⬅️چند سالی است که #طلاق_عاطفی بسترسازی از طلاقهای امروزی شده و آثار مخرب فردی و اجتماعی بسیار زیادی بر افراد خانواده به ویژه بر _فرزندان گذاشته است.
#پیشرفت_تکنولوژی و #گسترش_فضای_مجازب نه تنها گره از مشکلات زندگی بشر باز نکرده بلکه آتش #اختلاف و برخی مشکلات زندگی مانند #جدایی #عاطفی و #احساسی، از بین رفتن #حرمت ها و #گسسته شدن روابط بین اعضای #خانواده را نیز بیشتر کرده است.
⬅️بظاهر افراد #بخاطر_نداشتن_ادله کافی برای #جدایی زندگی مشترک را حفظ می کنند و زیر یک سقف زندگی می کنند اما در واقع ساعت ها با گوشی، تبلت های خود مشغول #بازی و #ارتباط با #دوستان_مجازی خود می باشند.
2
⬅️ #اعتیاد به اینترنت؛ این #اعتیاد به سرعت رو به #گسترش است. گاه مشاهده می شودکه افراد یافرزندان ما چنان در #گروهای_گفتگو_غرق می شوند که حتی زمان صرف ناهار یا شام را فراموش می کنند. این ها علائمی شبیه الکلی ها یا #معتادان به #مواد_مخدر دارند.
بسیاری از آن ها از #بیخوابی رنج می برند، #خسته اند، روابطشان با اطرافیان و جامعه به حداقل می رسد و بیشتر حالت #عصبی دارند. کمرنگ شدن وازبین رفتن رابطه #عاطفی کاربر با اعضای #خانواده وتبدیل آن به رابطه ای سرد مسالمت آمیز، #کاهش_علاقه جوانان به مشارکت های #اجتماعی و #فعالیت های مدنی ازاثرات #نامطلوب #اعتیاد به اینترنت است
15
❌❌ #دخترا اینقدر #ساده_نباشین❌
✅ #داستان _واقعی است اما قسمت های داخل #پرانتز توسط خودم اضافه شده
و بعد اینکه خوندین برای گروه هاتون فوروارد کنین
💠دو هفته پیش که با #قطار داشتم میومدم #مشهد🚆توی #کوپه ما یک پسر👦 #دانشجویی به اسم آرش بود که از همون اول سفر من بی قراری ایشون رو می دیدم.
🔹کمی که گذشت من بهش میوه🍎 #تعارف کردم و این باعث آشنایی ما با همدیگه شد یه کم که گذشت من علت بی قراری هاشو ازش پرسیدم و آرش سفره دلش رو اینطور پهن کرد:
♻️ #آشفتگی و #اضطراب من از ترم دوم دانشگاه شروع شد.زمانیکه با دختری👧 به اسم سمانه توی یکی از #کلاس های #عمومی آشنا شدم.
▪️از همون اول ترم من و سمانه به همدیگه #نگاه های #خاص👀داشتیم و این نگاه ها رفته رفته بدید رابطه #صمیمانه و #عاطفی تبدیل شد.
طوری که بعد از مدتی همه فکر و ذهنم شده بود سمانه و بدجوری #عاشقش شده بودم💘 و اون هم منو خیلی دوست داشت.
(بزرگواران خصوصا #آقاپسرای گل شیطون اگه خواست شمارو به این روابط بکشونه اول چشماتونو هرزه میکنه که به #نامحرم نگاه کنین اولین تیر #شیطون به چشماتونه)
🔰اصلا توی #دانشکده دانشجوها منو سمانه رو با انگشت نشون میدادن و همه میدونستن ما #عاشق همدیگه هستیم اما یک اتفاقی افتاد که نباید می افتاد و اون هم
📛رابطه نامشروع📛ما با همدیگه بود
👈از اون روز به بعد #احساسم نسبت به سمانه عوض شد
(چرا؟ چون پسرها معمولا توی این روابط دنبال #ارضای جنسی هستن و وقتی ارضا شدن دیگه نیازی به شما ندارن اصلا بهترازشما پیدا شد با شما کاری باید داشته باشن؟ دیگه بای بای)
👈و دیگه مثل قبل دوستش ندارم و الآن به این نتیجه رسیدم که
👈من به هیچ وجه نمیتونم با سمانه زندگی مشترک داشته باشم
(پس اون همه #عشقت کجا رفت پسر☹️)
❓چون همش برام این سوال مطرحه
که اگه اون #دختر_پاکی بود چرا به این #رابطه_کثیف با من تن داد؟
💠از کجا معلوم که اون بعد ازدواج💝 به من خیانت نکنه؟!
از طرفی هم من بهش قول دادم که باهمدیگه ازدواج می کنیم☹️الآن نمیدونم چه خاکی به سرم بریزم
✍نتیجه تحقیق یکی از #آسیب_شناس های اجتماعی بنام آقای دکتر قرائی مقدم که روی 50 پسر که رابطه #نامشروع با دوست دخترشان داشتن این بود:
📣این #پسران عنوان کردن که اگر تا آخر عمر هم #مجرد باقی بمانند
👈حاضر به #ازدواج با این دختران نیستند چون خیانت توسط این افراد دور از انتظار نیست.
🔰دخترخانوما متوجه قضیه شدین حالا بازم بگین دوست پسرم عاشقمه،بهم #خیانت نمیکنه و ....🔰
🇮🇷
📝#یادداشت_کوتاه | جایگاه فرزند و فرزند آوری در قرآن
🍃🌹🍃
1️⃣ زینت زندگی: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا (کهف/۴۶).
2️⃣ جزو #باقیات_صالحات: اموال و فرزندان هرگاه در مسیر الهی قرار بگيرند آنها هم به رنگ باقیاتصالحات (ارزشهای پايدار )درمىآيند.(تفسير نمونه، ج۱۲، ص:۴۴۷).
3️⃣ تأمینکننده انواع نیازهای انسان: بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً (کهف/۸۳):
✔️ تأمینکنندۀ نیازهای #عاطفی (محبت و...): وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَة (اسراء/۲۴).
✔️ تأمینکنندۀ نیازهای #اجتماعی (امنیت و...): أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ(اسراء/۶).
4⃣ فرزندان، نور چشم ( مایه سرور و خوشحالى) خانواده: هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ(فرقان/۷۴).
5⃣ و...
✅ نتیجه: داشتن فرزند، یکی از نیازهای اصلی و ضروری فرد و بهتبع آن نیاز جامعه است. اگر در این مسئله کوتاهی کنیم، بعد از چند سال از جهتِ فردی و اجتماعی(کشوری) دچار مشکلاتِ فراوان میشویم و در یک جمله ممکن است به دشمن نیازمند شده و تسلیم او میشویم‼️
نمیدانستم باید چه بگویم. قلبم لرزید. فکر کردم شاید بتوانم به بهانه دخترمان فکر سوریه رفتن را از سرش بیرون کنم. گفتم: «نمیدونی سوگند چقدر وابسته شماست؟ من نمیتونم اجازه بدم!»😭
🍃🌷🍃
رابطه بسیار #عاطفی و #عمیقی بین سوگند دخترمان و #مجید وجود داشت طوری که سرشان را روی یک بالش میگذاشتند.😭😭
🍃🌷🍃
گاهی که #مجید اداره میماند و خانه نمیآمد، سوگند تلفن میزد و میگفت: «بابا پس دخترت چطور بخوابه؟ من بالش تورو بو میکنم تا برگردی خونه!»😭
🍃🌷🍃
این صحنهها که از مقابل چشمم میگذشت، نمیتوانستم به رفتنش راضی شوم. برای دختر کوچکمان بیپدری ضربه سنگینی بود.😭
🍃🌷🍃
دیگر طاقت نیاوردم. گفتم: «خدای نکرده اگر #شهید بشی من چی کار کنم؟ اصلاً تو ما رو به کی میخوای بسپاری؟» سکوت کرد و لبخند زد.
آرام گفت: «به خدا!»😭😭
🍃🌷🍃
#عشق_ورزیدن به فرزندان امری زیبا و ضروریست اما اکثر والدینی که روابط شاد و مطلوبی با همسرانشان ندارند، به شدت بیمارگونی به کودکشان عشق می ورزند.
انگار ناز پرور کردن کودکانشان راهی برای حل خلاء عاطفی با همسرشان است.
اما این #عشق شدید متاسفانه یک طرفست و به همان شدت به خود آنها بر نمیگردد
پس شکاف #عاطفی بیشتر و به تبع آن دعواهای #زناشویی بیشتر..برعکس فرزندان این والدین از این عشق ورزی احساس خوبی ندارند و همیشه با خود احساس تقصیر و متهم بودن در رابطه با والدین دارند.
بنابراین رابطهٔ ناسالم میان والدین باعث میشود که آنها عشق زناشویشان را به فرزندشان تقدیم کنند و این کار والدین روشی برای فرار از احساس گناهِ عشق نورزیدن به #همسر است؛ که باعث میشود فرزندان نازنازی تر بار بیایند.
به عبارت دیگر، فرزندان تمام ذهن و قلب والدین را از آن خود میکنند و تعادل رابطه میان زن و شوهر را برهم میزنند.
بنابراین این تعارض عاطفی زوجین هم معلول و هم علت توجه بیشازحد والدین به فرزندان است.
همواره به خاطر داشته باشند که دلیل ازدواج و با هم بودنشان فرزندان نیستند.
بیاموزید که باید با همسرتان در تعامل باشید. دلخوشی زندگی مشترک نباید صرفا وابسته به حضور فرزندان باشد.در نهایت فرزندان شما خواهند رفت وکسیکه برای شما می ماند همسرتان است
نمیدانستم باید چه بگویم. قلبم لرزید. فکر کردم شاید بتوانم به بهانه دخترمان فکر سوریه رفتن را از سرش بیرون کنم. گفتم: «نمیدونی سوگند چقدر وابسته شماست؟ من نمیتونم اجازه بدم!»😭
🍃🌷🍃
رابطه بسیار #عاطفی و #عمیقی بین سوگند دخترمان و #مجید وجود داشت طوری که سرشان را روی یک بالش میگذاشتند.😭😭
🍃🌷🍃
گاهی که #مجید اداره میماند و خانه نمیآمد، سوگند تلفن میزد و میگفت: «بابا پس دخترت چطور بخوابه؟ من بالش تورو بو میکنم تا برگردی خونه!»😭
🍃🌷🍃
این صحنهها که از مقابل چشمم میگذشت، نمیتوانستم به رفتنش راضی شوم. برای دختر کوچکمان بیپدری ضربه سنگینی بود.😭
🍃🌷🍃
دیگر طاقت نیاوردم. گفتم: «خدای نکرده اگر #شهید بشی من چی کار کنم؟ اصلاً تو ما رو به کی میخوای بسپاری؟» سکوت کرد و لبخند زد.
آرام گفت: «به خدا!»😭😭
🍃🌷🍃
🔴 #زندگی_کبکی_ممنوع
💠 متاسفانه گاهی روحیه #قدرنشناسی، پرتوقعی، #اسراف و چشم هم چشمی، #ناشکری و یا ایراد گرفتنهای بیمنطق بر زندگی مشترک زن و شوهرها حاکم میشود و مثل کبکی که سرش را داخل برف کرده، خوبیهای زندگی خود را نمیبینیم.
💠 یکیاز فرمولهای خوبی که میتواند این روحیههای #منفی را کمرنگ کند سر زدن به #کهنسالان، بیماران، معلولین و افراد بیسرپست بهزیستی است.
💠 گاه مناسب است زن و شوهرها به همراه فرزندان خود در این اماکن حضور پیدا کنند و به #عیادت این افراد بروند.
💠 دیدن محدودیتها و کمبودهای #عاطفی و رفاهی و شرایط سخت دیگران باعث توجه و تفکر در نعمت #سلامتی، نعمت #همنشین و همدم داشتن، نعمت #سرپناه داشتن و نعمتهای زیادی که از آن غافلیم میشود
صبح #جمعه ها با هم به #بهشت #زهرا🌷 می رفتیم ، تعداد زیادی از #شهدا را می شناخت و از# پیری #نگران بود. می گفت: «اگر پیر و ناتوان شوم دیگر حاضر به اعزام من نمی شوند.»😭
🍃🌷🍃
او در نظر من #شهید بود، حتی وقتی با هم زندگی می کردیم دوست نداشتم به مرگ طبیعی بمیره،احساس می کردم در #حق ایشان #جفا می شود. بارها از #خدا خواسته بودم که اگر می خواهی او را از ما بگیری، با #شهادت از دنیا ببر.😭😭
🍃🌷🍃
هربار از #سوریه می آمد، چمدانش در گوشه اتاق کوچکش باز بود و ما به آن دست نمی زدیم. دوست داشتم در فرصت کمی که آمده، خوشحال باشد و راضی به #سوریه برگردد.😭😭
🍃🌷🍃
ایشان #توجه و #احترام زیادی برای #پدر و #مادر به ویژه #مادرشان #قائل بود زیرا #فرزند #آخر خانواده بود و رابطه #عاطفی و #قلبی زیادی بین آنها وجود داشت. #والدین ایشان #سالخورده بودند.
🍃🌷🍃
پدرشان سال 1382#در سن 86 سالگی و مادر، سال 1394# در سن 90 سالگی از دنیا رفتند. شاید خواست #خدا بود که #شهید انصاری 9# روز بعد از #فوت مادر #عازم #سوریه شود.😭
🍃🌷🍃
#مادر شون 8 سال زمین گیر بود و فرزندان از ایشان #مراقبت می کردند، #شهید انصاری #خریدها و #کارهای #درمانی #مادر را انجام می دادند.
🍃🌷🍃
نمیدانستم باید چه بگویم. قلبم لرزید. فکر کردم شاید بتوانم به بهانه دخترمان فکر سوریه رفتن را از سرش بیرون کنم. گفتم: «نمیدونی سوگند چقدر وابسته شماست؟ من نمیتونم اجازه بدم!»😭
🍃🌷🍃
رابطه بسیار #عاطفی و #عمیقی بین سوگند دخترمان و #مجید وجود داشت طوری که سرشان را روی یک بالش میگذاشتند.😭😭
🍃🌷🍃
گاهی که #مجید اداره میماند و خانه نمیآمد، سوگند تلفن میزد و میگفت: «بابا پس دخترت چطور بخوابه؟ من بالش تورو بو میکنم تا برگردی خونه!»😭
🍃🌷🍃
این صحنهها که از مقابل چشمم میگذشت، نمیتوانستم به رفتنش راضی شوم. برای دختر کوچکمان بیپدری ضربه سنگینی بود.😭
🍃🌷🍃
دیگر طاقت نیاوردم. گفتم: «خدای نکرده اگر #شهید بشی من چی کار کنم؟ اصلاً تو ما رو به کی میخوای بسپاری؟» سکوت کرد و لبخند زد.
آرام گفت: «به خدا!»😭😭
🍃🌷🍃