eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید⚘🍃 ایشان در های 175 در منطقه عملیاتی شهر نفتی زبیدات عراق حماسه آفرید. 🍃⚘🍃 در و سپس حضور داشت. در تابستان1363ش با دختر مؤمنه ای ازدواج کرد و زندگی مشترک را در خانه پدری با مراسم بسیار ساده آغاز نمود و به بازگشت. 🍃⚘🍃 او در # بدر در الهویزه حماسه ها آفرید. در همین به رسید. لذا ناگزیر برای مراسم وی به اصفهان رفت و پس از مراسم چهلم برادرش و با وجود این که قرار بود تا چند روز دیگر فرزندش متولد شود، چون دنیا و فرزند نبود و دل در گرو داشت، به برگشت و و لشکر خرازی را با اشتیاق پذیرفت و برای جاده در منطقه پیدا کرد و به همراه در این منطقه مستقر شد. 🍃⚘🍃 سرانجام  خطيبي در تاريخ 1364/3/21 در جاده خندق و مصادف  با21 ماه مبارك رمضان به آرزوی خودش که همانا  در راه خدا بود رسيد. 🍃⚘🍃
آزاده و کشور ، داماد بهروز ترکاشوند 🍃⚘🍃 در تاریخ یکم فروردین 1347، در شهرستان اراک در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. ایشان قرآن بود پدرش کارمند ژاندارمری بودند. 🍃⚘🍃 تا پایان دوره راهنمایی درس خواند، شاگرد تعمیرگاه خودرو بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج در همان روز های اول عضو بسیج شد. 🍃⚘🍃 باشروع بارها جهت به اقدام کرد که به علت سن بودن از جلوگیری شد، تا اینکه بلاخره در سال 1362 با دست بردن به و کردن سنش به شد. 🍃⚘🍃 ایشان در سال 1362 در بود که با شرایط سخت و در جندالله خدمت شد و بارها مورد کمین کومله و دمکرات قرار گرفت. 🍃⚘🍃 ماه کردستان بود،در چندین مرحله در درگیری ها با کومله و مداوا قرار گرفت ، بعد از اعزام، به کردستان در# تیپ زره ای که# مستقر در سومار بودند شد. 🍃⚘🍃 برادرش آقا بهزاد هم بودند که اکثرا بچه های ورامین بودند که در آنجا را دید، و انتقالی شان را گرفت و باهم شدند. 🍃⚘🍃
بدر آغاز شد و ایشان و در این شرکت کردند، و همچنین# اعزام مجددش به سید الشهدا⚘ که هنوز به ارتقاع پیدا نکرده بود و در اصغر⚘ حضور داشت. 🍃⚘🍃 در # ام الرصاص پشت گمرک خرمشهر بوارین تانک هایی که نیمه سوخته بود را هدف قرار میگرفت که در آن مختصری شد. 🍃⚘🍃 در این تانک به ایشان دادند. با و که داشت ها را می کرد. 🍃⚘🍃 بعد از آن در والفجر 8 حضور پیدا کرد و با هایی که داشت نزدیک کارخانه نمک چندین بر و را می کرد که به شدت شد. 🍃⚘🍃 ایشان چندین روز در بیمارستان نجمه بستری بود. و مجدداً به منزل بر گشت. برادر و در ح داشتند، هنوز خوب نشده بود که به اصغر (ع)⚘ منتقل شد. 🍃⚘🍃 سیزدهم اردیبهشت 65 عراق با یک لشکر پیاده و یک لشکر مکانیزه به منطقه فکه حمله کرد و در نزدیکی سایت و پل کرخه پیشروی کرد. ایشان چون تیپ زره ای قزوین را میکرد ،به سیدالشهدا⚘ در آن منطقه رفت و در سیدالشهدا⚘ وارد عمل شد. 🍃⚘🍃
20 خودم را درگیر کتاب آیین نامه کردم و سراغ تلویزیون نرفتم اما عصر از منطقه ای پرسید که در مشغول بود چون زیر نویس شبکه خبر، از حمله به و گفته بود. 🍃🌷🍃 اسم محل را به یاد نداشتم. به چند نفر از چابهار زنگ زدم تا اسم دقیق محل حضور را بپرسم اما دوستانش که از خبر داشتند طفره رفتند و گفتند اسم شهر را می پرسند و خبر می دهند. 🍃🌷🍃 راهی آموزشگاه رانندگی شدم که در کلاس، از طرف پدر شوهرم تماسی داشتم اما رد دادم در این بین تماس ها از خطی ناشناس ادامه داشت و به ناچار پاسخ دادم. مسئولی از من خواست خودم را به خانه  پدر شوهرم برسانم. آشفتگی و نگرانی بر قلب و جسمم حاکم شده بود. با آژانس تماس گرفتم و تاکسی خواستم اما سرگردان آن را لغو کردم.😭 با برادر تماس گرفتم و با هزاران اندیشه خوب و بد خودم را به خانه رساندم.😭 🍃🌷🍃 در منزل بود و دیدن آن همه آدم، پرچم و لباس های سیاه مرا غافل گیر کرده بود. خیلی ها انگار از با خبر بودند، رمقی برای راه رفتن نداشتم، جلوی در نشستم و ...😭😭😭😭 🍃🌷🍃
20 خودم را درگیر کتاب آیین نامه کردم و سراغ تلویزیون نرفتم اما عصر از منطقه ای پرسید که در مشغول بود چون زیر نویس شبکه خبر، از حمله به و گفته بود. 🍃🌷🍃 اسم محل را به یاد نداشتم. به چند نفر از چابهار زنگ زدم تا اسم دقیق محل حضور را بپرسم اما دوستانش که از خبر داشتند طفره رفتند و گفتند اسم شهر را می پرسند و خبر می دهند. 🍃🌷🍃 راهی آموزشگاه رانندگی شدم که در کلاس، از طرف پدر شوهرم تماسی داشتم اما رد دادم در این بین تماس ها از خطی ناشناس ادامه داشت و به ناچار پاسخ دادم. مسئولی از من خواست خودم را به خانه  پدر شوهرم برسانم. آشفتگی و نگرانی بر قلب و جسمم حاکم شده بود. با آژانس تماس گرفتم و تاکسی خواستم اما سرگردان آن را لغو کردم.😭 با برادر تماس گرفتم و با هزاران اندیشه خوب و بد خودم را به خانه رساندم.😭 🍃🌷🍃 در منزل بود و دیدن آن همه آدم، پرچم و لباس های سیاه مرا غافل گیر کرده بود. خیلی ها انگار از با خبر بودند، رمقی برای راه رفتن نداشتم، جلوی در نشستم و ...😭😭😭😭 🍃🌷🍃
مدافع حرم رضا ایزدیار 🍃🌷🍃 درسال  ۱۳۴۷#  در شهر کرج، محله حاجی آباد در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. مادرش از ابتدا استاد قرآن محله و پدرش با آن که کارگر کارخانه بود با تبعیت از پدربزرگشان به عنوان خادم مسجد در محله فعالیت داشتند. 🍃🌷🍃 ایشان هم هست. #داود ، برادر بزرگتر ایشان از جنگ تحمیلی هستند. 🍃🌷🍃 پدافند هوایی 10 (ع)🌷 را برعهده داشت واز  سال مقدس بود که برایش  بازنشستگی و یک جانشینی نداشت. 🍃🌷🍃 متاهل بود و ۳ فرزند به یادگار دارد، ۲ پسر و ۱ دختر. آقاجواد،آقا مرتضی وزینب خانم.
به روایت از دوستان : را با دو دیگر ، تحویل بنیاد داده و گذاشته بودند سردخانه . نگهبان سردخانه می گفت : یکی شان آمد به خوابم و گفت : " جنازه من رو فعلا تحویل خانواده ام ندید ! " 🍃🌷🍃 از خواب بیدار شدم . هرچه فکر کردم کدامیک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه . فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره رو دیدم. 🍃🌷🍃 دوباره همون جلمه رو بهم گفت . این بار فورا اسمشو پرسیدم  ،گفت ناصر سلیمانی . از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها😭 🍃🌷🍃 روی سینه یکی شان نوشته بود " شهید امیر ناصر سلیمانی " . بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ ، خانواده اش در تدارک بودند ؛ خواسته بود نخورد !😭 🍃🌷🍃
شهید⚘🍃 ایشان در های 175 در منطقه عملیاتی شهر نفتی زبیدات عراق حماسه آفرید. 🍃⚘🍃 در و سپس حضور داشت. در تابستان1363ش با دختر مؤمنه ای ازدواج کرد و زندگی مشترک را در خانه پدری با مراسم بسیار ساده آغاز نمود و به بازگشت. 🍃⚘🍃 او در # بدر در الهویزه حماسه ها آفرید. در همین به رسید. لذا ناگزیر برای مراسم وی به اصفهان رفت و پس از مراسم چهلم برادرش و با وجود این که قرار بود تا چند روز دیگر فرزندش متولد شود، چون دنیا و فرزند نبود و دل در گرو داشت، به برگشت و و لشکر خرازی را با اشتیاق پذیرفت و برای جاده در منطقه پیدا کرد و به همراه در این منطقه مستقر شد. 🍃⚘🍃 سرانجام  خطيبي در تاريخ 1364/3/21 در جاده خندق و مصادف  با21 ماه مبارك رمضان به آرزوی خودش که همانا  در راه خدا بود رسيد. 🍃⚘🍃
مدافع حرم علی جوکار 🍃🌷🍃 در تاریخ   ۱۳۶۴/۱/۱# در روستای اسلام آباد از توابع شهر  کازرون در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. ایشان متاهل بود و دو فرزند به یادگاردارد. 🍃🌷🍃 دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش و  دبیرستان را در مدرسه شبانه روزی عشایر نورآباد طی کرد و بعد وارد اهواز شد. پس از التحصیلی در مقطع دیپلم کشاورزی ، مقدس سربازی را در انتظامی فارس به پایان رساند. در سال 1388 مشترک خود را آغاز کرد. 🍃🌷🍃 از تولد ایشان یکی از پسر عموهایش به نام جوکار و از تولدش نفر از هایش به نام و جوکار و عمه اش زکی جوکار به رسیدند. 🍃🌷🍃 در کربلای 5 سال 1365 عموی اش جوکار و جوکار به رسیدند. 🍃🌷🍃
مدافع حرم احسان فتحی چم خانی 🍃🌷🍃 درتاریخ    ۱۳۶۹/۲/۱۲#   درشهر بهبهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 ۷  خواهرو برادر بودند، ۲ برادر و ۵ خواهر ،  خانواده شان بود. دفاع مقدس هستند. 🍃🌷🍃 بارونی فتحی چم خانی در سن 26 در محور کوشک در ۲۶ به  رسید   ۱۳۶۱/۴/۲۳# برادر شهید کنار هم قرار دارد. 🍃🌷🍃 بعد از دوران کودکی به مدرسه رفت و تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. ۲۵ بود و مجرد. 🍃🌷🍃 روز 26 ماه سال 1392  رسمی پاسداران شد و مشغول به شد و در سال 1394# برای ادامه تحصیل وارد شد. 🍃🌷🍃 پس از حمله تروریست های تکفیری برای دفاع از اهل بیت (ع)🌷 ایشان به رفت و در صف مقاومت قرار گرفت. 🍃🌷🍃 ایشان اول رشته بدنی بود  و همزمان با روز هم ( 16 آذر 1394) به رسید. 🍃🌷🍃 {یاد شهیدان با ذکر یک شاخه گل🌷صلوات } 🍃🌷🍃
ایشان علاوه بر در مقدم ، مسئوليت واحد بسيج« مشكين شهر» و پايگاه هاي مقاومت را عهده دار بود و به هنگام هم بيشتر وقتش را صرف از و رفع آنها مي نمود. 🍃⚘🍃 اضغر(ع)⚘را با برادرش «مير مسلم» و« مير طاهر» اداره مي كرد ولي و حتي لشكر نسبت برادري آنها را نمي دانستند. 🍃⚘🍃 ایشان بعد بر اثر تصادف ، شديداً آسيب دید و از ناحيه كمر دچار شكستگي شد و به همين خاطر در كربلاي 5 شركت نکرد اما «مير مسلم »در اين به رسید. 🍃⚘🍃 سرانجام بنی هاشم هم، در نصر 7 در «سر دشت» و در « دو پازا» بر اثر تیر مستقیم به سر و شکم در تاریخ 15 مرداد 1366 به آرزویش که همانا در راه♡بود رسید. 🍃⚘🍃 #شهید گلزار شهر اردبیل. 🍃⚘🍃
مدافع حرم احسان فتحی چم خانی 🍃🌷🍃 درتاریخ    ۱۳۶۹/۲/۱۲#   درشهر بهبهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 ۷  خواهرو برادر بودند، ۲ برادر و ۵ خواهر ،  خانواده شان بود. دفاع مقدس هستند. 🍃🌷🍃 بارونی فتحی چم خانی در سن 26 در محور کوشک در ۲۶ به  رسید   ۱۳۶۱/۴/۲۳# برادر شهید کنار هم قرار دارد. 🍃🌷🍃 بعد از دوران کودکی به مدرسه رفت و تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. ۲۵ بود و مجرد. 🍃🌷🍃 روز 26 ماه سال 1392  رسمی پاسداران شد و مشغول به شد و در سال 1394# برای ادامه تحصیل وارد شد. 🍃🌷🍃 پس از حمله تروریست های تکفیری برای دفاع از اهل بیت (ع)🌷 ایشان به رفت و در صف مقاومت قرار گرفت. 🍃🌷🍃 ایشان اول رشته بدنی بود  و همزمان با روز هم ( 16 آذر 1394) به رسید. 🍃🌷🍃 {یاد شهیدان با ذکر یک شاخه گل🌷صلوات } 🍃🌷🍃
۷۰ دفاع مقدس، لشکر ویژه کربلا "رمضانعلی صحرایی" 🍃🌷🍃 درسال   ۱۳۳۰#  در رستمکلا ، شرقی ترین شهر مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 متاهل بود و  ۴ فرزند به یادگار دارد جواد ایشان بود که در داشت و مقدس بودند. 🍃🌷🍃 با اینکه زندگی در مناطق زده با سختی ها و دلهره های فراوانی همراه بود،ولی  در دوران جنگ به همراه همسر و 4 فرزندش از مازندران هجرت و در شهر اهواز ساکن شدند. 🍃🌷🍃 به همراه ، و 67 در های در کنار بزرگی چون ، ، ، ، ، ، و حضور داشت. 🍃🌷🍃
۷۰ دفاع مقدس، لشکر ویژه کربلا "رمضانعلی صحرایی" 🍃🌷🍃 درسال   ۱۳۳۰#  در رستمکلا ، شرقی ترین شهر مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 متاهل بود و  ۴ فرزند به یادگار دارد جواد ایشان بود که در داشت و مقدس بودند. 🍃🌷🍃 با اینکه زندگی در مناطق زده با سختی ها و دلهره های فراوانی همراه بود،ولی  در دوران جنگ به همراه همسر و 4 فرزندش از مازندران هجرت و در شهر اهواز ساکن شدند. 🍃🌷🍃 به همراه ، و 67 در های در کنار بزرگی چون ، ، ، ، ، ، و حضور داشت. 🍃🌷🍃
اولم ، در فتح‌المبین به رسید و او و دیگر از پس از 13 در خاک عراق پیدا شد، تمام مقدمات ازدواج فراهم شده بود اما از به رسید.😭 🍃🌷🍃 همسرم بعد از که قرار بود داماد شود منزل را ۹ و روز چراغانی کرد و خودم نیز با انجام و قرآن را بر خود آسان کردم.😭 🍃🌷🍃 محسن هنگام تنها 15 داشت، از 13 به رفت و با اینکه و سال داشت اما در داشت، در سال‌های 1360# تا 1362# در بود و در خاک عراق به رسید. 🍃🌷🍃 سومم، پس از که بزرگ خود را به کرده و در سن 18 وارد شد و در همان 18# سالگی نیز با سید عبدالحمید حسینی ازدواج کرد. 🍃🌷🍃 پس از خود به رفت و در کربلای 5 به خود و  از دست دادن برای بسیار بود.😭😭😭 🍃🌷🍃
دفاع مقدس، علیرضا عاصمی 🍃🌷🍃 در تاریخ   ۱۳۴۱/۶/۲۸# در شهر کاشمر در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. دوران کودکی را با مظلومیت و پاکی خاص آن دوران پشت سر گذاشت و وارد دبستان شد. در دوران ابتدایی با جدیت به فراگیری هم مشغول بود. 🍃🌷🍃 دوران راهنمایی را نیز با موفقیت سپری کرد، در حالی‌که در تمام این سال‌ها، /مراقب به خصوص زحمت کش خود هم  بود. ایشان  هم هست. سال  ۶۲#  و قبل از ایشان  به رسید و هست.💔 🍃🌷🍃 در دوران تحصیل، با وجود کم، و بیش از حد انتظار داشت در دانش آموزی و بسیار فعال بود و در و ، با قوی اش همیشه توجه می‌کرد. 🍃🌷🍃 به برگزاری فرهنگی، برای آموزان بسیاری داشت، اولین مدرسه‌ شان را با از دوستان کرد. 🍃🌷🍃
۷۰ دفاع مقدس، لشکر ویژه کربلا "رمضانعلی صحرایی" 🍃🌷🍃 درسال   ۱۳۳۰#  در رستمکلا ، شرقی ترین شهر مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 متاهل بود و  ۴ فرزند به یادگار دارد جواد ایشان بود که در داشت و مقدس بودند. 🍃🌷🍃 با اینکه زندگی در مناطق زده با سختی ها و دلهره های فراوانی همراه بود،ولی  در دوران جنگ به همراه همسر و 4 فرزندش از مازندران هجرت و در شهر اهواز ساکن شدند. 🍃🌷🍃 به همراه ، و 67 در های در کنار بزرگی چون ، ، ، ، ، ، و حضور داشت. 🍃🌷🍃
سلامت فرهاد سرحدی 🍃🌷🍃 ایشان هم بودند  علی سرحدی و ترور هستند، ۴۰ پیش به رسیدند.درسال  ۱۳۴۸# در خانواده ای متدین ومذهبی در تهران متولدشد. 🍃🌷🍃 تحصیلاتش را در شیراز گذرانده بود، ایشان مجربی بود و در زمینه تخصص ویژه‌ای داشت. 🍃🌷🍃 بود و دو فرزند به یادگاردارد،  دو فرزند   ۱۶   ساله و  ۲۲   ساله 🍃🌷🍃 ایشان و بود و به بود و در می کرد. 🍃🌷🍃 در بسیار  بود و از این نظر همیشه مورد و بود. 🍃🌷🍃 در بین و به بود که هر لحظه در بود و برای رسانی به به و کرد. 🍃🌷🍃 ایشان بودند، هم سال مقدس هستند. 🍃🌷🍃 خیلی  داشت که به برود ، اما چون آن زمان سنش بود و برادر  و پدر ایشان  در بودند، ایشان نتوانست برود. 🍃🌷🍃