eitaa logo
این عماریون
327 دنبال‌کننده
258.7هزار عکس
71.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
ایشان در اواخر سال ۱۳۶۴# همراه همرزمانش به زادگاهش برگشت و سعی کرد چند ماهی درس بخواند، ولی طاقت نیاورد، سال ۱۳۶۵# مجددا عازم ها شد. 🍃🌷🍃 ابتدا در «فلق» و سپس در «اخلاص» خدمت کرد و پس از گذراندن مراحل به خرمشهر منتقل شد تا را ببیند. 🍃🌷🍃 در چون 1#، ۴# و ۵# و المقدس ۲ و در «بانه»، «کردستان»، «حلبچه» و «جزیره مجنون» بود و در چون و گروه خدمت کرد. 🍃🌷🍃 اوایل بود و به کربلای ۴ نزدیک می‌شدند. آنهابه عنوان غواصی نوک پیکان بودند و این درست همان چیزی بود که می خواستند. 🍃🌷🍃 همه خوشحال بودند و مراسم و پرشوری بعد از برگزار می‌کردند. دنیا، دنیای دیگری شده بود. 🍃🌷🍃 برادران چنان با فریاد «حسین، حسین» بر سر و سینه می‌زدند که گویا در جلوی چشمانشان سيد الشهدا (ع)🌷 را کرده‌اند»😭 🍃🌷🍃 «ایشان در آن موقع ۱۶ بیشتر نداشت. که شروع شد، لحظه به لحظه در جلوی چشمان خون گرفته‌اش، می‌شدند.💔 🍃🌷🍃
وقتی قصد کرد چمدانی از مادر امانت گرفت، بارش را از لباس، مسواک، خمیر دندان و ... سبک بست و شلواری که دیگر به پایش نشد و با ترکش به هم دوخته شد، چمدانی که گشوده نشد، نبات، آجیل محلی، عناب و انجیری که مادر در چمدان گذاشت تا رفت و در چمدان ماند.😭 🍃🌷🍃 برگ از دفترچه ای که آخر با هم بودن هایش را در آن نوشت، ها و هایی که دوباره فهرست شد و چند روزی که در بیرجند بیشتر با و گذراند و گفته و نگفته طلبید.😭 🍃🌷🍃 زمان رفتن که رسید، هواپیمای تهران که نشست وقتی عکس ها را در فرودگاه گرفت به بهانه آشنا شدن با تیم و دوستان جدید، زود خداحافظی کرد😭  زود رفت تا کندن تر باشد.😭 🍃🌷🍃 در یک ماهی که نبود هر روز تماس می گرفت و مانند همیشه از همه مسائل و   می پرسید اما نمی توانست به خوبی از وضعیت شان در بگوید، می گفت است کنید. 🍃🌷🍃 آن روزها کلاس رانندگی می رفتم و خودم را برای امتحان آماده می کردم، آخرین شب در تماس تلفنی گفت فردا پولی به حسابی واریز می‌کند که حتما از آن خبر می گیرد. 🍃🌷🍃
خودم را هم به داده بودم که او هم بلند شد و دو نفر از تکفیری‌ها را زد. اما در همین حین دیدم شده و به شدت دارد. 🍃🌷🍃 از او خواستم به برگردد. رفت و در حین راه گویا کنارش شده بود که را پیدا کردیم. بعدها وقتی برادرم به شهرمان آمد و او را دیدم، در و به چشم می‌خورد.😭 🍃🌷🍃 یکی از می‌گفت قبل از ، با هم بودیم و فرزند کوچکش را در آغوش داشت. مشغول صحبت بودیم که با عجیبی گفت: یکی از آشناها به من گفت چقدر می‌گیری که می‌خواهی به بروی؟ من هم در جوابش گفتم اگر دنیا را بدهند، حاضر نیستم با یک موی باقر کنم.» 🍃🌷🍃 امثال مثل هر بودند اما این بود که هرگز چنین آنها را از در مسیر . 🍃🌷🍃
وقتی قصد کرد چمدانی از مادر امانت گرفت، بارش را از لباس، مسواک، خمیر دندان و ... سبک بست و شلواری که دیگر به پایش نشد و با ترکش به هم دوخته شد، چمدانی که گشوده نشد، نبات، آجیل محلی، عناب و انجیری که مادر در چمدان گذاشت تا رفت و در چمدان ماند.😭 🍃🌷🍃 برگ از دفترچه ای که آخر با هم بودن هایش را در آن نوشت، ها و هایی که دوباره فهرست شد و چند روزی که در بیرجند بیشتر با و گذراند و گفته و نگفته طلبید.😭 🍃🌷🍃 زمان رفتن که رسید، هواپیمای تهران که نشست وقتی عکس ها را در فرودگاه گرفت به بهانه آشنا شدن با تیم و دوستان جدید، زود خداحافظی کرد😭  زود رفت تا کندن تر باشد.😭 🍃🌷🍃 در یک ماهی که نبود هر روز تماس می گرفت و مانند همیشه از همه مسائل و   می پرسید اما نمی توانست به خوبی از وضعیت شان در بگوید، می گفت است کنید. 🍃🌷🍃 آن روزها کلاس رانندگی می رفتم و خودم را برای امتحان آماده می کردم، آخرین شب در تماس تلفنی گفت فردا پولی به حسابی واریز می‌کند که حتما از آن خبر می گیرد. 🍃🌷🍃
داشت كه حزب ‏اللهى بايد در حضور يابند ولى به دليل اختلاف عقيدتى با فرمانده مربوطه استعفا و از همانجا مستقيم به رفت. 🍃🌷🍃 در دوره آموزش درجه دارى كتابهایش را به يكى از همكلاسى ‏هایش سپرد. چند روزى خانواده از ایشان بى‏ خبر بودند تا اينكه ‏اش از هاى كردستان به دست شان رسيد. 🍃🌷🍃 در مدت حضور در در اثر تركش از دست و در بيمارستان پنجم آذر گرگان به مدت دوازده روز بسترى شد. 🍃🌷🍃 پس از بازگشت از ، در ستاد تقى ‏آباد و سپاه آق ‏قلا1 قلا، 4 مشغول و بسيجى شد و با اسلامى روستا نزديك داشت. 🍃🌷🍃 ایشان مدتى به عنوان مركزى و اسلامى روستا داشت. به خاطر علاقه‏ اى كه به دروس داشت، تصميم گرفت برود علميه قم، اما به دليل نداشتن مدرك سوم راهنمايى موفق به ورود به علميه نشد. 🍃🌷🍃 با فاميل خوبى داشت ، به ‏تر از خود می کرد. را هميشه در اول وقت مى ‏خواند و به توصيه می کردم با همديگر جماعت بر پا كنند. 🍃🌷🍃
ایشان افزود :با وجود شرایط به دلیل اینکه فرزند بود می‌کردم از  هم‌سطح دیگر باشد و هیچ وقت احساس نکند با این وجود در بیشتر مواقع توجیبی که بهش می‌دادم را به که بعضی‌ها و آمد می‌داد و برای به اقتصادی در کار می‌کرد. 🍃🌷🍃 به گفته ایشان از چند سال قبل از به دلیل فلج شده بود که برای از از هیچ نمی‌کرد و در بیشتر موارد حتی شخصی را هم خود انجام می‌داد و تمام خود را برای هزینه صرف می‌کرد. 🍃🌷🍃 تمام در زمان حیات به دلیل که انجام می‌داد از به نیکی یاد می‌کردند و برایش خیر داشتند. داشتن مانند برای هر است چرا که و منش دارند. 🍃🌷🍃
ایشان با فرا گرفتن در بعد از اشغال بخشی از لبنان، با ‏‌هاى پایداری محلى را پایه گذاری کردند. 🍃🌷🍃 و خوردهاى کوچه به کوچه با نیروهاى اسرائیلى و و به نظامى صهیونیست‏ها در زمره ‏هاى روزانه ایشان  و دوستانش بود. 🍃🌷🍃 اما آنها زود متوجه شدند  که با چند کوچک نمی‌توان دشمن اسرائیلی را از بیرون کرد، به این ترتیب بود که با راهنمایی‌های یکی از دوستان، طرحی نو ریخت. 🍃🌷🍃 اما هیچ کس در آن زمان که ایشان مجری چنین بزرگ و باشد. 🍃🌷🍃 که در میان بهت و حیرت صهیونیست ‌ها و به ویژه قصاب معروف آنها «آریل شارون» به گذاشته شد تا زرینی از و ستیزی و غرور و الله باشد. 🍃🌷🍃 تنها برای این بزرگ زمان (روز و ساعت) عملیات توسط باشد. 🍃🌷🍃
سرانجام#شهید سعید گلاب بخش معروف به چریک در روز ماه 1359# پس از همراه  ۴۰#  نفر  از دوستانش ، بر اثر پر حجم دشمن در " افشار آباد " به رسید. 🍃🌷🍃 پس از ایشان و به دست دشمن مي افتد كه تا الان ، به رغم فراوان گروههای تجسس ، هستند.💔 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید  سرفراز    💠سردار شهید سعید گلاب بخش💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
سرانجام#شهید سعید گلاب بخش معروف به چریک در روز ماه 1359# پس از همراه  ۴۰#  نفر  از دوستانش ، بر اثر پر حجم دشمن در " افشار آباد " به رسید. 🍃🌷🍃 پس از ایشان و به دست دشمن مي افتد كه تا الان ، به رغم فراوان گروههای تجسس ، هستند.💔 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید  سرفراز    💠سردار شهید سعید گلاب بخش💠                            🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
من برای و به بلکه برای 🤍به رفته و با خود نوپای را کرده و پوزه آمریکا و اسرائیل را به زمین مالیدند‌.😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام محمد جواد روزی طلب  هم در تاریخ 12 1364# به همراه یکی از در حال گنبد حسین (ع)🌷 بود که در یک لحظه ای در نزدیکی شان خورد ، به ایشان اصابت کرد وبه رسید. 🍃🌷🍃 ایشان و در گلزار شهر شیراز خاکسپاری شد. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 💠 شهید محمد جواد روزی طلب و برادران شهید شان  محمدحسن و محمد محسن💠             🌷  صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
داشت كه حزب ‏اللهى بايد در حضور يابند ولى به دليل اختلاف عقيدتى با فرمانده مربوطه استعفا و از همانجا مستقيم به رفت. 🍃🌷🍃 در دوره آموزش درجه دارى كتابهایش را به يكى از همكلاسى ‏هایش سپرد. چند روزى خانواده از ایشان بى‏ خبر بودند تا اينكه ‏اش از هاى كردستان به دست شان رسيد. 🍃🌷🍃 در مدت حضور در در اثر تركش از دست و در بيمارستان پنجم آذر گرگان به مدت دوازده روز بسترى شد. 🍃🌷🍃 پس از بازگشت از ، در ستاد تقى ‏آباد و سپاه آق ‏قلا1 قلا، 4 مشغول و بسيجى شد و با اسلامى روستا نزديك داشت. 🍃🌷🍃 ایشان مدتى به عنوان مركزى و اسلامى روستا داشت. به خاطر علاقه‏ اى كه به دروس داشت، تصميم گرفت برود علميه قم، اما به دليل نداشتن مدرك سوم راهنمايى موفق به ورود به علميه نشد. 🍃🌷🍃 با فاميل خوبى داشت ، به ‏تر از خود می کرد. را هميشه در اول وقت مى ‏خواند و به توصيه می کردم با همديگر جماعت بر پا كنند. 🍃🌷🍃
ایشان افزود :با وجود شرایط به دلیل اینکه فرزند بود می‌کردم از  هم‌سطح دیگر باشد و هیچ وقت احساس نکند با این وجود در بیشتر مواقع توجیبی که بهش می‌دادم را به که بعضی‌ها و آمد می‌داد و برای به اقتصادی در کار می‌کرد. 🍃🌷🍃 به گفته ایشان از چند سال قبل از به دلیل فلج شده بود که برای از از هیچ نمی‌کرد و در بیشتر موارد حتی شخصی را هم خود انجام می‌داد و تمام خود را برای هزینه صرف می‌کرد. 🍃🌷🍃 تمام در زمان حیات به دلیل که انجام می‌داد از به نیکی یاد می‌کردند و برایش خیر داشتند. داشتن مانند برای هر است چرا که و منش دارند. 🍃🌷🍃