eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهید دفاع مقدس محمد پور حیدری 🍃🌷🍃 ایشان هم هست. هم از جنگ تحمیلی هستند. 🍃🌷🍃 معرفی و خانواده اش  به روایت از بزرگوار آقای قاسم صادقی: در روزهای اول داشتیم که هنوز هستند، از جمله این افراد معروف به «ننه مریم» با اسم شناسنامه‌ای «گلناز گلبی» بود که اصالتش به خرم آباد برمی‌گشت؛ ولی در خرمشهر ساکن بود. اول وقتی وارد شدیم این خانم را دیدیم که مدام به بیمارستان شهر رفت و آمد دارد. فهمیدیم همراه با شوهرش «بابامراد پورحیدری» و 2# فرزندش جزو 34# روزه هستند. 🍃🌷🍃 یکی از مهم این خانواده اطلاعات از نیروهای دشمن بود که در جای جای شهر نفوذ کرده بودند. «ننه مریم» را زمان صدا می‌کردند و بعد از فوتش «مادر شهر» گرفت؛ مریم زنی است که با سقوط از شهر خارج شد و پس از نیز نفری است که به وارد شد. 🍃🌷🍃
به روایت از برادر : والفجر۸ بود که بر اثر شيميايي دشمن تعدادي از زير آوار ماندند اما بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچه‌ها رفت. 🍃⚘🍃 من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجي‌ها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد. 🍃⚘🍃 و چون صورت سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند. از چشم بيشتر از ديگر بدنش بود اما باز .😭 🍃⚘🍃 و در حاليکه نگرانش بودم و به او در برابر الهي مي‌خوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به دعوت می کرد و می گفت: «اينها الهي هستند، از اين کنيد.😔 🍃⚘🍃 پزشک معالج براش ماه استراحت تجويز کرد ولي که توان ماندن در شهر را نداشت ماه بعد عازم شد. 🍃⚘🍃 به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در رزمندگان را مي‌زنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه او براي بازگشت و انجام اين کار مي‌کردند. 🍃⚘🍃
به روایت از برادر : والفجر۸ بود که بر اثر شيميايي دشمن تعدادي از زير آوار ماندند اما بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچه‌ها رفت. 🍃⚘🍃 من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجي‌ها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد. 🍃⚘🍃 و چون صورت سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند. از چشم بيشتر از ديگر بدنش بود اما باز .😭 🍃⚘🍃 و در حاليکه نگرانش بودم و به او در برابر الهي مي‌خوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به دعوت می کرد و می گفت: «اينها الهي هستند، از اين کنيد.😔 🍃⚘🍃 پزشک معالج براش ماه استراحت تجويز کرد ولي که توان ماندن در شهر را نداشت ماه بعد عازم شد. 🍃⚘🍃 به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در رزمندگان را مي‌زنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه او براي بازگشت و انجام اين کار مي‌کردند. 🍃⚘🍃
بچه‌ها بهش اجازه ندادند چنین کاری کند و به او گفتند شما گردانی و باید بمانی تا را کنی.😭 🍃🌷🍃 از ساله تا ساله‌ای که اکبر گویان یکی یکی روی می‌افتادند و از آن‌ها# رد می‌شدند. 😭😭 🍃🌷🍃 با خالی دشمن‌ تا بتوانند از کنند، با و پوست و استخوان‌شان از کردند.....😭 🍃🌷🍃 سرانجام شهید دفاع مقدس محمد علی زرین قلم  هم پس از حدود بستری  در بقیه الله (عج)♡ درتاریخ   ۱۳۹۹/۸/۲۹#  به علت به شد و به پیوست‌. 🍃🌷🍃
بچه‌ها بهش اجازه ندادند چنین کاری کند و به او گفتند شما گردانی و باید بمانی تا را کنی.😭 🍃🌷🍃 از ساله تا ساله‌ای که اکبر گویان یکی یکی روی می‌افتادند و از آن‌ها# رد می‌شدند. 😭😭 🍃🌷🍃 با خالی دشمن‌ تا بتوانند از کنند، با و پوست و استخوان‌شان از کردند.....😭 🍃🌷🍃 سرانجام شهید دفاع مقدس محمد علی زرین قلم  هم پس از حدود بستری  در بقیه الله (عج)♡ درتاریخ   ۱۳۹۹/۸/۲۹#  به علت به شد و به پیوست‌. 🍃🌷🍃
مسلم نصر المهدی♡ زرهی اصفهان بود، موقع استراحت بود که شون رو با زدند، تا از همان جا شدند و به ایشان  هم کرد. 🍃🌷🍃 خود ایشان  رفت داخل آمبولانس نشست و از زیاد شد و گردن ایشان  را داخل بیمارستان می‌کنند و روز هم در زنده بود. 🍃🌷🍃 ولی  به دلیل داخلی در تاریخ   ۱۳۹۴/۷/۳۰# ایشان  به آرزویش که همانا  در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : زادگاهش، روستای موسویه،شهرستان جهرم. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید  سرفراز    💠شهید مسلم نصر 💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
به روایت از برادر : والفجر۸ بود که بر اثر شيميايي دشمن تعدادي از زير آوار ماندند اما بدون توجه به گازهاي شيميايي سريع به طرف بچه‌ها رفت. 🍃⚘🍃 من هم به دنبالش رفتم به سختي بسيجي‌ها را بيرون آورديم و به همین دلیل وقتي از محوطه خارج شديم حالت تهوع و سرگيجه شديدی به ما دست داد. 🍃⚘🍃 و چون صورت سوخته بود برای همین ما را به بيمارستان بوعلي تهران فرستادند. از چشم بيشتر از ديگر بدنش بود اما باز .😭 🍃⚘🍃 و در حاليکه نگرانش بودم و به او در برابر الهي مي‌خوردم با مشاهده ناراحتي من مرا به دعوت می کرد و می گفت: «اينها الهي هستند، از اين کنيد.😔 🍃⚘🍃 پزشک معالج براش ماه استراحت تجويز کرد ولي که توان ماندن در شهر را نداشت ماه بعد عازم شد. 🍃⚘🍃 به تمام اعضاي خانواده گفته بود که در رزمندگان را مي‌زنم و آنها که اين مطلب را باور کرده بودند از اينهمه او براي بازگشت و انجام اين کار مي‌کردند. 🍃⚘🍃