⛔️ تکرار کربلا و ذبح حسین ابن علی ها در صورت عدم هوشیاری و بیداری عوام و خواص
✏️💥 شاخصه ها و ابزار دشمن برای دست یافتن به استحاله فرهنگی
✅ ابتدا لازم به ذکر است که در #عصرحسینی و #عصرعلوی فرهنگ رومی که در حقیقت همین #فرهنگ_غربی است که امروزه ما با آن مواجه هستیم، اسلام را نپذیرفت و با تلفیق فرهنگ اموی سعی در #استحاله_فرهنگی و انحطاط اسلام داشت.
💠 متولیان این فرهنگ تلاش کردند همان گونه که #مسیحیت را پذیرفتند و آن را رنگ خود دادند و با جریان #رنسانس اصلا مسیحیت را بیرون انداختند، اسلام را هم با حاکمیت شخصی مانند #معاویه اصلا نتوانستند بپذیرند و تلاش کردند تا آن را دچار دگرگونی و #تغییر کنند.
♦️ شاید این مسئله امروز بیش از هر چیزی #جمهوری_اسلامی را مورد تهدید قرار داده است که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان #خطر_نفوذ یاد کرده و در دیدار با مسؤولان صدا و سیما به کار بردند و فرمودند: «دشمنان دنبال #استحاله_فرهنگی در کشور ما هستند.»
🎯 باید توجه داشت که در عصر حسینی این استحاله فرهنگی به نحوی صورت گرفت بود از #اسلام_تنها_نام آن و از #قرآن_تنها_رسم_الخط آن برای مردم باقی مانده بود و این در حالی است فرهنگ غرب یا همان فرهنگ رومی-اموی به نحوی به دنبال استحاله فرهنگی و #نفوذ در جمهوری اسلامی و ایجاد #انحراف در این میراث #خمینی_کبیر است که رهبر معظم انقلاب در همان سخنرانی خویش هشدار می دهند که «هدف اصلی از این #جنگ_نرمِ فکرشده و حسابشده، #استحالهی جمهوری اسلامی ایران و #تغییر_باطن و سیرت، با #حفظ_صورت و ظاهر آن است» و شاخصه های #انقلابی که استحاله شده است را این گونه بیان می کنند: « #تغییر باطن و سیرت به معنای تغییر #انگیزهها، شعارها، معارف انقلابی و اهداف بزرگ است؛ در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام «جمهوری اسلامی» و حتی حضور یک #معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که #ایران_تامینکننده_اهداف_آمریکا، صهیونیسم و شبکهی قدرت جهانی باشد.»
⚠️ از این رو با توجه به اینکه #تکرارکربلا و #ذبح_حسین ابن علی ها در صورت عدم هوشیاری و بیداری عوام و #خواص جامعه بعید نیست باید #شاخصه ها و #ابزار دشمن برای دست یافتن به این استحاله فرهنگی را جست و جو کرد.
1⃣ یکی از مهم ترین شاخصهها و راهکارهای لازم و ابزار های مورد نیاز برای انحطاط در اسلام ناب، سوق دادن جامعه از #حاکمیت_ولایی به سوی #حاکمیت_خلافتی و خلفایی است، این اتفاقی بود که در ماجرای #سقیفه افتاد.
2⃣ یکی دیگر شاخصههای فرهنگ اموی-رومی نیز استفاده از پست رتبگان و #چهرههای غیرمتعهد، لاابالی و #سکولار در مصادر #کلیدی جامعه بود که در دوران پس از شهادت #پیامبر به خوبی این مسئله را در جامعه اسلامی شاهد بودیم.
3⃣ یکی دیگر شاخصههای فرهنگ اموی-رومی #تخریب و کنار زدن چهرهها، #اشخاص و جریانهای #متعهد و #انقلابی است تا آنجا که در زمان معاویه #سب و لعن #امیرالمؤمنین روی منابر یک #قانون و فرهنگ در جامعه شده بود، امام مجتبی(ع) #مذل_المؤمنین و امام حسین(ع) #خارجی (خارج شده از دین) نامیده شد.
4⃣ یکی دیگر از شاخصههای فرهنگ اموی به کار گیری سیستم #تبلیغاتی_وسیع و گسترده #علیه_مبانی_دینی و ارزشهای اسلامی و اهل بیت(ع) است که برای اینکار ثمرة بن جندب که از #دشمنان پیامبر اکرم(ص) بود با دریافت #چهارصدهزاردینار از معاویه دست به #تفسیر قرآن علیه علی(ع) زد.
5⃣ یکی دیگر از شاخصه های فرهنگ اموی-رومی برای استحاله فرهنگی اسلام ناب چهره سازی و #قهرمان_پروری در جامعه اسلامی برای ایجاد #مقبولیت برای آنان در میان مردم بوده است تا آنجا که معاویه " #خال_المؤمنین" (دایی مؤمنان)، یزید " #امیرالمومنین" و از سوی دیگر خود را " #خلیفة_الله" معرفی کردند و این یک #فاجعه_بزرگ بود.
🔻 از سوی دیگر به همین دلیل بود که #حضرت_زینب(س) در #کاخ_یزید با خطبههای کوبنده، و معرفی خاندان اموی به عنوان "آزاد شده به دست پیامبر" یزید را منکوب کردند و این چهرههای ساختگی را #تخریب کردند.
👈 حال امروز #عوامل_فتنه برای ایجاد روزنه های نفوذ و #فتنه_ای_دیگر در جامعه دست به #چهره_سازی ها زده و #علامه و #آیت_الله می سازند تا بتوانند برای آنان مقبولیت ایجاد کرده و به خورد جامعه بدهند.
💢نزاع اصلح و صالح مقبول ۱💢
✔️بررسی مسأله از لحاظ عملی ۱ :
(ارزیابی فایده این بحث، باتوجه به شرایط متداول عرصه انتخابات کشور )
💠آیا در انتخاب نامزد اصلح باید به میزان #مقبولیت او نزد مردم توجه داشت؟
🔻مقبولیت نامزد- اقبال مردم به او- سبد رأی - میزان رأی آوری او
🔹همه ی اینها واژه هایی مترادف هستند که در این مقطع ، بشدت بر سر زبانها افتاده اند!
عده ای اهمیت آنرا نفی و برخی دیگر آنرا ثابت میدانند.
🔵و اما پاسخ اصلی طی بیان چند نکتهی اساسی زیر :
1⃣ مقبولیت ذاتی نیست بلکه اکتسابیاست.
بعبارتی دیگر: مقبولیت، بوجود آوردنی است و قرار نیست از همان اول در یک شخص باشد.
ضمن اینکه اگر یک نامزد در گذشته رأی پایینی داشت ، اصلا دلیل قاطعی بر عدم رأی آوری او در زمان دیگری نیست!
چراکه فاکتورهای زیر طی گذشت سالیان، درحال تغییرند؛
- شرایط و مقتضیات زمان
- خود نامزدها و عملکردشان
- شناخت مردم و سطح آگاهی آنها
- از همه مهمتر فعالیت و روشنگریهای حامیان نامزد مورد نظر
2⃣در رابطه با عرصهی انتخابات، می توان آنرا به سه دوره قابل تقسیم دانست:
🔻دوره آغازین← دوره ای که عمدتاً نامزدها اعلام حضور کرده و یا از سوی مردم دعوت به حضور می شوند، در این میان حامیانشان نیز به تکاپو افتاده و به تدریج فعالیت خود را آغاز می کنند ، این دوره تا مدتی بعد از احراز صلاحیتها ادامه می یابد.
🔻دوره میانی ← دوره ای است که عمده فعالیتهای رسمی انتخاباتی صورت می پذیرد و نامزدها طی تبلیغاتی به معرفی خود و برنامه ها و نقطه نظراتشان به مردم می پردازند.
🔻دوره پایانی ← دوره ای که عمده ی فعالیتهای تبلیغاتی رسمی، مناظرات وغیره صورت گرفته و مردم نیز علی القاعده گرایشاتی به نامزدها پیدا کرده اند.
3⃣ رابطه ی تکلیف و نتیجه:
🔻تکلیف الهی و نتیجه، تا زمانی که باهم منافات و تعارضی نداشته باشند، هردو حتما باید در نظر گرفته شوند و مطابق هردوشان عمل گردد .
🔻اما گاهی نتیجه را در تعارض با تکلیف می بینیم؛
در اینصورت آیا باید به تکلیف عمل کنیم؟ یا اینکه می توان به هر وسیله ای تمسک کرد برای رسیدن به نتیجه! حتی اگر موجب ترک تکلیف گردد؟
🔘پس محل بحث و نزاع ما آنجاییست که نتیجه با تکلیف در تعارض باشد.
4⃣ در چه صورتی می توان گفت که تکلیف و نتیجه باهم منافات پیدا کرده اند؟
🔻حالت اول: گاهی مواقع یک نامزدی داریم که اصلح است ، و احراز می کنیم (مطمئن می شویم) که مقبولیت و اقبال عمومی هم دارد؛
در اینصورت هیچ تعارضی میان تکلیف و نتیجه نیست بلکه باهم همسو می باشند، هم تکلیف میگوید باید از اصلح حمایت کرد و هم نتیجه میگوید این اصلح رأی آوری دارد.
🔻حالت دوم: گاهی یک نامزد اصلح را داریم که احراز نمی کنیم (مطمئن نیستیم ) که میزان رأی آوری کافی داشته باشد.
در اینصورت از آنجا که مطمئن نیستیم که نتیجه(مقبولیت) ، در مقابل تکلیف (انتخاب اصلح) قرار گرفته است ، در نهایت نمی توانیم بگوییم این حالت از موارد منافات و تعارض است!
خصوصا اینکه ممکن است انتخابات به دور دوم کشیده شود یا اینکه حامیان نامزد اصلح یک کار تبلیغاتی وسیعی را کلید بزنند و یا در مناظرات بدلیل ارائه یک برنامه معقول، اقبال بیشتری پیدا کند و امثال این احتمالات.
فلذا اینجا نیز میگوییم هم تکلیف انتخاب اصلح است و هم نتیجه گویای همین امر است.
چراکه عدم اطمینان ما به مقبولیت اصلح دلیل معتبری جهت رویگردانی از او به سوی صالح نخواهد بود!
🔻حالت سوم: نامزد اصلح ، بطور یقینی رأی آوری لازم را ندارد ، و احراز نمودیم (اطمینان حاصل کردیم) که او رأی کافی نخواهد آورد.
در اینصورت قطعا نتیجه با تکلیف معارض است و منافات دارد. چراکه نیک میدانیم که انتخاب اصلح به نتیجه نخواهد رسید.
🔆در نهایت باید گفت که محل نزاع و بحث و دعوا فقط همین حالت سوم است که در نوشتار بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت...!