eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
📆 ۱۹ دی‌ماه سالروز شهادت و جمعی از دلاورمردان نیروی‌ زمینی‌ سپاه گرامیباد. 🕊ای شقایق‌های آتش گرفتہ دل خونین ما شقایقی است کہ داغ شهادت شما را در خود دارد ... 💥 نماز احمد👈 اگر به نماز‌های شهید احمد کاظمی ‌نگاه می‌کردیم، می‌دیدیم یکپارچه عشق و معنویت بود. هیچ وقت با حالت خستگی و پراکندگی ذهنی نماز نمی‌خواند. کسانی که در کنار احمد نماز خوانده اند، صدای خشوع و تضرع توأم با دل شکستگی او را هنگام رکوع و سجود به یاد دارند. چرا که او واقعا انسان مؤمن و مسلط بر نفس خویش بود... راوی: 💥برای رضای خدا:👇 📣در یکی از عملیات های که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. مدیر موشکی نیرو👈حاجی زاده  به من گفت، من موشک ها را آماده کرده ام، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زن بود... شهید احمد کاظمی فرمانده نیروی هوایی سپاه, از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله... بعد از چند لحظه حاج احمد کاظمی گفت: مقدم👈موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! 😉گفت بگو چقدر می ارزد. گفتم مثلا شش هزار دلار... گفت:👇 “مقدم نزن اینها این قدر نمی ارزند.” 💥 خیلی بعید است شما فرمانده ای را وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد، ولی سردار کاظمی در کوران عملیات بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟👈 چون مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن سردار دشمن, "عمربن عبدود" را در چنگ احزاب تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی بر وی غالب شده باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد... راوی: 💥وقتی شهید کاظمی آرزوی پیرزن را برآورده کرد: 👈 نجف آباد اصفهان که بودیم یه پیرزن سراغ حاج احمد رومی گرفت. وقتی حاجی برا سر کشی اومد، پیرزن رفت ملاقاتش و بعد از چند دقیقه گفتگو رفت... یک هفته بعد پسر پیرزن اومده بود برای تشکر می گفت: حاج احمد مشکلم رو حل کرده. بعد فهمیدیم پسر پیرزن به خاطر نداشتن دیه قرار بوده بره زندان. اما حاج احمد بخشی از ارثیه ای که از پدر و مادرش بهش رسیده رو میده تا ديه رو پرداخت کنن. و اینجوری پسر پیرزن آزاد شده بود... 💥اهمیت به بیت المال خیلی کم پیش می‌آمد که بچه‌هایش را همراه خود بیاورد. آن‌ روز ظاهرا خانواده حاجی جایی رفته بودند و او مجبور شده بود محمّد مهدی را همراه خود بیاورد. از صبح که آمد خودش رفت جلسه و محمّد مهدی را پیش ما گذاشت... جلسه که تمام شد مقداری موز اضافه آمده بود. یکی را به محمّد مهدی دادم تا لااقل از او نیز پذیرایی کرده باشم. نمی‌دانم چه کاری داشت که مرا احضار کرد. محمّد مهدی هم پشت سر من وارد دفتر شد 😍 وقتی بچه‌اش رابا موز دید چهره‌اش برافروخته شد، طوریکه تا حالا اینقدر او را عصبانی ندیده بودم. با صدای بلند گفت: کی به شما گفت به او موز بدهید. گفتم: حاجی این بچه صبح تا حالا هیچ نخورده یه موز که به او بیشتر نداده‌ایم تازه از سهم خودم هم بوده. نگذاشت صحبتم تمام شود دست در جیبش کرد و هزار تومان به من داد و گفت: همین الان میروی و جای آن یک کیلو موز میخری و می‌گذاری جای آن... برشی از زندگی سرلشگر شهید احمد کاظمی, فرمانده نیروی زمینی سپاه
📆 ۱۹ دی‌ماه سالروز شهادت و جمعی از دلاورمردان نیروی‌ زمینی‌ سپاه گرامیباد. 🕊ای شقایق‌های آتش گرفتہ دل خونین ما شقایقی است کہ داغ شهادت شما را در خود دارد ... 💥 نماز احمد👈 اگر به نماز‌های شهید احمد کاظمی ‌نگاه می‌کردیم، می‌دیدیم یکپارچه عشق و معنویت بود. هیچ وقت با حالت خستگی و پراکندگی ذهنی نماز نمی‌خواند. کسانی که در کنار احمد نماز خوانده اند، صدای خشوع و تضرع توأم با دل شکستگی او را هنگام رکوع و سجود به یاد دارند. چرا که او واقعا انسان مؤمن و مسلط بر نفس خویش بود... راوی: 💥برای رضای خدا:👇 📣در یکی از عملیات های که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. مدیر موشکی نیرو👈حاجی زاده  به من گفت، من موشک ها را آماده کرده ام، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زن بود... شهید احمد کاظمی فرمانده نیروی هوایی سپاه, از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله... بعد از چند لحظه حاج احمد کاظمی گفت: مقدم👈موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! 😉گفت بگو چقدر می ارزد. گفتم مثلا شش هزار دلار... گفت:👇 “مقدم نزن اینها این قدر نمی ارزند.” 💥 خیلی بعید است شما فرمانده ای را وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد، ولی سردار کاظمی در کوران عملیات بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟👈 چون مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن سردار دشمن, "عمربن عبدود" را در چنگ احزاب تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی بر وی غالب شده باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد... راوی: 💥وقتی شهید کاظمی آرزوی پیرزن را برآورده کرد: 👈 نجف آباد اصفهان که بودیم یه پیرزن سراغ حاج احمد رومی گرفت. وقتی حاجی برا سر کشی اومد، پیرزن رفت ملاقاتش و بعد از چند دقیقه گفتگو رفت... یک هفته بعد پسر پیرزن اومده بود برای تشکر می گفت: حاج احمد مشکلم رو حل کرده. بعد فهمیدیم پسر پیرزن به خاطر نداشتن دیه قرار بوده بره زندان. اما حاج احمد بخشی از ارثیه ای که از پدر و مادرش بهش رسیده رو میده تا ديه رو پرداخت کنن. و اینجوری پسر پیرزن آزاد شده بود... 💥اهمیت به بیت المال خیلی کم پیش می‌آمد که بچه‌هایش را همراه خود بیاورد. آن‌ روز ظاهرا خانواده حاجی جایی رفته بودند و او مجبور شده بود محمّد مهدی را همراه خود بیاورد. از صبح که آمد خودش رفت جلسه و محمّد مهدی را پیش ما گذاشت... جلسه که تمام شد مقداری موز اضافه آمده بود. یکی را به محمّد مهدی دادم تا لااقل از او نیز پذیرایی کرده باشم. نمی‌دانم چه کاری داشت که مرا احضار کرد. محمّد مهدی هم پشت سر من وارد دفتر شد 😍 وقتی بچه‌اش رابا موز دید چهره‌اش برافروخته شد، طوریکه تا حالا اینقدر او را عصبانی ندیده بودم. با صدای بلند گفت: کی به شما گفت به او موز بدهید. گفتم: حاجی این بچه صبح تا حالا هیچ نخورده یه موز که به او بیشتر نداده‌ایم تازه از سهم خودم هم بوده. نگذاشت صحبتم تمام شود دست در جیبش کرد و هزار تومان به من داد و گفت: همین الان میروی و جای آن یک کیلو موز میخری و می‌گذاری جای آن...
📆 ۱۹ دی‌ماه سالروز شهادت و جمعی از دلاورمردان نیروی‌ زمینی‌ سپاه گرامیباد. 💥روایتی از : گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور می‌توانیم برگردیم. همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت‌المقدس را شروع کرده بودیم. شهید کاظمی توانست با کمک شهیدخرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. ایشان نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و با گرفتن 11 هزار اسیر, شهر را آزاد کردند. آنها با دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر درمقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای 8 نجف و 14 امام حسین تحت فرماندهی احمد و حسین بودند. و این گونه بود که در همه عملیات‌ها تا پایان جنگ، شهید کاظمی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت کاظمی است... 🚩عنایت حضرت زهرا(س) به حاج احمد کاظمی: 👈 اوایل سال 1361 در عملیات بیت المقدس در خدمت حاج احمد بودیم. او فرمانده تیپ نجف بود. نیروها خیلی به او علاقه داشتند... در حین عملیات به سختی مجروح شد، ترکش به سرش خورده بود. با اصرار او را به بیمارستان صحرایی بردیم. شهید کاظمی می گفت «کسی نفهمد من زخمی شدم. همین جا مداوایم کنید. میخواست روحیه ی نیروها خراب نشود.» 🌟دکتر گفت «این زخم عمیق است، باید کاملاً مداوا و بعد بخیه شود» به همین دلیل بستری شد. خونریزی او به قدری زیاد بود که بی هوش شد. مدتی گذشت، یک دفعه از جا پرید!... گفت «بلندشو، باید برویم خط» هر چه اصرار کردیم بی فایده بود. بالاخره همراه ایشان راهی مقر نیروها شدیم. در طی راه از ایشان پرسیدم: شما بی هوش بودی، چه شد که یک دفعه از جا بلند شدی؟ 🌟هر چه می پرسیدم جواب نمی داد. قسمش دادم که به من بگویید که چه شد؟ نگاهی به چهره ی من انداخت و گفت👈 می گویم، به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی حرفی نزنی... بعد خیلی آرام ادامه داد «وقتی در اتاق خوابیده بودم، یک باره دیدم خانم فاطمه زهرا (س) آمدند داخل اتاق، به من فرمودند: چرا خوابیدی؟ گفتم: سرم مجروح شده، نمی توانم ادامه دهم. حضرت زهرا (س) دستی به سر من کشیدند و فرمودند: بلند شو، بلندشو، چیزی نیست، برو به کارهایت برس... وقتی حاج احمد به منطقه برگشت در جمع نیروها گفت 👈من تا حالا شکی نداشتم که در این حنگ ما برحق هستیم، اما امروز روی تخت بیمارستان این موضوع را با تمام وجود درک کردم... 💐 🌸چند ساعت بعد از اینڪه زلزله بم رخ داد، شهیدحاج احمد ڪاظمی با من تماس گرفت و گفت می خواهیم با سردار قاسم سلیمانی برای ڪمڪ رسانی بہ بم برویم ... از من خواست تا بہ سرلشڪر صفوی اطلاع دهم . آن زمان من رئیس دفتر سرلشڪر صفوی بودم ... صبح موضوع را بہ سرلشڪر صفوی اطلاع دادم و ایشان هم بہ سرعت بہ بم رفت. وقتی رسید دید شهید ڪاظمی یڪ سر برانڪاردی را گرفتہ و سر دیگرش در دست حاج قاسم است و درحال جا بہ جا ڪردن مجروحین هستند. 🌸 در اربعین شهادت شهید ڪاظمی او را در خواب دیدم و احوالش را پرسیدم ؛گفت خوبم و ادامه داد ڪه ماجرای بم را بہ خاطر داری ؟ ڪاری ڪه آنجا انجام دادیم اینجا نتیجه داد ... » 👌این حرف را شهید ڪاظمی ای زد ڪه در عرصہ نبرد هشت سالہ و در فتح خرمشهر و در عرصہ های نظامی اثرگذار بود ، با این وجود حرفی از آن نمی زند و بہ خدمت جهادی اشاره می ڪند ...
🌹🍃رهبر انقلاب: روزی که خبر شهادت صیاد شیرازی را به من دادند، من گفتم شایسته‌ شهادت بود؛ حیف بود بمیرد. چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: ان‌شاءاللَّه خبر شهادت من را هم به‌ شما بدهند! 🗓این روزها سالگرد شهادت حاج احمد کاظمیه روحش شاد! ... 🔮کانال مرجع گفتمان
(عج)مبارکباد(۱) ⭐وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ. و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد. (انبیاء/۱۰۵) ⚜ ذکر صالحین ⚜ 🌸با سلام و احترام ، میلاد با سعادت حضرت مهدی (عج) را تبریک وتهنیت عرض مینمایم 🔵حضرت مهدی(عج) در چند سالگی به امامت منصوب شدند؟ ✅👈 5 سالگی 🔴غیبت صغری امام زمان(عج) چند سال طول کشید؟ ✅👈69سال 🔵غیبت کبری امام زمان(عج)از چه سالی شروع شد؟ ✅👈از سال 329 قمری 🔴اولین نشانه ظهور حضرت مهدی(عج) چیست؟ ✅👈طلوع خورشید از مغرب 🔵نمایندگان امام زمان(عج)در غیبت کبری چه کسانی هستند؟ ✅👈مراجع شیعه که عالم به فقه، روایت و کتاب خدا هستند 🔴هنگامی که حضرت مهدی (عج) به دنیا آمد بر بازوی راستشان چه نوشته بود؟ ✅👈"جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا " 🔵کدام معصوم فرموده :«زمان ظهور مربوط به خداوند است و هرکس آن را معین کند،دروغ گفته است»؟ ✅👈حضرت مهدی(عج) 🔴از جمله مواریث انبیاء(ع) که حضرت می آورند، چیست؟ ✅👈منبر حضرت سلیمان(ع) 🔵امام زمان(عج) در چه روزی ظهور خواهند کرد؟ ✅👈جمعه 🔴حضرت مهدی(عج) از کجا ظهور خواهد کرد؟ ✅👈شهر مکه 🔵اولین آیه ای که حضرت هنگام ظهور تلاوت می فرمایند، کدام آیه است؟ ✅👈 بقیة الله خیر لکم ان کنتم مۆمنین 🔴محل حکومت ایشان پس از ظهور کدام شهر است؟ ✅👈شهر کوفه 🔵پس از ظهور جایگاه قضاوت و حکمرانی امام زمان (عج) کجاست؟ ✅👈مسجد کوفه 🔴یاران نخستین امام زمان(عج) هنکام ظهور در کجا با ایشان بیعت می کنند؟ ✅👈در خانه خدا بین رکن و مقام 🔵یاران حضرت مهدی(عج) چند نفرند؟ ✅👈313 نفر 🔴هنگام ظهور چه تعداد زن همراه حضرت ولی عصر(عج) هستند؟ ✅👈13 زن 🔵اولین شخصی که در زمان ظهور با آن حضرت بیعت می‌کند، کیست؟ ✅👈جبرئیل(ع) 🔴کدام پیامبر هنگام ظهور با ایشان نماز می گذارند؟ ✅👈حضرت عیسی(ع) 🔵در روایات آمده که برای آن حضرت خانه ای است، نام آن خانه چیست؟ ✅👈بیت الحمد 🔴نام شمشیر آن حضرت چیست؟ ✅👈سیف الله 🔵چه تعداد دعای بزرگ از طرف حضرت مهدی(عج) وارد شده است؟ ✅👈40 دعا 🔴کدام مسجد به دستور خاص حضرت مهدی(عج) بنا شده است؟ ✅👈مسجد مقدس جمکران 🔵در وجود حضرت مهدی(عج) چه ویژگی ای از حضرت نوح(ع) است؟ ✅👈عمر طولانی 🔴بزرگترین عبادت در زمان غیبت کبری چیست؟ ✅👈انتظار فرج امام زمان(عج) 🔵کدام زیارت مربوط به امام زمان(عج) است؟ ✅👈زیارت شریف آل یاسین 🔴دعای مخصوص حضرت ولیعصر(عج) چیست؟ ✅👈دعای عهد 🔵نماز مخصوص امام زمان(عج) چند رکعت است؟ ✅👈 2 رکعت 🔴کدام دعاست که از طرف آن بزرگوار توصیه شده هر روز خوانده شود؟ ✅👈دعای فرج 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼 امام باقر(ع): اگر امام یک ساعت از زمین برداشته شود زمین اهلش را فرو می برد و اهل خود را همچون دریای خروشان به جوش و خروش در میآورد... غیبت نعمانی، بخش روایات درباره لزوم حجه، ص ۱۵۶ 🌷زندگی نکن برای خودت؛ زندگی کن برای مهدی (عج) درس بخوان برای مهدی (عج) ورزش کن برای مهدی (عج) 🌷شهید حمیدرضا اسداللهی (ابومحمد) 🌼 جابر جعفی گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: فرج شما کی خواهد بود؟فرمودند: هيهات هيهات (چه دور است فرج ما)!؟ فرج ما واقع نخواهد شد تا اینکه غربال شوید، سپس غربال شوید، سپس غربال شوید، (این را سه مرتبه فرمود) تا اینکه خداوند نا خالصی ها را ببرد و زلال خالص را باقی گذارد. 🔹هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا یَكُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا یَقُولُهَا ثَلَاثاً حَتَّى یَذْهَبَ الْكَدِرُ وَ یَبْقَى الصَّفْوُ؛ 📚ترجمه منتخب ألا ثر ج۴ص۶۰ 🌹شهید احمد کاظمی: ما اهل اینجا نیستیم ما اهل جای دیگر هستیم باید برای اونجا خیلی ما تلاش بکنیم ، ما یک صف بزرگی جلومون وایسادن ماها رو تحویل می‌گیرن اون صف رو ما کاری نکنیم رو برگردونه از ما ، دلها رو بسپارید به خدای متعال متوسل بشید به ائمه اطهار در راس اونها امام حسین شهید عزیز ، پرچم دار این حرکته ما و افتخار بکنیم که ما سربازان فرزند او حضرت مهدی (عج) هستیم و امروز زیر پرچم حضرت ایت الله العظمی‌خامنه ای داریم این لشکر و این سپاه و این سازمان رو اداره می‌کنیم که تحویل بدیم به حضرت مهدی (عج) . کتاب شهداواهل بیت، ناصرکاوه
روزی که در پشت بی سیم هر چه تلاش کرد تا را از دهان آتش شعله ور جنگ در جاده بصره - العماره به عقب بکشد، موفق نشد. چرا که آقا مهدی خود را در میانه بهشت یافته بود  و جالب این که او هم تلاش می کرد تا لذت شهد آن بهشت را  از طریق بی سیم به احمد کاظمی هم بچشاند. حتما صدای مکالمه بی سیمی شهید باکری با شهید کاظمی رو شنیده اید.
🔰 اگر می‌خواهید به خودتان ظلم نکنید باید شهید زنده باشید؛ 🔹 اگر می‌خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتان ظلم نکرده باشید راهی جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم. ✔️۱۹ دی‌ماه سالروز شهادت حاج احمد کاظمی گرامی باد🌷
✳️ ولایت پذیری تا پای جان 🔻 بعـداز عملیات خیبر زمانی که جاده بغـداد - بصـره را از دست دادیم و فقط جزایر مجنون برای ما باقیمانـد 🔸 حضـرت امام(ره) اعلام فرمودنـد که "به هر قیمتی که شـده بایـد جزایر حفظ شوند." من بلافاصـله به شـهید کاظمی فرمانده پَد غربی، شـهید باکری و زین الـدین در پـد وسط و شـهید همت در پد شـرقی اطلاع دادم. چاه های نفت در پد غربی بود و در این نقطه مانند ابر انبوه، گلوله، خمپاره و بمب از آسمان بر آن میبارید. 🔸 شهیـد کـاظمی در آن موقعیت، مقـاومت بی سـابقه ای ازخود نشـان داد، انگشـتش قطع شـد و وقـتی برگشت سـر وصورتش خاکی، سـیاه و دودی بود وچند شـبانه روز بود که نخوابیده بود. وقتی به اوخسـته نباشـید گفتم و او را بوسیدم ، 👈 گفت: «وقتی دستور امام (ره) را به من گفتی، دیگر نفهمیـدم چه شد، بچه ها راجمع کردم وگفتم که اینجاکربلاست، الانم عاشورا است و بایدبه هر قیمتی اینجا را حفظ کنیم.» راوی: محسن رضایی 📚 برگرفته از کتاب پرواز در پرواز زندگینامه سردار رشید اسلام ص ۹
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🥀 🍃خُدایا❗️ نَصیبم‌ڪُن😍 دِلم❣‌بَراےحُسین‌خرازےپَرمیڪِشد دِلم‌براے 🍁دُنیارا رَها ڪُنید وِل‌ ڪنید هَمهـ چیز را دَر آخِرَٺ‌ ڪُنید و رِضاے خُدا را بر رِضاے ارجَحیٺ‌ دَهید...✔️
نیمه شب برای سرکشی وارد پادگان شد، سربازی را دید که سر پست خوابش برده. پتو رویش انداخت و تا آخر پست خودش جای سرباز، نگهبانی داد. با درجه سرداری... روح بزرگ شهید احمد کاظمی را با ذکر فاتحه و صلوات یاد کنیم.
✨﷽✨ 🎤 راوی: سردار 🥀 پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم، گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟! گفت: نه، ولی مطمئنم. 🥀 چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم، فرشته ای دیدم که اسمهای ‌ را مى نويسد، تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید. 🥀 به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بروی؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود، تا این در ذهنم آمد زمین خوردم، چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم، اما دیگر ندارم، اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم...