#شهید محمد حسن خلیلی 🍃⚘🍃
چون روز میلاد امام حسن عسگری بدنیا آمد اسمش را محمد حسن گذاشتند.ولی رسول صدایش می کردند.
20آذر 65 در خانواده ی مذهبی درتهران متولد شد ،توبحبوحه ی جنگ. پدرومادرش، ایشان و برادرش را جوری بزرگ کردندکه کلا اهل مسجدومنبر وهیئت بودند.
🍃⚘🍃
یه برادر بزرگتراز خود دارد،م برعکس برادرش خیلی اهل شیطنت نبود وسرش به کار خودش گرم بود،کلا بچه آرومی بود
🍃⚘🍃
#13سالش بود که رفت تو بسیج ثبت نام کند،اوایل چون سنش کم بود قبول نمیکردند،اما ایشان آنقدر اصرار وپافشاری کرد تا قبولش کردند.
🍃⚘🍃
#فعال بود ویه جابند نمیشد، عاشق #ورزش بود #وراپل و#کوهنوردی را بصورت جدی ادامه میداد.
دنبال #درس عربی و#نقاشی و #قرآن هم بود و به #زبان عربی هم تسلط داشت.
🍃⚘🍃
روی نماز #اول وقت خیلی حساس بود.
#شبای جمعه پاتوقش بهشت زهرا⚘و شاه عبدالعظیم⚘ بود،هیئت های زیادی هم میرفت،
اما #هیئت ریحانة النبی چیز دیگر برایش بود.
🍃⚘🍃
وتقریبا از سال 85پای ثابت آنجا بود تومسجد گیاهی. تو دانشگاه رشته ی مدیریت رو انتخاب کرد وخواند.
🍃⚘🍃
#شهید مدافع حرم، ستارمحمودی
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۵۴/۳/۳# در روستای مهرنجان ممسنی شیراز در خانواده ای ازتبار لرهای غیور و آزاده متولد شد.
ایشان یکی از #اعضای #نیروی دریایی #سپاه بوشهر بود که به دلیل #تسلط بر #مسائل نظامی، بهصورت #داوطلبانه برای #دفاع از حریم #اهلبیت عصمت و طهارت (ع)🌷 راهی #سوریه شد.
🍃🌷🍃
ایشان #برادر #شهید هم هست.
#برادرشون #عبدالرسول از #شهدای #جنگ تحمیلی هستند که درسال ۱۳۶۶# به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
زندگی آنها روستایی عشایری بود. یعنی تلفیقی از زندگی ساکن در روستا و کوچ و زندگی تقریبا سختی را داشتند و از طرف دیگر پدر و مادر به شدت عقاید #مذهبی داشتند.
🍃🌷🍃
گله ما پرتعداد نبود، اما پدر ایشان همیشه #نیمی از آنها را نذر #سیدالشهدا (ع)🌷 میکرد. #برکت این #کارها وارد #زندگیشان شد.#معنویت #نان حلال توجه به #اهل بیت🌷 به زندگی آنها باعث شد به این #نقطه برسند.
🍃🌷🍃
ایشان #کارشناسی #ادبیات #دانشگاه شیراز و #کارشناسی #ارشد مدیریت MBA#دانشگاه قشم رو داشت در چند #رشته ورزشی از جمله #ژیمناستیک تکواندو،#فوتبال ساحلی،#شنا و #کوهنوردی#مقامآور بود و #استاد #موشک دوش پرتاب بود.
🍃🌷🍃
#شهید محمد حسن خلیلی 🍃⚘🍃
چون روز میلاد امام حسن عسگری بدنیا آمد اسمش را محمد حسن گذاشتند.ولی رسول صدایش می کردند.
20آذر 65 در خانواده ی مذهبی درتهران متولد شد ،توبحبوحه ی جنگ. پدرومادرش، ایشان و برادرش را جوری بزرگ کردندکه کلا اهل مسجدومنبر وهیئت بودند.
🍃⚘🍃
یه برادر بزرگتراز خود دارد،م برعکس برادرش خیلی اهل شیطنت نبود وسرش به کار خودش گرم بود،کلا بچه آرومی بود
🍃⚘🍃
#13سالش بود که رفت تو بسیج ثبت نام کند،اوایل چون سنش کم بود قبول نمیکردند،اما ایشان آنقدر اصرار وپافشاری کرد تا قبولش کردند.
🍃⚘🍃
#فعال بود ویه جابند نمیشد، عاشق #ورزش بود #وراپل و#کوهنوردی را بصورت جدی ادامه میداد.
دنبال #درس عربی و#نقاشی و #قرآن هم بود و به #زبان عربی هم تسلط داشت.
🍃⚘🍃
روی نماز #اول وقت خیلی حساس بود.
#شبای جمعه پاتوقش بهشت زهرا⚘و شاه عبدالعظیم⚘ بود،هیئت های زیادی هم میرفت،
اما #هیئت ریحانة النبی چیز دیگر برایش بود.
🍃⚘🍃
وتقریبا از سال 85پای ثابت آنجا بود تومسجد گیاهی. تو دانشگاه رشته ی مدیریت رو انتخاب کرد وخواند.
🍃⚘🍃
#سردار #شهید دفاع مقدس، علیرضا عاصمی
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۴۱/۶/۲۸# در شهر کاشمر در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
دوران کودکی را با مظلومیت و پاکی خاص آن دوران پشت سر گذاشت و وارد دبستان شد. در دوران ابتدایی با جدیت به فراگیری #قرآن هم مشغول بود.
🍃🌷🍃
دوران راهنمایی را نیز با موفقیت سپری کرد، در حالیکه در تمام این سالها، /مراقب #خانواده به خصوص #پدر زحمت کش خود هم بود.
ایشان #برادر #شهید هم هست. #برادرش #عباس سال ۶۲# و قبل از ایشان به #شهادت رسید و#جاویدالاثر هست.💔
🍃🌷🍃
در دوران تحصیل، با وجود #سن کم، #حرکات و #اعمالی بیش از حد انتظار داشت در #راهاندازی #ارودهای دانش آموزی و #اکیپهای #کوهنوردی بسیار فعال بود و در #بحثها و #صحبتها، با #منطق قوی اش همیشه #جلب توجه میکرد.
🍃🌷🍃
به برگزاری #جلسات فرهنگی، #اسلامی برای #دانش آموزان #علاقه بسیاری داشت، اولین #کتابخانهی مدرسه شان را با #جمعی از دوستان #تأسیس کرد.
🍃🌷🍃