eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
سردارشهید محمدعلی شاهمرادی 🌴🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌴 محمدعلی شاهمرادی در سال 1338 در ورنامخواست در لنجان در استان اصفهان به دنیا آمد. شهید شاهمرادی از کرانی و ساکن عشایر استان چهار محال بختیاری و اصفهان بود. ابتدایی و راهنمایی را در روستای محل تولد به پایان رساند و دیپلم خود را در زرین‌شهر گرفت. تحصیلات متوسطه او همزمان با شروع انقلاب اسلامی بود. فتح‌المبین و بیت‌المقدس به‌عنوان فرمانده گردان در صحنه پیکار حضور یافت و پس از تشکیل تیپ قمر بنی‌هاشم(ع) مسئولیت طرح و عملیات این تیپ را بر عهده گرفت و با همین سمت در عملیات‌های والفجر 4، خیبر، بدر، والفجر 8 شرکت کرد. وی سرانجام به لشگر قمر بنی‌هاشم(ع) منصوب شد و با همین مسئولیت در کربلای 5 در تاریخ به درجه رفیع نائل آمد. ‌زمانی‌وکجابود؟ زمانی که آمد در پاوه جنگ شده است محمدعلی با عده‌ای از جوانان و دکتر چمران عازم پاوه شدند، آن زمان هنوز اسمی از جنگ به میان نبود. آنها برای این شهر رفتند، یادم می‌آید که همان سال پیروزی انقلاب بود. وقتی از برگشت به سپاه زرین‌شهر رفت، مدتی آموزش دید و عضو سپاه شد، پس از آن جریان کردستان و سنندج پیش آمد که باز هم سریعا به کردستان رفت، آن زمان شهید متوسلانی فرمانده‌شان بودند. که در کردستان بودند با ضد انقلاب‌ها جنگیدند و وقتی اوضاع آنجا آرام شد برگشتند وقتی از کردستان برگشت اوضاع آرام شده بود به آمد و در دو فیلم سینمایی بازی کرد. «غروب خونین» و «جان برکف»، در غروب خونین هنرپیشه نقش اصلی بود که به مسائل قبل انقلاب و پرداخته بودند. جان برکف هم در مورد مسائل کردستان بود که شهید از آن آگاهی کامل داشت. در هم با نام «تیر غیب» ایفای نقش کرد که در زرین‌شهر اجرا می‌شد. علاوه بر اینکه مبارزی قوی و شجاع بود هنرمندی حرفه‌ای و متواضع نیز بود. او در این زمینه خیلی داشت و بدون اینکه دوره‌ای بگذراند به خوبی از عده اجرای نقش‌هایش برمی‌آمد. فرصتی برای ادامه فعالیت‌های هنری نداشت، چون جنگ ایران و عراق پیش آمد. اعلان جنگ شهید و یارانش به جنوب رفتند و جلودارهایی بودند که همراه شهید چمران راه عراقی‌ها را سد کرده بودند تا نیروهای سپاه و ارتش رسیدند و جنگ در آنجا ادامه پیدا کرد. در همه عملیات‌ها فعالانه شرکت می‌کرد و به خاطر که داشت او را فرمانده عملیاتی تیپ قمر بین هاشم و معاون فرمانده کردند. در تمام عملیات‌ها شرکت می‌کرد و در همه آنها هم زخمی می‌شد اما آدمی نبود که استراحت کند او اصلا جبهه را رها نکرد و در نهایت در عملیات کربلا 5 به شهادت رسید و آن موقع سمتش قائم مقام فرمانده لشگر قمر بنی هاشم بود. من محمدعلی بودم او در که مدیر بودم از شاگردان ما بود. اما ماجرای شهادتش از این قرار است که بعد از عملیات کربلا 5 هر چه منتظرش شدیم نیامد، البته داشت که گاهی بعد از عملیات نمی‌آمد اما این بار از هر کس می‌پرسیدیم و را می‌گرفتیم جواب ما را نمی‌دادند انگار می‌خواستند چیزی را پنهان کنند. تا اینکه خانمی بود که از مدرسه‌ای از شهرکرد آمده بود، همسایه ما بودند. او گفت که یک عده از را در شهرکرد تشییع کردند و یکی از آنها فامیلی‌اش شاهمرادی بود و قرار است او را به بفرستند. او که شهید همان است اما من متوجه شدم که این شهید محمدعلی است و اینگونه متوجه شهادت ایشان شدم. چیزی به خانواده نگفتم تا زمانی که را آوردند و گفتند که به مسجد جامع زرین‌شهر بیایید آن زمان بود که همه متوجه محمدعلی شدند. دارید. از آنها بگویید. ما تقدیم انقلاب کردیم. قبل از شهادت محمد علی منوچهر، (که در عملیات بیت المقدس شهید شد)، رضا که رتبه اول کنکور بود (در عملیات رمضان شهید شد)، دیگرم علیداد که دانش آموز هنرستان بود، هم در و به دست عراقی‌ها دستگیر و تیرباران شد چون در جیبش شاهمرادی را دیده بودند با اینکه شده بود او تیرباران کرده بودند. دارید. از آنها بگویید. ما تقدیم انقلاب کردیم. قبل از شهادت محمد علی منوچهر، (که در عملیات بیت المقدس شهید شد)، رضا که رتبه اول کنکور بود (در عملیات رمضان شهید شد)، دیگرم علیداد که دانش آموز هنرستان بود، هم در و به دست عراقی‌ها دستگیر و تیرباران شد
به روایت از مادر : تا آن روز به یاد ندارم که روزه‌هایم را خورده باشم، اما سال 1367#، دهه‌ی اول ماه رمضان را که پشت سرگذاشته بودیم، دلم بدجوری هوای را کرد. 😭😭 🍃🌷🍃 یعنی یه جورایی توی دلم آشوب شده بود. پام رو توی یک کفش کردم و به پدرش گفتم: می‌خواهم به دیدن بروم و اگر مرا به نبری، خودم می‌روم. 🍃🌷🍃 این شد که ایشان هم شال و کلاه کرد و  با هم به رفتیم تا را ببینم. به محل ملاقات که رسیدیم، بالای کوه‌ها بود و تا صدایش کردند که بیاید، یک ساعتی طول کشید. 🍃🌷🍃 ظهر بود که را کردم، ، و خیالم راحت شد که او در کنارم است.😭 🍃🌷🍃 می‌گفت: می‌گوید: تو که عینک می‌زنی و چشم‌هایت ضعیف است، معاف از ، پس برای چه اینجا آمده‌ای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمده‌ام که بروم مقدم تا با . چرا مرا اینجا نگه داشته‌اید؟😭 🍃🌷🍃 خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی میای خانه؟ گفت: قرار است پس از آموزشی، روز بدهند که میام خانه. 🍃🌷🍃
دفاع مقدس درروز سعید فطر، در استان قزوین حسین وهابی 🍃🌷🍃 درتاریخ   ۱۳۴۸/۶/۱۵#   در شهر قزوین در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 پدرش محمد، بنا و معمار بود و مادرش  خانه دار . تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان وظیفه در داشت. 🍃🌷🍃 ایشان از آنجایی که فراوانی به و در کنار را داشت به بهانه‌ی سربازی، سال ، برای #دوره‌ی آموزشی و به عنوان وظیفه، کردستان شد. 🍃🌷🍃
دفاع مقدس درروز سعید فطر، در استان قزوین حسین وهابی 🍃🌷🍃 درتاریخ   ۱۳۴۸/۶/۱۵#   در شهر قزوین در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 پدرش محمد، بنا و معمار بود و مادرش  خانه دار . تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان وظیفه در داشت. 🍃🌷🍃 ایشان از آنجایی که فراوانی به و در کنار را داشت به بهانه‌ی سربازی، سال ، برای #دوره‌ی آموزشی و به عنوان وظیفه، کردستان شد. 🍃🌷🍃
به روایت از مادر : تا آن روز به یاد ندارم که روزه‌هایم را خورده باشم، اما سال 1367#، دهه‌ی اول ماه رمضان را که پشت سرگذاشته بودیم، دلم بدجوری هوای را کرد. 😭😭 🍃🌷🍃 یعنی یه جورایی توی دلم آشوب شده بود. پام رو توی یک کفش کردم و به پدرش گفتم: می‌خواهم به دیدن بروم و اگر مرا به نبری، خودم می‌روم. 🍃🌷🍃 این شد که ایشان هم شال و کلاه کرد و  با هم به رفتیم تا را ببینم. به محل ملاقات که رسیدیم، بالای کوه‌ها بود و تا صدایش کردند که بیاید، یک ساعتی طول کشید. 🍃🌷🍃 ظهر بود که را کردم، ، و خیالم راحت شد که او در کنارم است.😭 🍃🌷🍃 می‌گفت: می‌گوید: تو که عینک می‌زنی و چشم‌هایت ضعیف است، معاف از ، پس برای چه اینجا آمده‌ای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمده‌ام که بروم مقدم تا با . چرا مرا اینجا نگه داشته‌اید؟😭 🍃🌷🍃 خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی میای خانه؟ گفت: قرار است پس از آموزشی، روز بدهند که میام خانه. 🍃🌷🍃
ایشان در سال 1358# با به خمینی(ره) براي از چنگال كومله و دموكرات به رفت و تا لحظات و باز شهر در كنار سرافراز اسلام «شهيد چمران» کرد. 🍃🌷🍃 در سال 58# پس از صدور تاريخي خميني(ره) مبني بر از سوي وقت ایشان  و واحد در استان شد. 🍃🌷🍃 سال 1359# بنا به و وقت منطقه همدان پس از ، به ایشان محول شد. 🍃🌷🍃 در اين مدت ایشان با و حجت الاسلام حيدري جمعه و طالبيان در زمان ممكن توانست نهاوند را کند. 🍃🌷🍃 باشروع تحمیلی و با سمت محور دزلي مريوان را قبول كرد و به طور به منظور وظيفه الهي و تكليف آنچه را كه در توان داشت کرد. 🍃🌷🍃
شهید پیران ویسه قبل از انقلاب توسط رژیم پهلوی به جرم وبه مدت 2 شد وبا و خاص خود عوامل رژیم منفور را به مخاطره انداخته واز ایشان داشتند پس از آزادی از زندان وبخاطر عدم امنیت به کشور عراق رفت اما پس از مدتی توسط ماموران عراقی دستگیر وتحویل مقامات ساواک ایران گردید. 🍃🌷🍃 وتا  لحظا ت حکومت رژیم پهلوی در بود وپس از انقلاب شکوهمند اسلامی از وبه خاطر وعلاقه ای که به داشت های خطیر را پذیرفت و اولین کسانی بود که به انقلاب اسلامی وبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید. 🍃🌷🍃 ایشان در های ، ، و شرکت داشت. 🍃🌷🍃
نحوه نجیب پیران ویسه 🍃🌷🍃 یک شب، باران بهاری تندی در حال باریدن بود. نجیب همراه نفر دیگر از نیسانه آمدند؛ محور را بازدید کردند و راجع به بعضی از مشکلات و مسائل صحبت می کردند که ناگهان... " مواظب باشین! افتادیم تو کمین!" رگبار ها از ریزش باران سبقت می گرفت. فریادی به گوش می رسد:" یا خدا!" نجیب است که تیر خورده؛ ولی با ، را تحمل می کند، فرمان را به چپ و راست می پیچد و گاز ماشین را می فشارد. چشمانش کمی سیاهی می رود. ماشین چون اسب سرکشی غیر قابل کنترل می شود و به طرف دره ، به طرف کوه و گودال های پر از آب منحرف می شود و در آخرین لحظه با کوه برخورد می کنند. در آن لحظات حساس و در کمین دشمن داشت با خود و نیاز می کرد، لحظه-ای که به سوی خویش بر می گشت. صبح روز بعد، آفتاب بهاری، درخشنده تر از همیشه می تابد. در یک خبر مهم پیچیده است. خبری اندوهناک که دل کوه را هم به درد آورده است." نجیب شد " 🍃🌷🍃 سرانجام نجیب پیران ویسه هم درخرداد۱۳۶۳ در منطقه نروی و نیسانه پاوه به آرزوی خود که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃
نجیب پیران ویسه    متولد: 1318  ش. ش 8 م صادره : شهرستان پاوه  مذهب : اسلام (اهل سنت) 🍃🌷🍃  تحصیلات : ششم نظام قدیم  تاهل : متاهل دارای شش فرزند (3پسر و3دختر) تاریخ پیوستن ایشان به# سپاه سال 1358# با عضویت رسمی. 🍃🌷🍃 مدت حضور درجبهه 5 . 🍃🌷🍃 تاریخ : 1363# محل : منطقه نروی ونیسانه پاوه 🍃🌷🍃 مسئولیت : عملیات# سپاه پاوه 🍃🌷🍃 نجیب پیرانویسه درسال 1318# در یک خانواده فقیر ومسلمان در شهر به دنیا آمد وهمانند دیگر بچه ها در سن 7 سالگی به مدرسه رفت وبه تحصیل مشغول شد ودر کلاس ششم ابتدایی به علت پدرمدرسه را رها کرده و خانواده را که ازنظر اقتصادی مشکل داشتند بر عهده گرفت . 🍃🌷🍃 ومخارج خانواده را از راه تامین می کرد. 🍃🌷🍃 پیران ویسه فردی بسیار و و صفا بود که همواره در نهایت و با و می کرد. 🍃🌷🍃
به روایت از مادر : تا آن روز به یاد ندارم که روزه‌هایم را خورده باشم، اما سال 1367#، دهه‌ی اول ماه رمضان را که پشت سرگذاشته بودیم، دلم بدجوری هوای را کرد. 😭😭 🍃🌷🍃 یعنی یه جورایی توی دلم آشوب شده بود. پام رو توی یک کفش کردم و به پدرش گفتم: می‌خواهم به دیدن بروم و اگر مرا به نبری، خودم می‌روم. 🍃🌷🍃 این شد که ایشان هم شال و کلاه کرد و  با هم به رفتیم تا را ببینم. به محل ملاقات که رسیدیم، بالای کوه‌ها بود و تا صدایش کردند که بیاید، یک ساعتی طول کشید. 🍃🌷🍃 ظهر بود که را کردم، ، و خیالم راحت شد که او در کنارم است.😭 🍃🌷🍃 می‌گفت: می‌گوید: تو که عینک می‌زنی و چشم‌هایت ضعیف است، معاف از ، پس برای چه اینجا آمده‌ای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمده‌ام که بروم مقدم تا با . چرا مرا اینجا نگه داشته‌اید؟😭 🍃🌷🍃 خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی میای خانه؟ گفت: قرار است پس از آموزشی، روز بدهند که میام خانه. 🍃🌷🍃
دفاع مقدس درروز سعید فطر، در استان قزوین حسین وهابی 🍃🌷🍃 درتاریخ   ۱۳۴۸/۶/۱۵#   در شهر قزوین در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 پدرش محمد، بنا و معمار بود و مادرش  خانه دار . تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان وظیفه در داشت. 🍃🌷🍃 ایشان از آنجایی که فراوانی به و در کنار را داشت به بهانه‌ی سربازی، سال ، برای #دوره‌ی آموزشی و به عنوان وظیفه، کردستان شد. 🍃🌷🍃
در اولین سالگرد پیروزی انقلاب قرار بود رژه ای در میدان شهرداری برگزار بشه ، همه نیروها در اطراف میدان ایستاده بودند .ایشان عملیات سپاه گیلان بود . نیروهایش رل در صف منظم به میدان آورد و در کمال آراستگی و با قدرت بر افراد میکرد . اصرار داشت که نیرویی باشه که از تمثال خمینی (ره) عبور کند بالاخره رژه بسیار با شکوهی برگزار شد تا حدی که مردم ، خیلی ایشان را تشویق کردند. 🍃⚘🍃 در مرداد ۱۳۵۸ پدرش را از دست داد وایشان با مادرش زندگی کرد ، در خود در در آزادسازی در کنار چمران شرکت داشت . مدتی هم در تدارکات ناحیه گیلان مشغول بود. 🍃⚘🍃 در آغاز تحمیلی عراق علیه ایران ، یک ۱۹  نفری اعزامی از رشت به منطقه# سرپل ذهاب در ۱۰ مهر ۱۳۵۹ شد . پس از بسیار در این منطقه توسط جنگ منطقه غرب ذهاب به ایشان واگذار شد. 🍃⚘🍃
ایشان قبل از پیروزی انقلاب در گسترده علیه رژیم ستمشاهی فعالیت مستمر داشت و طی 20 توسط ساواک دستگیرشد. 🍃🌷🍃 در مرحله به همراه 10 از بستگان شامل ، ، ، و بازداشت شدند. 🍃🌷🍃 ایشان به منطقه ، و و در اغلب ها  شامل های ، ،   و داشت و در ، 4 و 5 و شد. 🍃🌷🍃 های محمد باقر🌷 ، حسین (ع)🌷و و 2 بود ، بعلت طولانی مدت درمناطق با لشکر 25 خانواده اش را برای به منتقل نمود. 🍃🌷🍃 همسر ایشان  با صبوری ، سختی های زندگی در مناطق را تحمل کردند و موجب دلگرمی در ادامه مبارزات ایشان بودند. 🍃🌷🍃 برخی از و در منزل ایشان ودر قرارگاه اهواز صورت می گرفت و اش بودند. 🍃🌷🍃
ایشان قبل از پیروزی انقلاب در گسترده علیه رژیم ستمشاهی فعالیت مستمر داشت و طی 20 توسط ساواک دستگیرشد. 🍃🌷🍃 در مرحله به همراه 10 از بستگان شامل ، ، ، و بازداشت شدند. 🍃🌷🍃 ایشان به منطقه ، و و در اغلب ها  شامل های ، ،   و داشت و در ، 4 و 5 و شد. 🍃🌷🍃 های محمد باقر🌷 ، حسین (ع)🌷و و 2 بود ، بعلت طولانی مدت درمناطق با لشکر 25 خانواده اش را برای به منتقل نمود. 🍃🌷🍃 همسر ایشان  با صبوری ، سختی های زندگی در مناطق را تحمل کردند و موجب دلگرمی در ادامه مبارزات ایشان بودند. 🍃🌷🍃 برخی از و در منزل ایشان ودر قرارگاه اهواز صورت می گرفت و اش بودند. 🍃🌷🍃
ایشان قبل از پیروزی انقلاب در گسترده علیه رژیم ستمشاهی فعالیت مستمر داشت و طی 20 توسط ساواک دستگیرشد. 🍃🌷🍃 در مرحله به همراه 10 از بستگان شامل ، ، ، و بازداشت شدند. 🍃🌷🍃 ایشان به منطقه ، و و در اغلب ها  شامل های ، ،   و داشت و در ، 4 و 5 و شد. 🍃🌷🍃 های محمد باقر🌷 ، حسین (ع)🌷و و 2 بود ، بعلت طولانی مدت درمناطق با لشکر 25 خانواده اش را برای به منتقل نمود. 🍃🌷🍃 همسر ایشان  با صبوری ، سختی های زندگی در مناطق را تحمل کردند و موجب دلگرمی در ادامه مبارزات ایشان بودند. 🍃🌷🍃 برخی از و در منزل ایشان ودر قرارگاه اهواز صورت می گرفت و اش بودند. 🍃🌷🍃
دفاع مقدس درروز سعید فطر، در استان قزوین حسین وهابی 🍃🌷🍃 درتاریخ   ۱۳۴۸/۶/۱۵#   در شهر قزوین در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 پدرش محمد، بنا و معمار بود و مادرش  خانه دار . تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان وظیفه در داشت. 🍃🌷🍃 ایشان از آنجایی که فراوانی به و در کنار را داشت به بهانه‌ی سربازی، سال ، برای #دوره‌ی آموزشی و به عنوان وظیفه، کردستان شد. 🍃🌷🍃
به روایت از مادر : تا آن روز به یاد ندارم که روزه‌هایم را خورده باشم، اما سال 1367#، دهه‌ی اول ماه رمضان را که پشت سرگذاشته بودیم، دلم بدجوری هوای را کرد. 😭😭 🍃🌷🍃 یعنی یه جورایی توی دلم آشوب شده بود. پام رو توی یک کفش کردم و به پدرش گفتم: می‌خواهم به دیدن بروم و اگر مرا به نبری، خودم می‌روم. 🍃🌷🍃 این شد که ایشان هم شال و کلاه کرد و  با هم به رفتیم تا را ببینم. به محل ملاقات که رسیدیم، بالای کوه‌ها بود و تا صدایش کردند که بیاید، یک ساعتی طول کشید. 🍃🌷🍃 ظهر بود که را کردم، ، و خیالم راحت شد که او در کنارم است.😭 🍃🌷🍃 می‌گفت: می‌گوید: تو که عینک می‌زنی و چشم‌هایت ضعیف است، معاف از ، پس برای چه اینجا آمده‌ای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمده‌ام که بروم مقدم تا با . چرا مرا اینجا نگه داشته‌اید؟😭 🍃🌷🍃 خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی میای خانه؟ گفت: قرار است پس از آموزشی، روز بدهند که میام خانه. 🍃🌷🍃
ایشان قبل از پیروزی انقلاب در گسترده علیه رژیم ستمشاهی فعالیت مستمر داشت و طی 20 توسط ساواک دستگیرشد. 🍃🌷🍃 در مرحله به همراه 10 از بستگان شامل ، ، ، و بازداشت شدند. 🍃🌷🍃 ایشان به منطقه ، و و در اغلب ها  شامل های ، ،   و داشت و در ، 4 و 5 و شد. 🍃🌷🍃 های محمد باقر🌷 ، حسین (ع)🌷و و 2 بود ، بعلت طولانی مدت درمناطق با لشکر 25 خانواده اش را برای به منتقل نمود. 🍃🌷🍃 همسر ایشان  با صبوری ، سختی های زندگی در مناطق را تحمل کردند و موجب دلگرمی در ادامه مبارزات ایشان بودند. 🍃🌷🍃 برخی از و در منزل ایشان ودر قرارگاه اهواز صورت می گرفت و اش بودند. 🍃🌷🍃
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: « (ره)» ✍️ مناسبت روز: امروز در تقویم شمسی برابر با سالروز وقوع حماسه در سال ١٣۵٨ است، لذا سخن امروز را با سلام و صلوات به روح بلند شهدای این حماسه خونین آغاز می‌نمائیم؛ در مرداد ماه سال ١٣۵٨، هزاران نفر از عناصر حزب بعث عراق و گروهك‏های ضدانقلاب وابسته به بيگانگان، همچون: احزاب مارکسیست، سلطنت‌طلب‌ها، كومله، فداييان خلق و در رأس آنها حزب دموكرات كردستان در یک عملیات مشترک به شهر پاوه در منطقه كردنشين استان كرمانشاه هجوم برده و آن را محاصره نموده و بخشی از اين شهر را تصرف كردند و دست به جنايت‏های فجیعی زدند، از جمله اینکه به بيمارستان این شهر حمله کرده و همه‌ی مجروحان حاضر در آنجا را سَر بُریدند؛ آنها با دامن زدن به اختلافات قدیمی قومیتی، زمینه تجزیه ایران را فراهم کرده و در واقع، شهر پاوه آخرین نقطه‌ای بود که اگر بر آن مسلط کامل می‌شدند، می‌توانستند ادعا کنند، کل مناطق کردنشین را در اختیار گرفته‌ و با کمک حامیان خارجی، اعلام استقلال نمایند! دکتر مصطفی چمران (معاون وقت نخست وزیر) بی‌درنگ به همراه سرتیپ فلاحی (فرمانده نیروی زمینی ارتش) و ابوشریف (فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب) به پاوه رفتند و بالگردشان زیر رگبار توپ و گلوله دشمنان به‌ سختی روی زمین نشست؛ چمران، ابتدا به بزرگان احزاب کُرد، پیشنهاد مذاکره و بررسی مشکلات را داد، اما آنها نه تنها از پیشنهاد او استقبال ننمودند؛ بلکه با حمله همه‌جانبه در هم‌آن شب، یک فروند بالگرد و یک فروند هواپیمای اف ۴ نیروی هوایی ارتش را سرنگون نموده و خلبان آن «محمد نوژه» را به شهادت رساندند و سپس با تسخیر ژاندارمری پاوه، از طریق رسانه‌های خارجی، شایعه سقوط پاوه و شهادت دکتر چمران را پخش نمودند تا روحیه رزمندگان را کاملاً تضعیف نمایند و سپس به خانه و کاشانه مردم بی‌پناه حمله‌ور شده و آنها را به خاک و خون کشیدند! در این موقعیت خطیر، امام راحل (ره) با بصیرت کامل، بلافاصله فرمان پیامبرگونه خود را براى آزادسازی فوری و بدون قید و شرط پاوه صادر نمودند و در آن تأکید فرمودند: «به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می‌کنم، اگر با توپ‌ها و تانک‌ها و قوای مجهز تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه آنها را مسئول می‌دانم! من به عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد (مشترک) ارتش دستور می‌دهم که بی‌انتظار دستور دیگر و بدون فوت وقت با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کند و به دولت (نیز) دستور می‌دهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کند! و تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی می‌دانم و در صورتی‌که تخلف از این دستور نمایند با آنان عمل انقلابی می‌کنم...» (صحیفه امام؛ ج ٩، ص ٢٨۵) فرمان با صلابت فرمانده کل قوا، ساعت هفت بامداد ٢٧ مرداد ماه ١٣۵٨ از رادیو در سراسر کشور پخش شد و چنان تأثیر معجزه‌آسا داشت که از یک‌سو به از دست رفتن روحیه دشمنان و فرار ضدانقلاب از منطقه؛ و از سوی دیگر، به تشجیع اندک رزمندگان باقی‌مانده در پاوه، و حرکت فوری قوای مشترک ارتش و سپاه و بسیج منجر شد. ✍️ شهید چمران در رابطه با آن روز چنین می‌گوید: «حدود چهار صبح ٢٧ مرداد آنچنان قتل و غارت همه شهر پاوه را فراگرفته بود که گویی هیچ نیرویی قادر نبود مهاجمین را از قتل و غارت خانه‌های مردم بی‌گناه بازدارد و به سمت معرکه اصلی نبرد، برگرداند! دشمنان چند ماشین با بلندگو آوردند و در وسط شهر ندا می‌دادند: هر کس وفاداری خود را به حزب دموکرات اعلام کند، در امن‌ و امان است! ما فقط آمده‌ایم که پاسداران و دکتر چمران را سَر بِبُریم! هنگام صبح بر بالای دیوار خانه پاسداران بودم که یک‌باره فریاد الله‌اکبر رزمندگان به هوا بلند شد! پرسیدم چه شده؟ گفتند: امام اعلامیه‌ای صادر کرده‌اند؛ اعلامیه‌ای تاریخی که اساس بزرگ‌ترین تحولات انقلابی کشور به شمار می‌رود؛ بله، امام، فرماندهی قوا را شخصاً به دست گرفته و فرمان داده بودند که ارتش و ژاندارمری باید در عرض ۲۴ ساعت خود را به پاوه برساند و ضدانقلاب را قلع و قمع کنند...» (خاطرات چمران) چمران نیز با استفاده از روحیه انقلابی حاصل شده از فرمان امام امت، بدون فوت وقت، نیروهایش را برای باز پس گرفتن مواضع قبلی، بسیج کرد و تا ساعت ۱۰ صبح همان روز به صورت معجزه‌آسا همه بلندی‌های پیرامون پاوه را آزاد نمود و در ادامه با رسیدن نیروهای مشترک ارتش، سپاه و بسیج، و با نبردی سخت و درگيری خونين، همه شهرها، راه‏ها و مواضع استراتژيك منطقه آزاد شد و كردستان از سقوط حتمی نجات پیدا کرد و یکبار دیگر دشمنان ایران اسلامی، قدرت معنوی و معجزه‌آسای فرمان ولی‌ّ زمان و امام امت را با تمام وجود، احساس کردند.