─┅═༅🍃🌓🍃༅═┅─
🌖◁(4)#محسن هاشمیرفسنجانی
👤محسن پسر ارشد هاشمیرفسنجانی در انتخابات دهم بیش از آنكه خود به میدان حمایت از كاندیداها بیاید، تصمیم گرفت در قامت یك حامی قدرتمند برای خانوادهی خویش ظاهر شود و مدافع تمامی اقدامات آنها باشد. او كه در جریان این انتخابات چند بیانیه با امضای خود بهعنوان پسر هاشمی و رئیس دفتر ریاست مجمع تشخیص مصلحت را در كارنامه دارد، اما بهواسطهی مسئولیتش در مترو تهران تلاش میكرد تا مانند مهدی و فائزه چندان نقشش از پرده بیرون نیفتد. با این همه پس از مناظرهی 13 خرداد احمدینژاد و موسوی، محسن هاشمی در نامهای به احمدینژاد مدعی شد كه رئیسجمهور با دروغ و عوامفریبی میخواهد فضای انتخابات را «هاشمی ـ احمدینژاد» كند اما او نگفت كه چرا برپایی چنین فضایی این چنین به نفع احمدینژاد است و آرای مردم را بهسوی او گسیل میكند.
─┅༅𖣔1⃣𖣔༅┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محسن جان برای همه دعا کن😭
به فرمانده ات🌷 بگو پیش ارباب سفارش ما رو یادش نره
ما خیلی به دعای شما محتاجیم😭
#شهید_محسن_حججی
#سالروز_اسارت
پیام کنایه آمیز #محسن رضایی به #روحانی در مورد بورس
محسن رضایی، #دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در انتقاد از #رییس جمهور به دلیل وضعیت کنونی بورس در حساب #توییتر خود نوشت:
🔹آقای روحانی در پاسخ به نگرانی اقتصاددان ها گفته بود «پنبه در گوش» خود بگذارید که خبرهای مثبت بورس ما را نشنوید!
🔹ظاهراً خود نیز چنین کرده است.
🔹یک مسلمان، پنبه را از گوش رئیس جمهور درآورد که صدای مردم ستمدیده را بشنود!
#محسن هاشمی: دولت، مجلس و شورای شهر از ۹۲ تا ۹۸ در اختیار #اصلاحطلبان بود
🔹رئیس #شورای شهر تهران به ایلنا گفته: اصلاحطلبان از سال ۹۲ تا ۹۸ تقریبا بخشهای اصلی انتخاباتی یعنی دولت، مجلس و شوراها را در اختیار داشتند، اما در عمل و پس از انتخابات هم در فضای شعاری و ذهنی قبل از انتخابات ماندند.
🔹اینکه گفته شود کابینه روحانی همان کابینه مرحوم هاشمی است و اگر در سال ۹۲ ایشان تایید و پیروز میشد هم نتیجه، شرایط امروز بود نظر درستی نیست.
🔹مشکل فعلی آقای روحانی بیشتر در ایجاد انسجام و هماهنگی درون دولت است نه مسایل حاکمیتی.
⁉️خاطرات هاشمی؛ تاریخ یا معرفینامه خانوادگی؟!
🔴در آستانه سالگرد فوت آقای #هاشمی_رفسنجانی / /٢
♦️آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرهنویسیهای خود تلاش کرده كه با مناسبت یا بیمناسبت از افراد و اعضای خانواده سخنی به میان آید! گویا انگیزه اصلی از این خاطرهنویسیها مطرح كردن و معرفی كردن #نورچشمیها ، #آقازادهها، نزدیكان و بستگان بوده است، نه روشن و آشكار كردن زوایایی از #تاریخ_ایران و انقلاب اسلامی. در خاطرات ایشان آمده است:
🔸«... مهدی و یاسر از اینكه در صف اول نماز [جمعه] دیده میشوند خیلی خوشحال بودند...
🔹... #یاسر و #مهدی از مدرسه آمدند، مقداری خوابیدند خسته بودند...
🔸...مهدی و یاسر به برفبازی در باغچه مشغولاند، گاهی هم دعوا میكنند...
🔹... یاسر به درد گوش مبتلا شد و بیدارمان كرد، قرص خورد و خوابید...
🔸... بچهها عفت و مهدی را با لباس در آب انداختند...
🔹... من و عفت و فاطی و مهدی و یاسر برای روزه گرفتن سحری خوردیم!...
ه
🔸... عفت و فاطی و محسن برای مراسم احیا به جامعةالصادق رفتند...
🔹... برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه تهران رفتم... عفت و بچهها هم آمدند. مهدی و یاسر از اینكه در فیلم و در صف اول نماز دیده میشدند خیلی خوشحال بودند...
🔸... عفت به خانه فائزه رفت...
🔹...دیروقت به خانه آمدم. محسن و عفت بیدار بودند...
🔸...تلفنی با جبهه تماس گرفتم و خبر رفتن فرزندم محسن را به قرارگاه كربلا دادم... وقتی داشتم به مجلس میرفتم محسن را دیدم كه لباس بسیجی پوشیده آماده حركت است. لذت بردم...»
◀️جناب هاشمی رفتن #محسن به جبهه را با آب و تاب روایت كرده و از خویشتنداری همسرش در برابر به جبهه رفتن فرزندشان چنین بالیده است:
«... جالب است كه #عفت هم با صبر و منطق برخورد میكند و با اینكه معمولاً غیبت خیلی كوتاه بچههایش را متحمّل نمیشود، در این مورد اظهاری نمیكند. این روحیه در بسیاری از مادران مسلمان كه فرزندانشان داوطلبانه به جبهه میروند وجود دارد...»
لیكن به نظر میرسد این رفتن به جبهه جنبه #نمایشی داشته و بازدیدی از #مناطق_جنگی بوده است؛ ثانیاً بنابر آنچه در خاطرات جناب هاشمی آمده مهندس محسن در تاریخ ١٠/مرداد/۶١ رهسپار #قرارگاه_كربلا شده است، مشخص نیست چند روز یا چند ساعت در مناطق جنگی گذرانده است كه پس از آن، بازدید از #معدن_اورانیوم در اطراف یزد داشته و متعاقباً در تاریخ دوشنبه اول شهریور ۶١ به تهران رسیده و در جمع خانواده قرار داشته است. (برگرفته از کتاب روایتهای ناروا، فصل دوم)
مراسم عقدمان 31#فروردين سال 93# مصادف با سالروز #ولادت #حضرت فاطمه زهرا(س)🌷برگزار شد. عاقد آن شب خيلي برايمان دعا كرد. تمام مهمانان دست به دعا برداشته بودند.😭
🍃🌷🍃
قضيهاي كه برايم جالب بود #مهماناني بودند كه #همسرم دعوت كرده بود. وقتي مراسم تمام شد #حجت گفت خانم ميداني امشب چه #كساني را #دعوت كرده بودم؟
گفتم نه. گفت #حضرت زهرا(س)🌷 و
#حضرت علی(ع)🌷. آنجا بود كه فهميدم #فضاي روحاني مراسم به خاطر #نورانيت #كساني بود كه از همان ابتدا مادرشوهرم #حجت را به #آنها #سپرده بود.
😭
🍃🌷🍃
#محسن #پاسدار و #نيروي رسمي #تيپ تكاور
#امام سجاد(ع)🌷 كازرون بود،دو ماهي از عقدمان گذشته بود كه #همسرم به همراه #برادرم #قاسم #عازم #مأموريت شمالغرب شدند. نام #مستعار«قاسم» علی بود.
🍃🌷🍃
هر كدامشان #خواب #شهادت خودشان را ديده بودند. سه روز پس از #اعزام، #خواب #برادرم به #حقيقت پيوست و در تاريخ 13# تير 1393# در درگيري با #ضد انقلاب به #شهادت رسيد.😭
🍃🌷🍃
#برادرم در #درگيري با گروهك تروريستي پژاك در منطقه شمالغرب كشور با #زبان #روزه #شربت شيرين #شهادت را نوشيد.😭كمي بعد #همسرم هم راهي #سوريه شد.😭😭
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
واسطه ازدواجمان #برادر شهيدم #قاسم بود. #حجت از دوستان بسيار صميمي و همكار #برادر بزرگم #قاسم بود كه همين رابطه دوستي سبب ازدواج ما شد.
🍃🌷🍃
نگامي كه قضيه خواستگاري مطرح شد #قاسم آن قدر از #خوبيهاي#محسن برايم گفت كه من ديگر نتوانستم هيچ حرفي بزنم.
🍃🌷🍃
از #ايمانش، از #صبرش، از #مهربانياش و از اينكه بين دوستان به #عبد صالح معروف بود.#داداش #قاسم متولد 31#شهريور ماه سال 1363#بود.
🍃🌷🍃
#برادرم و #حجت اين قدر #شبيه هم بودند كه من از #شباهتشان تعجب ميكردم. هنگامي كه تازه عقد كرده بوديم، به همسرم گفتم چقدر #حركات و #رفتارت شبيه #قاسم هست.
🍃🌷🍃
در جواب گفت: ما با هم #بزرگ شدهايم. از 18#سالگي كه هر دو به #سپاه رفته بودند #همراه و #همرزم هم بودند تا لحظه #شهادت.😭
🍃🌷🍃
{یاد#شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}
🍃🌷🍃
#تازه داماد #شهید مدافع حرم، حجت باقری
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۶۴/۳/۱# در خانواده ای متدین ومذهبی در شهر فراشبند استان فارس متولدشد.
فرزند #سوم خانواده بود.
بعد از دو خواهرش متولد شد و #اولين پسر خانواده. نام مستعار ایشان #محسن بود.
🍃🌷🍃
مادرش هنگام تولدش #روزهدار بودند و ایشان را از همان ابتدا به #حضرت فاطمه زهرا(س)🌷 و
#حضرت علی (ع)🌷سپرده بودند.
🍃🌷🍃
مادرش هميشه ميگفت #مادر معنوي #فرزندم #حضرت زهرا(س)🌷و #پدرش
#حضرت علی (ع)🌷است. همين #توسل بود كه باعث شد ایشان #علاقه بسيار شديدي به
#حضرت زهرا(س)🌷 داشته باشد.
🍃🌷🍃
متاهل بود.
مراسم عقدشان 31#فروردين سال 93# مصادف با #سالروز و#لادت #حضرت فاطمه زهرا(س)🌷 برگزار شد.
🍃🌷🍃
ایشان س از ورود به #سپاه پاسداران در #ماموریتهای مختلفی در نقاط مرزی کشور و درگیری با اشرار، قاچاقچیان مواد مخدر و گروهکهای ضد انقلاب در مناطق شمال غرب کشور و سیستان و بلوچستان #شرکت داشت.
🍃🌷🍃
#تازه داماد #شهید مدافع حرم، حجت باقری
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۶۴/۳/۱# در خانواده ای متدین ومذهبی در شهر فراشبند استان فارس متولدشد.
فرزند #سوم خانواده بود.
بعد از دو خواهرش متولد شد و #اولين پسر خانواده. نام مستعار ایشان #محسن بود.
🍃🌷🍃
مادرش هنگام تولدش #روزهدار بودند و ایشان را از همان ابتدا به #حضرت فاطمه زهرا(س)🌷 و
#حضرت علی (ع)🌷سپرده بودند.
🍃🌷🍃
مادرش هميشه ميگفت #مادر معنوي #فرزندم #حضرت زهرا(س)🌷و #پدرش
#حضرت علی (ع)🌷است. همين #توسل بود كه باعث شد ایشان #علاقه بسيار شديدي به
#حضرت زهرا(س)🌷 داشته باشد.
🍃🌷🍃
متاهل بود.
مراسم عقدشان 31#فروردين سال 93# مصادف با #سالروز و#لادت #حضرت فاطمه زهرا(س)🌷 برگزار شد.
🍃🌷🍃
ایشان س از ورود به #سپاه پاسداران در #ماموریتهای مختلفی در نقاط مرزی کشور و درگیری با اشرار، قاچاقچیان مواد مخدر و گروهکهای ضد انقلاب در مناطق شمال غرب کشور و سیستان و بلوچستان #شرکت داشت.
🍃🌷🍃
به روایت از یکی از دوستان #شهید :
#ایشان داری ۳#فرزند هستند ،درست یک #هفته مانده به #اعزام، مادر خانم ایشان فوت میکنند و ایشان اطرافیان را مجاب میکنند که به هیچ وجه حرفی به #فرمانده نزنند.
🍃🌷🍃
به اتفاق #دوست و #همشهری خود، #آقا محسن بعنوان #سپدافند هوایی #اعزام شده بودند. #کار #هر روز و #شب #ادامه داشت. #پیشروی های کندی صورت میگرفت درست سه ماه قبل از #عملیات محرم
#طبق برنامه قرار شد با #قبضه 23 جلوی #پیشروی #نیرو های متخاصم #گرفته شود. #محسن نشست#پشت قبضه و #علی و #حبیب روحی کنارش بودند.
🍃🌷🍃
بطور یکنواخت #آتش 23 انجام میشد تا اینکه طی اعلان #بی سیم مبنی بر رخنه گروهی از #مسلحین #محسن و #علی #جلوتر رفتند.
🍃🌷🍃
کار به جایی رسید که #شدت #آتش نیروی مقابل به حدی شدکه کار به #عقب نشینی کشید در این اوضاع #محسن #پشت قبضه نشست و #علی گفت که باکمک #شهید حبیب ماشین رو حرکت بدهد.
🍃🌷🍃
#علی #طاقت نیاورد و گفت #حاضر #نیست #رفیق و #همشهری خودش را #تنها بگذاره، آمد و #کنار #محسن نشست تا اینکه یک #موشک کورونت به #ماشین از سمت #شهید اصحابی #اصابت کرد.
😭😭
🍃🌷🍃
#علی اصحابی #شهید شد و #حبیب ، #علی اکبری، #محسن هم بر اثر #موج #اصابت #موشک، #پرتاب و #مجروح شدند.😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید علی اصحابی هم درتاریخ ۱۳۹۴/۹/۱۶# در #سوریه به آرزویش که همانا #شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
گلزار #شهدای مجن، شهر شاهرود.
🍃🌷🍃
بسمالله الرحمن
الرحیم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
( قسمت ۱۱۷ )
#وصیت
#شهدا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهید
#محسن #آبکار :
✅➖هر کس حرفی ضد انقلاب زد
با او مقابله کنید وبا ضد انقلاب به مبارزه برخیزید. نگذارید با کارهای منکر خون های #شهدا پایمال شود.
#شهید
#گمنام #گمنام #گمنام
✅➖پشتيبان #ولایت_فقیه باشید هرگز این ریسمان #الهی را رها نسازید که نابودی شما در گسسته شدن این ریسمان است.
#شهید
#گمنام #گمنام #گمنام
✅➖#امام کسی است که تأییدات #الهی را بهمراه خود دارد
اگر ما قدر این نعمت را بدانیم و استقامت کنیم موفق خواهیم شد.
✅➖شادی ارواح مطهر
#شهدا
#صلوات
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📣📣📣 با نشر مطالب در ثوابش شریک و صدقه جاریه محسوب می شود
ان شاءالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سرانجام#سردار#شهید سعید گلاب بخش معروف به
#محسن چریک در روز #هفتم #آبان ماه 1359# پس از #مبارزه #سخت همراه ۴۰# نفر از دوستانش ، بر اثر #آتش پر حجم دشمن در #ارتفاعات " افشار آباد " به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
پس از #شهادت #پيكر ایشان و #دوستانش به دست #نيروهای دشمن مي افتد كه تا الان ، به رغم #تلاش فراوان گروههای تجسس ، #گمنام هستند.💔
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠سردار شهید سعید گلاب بخش💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
سرانجام#سردار#شهید سعید گلاب بخش معروف به
#محسن چریک در روز #هفتم #آبان ماه 1359# پس از #مبارزه #سخت همراه ۴۰# نفر از دوستانش ، بر اثر #آتش پر حجم دشمن در #ارتفاعات " افشار آباد " به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
پس از #شهادت #پيكر ایشان و #دوستانش به دست #نيروهای دشمن مي افتد كه تا الان ، به رغم #تلاش فراوان گروههای تجسس ، #گمنام هستند.💔
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠سردار شهید سعید گلاب بخش💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️نقل حادثه هتک حرمت خانه «حضرت زهرا» (علیها السلام) توسط «عمر» از سوی برخی «علمای اهل سنت»
💠«طبری»
🔹«محمد بن جرير طبرى» (م۳۱۰) در کتاب تاريخ خود رويداد #هتكحرمتخانهوحى را چنين بيان مى كند: «أتى عُمَرُ بنُ الْخَطّابِ مَنْزِلَ عَليٍّ وَ فيهِ طَلْحَةٌ وَ الزُّبَيْرُ وَ رِجالٌ مِنَ الْمُهاجِرِينَ، فَقالَ وَاللهِ لاَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجَنَّ إلى الْبَيْعَةِ، فَخَرَج عَلَيْهِ الزُّبيرُ مُصْلِتاً بِالسَّيْفِ فَعَثَرَ فَسَقَطَ السَّيْفُ مِنْ يَدِهِ، فَوَثَبُوا عَلَيْهِ فَأَخَذُوهُ»؛ [۱] (#عمر_بن_خطّاب به خانه #على (ع) آمد در حالى كه گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان كرد و گفت: به خدا سوگند #خانه را به #آتش میكشم مگر اينكه براى #بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد در حالى كه شمشير كشيده بود، ناگهان پاى او لغزيد، شمشير از دستش افتاد و ديگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند).
🔹اين بخش از تاريخ حاكى از آن است كه #اخذ_بيعت براى #خليفه با #تهديد و #ارعاب صورت مى پذيرفت، امّا اينكه اينگونه بيعت چه ارزشى دارد؟ قضاوت آن با خوانندگان است.
💠«بلاذری»
🔹«احمدبنيحيىجابربغدادىبلاذری» (م۲۷۰) نويسنده معروف اهل سنت و صاحب تاريخ بزرگ، اين رويداد تاريخى را در كتاب «انساب الاشراف» به نحو ياد شده در زير نقل مى كند. «إِنَّ أَبابَكر أَرْسَلَ إلى عَليٍّ يُريدُ الْبَيْعَةَ فَلَمْ يُبايِعْ، فَجاءَ عُمَرُ وَ مَعَهُ فَتيلة! فَتَلَقَتْهُ فاطِمَةَ عَلَى الْبابِ. فَقالَتْ فاطِمَةُ: يَابْنَ الْخَطّاب، أَتَراكَ مُحْرِقاً عَليَّ بابي؟ قالَ: نَعَمْ، وَ ذلِكَ أَقْوى فيما جاءَ بِهِ اَبُوكِ...»؛ [۲] (#ابوبكر به دنبال #على (ع) فرستاد تا #بيعت كند؛ ولى #على (ع) از بيعت امتناع ورزيد. سپس #عمر همراه با #فتيله [آتش زا] حركت كرد، و با #فاطمه (س) در مقابل خانه روبه رو شد، #فاطمه (س) گفت: اى فرزند خطاب، مى بينم درصدد #سوزاندن_خانه من هستى؟! #عمر گفت: بلى، اين كار كمك به چيزى است كه پدرت براى آن مبعوث شده است!).
💠«ابن عبد ربه»
🔹شهاب الدين احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف كتاب «العقد الفريد» (م۴۶۳) در كتاب خود بحثى مشروح درباره تاريخ سقيفه آورده است. وى تحت عنوان كسانى كه از بيعت «ابى بكر» تخلف جستند، مى نويسد:
🔹«فَأمّا عَليٌّ وَ الْعَبّاسُ وَ الزُّبَيرُ فَقَعَدُوا فِي بَيْتِ فاطِمَةَ حَتّى بَعَثَ إِلَيْهِمْ أَبُوبَكْرُ، عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ لِيُخْرِجَهُمْ مِنْ بَيْتِ فاطِمَةَ وَ قالَ لَهُ: إنْ أَبَوْا فَقاتِلْهُمْ، فَأَقْبَلَ بِقَبَس مِنْ نار أَنْ يُضرِمَ عَلَيْهِمُ الدّارَ، فَلَقِيَتْهُ فاطِمَةُ فَقالَ: يا ابْنَ الْخَطّابِ أَجِئْتَ لِتَحْرِقَ دارَنا؟! قالَ: نِعَمْ، أوْ تَدْخُلُوا فيما دَخَلَتْ فيهِ الأُمَّةُ!»؛ [۳] (#على (ع) و عباس و زبير در خانه فاطمه (س) نشسته بودند كه #ابوبكر #عمربنخطّاب را فرستاد تا آنان را از خانه #فاطمه (س) بيرون كند و به او گفت: اگر بيرون نيامدند، با آنان نبرد كن! #عمربنخطّاب با مقدارى #آتش به سوى #خانه_فاطمه (س) رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، ناگاه با #فاطمه (س) روبه رو شد. دختر پيامبر گفت: اى #فرزند_خطاب آمده اى #خانه ما را بسوزانى؟ او در پاسخ گفت: بلى مگر اينكه در آنچه امّت وارد شدند، شما نيز وارد شويد!).
🔹او همچنین از «عبدالرحمن بن عوف» نقل مى كند: «من در بيمارى ابى بكر بر او وارد شدم تا از او عيادت كنم، او گفت: آرزو میکنم كه اى كاش سه چيز را انجام نمیدادم و يكى از آن سه چيز اين است: «وَدَدْتُ أنّي لَمْ أكْشِفُ بَيْتَ فاطِمَةَ عَنْ شيء وَ إنْ كانُوا أَغْلَقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ»؛ [۴] (اى كاش #خانه_فاطمه (س) را نمى گشودم، هرچند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند).
💠«ذهبی»
🔹ذهبى در كتاب «ميزان الاعتدال» از «محمّد بن احمد كوفى حافظ» نقل ميكند كه در محضر «احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابى دارم»، محدّث كوفى (م۳۵۷)، اين خبر خوانده شد: «إنّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ حَتّى أسْقَطَتْ بِمُحْسِن»؛ [۵] (#عمر لگدى بر #فاطمه (س) زد و او فرزندى كه در رحم به نام #محسن داشت سقط كرد!).
پی نوشتها؛
[۱] تاريخ الأمم والملوك (تاریخ طبری)، الطبری، محمدبن جرير، دارالتراث، ۱۳۸۷ق، چ۲، ج۳، ص۲۰۲
[۲] كتاب جمل من انساب الأشراف، البلاذرى، دارالفكر، ۱۴۱۷ق، چ۱، ج۱، ص۵۸۶
[۳] العقد الفريد، ابن عبد ربه الأندلسي، دارالكتب العلمية، ۱۴۰۴ق، چ۱ اول، ج۵، ص۱۳
[۴] همان، ص۲۱
[۵] ميزان الاعتدال فی نقدالرجال، الذهبی، دارالكتب العلمية، ۱۹۹۵م، ج۱، ص۲۸۳، ش۵۵۱
پيام امام اميرالمومنين(ع)، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ۱۳۸۶ش، چ۱، ج۸، ص ۴۴ تا ۵۱
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
#رضا با شش نفر دیگر برای شناسایی به کارون میزنند و وارد سلمانیه میشوند. اما گیر عراقیها میافتند. نارنجک تفنگی شلیک میکنند و #رضا میافتد.
🍃⚘🍃
بعثی ها میرسند بالای سرش و #سر رضا را جدا میکنند و با خودشان میبرند.# رضا و #محسن موهبت، #همرزم رضا در آن عملیات #شهید میشوند.»چند روز بعد از #شهادت پیکر رضا را میآوردند سردخانه😭😭
🍃⚘🍃
خانواده رفتیم تا جسد را تحویل بگیریم، برادرهای سپاه آمدند تا به خانواده دلداری بدهند. انگار خبری بدتر از #شهادت دارند.نمیدونستندچطور باید به خانواده ما بگویند که #داداش رضا #سر نداره « مرتب به ما می گفتند باید #صبور باشید😭😭
🍃⚘🍃
پدرم با تمام تلاشی که شده، متوجه می شوند خبریه و میخواهد #پسرش را ببیند. پدرم بدون آنکه خم به ابرو بیاورد بالای سر پ#سر میایستد. پسرش #سر ندارد.جسد #بی سر #پسر را میخواهد ببوسد؛اما #سری در بدن نیست.😭😭
🍃⚘🍃
به رسم #عقیله بنی هاشم خم میشود و #رگ های بریده شده #پسر را میبوسد. با افتخار سرش را بالا گرفتند و گفتند: « #سر #امام حسین (ع)⚘ را بردند برای ابن زیاد؛ #سر «رضا»ی من را بردند برای صدام.»😭😭
🍃⚘🍃
به روایت از همرزم #شهید :
از حاشیه رودخانه دور نشده بودند که یک سنگر کمین توجه شان را جلب کرد.#محسن به سمت کمین رفت و #رضا هم پشت سرش.از آن جا سنگر های عراقی به خوبی دیده می شدند
🍃⚘🍃
همین که #رضا به سمت سنگر کمین بعدی رفت صدای خش خشی به گوشش رسید و در جا میخکوبش کرد.نه راه پیش داشت نه پس!!!#محسن هم در چند قدمی او زمین گیر شده بود.#رضا به محض این که صدای پا شنید شروع کرد به تیر اندازی!عراقی ها که ده نفری می شدند بی وقفه شلیک میکردند و جلو می آمدند...
🍃⚘🍃
کمی بعد دور تا دور #رضا #حلقه زدند و او را #محاصره کردند...یک افسر عراقی با چشمان از حدقه در آمده به او و لباس رسمی سپاه اش خیره شده بود.با پاشنه پا به پیشانی رضا کوبید و اورا نقش زمین کرد😭😭
🍃⚘🍃
سپس به یکی از نیروهاش که گروهبان جوانی بود گفت:«بهتر از این نمیشود!او را با خودمان میبریم.این #پاسدار برای #فرماندار نظامی خرمشهر بهترین #هدیه است...باید اطلاعات خوبی داشته باشد!»
🍃⚘🍃
افسر عراقی دست #رضا را گرفت تا بلندش کند...اما او خیال #تسلیم شدن نداشت!گروهبان جلو آمد و با قنداقه تفنگ بر سر رضا کوبید و او را بیهوش کرد😭.افسر عراقی توجهی به #محسن نداشت و حواسش بیشتر به #رضا و #آرم روی سینه اش بود...
🍃⚘🍃
صدای تیر اندازی از طرف گشتی های ایرانی ناگهان او را هشیار کرد و تصمیم گرفت هر دو را با خود ببرد.اما بار دیگر با مقاومت آنها رو به رو شد.افسر عراقی در حالی که خشم و کینه در چشمانش موج میزد،ناگهان ایستاد و کارد کمری اش را از غلاف بیرون آورد.
افسر #رضا را به پشت خوابانده بودو به نیرو هایش دستور داد دستش را ببندند😭.سربازان عراقی به طرفش دویدند و ضربه ای به سرش زدند.رضا هنوز از هوش نرفته بود و در بی حالی تیزی کارد را پشت گردن خود احساس میکرد😭 و با فشار بعدی کارد در گردنش فرو رفت و خون به بیرون فوران زد😭😭
🍃⚘🍃
#تازه داماد #شهید مدافع حرم، حجت باقری
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۶۴/۳/۱# در خانواده ای متدین ومذهبی در شهر فراشبند استان فارس متولدشد.
فرزند #سوم خانواده بود.
بعد از دو خواهرش متولد شد و #اولين پسر خانواده. نام مستعار ایشان #محسن بود.
🍃🌷🍃
مادرش هنگام تولدش #روزهدار بودند و ایشان را از همان ابتدا به #حضرت فاطمه زهرا(س)🌷 و
#حضرت علی (ع)🌷سپرده بودند.
🍃🌷🍃
مادرش هميشه ميگفت #مادر معنوي #فرزندم #حضرت زهرا(س)🌷و #پدرش
#حضرت علی (ع)🌷است. همين #توسل بود كه باعث شد ایشان #علاقه بسيار شديدي به
#حضرت زهرا(س)🌷 داشته باشد.
🍃🌷🍃
متاهل بود.
مراسم عقدشان 31#فروردين سال 93# مصادف با #سالروز و#لادت #حضرت فاطمه زهرا(س)🌷 برگزار شد.
🍃🌷🍃
ایشان س از ورود به #سپاه پاسداران در #ماموریتهای مختلفی در نقاط مرزی کشور و درگیری با اشرار، قاچاقچیان مواد مخدر و گروهکهای ضد انقلاب در مناطق شمال غرب کشور و سیستان و بلوچستان #شرکت داشت.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
واسطه ازدواجمان #برادر شهيدم #قاسم بود. #حجت از دوستان بسيار صميمي و همكار #برادر بزرگم #قاسم بود كه همين رابطه دوستي سبب ازدواج ما شد.
🍃🌷🍃
نگامي كه قضيه خواستگاري مطرح شد #قاسم آن قدر از #خوبيهاي#محسن برايم گفت كه من ديگر نتوانستم هيچ حرفي بزنم.
🍃🌷🍃
از #ايمانش، از #صبرش، از #مهربانياش و از اينكه بين دوستان به #عبد صالح معروف بود.#داداش #قاسم متولد 31#شهريور ماه سال 1363#بود.
🍃🌷🍃
#برادرم و #حجت اين قدر #شبيه هم بودند كه من از #شباهتشان تعجب ميكردم. هنگامي كه تازه عقد كرده بوديم، به همسرم گفتم چقدر #حركات و #رفتارت شبيه #قاسم هست.
🍃🌷🍃
در جواب گفت: ما با هم #بزرگ شدهايم. از 18#سالگي كه هر دو به #سپاه رفته بودند #همراه و #همرزم هم بودند تا لحظه #شهادت.😭
🍃🌷🍃
{یاد#شهیدان با ذکر یک شاخه گل صلوات🌷}
🍃🌷🍃
مراسم عقدمان 31#فروردين سال 93# مصادف با سالروز #ولادت #حضرت فاطمه زهرا(س)🌷برگزار شد. عاقد آن شب خيلي برايمان دعا كرد. تمام مهمانان دست به دعا برداشته بودند.😭
🍃🌷🍃
قضيهاي كه برايم جالب بود #مهماناني بودند كه #همسرم دعوت كرده بود. وقتي مراسم تمام شد #حجت گفت خانم ميداني امشب چه #كساني را #دعوت كرده بودم؟
گفتم نه. گفت #حضرت زهرا(س)🌷 و
#حضرت علی(ع)🌷. آنجا بود كه فهميدم #فضاي روحاني مراسم به خاطر #نورانيت #كساني بود كه از همان ابتدا مادرشوهرم #حجت را به #آنها #سپرده بود.
😭
🍃🌷🍃
#محسن #پاسدار و #نيروي رسمي #تيپ تكاور
#امام سجاد(ع)🌷 كازرون بود،دو ماهي از عقدمان گذشته بود كه #همسرم به همراه #برادرم #قاسم #عازم #مأموريت شمالغرب شدند. نام #مستعار«قاسم» علی بود.
🍃🌷🍃
هر كدامشان #خواب #شهادت خودشان را ديده بودند. سه روز پس از #اعزام، #خواب #برادرم به #حقيقت پيوست و در تاريخ 13# تير 1393# در درگيري با #ضد انقلاب به #شهادت رسيد.😭
🍃🌷🍃
#برادرم در #درگيري با گروهك تروريستي پژاك در منطقه شمالغرب كشور با #زبان #روزه #شربت شيرين #شهادت را نوشيد.😭كمي بعد #همسرم هم راهي #سوريه شد.😭😭
🍃🌷🍃
#شهید جواد عبدی به خاطر #حُسن انجام وظیفه هميشه مورد تشويق از طرف #فرماندهان سپاه پاسداران ميشد.
هرکجا که احساس نیاز میکرد به عنوان کسی که آموزشهای نظامی #تکاوری را در دوران خدمتش در مراکز آموزشی فرا گرفته بود حاضر میشد.
🍃⚘🍃
#جواد با شناختی که از #جریانهای فکری و سیاسی داشت در مقابله با #ضدانقلاب از هیچ کوششی فروگذاری نکرد و همراه با دیگر همرزمانش #مبارزات شبانهروزی خود را شروع کرد و لحظهای از این هدف متعالی دور نشد.
🍃⚘🍃
سرانجام این جوان دلاور پس از سالها رشادت در تاریخ بیست و دوم مردادماه سال 1398 ساعت ۱۹:۴۵ در سن 38 سالگی جهت #شناسایی تعدادی از ضدانقلابها که در مناطق صعب العبور اورامان از توابع #شهرستان سروآباد عازم مأموریت بودند در حین تعقیب و گریز دشمن به علّت واژگونی خودرو همراه یار دیرنه اش #محسن غلامی بر اثر خونریزی داخلی، شکستگی دنده های سمت چپ، فرو رفتن دنده ها در شش و قلب و ترکیدگی طحال در بیمارستان #شهید چمران شهرستان سروآباد جرعۀ شهادت را نوشید.
🍃⚘🍃
#شهید غلامی با #شهید جواد عبدی همرزم بودن و تو همون روز مجروح میشن و بعد از شانزده روز دربیمارستان به رفیق #شهیدش میپیوندد.
🍃⚘🍃
قبل از انقلاب در رشته #ریاضی آن هم در #دانشگاه گیلان تحصیل میکرد و #مسئولیت #انجمن اسلامی آن #دانشگاه را برعهده داشت، #جهاد سازندگی از جمله #دستگاههایی که بیش از همه، آنها را به #یاد #امام عزیز میاندازد. چه قدر ایشان به این #مجموعه #جوان و #انقلابی و با#اخلاص و #کارآمد #اهمیت میدادند.
🍃🌷🍃
تصمیم گرفت ادامه عمر خود را #راه #خدمت به #محرومان و #مستضعفان سپری کند.
ایشان با رفقایش نشسته بود به مشورت؛ گفت فرقی نمیکنه به چه #عنوانی بریم. رفت #جهاد و شد #آبدارچی و #نظافتچی #جهاد #گیلان. طوری شد که اندکی بعد به ایشان میگفتند: #محسن آبدارچی.
🍃🌷🍃
نگفته بود #دانشجو هستش. چایی که میبُرد، هر وقت کارش تمام میشد در جهت #پیشبرد امور، #نظراتی هم میداد. طولی نکشید که #بروبچههای #جهاد سازندگی #گیلان به #نبوغ و #توان#مدیریتی اش پی بردند. فهمیدند ایشان #مسئول #انجمن اسلامی#دانشگاه هستند.
🍃🌷🍃
کم کم به #عضو #شورای مرکزی #جهاد #استان گیلان تبدیل شد، بعد از چند ماه #اطرافیان نام ایشان در #لیست #ترور منافقین دیدند و در نتیجه ایشان را#مخفیانه به #سمنان فرستادند.
🍃🌷🍃