نمیدانستم باید چه بگویم. قلبم لرزید. فکر کردم شاید بتوانم به بهانه دخترمان فکر سوریه رفتن را از سرش بیرون کنم. گفتم: «نمیدونی سوگند چقدر وابسته شماست؟ من نمیتونم اجازه بدم!»😭
🍃🌷🍃
رابطه بسیار #عاطفی و #عمیقی بین سوگند دخترمان و #مجید وجود داشت طوری که سرشان را روی یک بالش میگذاشتند.😭😭
🍃🌷🍃
گاهی که #مجید اداره میماند و خانه نمیآمد، سوگند تلفن میزد و میگفت: «بابا پس دخترت چطور بخوابه؟ من بالش تورو بو میکنم تا برگردی خونه!»😭
🍃🌷🍃
این صحنهها که از مقابل چشمم میگذشت، نمیتوانستم به رفتنش راضی شوم. برای دختر کوچکمان بیپدری ضربه سنگینی بود.😭
🍃🌷🍃
دیگر طاقت نیاوردم. گفتم: «خدای نکرده اگر #شهید بشی من چی کار کنم؟ اصلاً تو ما رو به کی میخوای بسپاری؟» سکوت کرد و لبخند زد.
آرام گفت: «به خدا!»😭😭
🍃🌷🍃
نمیدانستم باید چه بگویم. قلبم لرزید. فکر کردم شاید بتوانم به بهانه دخترمان فکر سوریه رفتن را از سرش بیرون کنم. گفتم: «نمیدونی سوگند چقدر وابسته شماست؟ من نمیتونم اجازه بدم!»😭
🍃🌷🍃
رابطه بسیار #عاطفی و #عمیقی بین سوگند دخترمان و #مجید وجود داشت طوری که سرشان را روی یک بالش میگذاشتند.😭😭
🍃🌷🍃
گاهی که #مجید اداره میماند و خانه نمیآمد، سوگند تلفن میزد و میگفت: «بابا پس دخترت چطور بخوابه؟ من بالش تورو بو میکنم تا برگردی خونه!»😭
🍃🌷🍃
این صحنهها که از مقابل چشمم میگذشت، نمیتوانستم به رفتنش راضی شوم. برای دختر کوچکمان بیپدری ضربه سنگینی بود.😭
🍃🌷🍃
دیگر طاقت نیاوردم. گفتم: «خدای نکرده اگر #شهید بشی من چی کار کنم؟ اصلاً تو ما رو به کی میخوای بسپاری؟» سکوت کرد و لبخند زد.
آرام گفت: «به خدا!»😭😭
🍃🌷🍃
نمیدانستم باید چه بگویم. قلبم لرزید. فکر کردم شاید بتوانم به بهانه دخترمان فکر سوریه رفتن را از سرش بیرون کنم. گفتم: «نمیدونی سوگند چقدر وابسته شماست؟ من نمیتونم اجازه بدم!»😭
🍃🌷🍃
رابطه بسیار #عاطفی و #عمیقی بین سوگند دخترمان و #مجید وجود داشت طوری که سرشان را روی یک بالش میگذاشتند.😭😭
🍃🌷🍃
گاهی که #مجید اداره میماند و خانه نمیآمد، سوگند تلفن میزد و میگفت: «بابا پس دخترت چطور بخوابه؟ من بالش تورو بو میکنم تا برگردی خونه!»😭
🍃🌷🍃
این صحنهها که از مقابل چشمم میگذشت، نمیتوانستم به رفتنش راضی شوم. برای دختر کوچکمان بیپدری ضربه سنگینی بود.😭
🍃🌷🍃
دیگر طاقت نیاوردم. گفتم: «خدای نکرده اگر #شهید بشی من چی کار کنم؟ اصلاً تو ما رو به کی میخوای بسپاری؟» سکوت کرد و لبخند زد.
آرام گفت: «به خدا!»😭😭
🍃🌷🍃