 وقتي سال چهارم رشته تجربي ثبت نام کرد خيلي خوشحال شدیم فکر کردیم ديگه به نمي‌رود اما دوباره به رفت و چندماه بعد درست در نيمه فروردين ماه به خانه بازگشت و پس از امتحانات نهايي خرداد و آزمون دانشگاه آماده نبرد شد. 🍃⚘🍃 وقتي کارنامه سازمان سنجش به دستمان رسيد دیدیم که تمام نمراتش بدون استثناء است و او با اين کار نشان داد که يک مي‌تواند در دو مبارزه کند. 🍃⚘🍃 در والفجر۸ به سختي مجروح شد دکتر گفت: «اگر با اين وضع به بازگردي مرگت حتميه» اما پاسخ داد: «من در اين نمي شوم من در عمليات ديگري به مي رسم.😭😭 🍃⚘🍃
به روایت از برادر آقا ، رزمنده ومداح بیت(ع)⚘: وقتی اذان می گفت خیلی از بچه های رزمنده، تحت تاًثیر حزن صداش قرار می گرفتند و گاه در گوشه ای کز کرده و از عمق جان گریه می کردند. 🍃⚘🍃 قبل از اینکه ها باشد به عنوان در های رزمی به وظیفه مشغول بود و در کنار آن هم می کرد. 🍃⚘🍃 خیلی بود، اصلاً اتفاق نمی افتاد که از من، که برادر بزرگش بودم، یک قدم جلوتر راه بره، با آنکه تفاوت سنی ما چند سال بیشتر نبود در که بود هیچ کس ندید او از اش یک قدم جلوتر راه بره. 🍃⚘🍃 تنها در یک مورد دیدم که از گروهان پیشتر قدم برمی دارد؛ بعدها فهمیدم گفته: دیدم خاکریز کوتاهه، خواستم خود را در مقابلش سپری قرار دهم تا او بماند و بیشتر کند! 🍃⚘🍃
به روایت از نویسنده کتاب پسرم : اگر بخواهیم اسطوره معرفی کنیم می توانیم از مادر « مالکی نژاد» سخن بگوییم. 🍃⚘🍃 مادری که جگرگوشه اش به رسیده است اما همچنان می گوید: من کاری نکردم و فدای زینب (س)⚘شده و حتی قطره اشکی هم از چشمانش جاری نمی شود که مبادا از اجر و پاداشی که نزد خداوند دارد کم شود. 🍃⚘🍃 مادر و خود ارتباط تنگاتنگی باهم داشتند. با اینکه مادر چهار فرزند دیگر (دو پسر و دو دختر) هم دارد اما ارتباطش با مادر خیلی و بوده 🍃⚘🍃 این مسئله فقط به سالی که در آغوش خانواده بوده است ختم نمی شه،بلکه در طول چهارسالی که بوده نیز ادامه داشته و هر زمان که به مرخصی می آمد با مادر خلوت می کرد  همین مسئله ارتباطی قوی و صمیمی بین مادر و ایجاد کرده بود. 🍃⚘🍃 سرانجام حسین مالکی نژاد هم درتاریخ ۱۳۶۶/۵/۲ در منطقه ودرسن سالگی به آرزویش که همانا در راه♡بود رسید‌. 🍃⚘🍃 #شهید شهر مقدس قم گلزار علی بن جعفر علیه السلام⚘ 🍃⚘🍃
از کودکي دوست داشت بشه،  برای همین يک روز بهش گفتم: « بسه، تو که مي‌گفتي مي‌خواهي پزشک يا دندانپزشک بشی، ‌ پس درست را بخوان، مي‌داني مردم مي‌گويند شما براي فرار از درس به مي‌رويد» گفت:« به ما نياز دارد، ‌ و ما در هجوم دشمن قرار گرفته وقت آن نيست که من فقط درس بخوانم انشا‌الله که تمام شد با خيال راحت درس مي‌خوانم. 🍃⚘🍃 وقتي سال چهارم رشته تجربي ثبت نام کرد خيلي خوشحال شدیم فکر کردیم ديگه به نمي‌رود  اما دوباره به رفت و چندماه بعد درست در نيمه فروردين ماه به خانه بازگشت و پس از امتحانات نهايي خرداد و آزمون دانشگاه آماده نبرد شد. 🍃⚘🍃 وقتي کارنامه سازمان سنجش به دستمان رسيد دیدیم که تمام نمراتش بدون استثناء   است و او با اين کار نشان داد که يک مي‌تواند در دو مبارزه کند. 🍃⚘🍃 در والفجر۸  به سختي مجروح شد دکتر  گفت: «اگر با اين وضع به بازگردي مرگت حتميه» اما پاسخ داد: «من در اين نمي شوم من در عمليات ديگري به مي رسم.😭😭 🍃⚘🍃
۷۰ دفاع مقدس، لشکر ویژه کربلا "رمضانعلی صحرایی" 🍃🌷🍃 درسال   ۱۳۳۰#  در رستمکلا ، شرقی ترین شهر مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 متاهل بود و  ۴ فرزند به یادگار دارد جواد ایشان بود که در داشت و مقدس بودند. 🍃🌷🍃 با اینکه زندگی در مناطق زده با سختی ها و دلهره های فراوانی همراه بود،ولی  در دوران جنگ به همراه همسر و 4 فرزندش از مازندران هجرت و در شهر اهواز ساکن شدند. 🍃🌷🍃 به همراه ، و 67 در های در کنار بزرگی چون ، ، ، ، ، ، و حضور داشت. 🍃🌷🍃
۷۰ دفاع مقدس، لشکر ویژه کربلا "رمضانعلی صحرایی" 🍃🌷🍃 درسال   ۱۳۳۰#  در رستمکلا ، شرقی ترین شهر مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 متاهل بود و  ۴ فرزند به یادگار دارد جواد ایشان بود که در داشت و مقدس بودند. 🍃🌷🍃 با اینکه زندگی در مناطق زده با سختی ها و دلهره های فراوانی همراه بود،ولی  در دوران جنگ به همراه همسر و 4 فرزندش از مازندران هجرت و در شهر اهواز ساکن شدند. 🍃🌷🍃 به همراه ، و 67 در های در کنار بزرگی چون ، ، ، ، ، ، و حضور داشت. 🍃🌷🍃
به روایت از همرزم : پیرمردی به آمده بود و اصرار داشت در گردان «علی بینا» باشد. ازش پرسیدند: «چرا اصرار داری در گردان او باشی؟» گفت: «او است که و (ص)🌷 است». در قوی داشت و به هرکس مطابق ، می‌داد. به زهرا (س)🌷 داشت در به می‌شد.😭 🍃🌷🍃 زمانی که در بود دینی، شب، و جعفر طیار را به جا می‌آورد. در فراغت، در حال و و و بود. 🍃🌷🍃 به می‌کرد را اول وقت بخوانید و سعی کنید یک باشید و آن‌ها را به و دعوت می‌کرد. 🍃🌷🍃
۷۰ دفاع مقدس، لشکر ویژه کربلا "رمضانعلی صحرایی" 🍃🌷🍃 درسال   ۱۳۳۰#  در رستمکلا ، شرقی ترین شهر مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 متاهل بود و  ۴ فرزند به یادگار دارد جواد ایشان بود که در داشت و مقدس بودند. 🍃🌷🍃 با اینکه زندگی در مناطق زده با سختی ها و دلهره های فراوانی همراه بود،ولی  در دوران جنگ به همراه همسر و 4 فرزندش از مازندران هجرت و در شهر اهواز ساکن شدند. 🍃🌷🍃 به همراه ، و 67 در های در کنار بزرگی چون ، ، ، ، ، ، و حضور داشت. 🍃🌷🍃
از کودکي دوست داشت بشه، برای همین يک روز بهش گفتم: « بسه، تو که مي‌گفتي مي‌خواهي پزشک يا دندانپزشک بشی، ‌ پس درست را بخوان، مي‌داني مردم مي‌گويند شما براي فرار از درس به مي‌رويد» گفت:« به ما نياز دارد، ‌ و ما در هجوم دشمن قرار گرفته وقت آن نيست که من فقط درس بخوانم انشا‌الله که تمام شد با خيال راحت درس مي‌خوانم. 🍃⚘🍃 وقتي سال چهارم رشته تجربي ثبت نام کرد خيلي خوشحال شدیم فکر کردیم ديگه به نمي‌رود اما دوباره به رفت و چندماه بعد درست در نيمه فروردين ماه به خانه بازگشت و پس از امتحانات نهايي خرداد و آزمون دانشگاه آماده نبرد شد. 🍃⚘🍃 وقتي کارنامه سازمان سنجش به دستمان رسيد دیدیم که تمام نمراتش بدون استثناء است و او با اين کار نشان داد که يک مي‌تواند در دو مبارزه کند. 🍃⚘🍃 در والفجر۸ به سختي مجروح شد دکتر گفت: «اگر با اين وضع به بازگردي مرگت حتميه» اما پاسخ داد: «من در اين نمي شوم من در عمليات ديگري به مي رسم.😭😭 🍃⚘🍃