اینها را میگفت که من را بترساند، حتما او هم شایعات را شنیده بود. اینکه بعضی از دخترها برای گرفتن پناهندگی با #جانباز ازدواج میکنند و بعد توی فرودگاههای خارج از کشور ولشان میکنند و میروند.😔
🍃🌷🍃
اوایل توی #ظرف یک بار مصرف #غذا میخوردیم. صدای #خوردن قاشق و بشقاب به هم باعث میشد #حملهی عصبی سراغش بیاید. #موج که میگرفتش، #مردهای خانه و #همسایه را خبر میکردم.😭
🍃🌷🍃
آنها میآمدند و دست و پای #ایوب را میگرفتند.#رعشه میافتاد به بدنش.#بلندش میکرد و #محکم میکوبیدش به زمین.😭 دستم را میکردم توی #دهانش تا#زبانش را گاز نگیرد.😭😭
🍃🌷🍃
#لرزشش که تمام میشد، شل و بی حال روی زمین می افتاد ، #انگشت های خونی ام را ازبین #دندان هایش در می آوردم😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#جانباز شهید ایوب بلندی هم در #جاده تبریز به علت #اختلالات عصبی ناشی از #موج گرفتگی در روز #چهارم #مهرماه سال ۱۳۸۰# در سن ۴۱#سالگی به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#پیکر#شهید در #نزدیکی مزار #برادر #شهیدش در وادی الرحمه تبریز خاکسپاری شد.
🍃🌷🍃
#جانباز شهید دفاع مقدس، حاج ایوب بلندی
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۳۹/۹/۱# در شهر تبریز در خانواده ای مهربان و صمیمی متولد شد.
پدرش اسم ایشان را ایوب گذاشتند تا #اسوه #صبر و# استقامت باشد تحصیلاتش را تا مدرک #فوق دیپلم تربیت معلم ادامه داد سپس به #استخدام آموزش و پرورش درآمد.
🍃🌷🍃
ایشان# برادر #شهید هم هست.
برادر#پاسدارش «حسن بلندی» متولد سال 1345# بود که در #منطقه شلمچه بر اثر #اصابت تركش در 10#دیماه 1366# به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
بعد از #پیروزی انقلاب به #یاری برادرانش در #جهادسازندگی پیوست تا اینکه #وزارت آموزش و پرورش از ایشان خواست به محل #خدمت خود برگرد.
🍃🌷🍃
در #آذرماه سال ۱۳۶۲# ازدواج کرد و بار دیگر در #دانشگاه تهران در رشته #مدیریت دولتی ادامه تحصیل داد و توانست مدرک #کارشناسی را دریافت کند.
🍃🌷🍃
#اولین بار ایشان در روز #چهارم #مهرماه سال ۱۳۵۹# به #جبهه رفت و در #عرصههای #جانبازی و #نبرد بارها #مجروح شد به طوریکه در #جای جای #بدنش #قطعهای از #ترکشهای #سربی #جنگ بود.
🍃🌷🍃
در #عملیات فتحالمبین به #عنوان #مسئول محور به #خدمت پرداخت، بعد از #چهار مرتبه #مجروحیت در تاریخ ۱۳۶۷/۱/۳۱# در #شلمچه به علت #پخش گازهای شیمیایی توسط #سربازان بعثی به بستر #بیماری افتاد.
🍃🌷🍃
ایشان بارها در #عملیاتهایی چون #فتحالمبین، #بیتالمقدس و #مرصاد #حماسه آفریدبعد از #اتمام #جنگ در #نشریه "پیام حمل و نقل" #خاطرات خود را با عنوان #روزهای ماندگار به مدت #یکسال به #چاپ رساند.
🍃🌷🍃
ایشان بعد از #سالها #خدمت در #آموزش وپرورش، #جهادسازندگی،#هلال احمر ،#نیروی نامنظم، #دکتر چمران ،#مدیریت یک مدرسه راهنمایی را بر #عهده داشت.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
زمانی که ازدواج کردم کم کم آثار #جراحتها خود را بروز میدادند خاطراتم از انتخاب #همسرم و زندگی با یک #جانباز را در کتاب «اینک شوکران» روایت کرده ام،در بخشی از این کتاب نوشتم.
🍃🌷🍃
برادر دوستم صفورا بود.
مادرش دستش را گذاشت روی شانهام و گفت: «برو بالا. الان حاجی را هم میفرستم. بنشینید سنگهایتان را از هم وا بکنید.
دلم شور میزد. نگرانیای که توی چشمهای خواهرام میدیدم دلشوره ام را بیشتر میکرد😔
🍃🌷🍃
به مامان گفته بودم با خواهرهایم میرویم دعای کمیل و حالا آمده بودیم خانه دوستم صفورا.
تقصیر خود مامان بود. وقتی گفتم دوست دارم با #جانباز ازدواج کنم، یک هفته مریض شد.
🍃🌷🍃
کلی آه و ناله راه انداخت که «تو میخواهی خودتر ا بدبخت کنی.» دختر اول بودم و اولین نوه هر دو خانواده. همه بزرگترهای فامیل رویم تعصب داشتند.
وارد شد. کمی دورتر از من و کنارم نشست. بسم الله گفت و شروع کرد«خانم غیاثوند، حرفهای #امام برای من خیلی #سند است.» گفتم: «برای من هم» گفت: «اگر #امام همین حالا فرمان دهد همسرتان را طلاق دهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم»
🍃🌷🍃
گفتم: «اگر #امام این فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم. من به #امام #یقین دارم» بعد هم گفت: «شاید روزی برسد که بنیاد به کار من #جانباز #رسیدگی نکند. #حقوق ندهد. #دوا ندهد. اصلا مجبور بشویم توی #چادر زندگی کنیم.
🍃🌷🍃
جوابش را اینطور دادم: «میدانید برادر بلندی، من به بدتر از این هم فکر کرده ام. به روزهایی که خدایی ناکرده انقلاب برگردد. آنقدر پای انقلاب میایستم که حتما بگیرند و اعداممان کنند.»
🍃🌷🍃
این را به آقاجون هم گفته بودم، وقتی داشت برایم از مشکلات زندگی با یک #جانباز میگفت. آقاجون سکوت کرد. سرم را گرفت و پیشانیم را بوسید. توی چشمهایم نگاه کرد و گفت:
بچهها بزرگ میشوند، ولی ما بزرگترها باور نمیکنیم. بعد رو به مامان کرد «شهلا آنقدر بزرگ شده است که بتواند در مورد زندگیاش تصمیم بگیرد. از این به بعد کسی به شهلا کاری نداشته باشد.»
🍃🌷🍃
#ایوب گفت: «من #عصب دستم قطع شده و برای اینکه به #دستم تسلط داشته باشم گاهی #دستبند آهنی میبندم. #عضله بازویم از بین رفته و تا حالا چندبار #عملش کردهاند و از #جاهای دیگر بدنم به آن#گوشت پیوند زدهاند
🍃🌷🍃
توی #پا و #صورت و #قلب من #ترکش هست. دکترها گفتهاند به خاطر #ترکش توی #سرم حتی ممکن است #نابینا شوم.»
🍃🌷🍃
#ظاهرش هیچ کدام از اینها را #نشان نمیداد. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «برادر بلندی اگر قسمت باشد که شما #نابینا بشوید، #چشمهای من میشوند #چشمان شما.
🍃🌷🍃
کمی مکث کرد و ادامه داد: «#موج انفجار من را گرفته، گاهی به شدت #عصبی میشوم. وقتهایی که#عصبانی هستم باید #سکوت کنید تا آرام شوم. #عصبی بشوم شاید یکی دوتا #وسیله بشکنم.»
🍃🌷🍃
اینها را میگفت که من را بترساند، حتما او هم شایعات را شنیده بود. اینکه بعضی از دخترها برای گرفتن پناهندگی با #جانباز ازدواج میکنند و بعد توی فرودگاههای خارج از کشور ولشان میکنند و میروند.😔
🍃🌷🍃
اوایل توی #ظرف یک بار مصرف #غذا میخوردیم. صدای #خوردن قاشق و بشقاب به هم باعث میشد #حملهی عصبی سراغش بیاید. #موج که میگرفتش، #مردهای خانه و #همسایه را خبر میکردم.😭
🍃🌷🍃
آنها میآمدند و دست و پای #ایوب را میگرفتند.#رعشه میافتاد به بدنش.#بلندش میکرد و #محکم میکوبیدش به زمین.😭 دستم را میکردم توی #دهانش تا#زبانش را گاز نگیرد.😭😭
🍃🌷🍃
#لرزشش که تمام میشد، شل و بی حال روی زمین می افتاد ، #انگشت های خونی ام را ازبین #دندان هایش در می آوردم😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#جانباز شهید ایوب بلندی هم در #جاده تبریز به علت #اختلالات عصبی ناشی از #موج گرفتگی در روز #چهارم #مهرماه سال ۱۳۸۰# در سن ۴۱#سالگی به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#پیکر#شهید در #نزدیکی مزار #برادر #شهیدش در وادی الرحمه تبریز خاکسپاری شد.
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم حاج عزت الله سلیمانی
🍃🌷🍃
متاهل بود و دو فرزند پسر به یادگار دارد.
آقا «رضا» #دانشجوی ارشد رشته مهندسی نفت .
و آقا «مهدی»، کلاس هشتم.
🍃🌷🍃
#جانباز #دفاع مقدس بود.
از دوران #دفاع مقدس در #پاهای ایشان #ترکش بود و زمانی که #سوریه رفت، آنجا هم #جانباز شد.
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۴۹/۱/۲# در خانواده ای متدین وکشاورز ،در روستای «باغملک» استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان نسبت به #حرام و #حلال و #رزق و روزی #حلال #حساسیت خاصی داشت، تاکید داشت که #خمس را پرداخت کند تا مالش #حلال باشد، برای #انجام #کارهای #خیر #همیشه #پیش قدم بود.
🍃🌷🍃
بعد از #پایان #کلاس اول دبیرستان به #جبهه رفت، و #شش ماه در #جبهه بود، سال 1367# به #عضویت #بسیج درآمد.
🍃🌷🍃
#عاشق #پدر و #مادر و#خانواد بود، به خاطر شغلش خیلی وقت ها کنار خانواده نبود و همسر ایشان مسئولیت فرزندانش را به #عهده داشتند.
🍃🌷🍃
#جانباز ۷۰#درصد و#شهید دفاع مقدس
#محمدعلی زرین قلم
🍃🌷🍃
ایشان درسال ۱۳۴۱ متولد شد.
در #شلمچه و سه راه مرگ که بعدها به سه راه #شهادت معروف شد #مجروح شد.
🍃🌷🍃
۱۹#ساله بود و خدمتش را در #سپاه پاسداران در شهریور سال ۱۳۵۹# در #کردستان شروع کرده بود.
🍃🌷🍃
با حمله صدام به ایران برای #پاسداری از #سرزمینش ایشان راهی #جبههها شد با آنکه جوان بود، در بسیاری از #عملیاتها #حضور داشت.
🍃🌷🍃
ایشان همان #جانبازی هست که در یکی از #شبهای مراسم #روضه #فاطمیه #بیت رهبری، در حین سخنرانی حجتالاسلام پناهیان بلند گفت :
به آقا بگویید از رفتن حرف نزند، از دیشب تا الان به قلبم فشار آمده.😔
🍃🌷🍃
بچهها بهش اجازه ندادند چنین کاری کند و به او گفتند شما #فرمانده گردانی و باید بمانی تا #عملیات را #هدایت کنی.😭
🍃🌷🍃
از #نوجوان #هفده ساله تا #جوانهای #سی سالهای که #الله اکبر گویان یکی یکی روی #میدان #مین میافتادند و #دیگران از #روی آنها# رد میشدند.
😭😭
🍃🌷🍃
#بچهها با #دست خالی #مقابل دشمن#ایستادند تا بتوانند از #کشورشان #دفاع کنند، #رزمندهها #کم #نگذاشتند با #گوشت و پوست و استخوانشان از #مملکت #دفاع کردند.....😭
🍃🌷🍃
سرانجام #جانباز شهید دفاع مقدس محمد علی زرین قلم هم پس از حدود #دوماه بستری در #بیمارستان #حضرت بقیه الله (عج)♡ درتاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۹# به علت #ابتلا به #کرونا #آسمانی شد و به #دوستان #شهیدش پیوست.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر#شهید:
#ابراهیم خیلی بچه ی #آرامی بود، با #محبت و #خوش اخلاق ، همیشه به #خانواده سفارش می کرد که بریم وبه خونه خانواده #شهدا سر بزنیم.
🍃🌷🍃
#ابراهیم فرزند بزرگم بود که همراه #برادر کوچک تر از خودش به #جبهه رفت وقتی #برادر کوچکترش در سال #60 #جانباز شد خودش خبر شو به من و خانواده داد.
🍃🌷🍃
#ابراهیم خیلی به ما #احترام می گذاشت
وقتی از #جبهه بر می گشت با #خواهر و #برادراش #بازی می کرد سنگر درست می کرد تفنگ درست میکرد و با هم #بازی می کردند.
🍃🌷🍃
موقعی که به #مرخصی می اومد اول به #بیمارستان می رفت و با #پولی که داشت میوه می گرفت می برد ملاقات #مجروحان و...
🍃🌷🍃
#ابراهیم #بار آخر که میخواست بره #جبهه،از پدرش خواست که اجازه بده برای رفتن و به خواهرانش سفارش کرد که به #حجاب اهمیت بدن و همسر و دخترانش رو من و پدرش سپرد 😭😭
🍃🌷🍃
وقتی خبر #شهادتش رو می خواستن بهمون بدن، پدرش سر کار بود شب یکی از همسایه ها گفتن میخواهیم هیئت امشب منزل شما بزاریم و ارام ارام به پدرش خبر دادن 😭
🍃🌷🍃
#جانباز ۷۰#درصد دفاع مقدس، #فرمانده لشکر ویژه کربلا "رمضانعلی صحرایی"
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۳۰# در رستمکلا ، شرقی ترین شهر مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
🍃🌷🍃
متاهل بود و ۴ فرزند به یادگار دارد #آقا جواد #اولین #فرزند ایشان بود که #همراهش در #جبهه #حضور داشت و #کوچکترین #رزمنده #دفاع مقدس بودند.
🍃🌷🍃
با اینکه زندگی در مناطق #جنگ زده با سختی ها و دلهره های فراوانی همراه بود،ولی در دوران جنگ به همراه همسر و 4 فرزندش از مازندران هجرت و در شهر اهواز ساکن شدند.
🍃🌷🍃
به همراه #پدر ، #پسر و #برادرش 67#ماه در #جبهه های #جنگ در کنار #سرداران بزرگی چون #شهیدان #بلباسی ، #خنکدار ، #عمویی ، #محسنی ، #ولیپور ، #مظفری ، #شیرسوار و #اکبری حضور داشت.
🍃🌷🍃
#جانباز ۷۰#درصد دفاع مقدس، #فرمانده لشکر ویژه کربلا "رمضانعلی صحرایی"
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۳۰# در رستمکلا ، شرقی ترین شهر مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
🍃🌷🍃
متاهل بود و ۴ فرزند به یادگار دارد #آقا جواد #اولین #فرزند ایشان بود که #همراهش در #جبهه #حضور داشت و #کوچکترین #رزمنده #دفاع مقدس بودند.
🍃🌷🍃
با اینکه زندگی در مناطق #جنگ زده با سختی ها و دلهره های فراوانی همراه بود،ولی در دوران جنگ به همراه همسر و 4 فرزندش از مازندران هجرت و در شهر اهواز ساکن شدند.
🍃🌷🍃
به همراه #پدر ، #پسر و #برادرش 67#ماه در #جبهه های #جنگ در کنار #سرداران بزرگی چون #شهیدان #بلباسی ، #خنکدار ، #عمویی ، #محسنی ، #ولیپور ، #مظفری ، #شیرسوار و #اکبری حضور داشت.
🍃🌷🍃
✍ به بهانه #روز_جانباز
⁉️ ماجرای مجروحیت شدید و یا به اصطلاحِ امروزی، #جانباز شدنِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، بیش از یک قرن پیش و در جریان ترور نافرجام ایشان توسط عوامل انگلیس
♦️ شيخ فضل اللّه نورى از جمله عالمان بزرگى بود كه در جایگاه مرجعیت دینی پایتخت و رهبرى نهضت اسلام خواهی و ضد استکباری، نقش اساسی را ايفا نمود و زمينه هاى تحصن مردم عليه استبداد و استکبار زمان را در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) فراهم آورد. #مرجع_شهید از جمله رادمردانى بود كه در برابر بيگانه سر تسليم فرود نياورد از اين رو طرح ترور شيخ، در سفارت انگليس خبیث و توسط عوامل انجمن مخفی فراماسونری تهیه شد و به دست جوان عیاش ماجراجو و دین ستیزی به نام كريم دواتچی(دواتگر) داده شد تا به هنگام بازگشت شيخ به منزل به مورد اجرا در آيد.
در اثر اين ترور، شيخ به شدت از ناحیه پای چپ مجروح شد، و تعدادى از همراهان ایشان نیز زخمى شدند.[شیخ تا آخر عمر مبارکش میلنگید و از درد ناشی از آن رنج میبرد و مجبور به استفاده دائم از عصا بود]. نقل است یکی از یاران شیخ با فداکاری خود را حائل کرد بود و مانع از فرجام این عمل شوم شد(طلبه شجاع، حاجی آقای دماوندی).
ضارب دستگیر شد، شيخ او را با بزرگواری بخشيد.
در بازجويى از وى، اسامى افرادى به ميان آمد كه با سفارت انگليس در ارتباط بودند.
عاقبت كريم! درست هشت سال پس از شهادت مرجع شهید(ره)، او توسط هم تیمی هایش به جرم قتل و اخاذی، ولی در واقع، حذف درون گروهی! به قتل رسيد. وى عضو گروه تروریستی كميته مجازات از شاخه های نظامی انجمن مخفی فراماسونری انگلیس در ایران بود که با هدف از بين بردن افراد مانع و مخالف با سیاست های مورد نظر انگلیس در مشروطه، تشکیل شده بود!
حسین باد پا از افراد بسیار زحمتکش و مخلص لشکر ۴۱ ثارالله بود که بارها مجروح شد و در نهایت با از دست دادن یکی از چشمانش به عنوان #جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس شناخته شد.🍃⚘🍃
ولی با این وجود پس از جنگ هم از پا ننشست و در ماموریتهای جنوبشرق لشکر ۴۱ ثارالله در مبارزه با عناصر ضد انقلاب و اشرار در سال ۷۰ پیشتاز نبرد بود.
#شهید بادپا خدمات زیادی را در عملیات های لشکر ۴۱ ثارالله در سال های ۷۱ تا ۷۳ درگردان زرهی تقدیم انقلاب کرد و حتی پس از بازنشستگی در سال ۱۳۸۳ هم، با #راه اندازی دفتر خدمات درمانی روستایی منشا خدمت به روستاییان و مردم محروم بود و هیچ گاه ارتباط خود با بسیج و سپاه را قطع و حتی کمرنگ نکرد..
با آغاز درگیری های بین #نیروهای مقاومت و تکفیری ها در سوریه# حاج حسین هم به عنوان نیروی مستشاری و به صورت داوطلبانه عازم شد اما به خاطر روحیه ای که داشت هیچگاه از درگیری ها فاصله نگرفت و در این مسیر بارها هم با مجروحیت به ایران بازگشت اما هر بار بدون این که منتظر بهبودی کامل بماند. به سوریه برگشت تا کار ناتمامش را تمام کند.🍃⚘🍃
#شهید سید مصطفی علمدار
#مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی مازندران در امور #ایثارگران بود.
#جانباز و #شهید «سید مجتبی علمدار» هم #پسرعموی ایشان هستند
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات 🌷}
🍃🌷🍃
سال 1360# اولین بار به مریوان رفت، آن موقع ۱۵#سالش بود آنجا #جنگ با نیروهای بعثی نبود، جنگ با گروهک های ضدانقلاب بود.
🍃🌷🍃
افرادی که بیشتر گرایش به جریان چپ کمونیستی داشتند، تحت عنوان کومله و دموکرات شعارشون نجات خلق کُرد بود ولی ماهیت شان مزدور ارتش بعث عراق بودند، ایشان 120#روز آنجا بود.
🍃🌷🍃
چون سنش #کم بود،پدرش راضی نبود که به #جبهه برود، چون به ایشان علاقه خاصی داشت، می گفت #برادرت هست، از یک خانواده که نباید #چند نفر باشند.
🍃🌷🍃
ایشان در جواب گفت هر کس به #وظیفه #خود #عمل می کنه،آن دنیا برای #عمل خیر #برادرم به من #اجر و #پاداش #نمی دهند، #رفتنم به #جبهه بیشتر شباهت به #فرار داشت تا #اعزام شدن.
🍃🌷🍃
خانواده ایشان یک خانواده #مذهبی و #انقلابی بود، پدر و مادرش کاملاً شرایط را درک می کردند، #تربیت شده خودشان بودند، وقتی #امام خمینی را #ولی #امر خود می دانستند، می بایست در #عمل هم #نشان
می دادند.
🍃🌷🍃
ایشان رفت #جبهه و#جانباز شد.
وقتی که #جانباز شد و دید که دیگه نمی تواند مثل بقیه #راه برود خیلی برایش #سخت بود، وقتی #اشک های #مادرش را می دید خیلی اذیت می شد البته #مادرش این #اواخر هم وقتی ایشان را می دید #گریه می کرد.
😭😭
🍃🌷🍃
اگر #تعالیم #دینی و #امید به #خدا🤍 نبود به یقین شرایط، برایش #سخت می شد، ایشان #جوانی #پرشور و #حرارتی بود، اهل #ورزش و #تحرک و ۳۰#سال بود که #تحرک و #حرکت را فقط #می دید.
🍃🌷🍃
مدت ۱۶#سال من فقط #دَمر و #روی سینه #خوابید.
🍃🌷🍃
ایشان در #راه #هدف #مقدسش به این #درجه الهی نائل شد، و ابدا #ناراحت #نبود، ایشان به #حرف #ولی امرش #امام خمینی #لبیک گفت، همین که به عنوان یک #شیعه در آن دنیا پیش #امامش #روسیاه نیست #خوش حال بود.
🍃🌷🍃
ایشان سال 1369# ازدواج کرد، همسرس ۲۷#سال در تمام لحظات زندگی در کنار ایشان بود، این سال ها ایشان بیش از 20#بار زیر #عمل جراحی رفت.
🍃🌷🍃
یک بار 7#ماه در تهران بستری بود، همسرش شب ها زیر تخت ایشان ملحفه پهن می کرد و می خوابید، روزها روی صندلی می نشست، بعضی از دوستانش بارها به او گفتندشما برو کمی استراحت کن ما هستیم، قبول نمی کردند.
🍃🌷🍃
سرانجام #جانباز #شهید سید مصطفی علمدار که در #عملیات والفجر 10 در سال 66#و در سن 21#سالگی به درجه #جانبازی نائل شده بود.
🍃🌷🍃
سرانجام پس از #تحمل #سالها #درد و #رنج حاصل از #بیماری، سرانجام در سن 51# سالگی، روز 15#بهمن 96# در ایام #شهادت #مادر سادات #حضرت فاطمه زهرا (س)🌷 به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#پیکر#شهید پس از #تشییع با شکوهی که انجام شد در گلزار #شهدای ملامجدالدین ساری خاکسپاری شد.
🍃🌷🍃
#جانباز ۷۰#درصد دفاع مقدس، #فرمانده لشکر ویژه کربلا "رمضانعلی صحرایی"
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۳۰# در رستمکلا ، شرقی ترین شهر مازندران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
🍃🌷🍃
متاهل بود و ۴ فرزند به یادگار دارد #آقا جواد #اولین #فرزند ایشان بود که #همراهش در #جبهه #حضور داشت و #کوچکترین #رزمنده #دفاع مقدس بودند.
🍃🌷🍃
با اینکه زندگی در مناطق #جنگ زده با سختی ها و دلهره های فراوانی همراه بود،ولی در دوران جنگ به همراه همسر و 4 فرزندش از مازندران هجرت و در شهر اهواز ساکن شدند.
🍃🌷🍃
به همراه #پدر ، #پسر و #برادرش 67#ماه در #جبهه های #جنگ در کنار #سرداران بزرگی چون #شهیدان #بلباسی ، #خنکدار ، #عمویی ، #محسنی ، #ولیپور ، #مظفری ، #شیرسوار و #اکبری حضور داشت.
🍃🌷🍃
#شهید #مدافع سلامت #دکتر فرهاد سرحدی
🍃🌷🍃
ایشان #فرزند #شهید هم بودند #شهید علی سرحدی #پدرش #آموزگار و#شهید ترور هستند، ۴۰#سال پیش به #شهادت رسیدند.درسال ۱۳۴۸# در خانواده ای متدین ومذهبی در تهران متولدشد.
🍃🌷🍃
تحصیلاتش را در #دانشگاه #پزشکی شیراز گذرانده بود، ایشان #متخصص مجربی بود و در زمینه #جراحی #لاپراسکوپی تخصص ویژهای داشت.
🍃🌷🍃
#متاهل بود و دو فرزند به یادگاردارد،
دو فرزند ۱۶ ساله و ۲۲ ساله
🍃🌷🍃
ایشان #عاشق #پزشکی و #جراحی بود و #بزرگترین #آرزویش #خدمت به #مردم بود و در #مناطق #محروم #کار می کرد.
🍃🌷🍃
در #کارش بسیار #متعهد بود و از این نظر همیشه مورد #توجه #همکاران و #بیماران بود.
🍃🌷🍃
در بین #همکاران و #مردم #منطقه به #پزشکی #معروف بود که هر لحظه در #دسترس بود و برای #کمک رسانی به #بیماران به #زمان و #مسائل #مالی #فکر #نمی کرد.
🍃🌷🍃
#پدر ایشان #شهید #ترور بودند،#برادرش هم #جانباز #هشت سال #دفاع مقدس هستند.
🍃🌷🍃
خیلی #علاقه داشت که به #جبهه برود ، اما چون آن زمان سنش #کم بود و برادر و پدر ایشان در #جبهه بودند، ایشان نتوانست برود.
🍃🌷🍃
اما #برادرم میگفت ما #احتیاط لازم را انجام میدهیم اما #نوع #بیماری که #تقصیر این افراد نیست و نیاز به #رسیدگی و #جراحی دارند؛ به همین دلیل #بیماران #کرونایی را هم #جراحی میکرد و در زمینه #پذیرش آنان #سختگیری نمیکرد.😭
🍃🌷🍃
وقتی #جراحی #بیماران کرونایی بهش #پیشنهاد میشد، #بدون تردید #قبول میکرد و میگفت #کارشان را #انجام میدهم. در نهایت هم حین #جراحی یکی از #بیماران #کرونایی به این #ویروس مبتلا شد و بر اثر آن به #شهادت رسید.😭😭
🍃🌷🍃
ما #فرزندان #شهید هستیم. #پدر من #شهید #ترور بود. من هم #جانباز #هشت سال #دفاع مقدس هستم که سال 59# به درجه #جانبازی رسیدم.
🍃🌷🍃
ما سالها پیش #جنگ را #تجربه کردهایم و میدانیم که در #جبهه #نیروی #امدادی #درمانهای #اولیه را تا حد امکان در همان #خط #مقدم انجام میداد تا فرصتی از دست نرود و چنانچه حال #مجروح وخیم بود او را به #عقب منتقل میکردند.
🍃🌷🍃
#پدر من 40#سال پیش در یک #ترور در #سقز #کردستان به #شهادت رسید.#پدرم #دبیر بودند حالا بعد از 40#سال #پروسه #شهادت در #خانواده ما با #رفتن #فرهاد، #تداوم یافت.😭😭
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم حاج عزت الله سلیمانی
🍃🌷🍃
متاهل بود و دو فرزند پسر به یادگار دارد.
آقا «رضا» #دانشجوی ارشد رشته مهندسی نفت .
و آقا «مهدی»، کلاس هشتم.
🍃🌷🍃
#جانباز #دفاع مقدس بود.
از دوران #دفاع مقدس در #پاهای ایشان #ترکش بود و زمانی که #سوریه رفت، آنجا هم #جانباز شد.
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۴۹/۱/۲# در خانواده ای متدین وکشاورز ،در روستای «باغملک» استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان نسبت به #حرام و #حلال و #رزق و روزی #حلال #حساسیت خاصی داشت، تاکید داشت که #خمس را پرداخت کند تا مالش #حلال باشد، برای #انجام #کارهای #خیر #همیشه #پیش قدم بود.
🍃🌷🍃
بعد از #پایان #کلاس اول دبیرستان به #جبهه رفت، و #شش ماه در #جبهه بود، سال 1367# به #عضویت #بسیج درآمد.
🍃🌷🍃
#عاشق #پدر و #مادر و#خانواد بود، به خاطر شغلش خیلی وقت ها کنار خانواده نبود و همسر ایشان مسئولیت فرزندانش را به #عهده داشتند.
🍃🌷🍃
..
..
🔸همسرش #پزشک است ولی از او سوء استفاده نمیکند
🔹 #حافظ_قرآن است ولی دم به دم آیه نمیخواند
🔸 #جانباز است ولی مدام از خاطرات جبهه نمیگوید
🔹 خودش به ۳ #زبان مسلط است ولی فخر فروشی نمیکند
🔹مادرش ترک است و اهل اردبیل ولی از ترک ها سواستفاده نمی کند
بله، او #سعید_جلیلی است
✅
رای ما دکتر جلیلی
🔸همسرش #پزشک است ولی از او سوء استفاده نمیکند
🔹 #حافظ_قرآن است ولی دم به دم آیه نمیخواند
🔸 #جانباز است ولی مدام از خاطرات جبهه نمیگوید
🔹 خودش به ۳ #زبان مسلط است ولی فخر فروشی نمیکند
بله، او #سعید_جلیلی است
#شهید #تفحص و #جستجوگر نور،
#سردار #شهید محمود توکلی
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۴۵# در شهر فلاورجان ،استان اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
#فرمانده #گروه تفحص لشکر 14 #امام حسین علیه السلام بود.🌷ایشان #جانباز #جنگ تحمیلی و
#دفاع مقدس هم بود.
🍃🌷🍃
بعد از #جنگ در مناطق #عملیاتی #جنوب و #غرب ماند تا #پارههای تن این وطن را بیاورد😔 و مرهمی شود بر #زخم دل مادران و پدران #چشم به راه.😔
🍃🌷🍃
#خاکیبودن، #بیادعابودن و #گمنامبودن، از #ویژگیهای بارز ایشان بود، اگر کسی وارد محل کارش میشد، نمیتوانست تشخیص بدهد که #فرمانده آنجا چه کسی است.
🍃🌷🍃
درحسرت #شهادت می سوخت.😔
در یکی از سخنرانی هایش گفت: «آهای مردم! چقدر رفتید با #شهدا آشنا شدید؟ چقدر رفتید با #شهدا رفیق شدید؟»😔
🍃🌷🍃
#شجاعت ایشان #بینظیر بود. بارها در منطقه اتفاقهای عجیبی می افتاد،ولی #هیچگونه #ترسی در وجودش نبود، اتفاقی نبود که بتواند در #مسیر کار ایشان #خلل ایجاد کند، به کاری که انجام میداد، بسیار #معتقد بود.
🍃🌷🍃